پرش به محتوا
خانه » شخصیت‌ها و اقطاب » سلطان محمد گنابادی

سلطان محمد گنابادی

    «سلطان محمّد بیچاره بیدختی گنابادی»، ملقّب به «سلطان علیشاه» (۱۲۵۱–۱۳۲۷ق)، فرزند (ملاّ) حیدر محمّد، اهل بیدخت گناباد، و قطب سی و چهارم سلسله «نعمت‌اللهی سلطان علیشاهی گنابادی» است.

    زندگی نامه

    «محمد بن حیدر بن محمد بن دوست محمد بن نور محمد بن حاجی محمد بن حاجی قاسم علی شورایی جنابذی»[1]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص53 ملقب به «ملاسلطان» یا «سلطان محمد» یا «سلطان علیشاه» متولد 28 جمادی الاولی سال 1251ق (1214شمسی) در روستای نوده[2]. سه کلیومتری بیدخت و هفت کیلومتری از مرکز شهرستان گناباد است. از توابع گناباد و قطب سی و چهارم سلسله نعمت اللهی گنابادی است.[3]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رساله شهیدیه، ص2؛ بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رجوم الشیاطین، ص16؛ … ادامه پاورقی

    سلطان محمد از طائفه موسوم به «بیچاره»[4]. قسمت عمده طائفه بیچاره در نیشابور و قائن و بیرجند و گناباد ساکن هستند. است. پدرش «ملاحیدرمحمد» از روی اتفاق، به حضور « نورعلی شاه اول» رسیده و به درویشی پرداخت. آن‌گاه، در سنه 1254ق هنگامی که فرزندش 3 سال بیشتر نداشت، به قصد دیدار « حسین علیشاه» و تجدید بیعت صوفیانه، عازم هندوستان گردید و دیگر باز نگشت و ملاسلطان تحت تکفل مادر و برادر بزرگترش «ملامحمدعلی» قرار گرفت.[5]. سلطانی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان، ص237؛ آزمایش، سیدمصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه، ص114

    از نظر ظاهری، فردی کوته بالا و لاغر اندام با محاسنی دراز بود. چنانچه گفته شده «از نقطه بالای سرش تا نقطه آخر ریشش چهل سانتی متر بود»[6]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، (بهین سخن، استوار)، ص272 نامبرده زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است که به صورت مختصر بدان می‌پردازیم.

    تحصیل

    در 6 سالگی به مکتب خانه رفته و به علت فقر، مجبور به رها کردن درس شده و به چوپانی و کشاورزی اشتغال داشته و در 17 سالگی مجددا مشغول به تحصیل شده و نزد «حاجی ملاعلی بیلندی» مقداری از دروس منطق و کلام و شرح باب حادی عشر را خوانده و برای ادامه تحصیل، عازم مشهد مقدس گشته و مدتی در سبزوار نزد « ملاهادی سبزواری» حکمت آموخت[7]. عماد الدین سبزواری، نواده پسری ملاهادی سبزواری دست ارادت به سلطان محمد گنابادی داده و ملقب به لقب طریقتی … ادامه پاورقی. پس از چندی به عتبات رفته و جذب فرقه شیخیه آن زمان به رهبری « محمد کریم خان کرمانی» شد[8]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص38. گرچه برخی از حضور چند جلسه‌ای وی در درس «شیخ انصاری» خبر داده اند اما وی پس از سفر به ایران، به سمت بابیت سوق داده شده و همواره به این عنوان شناخته می‌شد[9]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص419 و پس از هجوم مردم علیه وی، با پای پیاده به سمت سبزوار فرار کرد[10]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص45؛ بیچاره گنابادی (نورعلیشاه … ادامه پاورقی.

    سرانجام در سال1280ق نزد قطب فرقه نعمت اللهیه « ملامحمد کاظم اصفهانی» به تصوف مایل شده و دست بیعت داد و در سال 1284ق در 30 سالگی اجازه ارشاد دریافت نمود.[11]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص73 [12]درباره اساتید ملاسلطان باید گفت گرچه سلطان محمد گنابادی در لباس روحانیت بود اما از اساتید فقه و اصول او سخن به … ادامه پاورقی [13]در سال 1280ق «محمدکاظم سعادت علیشاه» به خراسان سفر کرده و سلطان محمد با وی ملاقات می‌کند و در سفر به اصفهان دست … ادامه پاورقی [14]خود ملاسلطان اشاره دارد که مدت زمان اندکی نیز در نجف اشرف درس فقه خوانده است و می‌گوید هنگامی که به نجف رفته … ادامه پاورقی.

    همسر و فرزندان

    وی دو همسر داشته است؛ همسر اولش دختر « ملاعلی بیدختی» بود که از او دو فرزند به نام‌های خاتون و «ملاعلی بیچاره بیدختی گنابادی» ملقب به « نورعلیشاه ثانی» که جانشین او نیز می‌باشد. پس از فوت همسر اولش، با دختر «میرزا عبدالحسین» (پیر دلیل) ازدواج کرده و تا زمان کشته شدنش همراه او بوده و از وی صاحب پنج فرزند به نام‌های زبیده، زهرا، گوهر، کوکب و محمدباقر شد[15]. سلطانی گنابادی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان(۱۳۷۹)، تهران، انتشارات حقیقت، ص ۱۹۱. پسرش پس از جانشینی، با همدستی حکومت وقت در منطقه گناباد کشتاری عظیم راه انداخت[16]. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص174 به بعد.

    جانشینی

    ملاسلطان، بعد از مدتی راهی بیدخت گشته و با مرگ سعادت علیشاه در سال 1293ش، ادعای قطبیت نموده و بساط فرقه خود را در بیدخت پهن نمود. در شعبان 1305ق به حج رفته و در بازگشت، به زیارت عتبات عالیات نائل آمد و در سال 1306ق سرانجام راهی مقر خود گشت. وی، در سال ۱۳۱۴ق، طبق دستخط صادره از خودش، فرزندش «ملاعلی گنابادی» را به جانشینی خود تعیین کرده و به «نورعلیشاه ثانی» ملقب نمود.[17]. سلطانی گنابادی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان(۱۳۷۹)، تهران، انتشارات حقیقت، ص۱۹۱ بعد از «نور علیشاه ثانی»، « محمدحسن صالح علیشاه» و بعد از وی، به ترتیب: سلطان حسین تابنده (رضا علیشاه)، علی تابنده (محبوب علیشاه)، نورعلی تابنده (مجذوب علیشاه) و سید علیرضا جذبی (ثابت علیشاه) قطب شدند.

    تصوف اجباری

    وی در ابتدای اقامت در گناباد، هیچگاه دم از تصوف نمی زد امّا کم کم با حیله‌های مختلف، دل‌های مردم را به خود جذب کرده و عَلَم تصوف را بر افراشت و عده‌ای را در خانقاه بیدخت جمع کرده و با توسّل به خشونت، اقدام به صوفی کردن مردم مسلمان منطقه و سرکوبی مخالفان خود نمود.[18]. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می گذرد؟ قم، بوستان کتاب، چهارم 1385، فصل دوم و سوّم.

    ارتداد و قتل

    ملاسلطان عقائد بابیه و علی اللهی و صوفیه را با هم تلفیق کرد و طریقتی به نام خود یعنی سلطان علیشاهی وضع نموده است.[19]. مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص307، به نقل از ترجمه عربی دائره المعارف الاسلامیه، ج15، ص47

    به تدریج ادعاهای عجیب ملاسلطان در محافل علمی منتشر و علما و متشرعین وی را دوریشی کژاندیش و منحرف شناختند، لذا سه مرتبه ترور ناموفق را از سر گذراند که یک مرتبه آن در مشهد، او را تا پای مرگ جلو برد[20]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص139؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان … ادامه پاورقی.

    مراجع تقلید در برابر او موضع سرسختانه‌ای گرفتند؛ چنانچه آیت الله «میرزا محمدتقی شیرازی» (میرزای شیرازی دوم) وی را «دزد دین» معرفی نمود[21]. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص79.

    پس از نشر انحرافات وی، نهایتاً مرحوم «آخوند ملامحمد کاظم خراسانی» فتوا به ارتداد او داده و فتوای «آخوند خراسانی» در تکفیر و مهدور الدم خواندن ملاسلطان به گوش متشرعین بیدخت رسیده و «حاج ابوتراب نوقابی» برای مُجری فتوا، 100 تومان جایزه قرار داد و در آخر «جعفر بیدختی» یکی از دراویش فرقه گنابادیه، در شب 27 ربیع الاول1327ق (1288شمسی) ملاسلطان را (در سن 76 سالگی) خفه کرده و جنازه‌اش را در چاه مستراح منزلش رها کرد[22]. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص172.

    ظاهرا «جعفر بیدختی» از مریدان سلطان محمد بوده ولی به علت مشاهده مکرر کارهای خلاف اخلاق از «نورعلیشاه» فرزند ملاسلطان و آگاهی بر اسرار زندگی آنان به علت خدمت کردن در خانه سلطان محمد، دست به این قتل زده بود[23]. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص173.

    مزار

    «مزار سلطانی» در شهر بیدخت شهرستان گناباد واقع است و این مزار مدفن برخی از رهبران دراویش گنابادی از جمله سلطان محمد گنابادی و خاندان اوست. ساخت بنای سلطانی در محل دفن سلطان محمد گنابادی، توسط جانشینش « ملاعلی گنابادی» شروع و سپس توسط جانشینان، فرزندان و دوست‌داران این فرقه توسعه یافت[24]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، (۱۳۸۴)، انتشارات حقیقت شهر، تهران؛ جذبی اصفهانی، هبه … ادامه پاورقی.

    آثار و تالیفات

    از آثار او سه کتاب «سعادت نامه» (در بیان علم و شرافت آن)،[25]. صاحب کتاب «مفاتیح الاعجاز» به نقل از «عبداللّه مازندرانی حائری» در بیان علت گرویدنش به تصوف آورده است: … ادامه پاورقی «مجمع السعاده» (شرح عرفانی-اخلاقی برخی ابواب اصول کافی) و تفسیر عرفانی «بیان السعاده» است که همه این‌ها مسمی به نام مرشدش « سعادت علیشاه» می‌باشد.

    وی همچنین در بحث ولایت، کتاب «ولایت نامه» را نگاشته و تمام آیات و روایات باب امامت و ولایت را بر اولیاء صوفی و اقطاب این سلسله حمل کرده است. همچنین رساله «تنبیه النائمین» (پیرامون اثبات عوالم غیر مادی از طریق رؤیا) و «رساله التوضیح والایضاح» (شرحی بر کلمات باباطاهر) و «بشاره المومنین» از دیگر آثار ایشان می‌باشد.

    مریدان او «حاشیه‌ای بر اسفار» را در شمار تألیفات وی شمرده‌اند اما اثری از این کتاب یافت نشد. باید به این نکته اشاره کرد که انتساب تفسیر «بیان السعاده» به او از همان دوران حیاتش محل تردید و مناقشه جدی بوده و برخی گزاره‌ها[26]. بیرجندی، محمدباقر، اطفاء المکائد، ص50؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، مقدمه ترجمه کتاب تفسیر بیان … ادامه پاورقی حاکی از عدم انتساب این کتاب به او می‌باشند[27]. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۱۸۱.

    مذهب

    سلسله ای که شاه نعمت الله ولی در دیوان خود ذکر می‌کند با سلسله ای که بعدها اقطاب فرقه گنابادی برای خود بر می‌شمارند تفاوت دارد. شاه نعمت الله از صوفیان اهل سنت بود و لزومی نمی‌دید که امامان شیعه را در سلسله قطبیت وارد کند اما اقطاب بعدی این سلسله از آن رو که مذهب تشیع را بر گزیدند ناچار بر این شدند که نام امام رضا علیه السلام و حتی دیگر امامان اثنی عشر علیهم السلام را هم در سلسله قطبیت وارد کنند.

    شیعیان اثنی عشری معتقدند که شیعه بودن فرد، منوط به باور خلافت بلافصل حضرت علی علیه السلام و یازده فرزند ایشان و تبعیت تام از آن‌هاست اما ملاسلطان، دیدگاه کاملا متفاوتی داشته و پذیرش امامت ائمه اثنی عشر را به معنای دخول در مذهب تشیع و اتصاف به صفت ایمان نمی‌داند و به صراحت این نظر را نفی کرده و می‌گوید:

    «ولکن چون لفظ ولایت و مشتقات آن مشترک است میانه معانی عدیده که خواهد آمد، بسیاری به اشتباه رفته و از ولایت، محبت فهمیده یا اقرار به امامت و ولایت اهل بیت طاهرین علیهم السلام.»[28]. سلطان محمد گنابادی، ولایت نامه، 1380ش، ص12 و 11

    ملاسلطان در آثارشان به کرات گفته که سلسله ولایت و وصایت و خلافت در فرقه گنابادی جریان دارد و از امامان شیعه به اقطاب نعمت اللهیه رسیده است.

    یکی دیگر از مقامات ادعایی ملاسلطان، نیابت خاصه از امام معصوم علیه السلام است. البته وی این نیابت خاصه را تحت عنوان دیگری مطرح کرده و آن را نیابت عامه نام می‌نهند اما همان ویژگی‌هایی را که فقهای شیعه برای نائب خاص بر می‌شمارند، برای نائب عام ذکر می‌کند. ملاسلطان معتقد است که نیابت عام به معنای این است که تمام مقامات و مناصب مربوط به امام علیه السلام، به نائب داده شود «در جمله امور راجعه به اوصیاء، نائب می‌بودند»[29]. سلطان محمد گنابادی، مجمع السعادت، ص152-239

    تاسیس فرقه

    سلسله نعمت اللهیه گنابادی یکی از انشعاب‌های طریقت نعمت اللهیه است که علی‌رغم فراز و نشیب‌های فراوان، تاکنون به حیات خود ادامه داده است و امروزه در ایران بیشترین پیروان را در میان فرقه‌ها و سلاسل صوفیانه مدعی تشیع دارد. این سلسله از دوران قطبیت سلطان محمد گنابادی به دلیل اهمیت و جایگاه او، به «سلسله گنابادیه» یا «سلطان علیشاهی» تغییر نام داد. «سیدمصطفی آزمایش» یکی از نویسندگان سلسله گنابادیه درمورد وجه نام‌گذاری این سلسله به گنابادیه چنین می‌گوید:

    «حضرت سلطان علیشاه مانند شاه نعمت الله به این سلسله رونق تازه دادند و آن را تجدید کردند و چون ایشان و جانشینانشان اهل گناباد بودند، لذا سلسله نعمت اللهیه به اعتبار افتخار و مباهات به این بزرگان به نام آنان نیز خوانده می‌شود».[30]. سید مصطفی آزمایش، درآمدی بر تحولات سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ص123

    علل موفقیت

    در باب علت شهرت و موفقیت سلطان محمد در ترویج و اشاعه فرقه نعمت اللهیه گنابادی، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

    1 _ عدم وجود رقیب؛ 2_ دامادی ملاعلی بیدختی گنابادی؛ 3_ عدم حضور در شهرهای بزرگ؛ 4_ عدم وجود معارض؛ 5_ حصول اموال فراوان؛ 6_ طبابت و مداوای رایگان مردم و انجام امور به ظاهر انسان دوستانه و خیرخواهانه؛ 7_ قرار گرفتن در لباس روحانیت و ادعای شاگردی نزد مشاهیری چون حاجی سبزواری.

    شاگردان و مریدان

    طیف و جنس غالب مریدانش از طبقات کسبه و صنعت‌گر و اصناف خرده پا بودند اما مشایخ اجازه سلطان محمد محدود به 3 نفر می‌شدند: اولین آن «میرزا محمد صادق شیرازی» بود، دیگری «ملامحمد جعفر برزکی کاشانی» و آخرین آن‌ها «شیخ عبدالله حائری» فرزند «شیخ زین العابدین مجتهد مازندرانی» بود.[31]. سلطان حسین تابنده گنابادی، نابغه علم و عرفان، ص115

    سلطان محمد در سال 1314ق، فرزندش ملاعلی را به عنوان جانشین خویش تعیین کرد و چون ملاعلی حتی مقبول خود صوفیان هم نبود، سلطان محمد مدعی شد که این فرمان جانشینی را از جانب خدا دریافت کرده و موظف به ابلاغ آن شده است.

    مبانی نظری و عملی

    خواب و رؤیا

    او با یک خواب، ترک تحصیل کرده و وارد جرگه صوفیان شد[32]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص53: «در خواب دید سوار بر الاغ سفیدی از کوه بلندی بالا … ادامه پاورقی و با دیدن خوابی دیگر، یقین به قطبیت مرشدش سعادت علیشاه کرد[33]. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رساله سعادتیه، صفحه 46، پاورقی71: «سلطان محمد گنابادی می‌گوید: پیش … ادامه پاورقی [34]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص55 و مریدانش با مکاشفه یا خواب در ردیف یارانش قرار می گرفتند[35]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص211 و 431 و 432 و 435 و 445.

    او همانند دیگر رهبران فرقه‌های باطل، قدرت تصرف در خواب را داشته و رویاهای دیده شده توسط مریدانش شیطانی و ناظر به ولایت و امامت سلطان محمد بود[36]. در این رابطه روایات فراوانی وجود دارد که شیطان در خواب انسان‌ها تصرف کرده و آن‌ها را به اشتباه و لغزش وا … ادامه پاورقی.

    استخاره

    یکی دیگر از منابع معرفتی ملاسلطان، استخاره با قرآن یا تسبیح است که طبق نظر او اگر با حصول شرایط باشد، مانند وحی، لازم الاتباع است.[37]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص286: «در باب استخاره، آنچه در استخاره لازم است، چه … ادامه پاورقی ناگفته نماند که استخاره در دیگر عرفان‌ها و فرقه‌های نوظهور مانند جریان «احمد الحسن الگاطع» نیز دلیلی قاطع و محکم برای شناخت حجت خدا و معرفت به راه صحیح و عقائد حقه شاخته شده است.

    توحید

    سلطان محمد گنابادی را باید از افراطی‌ترین قائلین به نظریه وحدت شخصیه وجود دانست.[38]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص38 نامبرده همه مخلوقات را از اسماء الهی و عین ذات خدا می‌داند و همان حکم الله را بر تک تک آن‌ها جاری می‌سازد[39]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص190؛ بیچاره گنابادی (سلطان … ادامه پاورقی.

    گنابادی البته به همین اندازه اکتفا نکرده بلکه با خلط بین حوزه تکوین و تشریع، تصریح می‌کند که پرستش گوساله و عبادت شیاطین و جنیان و حتی عبادت آلت تناسلی انسان که توسط طوایفی از هندو‌ها انجام می‌شود، همگی عبادت حق تعالی شمرده می‌شود[40]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص437.

    بر اساس دیدگاه توحیدی ملاسلطان، عبودیت و بندگی انسان در واپسین مراحل سیر و سلوک (سفر دوم از اسفار اربعه) به اتمام می‌رسد و انسان با خروج کامل از مرحله عبودیت، به مقام الوهیت و خدایی می‌رسد و اسماء و صفات خدا بر او جاری می‌شود[41]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص283؛ بیچاره گنابادی (سلطان … ادامه پاورقی [42]. بر پایه همین نگرش، ملاسلطان معتقد است، حضرت عیسی پسر خداست و این تعبیر مسیحیان دچار اشکال و خطا نیست. وی … ادامه پاورقی.

    شریعت، طریقت و حقیقت

    سلطان محمد گنابادی نیز همانند دیگر صوفیان بر مبنای آموزه « شریعت، طریقت، حقیقت» عمل به شرع اسلام را تا زمان محدودی لازم دانسته و در نظر او سالکین طریقت به مقامی می رسند که تمامی احکام شریعت از گردنشان برداشته و نیازی به انجام اعمال عبادی چون نماز و روزه و حج و خمس و . . .ندارند[43]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص26.

    در باور وی کسانی که به مقام فناء محض می رسند، انجام هر فعلی برایشان مباح است، لذا در این باور نه تنها واجبات برای آنان غیر لازم که حرام‌ها نیز برایشان حلال می شود[44]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص194؛ بیچاره گنابادی (سلطان … ادامه پاورقی.

    ایمان حقیقی

    ملاسلطان، مفهوم ایمان و تشیع را با پذیرش ولایت قطب پیوند داده و نجات و سعادت اخروی و دخول در جرگه مومنین را منوط به بیعت با قطب و پذیرش ولایتش بر جان و مال و عِرض فرد می‌داند. [45]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، 1380ش، ص108

    طبق نظر وی، به کسی مومن گفته می‌شود که ولایت اقطاب را پذیرفته و طوق ارادتشان را بر گردن اندازد[46]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، 1380ش، ص11 و منظور وی از قطب خودش و خلفایش – که از فرزندانش می‌باشند – بوده[47]. کیوان قزوینی می‌نویسد: قول بلزوم و وحدت قطب در روی کره کم است. و من غیر از حاج ملاسلطان قائل به این قول ندیدم و … ادامه پاورقی) و ملاسلطان، دیگر مدعیان قطبیت در سلاسل نعمت اللهیه و غیر آن را باطل و آنان را کافرتر از کافر و پست تر از هر حیوانی می‌داند[48]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص147.

    وی کسانی را که بیعت با قطب نداشته، رها شدگان در حیوانیت دانسته و بیعت با قطب را شرط انسانیت دانسته است[49]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص282.

    غلو

    وی در موارد متعددی مطابق اندیشه غلات سخن گفته است. به عنوان نمونه می‌گوید: حکم ظاهر (خدا) را می‌توان بر مظهر (ولی خدا) نسبت داد[50]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏4، ص12: «علی انّ حکم الظّاهر قد … ادامه پاورقی و در نتیجه صراحتا به اقطاب صوفی و اهل بیت علیهم السلام نسبت الوهیت و ربوبیت و خالقیت و رازقیت می‌دهد.[51]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص 15

    در موارد متعددی هم واژه «الله» را بر حضرت علی علیه السلام تفسیر کرده و ایشان را «رَب مضاف» می‌خواند[52]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص487 و ج‏1، ص20؛ بیچاره … ادامه پاورقی.

    کرامات

    « ملاعلی گنابادی» 56 فقره خوارق عادت و معجزه به پدرش نسبت می‌دهد [53]. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رساله رجوم الشیاطین، ص51 و «کیوان قزوینی» در «رساله شهیدیه» خوارق فراوانی مانند شفای بیماران صعب العلاج و خبردادن از آینده و اطلاع از زمان مرگ خود و… را به او نسبت می‌دهد.[54]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رساله شهیدیه، ص7

    خود سلطان محمد گنابادی نیز غیب گویی و معجزاتی برای خویش می‌شمارد. کم‌ترین آن، پیش بینی زمان وقوع مرگ خود با استناد به ستارگان است[55]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص140. او مرگ «ناصرالدین شاه» را در اثر دعای خود بر علیه او می دانسته است[56]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص137.

    شئون قطب

    قطب یا ولی زمان از نظر سلطان محمد گنابادی دارای مقامات و شئون متعدد و مهمی است؛ همانند:

    ربوبیت[57]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص283؛ بیچاره گنابادی (سلطان … ادامه پاورقی و الوهیت[58]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص15، علم غیب[59]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص40 و عصمت[60]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص40؛ کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص188، نظارت بر اعمال[61]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص250 [62]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص۷۹، وجوب اطاعت[63]. شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج‏1، ص372 و 497: «و چون در مقام دیکر متضرّر است که هر فیضی که از حق بهر ذرّه … ادامه پاورقی، نصب الهی[64]. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، به همت محمدحسن صلح علیشاه، ص247، ولایت قطب[65]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص27 [66]. «تحقیق الولیّ و النّبیّ و الرّسول و الامام:‏ و ان أبقاه اللّه بعنایته بعد فنائه و تفضّل علیه بالصّحو بعد … ادامه پاورقی [67]. «فنا از افعال، صفات و ذات، مقام ولایت است». [بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص33](بالاتر از آنچه شیعیان برای ائمه قائلند[68]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص11)، نیابت خاصه[69]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، مجمع السعادت، ص152-239 و مهدویت نوعیه[70]. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، حقیقت 91، ص127.

    وظیفه مرید

    برخی وظائف مرید نسبت به قطب در نظر سلطان محمد عبارتند از:

    بیعت با قطب [71]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، باب نهم، فصل ششم، ص108.[72]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، باب9، فصل9، ص123، اطاعت محض[73]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص124، خدمت به قطب[74]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص264، سجده به قطب[75]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، فصل یازدهم، ص110، توبه و توسل[76]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص 117، تلقین ذکر[77]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص110، أخذ اجازه[78]. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا (بهین سخن، استوار)، ص223 [79]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، مجمع السعاده، ص78 و تصور[80]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص117 [81]. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص ۷۹ و فکر[82]. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص280. ملاسلطان می‌گوید: «راست گویی در ایاک نعبد اگر مقام … ادامه پاورقی.

    دیدگاه عارفان

    از میان عرفای مصطلح، رهبران طریقت موسوم به «لاله زاریه» مانند آقای «محمدحسین طهرانی»[83]. حسینی طهرانی، محمدحسین، الله شناسی، ج‏3، ص307؛ حسینی طهرانی، محمدحسین، معاد شناسی، ج‏8، ص363؛ حسینی طهرانی، … ادامه پاورقی و فرزندش آقای «محمدمحسن طهرانی» در کتب و رسائل و سخنرانی‌های خود بارها به نقل کلماتی از سلطان محمد گنابادی و تفسیر «بیان السعاده» اقدام نموده و ضمن تایید و شرح و بسط کلمات اقطاب فرق نعمت اللهیه گنابادیه، با القابی همچون «علّامه» و «عارف بالله» و «عالم بزرگوار» و «مجتهد مسلم» و «فقیه نزیه» به ستایش از آن‌ها و رویه عرفانی‌شان پرداخته‌اند.[84]. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، افق وحی، ص267

    منابع و مآخذ

    1. افضل الملک، غلام حسین، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، نشر تاریخ ایران، تهران، 1361ش
    2. آزمایش، سید مصطفی، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، چاپ اول، نشر حقیقت، تهران، 1381ش
    3. آزمایش، سید مصطفی، مجموعه مقالات عرفان ایران، نشر حقیقت، تهران، 1380ش
    4. بیگی، حسن، گنابادیه عقائد و تاریخ، چاپ اول، نشر سبط النبی ص، قم، 1385ش
    5. کیوان قزوینی، عباس علی، رازگشا(بهین سخن، استوار)، به اهتمام محمود عباسی، قطع وزیری، 1376ش
    6. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، به اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران، 1386ش
    7. گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، نشر حقیقت، بی تا
    8. گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، تهران، چاپ اول، سال 1384ش
    9. گنابادی، سلطان محمد، بشاره المومنین، نشر حقیقت، تهران، 1387ش
    10. گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر شریف بیان السعاده، نشر محسن، مترجم آقاخانی، ریاضی، چاپ دوم، 1379ش
    11. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، 4 جلد،، نشر مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت‏، چاپ دوم‏، 1408ق
    12. گنابادی، سلطان محمد، سعادت نامه، نشر حقیقت، تهران، 1379ش
    13. گنابادی، سلطان محمد، مجمع السعادت، نشر حقیقت، تهران، چاپ دوم 1384ش
    14. گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، نشر حقیقت، تهران، چاپ چهارم، 1384ش
    15. مدرسی چهاردهی، سلسله‌های صوفیه ایران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم 1393ش
    16. مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد؟ مقدمه احمد عابدی، نشر راه نیکان، چاپ پنجم، 1391ش
    17. ملک المورخین، عبدالحسین خان، مرآت الوقایع مظفری، تصحیح عبدالحسین نوائی، نشر میراث مکتوب، تهران، 1386ش
    18. واحدی، سید تقی، در کوی صوفیان، نشر نخل دانش، تهران، چاپ هفتم، 1392ش

    نگارخانه

    سلطان محمدگنابادی

    سلطان محمد گنابادی

    سلطان محمد گنابادی

    نورعلی شاه ثانی

    نورعلی شاه ثانی

    نورعلی شاه ثانی

    نورعلی شاه ثانی

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص53
    2. سه کلیومتری بیدخت و هفت کیلومتری از مرکز شهرستان گناباد است.
    3. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رساله شهیدیه، ص2؛ بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رجوم الشیاطین، ص16؛ آزمایش، سیدمصطفی، درآمدی بر تحولات سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ص129
    4. قسمت عمده طائفه بیچاره در نیشابور و قائن و بیرجند و گناباد ساکن هستند.
    5. سلطانی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان، ص237؛ آزمایش، سیدمصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه، ص114
    6. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، (بهین سخن، استوار)، ص272
    7. عماد الدین سبزواری، نواده پسری ملاهادی سبزواری دست ارادت به سلطان محمد گنابادی داده و ملقب به لقب طریقتی «هدایت علی» گردید.
    8. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص38
    9. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص419
    10. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص45؛ بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رجوم الشیطان، ص20؛ آن گونه که سلطان حسین تابنده می گوید: «زمانیکه ملاسلطان در مدرسه سیدنصیرالدین تلمذ می نمود، به اتهام بابیگری از ترس مردم که قصد او را داشتند، درب حجره را باز گذاشته و بدون اثاثیه به سبزوار فرار نمود.»
    11. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، سال 1384ش، ص73
    12درباره اساتید ملاسلطان باید گفت گرچه سلطان محمد گنابادی در لباس روحانیت بود اما از اساتید فقه و اصول او سخن به میان نیامده است بلکه مریدانش او را فاقد تحصیلات لازم در علوم اصولی دانسته و گفته‌اند که از این جهت مورد طعن فقها واقع می‌شد. شاخص ترین استاد سلطان محمد، «ملاهادی سبزواری» (متولد 1212ق) بود که فلسفه درس می‌داد. [تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص31]
    13در سال 1280ق «محمدکاظم سعادت علیشاه» به خراسان سفر کرده و سلطان محمد با وی ملاقات می‌کند و در سفر به اصفهان دست ارادت به «سعادت علیشاه» می‌دهد. مریدان سلطان محمد همچنین «شیخ انصاری» را از اساتید علم اصول او می‌دانند درحالیکه هیچ سندی برای اثبات این ادعا ارائه نشده است. [آزمایش، سیدمصطفی، درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمت اللهیه، ص129]
    14خود ملاسلطان اشاره دارد که مدت زمان اندکی نیز در نجف اشرف درس فقه خوانده است و می‌گوید هنگامی که به نجف رفته بود، دوره اقتدار و ریاست شیخ مرتضی انصاری بود اما من قابل درس او نبودم لذا نزد «شیخ مشکور» و «شیخ مرتضی راضی عرب» فقیه غیر اصولی، فقه می‌خواندم. [کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص193]
    15. سلطانی گنابادی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان(۱۳۷۹)، تهران، انتشارات حقیقت، ص ۱۹۱
    16. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص174 به بعد
    17. سلطانی گنابادی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان(۱۳۷۹)، تهران، انتشارات حقیقت، ص۱۹۱
    18. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می گذرد؟ قم، بوستان کتاب، چهارم 1385، فصل دوم و سوّم.
    19. مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص307، به نقل از ترجمه عربی دائره المعارف الاسلامیه، ج15، ص47
    20. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص139؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده، مقدمه چاپ دوم، ص35
    21. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص79
    22. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص172
    23. مدنی (ناشر الاسلام گنابادی)، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، ص173
    24. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، (۱۳۸۴)، انتشارات حقیقت شهر، تهران؛ جذبی اصفهانی، هبه اله، رساله باب ولایت و راه هدایت، (۱۳۸۱)، انتشارات حقیقت شهر، تهران.
    25. صاحب کتاب «مفاتیح الاعجاز» به نقل از «عبداللّه مازندرانی حائری» در بیان علت گرویدنش به تصوف آورده است: «مرحوم حاج شیخ عبداللّه حائری نقل می کرد [که] مطالعه کتاب مزبور [سعادت نامه] باعث گرویدن او به تصوف و ارادت به حاج ملاسلطان علی شده بود.» [ر.ک: هزار، علیرضا، دانشمندان و مشاهیر حرم عبدالعظیم حسنی و شهر ری، ص315]
    26. بیرجندی، محمدباقر، اطفاء المکائد، ص50؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، مقدمه ترجمه کتاب تفسیر بیان السعاده، ص47
    27. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۱۸۱
    28. سلطان محمد گنابادی، ولایت نامه، 1380ش، ص12 و 11
    29. سلطان محمد گنابادی، مجمع السعادت، ص152-239
    30. سید مصطفی آزمایش، درآمدی بر تحولات سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ص123
    31. سلطان حسین تابنده گنابادی، نابغه علم و عرفان، ص115
    32. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص53: «در خواب دید سوار بر الاغ سفیدی از کوه بلندی بالا می‌رود و بعد از چند قدم، پای الاغ می‌لغزد و هر دو به زمین می‌خورند. باز مجددا شروع به بالا رفتن می‌کند و همین امر چند مرتبه تکرار می‌شود. سر انجام پس از تحمل رنج و مشقت زیاد، هاتفی ندا می‌دهد: این راه سخت، راه حکمت است. اینگونه سلطان محمد از آموختن حکمت و فلسفه دلسرد می‌شود و به دنبال راه عرفان و تصوف می‌رود.
    33. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رساله سعادتیه، صفحه 46، پاورقی71: «سلطان محمد گنابادی می‌گوید: پیش از رسیدن خدمت آقای سعادت علیشاه خواب دیدم که خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام رسیده و آن حضرت قدحی از آب به من مرحمت کرد. من تمام آن را آشامیده و چیزی باقی نگذاشتم، پس از آن به هر وسیله بود خود را به اصفهان رسانیده، پس از شرفیابی خدمت آقای سعادت علیشاه به همانطور که حضرت را در خواب دیده بودم، ایشان را مشاهده کردم و دیگر شکی در حقانیت ایشان باقی نماند.
    34. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص55
    35. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص211 و 431 و 432 و 435 و 445
    36. در این رابطه روایات فراوانی وجود دارد که شیطان در خواب انسان‌ها تصرف کرده و آن‌ها را به اشتباه و لغزش وا می‌دارد. به عنوان نمونه امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «شیطانی به نام هُزع به شرق و غرب زمین تسلط دارد و وظیفه او تصرف در خواب انسان است و به همین جهت مردم خواب‌های پریشان و اضغاث احلام می‌بینند». [صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الأمالی الصدوق، ص146]
    37. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص286: «در باب استخاره، آنچه در استخاره لازم است، چه استخاره به کلام مجید و چه به تسبیح، این است که شخص مستخیر هنگام استخاره از قصد و اراده خود بیرون آید به حیثیتی که اعضا و جوارح آلت حق تعالی شانه شوند اگر چنین شود البته خیر و شر استخاره، کالوحی المنزل خواهد بود».
    38. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص38
    39. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص190؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج5، ص339
    40. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص437
    41. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص283؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج6، ص225
    42. بر پایه همین نگرش، ملاسلطان معتقد است، حضرت عیسی پسر خداست و این تعبیر مسیحیان دچار اشکال و خطا نیست. وی می‌نویسد: «با همین نسبت، عیسی گفت: من فرزند خدا هستم، گفت هرکس که غسل تعمید (توبه) او به دست من یا جانشینانم حاصل شود او پسر خداست، و به همین جهت نصاری گفتند: ما فرزندان خدا هستیم و اگر نبود تنزل ولی امر در وجود کسی که ولایت بر او متحقق است هیچ یک از این امور نبود تا آن نسبت را تصحیح کند». [بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص223]
    43. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص26
    44. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص194؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج2، ص514
    45. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، 1380ش، ص108
    46. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، 1380ش، ص11
    47. کیوان قزوینی می‌نویسد: قول بلزوم و وحدت قطب در روی کره کم است. و من غیر از حاج ملاسلطان قائل به این قول ندیدم و غیر او همه سلسله‌ها شیعه و سنی صریحا یا اشارتاً جائز می‌دانند تعدد را بلکه لازم می‌دانند تا هدایت عموم یابد. (کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص162
    48. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص147
    49. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص282
    50. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏4، ص12: «علی انّ حکم الظّاهر قد ینسب الی المظهر إذا انسلخ المظهر من انانیته و ظهر فیه انانیه الظّاهر کما انّ حکم المظهر قد ینسب الی الظّاهر».
    51. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص 15
    52. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص487 و ج‏1، ص20؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص20: «خدا خلق کرده اشیا را به علویت علی و حقیقت محمدی و چون خلق کرد خلایق را که معرفت علی علیه السلام را داشته باشند پس گوییم که مبدا کل عالم وجود و موجد تمام موجودات علی علیه السلام است و تمام شرائع الهی و کتب آسمانی و انبیا نازل شده‌اند تا خلایق را به سوی معرفت علی و اولادش بخوانند».
    53. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، رساله رجوم الشیاطین، ص51
    54. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رساله شهیدیه، ص7
    55. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص140
    56. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص137
    57. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص283؛ بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج6، ص 225
    58. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص15
    59. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص40
    60. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص40؛ کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص188
    61. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص250
    62. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص۷۹
    63. شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج‏1، ص372 و 497: «و چون در مقام دیکر متضرّر است که هر فیضی که از حق بهر ذرّه از ذرّات ممکنات می‌رسد به واسطه این حقیقت کلّیه می‌رسد و حق در هر مقام که تجلّی می‌فرماید به وساطت این حقیقت کلّیه تجلی می‌‏فرماید لهذا در هر مظهر از مظاهر و هر مجلی از مجالی، همچنان‏که حق ظاهر و جلوه‏‌گر است نور امام (ع) نیز ظاهر و جلوه‏‌گر است و کسی که علم کلّی به حقیقت امام و صفات او و خلافت عظمای او نسبت به حق دارد هرگاه چشم بصیرتش مفتوح گردید، در هر مظهری امام خود را می‌‏شناسد و صفات کمالیه او را می‌‏داند که هوهو چون مقرّر است که مظهر جامع و مجلای مستجمع انسان کاملست لهذا شناختن خدا در مظهر انسان کامل اتم شناخته است»‏.
    64. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، به همت محمدحسن صلح علیشاه، ص247
    65. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏2، ص27
    66. «تحقیق الولیّ و النّبیّ و الرّسول و الامام:‏ و ان أبقاه اللّه بعنایته بعد فنائه و تفضّل علیه بالصّحو بعد المحو صار ولیا للّه و هذه الولایه روح النّبوّه و الرّساله و مقدّمه علیهما و هی الامامه الّتی تکون قبل النّبوّه و الرّساله، اگر بعد از فانی شدن، خداوند او را به سبب عنایتش نگهداشت و بر او تفضل نمود، به صحو بعد از محو رساند، در این صورت ولی خدا می‌شود و این ولایت، روح نبوت و رسالت است و مقدم بر آن دو است. این ولایت امامتی است که قبل از نبوت و رسالت است». [بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج‏1، ص194]
    67. «فنا از افعال، صفات و ذات، مقام ولایت است». [بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص33]
    68. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص11
    69. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، مجمع السعادت، ص152-239
    70. بیچاره گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، حقیقت 91، ص127
    71. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، باب نهم، فصل ششم، ص108.
    72. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، باب9، فصل9، ص123
    73. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا، ص124
    74. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص264
    75. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، فصل یازدهم، ص110
    76. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص 117
    77. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص110
    78. کیوان قزوینی، عباس‌علی، رازگشا (بهین سخن، استوار)، ص223
    79. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، مجمع السعاده، ص78
    80. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، ولایت نامه، ص117
    81. بیچاره گنابادی (سلطان علیشاه)، محمد، سعادت نامه، ص ۷۹
    82. تابنده گنابادی (رضا علیشاه)، حسین، نابغه علم و عرفان، ص280. ملاسلطان می‌گوید: «راست گویی در ایاک نعبد اگر مقام فکر برای کسی حاصل شده باشد همان صورت امام که در دل پیدا شود مخاطب است.»
    83. حسینی طهرانی، محمدحسین، الله شناسی، ج‏3، ص307؛ حسینی طهرانی، محمدحسین، معاد شناسی، ج‏8، ص363؛ حسینی طهرانی، محمدحسین، رساله مودت، ص247
    84. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، افق وحی، ص267