«ابوعبدالله محمد بن علی بن حسن[1]«برخی از منابع دیگر، نام جد او را «حسین» آوردهاند». [رک: خواجه عبدالله، انصاری، طبقات الصوفیه، ص۳۰۶.] بن بشر (بشیر) بن هارون ترمذی»، ملقب به «حکیم ترمذی» و منسوب به شهر ترمذ، از پیشگامان « عرفان نظری» در جهان اسلام بود که در دیگر شاخههای علوم اسلامی مثل تفسیر و کلام و حکمت و به ویژه حدیث تبحر داشت.[2]اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۳؛ ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۴۳۹.[3]المناوی، محمد عبدالرؤوف، الکواکب الدریه فی تراجم الساده الصوفیه، ص129: «تفرّد من بین الصّوفیه بکثره … ادامه پاورقی
فهرست
زندگینامه
وی از اولین کسانی است که بین حدیث و زهد و عرفان را جمع کرده است.
شاید ترمذی اولین شخصیت مهمی باشد که زندگی خودنوشت یا خاطرات دارد و در کتاب «بدوّ شأن الترمذی» به ذکر وقایع مهم زندگی و احوالات خویش پرداخته است که بیشتر آن درمورد منامات و مکاشفات و مسائل باطنی حول محور اوست.[4]«مثلا درباره خواب همسر خود مینویسد: «إذ قالت لی أهلی: انی رأیت فی المنام کأنّ قائما فی الهواء، خارجا من … ادامه پاورقی
تولد و وفات
تاریخ ولادت و وفات او به درستی مشخص نیست. طبق نقل مشهور، در اوایل قرن سوم (حدود205 الی 220) در ترمذ (واقع در جنوب کشور ازبکستان و در مرز افغانستان)[5]تِرمِذ یکی از شهرهای ازبکستان و مرکز استان سرخاندریا است. زبان مردم شهر ترمذ به طور کلی فارسی تاجیکی و ازبکی … ادامه پاورقی متولد شد و در انتهای همان سده (حدود 295 الی 320) در زادگاهش درگذشت. مدفن او در بخش قدیمی ترمذ باقی است.[6]بارتولد، واسیلی ولادمیرویچ، ترکستان تا حمله مغول، ص75-76.
برخی عمری او را 90 سال و برخی 80 سال ذکر کردهاند.[7]ذهبی، شمس الدین، تذکره الحفاظ، ج۲،ص ۶۴۵؛ پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، ص153.[8]«عثمان یحیی» در مقدمۀ خود بر کتاب ختم الولایه، ازقول فریدالدین عطار گفته که «ترمذی ۱۱۵ سال عمر کرد.» [ترمذی، … ادامه پاورقی و تاریخ وفات او را از 295 تا 320ق به اختلاف ذکر کردهاند.[9]عسقلانی، ابنحجر، لسان المیزان، ج۵، ص۳۰۹.
مشایخ و شاگردان
ترمذی در خانواده ای اهل علم میزیست و از پدر و مادرش حدیث نقل کرده است. چنانچه خود میگوید از حدود 7 سالگی به آموختن «علم آثار (حدیث) و علم رأی (فقه حنفی)» یعنی حدیث و فقه، نزد پدرش «علی بن حسن ترمذی» (از عالمان و زاهدان مهم اهل سنت) مشغول شد.[10]خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج11، ص371. و از عالمان آن دیار مثل «صالح بن عبدالله ترمذی» (231ق) و «جارود بن معافی سلمی ترمذی» (244ق) استفاده کرد.[11]پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، ص149.
با اینکه ترمذی به شیوه محدثین، برای استماع حدیث به شهرهای مختلفی سفر میکرده و او را «صاحب رحلات» خوانده اند[12]پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، ص151. و مشایخ روایت بسیاری داشته است، اما خود ترمذی، از کسی غیر پدرش، به عنوان معلم و استاد یاد نمیکند و در تصوف نیز گفتهاند که شاگردی و مصاحبت با « ابوتراب نخشبی» و « احمد خضرویه» و « ابن جلا» داشته است.[13]جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص132.
از شاگر دان ترمذی می توان به افراد ذیل اشاره کرد:
1- أحمد بن محمد بن عیسی.
2- حسن بن علی جوزجانی.
3- منصور بن عبداللّه بن خالد هروی.
4- أبوبکر محمد بن جعفر بن هیثم.
5- أبوبکر وراق.
6- أبومحمد یحیی بن منصور قاضی.[14]حکیم ترمذی، محمد بن علی، ریاضه النفس، مقدمه کتاب، ص11..
گرایش به تصوف
در حدود 27 سالگی در سفر حج و به ندای هاتف غیبی در عالم رویا، تحول او (مشابه بسیاری از سایر صوفیان) آغاز میشود و میفهمد که پرداختن به علوم ظاهری مثل تنجیم، او را از حقیقت باز میدارد و باید در مسیر عرفان و تصوف قدم بردارد.
خود ترمذی اشاره دارد که بعد از اینکه در وادی حیرت قرار گرفتم، با ریاضت نفس و نماز و روزه و مطالعه آثار انطاکی[15]مقصود «احمد بن عاصم انطاکی» است که سه تالیف مهم به نامهای المعاملات، الشبهات، دواء داء القلوب ومعرفه همم … ادامه پاورقی، از حالت جذبه خارج شدم.[16]ترمذی، محمد بن علی، رساله بدوّ شأن الحکیم الترمذی، در سرآغاز ختم الاولیاء، ص15. وی همچنین به میل شدید خود به عزلت و انزوا و دوری از خلایق در این دوره اشاره میکند.[17]ترمذی، محمد بن علی، رساله بدوّ شأن الحکیم الترمذی، ص41.
ویژگیهای اخلاقی
ترمذی از نظر ویژگیهای اخلاقی و روحی، فردی به شدت متعصب، لجوج، تندخو و فحاش بود. این موضوع از نوع مواجهه او با مسائل اختلافی و نظرات دیگران، به وضوح قابل تشخیص است. وی به صرف اینکه با نظری مخالف بود، قائلین آن نظر را احمق یا جاهل و… خطاب می کند.[18]حکیم ترمذی، محمد بن علی، ریاضه النفس، ص64. این رذائل اخلاقی باعث شده است که بعضی از محققین او را از ملامتیه به شمار بیاورند.[19]هیر، نیکلاس، مقدمه بر یان الفرق بین الصدر والقلب والفؤاد واللُبّ، ص125-126. هرچند که برخی از کارها و سخنان او که در رسالۀ شرح حالش آمده است،رنگ ملامتی گری دارد.اعمالی چون: پای برهنه راه رفتن و همچون فقیران لباس ژنده پوشیدن، و چون غلامان و مردمان دونپایه بار حمل کردن و از اینگونه اعمال لذت بردن[20]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، مقدمه، ص13: «فتواترت علی الغموم، حتی وجدت سبیلا الی تذلیل نفسی. فکنت اراودها … ادامه پاورقی (حتی وصل الی قلبی حلاوه تلک الذله)[21]ترمذی، محمد بن علی، بدو شأن حکیم الترمذی، ضمیمۀ ختم الاولیاء، به کوشش عثمان اسماعیل یحیی، بیروت، ۱۹۶۵م، ص18. اما روش علمی او همچنین دو نامه از نامه های وی که که در آنها توجه بیش از حد به جنبههای منفی و ملامت آمیز نفس را موجب انحراف از مسیر صحیح میداند، این انتساب را با تردید مواجه می کند.
نظریههای ابتکاری
محمد بن علی ترمذی اندیشمندی عادی و ساده نبود بلکه دانشمندی مبتکر و نظریه پرداز و از پیشتازان در علوم مختلف بوده است.
گفته شده است که وی اولین کسی که کتابی درباره «علل الشریعه» و حکمت احکام نوشته و به موضوع ولایت در تصوف پرداخته و آن را نظام مند کرده است. یا مساله قلب و نفس را به صورت علمی مطرح کرده و کتابی مستقل در رد شیعه نگاشته است.
ترمذی نزد صوفیان
ترمذی از تصوف بغداد فاصله گرفته تا جایی که در آثار خود از لفظ « صوفی» استفاده نکرده و به همین سبب به «حکیم» مشهور شده است. لذا وی را نماینده حکمت قدیم اسلامی پیش از آمیختگی آن با حکمت یونان دانستهاند. هیچ تردیدی در صوفی بودن این شخصیت و انتساب او به این جریان فکری در اسلام وجود ندارد.[22]راتکه واوکین، دو اثر از حکیم ترمذی، ص26. نام ترمذی و آموزهها و سخنان او از همان ابتدا، نَقل مجالس صوفیه بود تا اینکه در قرن پنجم، کتابهای او نیز در میان صوفیان رواج پیدا کرد و نهایتاً از قرن ششم و هفتم به بعد، توجه به آثار ترمذی در بالاترین درجه خود بوده است.[23]هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص216.
سلمی در « طبقات الصوفیه»[24]سلمی در طبقات: له اللسان العالی والکتب المشهوره. قشیری: هو من کبار الشیوخ واطال فی الثتناء علیه. کلاباذی: هو من … ادامه پاورقی و ابونعیم اصفهانی در « حلیه الاولیاء»[25]اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج10، ص234. و جامی در « نفحات الانس»[26]جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ج1، ص133. به شرح حال او پرداخته اند .
اهمیت ترمذی در تصوف به حدی بود که هجویری، میگوید که در تصوف 12 فرقه داریم که یکی از این فرقهها «حکیمیه» است که منسوب به حکیم ترمذی و تعالیم او در بحث ولایت است.[27]هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص365؛ مینویسد: «امّا الحکیمیه: «تولّی حکیمیان به ابی عبد اللّه محمّد بن … ادامه پاورقی[28]هجویری در جای دیگر مینویسد: «و منهم شیخ با خطر و فانی از اوصاف بشر ابو عبد اللّه محمّد بن علی الترمذی رض اندر … ادامه پاورقی
صوفیان در آثار خود حتی به نقل کرامات و خوارق ترمذی نیز پرداختهاند. به عنوان مثال گفتهاند:
«هنگامی که معاصرین ترمذی، علیه او قیام کرده و تکفیرش کردند، تمام آثارش را جمع کرده و در دریا ریختند، اما ماهیها آن کتابها را درسته بلعیدند و بعد از مدتی آنها را از دهان خارج کردند تا مردم از این آثار بهره ببرند.»[29]«ومن کراماته: أنّه لمّاقام علیه معاصروه، وکفّروه، جمع کتبه کلّها وألقاها فی البحر، فالتقطتها سمکه … ادامه پاورقی
بزرگان صوفیه در موارد بسیاری از وی تاثیر پذیرفته اند. مثلا کتاب «منازل العباد من العباده» اثر محمد بن علی ترمذی، الهام بخش خواجه عبدالله انصاری در تالیف کتاب مهم « منازل السائرین» و نیز شارح آن در تالیف «مدارج السالکین» بوده است.[30]ترمذی، محمد بن علی، منازل العباد من العباده، به کوشش محمد ابراهیم جیوشی، دار النهضه العربیه، بی تا، ص30. یا محمد غزالی در تالیف «احیاء العلوم» از دیدگاه های ترمذی بهره بسیاری برده است.[31]ترمذی، محمد بن علی، اثبات العلل، به کوشش خالد ذهری، کلیه الاداب والعلوم الانسانیه بالربط، رباط، 1988، ص28. یا «خواجه بهاء الدین»، اصول اساسی تربیت نفس و سلوک را بر آراء ترمذی مبتنی کرده بود.
تکفیر و تبعید
بسیاری از سخنان ترمذی با موازین متعارف شرعی سازگار نبود و متشرعان را میآزرد و خصومت فقیهان را برمیانگیخت. تالیف دو کتاب «ختم الاولیاء» و «علل الشریعه» باعث تکفیر و تبعید او شد.[32]ذهبی، شمس الدین، تذکره الحفاظ، ج۲، ص۶۴۵.
ستایش از نفس
او خود را مصداق اهل بیت و چهل تنان می داند.[33]راتکه، برند، مفهوم ولایت، ترجمه مجد الدین کیوانی، بخش زندگی نامه خودنوشت ترمذی، ص63 میگوید:…«من وآن سی … ادامه پاورقی و خویش را مصداق حدیث «لولا الحجه لساخت الارض باهلها» و خاتم الاولیاء و صاحب علم اولین و آخرین و بیت معمور می دانست.[34]راتکه، برند، مفهوم ولایت، ترجمه مجد الدین کیوانی، بخش زندگی نامه خودنوشت ترمذی، ص66 و67.
آثار
بیش از 80 اثر به ترمذی نسبت دادهاند که غالب آنها به صورت مخطوط در کتابخانههای مختلف باقی مانده است. نوشتههای او شامل علوم و شاخههای متنوعی از مباحث حدیث تا تفسیر و عرفان و حکمت و… میباشد. البته بیشتر آتار وی تقریرات درس اوست که توسط شاگردانش نوشته شده است.[35]در منابع موجود از شاگردان ترمذی در ترمذ یاد نشده است. اما چنانچه از رساله خودنوشت او بر میآید، او با برگزاری … ادامه پاورقی
از مهم ترین آثار وی: ختم الاولیاء، علل الشریعه، کتاب الصلوه، المنهیات، کتاب الحقوق، کتاب الامثال، کتاب الفروق، کتاب الاَکیاس و المُغتَرّین، کتاب ریاض النفس، کتاب ادب النفس، منازل القاصدین، علم الاولیاء، الفَرقُ بین الآیات و الکرامات، نوادر الاصول.
« نوادر الاصول» حجیم ترین کتاب ترمذی است که در آن آثار عداوت نسبت به اهل بیت علیهم السلام کاملا مشهود است. علامه امینی این کتاب را مملو از روایات جعلی در منقبت شیخین و تحریف و خیانت مولف در نگارش کتاب و حذف روایت غدیر خم و سفسطه های بسیار به جای برهان توصیف می کند. البته در رساله «رد الروافض» نیز این خط دشمنی ترمذی قابل رصد است. در پشت جلد کتاب «نوادر الاصول» چند خط درباره این کتاب و نویسنده توضیح داده که دستخط ایشان در کتابخانه «سیدمحمد کاظم یزدی» موجود است. [نیازمند منبع]
مذهب
وی را از اهل حدیث دانسته اند.[36]عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ص91. و برخی او را شافعی می دانند[37]مناوی، عبد الرؤف بن تاج الدین، فیض القدیر، ج1، ص116: الحکیم محمد بن علی الترمذی المؤذن الصوفی الشافعی صاحب … ادامه پاورقی اما ترمذی در زندگینامه اش تصریح می کند که علم رای که مخصوص حنفیان است را فرا می گیرد.[38]«از حدود 7 سالگی به آموختن علم آثار وعلم رأی، نزد پدرش علی بن حسن ترمذی مشغول شد.» [خَطیب بغدادی، احمد بن علی، … ادامه پاورقی
ابن عربی (م638ق) بر این گمان است که ترمذی، تابع فقه حنفی است.[39]ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، ج2، ص15. نویسنده مدخل «ترمذی» در «دائره المعارف اسلام» نیز به این جمع بندی رسیده که او حنفی است.[40]مجتبایی، فتح الله، حکیم ترمذی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج21، ص239.
با این وجود به سختی میتوان این موضوع را از آثار ترمذی به دست آورد. علاوه اینکه ترمذی در آثار خود نقدهای تند و تیزی به فقهاء و علمای رسوم و ظاهر کرده و بیشتر آنها را اهل دنیا و مادیات مینامد.
عداوت با شیعه
ترمذی از اولین کسانی است که در رد شیعه دست به نگارش کتاب زده است و رساله ای مستقل به نام «الرد علی الرافضه»به رشته تحریر درآورده است. ترمذی در سایر آثارش نیز این خط مخالفت با اعتقادات شیعه را دنبال کرده است. وی در آثار خود آیات و روایات زیادی را نقل و شرح میدهد اما سعی میکند به آیات مربوط به فضائل اهل بیت علیهمالسلام نپردازد و آنها را نقل نکند. مثلا آیه اکمال دین، آیه موده، (درباره لزوم مودت به اقربای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، آیه مباهله، آیه ولایت، آیه لیله المبیت و… را اساسا در کتاب مفصل «نوادر الاصول» خود نقل نکرده و به آنها نپرداخته است با این حال؛ وقتی با فضایل اهل بیت علیهمالسلام مواجه میشود، ابتدا دست به انکار اصل فضیلت میزند.
مثلا درباره شأن نزول سوره هل اتی (سوره انسان یا دهر)[41]بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه هشتم این سوره معروف به آیه اطعام، در شأن حضرت علی، فاطمه زهرا، … ادامه پاورقی و سعی میکند با توهین و شتم و سرزنش، سخن خود را مقبول جلوه دهد، چنانچه میگوید که این افسانهها به درد پیرزنها میخورد تا نوههای خود را با حکایت آنها خواب کنند و فقط احمقها و جاهلان این سخنان را باور میکنند.[42]«هَذَا حَدِیث مُزَوق وَقد تطرف فِیهِ صَاحبه حَتَّی یشبه علی المستمعین وَالْجَاهِل یعَض علی شَفَتَیه تلهفا … ادامه پاورقی اما اگر فضیلتی از اهل بیت علیهمالسلام به حدی واضح و متواتر بود که نمیتوانست انکار کند، میگوید قلب من پذیرای این حدیث نیست.[43]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج1، ص244. یا روایات فضائل اهل بیت علیهم السلام را برای خلفاء هم ثابت می داند.[44]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج2، ص152ـ162. وی حتی حدیث متواتر ثقلین را انکار کرده و آن را جعل اهل کوفه می داند.[45]حکیم ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص96.
وی با لحنی توهین آمیز امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام را شاگرد تابعین معرفی کرده و هیچ شان علمی برای اهل بیت علیهم السلام قائل نیست.[46]ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص98-99. ترمذی اعتقاد شیعیان در مورد پذیرش ولایت را هذیان می داند.[47]ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص96. حتی می توان به خاطر بعض عبارات ترمذی وی را ناصبی دانست. او در بیان روایت جعلی که از ناصبین نقل شده است، ماجرای ازدواج امیرالمومنین علیه السلام با دختر ابی جهل را ذکر می کند[48]ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، نوادر الاصول، ج5، ص442. و به امیرالمومنین علیه السلام نسبت شهوترانی می دهد و می گوید: به خاطر همین بود که رسول خدا، حضرت علی را برحذر داشتند از نگاه به زنان، چون میدانستند حضرت علی چنین اوصاف ناشایستی دارد.[49]نص کلام ترمذی چنین است: «وَمَات یوْم مَاتَ عَن سبع عشرَه من بَین حرَّه وَأم ولد وَکانَ هَذَا کله من غَلَبَه … ادامه پاورقی
وی در مورد آیه تطهیر نیز همین رویه را در پیش گرفته و اهل بیت در آیه را 40 نفر می داند که یکی از آنها خودش می باشد.[50]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ج5، ص356. و در جای دیگر تصریح می کند این 40 نفر ابدال و از اهل شام هستند.[51]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج5، ص134، حدیث1138. ترمذی عصمت اهل بیت علیهم السلام را رد می کند و فقط عصمت را مخصوص انبیاء می داند.[52]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج2، ص101، حدیث296. در حالی که روایت فرار شیطان از عمر را می پذیرد.[53]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج2، ص23، حدیث264: «عَن عبد الله بن بُرَیدَه رَضِی الله عَنهُ قَالَ سَمِعت أبی … ادامه پاورقی ولی در آیه ولایت[54]سوره مائده: آیه55. مصداق آیه را عام دانسته و برای همه صحابه جاری می داند. [55]ترمذی، محمد بن علی، رساله الرد علی الرافضه، بی تا، 84ب. و اولی الامر را فقهیان امت می داند.[56]ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص96؛ ترمذی، نوادر الاصول، ج2، ص57-64.
از دیگر جلوه های دشمنی و عناد ترمذی با امیرالمومنین علیه السلام جعل حدیث در مذمت آل ابی طالب است.[57]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج5، ص150، حدیث1143. وی حدیث ثقلین را به علت اینکه راویان کوفی هستند و با روایت «به قرآن و عمر و ابوبکر اقتدا کنید» در تعارض است، جعلی می داند.[58]ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک، ص97-100. ترمذی در آثار خود، درمورد روزه گرفتن در روز عاشورا و اظهار فرح و شادمانی کردن اهل و عیال سخن به میان آورده است. [59]ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص186؛ رک: ترمذی، محمد بن علی، جواب کتاب من الری، ذیل ثلاثه … ادامه پاورقی
ترمذی و خلفاء
ترمذی هرچه در رد فضائل امیرالمومنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام اصرار دارد، به همان مقدار در فضیلت تراشی برای خلفاء می کوشد. وی خلفاء را لائق اقتدا و مشرف بر مردم در قیامت و ابوبکر را رحیم ترین امت و عمر را قوی ترین در دین و عثمان را با حیاء ترین امت معرفی می کند و بسیاری دیگر از فضائل دروغین که برای خلفاء نقل کرده است.[60]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج4، ص152ـ 164.
معرفت شناسی
محمد بن علی ترمذی از اولین مشایخ صوفیه است که به تفکیک علوم شهودی (لدنی یا باطنی) از علوم حضوری (حصولی یا ظاهری) میپردازد. هر گونه تفقه و تدبر و معرفت در روایات را به معنای کشف حقیقت معلوم دانسته که کار قلب و شهود است.[61]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، باب 19، ج2، ص171، حدیث113. لذا برای خواب جایگاه خاصی قائل بوده و در رتبه وحی آن را قرار می دهد.[62]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ج1، ص48.
از مهم ترین مبانی معرفت شناسی ترمذی تاویل کردن آیات و روایات است. او در این روش برای تاویل الفاظ، از مستمسکها و تبیینهای لغوی و ریشههای الفاظ نهایت استفاده را میبرد.[63]ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج3، ص32: «وَالْفِقْه مُشْتَقّ من تفقؤ الشَّیء یقَال فِی اللُّغَه فَقَأَ … ادامه پاورقی
انسان شناسی
محمد بن علی ترمذی درباره نفس و تفسیر آیات مربوط به نفس در قرآن کریم نظر خاصی ارائه داده که سابقه ای در میان مسلمین نداشته بلکه مشابه دیدگاههای غنوصیه و حکمای نوافلاطونی است. ترمذی معتقد است:
نفس دو قسم است: 1. نفس باطن (نفس اماره و پلید)، 2. نفس ظاهر
جوهر نفس باطن، از پلیدترین و کثیفترین و آلودهترین خاک خلق شده است زیرا این خاک، قدمگاه ابلیس بوده است لذا بخشی از طینت آدم، شیطانی و آلوده است.[64]برای تفصیل بیشتردرباره این نظریه نفس رجوع شود به: ترمذی، محمد بن علی، غور الامور، تصحیح حمد عبد الرحیم سائح، … ادامه پاورقی
اصول اعتقادی
توحید
در آثار ترمذی به موضوع وحدت وجود اشاره ای نشده است و او را می توان پیرو اهل حدیث و متکلمین اهل سنت به شمار آورد. البته تعبیر ترمذی در کتاب «ادب النفس» درباره آغاز آفرینش و پیدایش هستی از درون نیستی، تا حدودی بهاندیشههای مانوی نزدیک گشته است، به خصوص در جمله مشهوری که از پیامبر نقل میکند، میگوید: «خداوند خلق را در تاریکی آفرید».[65]ترمذی، محمد بن علی، ادب النفس، ص93-94.
ولایت
ولایت نزد ترمذی و سایر صوفیان، یکی از مقامات عرفانی و مراتب قرب الهی میباشد. صوفیان معتقدند که انسانهای سالک و عارف، در مسیر سلوک الی الله میتوانند به این مرتبه از قرب الهی دست یابند. در اندیشه ترمذی ولایت، باطن نبوت است لذا ولایت هیچگاه ختم نشده است. همانگونه که نبوت در عالم خارج دایره ای متشکل از پیامبران پدید میآورد و این دایره با نقطه حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم خاتمه مییابد، ولایت نیز در عالم خارج دایره ای از اولیاء تشکیل میدهد و این دایره با آخرین ولی پایان مییابد. در هر زمان، یک ولی وجود دارد که زمین به او پابرجاست و از نظر ترمذی، حدیث مشهور «لولا الحجه لساخت الارض باهلها» اشاره و دلیل آن است. در دیدگاه ترمذی «ولی» کسی است که دیدنشان انسان را به یاد خدا می اندازد و دشمنی با آنان باعث بدبختی می شود، مستجاب الدعوه و صاحب انواع کرامات و معجزات است. صاحب الهام و فراست است که باطن افراد را می تواند ببیند. عصمت دارد و از القائات شیطانی محفوظ است.[66]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص361 و ص391.
خاتم الاولیاء
محوریت ابداعات ترمذی با بحث ولایت و ختم ولایت است. وی خاتم اولیاء را در علم و ذکر و مشیت و شفاعت و ورود به بهشت و سایر مقامات در رتبه اول می داند.[67]آتش، سلیمان، مکتب تفسیری واشاری، ص290-491.[68]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص367: «فهو سیدهم: ساد الأولیاء، کما ساد محمد ص الأنبیاء. فینصب له مقام … ادامه پاورقی وی به جمع شدن صدیقیت و ولایت در یک نفر در آخرالزمان اشاره می کند.[69]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص430. که آن را برای مهدی در آخر الزمان جمع می داند.[70]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص436.
ترمذی را می توان از کسانی دانست که خودش را خاتم اولیاء می داند. وی خاتم اولیاء را از مجذوبینی می داند که بر خلاف اولیائی که ترس از خدا بدانان عطا شده و به سختی با نفس مبارزه میکنند، مجبور به مبارزه با نفس نیستند. خدا آنان را تربیت میکند تا حال اقتدار نفس در آنان به کلی زایل شود. آن مجذوبی که به طور کامل به چنین مرتبه ای رسیده «خاتم الاولیاء» است.[71]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص389؛ ترمذی، نوادر الاصول، ص115؛ «لازم به ذکر است که ترمذی خود را یکی از … ادامه پاورقی
مقامات شیخین
ترمذی احترام، قداست و شان خاصی را برای شیخین قائل است و بارها در آثار مختلف خود از جمله در رساله «المسائل المکنونه»، درباره لزوم تفضیل شیخین بر دیگر صحابه سخن گفته است.[72]ترمذی، محمد بن علی، المسائل المکنونه، ص132و 48 و46. ترمذی بالاترین و عظیمترین مقام عرفانی را «مقام صدیقین» میداند تا آن را با «ابوبکر» منطبق سازد. علاقه ترمذی به عمر بن خطاب، سبب شد که او درباره مقام «محدَّث» به کرات سخن گوید و محدَّثین را خلیفه و جانشینان رسول خدا ص تا روز قیامت بداند.[73]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص39.
آراء سیاسی، اجتماعی
ترمذی مانند دیگر اهل سنت، اطاعت از سلطان را واجب میشمارد. با این تفاوت که وی این اطاعت را از ارکان و اصول اسلام میداند.[74]حسینی، عبدالمحسن، المعرفه عند الحکیم الترمذی، ص165؛ ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ص209. ترمذی ملوک را سبب حفظ تعالی روحی امت نمیداند اما از جهاتی دیگر وجود آنها را برای بقای امت لازم میداند، از این رو، برای امت محمد در برابر ملوک، حق اعتراض و قیام قائل نمیباشد. وی این امر را جزئی از نقشه الهی میداند که سرانجام به نتیجه قطعی یعنی ظهور «ختم ولایت» میانجامد. از نظر ترمذی، خلافت اولیاء و صدیقین در اسلام 30 سال حکومت خلفای اربعه بوده است.[75]ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص343.
جایگاه حدیثی
ترمذی را از آن جمله محدثین مهم و تاثیر گذار اهل سنت میدانند که به جهت کوتاهی و قرب اسناد و تعداد راویان احادیثش، منحصر به فرد بوده است.[76]انصاری، زکریا بن محمد، نتایج الافکار القدسیه فی بیان معانی شرح الرساله القشیریه، بیروت، دار الکتب، ج1، ص254.
ترمذی از نظر احاطه بر احادیث با وصف «حافظ»[77]«در تعریف حافظ گفته شده است: 1. کسی که یکصد هزار حدیث را متناوباً وبا سند آن از حفظ باشد. 2. کسی که بر سنن رسول … ادامه پاورقی یاد شده که بالاترین وصف برای یک محدث به شمار میرود،[78]ابن عماد، عبد الحی، شذرات الذهب، دمشق، دار ابن کثیر، ج3، ص403. اما از نظر اعتبار و وثاقت حدیثی، در پایینترین درجه نزد محدثین قرار دارد و محدثین اهل سنت به متفردات و منقولات او وقعی نمینهادند. «سیوطی» کتاب « نوادر الاصول» ترمذی را در زمره کتب مشتمل و مشحون از احادیث ضعیف ذکر میکند. دیگرانی چون «ابن عدیم» نیز به ضعف مفرط او اشاره کردهاند.[79]سیوطی، جلال الدین، الدرر المنتثره فی الاحادیث المشتهره، ریاض، جامعه ملک سعود، ص97. زهری که خود مصحح یکی از آثار ترمذی بوده، میگوید که آثار او پر از استدلال به احادیث جعلی و باطل است، از این روست که میبینیم برخی احادیث ترمذی در سایر مصادر حدیثی یافت نمیشود یا به ندرت فقط در منابع شیعه به چشم میخورد.[80]ترمذی، محمد بن علی، منازل القربه، مقدمه خالد زهری، ص37.
منابع و مآخذ
- ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، ترجمه خواجوی از فتوحات مکیه، مولی، چاپ دوم، 1384ش، تهران،
- ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی بکر، تحفه المودود باحکام المولود، بیروت، دارالکتاب العربی، 1403ق
- آتش، سلیمان، مکتب تفسیری و اشاری، تحقیق توفیق سبحانی، تهران، نشر دانشگاهی، چاپ 12، تهران، 1381ش
- برکه، عبدالفتاح، الحکیم ترمذی ونظریته فی الولایه، بیروت، مجمع البحوث الاسلامیه، 1971م
- پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، موسسه فرهنگی، هنری، انتشارات بین المللی المهدی، چاپ دوم، تهران، 1392ش
- ترمذی، محمد بن علی، الفرق بین الصدر والقلب و الفواد واللب، تحقیق نیکلاس هیر، مطبعه عیسی البابی الحلبی، مصر 1958
- ترمذی، محمد بن علی، الکلام علی معنی لا اله الا الله او شفاء العلل، مطبعه حسان، قاهره، بی تا
- ترمذی، محمد بن علی، رساله الرد علی الرافضه، نسخه خطی به شماره ثبت 770، برگ 83 تا 87، استانبول، کتابخانه ولی الدین
- ترمذی، محمد بن علی، رساله کیفیه السلوک الی رب العالمین، تحقیق دکتراحمد عبدالرحیم سایح، الطبعه الاولی، قاهره، الدار المصریه اللبنانیه، 1413-1993م
- ترمذی، محمد بن علی، ریاضه النفس، مصحح، ابراهیم شمس الدین، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم بیروت، 1426ق
- ترمذی، محمد بن علی، طبائع النفوس مسمی بالاکیاس والمغترین، تحقیق احمد عبدالرحیم سایح و سیدجمیلی، بیروت و قاهره، دار الجیل و المکتب الثقافیه، 1410-1990 م،
- ترمذی، محمد بن علی، کتاب الریاضه وادب النفس، تحقیق ا.چ. آربری، علی حسن عبدالقادر، مصر، مطبعه مصطفی البابی الحلبی، 1366-1947م
- ترمذی، محمد بن علی، معرفه الاسرار، تصحیح محمد ابراهیم جیوشی، مصر، دارالنهضه العربیه، 1977م
- ترمذی، محمد بن علی، منازل القربه، تحقیق خالد زهری، منشورات کلیه الاداب والعلوم الانسانیه، رباط، دارالبیضاء، 1423-2002م
- ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول فی معرفه احادیث الرسول، تحقیق توفیق محمود تکله، دار النوادر، بیروت، 1431ق. 2010م
- الحسینی، عبدالمحسن، المعرفه عند الحکیم الترمذی، قاهره، دارالکاتب العربی، بی تا
- ذهبی، شمس الدین ابوعبدالله، تذکره الحفاظ، هند، دارالاحیاء التراث العربی، 1376ق
- راتکه، برند، دو اثر از حکیم ترمذی، مفهوم ولایت در دوران آغازین عرفان اسلامی، ترجمه مجد الدین کیوانی، تهران، نشر مرکز، 1379ش
- زهری خالد، حکیم خراسان و انیس الزمان محاوله لصوغ سیره بیبلو غرافیه للحکیم الترمذی، الرباط، مرکز الدراسات و الابحاث و احیاء التراث، رابطه المحمدیه للعلما
- سوری، محمد، ولایت از دیدگاه حکیم ترمذی، پایان نامه کارشناسی ارشد از موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی، استاد راهنما دکتر نصرالله پورجوادی، مشاوران، دکتر محمد شمالی و فنایی اشکوری، 1385ش
- سویری، سارا، حکیم ترمذی وجنبش ملامتی در تصوف سدههای آغازین، میراث تصوف، ج1، ویراسته لئونارد لویزن، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، نشر مرکز 1384
- عفیفی، ابوالعلاء، الصوفیه و اهل ملامتیه و صوفیه و فتوه الفتوه، الهام، چاپ اول، 1946م، قاهره
- قاسمی، جمال الدین، قواعد التحدیث من فنون مصلح الحدیث، بی تا، بیروت، دار الکتب العلمیه
- بارتولد، واسیلی ولادمیرویچ، ترکستان تا حمله مغول، لندن، 1958.
پاورقی ها
↑1 | «برخی از منابع دیگر، نام جد او را «حسین» آوردهاند». [رک: خواجه عبدالله، انصاری، طبقات الصوفیه، ص۳۰۶.] |
---|---|
↑2 | اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج۱۰، ص۲۳۳؛ ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۴۳۹. |
↑3 | المناوی، محمد عبدالرؤوف، الکواکب الدریه فی تراجم الساده الصوفیه، ص129: «تفرّد من بین الصّوفیه بکثره الرّوایه وعلوّ الإسناد». |
↑4 | «مثلا درباره خواب همسر خود مینویسد: «إذ قالت لی أهلی: انی رأیت فی المنام کأنّ قائما فی الهواء، خارجا من الدار، فی السکه، فی صوره رجل شاب، جعد، علیه ثیاب بیاض، له نعلان. وینادینی فی الهواء وانا فی الصفه بحذائه: أین أین زوجک؟ قلت: خرج. قال:قولی له ان الامیر یأمرک ان تعدل. ثم مرّ فلم یأت علی هذا مده، حتی اجتمع الناس ببابی، (من) مشایخ البلد من غیر ان اشعر بهم. وقرعوا الباب، فخرجت الیهم. فکلمونی فی القعود لهم. – وقد کان هؤلاء الاشکالقدقبحوا أمری عند العامهقبحا کنت أتوهم أنهم السّقم اکثرهم، لما کانوا یذیعون، هؤلاء، علی من الکلام القبیح. ویشنعون امری ویرموننی بالبدعه؛ من غیر أن یکون ذلک من شأنی، او توهمته قط.» [رک: ترمذی، محمد بن علی، مقدمه ختم الولایه، ص20.] |
↑5 | تِرمِذ یکی از شهرهای ازبکستان و مرکز استان سرخاندریا است. زبان مردم شهر ترمذ به طور کلی فارسی تاجیکی و ازبکی است. |
↑6 | بارتولد، واسیلی ولادمیرویچ، ترکستان تا حمله مغول، ص75-76. |
↑7 | ذهبی، شمس الدین، تذکره الحفاظ، ج۲،ص ۶۴۵؛ پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، ص153. |
↑8 | «عثمان یحیی» در مقدمۀ خود بر کتاب ختم الولایه، ازقول فریدالدین عطار گفته که «ترمذی ۱۱۵ سال عمر کرد.» [ترمذی، مقدمه ختم الاولیاء، عثمان یحیی، ص۹، حاشیۀ۷.] |
↑9 | عسقلانی، ابنحجر، لسان المیزان، ج۵، ص۳۰۹. |
↑10 | خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج11، ص371. |
↑11 | پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، ص149. |
↑12 | پاکتچی، احمد، جریانهای تصوف در آسیای مرکزی، ص151. |
↑13 | جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص132. |
↑14 | حکیم ترمذی، محمد بن علی، ریاضه النفس، مقدمه کتاب، ص11. |
↑15 | مقصود «احمد بن عاصم انطاکی» است که سه تالیف مهم به نامهای المعاملات، الشبهات، دواء داء القلوب ومعرفه همم النفوس وآدابها را نگاشته است. |
↑16 | ترمذی، محمد بن علی، رساله بدوّ شأن الحکیم الترمذی، در سرآغاز ختم الاولیاء، ص15. |
↑17 | ترمذی، محمد بن علی، رساله بدوّ شأن الحکیم الترمذی، ص41. |
↑18 | حکیم ترمذی، محمد بن علی، ریاضه النفس، ص64. |
↑19 | هیر، نیکلاس، مقدمه بر یان الفرق بین الصدر والقلب والفؤاد واللُبّ، ص125-126. |
↑20 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، مقدمه، ص13: «فتواترت علی الغموم، حتی وجدت سبیلا الی تذلیل نفسی. فکنت اراودها علی امورقبل ذلک، من طریق الذله، فتنفر ولا تطاوعنی. مثل رکوب الحمار فی السوق، والمشی حافیا فی الطرق ولبس الثیاب الدون، وحمل شیء مما یحمله العبید والفقراء. فیشتدّ علی ذلک. فلما اصابتنی هذه المقاله والغموم- ذه (بت) شرّه نفسی. فحملت علیها هذه الاشیاء، فذلّت وأطاعت، حتی وصل الی قلبی حلاوه تلک الذلّه.» / «پس غم واندوه مرا فرا گرفت تا اینکه راهی برای تحقیر خود یافتم. می خواستم قبل از آن کارهایی را از روی تحقیر انجام دهد تا روی برگرداند واز من اطاعت نکند. مانند الاغ سواری در بازار، راه رفتن با پای برهنه در جاده ها، پوشیدن لباس های بی کیفیت وحمل چیزی که برده ها وفقرا حمل می کنند. برایم سختتر می شد. وقتی این مقاله به من رسید و باعث اندوه روحم شد. پس این چیزها را بر خود حمل کرد و خوار شد و اطاعت کرد تا شیرینی آن ذلت به دلم رسید.». |
↑21 | ترمذی، محمد بن علی، بدو شأن حکیم الترمذی، ضمیمۀ ختم الاولیاء، به کوشش عثمان اسماعیل یحیی، بیروت، ۱۹۶۵م، ص18. |
↑22 | راتکه واوکین، دو اثر از حکیم ترمذی، ص26. |
↑23 | هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص216. |
↑24 | سلمی در طبقات: له اللسان العالی والکتب المشهوره. قشیری: هو من کبار الشیوخ واطال فی الثتناء علیه. کلاباذی: هو من ائمه الصوفیه. وقال ابن عطاء اللّه: کان الشاذلی والمرسی یعظّمانه جدّا، ولکلامه عندهما الحظوه التّامّه، ویقولان: هو أحد الأوتاد الأربعه فلا تلتفت لخرافات المخرّفین وطعنهم فیه بالبهتان. قال أبو نعیم فی «الحلیه»: له التّصانیف الکثیره فی الحدیث، وهو مستقیم الطّریقه یردّ علی المرجئه وغیرها من المخالفین، تابع للآثار. قال ابن الجوزی: من أکابر مشایخ خراسان، له التّصانیف المشهوره، وکان یقول: ما صنّفت شیئا لینسب إلی، لکن إذا اشتدّ علی وقتی أتسلّی بمصنّفاتی. قال الحافظ ابن النجّار فی «تاریخه»: کان إماما من أئمّه المسلمین، له المصنفات الکبار فی التّصوّف، وأصول الدّین، ومعانی الحدیث، وفی شیوخه کثره. |
↑25 | اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج10، ص234. |
↑26 | جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ج1، ص133. |
↑27 | هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص365؛ مینویسد: «امّا الحکیمیه: «تولّی حکیمیان به ابی عبد اللّه محمّد بن علی حکیم الترمذی رض کنند، وی یکی از ائمّه وقت بود اندر جمله علوم ظاهری و باطنی و وی را تصانیف و نکت بسیارست و قاعده سخن و طریقش بر ولایت بود وعبارت از حقیقت آن کردی و از درجات اولیاء و مراعات ترتیب آن و او خود علی حده بحریست بیکرانه با عجوبات بسیار و ابتداء کشف مذهب وی آنست کی بدانی کی خداوند تعالی را اولیاست کی ایشان را از خلق برگزیده است و همّتشان از متعلّقات بریده و از دعاوی نفس و هواشان واخریده و هرکسی را بر درجتی قیام داده و دری از معانی بر ایشان گشاده و اندرین معنی سخن بسیارست و چند اصل او را شرح باید داد تا معلوم گردد اکنون من بر سبیل اختصار تحقیق این ظاهر کنم و اسباب و اوصاف سخن مردمان را اندر آن بیارم.» |
↑28 | هجویری در جای دیگر مینویسد: «و منهم شیخ با خطر و فانی از اوصاف بشر ابو عبد اللّه محمّد بن علی الترمذی رض اندر فنون علم کامل وامام بود واز مشایخ محتشم بود وی را تصانیف بسیارست ونیکو وکرامات مشهور اندر بیان هر کتاب چون ختم الولایه وکتاب النهج ونوادر الاصول و جز این بسیار کتب دیکر ساختست.» [هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص177.] |
↑29 | «ومن کراماته: أنّه لمّاقام علیه معاصروه، وکفّروه، جمع کتبه کلّها وألقاها فی البحر، فالتقطتها سمکه وابتلعتها، ثمّ لفظتها بعد سنین، وانتفع النّاس بها.» المناوی، محمد عبدالرؤوف، الکواکب الدریه فی تراجم الساده الصوفیه، ص131. |
↑30 | ترمذی، محمد بن علی، منازل العباد من العباده، به کوشش محمد ابراهیم جیوشی، دار النهضه العربیه، بی تا، ص30. |
↑31 | ترمذی، محمد بن علی، اثبات العلل، به کوشش خالد ذهری، کلیه الاداب والعلوم الانسانیه بالربط، رباط، 1988، ص28. |
↑32 | ذهبی، شمس الدین، تذکره الحفاظ، ج۲، ص۶۴۵. |
↑33 | راتکه، برند، مفهوم ولایت، ترجمه مجد الدین کیوانی، بخش زندگی نامه خودنوشت ترمذی، ص63 میگوید:…«من وآن سی ونه نفر دیگر پدیدار شویم واین من بودم که او برای این کار میخواست». |
↑34 | راتکه، برند، مفهوم ولایت، ترجمه مجد الدین کیوانی، بخش زندگی نامه خودنوشت ترمذی، ص66 و67. |
↑35 | در منابع موجود از شاگردان ترمذی در ترمذ یاد نشده است. اما چنانچه از رساله خودنوشت او بر میآید، او با برگزاری جلسات ذکر شبانه وبه صورت پنهان، تعالیم واندیشههای خود را به صورت مستقیم به شاگردانش، انتقال می داده است. |
↑36 | عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ص91. |
↑37 | مناوی، عبد الرؤف بن تاج الدین، فیض القدیر، ج1، ص116: الحکیم محمد بن علی الترمذی المؤذن الصوفی الشافعی صاحب التصانیف سمع الکثیر من الحدیث بالعراق ونحوه، وحدث عنقتیبه بن سعید وغیره، وهو من القرن الثالث من طبقه البخاری. |
↑38 | «از حدود 7 سالگی به آموختن علم آثار وعلم رأی، نزد پدرش علی بن حسن ترمذی مشغول شد.» [خَطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج11، ص371.] |
↑39 | ابن عربی، محیی الدین، فتوحات مکیه، ج2، ص15. |
↑40 | مجتبایی، فتح الله، حکیم ترمذی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج21، ص239. |
↑41 | بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه هشتم این سوره معروف به آیه اطعام، در شأن حضرت علی، فاطمه زهرا، حسنین علیهمالسلام وخادمه آنان فضه نازل شده است. ایشان سه روز پیاپی به نذرشان بر روزهگرفتن این روزها وفا کردند و با اینکه خود گرسنه بودند، افطاریشان را به مسکین ویتیم واسیر بخشیدند. |
↑42 | «هَذَا حَدِیث مُزَوق وَقد تطرف فِیهِ صَاحبه حَتَّی یشبه علی المستمعین وَالْجَاهِل یعَض علی شَفَتَیه تلهفا أَلا یکون بِهَذِهِ الصّفه وَلَا یدْرِی أَن صَاحب هَذَا الْفِعْل مَذْمُوم» [ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج1، ص246.] |
↑43 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج1، ص244. |
↑44 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج2، ص152ـ162. |
↑45 | حکیم ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص96. |
↑46 | ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص98-99. |
↑47 | ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص96. |
↑48 | ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، نوادر الاصول، ج5، ص442. |
↑49 | نص کلام ترمذی چنین است: «وَمَات یوْم مَاتَ عَن سبع عشرَه من بَین حرَّه وَأم ولد وَکانَ هَذَا کله من غَلَبَه مَا ذکرنَا علی قلبه وَقد حذره ص النکبه الَّتِی عرفهَا فِیهِ وعرفه خطرها ووبالها وَکانَ من شَأْنه ص إِذا عرف من رجل شَیئا یخَاف عَلَیهِ مِنْهُ وعظه من ذَلِک الْبَاب.» [ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج5، ص442.] |
↑50 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ج5، ص356. |
↑51 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج5، ص134، حدیث1138. |
↑52 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج2، ص101، حدیث296. |
↑53 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج2، ص23، حدیث264: «عَن عبد الله بن بُرَیدَه رَضِی الله عَنهُ قَالَ سَمِعت أبی یقُول خرج رَسُول الله ص فِی بعض مغازیه فَلَمَّا انْصَرف رَسُول الله ص جَاءَت جَارِیه سَوْدَاء فَقَالَت یا نَبِی الله کنت نذرت إِن ردک الله سالما أَن أضْرب بَین یدیک بالدف فَقَالَ إِن کنت نذرت أَن تضربی وَإِلَّا فَلَا فَدخل أَبُو بکر وَهِی تضرب ثمَّ دخل عمر فَأَلْقَت الدُّف تحتهَا ثمَّ قعدت عَلَیهِ فَقَالَ رَسُول الله ص إِن الشَّیطَان لیخاف مِنْک یا عمر إِنِّی کنت جَالِسا وَهِی تضرب فَدخل أَبُو بکر وَهِی تضرب ثمَّ دخل عَلی وَهِی تضرب ثمَّ دخل عُثْمَان وَهِی تضرب فَلَمَّا دخلت أَنْت أَلْقَت الدُّف. فَلَا یظنّ ذُو عقل أَن عمر فِی هَذَا أفضل من أبی بکر وَأَبُو بکر شَبیه برَسُول الله ص فِی ذَلِک وَلَکن رَسُول الله ص قد جمع الْأَمرینِ والدرجتین فَلهُ دَرَجَه النُّبُوَّه لَا یلْحقهُ أحد وَأَبُو بکر لَهُ دَرَجَه الرَّحْمَه وَعمر لَهُ دَرَجَه الْحق.». |
↑54 | سوره مائده: آیه55. |
↑55 | ترمذی، محمد بن علی، رساله الرد علی الرافضه، بی تا، 84ب. |
↑56 | ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص96؛ ترمذی، نوادر الاصول، ج2، ص57-64. |
↑57 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج5، ص150، حدیث1143. |
↑58 | ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک، ص97-100. |
↑59 | ترمذی، محمد بن علی، کیفیه السلوک الی رب العالمین، ص186؛ رک: ترمذی، محمد بن علی، جواب کتاب من الری، ذیل ثلاثه مصنفات، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، مطبعه الکاثولیکیه، 1992م. |
↑60 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج4، ص152ـ 164. |
↑61 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، باب 19، ج2، ص171، حدیث113. |
↑62 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ج1، ص48. |
↑63 | ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ج3، ص32: «وَالْفِقْه مُشْتَقّ من تفقؤ الشَّیء یقَال فِی اللُّغَه فَقَأَ الشَّیء إِذا انْفَتح وفقأ الْجرْح إِذا انفرج عَمَّا اندمل وَالِاسْم فقیء وَالْهَاء والهمزه تبدلان تجزی إِحْدَاهمَا عَن الْأُخْرَی فَقیل فقیء وفقیه». |
↑64 | برای تفصیل بیشتردرباره این نظریه نفس رجوع شود به: ترمذی، محمد بن علی، غور الامور، تصحیح حمد عبد الرحیم سائح، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، چاپ اول، 2002م. |
↑65 | ترمذی، محمد بن علی، ادب النفس، ص93-94. |
↑66 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص361 و ص391. |
↑67 | آتش، سلیمان، مکتب تفسیری واشاری، ص290-491. |
↑68 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص367: «فهو سیدهم: ساد الأولیاء، کما ساد محمد ص الأنبیاء. فینصب له مقام الشفاعه، ویثنی علی الله تعالی ثناءً، ویحمده بمحامد یقر الأولیاء بفضله علیهم فی العلم بالله تعالی! فلم یزل هذا الولی مذکوراً فی البدء: أولاً فی الذکر، وأولاً فی العلم: ثم هو الأول فی المشیئه. ثم هو الأول فی المقادیر. ثم هو الأول اللوح المحفوظ. ثم الأول فی المیثاق. ثم الأول فی المحشر. ثم الأول فی الخطاب. ثم الأول فی الوفاده. ثم الأول فی الشفاعه. ثم الأول فی الجوار. ثم الأول فی دخول الدار. ثم الأول فی الزیاره. فهو فی کل مکان أول الأولیاء کما کان محمد ص أول الأنبیاء فهو من محمد ص عند الأذن والأولیاء عند القفا.». |
↑69 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص430. |
↑70 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص436. |
↑71 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص389؛ ترمذی، نوادر الاصول، ص115؛ «لازم به ذکر است که ترمذی خود را یکی از مجذوبین به شمار میآورد و در زندگی نامه اش مینویسد که خداوند او را به خود جذب کرده و از بردگی نفس آزادش ساخته است. این اوصاف با آنچه همسرش در رویا درباره او دیده است، همپوشانی دارد.» [ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص360 و ص416.] |
↑72 | ترمذی، محمد بن علی، المسائل المکنونه، ص132و 48 و46. |
↑73 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص39. |
↑74 | حسینی، عبدالمحسن، المعرفه عند الحکیم الترمذی، ص165؛ ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول، ص209. |
↑75 | ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص343. |
↑76 | انصاری، زکریا بن محمد، نتایج الافکار القدسیه فی بیان معانی شرح الرساله القشیریه، بیروت، دار الکتب، ج1، ص254. |
↑77 | «در تعریف حافظ گفته شده است: 1. کسی که یکصد هزار حدیث را متناوباً وبا سند آن از حفظ باشد. 2. کسی که بر سنن رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) احاطه داشته باشد، طرق واسناد وموارد اتفاق واختلاف آنرا بداند و به احوال راویان وطبقات مشایخ حدیث کاملاً مطلع وآگاه باشد.» [فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص37.] |
↑78 | ابن عماد، عبد الحی، شذرات الذهب، دمشق، دار ابن کثیر، ج3، ص403. |
↑79 | سیوطی، جلال الدین، الدرر المنتثره فی الاحادیث المشتهره، ریاض، جامعه ملک سعود، ص97. |
↑80 | ترمذی، محمد بن علی، منازل القربه، مقدمه خالد زهری، ص37. |