پرش به محتوا
خانه » مبانی و اعتقادات » غدیر خم در تصوف

غدیر خم در تصوف

    صوفیان در مواجه با واقعه و حدیث «غدیر خم» رویکردهای متفاوتی را اتخاذ کرده‌اند. در این مقاله به تبیین این رویکردها می‌پردازیم.

    مقدمه

    واقعه غدیر از مهم‌ترین وقایع تاریخ اسلام و از ادله امامت اهل بیت علیهم السلام است که در آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگام بازگشت از حجه الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه سال دهم قمری، بنا به دستور حق تعالی در آیه تبلیغ،[1]مائده:67 یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما … ادامه پاورقی امام علی علیه السلام را جانشین خود در تمام امور معرفی نموده و حاضران با ایشان بیعت کردند. پس از واقعه غدیر، آیه اکمال نازل شد: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»[2]مائده:3 الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ … ادامه پاورقی اما صوفیان در برخورد با واقعه «غدیر خم» رویکردهای متفاوتی اتخاذ کرده‌اند.

    اقسام مواجهه صوفیه

    صوفیان در مواجه با واقعه غدیر، سه رویکرد متفاوت را اتخاذ کردند:

    دسته اول) اساسا متذکر واقعه و حدیث غدیر نشدند.

    دسته دوم) حدیث غدیر را نقل کردند و مانند دیگر اهل سنت، ولی را به معنای «قرب و محبت» دانسته و تلاش کردند دیدگاه شیعه در این زمینه را نقد و رد کنند.

    دسته سوم) واقعه و حدیث غدیر را نقل کرده و پذیرفتند، اما معنای «ولی و ولایت» را ضیق کرده و آن را صرفا ناظر به امور باطنی/عرفانی دانستند (نه به معنای اولی بالتصرف بودن) تا با نوعی و اکتسابی دانستن ولایت و ادعای اتصال سلسله خود به حضرت علی علیه السلام، برای خویش همین مقام را برشمارند.

    قسم اول) عدم اشاره به غدیر

    سلمی، سراج طوسی، هجویری، قشیری، ابوطالب مکی:

    پنج شخصیت مهم از نویسندگان متقدم صوفیه یعنی « سراج طوسی»(378ق) در «اللمع» ، « ابوطالب مکی»(386ق) در «قوت القلوب»[3]مکی، ابوطالب، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 377 « عبدالرحمن سلمی»(412ق) در آثار متعددش، « ابوالقاسم قشیری»(465ق) در «رساله قشیریه»، « ابوالحسن هجویری»(465ق) در «کشف المحجوب»[4]هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، متن، ص485 کوچک ترین اشاره ای به حدیث غدیر نمی کنند و برخی از آنها مانند « ابوعبدالرحمن سلمی»(412ق) هنگام نقل آیات مربوط به غدیر مثل آیه اکمال دین، شأن نزول آن را روز بعثت یا روز عرفه می دانند.[5]سلمی، ابوعبدالرحمن، تفسیر امام جعفر الصادق(ع)(مجموعه آثار السلمى)، ج‏1، ص28

    روزبهان بقلی و عین القضات همدانی:

    « روزبهان بقلی شیرازی»(606ق) صاحب تفسیر « عرائس البیان»، اشاره ای به حدیث غدیر نمی کند اما ذیل آیه اکمال دین – که در روز غدیر و به مناسبت اعلان خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام وارد شده است – می گوید: این آیه، اشاره به روز بعثت رسول خدا صلی الله علیه وآله دارد.

    او حتی از امام صادق علیه السلام نقل می کند: «وقال جعفر بن محمد علیهما السلام: الْیَوْمَ‏ إشاره إلى یوم بعث محمد- صلى اللّه علیه وآله وسلم- ویوم رسالته.»[6]بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فى حقائق القرآن، ج‏1، ص298

    « عین القضات همدانی»(525ق) نیز در کتاب «تمهیدات» این آیه را ذکر کرده و اشاره ای به ماجرای غدیر نمی کند.[7]عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، متن، ص58

    محمد غزالی:

    « ابوحامد محمد غزالی»(505ق) در کتاب «احیاء علوم دین» حدیث غدیر را نقل نمی کند اما آیه اکمال دین را آورده و شأن نزول آن را روز عرفه و روز جمعه می داند.[8]غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج‏3، ص441

    محیی الدین ابن عربی:

    « محیی الدین ابن عربی»(638ق) در هیچ یک از آثار خود به واقعه و حدیث غدیر اشاره نمی کند. او ماجرای حجه الوداع و خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله را می آورد و آن را به گونه محرّف و ناقص نقل می کند تا کوچک ترین اشاره ای به ماجرای خلافت و ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام در آن دیده نشود.[9]ابن عربی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند: «همانطور که شما را بر توحید شاهد گرفتم، شما را شاهد می گیرم … ادامه پاورقی

    در کتاب « فصوص الحکم»، در نقض صریح اعلان ولایت حضرت علی علیه السلام در واقعه غدیر چنین می گوید:

    «و لهذا مات رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم وما نص بخلافه عنه إلى أحد.» [10]ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ج‏1، ص163

    رسول خدا صلی الله علیه و (آله) وسلم از دنیا رفت و هیچ کس را به جانشینی و خلافت خود تعیین نکرد.

    قسم دوم) رد نظر شیعه

    حکیم ترمذی:

    حکیم ترمذی(متوفی 320ق) در رساله «رد الروافض» حدیث غدیر را آورده و می گوید: «واژه « ولی» به معنای دوست داشتن و محبت است و رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم مردم را به محبت حضرت علی علیه السلام فراخواند زیرا به دشمنی های آیندگان با او علم داشت».

    ترمذی همچنین می گوید:

    «اگر رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم همان ولایت خویش را برای حضرت علی علیه السلام قرار داده بود، ایشان هیچ گاه امر تعیین خلیفه را به عبد الرحمن عوف نمی سپرد». سپس با کنایه می گوید: «فعلی راض بما رزقه الله تعالی من فضل الاسلام. او به آنچه خدا رزقش کرده بود راضی است». [11]اما قول النبی صلی الله علیه وسلم، : من کنت مولاه فعلی مولاه. فان له عندنا محملا صحیحا، اذ حملناه علیه لم نکن … ادامه پاورقی

    این درحالیست که همگان می دانند که شورای انتخاب خلیفه سوم، به دستور خلیفه دوم برپا شد و حضرت علی علیه السلام مخالفت خود را با حکم نهایی این شوری فریاد زدند.

    رشیدالدین میبدی:

    « رشیدالدین میبدی»(530ق) در کتاب «کشف الاسرار»، حدیث غدیر را ذکر می کند اما معنای ولی را محبت و دوستی می گیرد و تاکید دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای جلوگیری از نزاع و دشمنی صحابه با آن حضرت، چنین گفت.

    میبدی آورده است:

    «من کنت مولاه فعلىّ مولاه، می‌گوید: هر که مرا در دین و اعتقاد با وى پیوند است و دوستى، على را با وى پیوند است و دوستى، و این شرف و فضل على (ع) را گفت.»[12]میبدی، رشیدالدین، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏3، ص150

    ابونعیم اصفهانی:

    « ابونعیم اصفهانی»(430ق) در کتاب «حلیه الاولیاء» چند حدیث مرتبط با غدیر نقل می کند اما آنها را غریب معرفی می کند.[13]ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدااله، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج‏5، ص27

    قسم سوم) ولایت نوعیه و عرفانی

    مولوی:

    « جلال الدین محمد بلخی» به حدیث غدیر اینگونه اشاره می کند :

    زین سبب پیغامبر با اجتهاد**** نام خود و آن على مولا نهاد

    گفت هر کاو را منم مولا و دوست**** ابن عم من على مولاى اوست‏[14]مولوی، جلال الدین، مثنوى معنوى، متن، ص986

    اما با توجه به دیگر اشعار و کلمات مولوی، می دانیم که ولایت از نگاه او، همان ولایت نوعی/عرفانی است که هرکس می تواند با سیر و سلوک آن را کسب کند. لذا در جای دیگر می گوید:

    پس امام حى قایم آن ولى است****خواه از نسل عمر خواه از على است‏

    مهدى و هادى وى است اى راه جو****هم نهان و هم نشسته پیش رو[15]مولوی، جلال الدین، مثنوى معنوى، متن، ص192

    علاء الدوله سمنانی و سید علی همدانی:

    غالب صوفیان کبرویه و ذهبیه مثل « سیدعلی همدانی»(783ق)[16]احوال و آثار میر سید على همدانى(شش رساله)، السبعین فى فضایل امیر المؤمنین (احوال و آثار میر سید على همدانى)، ص783 و « علاء الدوله سمنانی»(736ق)، حدیث غدیر را نقل کرده‌اند اما گفته‌اند که این ولایت، صرفا جنبه عرفانی/باطنی یا معنوی دارد، این مقام هیچ گاه ختم نشده است و بعد از حضرت علی، به اقطاب سلسله آنها رسیده است. سمنانی می نویسد:

    «و شیخ ما و مشایخ ما در هر سه شعبه جعفرى و حسنى و کمیلى، على است… وقد نص فى حق على فى غدیر خم على ملا من المهاجرین والانصار اذا نزل یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ. [5/67] واخذ بید على رافعا صوته بقوله: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. ثم نزل بعد هذا التبلیغ: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً.»[17]سمنانی، علاء الدوله، مکتوبات(مصنفات فارسى سمنانى)، متن‏، ص349

    سلسله نعمت اللهیه:

    مشایخ فرقه نعمت اللهیه با استناد به آیه اکمال دین (که شأن نزول آن پس از ابلاغ ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم است) ولایت نوعیه عرفانی و حق تعیین وصی و لزوم اخذ بیعت از مرید و غیره را برای خودشان نیز ادعا کرده اند. [18]گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، ص216

    « ملاسلطان گنابادی» در حکم قطبیت فرزندش می نویسد:

    «پوشیده نماند که چون هریک از اولیای عظام را در زمان حیات و بعد از ممات، خلفا و نوّاب لازم است که رشته دعوت منقطع نشود، بلکه در بقاع ارض و در جمله‌ ازمان حکمِ یا أیها الرّسول بلّغ ما اُنزل إلیک … جاری باشد.»[19]گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، ص١٢٧

    « هبه الله جذبی»، پدر قطب فعلی سلسله «نعمت اللهیه گنابادی»، با استناد به ماجرای غدیر می گوید که ولایت، امری شخصی نیست بلکه نوعی است و رشته ولایت در هر زمان ادامه دارد:

    «در غدیر خم … از جانب حق ندا رسید که اصل دین و کمال ایمان که نصب کردن خلیفه است باقی است… و فرمود که این، شخصی نیست بلکه هر زمانی هادی خواهد و برای هر بزرگی وصیی باید و بعد از او، اوصیاء او، ائمه مسلمین و مطاع مومنین اند… این امر وصایت و اتصال رشته هدایت بعد از آن حضرت در میانه ائمه اثنی عشر اصالتا و مشایخ این بزرگواران نیابتا مجری بوده و تا ابد الآباد خواهد بود … تصدی امر خلافت و نمایندگی حق باید با اجازه و نص خلیفه قبل که به واسطه یا بدون واسطه به علی بن ابی طالب منتهی میشود صورت گیرد و اولیاء و مجازین در زمان غیبت هم باید دارای نص و اجازه مسلسل باشند.»[20]جذبی، هبه الله، رساله باب ولایت و راه هدایت، حقیقت. تهران، 1381ش، ص16 و 307

    منابع و مآخذ

    • ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله‏، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مصحح: محمد رضا شفیعى کدکنى‏، دار ام القراء للطباعه و النشر، قاهره، چاپ اول‏، بی تا
    • ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، نشر دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول قاهره، 1946م
    • ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، اربع مجلدات، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، بی تا
    • ابن عربى، محیى الدین، مجموعه رسائل ابن عربى، 2جلد، دار احیاء التراث العربى‏، بیروت‏، 1367ق
    • انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، بى نا، بی جا، بی تا
    • ترمذی، محمد بن علی، نوادر الاصول فی معرفه احادیث الرسول، تحقیق توفیق محمود تکله، دار النوادر، بیروت، 1431ق، 2010م
    • ترمذی، محمد بن علی، ریاضه النفس‏، مصحح: ابراهیم شمس الدین‏، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم‏ بیروت‏، 1426 ق‏
    • ترمذی، محمد بن علی، رساله الرد علی الرافضه، نسخه خطی به شماره ثبت 770، برگ 83 تا 87، استانبول، کتابخانه ولی الدین
    • روزبهان بقلی، تفسیر عرائس البیان فى حقائق القرآن‏، مصحح: احمد فرید المزیدى‏، دار الکتب العلمیه، بیروت‏، 2008م
    • قشیری، ابوالقاسم، ترجمه رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات بنگاه، تهران، 1345ش
    • قشیری، ابوالقاسم عبد الکریم‏، الرساله القشیریه، مصحح: عبد الحلیم محمود/ محمود بن شریف‏، انتشارات بیدار، قم‏، 1374ش
    • غزالی، ابو حامد محمد‏، إحیاء علوم الدین‏، مصحح: عبد الرحیم بن حسین حافظ عراقى‏، دار الکتاب العربى‏، بیروت‏، بی تا
    • گنابادی، حسین، نابغه علم و عرفان، انتشارات حقیقت، چاپ اول، تهران، بی تا
    • سمنانى‏، علاء الدوله، مصنفات فارسى سمنانى‏، مصحح: نجیب مایل هروى‏، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران‏، 1383ش
    • سلمی، ابو عبد الرحمن محمد، مجموعه آثار سلمی، مرکز نشر دانشگاهى‏، تهران‏، 1369ش
    • جذبی، هبه الله، رساله باب ولایت و راه هدایت، حقیقت، تهران، 1381ش
    • مکى، ابو طالب، قوت القلوب فى معامله المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، دار الکتب العلمیه، بیروت،‏ 1417ق‏
    • میبدى‏، ابو الفضل رشید الدین، کشف الأسرار و عده الأبرار، مصحح: على اصغر حکمت‏، انتشارات امیر کبیر، تهران‏، 1371ش
    • مولوی، جلال الدین محمد بلخى، مثنوى معنوى، 1جلد، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى – تهران، چاپ: اول، 1373ش
    • همدانى، سید على، ریاض، محمد، احوال و آثار میر سید على همدانى، مرکز تحقیقات فارسى ایران و پاکستان‏، پاکستان‏، 1370ش
    • هجویری، ابوالحسن علی، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکى، والنتین آلکسى یریچ، نشر طهوری، چاپ چهارم تهران، 1375ش
    • همدانی، عین القضات، تمهیدات.عفیف عسیران، نشر منوچهری، چاپ هشتم، 1389ش

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1مائده:67 یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏
    2مائده:3 الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فی‏ مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم‏
    3مکی، ابوطالب، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 377
    4هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، متن، ص485
    5سلمی، ابوعبدالرحمن، تفسیر امام جعفر الصادق(ع)(مجموعه آثار السلمى)، ج‏1، ص28
    6بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فى حقائق القرآن، ج‏1، ص298
    7عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، متن، ص58
    8غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج‏3، ص441
    9ابن عربی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند: «همانطور که شما را بر توحید شاهد گرفتم، شما را شاهد می گیرم بر ایمان به کسی که خداوند او را برگزید، پیامبری که خدا او را بشیر و نذیر قرار داده و به سوی تمام مردم فرستاد و دعوت کننده ای به سوی خدا با إذن او و سراج منیر. و پیامبر نیز هر چه را از سوی خداوند نازل شده بود، ابلاغ کرد و امانت را به مردم رساند و برای امت خیرخواهی نمود. و پیامبر همان پیامبری است که در حجهالوداع ایستاد بر تمام کسانی که از پیروانش بودند و برای ایشان خطبه خواند و به مردم تذکر داد و ایشان را بیم داد و بشارت داد و باران بارید و رعد زد (کنایه از اینکه در آن هم بشارت و هم تخفیف بود) هیچ کسی را نیز استثناء ننمود، با اذن الهی و بعد به مردم گفت: آیا من به شما رساندم؟ گفتند: بلی رساندید یا رسول الله» ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج1، ص38
    10ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ج‏1، ص163
    11اما قول النبی صلی الله علیه وسلم، : من کنت مولاه فعلی مولاه. فان له عندنا محملا صحیحا، اذ حملناه علیه لم نکن کذبنا علیا رضی الله عنه فی تفضیله ابابکر و عمر رضی الله عنهما، علی نفسه، فمعناه عندنا: ان رسول الله صلی الله علیه وسلم، قد کان علیم علم ما یکون بعده من الفتن و الاملاق بین اصحابه و تدبیر ذلک لامته … الا تری کیف علم رسول الله ص ان الناس لا یجتمعون علی علی و انه سیکون فرقه و فتنه؟ فلو کان النبی ص جعل له (علی) من الولایه ما کان له (نبی) ما کان علی رضی الله عنه، یکل الامر الی عبد الرحمن … فرضی بذلک و سلم الامر و بایعه و اخذ العطاء من تحت یدیه و سمع و اطاع. ترمذی، محمد بن علی، رساله الرد علی الرافضه، بی تا، ص85
    12میبدی، رشیدالدین، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏3، ص150
    13ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدااله، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج‏5، ص27
    14مولوی، جلال الدین، مثنوى معنوى، متن، ص986
    15مولوی، جلال الدین، مثنوى معنوى، متن، ص192
    16احوال و آثار میر سید على همدانى(شش رساله)، السبعین فى فضایل امیر المؤمنین (احوال و آثار میر سید على همدانى)، ص783
    17سمنانی، علاء الدوله، مکتوبات(مصنفات فارسى سمنانى)، متن‏، ص349
    18گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، ص216
    19گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، ص١٢٧
    20جذبی، هبه الله، رساله باب ولایت و راه هدایت، حقیقت. تهران، 1381ش، ص16 و 307