پرش به محتوا
خانه » تاریخ‌شناسی‌تصوف » نزدیکی تصوف به تشیع

نزدیکی تصوف به تشیع

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مقدمه

    غالب شیعیان و علمای تشیع در طول تاریخ، جریان تصوف را به رسمیت و مشروعیت نمی شناختند اما به تدریج، بخشی هایی از صوفیان و البته چهره هایی باطن گرا از تشیع (که در اقلیت تشیع بودند) تلاش داشتند فضای تقابل تشیع و تصوف را به تعامل، تفاهم و حتی اتحاد تغییر دهند. این نوشتار به سیر تاریخی رابطه تصوف و تشیع و عوامل موثر در قرابت آنها اشاره دارد.

    تصوف و تشیع

    تصوف از همان بدو پیدایش تا حوالی قرن ششم صرفا در بافت مذهبی و عقیدتی اهل سنت رشد کرده بود و رهبران صوفیه به سنی بودن خود مباهات کرده و حتی شرط صوفی گری را سنی بودن می دانستند. [1]. نجم الدین رازی دایه در “مرصاد العباد” بیست شرط برای مراد و شیخ طریقت می شمارد و در دو شرط خود تصریح دارد … ادامه پاورقی محمد بن منور در اسرار التوحید می گوید بعد از شافعی، همه بزرگان تصوف (از جمله ابوسعید ابوالخیر) شافعی مذهب بودند. [2].محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید، ص 277 : «در این حکایت چند فایده است: یکى، آنک بدانى که مذهب … ادامه پاورقی قشیری در رساله قشیریه تمام صوفیان را در زمره مذاهب اهل تسنن می داند. [3].رساله قشیریه(ترجمه)، متن، ص: 13. ابوالحسن هجویری در کشف المحجوب می گوید تصوف دوازده فرقه دارد که همگی از اهل سنت و جماعت هستند.[4]هجویری می نویسد:«و جمله متصوّفه دوازده کروهند و از ان دو مردودانند و ده از ان مقبولند آنچ مقبولند یکى از ان … ادامه پاورقی اسفراینی در شمارش فضائل اهل سنت، ششمین فضیلت را اختصاص یافتن تصوف و علم اشارت به مذهب تستنن دانسته است.[5]التبصیر، اسفراینی، 173در کتاب های مهم دیگری چون التعرف کلاباذی و شرح تعرف مستملی بخاری و آثار غزالی هم به صراحت این موضوع بیان شده است.[6]محمد بن ابراهیم کلابادی، التعرف لمذهب التصوف، ص 33. مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ص: 139و ج‏1، ص54:«و … ادامه پاورقی اما سلسله وقایع و حوادثی سبب شد بخشی از بدنه تصوف از حوالی قرن ششم و هفتم به تدریج وارد مذهب شیعه شود.

    قرن اول تا سوم

    هم زمان با تاسیس رسمی تصوف، رهبران نخستین تصوف مثل حبیب عجمی و داود طائی و سفیان ثوری به مواجه و مقابله علنی با اهل بیت علیهم السلام روی آوردند[7].علامه نعمت الله جزائری می نویسد:«أستعمل (التصوف) فی جماعه من أهل الخلاف کالحسن البصری و سفیان الثوری و أبی … ادامه پاورقی درحالیکه حسن بصری بیشتر با رویه ای مناقانه از مقابله آشکار با معصومین احتراز داشت[8].کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏1، ص: 64 اما پنج تن از معصومین علیهم السلام در ضلالت و گمراهی حسن بصری سخن گفته اند.[9]کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏1، ص51. طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص171الاصول السته عشر، … ادامه پاورقی

    صوفیان اهل سنت اعتقادی راسخ به تمام باورهای اهل سنت داشته و حتی بعضی از آنها به عثمانیه و بنی امیه هم گرایش داشتند، دشمنی آشکار خود با تشیع را با نگارش کتاب های موسوم به «رد الروافض» نشان می دادند.[10]. باید توجه که صوفیان برای احتراز از انتساب به تشیع، کتاب ها و رسائل متعددی در رد تشیع نوشته اند چنانچه عبد … ادامه پاورقی

    جایگاه اهل بیت علیهم السلام نزد صوفیه

    از حدود یکصد عنوان کتابی که مشایخ و نویسندگان صوفیه درباره مسائلی چون زهد نگاشته اند و امروزه به «کتاب الزهد» شهره هستند بیش از 9 هزار حدیث و سخن و حکایت درباره زهد از پیامبر و صحابه و تابعین بیان شده است ولی در مجموع آنها حتی یک کلمه از امام صادق علیه السلام وجود ندارد و ادبیات زهد، نه تنها از حضور امامان تقریبا بی بهره است بلکه برخی حکایات مرتبط با ایشان، مثلا در کتاب الزهد ابن مبارک و ابوحاتم رازی، در بردارنده مطالبی در ذم امامان و اثبات برتری دیگر زهاد است.[11]عبد الله بن مبارک، کتاب الزهد، ص 584.

    مصحح یکی از این مجموعه آثار می نویسد: «از کتاب های زهد چنین به دست می آید که اگر فرضا همه مطالب مربوط به امامان شیعه را از این کتاب ها حذف کنیم، هیچ تغییر جدی در این ادبیات رخ نخواهد داد. »[12]رک: مقاله: محمد سوری، «واکاوی متون زهد و بررسی ارتباط مشایخ صوفیه با امام کاظم علیه السلام،» فصلنامه علمی – … ادامه پاورقی

    نهایت چیزی که می توان پیدا کرد، چند عبارت بسیار کوتاه درباره شخصیت امیرالمومنین علی علیه السلام آن هم به عنوان خلیفه چهارم اهل سنت است. این درحالیست که حتی فقها و متکلمین سنی مذهبی که صوفی نبودند نسبت به مناقب اهل بیت علیهم السلام اهتمام بیشتری داشتند. کتاب «فضائل علی علیه السلام» احمد بن حنبل (م241ق) و کتاب «خصایص علی علیه السلام» نسایی (م303ق) و «مناقب اهل بیت علیهم السلام» طبری (م310ق) از جمله این تک نگاری هاست.

    قرن سوم تا ششم

    دوری تصوف و صوفیان از جهان تشیع، به حدی بود که غالب علمای شیعه اگرچه تصوف را باطل می دانستند اما آموزه های صوفیه را برای عامه شیعه تهدید و خطر نمی دانستند. تا اینکه برخی تمایلات و اظهارات رهبران تصوف به تعالیم شیعه[13]مثلا جنید بغدادی، حضرت علی علیه السلام را بنیان گذار اصول صوفیانه و رهبر این جریان دانسته است چنانچه هجویری … ادامه پاورقی حساسیت علمای شیعه را برانگیخت. از قرن سوم، دوره ردیه نویسی و نقد تصوف توسط علمای شیعه آغاز می شود. از اولین خامه های دانشمندان «الرّد على الجنیدیّه»[14]در گذشته پیروان جنید بغدادی را جنیدیه می نامیدند.هجویری، کشف المحجوب، ص 6 شیخ صدوق (متوفی 381ق) و «الرد علی اصحاب الحلاج» شیخ مفید (متوفی 413ق) است.

    قرن ششم تا دهم

    در اواخر قرن ششم، چهره ها و طریقت هایی از تصوف تدریجا متمایل به تشیع شدند که البته این موضوع امری دفعی و ناگهانی نبود و سلسله عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عقیدتی در آن دخیل بود. [15]شیبی، کامل مصطفی، الصله بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۸۹-۹۰در این دوره همچنین برخی بزرگان شیعه، نسبت به پاره ای از شخصیت های صوفیه با حسن ظن بیشتری مواجه شدند.

    نفوذ تصوف به تشیع

    در حوالی قرن ششم برخی از بزرگان شیعه مانند ابوالفتوح رازی (م554ق) [16]افندی، ریاض العلما، ج2، ص 158 شیخ ورام بن ابی فراس (م605ق) و برخی نوادگانش و به ویژه کمال الدین ابن میثم بحرانی (م689ق)[17]. میثم‌بن‌ علی‌ بَحْرانی‌ را «فیلسوف‌ محقق‌» و «حکیم‌ مدقق‌» هم نامیده‌ اند زیرا شرح‌ نهج‌البلاغه‌ … ادامه پاورقی به پاره ای از مباحث عرفان و پندگونه تصوف و تعالیم اخلاقی آنها روی خوش نشان داده و با نقل اقوال و کلمات شیوخ بزرگ صوفیه مثل حسن بصری[18]ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص 22. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص 26 و رابعه عدویه[19]ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج3، ص 35. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص 74 و سفیان ثوری[20]ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص 81. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج2، ص 11.31 و فرقد سبخی[21]ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج7، ص 117. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص 73 و … در این حوزه ها نخستین قدم در جهت تقرب تصوف به تشیع را برداشتند لکن در اواسط قرن هفتم اوضاع به کلی دگرگون شد و ندای اینهمانی و اتحاد مکتب تصوف و تشیع از حنجره برخی بزرگان تصوف و شیعه بلند شد.

    عوامل تاثیرگذار

    حمله مغول[22]. دیری‌ نپایید که‌ ایلخانان‌ مغول‌ مجذوب‌ تصوف‌ شدند؛ برخی‌ حکام‌ مغول‌ مثل‌ غازان‌خان‌ (694ـ 703)، … ادامه پاورقی

    حمله مغول به ایران از دو جهت به ترویج تصوف و همچنین نزدیکی آن به تشیع انجامید:

    الف) ساقط کردن حکومت پانصد ساله بنی العباس و سپس اسماعیلیه، به قدرت گرفتن تشیع انجامید و تصوف که برای ادامه حیات باید وابسته و قائم به یک مذهب بوده و خود را به عنوان باطن، آن معرفی کند، تشیع را مناسب ترین گزینه موجود یافت و برای ادامه حیات به مذهب تشیع پناه برد. چه اینکه مذهب تشیع در قرن هفتم از ساختار منسجم و قدرت نسبی خوبی برخوردار بود و برخی از حاکمان بزرگ مغول مانند اولجایتو رسما به مذهب شیعه تغییر مذهب داده بودند و شیعیان بعد از سالیان سال، مورد حمایت اصحاب قدرت قرار می گرفتند.

    ب) تصوف در دوره هایی که انحطاط، زوال، افسردگی در جامعه غلبه دارد، رواج بیشتری پیدا می کند و چونان یک مخدرِ آرام بخش، مردم جامعه را مشغول خود و بافته های ذهنی می کند. با هجوم لشکر بی گانه مغول و تخریب ایران و قتل و غارت ایرانیان، مردم ایران اعم از شیعه و سنی چنین اوضاعی داشته و برای تسکین آلام خود به دامان تصوف پناه می بردند.[23]شیبی، الفکر الشیعی و النزعات الصوفیه، ص 92. بیانی‌، شیرین، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج‌ 2، ص‌ 482

    ظهور ابن عربی

    ظهور ابن عربی از دو جنبه منجر به تقرب تصوف به تشیع شد:

    الف) تاسیس عرفان نظری و فلسفی کردن عرفان؛

    ابن عربی با تاسیس عرفان نظری به عنوان یک علم منسجم و نظام مند، تصوف را دارای چارچوب و مبنای متمایز و مشخصی ساخت. شیعیان نیز از دوران خواجه نصیرالدین طوسی، روی خوشی به مسائل فلسفی نشان داده بودند یا دست کم با برخی از مبانی فلسفی مشکلی نداشته و آن را با علم کلام آمیختند.[24]. ر ک:اوحدی، امین، ادوار تاریخ تصوف، ج2، ص 42

    تشیع ابتدا به دست پیشروان مذهبی خود از حوزه کلام صرف خارج گردید و از فلسفه تأثیر پذیرفت و در جانب دیگر، تصوف نیز به سمت فلسفی شدن حرکت کرد و این چنین زمینه ورود تصوف به تشیع تحت قالب های فلسفی هموار گردید. حلقه اصلی پیوندِ تصوف با تشیع، فلسفه و مباحث حکمی تصوف بود و تصوف برای رسیدن به تشیع، از برزخ فلسفه عبور کرد. [25]پس از سده هشتم، تقریبا همه فیلسوفان مسلمان، از قطب الدین شیرازی به این طرف، یا خود صوفی بودند یا دست کم به جهان … ادامه پاورقی

    ب) تبیین ولایت صوفیانه با قرائت های شیعی؛

    جایگاه و اهمیت نظریه ولایت در چینش هستی شناسی ابن عربی و تقریر عرفانی او از این مبحث، نقش مهمی در نزدیکی تصوف به تشیع داشت. طرح موضوعاتی مانند ولایت تکوینی و تشریعی، مقامات ولی، حوزه اختیار اولیاء، تعداد اولیاء و از همه مهم تر ختم الاولیاء و مهدویت در جنبه های گوناگونی با امامت شیعی هم پوشانی داشت.

    اگرچه ابن عربی در بیان مصادیق اولیاء نظری کاملا مخالف و متضاد با شیعه اظهار می کند و اشخاصی مثل معاویه بن یزید و متوکل را قطب و ولی زمان می داند.[26]ابن عربی، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، ج‏2، ص6

    ظهور سید حیدر آملی

    تلاش های سید حیدر آملی (م787ق) از علمای شیعه که سخت شیفته مکتب ابن عربی بود، گام های مهمی جهت قرابت تشیع و تصوف برگاشت و گفت: «انبیاء و اولیاء جامع هر دو اسرار ظاهری و باطنی و دو دسته شیعه امامیه و صوفیه، به ترتیب حاملان ظاهری و باطنی آن اسرار می باشند. شیعه به حمل احکام و اسرار ظاهری و شریعت، و صوفیه به حمل اسرار و حقایق باطنی آن پرداختند هر چند صوفیه در حقیقت همان شیعه می باشند.»[27].سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ص 615.ادعای سید حیدر به اندازه ای دور از حقیقت است که تمام محققین منصف به بطلان آن … ادامه پاورقی

    او الهیات و حکمت تصوف را با تعلیمات امامان شیعه علیهم السلام در هم آمیخت[28].مقدمه هانری کربن بر جامع الاسرار، ص 63 زیرا سرچشمه شیعه و صوفی را یکی می دانست با این استدلال که آنها در محور ولایت (به ویژه ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام) مشترک هستند و چون ولایت قوام و پایه اصلی مکتب تصوف و مذهب تشیع است، اتحاد در این آموزه، به معنای اینهمانی و اتحاد در بنیان مکتب است.[29].سید حیدر آملی، جامع الأسرار و منبع الأنوار، مقدمه‏هنرى‏کربن، ص: 63 :«از میان فرقه‏هاى اسلامى و طوایف مختلف … ادامه پاورقی

    بعد از سید حیدر آملی هم افرادی مانند ابن ابی جمهور احسائی (م بعد از 904ق) و حافظ رجب برسی(وفات بعد از 813ق) راه ناتمام او در حوزه فلسفی و کلامی را در حوزه های دیگر مانند حدیث و روایت ادامه داده و میراث عظیم اما مجعول و موضوع روایی صوفیان را وارد منابع حدیثی شیعه کردند.[30].مصطفی کامل شیبی، تشیع و تصوف، ص 280و 339 و 336. حسین نوری، مستدرک الوسائل، الخاتمه، ج1، ص 334.ابن جمهور از پیروان ابن … ادامه پاورقی افرادی دیگری نیز مانند ابن فهد حلی (م841ق) دست کم پاره ای از تعالیم صوفیان را پسندیده و برخی از منقولات آنها را وارد میراث روایی تشیع نمودند.[31]. یوسف بن احمد بحرانی، لولوه البحرین، ص 54. محسن امین، اعیان الشیعه، ج3، ص 147

    قدرت گرفتن صوفیان شیعه

    قدرت گرفتن جریان های باطنی-صوفیانه که یا شیعه بودند یا صبغه و درون مایه شیعی داشتند مانند سربداران و مرعشیه و … سپس تشکیل حکومت یکپارچه پادشاهی صفویان از دیگر عوامل تلفیق تصوف با تشیع بود.

    صفویه‌ در اصل‌ طریقتی صوفیانه و منسوب‌ به‌ شیخ‌ صفی‌الدین‌ اسحاق‌ اردبیلی‌ (متوفی‌ 735) بود. شیخ‌صفی‌الدین‌ از مشایخ‌ مشهور صوفیه‌ در دوران‌ الجایتو و ابوسعید ایلخانی‌، و مرید شیخ‌ زاهد گیلانی‌ (متوفی‌ 700) و نیز داماد او بود.[32]ابن‌ بزاز، صفوه الصفا، ص 70نفوذ معنوی‌ صفی‌الدین‌ اردبیلی‌ در 35 سال‌ دوره‌ ارشادش‌ بسیار زیاد بود و … ادامه پاورقی رهبران سلسله صفویه نیز ابتدا شافعی مذهب و سپس به مذهب تشیع اثنی عشری تغییر مذهب دادند. آنها در پایان قرن نهم توانستند حکومت یکپارچه ای را در ایران تشکیل دهند. حکومتی که مبانی فرهنگی آن بر دو رکن تصوف و تشیع استوار بود.

    در ابتدای شکل گیری پادشاهی صفویه، مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور معرفی شده و مردم ایران که اغلباً از اهل سنت و جماعت بودند طوعاً و کرهاً فوج فوج و دسته به دسته وارد تشیع شدند. نیروی نظامی و ارتش رسمی صفویان نیز دراویش قزلباش یعنی مریدان و سینه چاکان سلطان بودند. بنابراین صفویانِ صوفی شیعه، نماد بارزی از اتحاد خارجی تصوف و تشیع به شمار می آمدند.

    از جانب دیگر بسیاری از این افرادی که فضای مذهبی خود را تغییر داده و وارد دنیای تشیع شدند، علائق و وابستگی های پیشین خود را نیز به جهان تشیع انتقال دادند. یعنی یک فرد سنی صوفی مذهب که گرایش های عرفانی شدیدی داشت، بعد از اینکه مذهبش را به تشیع تغییر داد همان فضای عرفانی را این بار در محیط و مذهب شیعی پیش می گرفت.[33]ابن ندیم ، الفهرست، ص 234 . طوسی، اللمع فی التصوف، ص 121. قشیری، الرساله القشیریه، ص420رک: داود الهامی، موضع تشیع در … ادامه پاورقی

    پیدایش سلاسل مدعی تشیع

    تصوف، ماهیت خود را یک جریان باطنی و معنوی معرفی می کند که برای ظاهر و مذاهب اهمیت چندانی در وصول به حق قائل نیست:

    ملت عشق از همه دینها جداست****عاشقان را مذهب و ملت خداست‏[34]مولوی، مثنوی، ص225

    به همین جهت، برای صوفیان تفاوتی نمی کند که در ظاهر پیرو کدام مذهب باشند و در هر برهه ای، آن مذهب و شریعتی که قدرت و شوکت بیشتری در جامعه داشته باشد مورد قبول آنها قرار خواهد گرفت.

    در این برهه که شیعه قدرت گرفته بود، سلسله هایی مانند نعمت اللهیه و ذهبیه و نوربخشیه با قرائتی خاص از تشیع شکل گرفتند قرائتی که سبب گردید برخی از محققین نام سنیان دوازده امامی را بر آنها اطلاق کنند. آنها در قدم نخست، سلسله طریقتی خود را که در قرون سابق، به خلیفه اول ابوبکر بن ابی قحافه می رساندند،[35]همدانی، نامه های عین القضات همدانی، ج1، ص 409 و 290 . هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص81 به امیرالمومنین علی علیه السلام رسانده و در باب فضائل و مناقب دوازده امام علیهم السلام سخن گفته و به نوعی ولایت معنوی-عرفانی آنها را به عنوان اولین مسلمان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله پذیرفتند.

    البته بخشی از بدنه مهم جریان تصوف در مقابل شیعه سازی مکتب تصوف سخت مقاومت کرده و با تمام مظاهر شیعی به مخالفت برخواستند. این طائفه که خواجگان بوده و بعدها «نقشبندیه» نام گرفتند همچنان به اتصال سلسله طریقتی خود به ابوبکر بن ابی قحافه اصرار ورزیده و در انکار و حتی تکفیر شیعیان اثنی عشری و کافر و گمراه خواندن آنها به تلقا و تکاپو افتادند و کتاب های متعدد با عناوینی چون رد الوافض به رشته تحریر در آوردند.[36].ر ک : رساله رد الوافض احمد سرهندی

    قرن یازدهم

    از قرن یازدهم به بعد، دو جبهه در میان خواص و علمای تشیع ایجاد شده بود. جبهه اکثریت که علما و فقها و محدثین شیعه بودند و هیچ قرابتی بین شیعه و صوفی نمی دیدند و جبهه اقلیت که بخشی از حکما و چهره های اخلاق مدار بودند و به دنبال نزدیکی هرچه بیشتر تصوف و تشیع بودند. البته همچنان فاصله خود را از فرقه های صوفیه شیعه حفظ می کردند. به عبارت دیگر، قریب به اتفاق علمای شیعه، فرقه ها و سلاسل صوفیه را باطل می دانستند.

    پیوند عرفان نظری با الهیات شیعی

    در قرن یازدهم برخی علمای شیعه در تلاش بودند که مبانی نظری تصوف از جمله معرفت شناسی و خداشناسی آنها را با الهیات شیعی و تعالیم امامان تشیع علیهم السلام پیوند زنند. چهره شاخص این رویکرد حکیم ملاصدرا بود که با تاسیس مکتب فلسفی حکمت متعالیه تلاش داشت بین فلسفه، عرفان، کلام، حدیث و قرآن جمع کند.

    حکمت متعالیه در قرن یازدهم رواج چندانی پیدا نکرد و حتی صاحب این مکتب نیز به شهر دورافتاده ای تبعید شد اما با گذشت زمان و سقوط صفویان و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی، در اعصار بعدی به ویژه دوره قاجار به بعد، مجالی برای اشاعه این مکتب در مجامع علمی پدیدار شده و به گسترش چشمگیری در میان نخبگان و خواص دینی دست پیدا کرد و حوزه های علمیه که پیش تر با تلاش های افرادی چون خواجه نصیر طوسی از فلسفه مشاء بهره می برد، فلسفه شهودی و درویش مآب حکمت متعالیه را جایگزین فلسفه خرد گرای مشاء نمود.

    این حکما در عین پذیرش جهان بینی صوفیانه و مبانی فکری آنها، خارج از سلسله ها و طریقت ها و دودمان های مرسوم صوفیانه بودند و جنبه های عملی نادرست و عوامانه و مبتذلی که به تدریج در بین صوفیه پدید آمده بود را به شدت محکوم می کردند.

    منابع

    1. آملى، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار به اضمام رساله نقد النقود، هانرى کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران‏: انتشارات علمى و فرهنگى وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول. ، 1368ش
    2. اوحدی، قندهاری، ادوار تاریخ تصوف، دلیل ما، قم، 1399ش
    3. افندی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1415ق
    4. ابن بزاز اردبیلی، صفوه الصفوه، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1376ش
    5. ابن ندیم. محمد بن اسحاق. الفهرست. دار المعرفه – بیروت – لبنان. بی تا
    6. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، آستان قدس رضوی،بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1376ش
    7. الهامی، داود، موضع تشیع در تصوف، مکتب اسلام، 1387ش
    8. ابن عربى‏، محیى الدین، الفتوحات المکیه، تصحیح عثمان یحیى‏، 14جلد، دار احیاء التراث العربى‏، بیروت‏ 1994 م‏
    9. ابن عربى‏، محیى الدین، الفتوحات المکیه، اربع مجلدات،دار الصادر، چاپ اول، بیروت، بی تا
    10. ابن عربى‏، محیى الدین، فصوص الحکم‏، 1جلد، دار إحیاء الکتب العربیه قاهره‏، چاپ  اول‏،  1946 م‏
    11. رازی، نجم الدین، مرصاد العباد‌، به اهتمام محمدامین ریاحی، تهران، انتشارات علمی و‌ ‌فرهنگی، ۱۳۶۵ ش
    12. سمنانی، العروه لاهل الخلوه و الجلوه، تصحیح نجیب مایل هروی، نشر مولی، تهران، 1362ش
    13. معصوم علیشاه شیرازی، طرائق الحقایق، به کوشش جعفر محجوب، نشر کتابخانه سنایی، ۳ج، بی تا
    14. سمنانی، علاء الدوله، مصنفات فارسى سمنانى، مکتوبات، نجیب مایل هروی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران 1369ش
    15. هلالى، سلیم بن قیس‏، کتاب سلیم بن قیس، انصارى زنجانى خوئینى، محمد، الهادى‏، قم‏، 1405 ق‏
    16. عطار نیشابورى، فرید الدین، تذکره الأولیاء، 2جلد، مطبعه لیدن – لیدن، چاپ: اول، 1905 م
    17. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط – الإسلامیه)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیه – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
    18. طبرسی، علی بن منصور، احتجاج، ترجمه بهزاد جعفری، دارالکتب الاسلامیه، 1381ش
    19. کلاباذى‏، ابو بکر محمد بن ابراهیم. التعرف لمذهب التصوف‏. مطبعه السعاده. مصر. 1933 م‏
    20. کاشفى‏، حسین بن على. رشحات عین الحیاه. مصحح: عاصم ابراهیم الکیالى الحسینى الشاذلى الدرقاوى‏. دار الکتب العلمیه. بیروت‏. 2008 م‏
    21. ابوالحسن علی هجویری. کشف المحجوب. تصحیح ژوکوفسکى، والنتین آلکسى یریچ، نشر طهوری، چاپ چهارم تهران، 1375ش
    22. کامل مصطفى شیبى، الصله بین التصوف و التشیع، بیروت 1982م
    23. سوری، محمد،تصویر امامان شیعه در متون زهد و تصوف نخستین، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1400ش
    24. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، مجموعه ورّام ،بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، مشهد، 1369 ش‏
    25. سراج طوسی، ابونصر. اللمع فى التصوف‏. مصحح: رینولد آلین نیکلسون‏. مطبعه بریل‏. لیدن،1914 م
    26. قشیری، ابوالقاسم.ترجمه رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات بنگاه، تهران. 1345ش
    27. قشیری، ابوالقاسم عبد الکریم‏. الرساله القشیریه. مصحح: عبد الحلیم محمود / محمود بن شریف‏. انتشارات بیدار. قم‏. 1374ش
    28. یوسف بن احمد بحرانی، لولوه البحرین، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام) لإحیاء التراث، قم، بی تا
    29. فضل الله، رشید الدین، تاریخ مبارک غازانی، استفن اوستین، هرتفورد – انگلیس، 1940م
    30. مناقب العارفین، افلاکی، احمد، بی نا، چاپ اول، آنکارا، 1959 م
    31. .نقد العلم و العلما، جمال الدین ابی الفرج ابن الجوزی، تصحیح محمد منیر دمشقی، مصر، چاپ دوم
    32. .نامه های عین القضات همدانی، به اهتمام علی نقی منزوی، عفیف عسیران، نشر اساطیر، چ دوم، تهران
    33. نفحات الأنس، جامی، عبد الرحمن مصحح: ولیام ناسولیس، مولوى غلام عیسى، عبد الحمید، مطبعه لیسى‏ کلکته، 1858م
    34. جستجو در تصوف ایران، زرینکوب، عبدالحسین، نشر امیر کبیر، چاپ سیزدهم، 1392 ش
    35. دنباله جستجوی در تصوف ایران، زرینکوب، عبدالحسین، نشر امیر کبیر، چاپ هشتم، 1389 ش
    36. نورى، حسین بن محمد تقى‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، قم‏، 1408 ق‏
    37. بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1389ش
    38. مستملى بخارى، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، 5جلد، انتشارات اساطیر ، تهران، چاپ: اول، 1363ش
    39. مولوى، جلال الدین محمد بلخى، دیوان کبیر شمس، 1جلد، طلایه، تهران، چاپ اول. 1384ش
    40. محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات ابی سعید،1 جلد، الیاس میرزا بوراغانسکى‏، سن پطرز بورگ‏،چاپ اول، 1899م
    41. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم. 1981م

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1. نجم الدین رازی دایه در “مرصاد العباد” بیست شرط برای مراد و شیخ طریقت می شمارد و در دو شرط خود تصریح دارد که او باید در مذهب اهل سنت باشد و همچنین اضافه اینکه، در مسائل اعتقادی و کلامی نیز تابع نظر مسلمانان اهل سنت باشد. وی حتی تذکر می دهد که او نباید اعتقادات روافض یعنی شیعیان را داشته باشد : «دوم اعتقادست، باید که اعتقاد اهل سنّت و جماعت دارد، و به بدعتى آلوده نباشد تا مرید را در بدعتى نیندازد، که معامله اهل بدعت منجح و منجى نباشد.»«چهارم عقیدت است، باید که بر اعتقاد اهل سنّت و جماعت باشد، و از بدعتها دور بود، و بر مذهب ائمّه سلف رود، و از تشبیه و تعطیل و رفض و اعتزال مبرّا بود، و بتعصّب آلوده نباشد، و هیچ طایفه را از اهل قبله تکفیر نکند و لعنت روا ندارد» رک: نجم الدین رازی دایه، مرصاد العباد، ص125علاء الدوله سمنانی قطب بزرگ ترین طریقت عرفانی (کبرویه) در قرون هفتم و هشتم و رهبر صوفیان ایران بود که در کتاب “العروه” راجع به حقانیت مذهب اهل سنت می نویسد:«و وجدتُ السنیه المشهوره باهل السنه و الجماعه، اهل الحق ثابتین المستقیم غیر المنحرفین الی جانبی الغلو و التقصیر و الافراط و التفریط»من طریقه سنی را که مشهور به اهل سنت و جماعت است طریق حق یافتم که ثابت بر راه مستقیم هستند و به جانب غلو و تقصیر و افراط و تفریط منحرف نشده اند. رک: علاء الدوله سمنانی، العروه الاهل الخلوه و الجلوه، ص ۵۰۳
    2.محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید، ص 277 : «در این حکایت چند فایده است: یکى، آنک بدانى که مذهب شافعى حق است به حکم نصّ قرآن مجید. نه چنانک اعتقاد کنى که دیگر مذاهب باطل است، کلّا و حاشا. و دیگر، آنک بدانى که چون مهمّى دینى در پیش بود، و یا خواهى که بدانى تا از دو کار، کدام حق است و کردنى و کدام باطل است و ناکردنى، بدان اندیشه جامع قرآن بازگرفتن روا باشد. به سبب آنک درین محفل جمله ائمه مذاهب و بزرگان دین و ائمه متصوفه جمع بودند و برین حکم متفق شدند؛ چون خواجه امام بو محمّد جوینى و پسرش امام الحرمین و قاضى صاعد و على صندلى و بو بکر اسحاق و استاد اسماعیل صابونى و استاد امام بلقسم قشیرى و دیگر فحول ائمه و بزرگان دین که ذکر ایشان به تطویل انجامد، که هریک در مذهبى مقتداى جهانى بودند و هیچ‏کس برین اعتراض نکرد»البته‌ عموم صوفیان‌ نیشابور در قرن‌ پنجم‌ و ششم‌ بر مذهب‌ شافعی‌ بودند، ولی‌ صوفیان‌ شهرهای‌ دیگر مذاهب‌ دیگری‌ از مذاهب گوناگون اهل تسنن داشتند. مثلا ابوبکر شبلی‌ مالکی‌ بود، ابوبکر کلاباذی‌ و ابوالحسن‌ علی‌بن‌ عثمان‌ هجویری‌ و یوسف‌ همدانی‌ حنفی‌ بودند و ابومنصور اصفهانی‌ و خواجه‌عبداللّه‌ انصاری‌ حنبلی‌ بودند.
    3.رساله قشیریه(ترجمه)، متن، ص: 13.
    4هجویری می نویسد:«و جمله متصوّفه دوازده کروهند و از ان دو مردودانند و ده از ان مقبولند آنچ مقبولند یکى از ان محاسبیانند* و دیکر قصّاریانند و سدیکر طیفوریانند و چهارم جنیدیانند و پنجم نوریانند و ششم سهلیانند و هفتم حکیمیانند و هشتم خرّازیانند و نهم خفیفیانند و دهم سیّاریانند و این جمله از محقّقانند و اهل سنّت و جماعت.» هجویری، کشف المحجوب، متن، ص: 164
    5التبصیر، اسفراینی، 173
    6محمد بن ابراهیم کلابادی، التعرف لمذهب التصوف، ص 33. مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ص: 139و ج‏1، ص54:«و اجمعوا على تقدیم ابى بکر و عمر و عثمان و على رضى الله عنهم و این ترتیب هم در فضل است و هم در امامت. مذهب اهل سنت و جماعت آن است که فاضل‏ترین خلق از پس پیغمبر صلى الله علیه و سلم ابو بکر است و دلیل بر تقدیم ابو بکر الصدیق آن است که پیغمبر صلى الله و سلم گفت: ما طلعت الشمس و لا غربت بعد النبیین و المرسلین على ذى لهجه خیر من ابى بکر.»
    7.علامه نعمت الله جزائری می نویسد:«أستعمل (التصوف) فی جماعه من أهل الخلاف کالحسن البصری و سفیان الثوری و أبی هاشم الکوفی و نحوهم و قد کانوا فی طرف من الخلاف مع الائمه علیهم السّلام، فأن هولاء المذکورین قد عارضوا الأئمه علیهم السّلام فی أعصارهم و باحثوهم و أرادوا إطفاء نور اللّه، و اللّه متم نوره و لو کره الکافرون، و الذی وجد منهم فی أعصار علمائنا رضوان اللّه علیهم قد عارضهم و رد علیهم و صنف علماؤنا کتبا فی ذمهم و الرد علیهم.» انوار النعمانیه، ج2، ص 193
    8.کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏1، ص: 64
    9کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏1، ص51. طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص171الاصول السته عشر، کتاب خلاد السندی، ص 314. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج‏4، ص: 95. “لو کان علی یأکل الحشف بالمدینه لکان خیرا له مما دخل فیه و رواه عنه أنه کان من المخذلین عن نصرته.”
    10. باید توجه که صوفیان برای احتراز از انتساب به تشیع، کتاب ها و رسائل متعددی در رد تشیع نوشته اند چنانچه عبد الرحمن جامی که کتابی در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام نوشته است، می گوید: «چون در نظم سلسله الذهب حضرت امیر و اولاد بزرگوار ایشان را رضوان اللّه علیهم اجمعین ستایش کردیم از سنیان‏ خراسان‏ هراسان بودیم ناگاه ما را برفض نسبت نکنند چه دانستیم که در بغداد به جفاى روافض مبتلا خواهیم شد» ملاحسین کاشفی، رشحات عین الحیات، ص 256-257صوفیان اهل سنت در طول تاریخ، بیشترین کتب ردیه را بر تشیع داشته و تند ترین عبارات را علیه شیعیان اثنی عشری بیان کرده اند. حکیم ترمذی (رساله رد الروافض)، فضل بن روزبهان خنجی، عبدالعزیز دهلوی (تحفه اثنی عشری)، شیخ احمد سرهندی (رد الروافض) ابن حجر هیتمی(الصواعق) محمد غزالی و … که همه از رهبران صوفیه هستند، هرکدام رساله یا کتابی مستقل در نقد و حتی تکفیر شیعیان دارند.
    11عبد الله بن مبارک، کتاب الزهد، ص 584.
    12رک: مقاله: محمد سوری، «واکاوی متون زهد و بررسی ارتباط مشایخ صوفیه با امام کاظم علیه السلام،» فصلنامه علمی – پژوهشی تاریخ اسلام، سال چهاردهم، شماره اول، بهار 1392، ص 159
    13مثلا جنید بغدادی، حضرت علی علیه السلام را بنیان گذار اصول صوفیانه و رهبر این جریان دانسته است چنانچه هجویری در کشف المحجوب می آورد: “تا حدّى کى جنید رحمه اللّه کفت شیخنا فى الاصول و البلاء علىّ المرتضى شیخ ما اندر اصول و اندر بلا کشیدن على مرتضاست رضى اللّه عنه یعنى اندر علم* و معاملت امام این طریقت على است رضى اللّه عنه از آنک علم این طریقت را اهل این اصول کویند و معاملاتش بجمله بلا کشیدنست، مى‏آرند کى یکى به نزدیک وى آمد” هجویری، کشف المحجوب، ص 84
    14در گذشته پیروان جنید بغدادی را جنیدیه می نامیدند.هجویری، کشف المحجوب، ص 6
    15شیبی، کامل مصطفی، الصله بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۸۹-۹۰
    16افندی، ریاض العلما، ج2، ص 158
    17. میثم‌بن‌ علی‌ بَحْرانی‌ را «فیلسوف‌ محقق‌» و «حکیم‌ مدقق‌» هم نامیده‌ اند زیرا شرح‌ نهج‌البلاغه‌ مشتمل‌ بر حکمت‌ عملی‌، کلام‌ و تصوف‌ است‌.
    18ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص 22. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص 26
    19ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج3، ص 35. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص 74
    20ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص 81. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج2، ص 11.31
    21ر ک: ابو الفتوح رازی، تفسیر روض الجنان، ج7، ص 117. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص 73
    22. دیری‌ نپایید که‌ ایلخانان‌ مغول‌ مجذوب‌ تصوف‌ شدند؛ برخی‌ حکام‌ مغول‌ مثل‌ غازان‌خان‌ (694ـ 703)، الجایتو (703ـ716) و ابوسعید (717ـ 736) و نیز وزرای‌ امیران‌ آنان‌ همچون‌ رشیدالدین‌ (متوفی‌ 718) و پسرش‌ غیاث‌الدین‌ (متوفی‌ 736)، به‌ صوفیان‌ و مشایخ‌ ابراز علاقه‌ می‌کردند و مخصوصاً خانقاه‌ را مورد عنایت‌ قرار می‌دادند. از جمله علل این گرایش مغول به تصوف و صوفیان عبارت است از اینکه:1_معنویت اسلام را در مکتب تصوف می دیدند.2_ روحیه صلح کل صوفی مورد اقبال آنها بود.3_انجام خوارق صوفیه منجر به شیفتگی مغولان می شد.رک: رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی، داستان‌ غازان‌خان‌، ص‌ 36ـ37، 183، 268ـ272؛
    23شیبی، الفکر الشیعی و النزعات الصوفیه، ص 92. بیانی‌، شیرین، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج‌ 2، ص‌ 482
    24. ر ک:اوحدی، امین، ادوار تاریخ تصوف، ج2، ص 42
    25پس از سده هشتم، تقریبا همه فیلسوفان مسلمان، از قطب الدین شیرازی به این طرف، یا خود صوفی بودند یا دست کم به جهان بینی و معرفت شناسی صوفیانه بسیار علاقه مند بودند. این جریان سرانجام به ترکیب تعالیم نظری تصوف و فلسفه در اندیشه های ملاصدرا منتهی گردید.
    26ابن عربی، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، ج‏2، ص6
    27.سید حیدر آملی، جامع الاسرار، ص 615.ادعای سید حیدر به اندازه ای دور از حقیقت است که تمام محققین منصف به بطلان آن تصریح داشته اند. دکتر زرین‌کوب می‌نویسد: «اکثر صوفیه ایران مخصوصا قبل از عهد تیمور و مغول، مذهب اهل سنت داشته‌اند و این نشان می‌دهد که قول امثال سید حیدر آملی، دایر بر وحدت تصوف و تشیع واقعی را نمی‌توان به آسانی تایید کرد. زرین‌کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص 224
    28.مقدمه هانری کربن بر جامع الاسرار، ص 63
    29.سید حیدر آملی، جامع الأسرار و منبع الأنوار، مقدمه‏هنرى‏کربن، ص: 63 :«از میان فرقه‏هاى اسلامى و طوایف مختلف محمدى هیچ گروهى مانند شیعیان منکر طائفه صوفیه و مانند طایفه صوفیه منکر شیعیان نشده است و حال آن که مأخذ، مشرب و مرجع آنان یکى بیش نیست. در واقع مرجع همه شیعیان- به ویژه شیعیان امامى- جز امیر مؤمنان على علیه السلام و پس از وى فرزندان و فرزندان فرزندان او نیست … همینطور صوفیان حقیقى علوم خود را مستند به امیر مؤمنان و خرقه خود را منسوب به او و فرزندان و فرزندان فرزندان او یکى بعد از دیگرى مى‏دانند».
    30.مصطفی کامل شیبی، تشیع و تصوف، ص 280و 339 و 336. حسین نوری، مستدرک الوسائل، الخاتمه، ج1، ص 334.ابن جمهور از پیروان ابن عربی بود و نظریات او در توحید و ولایت را ترویج می داد و از او با عنوان شیخ اعظم یاد می کرد. به نظر هنری کربن، عرفان ابن عربی یا الهیات تصوف و تعلیمات امامان شیعه که از راه روایات رسیده است، به وسیله سید حیدر آملی و سپس ابن ابی جمهور در قرن هشتم و نهم درهم آمیخت. مقاله: زندگی نامه ابن ابی جمهور، غلام رضا رشیدیان، کیهان اندیشه، ش 72، خرداد و تیر، 1376ش، ص 101
    31. یوسف بن احمد بحرانی، لولوه البحرین، ص 54. محسن امین، اعیان الشیعه، ج3، ص 147
    32ابن‌ بزاز، صفوه الصفا، ص 70نفوذ معنوی‌ صفی‌الدین‌ اردبیلی‌ در 35 سال‌ دوره‌ ارشادش‌ بسیار زیاد بود و بزرگان مغول نیز به‌ او ارادتی‌ تمام‌ داشتند. حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌ ص‌ 675
    33ابن ندیم ، الفهرست، ص 234 . طوسی، اللمع فی التصوف، ص 121. قشیری، الرساله القشیریه، ص420رک: داود الهامی، موضع تشیع در تصوف، ص31
    34مولوی، مثنوی، ص225
    35همدانی، نامه های عین القضات همدانی، ج1، ص 409 و 290 . هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص81
    36.ر ک : رساله رد الوافض احمد سرهندی