پرش به محتوا
خانه » مبانی و اعتقادات » صوفیه و نقل حدیث

صوفیه و نقل حدیث

    بسم الله الرحمن الرحیم

    صوفیه و نقل حدیث

     

     

    مقدمه

    روش صوفیان در ضبط و نقل احادیث با دیگر مسلمانان تفاوت زیادی دارد. این نوشتار به بازخوانی دیدگاه صوفیه در این رابطه اختصاص دارد.

     

     

    نظریه پردازان

    ابوطالب مکی، عبدالرحمن سلمی و محیی الدین ابن عربی از مهم ترین نویسندگان و نظریه پردازان صوفیه بوده که در مسئله «روش شناسی نقل حدیث در تصوف» عبارات مهمی دارند.

    اهمیت

    بررسی موضوع روش شناسی نقل حدیث در تصوف از چند جهت حائز اهمیت شایانی است:

    1. آثار صوفیه، مملو از احادیث ضعاف و مجعولی است که صوفیان در نقل و ثبت آنها متفرد هستند. (مشهورات بدون اصل) علت پیدایش این احادیث منوط به شناخت مبانی صوفیه در نقل حدیث است.
    2. تبین دیدگاه صوفیه درباره علم رجال و درایه؛
    3. تبیین مبانی جعل حدیث در تصوف.

    صوفیان از منظر رجالیون 

    علمای حدیث[1]سبکی، طبقات الشافعیه، ج4، ص 174 و رجال[2]بغدادی، تاریخ بغداد، ج 2، ص 245 همواره با تردید و انکار با میراث روایی صوفیه مواجه شده اند.[3]محمد ابوریه از محققین معاصر اهل سنت، در کتاب مشهور خود”أضواء علی السنه المحمدیه أو دفاع عن الحدیث” … ادامه پاورقی کسانی مانند حافظ ابن منده گفته اند: «إذا وجدت فی اسناد زاهدا فاغسل یدک من ذلک الحدیث.»[4]اگر نام زاهدی را در سلسله اسناد یافتید، از آن حدیث صرف نظر کنید.  ذهبی، تذکره الحفاظ، جلد 3، ص 1102 زیرا صوفیان با استناد به مکاشفات خود، احادیثی جعل می کردند تا رنگ و لعابی دینی بر تعالیم خویش زنند و می گفتند: «وضعتها ارغب الناس فیها مواجه»[5]ابن جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ج1، ص23

    جعل حدیث و دروغ گویی صوفیان به حدی بین اصحاب رجال و حدیث شایع بود که به ضرب المثل تبدیل شده بود و می گفتند هرکس به عنوان زاهد و عابد شناخته شود، با سوظن به کلمات او بنگرید! چنانچه غماری در فتح الملک العلی می نویسد:«فانا وجدنا الکذب شائعا ایضا فی اصناف من اهل السنه… بل و فیمن هو خیر منهم کالزهاد و العباد حتی قال یحیی القطان: ما رایت الکذب فی احد اکثر منه فیما ینسب الی الخیر و الزهد.»[6]پس ما روایج (احادیث) دروغ نزد اصنافی از اهل سنت را شاهدیم بلکه در جماعتی از اهل سنت که بهترین شان بودند مانند … ادامه پاورقی

    ابن صلاح دیگر عالم بزرگ اهل سنت در این زمینه می گوید: «اعظم الوضاعین ضررا قوم من المنسوبین الی الزهد وضعوا الحدیث احتسابا فیما زعموا فتقبل الناس موضوعاتهم ثقه بهم رکنوا الیهم.»[7]«بیشتر ضرر وضاعین از جانب قومی هست که منسوب به زهد هستند آنها حدیث درباره آن گمان خود جعل می کنند و مردم به … ادامه پاورقی

    ابن وهب می گوید از مالک شنیدم که می گفت: «لقد ادرکت بالمدینه اقواما لو  استسقی بهم القطر لسقوا، و قد سمعوا من العلم و الحدیث شیئا کثیرا و ما اخذت عن واحد منهم و ذلک انهم کانوا قد الزموا انفسهم خوف الله و الزهد و هذا الشان یحتاج الی رجل معه تقی و ورع و صیانه و اتقان و علم و فهم و یعلم ما یخرج من راسه و ما یصل الیه غدا فی القیامه فاما زهد بلا اتقان و لا معرفه فلا ینتفع به و لیس هذا بحجه و لا یحمل عنهم العلم.»[8]«در شهر مدینه قومی را دیدم که اگر طلب باران می کردند باران می بارید و در باب علم و حدیث چیزهای زیادی شنیده … ادامه پاورقی

    کتب صوفیه از منظر رجالیون

    کتب صوفیه نیز به دلیل اینکه مملو از احادیث مجعول و موضوع است از جانب بسیاری از محدثین و علما بی اعتبار دانسته می شود. ابن جوزی،[9]ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص 331 ابن تیمیه[10]ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 4، ص155 و واحدی[11]سیوطی، طبقات المفسرین، ج‏2، ص143 و سبکی در طبقات الشافعیه[12]سبکی، طبقات الشافعیه، ج3، ص61 و سیوطی[13]سیوطی، طبقات المفسرین، ص 85 از علمای بزرگ اهل سنت به این مسئله اشاره داشته و از شیعیان نیز علامه محمدباقر مجلسی درباره کتاب مصباح الشریعه و شیخ یوسف بحرانی درباره عوالی اللئالی این نظر را ابراز می کنند.[14]مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص17خویی، حبیب الله، منهاج البراعه، ج‏13، ص 413 داوری علامه متتبع محمد قزوینی در مقدمه تذکره الاولیاء این است که «روایات موجود در این کتاب امور مکذوبه، ضعیف و مشکوک و اخیار غیر مطابق واقع است»[15].عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، تصحیح نیکلسون، مقدمه کتاب  ص5. زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف … ادامه پاورقی

    علم رجال از نظر صوفیه

    نویسندگان مطرح صوفیه، علم رجال (که به بررسی احوالات راویان پرداخته و عدالت و وثاقت آنها را می سنجد) را مذموم و ناپسند می دانند و پیدایش علم رجال در اسلام را فتنه حدیث می دانند. غزالی از سفیان ثوری نقل می کند: «و به جهت این، ثورى گفت: فتنه حدیث صعبتر از فتنه اهل و مال و فرزند است.»[16]غزالی، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص102

    ابوطالب مکی مدعی است پیدایش علم رجال و بررسی احوال راویان در اسلام فتنه ای بود که راه را برای اهل بدعت گشود تا به بهانه ضعف راویان، سنت ها را دور اندازند و نظرات شخصی و معقولات را بر سنت ترجیح دهند.[17]غزالی، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص102

    در نگاه فرقه های صوفیه

    فرقه های صوفیه شیعه و سنی نیز هر کدام به نحوی سعی در تضعیف علم رجال و کنار گذاشتن آن از حیطه احادیث عرفانی-صوفیانه داشته اند. به عنوان مثال شهرام پازوکی از پیروان فرقه نعمت اللهیه گنابادی بهره گیری از علم رجال و بررسی سند احادیث عرفانی را روا نمی دانند و تصریح می دارد که احادیث عرفانی غالبا ضعیف و مجهول السند هستند اما این مساله از اعتبار آنها نمی کاهد و روش بررسی احادیث عرفانی و اعتقادی مانند احادیث فقهی، مبتنی به سند و منبع آنها نیست:

    «اما اینکه این احادیث مستند نیست یا سند واحد دارد نیز دلیل محکمی (برای رد آنها) نیست اصولا احادیث عرفانی از گونه مطالبی نیست که همه مصاحبان پیامبر و ائمه اطهار اهلیت سمع یا فهم آن را داشته باشند این قابلیت فقط مخصوص اصحاب سرّ بود کسانی مثل سلمان یا کمیل. آنان نیز این قبیل مطالب را کمتر به زبان می آوردند و دل ها حامل آن بود نه زبان ها… از این رو احادیث مزبور غالبا دارای سند واحد یا بدون سند یا مجهول السند هستند یا اینه جزو نوادر احادیث محسوب شده اند ولی اینها هیچ یک دلیل بر عدم انتسابشان نیست و نباید آنها را از حیث سند با احادیث فقهی که مطالبشان مورد مراجعه و سوال و متناسب با فهم عموم است و لذا غالبا از معصومین نقل می شده، مقایسه کرد.»[18].مجله عرفان ایران، شماره 8، 1380، شهرام پازوکی، حدیثی در ذکر خرقه صوفیه، ص 61

    عدم تنقیح مبانی حدیثی

    متصوفه بیشتر از آنکه اهل مقال و کلام باشند اهل حال و سلوک هستند و کمتر در باب اصول و مبانی نظری خود به صورت علمی و فقهی قلم زده اند به ویژه مطالبی مانند حدیث شناسی که در حوزه اصول اعتقادی و باورهایی بنیادین نمی باشد و انگیزه ای برای سخن پیرامون آن نداشتند. به همین جهت نباید از خود صوفیان انتظار داشت که مبانی حدیث شناسی اهل تصوف را تنقیح و بررسی کرده باشند.

    مذمت کتابت و نقل حدیث

    از نخستین نویسندگان صوفیه که عباراتی در باب روش شناسی اهل تصوف در نقل حدیث دارد ابوطالب مکی (متوفی 386 ق) صاحب کتاب قوت القلوب است. ابوطالب مکی آشنایی خوبی با میراث روایی فریقین داشته و نگرش حدیثی او، محصول حضور مستمر در حلقه های اهل حدیث در موطن اش مکه مکرمه بوده است. مکی ابعاد مختلف مواجه صوفیان با حدیث را تنقیح کرده و در باب تئوریزه کردن مساله جعل حدیث و نقل مجعولات و اکاذیب توسط صوفیان تلاش زیادی را مصروف داشته است. [19]. صوفیان به طور کلی در باب مبانی حدیث شناسی و نقل حدیث کمتر سخن گفته اند و از میان معاریف و مشاهیر عرفانی تنها … ادامه پاورقی

    ابوطالب مکی با نگاه انتقادی به میراث اهل حدیث نگریسته و سوظن شدیدی در نیت آنها برای گردآوری احادیث دارد و ضمن تخطئه روش مرسوم فقها و محدثین در نقل و ضبط روایات، تاکید می کند که مسائلی مانند کتابت حدیث و ثبت اسناد و طرق آن و دقت و بررسی غرائب آن، مورد اهتمام سلف صالح (مشایخ متقدم صوفی) و اشخاصی همچون سفیان ثوری نبوده است و با سیره تساهل و تسامح کارانه آنها در نقل روایات در تضاد است بلکه این مسائل، به مرور زمان به مثابه بدعتی در میان علمای اسلام فراگیر شد. «قد کانت رابعه العدویه رحمها اللَّه تعالى قبله تقول للثوری رضی اللّه عنه: نعم الرجل سفیان لو لا أنه یحب الحدیث. و کانت تقول: فتنه الحدیث أشد من فتنه المال و الولد و قالت مره: لو لا أنه یحب الدنیا یعنی اجتماع الناس‏ حوله للحدیث. و کان أبو سلیمان الدارانی رحمه اللّه تعالى یقول: من تزوّج أو کتب الحدیث أو طلب معاشا فقد رکن إلى الدنیا.»[20]رابعه عدویه به سفیان ثوری می گفت: اگر سفیان حدیث را دوست نمی داشت مرد خوبی بود. و همچنین می گفت: فتنه حدیث شدید … ادامه پاورقی

    بسیاری از صوفیان اولین قدم برای ورود به جرگه تصوف و سلوک الی الله را کنار گذاشتن و سوزاندن یا غرق کردن کتب حدیثی می دانستند چنانچه در داستان ملاقات شمس و مولوی، اولین حرکت شمس تبریزی، نابود کردن کتب مولوی و ریختن آنها در آب حوض است. یکی از مهمترین توصیفه های مشایخ صوفیه به اهل طریقت چنین بود که: «إذا رأیت الصوفی یشتغل “بأخبرنا” و “حدثنا” فاغسل یدک منه‏» چون صوفی را ببینی که به اخبرنا و حدثنا مشغول است دست از وی بشوی.[21]مدارج السالکین،  ابو عبد الله محمد بن ابى بکر الدمشقى‏، ص: 618

    نقل به معنا

    مساله جواز نقل به معنا، مفری برای صوفیان جهت دخل و تصرف در مفاهیم و معانی روایات شده است. صوفیان با سواستفاده از این قاعده، حکم به جواز مطلق افزدون و کاستن از الفاظ روایات داده اند. به همین جهت در اغلب میراث روایی منتسب به متصوفه مانند کتاب مصباح الشریعه برخی از احادیث معتبری از امامان دیده می شود که با دس و زیادت الفاظی در صدر و ذیل آن، به طور کلی از کلام مورد نظر امام فاصله گرفته و معنایی باطنی به آن تحمیل شده است.حسن بصری برای تاثیر گذاری بیشتر احادیث، آنها را از نظر سیاق زیباتر و از جهت لغط، فصیح تر می ساخت و به دیگران نیز پیشنهاد می کرد تا همین گونه رفتار کنند.[22]و قد روینا عن عمران بن مسلم قال: قال رجل للحسن: یا أبا سعید إنک تحدث بالحدیث أنت أحسن له سیاقا و أجود تحبیرا و … ادامه پاورقی

    صوفیان به حدی در زمینه نقل به معنا جانب افراط را گرفتند که اگر یک عالم دین، اندک تکیه و تاکیدی نسبت به الفاظ روایت داشت و سعی می نمود تا کلمات حدیث را به همان گونه که رسیده است بازگو نماید، مورد توبیخ و اتهام دنیا گرایی قرار می گرفت. «سفیان ثوری می گوید اگر دیدید مردی در الفاظ احادیث در مجلسی خیلی تاکید می کند، بدان که مقصودش این است که بگوید: مرا بشناسید.»[23].ترجمه قوت القلوب، ابوطالب مکی، ص 728

    نمونه ای از تحریف ها

    نقل به معنا دست صوفیان را برای زیاده کردن یا کاستن از الفاظ روایات باز می گذاشت و این مساله سبب می شد که صوفیان قطعه ای از روایات صحیح و مشهور را اخذ و صدر یا ذیل آن مطلبی افزایند که به کلی مقصود روایت را متغیر سازد. به عنوان نمونه نبوی “العلم فریضه علی کل مسلم” در کتب معتبر فریقین نقل گردیده است و در برخی طرق، این علم بالصراحه راجع به حلال و حرام (شریعت) دانسته شده است[24]. ابن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 72 لکن در میراث روایی صوفیان در دستبردی آشکار، جمله ای به ذیل حدیث افزوده شده است که به معنای مورد نظر صوفیانه یعنی معرفت شهودی و بطانی (حقیقت) به دست آید: «هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَهِ النَّفْس‏ وَ فِیهِ مَعْرِفَهُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏.»[25]. منسوب به امام صادق علیه السلام، مصباح الشریعه، ص: 11

    نبوی فوق الذکر در هیچ کدام از کتب روایی معتبر شیعیان وارد نشده است اما در قرون متاخر به تدریج حکم حدیث مشهور را پیدا کرد البته مشهور لا اصل له.

    نمونه دیگر نقل منسوب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که فرمود: «کَانَ اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ شَی‏ءٌ.»[26]خداوند بود درحالیکه هیچ چیز دیگری وجود نداشت. شیخ حر عاملی، الفصول المهمه، ج‏1، ص154

    اما جنید بغدادی هنگام شنیدن این نقل، عبارت “و الان کما کان” را بدان افزود تا از آن وحدت شخصیه وجود یا وحدت شهود را نتیجه گرفت زیرا معنای جمله چنین می شود: خداوند بود درحالیکه هیچ چیز دیگری وجود نداشت و اکنون هم وضع به همان منوال است یعنی چیزی غیر از خدا وجود ندارد.[27]مولوی، المثنوى المعنوى(معرب الدسوقى)، ج‏4، ص: 490 اما به تدریج حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله با آن عبارت عارف یکی شد و نتیجتاً سید حیدر آملی در جامع الاسرار[28]آملی، سید حیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، المتن، ص: 209 و تفسیر محیط الاعظم[29]آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم، ج‏5، ص: 252 تمام این جملات را بدون اشاره به اینکه ذیل آن متعلق به پیامبر صلی الله علیه وآله نیست نقل کرد و در کتب متاخرین نیز به صورت یک جمله واحد به معصومین علیهم السلام نسبت داده شد.[30]آشتیانی، مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، ج‏2، ص: 29

    تکیه به حافظه

    روا بودن موضوع تکیه بر حافظه در نقل حدیث در میان صوفیان به اندازه ای شایع و موکد است که نه فقط در نقل یک یا چند حدیث بلکه رسائل و کتاب هایی عظیم که مشحون از صدها حدیث قصیر و طویل است مانند کتاب “قوت القلوب ابوطالب مکی” بر همین قاعده نوشته می شود! چنانچه مکی در کتاب خود می نویسد: «جمیع ما ذکرناه فی هذا الکتاب من الأخبار عن النبی صلّى اللّه علیه و سلّم ثم عن الصحابه و عن التابعین و تابعیهم رسمناه حفظا و سقناه على المعنى‏ … و لم أعتبر ألفاظ الأخبار فی أکثره.‏»[31]«تمام آنچه که در این کتاب و نوشته از اخبار پیامبر و صحابه و تابعین و پیروان آنها ذکر کردیم از حفظ بوده و بر اساس … ادامه پاورقی

    اعتماد به مراسیل و مجاهیل

    مکی اعتماد بر احادیث مرسل، مقطوع و به طور کلی ضعیف را با تمسک به دلایل بی اعتبار ذیل جایز می شمارد :

    1_از باطل بودن و یا نادرست بودن آنها مطمئن نیستیم.

    2_برای آن احادیث حجت داریم و آن همان روایت ماست و این که ما آن را اینگونه شنیده ایم.

    3_رد کردن احادیثی که مخالف کتاب و سنت نمی باشد ، بر ما لازم نیست.

    4_ما به حسن ظن و گمان نیک پایبند هستیم و از بسیاری از گمان ها نهی شده ایم و به خاطر گمان بد مورد نکوهش خواهیم بود.

    5_نمی توان به حقیقت روایت دست یافت مگر با دیدن عین حقیقت که امکان پذیر نیست. پس مجبور به تقلید و تصدیق نیک به ناقلان می باشیم. [32].ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 315

    او تضعیف راویان را خلاف تقوا و مصداق غیبت خوانده و در خوش بینانه ترین حالت، امری لغو و عبث پنداشته و با این استدلال که تابعین و صحابه از ما برتر و بهتر بودند و بر پیامبر صلی الله علیه وآله دروغ نمی بستند به حجیت احادیث ضعاف حکم می دهد.[33].ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 316مکی در پایان راجع به احادیث حجت و قابل اخذ چنین می گوید: «اگر حدیثی در دو دوره متداول بوده یا طی سه قرن اول روایت شده باشد، یا در یک عصر متداول باشد و علما آن را انکار نکرده باشند، مشهور بوده و حجت حساب می شود هرچند در سند آن اشکا»ل باشد.[34].ابوطالب مکی، ترجمه قوت القلوب، ص 732

    تعمد به نقل مرسلات

    اهل بیت علیهم السلام همواره به شیعیان فرموده اند که وقتی قصد نقل حدیثی دارید (إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَى الَّذِی حَدَّثَکُمْ)[35]کلینی، الکافی، ج‏1، ص52 حتما سلسله اسناد و روایان را ذکر کنید و بگویید آن را از چه کسی نقل کرده اید. این روش مهم، نقش مهمی در جلوگیری از جعل حدیث و نسبت های ناروا می شد. غالب صوفیان اما دقیقا برخلاف این سخن را بیان کرده و معتقدند ذکر اسناد احادیث، نشانه ای از دنیاگرایی و از پستی های دنیاست!

    به عنوان مثال، نجم الدین کبری در رساله الی الهائم الخائف آورده است:

    «در خلوت و مجاهده نشسته بودم، شیطان آمد تا خلوت بر من مشوش کند. مرا گفت: تو مرد عالمی، اخبار پیامبر ص را اتباع می کنی. اگر خویشتن را به طلب اساتید عالی و دیدار مشایخ حفاظ مشغول گردانی، تو را آن، بِه باشد، و اگر در این خلوت بمانی نباید که دیدار مشایخ کبار و اساتید عالی فوت شود. نزدیک بود که از راه افتم به وسوسه او. هاتفی آواز داد که:

    و من یسمع الاخبار من غیر وسائط****حرام علیه سمعها بوسائط

    هرکه اخبار بی واسطه تواند شنود، بر وی حرام باشد که به واسطه بشنود.

    در اثنای آن حال، قول شیخ محمد بن الحسین السلمی در اواخر زندگانی وی یادم آمد که فرمود: استغفرالله! علو الاسناد من زخارف الدنیا.»[36]نجم الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص 98

    ولایت و عصمت مشایخ

    صوفیان معتقدند مشایخ آنها به دلیل مقام ولایت و عصمت، هرچه نقل می کنند صحیح و درست است.

    ابوطالب مکی گفت: «شایسته است که در مورد گذشتگان معتقد باشیم که آنها بهتر از ما بوده اند و ما بر پیامبر و تابعین دروغ نمی بندیم پس چطور با وجود اینکه آنها از ما بهتر اند بر حضرت دروغ ببندند»[37]ابوطالب مکی، ترجمه قوت القلوب، ص 730

    این حسن ظن وقتی به سلمی رسید تبدیل به قاعده مبسوط و مهم دیگری می شود. ابوعبدالرحمن سلمی (متوفی 412 ق) ملقب به «محدث العارفین» است و بخش زیادی از احادیث و حکایات صوفیانه توسط او ضبط و نقل شده است که بسیاری از رجالیون اهل سنت وی را وضاع و جاعل حدیث معرفی کنند.[38]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2، ص 248 .ابن جوزی، تلبیس إبلیس، ص 158- 159؛ سبکی، طبقات الشافعیه، 3، 62. سلمی ناقل کثیری … ادامه پاورقی

    قاعیده سلمی «وجوب تصدیق مشایخ صوفی در جمیع منقولات شان به جهت رعایت احترام و مقام والا عرفانی آنها» است. یعنی صرف اینکه یک شیخ صوفی، حدیث یا نقلی را بازگو یا مکتوب نمایند، نشان از صحت آن نقل و انتسابش دارد و مقام ولایت و حرمت عارف در نزد حق تعالی مانع از آن می شود که در صحت منقولات مشایخ صوفیه تردید یا شکی حاصل شود. سلمی سعی دارد این مبنای غریب را با روایات منسوب به رسول خدا صلی الله علیه وآله پیرامون حذر از اهانت به اولیاء بر کرسی نشاند.[39]سلمی، تسعه کتب فى اصول التصوف و الزهد، ص 82:حتى أنه اعترف باعتقاده فی وجوب تصدیق المشایخ فیما یقولون. وی می نویسد:

    «و الصحبه مع أولیاء اللّه بالحرمه و الاحترام لهم و تصدیقهم فیما یخبرون عن أنفسهم و عن مشایخهم لأنه روی عن النبی صلى اللّه علیه و سلم أنه قال: یقول اللّه عز و جل: من أهان لی ولیا فقد بارزنی بالمحاربه.»[40]. مصاحبت با اولیا الله توام با حرمت و احترام به آنها و تصدیق شان در مسائلی است که از خود یا مشایخ خود خبر می دهند … ادامه پاورقی

    مبنای «تصدیق جمیع المشایخ فی کل با یخبرون» نزد سلمی، بر رعایت احترام به اقطاب صوفی استوار بود اما آیندگان این احترام را به عصمت مشایخ تبدیل کردند اینگونه بود که مساله حسن ظن به مشایخ به لزوم تصدیق قول آنها به جهت رعایت حرمت انجامید و در طول زمان تطور دیگری یافته و به نظریه عصمت اقطاب صوفی شد یعنی زین پس معصوم بودن و محفوظ بودن آنها از خطا، سبب شد که صرف سماع از شیخ صوفی اماره ای محکم بر صحت انتساب خبر به رسول خدا صلی الله علیه وآله دانسته شود و دیگر از سند و سلسله اسانید آن سخن نمی گفتند. به همین جهت است که سید حیدر آملی بعد از پذیرش مساله عصمت محیی الدین ابن عربی، تمام اقوال و نظریاتش را می پذیرد و می نویسد:

    «و هو أنّ الشیخ (الحاتمی) ولىّ من أولیاء اللّه تعالى؛ و الولىّ للَّه تعالى لا یقول الا الواقع، لانّ صدور الکذب منه مستحیل.»[41]«و شیخ ابن عربی ولی ای از اولیا خداست و و اولیاء خدا فقط حقیقت و واقعیت را بیان می کنند زیرا صدور دروغ از اینان … ادامه پاورقی

    مشروعیت جعل حدیث

    جعل حدیث امری به شدت مذموم و حرام است و علمای اسلام تحت هیچ شرایطی به جواز آن حکم نداده اند اما صوفیان طبق مبانی مختلف و با انگیزه های گوناگون، جعل حدیث را جایز می دانند:

    1.ایجاد رغبت به خیرات) یکی از مهمترین دواعی جعل، ایجاد رغبت در میان مردم به مکتب عرفان و تصوف و یا برای تخلق به یک ارزش نیک اخلاقی یا پیدایش یک صفت معنوی و یا ایجاد گرایش های عرفانی و رغبت به امر دین (البته با قرائت صوفیانه) در میان انسان ها بوده است.[42]ابن قیم جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ج 1، ص23 نهاوندی می گوید: به غلام خلیل گفـتم : ایـن احـادیثی کـه درباره رقـائق روایـت می کنی را از کجا آورده ای؟ وی پاسخ داد ما آنها را جعل کرده ایم تـا بـا آن دل هـای مـردم عادی را نرم کنیم”[43]ابن قیم جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ج 1، ص22

    نوح بن ابی مریم مروزی، روی گردانی مردم از قرآن را علت جعل حدیث می شمرد و قربتا الی الله حدیث جعل می کرد تا مردم به قرآن میل پیدا کنند.[44]ابن قیم جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات،ج 1، ص24

    ابوطالب مکی می گوید: «احادیثی که در ترغیب به آخرت و زهد در دنیا و ترس از وعده الهی و فضائل اعمال و برتری اصحاب وجود دارد، در هر حال مقبول و قابل چشم پوشی است چه مقطوع باشد و چه مرسل، و با آن معارضه نمی شود و رد نمی گردد همچنین است اگر در مورد هول و هراس های قیامت و توصیف زلزله ها و وقایع بزرگ آن باشد، که با عقل قابل انکار نیست بلکه فقط باید تصدیق کرد و تسلیم شد.»[45]ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص316 :«و الأحادیث فی الترغیب فی الآخره و التزهید فی الدنیا و … ادامه پاورقی

    1. هدف توجیه گر وسیله) مکتب تصوف، مبتنی بر سلوک عاشقانه است و در وادی عشق، هدف وسیله را توجیه می کند لذا طبق زعم یک صوفی، به هدف هدایت مردم و با نیت انذار و پند آنها، می توان گزاره های اخلاقی و شرعی را زیر پا نهاد از همین روست که صوفیان معتقدند برای ترغیب مردم به امور خیر و آخرت می توان حدیث جعل کرد و مکاشفات خیالی خود را به ائمه دین نسبت داد. باب مشروعیت جعل حدیث ابتدا از تحریک مردم به خیرات و تحریص آنها به امور نیک و مستحبات گشوده شد سپس تمام اعتقادات و تعالیم متصوفه را شامل شد.

    سید حیدر آملی بعد از ذکر مکاشفه ابن عربی مبنی بر دریافت کتاب فصوص الحکم از رسول خدا صلی الله علیه وآله و انتساب مطالب کتاب به آن حضرت، کلام ابن عربی را تایید کرده و می گوید حتی اگر ابن عربی در نسبت دادن مطالب کتابش به پیامبر صلی الله علیه وآله دروغ گفته باشد و این مساله را جعل کرده باشد، باز هم اشتباه نکرده است بلکه کار او عقلا و شرعا پسندیده بود زیرا مطالب کتاب فصوص الحکم جز خوبی و خیر نیست و باید مردم را به خیرات ترغیب کرد :

    «ان کان واقعا صحیحا مطابقا، فالکتاب (فصوص الحکم) یکون من رسول اللّه و یکون وصل الیه (یعنى الى ابن العربی) منه على الوجه المذکور، من غیر خلاف؛ و یکون (فصوص الحکم) عدیم المثل و النظیر مثل القرآن، کما سبق تقریره. و ان لم یکن (الکلام) واقعا و لا مطابقا و یکون افتراء على النبىّ و على نفسه، فحینئذ الکتاب لا بدّ و أن یکون لأحد: امّا للنبىّ أو له أو لغیرهما. فان کان للنبی، فالمراد حاصل؛ و ان کان له، فهذه فضیله اخرى ثابته له مع کل فضیله، و یکون الغرض من نسبته الى الرسول ترغیب الخلق الیه و تحریضهم لدیه، و هذا لیس بمذموم عقلا و لا شرعا، بل هو محمود عقلا و شرعا، لانّه من المرغّبات، المرغّبه الى اللّه تعالى و الى طریق عباده.»[46]اگر سخن ابن عربی (در باب اخذ فصوص از پیامبر صلی الله علیه وآله) صحیح و مطابق واقع باشد پس کتاب فصوص الحکم از … ادامه پاورقی

    از همین کلام می توان میزان اعتبار حدود 170 حدیثی که سید حیدر آملی در کتاب اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه ذکر کرده است را دریافت!

    جعل حکایات

    روش صوفیه در نقل و جعل، منحصر در مقوله حدیث و روایت نیست و به طور کلی تمامی منقولات آنها اعم از حدیث و حکایت و کرامت و سیره زندگانی و … را شامل می شود. حجم عظیمی از خوارق و کرامات منقول صوفیان از قبیل اکاذیب و مجعولات است که به زعم صوفیان برای تحریک مردم به خیرات جعل شده است چنانچه دکتر باستانی پاریزی (از پیروان فرقه نعمت اللهیه گنابادی) می گوید:

    «این سخنان اگر هم دروغ باشد، دروغ کم ضرر است و به کسی آن چنان لطمه ای نمی زند»[47]باستانی پاریزی، آسیای هفت سنگ، ص 145

    در یادداشت های صدر الدین عینی آمده است طلبه ای پهلوان به نام مخدوم با ترفند پهلوانان بخارا معتاد می شود و به خانقاه پناه می برد تا با خدمت به خانقاه گناهانش را تخفیف دهد. او صادقانه در آنجا خدمت کرده و البته مواد مخدر نیز استعمال می کند. روزی مریدان خانقاه بدو پیشنهاد می کنند که چون تو با کتب مشایخ آشنایی داری بهتر است نمونه هایی از آن کرامات را با جزیی تغییر به شیخ نسبت دهی تا باور مریدان به شیخ بیشتر شود و خانقاه ما رونق گیرد و نذورات و فتوح بیشتر شود، مخدوم اما برای فرار از این نابکاری از خانقاه بیرون می آید و خود شرح حال روزگار خانقاه نشینی اش را در روزهای آخر عمر برای عینی بازگو می کند.[48]صدر الدین عینی، یادداشت های صدر الدین عینی، مقدمه سیعی سیرجانی، ص 711-717

    علی تابنده بیدختی (محبوب علیشاه) قطب سابق فرقه گنابادی برای مقدس جلوه دادن منطقه بیدخت که مدفن اقطاب این فرقه و پایتخت معنوی آنهاست، به جعلی آشکار دست زده و می نوسید:

    «در رساله شهیدیه[49]رساله شهیدیه متعلق به کیوان قزوینی است. به نقل از بحار الانوار آمده است که در شب معراج ارض بیدخت به حضرت رسول صل الله علیه وآله به نورانیت مشهود شد.»[50]تابنده، علی، خورشید تابنده ص ۴۶

    سلطان حسین تابنده (رضاعلیشاه) قطب دیگر این صوفیان در رساله رفع شبهات این حدیث مجعول از قول پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را نقل می کند: «من اراد (سرّه) ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف. »[51]تابنده، حسین، رساله رفع شبهات، ص 60

    ملاک صوفیان در اعتبار سنجی احادیث

    صوفیان برپایه اصول معرفت شناسی شهودی خود، علم به صحت حدیث را در گرو بررسی سند و منبع نمی دانند. آنها علوم را به دو دسته تقسیم می کنند:

    علوم ظاهری) علومی که با حواس خمسه یا عقل بشر درک و فهم یا تولید می شود، از  علوم پایه و ریاضیات گرفته تا فلسفه و علوم دینی و روایی. ویژگی مهم اینگونه از علوم، اکتسابی بودن و قابل تبیین و تفهیم و انتقال به دیگران است.

    علوم باطنی) علومی که از دسترس حواس خمسه و عقل خارج است و قابل تعلیم و تفهیم نیست بلکه با ریاضت و تصفیه و تزکیه نفس و بصیرت باطنی، به قلب انسان تابانده می شود و صوفی بیش از آنکه این علم را درک کند، آن را می چشد و با آن متحد می شود. این قسم از علوم هرگز با خواندن و نوشتن یا استاد دیدن فهم و درک نمی شود .[52].قونوی، تفسیر اعجاز البیان، ص 14-35

    صوفیان خود را اهل حقیقت و اصحاب شهود خوانده و علوم خویش را از قسم دوم دانسته و علوم دیگر را عاری از اهمیت و ارزش های معرفتی خوانده[53]غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج‏8، ص 43 و عالمان آن علوم را به باد تمسخر و تحقیر می گیرند و گفته اند “العلم حجاب بین القلب و بین اللّه عزّ و جلّ” و یا می گویند «لنا علم الحرف و لکم علم الورق»[54]ابن قیم جوزی، مدارج السالکین، ص: 618

    فقها و علمایی که دنبال علوم ظاهری هستند با بدترین الفاظ مورد مذمت صوفیان قرار گرفته اند و کسب علم ظاهری را نشانه ای از دنیا طلبی و گرایش به مادیان می دانند. این مساله را محمد غزالی یعنی فقیه و متکلم شهیر صوفیان از بشر حافی نقل می کند:

    «حدّثنا» درى است از درهاى دنیا، و چون از مردى شنوى که مى‏گوید حدّثنا، بدان که جز وسعت معیشت نمى‏طلبد و بشر بیش از ده قمطره[55]کتابدان و قوصره[56]زنبیل پر کتاب دفن کرده بود.[57]غزالی، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص: 102

    صوفیان معتقدند با علم غیبی و شهودی خود، علوم را مستقیم و بدون واسطه از منبع دریافت می کنند لذا نیاز به حدیث ندارند. این علوم به اتحاد با حقیقت (علم حضوری و چشیدنی) انجامیده و خطا در آن راه ندارد.

    آنها شهود باطنی را مهم ترین ملاک های سنجش صحت و سقم دیگر معارف از جمله علوم حدیث می دانند. [58]نجم‌ الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص۸۸ این قاعده نه تنها درباره احادیث بلکه راجع به آیات محکم و صریح قرآنی نیز پیاده می شود.به عنوان مثال اگر یک صوفی در مکاشفات خود، فرعون یا قوم حضرت نوح را در بهشت دیده باشد، اصل را بر نجات اخروی و سکنای آنها در بهشت قرار می دهد و نه تنها آیاتی که از ظاهری متضاد با این شهودات برخوردارند را به تاویل می برد بلکه تمام روایات وارده در این موضوع را بر اساس همین شهودات سنجش یابی می نماید. ابن عربی در فتوحات قلبی خود چنین شهودی داشت و در فصوص الحکم به تاویل ظاهر آیات بر پایه همین یافته های عرفانی اقدام می نماید[59]ابن عربی، فصوص الحکم، ج‏1، ص: 73 .

    و یا اگر یک روایت با طرق صحیح و فوق حد تواتر در معتبر ترین کتب ثبت و نقل شده باشد، اما صوفی در خواب یا مکاشفه به بطلان آن دست یافته باشد، بی درنگ مهر بطلان بر پای آن حدیث خواهد خورد.

    چنانچه ابن عربی می نویسد:

    «فرب حدیث یکون صحیحاً من طریق رواته یحصل لهذا المکاشف الذی قد عاین هذا المظهر فسأل النبی صلی الله علیه وسلّم عن هذا الحدیث الصحیح فأنکره و قال له لم اقله ولا حکمت به فیعلم ضعفه فیترک العمل به عن بیّنه من ربه وإن کان قد عمل به اهل النقل لصحه طریقه و هو فی نفس الامر لیس کذلک.»[60]«چه بسا حدیثی از جهت راویانش، صحیح باشد و عارف اهل کشف که این مظهر را مشاهده کرده است، درباره این حدیثِ به ظاهر … ادامه پاورقی

    ابن ‌عربی، معیار شهود باطنی را برای احراز صحت و سقم احادیث، کارآمدتر می داند.[61]ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص 163-164 وی در مواردی متعدد، بعد از بیان روایت های نامعتبر و بدون سند، به صحت آنها حکم داده و گفته است این حکم، مبتنی برکشف و شهود است؛ مثلاً دربارۀ حدیث مشهور به «کنز مخفی» یا «خلق آدم علی صوره الرحمن» می نویسد:

    «ورد فی الحدیث الصحیح کشفا الغیر الثابت نقلاً عن رسول الله(ص) عن ربّه- عزّو جلّ – انه قال ما هذا معناه کنت کنزا مخفیّاً لم اعرف فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق و تعرفت إلیهم فعرفونی‏ .»[62]. در حدیثی که از جهت نقل، غیر ثابت و از لحاظ کشف و شهود، صحیح است، به این مضمون آمده : «من گنجی ناشناخته بودم؛ پس … ادامه پاورقی

    فراتر از زمان و مکان

    از نظر صوفیه، برای نقل سخنان انبیا و امامان، لازم نیست حتما در زمان آنها حاضر بوده و حضورشان را درک کرد زیرا صوفی با سوار شدن بر مرکب خیال می تواند زمان و مکان را در نوردیده و بدون واسطه با آن حضرات مواجه گردیده و از هرچه می خواهد سوال کند و همچون صحابه ای که با رسول خدا صلی الله علیه وآله محشور بودند با نبی اعظم تعامل و ارتباط برقرار نماید چنانچه ابن عربی می گوید: «فهو فیه مثل الصاحب الذی سمعه من فم رسول الله صلی الله عیله وسلم علماً لا یشک فیه»[63].ابن عربی،  الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏1، ص150

    لذاست که ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه هنگام ذکر روایتی شاذ که علما و محدثین از طرق معمول سنجش یابی در علم رجال، به ضعف آن حکم کرده اند، با استناد به کشف و شهود آن را تصحیح می نماید و می نویسد: «و فی روایه یصححها الکشف‏ و إن لم تثبت عند أصحاب النقل‏» در روایتی که کشف آن را تصحیح می کند هرچند نزد اصحاب نقل صحت آن ثابت نشده است” [64]ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏2، ص490

    محدث در تصوف

    محدث در معنای عام، به معنای گفته می شود که حدیث و سخنی را از شخص معتبر و مهمی نقل می کند اما از نظر صوفیان کاملترین محدث کسی است که سخنی را از خداوند متعال نقل کند.

    «قوله علیه السلام، على صوره الرحمن‏ هذه الروایه وان لم تصح من طریق اهل النقل، فهی صحیحه من طریق الکشف»؛[65]ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج1، ص 106

    یا درباره احادیث مشهور عرفانی دیگر می نویسد:

    «فی‏ الحدیث‏ الذی صححه الکشف إن اللَّه إذا تجلى لشی‏ء خشع له». [66]ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏2، ص 304

    «قوله (ع) فی‏ الحدیث‏ الصحیح فی الکشف فقال ص لو لا تزیید فی حدیثکم و تمریج فی قلوبکم لرأیتم ما أرى و لسمعتم ما أسمع».‏[67]ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج3، ص131

    احکام تعارض

    طبق تصریح ابن عربی، مکاشفه باید ملاک نهایی سنجش حدیث باشد و این به مراتب از ملاک های علمای رسوم و محدثین برتر می باشد. در هنگام تعارض دو خبر، ملاک صوفی بر ملاک محدث مقدم است و اگر صوفیان در شهود باطنی و یا رویاء مطلبی را از رسول خدا صلی الله علیه وآله دریافت نمایند، می توانند آن را به حضرت نسبت دهند و در این جهت، حکم همان صحابی را دارد که از رسول خدا صلی الله علیه وآله مطلبی را استماع کرده و برای دیگران نقل می کند: «فمن ورث محمدا صلى اللّه علیه و سلم فی جمعیته، کان له من اللّه تعریف بالحکم و هو مقام أعلى من الاجتهاد و هو أن یعطیه اللّه بالتعریف الإلهی، أن حکم اللّه الذی جاء به رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم فی هذه المسأله هو کذا فیکون فی ذلک الحکم بمنزله من سمعه من رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم، و إذا جاءه الحدیث عن رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم رجع إلى اللّه فیه، فیعرف صحه الحدیث من سقمه، سواء کان الحدیث عند أهل النقل من الصحیح أو مما تکلّم فیه، فإذا عرف فقد أخذ حکمه من الأصل‏.»[68]محمود غراب، شرح کلمات الصوفیه الرد على ابن تیمیه من کلام الشیخ الأکبر محیى الدین بن العربى، قسم‏1، ص165

    فرقه ذهبیه و نقل حدیث

    ابوالقاسم حسینی شریفی ذهبی شیرازی متخلص به “راز” متولد 1212 ق قطب سی و پنجم ذهبیه و از شعرای معروف این سلسله است که اجداد او تولیت آستان شاه چراغ را بر عهده داشتند و این منصب بدو ارث رسید. وی که از پرکار ترین و مهم ترین اقطاب سلسله ذهبیه به حساب می آید و در باب سنجش اعتبار حدیث و تشخیص مکذوبات از صحاح، همانند دیگر صوفیان، بررسی سند و روات را لازم ندانسته و صرف رویت متن را کافی می داند البته نه برای هر فردی بلکه برای کسانی که قلب سلیم و ذوق (صاحبان قوه شهود) دارند:

    «صاحبان قلب سلیم به ذوق قلبى، حلاوت کلمات معجز بیناتش را ادراک مى‏نمایند و این دلیل و معجزه‏اى است باهر بر کمال و صدق دعوت آن بزرگوار؛ اینست که بعضى مى‏گویند: استشمام رایحه صدق و کذب را از متن احادیث اهل عصمت علیهم السّلام مى‏توان نمود و احتیاج به سند و روات ندارد و بعضى از اهل صورت که اذواق قلبیّه و شمّ قلبى ندارند انکار این کلام را مى‏نمایند.»[69]راز شیرازی، ابوالقاسم مناهج أنوار المعرفه فى شرح مصباح الشریعه، ج‏1، ص157

    انکار محدث و پذیرش عارف

    صوفیان به طور کلی در مواجه با احادیث، دو جنبه سلبی و ایجابی را پی می گرفتند :

    در جنبه سلبی) احادیثی که به روش مرسوم محدثین و شیوه رایج فقها از امامان نقل می شد را به بوته نقد کشانده و از آن ایراد گرفته و ابتر و لغو معرفی می کردند[70]ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏1، ص280 چراکه منقولات با (مشهودات باطنی) سازگار نیفتاده بود و مکاشفه عارف بر خلاف آن را ثابت می کرد و یا مانعی در حال و وجد سالک ایجاد می کرد. معمولا احادیث منقول توسط غیر صوفیان (فقها و محدثین) همین حکم را داشتند

    در جنبه ایجابی) حدیثی که با محک شهود مورد سنجش قرار گرفته و صحت آن فهمیده می شد یا حدیثی که به قلب سالک نشسته و حال او را دگرگون ساخته و او را در وادی جذبه و وجد مستغرق می کرد را تایید و کرارا نقل می کردند و با این حدیث، چونان نقل های محدثین و فقها عمل نمی کردند بلکه حدیث موید به شهود برای صوفی حکم همان علم باطنی و حقیقی را داشت.

     

     

     

    منابع

    1. آملى‏، سید حیدر، جامع الأسرار. (1368 ه. ش‏) 1 جلد، نشر مرکز انتشارات علمى و فرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى‏. تهران‏. چاپ اول‏.
    2. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، (1986ق) منهاج السنه النبویه، وزاره التعلیم العالی. جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، عربستان.
    3. آملی، سید حیدر (1422 ق‏). تفسیر المحیط الأعظم‏، مصحح سید محسن موسوى تبریزى‏، 7 جلد، نشر سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى. تهران‏. چاپ سوم‏.
    4. آملی، سید حیدر. (1352 ش‏). المقدمات من کتاب نص النصوص‏. چاپ اول‏. تهران‏. ایرانشناسی انستیتو ایران و فرانسه پژوهشهای علمی در ایران‏.
    5. ابن عربى‏، محی الدین، الفتوحات المکیه( اربع مجلدات)، 4 جلد، چاپ اول. بیروت‏. دار الصادر.
      1. ابن عربی، محی الدین. ( 1946 م‏) فصوص الحکم‏، ، 1 جلد، چاپ اول‏. قاهره‏. نشر دار إحیاء الکتب العربیه.
    6. ابن فهد حلى، احمد بن محمد.( 1407 ه.ق‏). عده الداعی و نجاح الساعی‏، مصحح موحدى قمى، احمد، 1 جلد، نشر دار الکتب الإسلامی‏، چاپ اول‏،
    7. ابوریه، محمود.(1420 ق). أضواء علی السنه المحمدیه أو دفاع عن الحدیث. چ دوم. قم. مؤسسه أنصاریان للطباعه و النشر.
    8. ابن قیم جوزی. (1425ق). مدارج السالکین.‏ تصحیح عبد الغنى محمد على الفاسى‏. چ اول. بیروت‏. دار الکتب العلمیه.
    9. ابن العماد. عبد الحی احمد. (1406ق). بیروت. چاپ اول. دار ابن کثیر.
    10. ابن قیم جوزی، ابو عبد الله محمد بن ابى بکر. ( 1386ق) الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، عبدالرحمن محمد عثمان، دارالکتب العلمیه
    11. ابوطالب مکی. ترجمه قوت القلوب. (1396ش) ترجمه مهدی افتخار. تهران. آیت اشراق.
    12. امام جعفر بن محمد الصادق( علیه السلام). ( 1400 ق‏) مصباح الشریعه. 1 جلد. چاپ اول‏. بیروت‏. نشر مؤسسه الأعلمى للمطبوعات‏،
    13. بدوی، عبدالرحمن، (1375ش) تاریخ تصوف اسلامی، ترجمه افتخارزاده، بی تا. دفتر نشر معارف اسلامی.
    14. پاریزی، محمدابراهیم (1383ش). آسیای هفت سنگ. چ اول. تهران. علم.
    15. تابنده. علی. ( 1377ش) خورشید تابنده. چ دوم. تهران. حقیقت.
    16. سیوطی. جلال الدین. (1403ق). بیروت. چاپ اول. دار الکتب العلمیه.
    17. سبکی،تاج الدین. (1413ق) طبقات الشافعیه. چ دوم. محمود محمد الطناحی د. عبد الفتاح محمد الحلو. هجر للطباعه والنشر والتوزیع. بی جا.
    18. سلمی. ابوعبدالرحمن. (1369ش) مجموعه آثار السلمى آداب الصحبه و حسن العشره(مجموعه آثار السلمى). چ اول. تهران. مرکز نشر دانشگاهی
    19. شیخ حر عاملی. محمد بن حسن. (1418ق) . چاپ اول. قم. موسسه معارف اسلامى امام رضا علیه السلام‏.
    20. خطیب بغدادی، احمد بن علی. ( 1417 ق) تاریخ بغداد؛ بیروت: دارالکتب العلمیه.
    21. خواجه عبد الله انصارى، طبقات الصوفیه، چاپ اول. [بى تا]
    22. راز شیرازی، ابوالقاسم. (1363 ش) .مناهج أنوار المعرفه فى شرح مصباح الشریعه، سید محمد جعفر باقرى‏، 2 جلد، چاپ دوم‏. تهران‏. ناشر خانقاه احمدى‏.
    23. زرینکوب، عبدالحسین. (1392 ش) جستجو در تصوف ایران، نشر امیر کبیر، چاپ سیزدهم.
    24. ذهبی، ابوعبدالله. [بی‌تا]. تذکره الحفاظ. بیروت. داراحیاء التراث العربی.
      1. ذهبی، ابوعبدالله. [بی‌تا]. سیر اعلام النبلاء. بیروت. مؤسسه الرساله.
    25. سلیمانى آشتیانى، مهدى و درایتى، محمد حسین. ( 1387 ش‏) مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى‏، مصحح سلیمانى آشتیانى. 2 جلد. چاپ اول‏. قم‏. نشر دار الحدیث‏.
    26. سلمی، عبدالرحمن. (1414ق) سلیمان ابراهیم آتش‏. چ اول.الناشر للطباعه و النشر و التوزیع و الاعلان‏. بی جا.
    27. سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، (1396ق) جلال الدین، طبقات المفسرین العشرین، مکتبه وهبه – القاهره.
    28. سبکی، عبدالوهاب. (۱۴۰۱ق) طبقات الشافعیه الکبرى، بیروت، دارالمعرفه؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن
    29. حسین تابنده. (1377ش) رساله رفع شبهات. چ پنجم. تهران. حقیقت.
    30. عاملى، محمد بن حسن. (1376 ش) .الفصول المهمه فی أصول الأئمه( تکمله الوسائل)، مصحح: القائینى، محمد بن محمد الحسین‏، 3 جلد. قم. چاپ اول‏. نشر موسسه معارف اسلامى امام رضا علیه السلام‏.
    31. عطار نیشابورى‏، فرید الدین.( 1905 م‏) تذکره الأولیاء، تصحیح رینولد آلین نیکلسون‏، نشر مطبعه لیدن‏، چاپ اول.
    32. عطار نیشابورى‏، فرید الدین، محمد الاصیلى الوسطانى‏. ( 1430 ق‏). تذکره الأولیاء( الوسطانى) چ اول. تصحیح محمد ادیب الجادر. دمشق‏. دار المکتبى‏.
    33. عفیفی، فرج الله (1388 ش) صوفیان و حدیث سازی. چاپ اول. تهران، راه نیکان.
    34. غراب، محمود محمود. (1427 ق‏) شرح کلمات الصوفیه الرد على ابن تیمیه من کلام الشیخ الأکبر محیى الدین بن العربى‏، 1 جلد. چاپ سوم‏، دمشق‏. نشر دار الکاتب العربى‏.
    35. غزالی، ابو حامد محمد.( بی تا) إحیاء علوم الدین.، مصحح عبد الرحیم بن حسین حافظ عراقى‏، 16 جلد. چاپ اول‏، بیروت‏. نشر دار الکتاب العربى.
    36. غنی، قاسم، (1380 ش) تاریخ تصوف در اسلام. تهران. انتشارات زوار.
    37. فروزانفر، بدیع الزمان. (‏ 1367 ش) شرح مثنوى شریف، تهران. چاپ اول. نشر زوار.
    38. قونوى‏، صدر الدین، (1381 ش) إعجاز البیان فى تفسیر أم القرآن‏، مصحح سید جلال الدین آشتیانى‏، 1 جلد. قم‏. چاپ اول‏. نشر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‏.
    39. قونوی، صدر الدین. (1381ش). چاپ اول‏. تصحیح سید جلال الدین آشتیانى‏. قم. انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‏.
    40. عینی، صدر الدین.(1362ش) یادداشت های صدر الدین عینی، با مقدمه سیعی سیرجانی. تهران. آگاه.
    41. خطیب بغدادی، احمد بن علی.( 1417ق) تاریخ بغداد،دار الکتب العلمیه، بیروت – لبنان، چاپ اول.
    42. کاشانی، عبدالرزاق. ( 1422 ق). تفسیر. عبدالرزاق، چاپ اول. بیروت. دار احیاء التراث العربی.
    43. کلینى، محمد بن یعقوب. ( 1407 ق‏) الکافی. مصحح: غفارى. تهران‏. چاپ چهارم‏. نشر دار الکتب الإسلامیه.
    44. کشى، محمد بن عمر.( 1409 ق) رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال‏، تصحیح مصطفوى. مشهد، چاپ اول. نشر مؤسسه نشر دانشگاه مشهد.
    45. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى. ( 1403 ق ). بحار الأنوار( ط- بیروت) نشر دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏ چاپ دوم.
    46. مستملی بخاری، اسماعیل. (1363 ش) شرح التعرف لمذهب التصوف‏؛ مصحح: محمد روشن‏؛ انتشارات اساطیر، تهران‏، چاپ اول.
    47. مغربی، احمد بن صدیق. (1387ق) فتح‌ الملک ‌العلی. چ اول. قم. دلیل ما.
    48. مکی، ابوطالب.( 1417 ‏ق) قوت القلوب فى معامله المحبوب‏، مصحح باسل عیون السود، 2 جلد، چاپ اول. بیروت‏. نشر دار الکتب العلمیه.
    49. مناوی، عبد الرئوف. (بی تا) الکوکب الدریه. تصحیح دکتر عبدالحمید صالح حمدان. المکتبه الازهریه للتراث.
    50. مولوی بلخی، جلال الدین محمد / ابراهیم دسوقى شتا. (1416 ق‏) المثنوى المعنوى( معرب الدسوقى)، 6 جلد، چاپ اول‏. قاهره. نشر المجلس الأعلى للثقافه.
      • نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر. ( 1368ش) فوائح الجمال، حسین حیدر خانی مشتاقعلی‌، انتشارات مروی‌، چاپ اول‌، تهران‌
    51. خویی، حبیب الله. (1400ق) منهاج البراعه، مکتبه الاسلامیه، تهران
      مقالات:
    52. پازوکی شهرام. مجله عرفان ایران، شماره 8 ، 1380 ش. «حدیثی در ذکر خرقه صوفیه». ص61

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1 سبکی، طبقات الشافعیه، ج4، ص 174
    2 بغدادی، تاریخ بغداد، ج 2، ص 245
    3 محمد ابوریه از محققین معاصر اهل سنت، در کتاب مشهور خود”أضواء علی السنه المحمدیه أو دفاع عن الحدیث” (درباره آثار غزالی که منتقل کننده حجم انبوهی از میراث روایی صوفیان است) می نویسد: «دروغ گفتن در بین آنان (صوفیه) رایج اسـت و بدون شناخت، دقت و آگاهی حـدیث نقـل مـیکننـد . لـذا نبایـد بـه احادیـث انباشـته شـده در کتاب های وعظ، عرفان و تصوف اعتماد کرد مگر آن که سند نقـل شـده و میـزان اعتبـار حـدیث معلوم گردیده باشد. این حکم تنها شامل کتابهایی نیست کـه مولف آن شـهرت علمـی نـدارد، مانند المجـالس نزهه المجالس که در زمینه حـدیث و غیر آن انباشـته از دروغ اسـت، بلکـه کتـاب هـای دانشمندان بزرگی همچون احیاء العلوم نیز غزالی مشتمل بر احادیث جعلی زیادی است»محمد ابوریه، اضـواءعلی السنّه المحمدیه، ص123ـ122
    4 اگر نام زاهدی را در سلسله اسناد یافتید، از آن حدیث صرف نظر کنید.  ذهبی، تذکره الحفاظ، جلد 3، ص 1102
    5 ابن جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ج1، ص23
    6 پس ما روایج (احادیث) دروغ نزد اصنافی از اهل سنت را شاهدیم بلکه در جماعتی از اهل سنت که بهترین شان بودند مانند زهاد و عباد تا جایی که یحیی بن قطان می گوید: در هیچ کس به مانند افرادی که منتسب به خیر و زهد هستند دروغ نیافتم.احمد بن صدیق مغربی، فتح الملک العی، ص92
    7 «بیشتر ضرر وضاعین از جانب قومی هست که منسوب به زهد هستند آنها حدیث درباره آن گمان خود جعل می کنند و مردم به گمان اینکه این افراد ثقه هستند قول شان را می پذیرند.»احمد بن صدیق مغربی، فتح الملک العی، ص92
    8 «در شهر مدینه قومی را دیدم که اگر طلب باران می کردند باران می بارید و در باب علم و حدیث چیزهای زیادی شنیده بودند اما از هیچ کدامشان حدیث نقل نمی کنم زیرا آنها خود را به ترس از خدا و زهد سوق می دهند و این شان احتیاج به انسانی دارد که تقوا و ورع و حفظ نفس و اتقان و علم و فهم داشته و بداند چه از ذهن او خارج می شود و فردای قیامت چه به او می رسد اما زهدی که بدون اتقان و معرفت باشد قابل انتفاع (از او) نیست و کلام اینها حجت نیست و علم (حدیث) نیز از این جماعت اخذ نمی شود.»احمد بن صدیق مغربی، فتح الملک العی، ص92
    9 ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص 331
    10 ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 4، ص155
    11 سیوطی، طبقات المفسرین، ج‏2، ص143
    12 سبکی، طبقات الشافعیه، ج3، ص61
    13 سیوطی، طبقات المفسرین، ص 85
    14 مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص17خویی، حبیب الله، منهاج البراعه، ج‏13، ص 413
    15 .عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، تصحیح نیکلسون، مقدمه کتاب  ص5. زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص 37
    16 غزالی، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص102
    17 غزالی، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص102
    18 .مجله عرفان ایران، شماره 8، 1380، شهرام پازوکی، حدیثی در ذکر خرقه صوفیه، ص 61
    19 . صوفیان به طور کلی در باب مبانی حدیث شناسی و نقل حدیث کمتر سخن گفته اند و از میان معاریف و مشاهیر عرفانی تنها چند تن آنها به صورت پراکنده سخنانی در این زمینه بیان کرده اند که یکی از آنها ابوطالب مکی است به همین جهت نباید انتظار داشت مطالب زیادی در این موضوع از صوفیان در دست باشد.
    20 رابعه عدویه به سفیان ثوری می گفت: اگر سفیان حدیث را دوست نمی داشت مرد خوبی بود. و همچنین می گفت: فتنه حدیث شدید تر از فتنه مال و فرزند است و یک مرتبه دیگر گفت: سفیان مرد خوبی بود اگر دوست نمی داشت که مردم گرد او جمع شوند و حدیث بشوند. و ابوسلیمان دارانی می گوید: کسی که ازدواج کند یا احادیث را مکتوب نماید یا به دنبال معاش باشد، در واقع دنیا گیر شده است.ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 281
    21 مدارج السالکین،  ابو عبد الله محمد بن ابى بکر الدمشقى‏، ص: 618
    22 و قد روینا عن عمران بن مسلم قال: قال رجل للحسن: یا أبا سعید إنک تحدث بالحدیث أنت أحسن له سیاقا و أجود تحبیرا و أفصح به لسانا منا إذا حدثتنا به. فقال: إذا أصبت المعنى فلا بأس بذلک. ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 314
    23 .ترجمه قوت القلوب، ابوطالب مکی، ص 728
    24 . ابن فهد حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 72
    25 . منسوب به امام صادق علیه السلام، مصباح الشریعه، ص: 11
    26 خداوند بود درحالیکه هیچ چیز دیگری وجود نداشت. شیخ حر عاملی، الفصول المهمه، ج‏1، ص154
    27 مولوی، المثنوى المعنوى(معرب الدسوقى)، ج‏4، ص: 490
    28 آملی، سید حیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، المتن، ص: 209
    29 آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم، ج‏5، ص: 252
    30 آشتیانی، مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، ج‏2، ص: 29
    31 «تمام آنچه که در این کتاب و نوشته از اخبار پیامبر و صحابه و تابعین و پیروان آنها ذکر کردیم از حفظ بوده و بر اساس معنا نقل نمودیم … در بیشتر موارد به الفاظ اخبار اهمیت ندادم»ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 313
    32 .ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 315
    33 .ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص: 316
    34 .ابوطالب مکی، ترجمه قوت القلوب، ص 732
    35 کلینی، الکافی، ج‏1، ص52
    36 نجم الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص 98
    37 ابوطالب مکی، ترجمه قوت القلوب، ص 730
    38 . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2، ص 248 .ابن جوزی، تلبیس إبلیس، ص 158- 159؛ سبکی، طبقات الشافعیه، 3، 62. سلمی ناقل کثیری از روایات مجعول و مکذوب و موضوعه و انتساب کثیری از نقل های ضعیف و بی سند به رسول خدا صلی الله علیه وآله است و بخش عظیمی از میراث روایی صوفیان توسط او نقل یا وضع شده است. اکثر مشهورات بی اساس عرفانی همچون حدیث خرقه و مساله دربانی معروف کرخی برای امام رضا علیه السلام از این شخصیت نشات می گیرد از این رو فهم مبنای او در نقل احادیث بسیار حائز اهمیت است و تکلیف مشروعیت تعالیم مهمی از صوفیان را روشن می کند.  سلمی، طبقات الصوفیه، ص82
    39 سلمی، تسعه کتب فى اصول التصوف و الزهد، ص 82:حتى أنه اعترف باعتقاده فی وجوب تصدیق المشایخ فیما یقولون.
    40 . مصاحبت با اولیا الله توام با حرمت و احترام به آنها و تصدیق شان در مسائلی است که از خود یا مشایخ خود خبر می دهند زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) و سلم فرمود: خدای عزوجل می گوید هر که یک ولی و دوست مرا اهانت کند محققاً آشکارا با من به جنگ برخاسته است.سلمی، مجموعه آثار السلمى، ج‏2، ص121
    41 «و شیخ ابن عربی ولی ای از اولیا خداست و و اولیاء خدا فقط حقیقت و واقعیت را بیان می کنند زیرا صدور دروغ از اینان محال می باشد.»آملی، سید حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص105
    42 ابن قیم جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ج 1، ص23
    43 ابن قیم جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات، ج 1، ص22
    44 ابن قیم جوزی، الموضوعات من الاحادیث المرفوعات،ج 1، ص24
    45 ابوطالب مکی، قوت القلوب فى معامله المحبوب، ج‏1، ص316 :«و الأحادیث فی الترغیب فی الآخره و التزهید فی الدنیا و الترهیب لوعد اللَّه تعالى و فی فضائل الأعمال و تفضیل الأصحاب متقبله محتمله على کل حال مقاطیعها و مراسیلها لا تعارض و لا ترد. و کذلک فی أهوال القیامه و وصف زلازلها و عظائمها لا تنکر بعقل بل تتقبل بالتصدیق و التسلیم کذلک کان السلف یفعلون لأن العلم قد دلّ على ذلک و الأصول قد وردت به.»
    46 اگر سخن ابن عربی (در باب اخذ فصوص از پیامبر صلی الله علیه وآله) صحیح و مطابق واقع باشد پس کتاب فصوص الحکم از رسول خدا صلی الله علیه وآله اخذ شده است و از جانب ایشان به همان وجه به ابن عربی رسیده است بدون اینکه خلافی واقع شده باشد و فصوص الحکم مانند قرآن خواهد بود اما اگر سخن ابن عربی مطابق واقع نباشد و دروغ بستن بر پیامبر صلی الله علیه وآله و خود ابن عربی است پس در این صورت کتاب از این حالت ها خارج نیست، یا برای پیامبر صلی الله علیه وآله است یا برای ابن عربی یا غیر این دو نفر. پس اگر برای پیامبر صلی الله علیه وآله باشد پس مراد حاصل است و اگر برای ابن عربی باشد پس این فضیلتی برای ابن عربی است و در کنار دیگر فضائل او شمرده می شود و در این صورت هدف و غرض ابن عربی از نسبت دادن کتاب به پیامبر صلی الله علیه وآله ترغیب مردم به کتاب و تحریض آنها بود و این مساله عقلا و شرعا مذموم نیست بلکه عقلا و شرعا محمود است زیرا این کتاب از مرغبات است و مردم را به سوی خدا و طریق عبادت خدا سوق می دهد.سید حیدر آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص: 105
    47 باستانی پاریزی، آسیای هفت سنگ، ص 145
    48 صدر الدین عینی، یادداشت های صدر الدین عینی، مقدمه سیعی سیرجانی، ص 711-717
    49 رساله شهیدیه متعلق به کیوان قزوینی است.
    50 تابنده، علی، خورشید تابنده ص ۴۶
    51 تابنده، حسین، رساله رفع شبهات، ص 60
    52 .قونوی، تفسیر اعجاز البیان، ص 14-35
    53 غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج‏8، ص 43
    54 ابن قیم جوزی، مدارج السالکین، ص: 618
    55 کتابدان
    56 زنبیل
    57 غزالی، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص: 102
    58 نجم‌ الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص۸۸
    59 ابن عربی، فصوص الحکم، ج‏1، ص: 73
    60 «چه بسا حدیثی از جهت راویانش، صحیح باشد و عارف اهل کشف که این مظهر را مشاهده کرده است، درباره این حدیثِ به ظاهر صحیح از پیامبر (ص) سؤال کند و آن حضرت حدیث را انکار کند و به او بگوید: «من این حدیث را نگفته ام و به آن حکم نکرده ام»؛ پس عارف ضعف حدیث را دریافته و به آن عمل نمی کند درحالیکه از جانب خدا بینه ای برای ترک دارد گرچه علمای ظاهر و محدثین به خاطر صحت طریق حدیث بدان عمل کنند درحالیکه در حقیقت صحیح نیست»ابن عربی،الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏1، ص: 150
    61 ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص 163-164
    62 . در حدیثی که از جهت نقل، غیر ثابت و از لحاظ کشف و شهود، صحیح است، به این مضمون آمده : «من گنجی ناشناخته بودم؛ پس دوست دار آن شدم که شناخته شوم؛ پس خلق کردم تا شناخته شوم».  ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص399
    63 .ابن عربی،  الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏1، ص150
    64 ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏2، ص490
    65 ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج1، ص 106
    66 ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏2، ص 304
    67 ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج3، ص131
    68 محمود غراب، شرح کلمات الصوفیه الرد على ابن تیمیه من کلام الشیخ الأکبر محیى الدین بن العربى، قسم‏1، ص165
    69 راز شیرازی، ابوالقاسم مناهج أنوار المعرفه فى شرح مصباح الشریعه، ج‏1، ص157
    70 ابن عربی، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج‏1، ص280
    خروج از نسخه موبایل