پرش به محتوا
خانه » مبانی و اعتقادات » تشکیک در وجود

تشکیک در وجود

    از میان مکاتیب فلسفی منتسب به دین اسلام، هر یک عقیده وحدت وجود را به گونه متفاوتی تقریر می‌کنند. در این مقاله، «توحید از دیدگاه فلاسفه» یا همان «تشکیک در وجود» مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

    معنا شناسی

    «تشکیک» در لغت به معنای «به شک و تردید انداختن» است[1]سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۵۲۶. و در اصطلاح فلسفی، در برابر «تواطی»[2]تواطی یا: تواطؤ؛ در لغت به معنی موافقت و سازش کردن قرار دارد. «طواطی» یعنی معنای واحد در لفظی که مشترک لفظی است، به صورت غیر مساوی بر مصادیقش حمل گردد مثل حمل مفهوم نور بر مصادیقش که اگر چه همه آن مصادیق، نور هستند اما از نظر مصداقیت برای نور، شدت و ضعف دارند.

    این دسته از مفاهیم را «مشکَّک» می‌نامند چون، کیفیت حمل آن‌ها، انسان را به شک وا می‌دارد؛ زیرا از یک سو به دلیل اشتراک معنوی، حکایت از معنایی واحد می‌نماید و از سوی دیگر، اختلاف مصادیق، دلالت بر کثرت حقیقت دارد و سؤال ایجاد می‌کند که تفاوت در صدق بر مفاهیم از کجاست.[3]جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج۱، ص۲۵۷.

    خداشناسی مکاتب فلسفی

    در دین اسلام از سه مکتب فلسفی معروف شکل گرفته است:

    1- مکتب مشاء (پیروان فلسفه ارسطو) (384_322ق.م) به رهبری ابن سینا (۳۷۰–۴۲۸ق)؛

    این مکتب به دلیل انکار اصالت وجود، اساسا هیچ تقریری از نظریه وحدت وجود را نمی‌پذیرد. از جمله قائلین به این مکتب می‌توان به اشخاصی مثل میرفندرسکی (1050ق) و میرداماد (1041) و بعدها ملارجبعلی تبریزی (1080ق) و آقا حسین خوانساری (1098ق) اشاره کرد.[4]خوانساری، حسین بن محمد، الحاشیه علی شروح الاشارات، ج2، ص85.

    2- مکتب اشراق (پیروان فلسفه افلاطون) (427_347ق.م) به رهبری شهاب الدین سهروردی (۵۴۹–۵۸۷ق)؛

    این فلاسفه پیرو نظریه تشکیک در وجود هستند.

    3-مکتب حکمت متعالیه (پیروان فلسفه نوافلاطونی و فلوطین (204_270م) ) به رهبری ملاصدرا (۹۷۹–۱۰۴۵ق)؛

    این فلاسفه نیز پیرو نظریه تشکیک در وجود هستند.

    خداشناسی حکمت متعالیه

    ملاصدرا (م1050ق) بر مبنای نظریه فلسفی اصالت وجود، نظریه تشکیک در وجود یا «وحدت سنخی وجود» را مطرح کرد. اما این دیدگاه، با خداشناسی عرفانی یعنی وحدت شخصی وجود تفاوت بسیاری دارد.

    تفاوت وحدت شخصی و تشکیکی

    مهم‌ترین تفاوت نظر فلاسفه (وحدت تشکیکی وجود) با نظریه عرفا (وحدت شخصی وجود) «پذیرش وجودِ کثرات و ممکنات» است.

    فلاسفه، واقعیت را انکار نمی‌کنند و ماسوی الله را سراب و وهم و خیال نمی‌دانند بلکه موجوداتی می‌دانند که متفاوت و متمایز از خدای متعال هستند. به عبارت دیگر، فلاسفه وجود مخلوق را پذیرفته و وجود آن‌ها را عین وجود خدا نمی‌دانند.

    اما در نظر صوفیان (وحدت شخصی وجود یا وحدت وجود و موجود) هیچ گونه کثرتی پذیرفته نشده و غیر خدا را معدوم و موهوم فرض می‌کنند، لذاست که صوفیان – و حتی محققین آن‌ها – سعی کرده‌اند با ذکر برهان عقلی، نظریه تشکیک در وجود را رد کنند. ابوحامد محمد ترکه نویسنده کتاب قواعد التوحید و شارح این کتاب صائن الدین علی بن محمد ترکه (م835ق) در تمهید قواعد التوحید با اقامه برهان به رد تشکیک وجود اقدام کرده‌اند.[5]ابن ترکه اصفهانی، صائن الدین، تمهید القواعد، ص45.

    مخالفت فلاسفه بزرگ

    غالب فلاسفه مکتب حکمت متعالیه نیز نظریه وحدت شخصی وجود را نپذیرفته و نهایتاً بحث تشکیک در وجود را مطرح کرده‌اند.[6]برخی مانند مهدی آشتیانی که کلماتی مشعر به وحدت شخصی وجود دارند نیز تحقق کثرات و حقایق خارجی و ممکنات را منکر … ادامه پاورقی

    اسماعیل خواجوی (1173ق)[7]خواجوی رساله‌ای مستقل در نقد و رد وحدت وجود عرفانی به رشته تحریر درآورده است. عبدالله زنوزی (م1257ق)[8]زنوزی، عبدالله، لمعات الهیه، ص88 و 130؛ زنوزی، عبدالله، بدایع الحکم، تهران، ص55.، هادی سبزواری (م1289ق)[9]سبزواری، هادی، مجموعه رسائل، ص537.، علی مدرس طهرانی (م1307ق) و ابوالحسن جلوه[10]ابوالحسن جلوه رساله‌ای مستقل در این زمینه نوشته و در آن به تقریر وحدت وجود و نقد وحدت شخصی می‌پردازد. [جلوه، … ادامه پاورقی (م1314ق) فقط قائل به تبیین فلسفی معقول از وحدت وجود عرفانی، که همان نظریه وحدت تشکیکی صدر المتالهین است، بوده‌اند.[11]سبزواری، هادی، تعلیقه بر الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 9جلد … ادامه پاورقی تا جایی که علی مدرس طهرانی تصریح می‌کرد «من در روی زمین کسی را سراغ ندارم که به وحدت وجود و موجود معتقد باشد!»[12]مدرس طهرانی، علی، بدایع الحکم، 1376، ص327.

    علی نوری (م1246ق) به تبع فقهای شیعه، از کاربست عبارت «ممیت الدین» برای ابن عربی احتزار نمی‌کند و در قامت فیلسوف، به نقد گفتار عرفا در باب توحید می‌پردازد.[13]ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، تعلیقات تفسیر قرآن صدرالمتألّهین، تعلیقه علی نوری، ج1، ص460، ص461.

    مخالفت فلاسفه معاصر

    در زمان معاصر نیز شاخص‌ترین چهره‌های فلسفی مثل علامه طباطبایی، مهدی حائری یزدی، شهید مرتضی مطهری،  علامه محمدتقی جعفری،  محمدتقی مصباح یزدی،  غلامرضا فیاضی، سیدیحیی یثربی و… در اغلب آثار خود (از نظریه تشکیک در وجود دفاع کرده) در نقد وحدت شخصی وجود سخن گفته‌اند.[14]طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، به همراه تعلیقات مصباح یزدی، ج1، ص121 و ج2، ص379؛ مطهری، مرتضی، پاورقی اصول … ادامه پاورقی

    محمد تقی جعفری از فلاسفه بزرگ معاصر و از شرّاح مثنوی معنوی مولوی، درباره توحید صوفیان چنین می‌نویسد:

    «مکتب وحدت وجود و موجود (یا وحدت شخصی وجود) با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریباً دو جاده مخالف بوده و به همدیگر مربوط نیستند، زیرا انبیاء همگی و دائماً بر خدای واحد، ماوراء سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کردند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده‌اند». [15]جعفری، محمدتقی، مبدأ أعلی، ص74[16]ایشان درجای دیگر از کتاب «مبدأ أعلی» می‌گوید: «اگر چنانچه اعلم علما وحدت وجود را نگوید، گفته می‌شود اجهل … ادامه پاورقی

    سید یحیی یثربی استاد تمام فلسفه و کلام و از نویسندگان کتاب‌های درسی رشته عرفان نظری و عملی در دانشگاه‌های ایران، پیرامون توحید صوفیان چنین می‌گوید:

    «چنانکه پیداست توحید در نظر علمای دین، یعنی نفی خدایان و معبودهای مختلف و متعدد و قبول یک خدا یعنی لا إله إلا الله. و این مطلبی است روشن و آشکار که نیازی به هیچ گونه تفسیر و توضیح و دقت و تأمل فوق العاده ندارد. اما توحید عرفان به معنی وحدت وجود و موجود مقوله دیگری است که بر اساس آن تنها یک حقیقت، وجود واقعی دارد و پدیده‌های دیگر همه مظاهر و تعینات آن حقیقتند و با این حساب، باید همه چیز خدا و خدا همه چیز بوده باشد. و این هم چیزی است که نه با متون شرعی قابل تطبیق است و نه با مبانی عقاید دینی سازگار…[17]یثربی، یحیی، فریب سراب، ص69.

    منابع و مآخذ

    1. ابن ترکه، صائن الدین علی بن محمد، تمهید القواعد، همراه با حواشی محمدرضا قمشه‌ای و محمود قمی، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1355ش
    2. جعفری، محمدتقی، آفاق مرزبانی (گفت و گوهایی با علامه محمدتقی جعفری)، گردآورنده عبدالله ناصری، نشر سروش، تهران، 1387ش
    3. جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی، چاپ هفدهم، 15جلد، موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمدتقی جعفری، تهران، 1396ش
    4. جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد (عین نضاخ)، حمید پارسانیا، اسراء، 1393ش
    5. جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، نشر اسراء، 1375ش
    6. حائری، محمد صالح، حکمت بوعلی سینا، تصحیح حسن فضائلی، تهران، نشر محمد، 1366ق
    7. خواجوی، اسماعیل، رساله وحدت وجود، سیدمهدی رجایی، اصفهان، موسسه الزهرا، 1383ش
    8. خوانساری، حسین بن محمد، الحاشیه علی شروح الاشارات، تحقیق احمد عابدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1378ش
    9. زنوزی، عبدالله، لمعات الهیه، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، تهران، انجمن فلسفه ایران، 1379ش
    10. سبزواری، هادی، رسائل حکیم سبزواری، با تعلیقه سیدجلال الدین آشتیانی، انتشارات اسوه، 1343ش
    11. سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، بی‌تا
    12. فنّاری، شمس الدین محمد بن حمزه، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود، تهران، انتشارات مولی، چاپ اول، 1374ش
    13. مدرس طهرانی، علی، بدایع الحکم، تصحیح محمد جواد ساروی و رسول فتحی مجد، دانشگاه تبریز، تبریز، 1376ق
    14. مدرس طهرانی، علی، مجموعه مصنفات علی مدرس طهرانی، تصحیح محسن کدیور، اطلاعات، تهران، 1378ق
    15. مدرس طهرانی، علی، مجموعه مصنفات علی مدرس طهرانی، تصحیح محسن کدیور، اطلاعات، تهران، 1378ق
    16. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1391ش
    17. مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه علی نهایه الحکمه، تهران، الزهرا، 1405ق
    18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، چاپ پانزدهم، تهران، 1390ش
    19. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م
    20. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، تفسیر قرآن، تصحیح خواجوی، تعلیقه علی نوری، 1363ش

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۵۲۶.
    2تواطی یا: تواطؤ؛ در لغت به معنی موافقت و سازش کردن
    3جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، ج۱، ص۲۵۷.
    4خوانساری، حسین بن محمد، الحاشیه علی شروح الاشارات، ج2، ص85.
    5ابن ترکه اصفهانی، صائن الدین، تمهید القواعد، ص45.
    6برخی مانند مهدی آشتیانی که کلماتی مشعر به وحدت شخصی وجود دارند نیز تحقق کثرات و حقایق خارجی و ممکنات را منکر نشده بلکه سعی کرده‌اند با نظریاتی مثل «وجود رابط» یا «حیثیت تقیدیه»، به نوعی تحقق خارجی کثرات را بپذیرند. علامه محمدتقی جعفری از استادش مهدی آشتانی نقل می‌کند: جناب‌عالی ارسال رسل، مسئولیت و حتی تکلیف عشق را چگونه حل می‌کنید؟ اگر من جزئی یا موجی از کمال مطلق هستم، پس عاشق چه کسی می‌شود؟ ایشان این تعبیر را فرمودند که این‌ها ذوقیاتی است که بزرگان ما فرموده‌اند و اعتقادات قلبی این بزرگان این نبوده است. [ر.ک: ناصری، عبدالله، آفاق مرزبانی (گفت و گوهایی با علامه محمدتقی جعفری)، ص18].
    7خواجوی رساله‌ای مستقل در نقد و رد وحدت وجود عرفانی به رشته تحریر درآورده است.
    8زنوزی، عبدالله، لمعات الهیه، ص88 و 130؛ زنوزی، عبدالله، بدایع الحکم، تهران، ص55.
    9سبزواری، هادی، مجموعه رسائل، ص537.
    10ابوالحسن جلوه رساله‌ای مستقل در این زمینه نوشته و در آن به تقریر وحدت وجود و نقد وحدت شخصی می‌پردازد. [جلوه، ابوالحسن، مجموعه آثار حکیم جلوه، 1385، مقدمه حسن رضازاده، تهران، حکمت، ص632].
    11سبزواری، هادی، تعلیقه بر الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 9جلد 1981، ص71 و ص300 و ج6، ص110؛ مدرس طهرانی، علی، تعلیقات بر لمعات الهیه، عبدالله زنوزی، تصحیح سیدجلال آشتیانی، انجمن فلسفه ایران، تهران، (1361)، ص87.
    12مدرس طهرانی، علی، بدایع الحکم، 1376، ص327.
    13ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، تعلیقات تفسیر قرآن صدرالمتألّهین، تعلیقه علی نوری، ج1، ص460، ص461.
    14طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، به همراه تعلیقات مصباح یزدی، ج1، ص121 و ج2، ص379؛ مطهری، مرتضی، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج3، ص59؛ مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ج1، ص211؛ حائری یزدی، مهدی، هرم هستی، تحلیلی از مبادی هستی شناسی تطبیقی، ص50 و ص100؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج1، ص384؛ مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه بر نهایه الحکمه، ج1، ص53 و 45؛ جعفری، محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج8، ص104.
    15جعفری، محمدتقی، مبدأ أعلی، ص74
    16ایشان درجای دیگر از کتاب «مبدأ أعلی» می‌گوید: «اگر چنانچه اعلم علما وحدت وجود را نگوید، گفته می‌شود اجهل جهلاست و برعکس، اگر اجهل جهلا وحدت وجود را مطرح کند، می‌گویند اعلم علماست.اگر تمامی تعارفات و روپوشی و تعصب‌های بی‌جا را کنار بگذاریم و از دریچه بی‌غرض خود، حقیقت مقصود را بررسی کنیم، در اثبات اتحاد میان مبدأ و موجودات، به تمام معنا در افکار بعضی از این دسته تردید نخواهیم کرد. بلی، اگر با جدیت فوق العاده و تلاش‌های غیر مستقیمی به تاویل کلمات این عده بپردازیم، بدون شک عبارات و سخنان گروهی از آن‌ها را نمی‌توانیم به هیچ وجه تاویل و تصحیح کنیم یعنی در حقیقت به تناقضات و سخریه عبارات خود گویندگان مبتلا خواهیم شد… و حاصل مقصود را با دو کلمه بیان می‌کنیم: خدا عین موجودات و موجودات عین خداست، یعنی در حقیقت و واقع یک موجود بیشتر نداریم.»[جعفری، محمدتقی، مبدأ أعلی، ص72].
    17یثربی، یحیی، فریب سراب، ص69.