پرش به محتوا
خانه » مبانی و اعتقادات » پیشینه وحدت وجود در آئین ها و مکاتب غیر اسلامی

پیشینه وحدت وجود در آئین ها و مکاتب غیر اسلامی

    خداشناسی شهودی و باطن گرا در بسیاری از مکاتب عرفانی دنیا، شاخصه‌های مشترکی دارد. از جمله این شاخصه ها، بحث اتحادانگاری و وحدت پنداری مخلوقات با خالق است که در اسلام آن را وحدت وجود می‌نامند.

    اهمیت و ضرورت

    بررسی پیشینه نظریه وحدت وجود در مکاتب و ادیان غیر اسلامی از دو جهت اهمیت دارد:

    1. تبیین نقاط اشتراک تصوف با دیگر مکاتب فکری و عرفانی جهان، به تسهیل مراودات و مبادلات فرهنگی بیشتر می‌انجامد.
    2. صوفیان مسلمان نظریه وحدت وجود را حاصل عالی‌ترین افکار بشری می‌دانند اما خواهد گفت که وحدت گرایی نه تنها چنین پیشینه و سابقه‌ای ندارد بلکه رد و نشانه‌هایی از آن را در میان بدوی‌ترین و بسیط‌ترین اقوام جهان در شرق و غرب جهان می‌توان پیدا کرد.

    مفهوم وحدت وجود

    ابن عربی اندلسی در قرن ششم نظریه‌ای در توحید مطرح کرد که بعدها به وحدت وجود مشهور شد. این نظریه یک پیش فرض دارد که عبارت باشد از اینکه «وجود دارای واقعیت عینی و خارجی است»

    بر همین اساس، نظریه او بر این دو اصل استوار است:

    1-انحصار هستی و وجود به خدا

    2-نفی وجود از ماسوی الله

    طبق این دیدگاه، عالم هستی چیزی جز وجودی واحد نیست که این وجود واحد، همان حقیقت یک پارچه و بسیط ذات خداست. پس در سرتاسر هستی، یک شخص و یک موجود و یک وجود بیشتر نیست که آن هم خدای تبارک و تعالی می‌باشد.

    خدای تعالی یگانه واقعیتِ عالم هستی است و بقیه موجودات با همه کثرت و تعددشان ذاتاً باطل، معدوم و موهوم اند و غیریت خدا با دیگران تلبیسی بوده و موجود پنداشتن کثرات حاصل قصور در معرفت و درک آدمی است.[1]کاشانی، عبد الرزاق، شرح فصوص الحکم، ص145.

     

    تمام اشیائی که در عالم هستی به چشم انسان می‌آیند به عنوان طوری از اطوار و تعینتی از تعینات و شأنی از شئونات اعتباری وجود واحد خدا هستند که هیچ شدت و ضعفی در حقیقت و وجود خویش ندارند و صوفی بعد از زدودن غبار از قلب خویش و ترک تعلقات، این حقیقت و وحدت محضه را که در مقام نظر و تعقل حاصل نمی‌شود، شهود و وجدان خواهد کرد.[2]ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ص7.

    یونان باستان

    تلاش برای ارجاع کثرات عالم به امری واحد سابقه‌ای دیرینه در تاریخ فکر فلسفی دارد و فلسفه یونان و روم باستان نخستین کسانی بودند که با طرح نظریه خمیر مایه و ماده الواد یا آرخه (ARCHE)، به دنبال ارجاع کثرات به وحدت و خوانشی وحدت انگارانه از عامل هستی بودند.[3]فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، چاپ چهارم، تهران، ج۱، ص۱۵.

    آنها برای تبیین این وحدت مدعی بودند که تمام کثرات از یک ماده اصلی بوجود آمده است. این ماده اصلی نزد هر فیلسوفی ماهیت متفاوتی داشت. طالس آن را «آب» و آناکسیمندر آن را «هوا» و یا فیثاغورس «عدد» و هراکلیتوس آن را «آتش» معرفی می‌کرد.[4]کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج1، ص52. اما پارمنیدس Parmenides نخستین فیلسوفی بود که بنیاد و منشأ جهان را «وجود» یا «موجود»، (being) معرفی کرد.[5]کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج1، ص61.

    فلوطین و وحدت وجود

    این سیر تکامل فکری ادامه پیدا کرد تا رشته امور به دست فلوطین (240 م) رسید. پایه و اساس نظریات فلوطین و فلسفه نوافلاطونی مبتنی بر وحدت وجود است.[6]فارغ از مساله وحدت وجود، مفهوم وحدت امری محوری در نظریات و آراء فلوطین به شمار می‌آید. هر مرحله از نظام تشکیکی … ادامه پاورقی او حقیقت نخستین را واحد می‌داند و احدیت را منشا کل هستی می‌شمارد. تمام موجودات تراوش و فیضانی از همان مبداء نخستین و مصدر کل است و غایت وجود هم بازگشت به سوی همان مبدا است که در قوس نزول، عوالم روحانی و جسمانی را ادراک می‌کند و در قوس قعود به حس و تعقل و اشراق و کشف و شهود نائل می‌شود»[7]فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج1، ص85. فلوطین می‌گوید: «او در همه جاست و در هیچ جا نیست… اگر او در هیچ جا نیست، پس از هیچ جا چیزی بر او افزوده نمی‌شود و اگر همه جا است، پس با تمام بزرگی خود در همه جا است و از این و همه جا، خود اوست.»[8]فلوطین، دوره آثار فلوطین، ص1066.

    از منظر فلوطین، واحد یگانه‌ای است که از هر گونه کثرتی به دور است و موضوعِ، محمول مثبت یا منفی قرار نمی‌گیرد و فراتر از همه موجودات است و اگر به او اوصافی چون واحد یا خیر را نسبت می‌دهند، تسامح و مجاز خواهد بود. برخی از ویژگی‌های احد عبارت است از: وحدت غیر عددی، [9]فلوطین، نه گانه‌ها، انئاد2، رساله2، فصل 10. فوق هستی بودن، [10]احد، خود وجود نیست و از همین روست که می‌تواند منشا همه موجودات باشد. یکی از وجوه مهم اختلاف نظریه وحدت وجود … ادامه پاورقی بساطت مطلق، عدم تناهی و اطلاق، تعالی و تنزیه، تجرد از زمان و مکان، توصیف ناپذیری، بیان ناپذیری، ادراک ناپذیری، مطلق و غیر متعین، حضور همه جایی احد، نامحدود بودن و….[11]رحیمیان، سعید، فیض و فاعلیت وجودی از فلوطین تا صدر المتالهین، ص40 -46. به عقیده وی، آنچه برتر و بر فراز عقل است، واحد می‌باشد. اعجوبه‌ای درنیافتنی که درباره اش حتی نمی‌توان گفت «هست»[12]امین، سید حسن، وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامی، ص11؛ فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج1، ص۶۹. و گرنه صفتی را به او نسبت داده ایم.[13]فلوطین، دوره آثار، ترجمه محمد حسین لطفی، ص1085 همچنین ص 1086 و 1028 و 705 و 728 و 1085.

    تنها همین ویژگی بساطتی که فلوطین برای احد بر می‌شمارد که بعدها تحت عنوان قاعده «بسیط الحقیقه» (بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها، موجود بسیط همه اشیاء است و در عین حال هیچ یک از آن‌ها نیست) از آن یاد شد، موجب شد که بسیاری از محققین فلوطین را قائل به وحدت وجود معرفی کنند.[14]غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، ج2، ص102؛ فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ص86؛ بدوی، اثولوجیا (افلوطین عند … ادامه پاورقی

    ادیان هند باستان

    مکاتب مختلف آیین هندو اگرچه غالباً شرک آلود و مبتنی بر چندخدایی (polytheism) است اما در عین حال، انگاره وحدت وجود در متونی که صبغه‌های عرفانی بیشتری دارد مثل بخش آخر کتاب وداها (ریگ ودا) Rig-Veda قابل ردیابی است.[15]البته در کتاب‌های وداها بیش از دو هزار نوع خدا یافت می‌شود. خدای وداها جنگ دارند و دزدی و خیانت و ازدواج و…. … ادامه پاورقی در وداها آمده است: «هستی یکی است و شعرا آن را بسیار گویند.»[16]شایگان، داریوش، ادیان و مکاتب فلسفی هند، ص107 و 312 و 333. همچنین در کتاب‌های مقدس این آیین موسوم به اوپانیشادها Upanisade[17]اوپانیشاد‌ها قسمت آخر وداها هستند و به همین علت ودانتا یا پایان وداها خوانده می‌شوند. «اوپانیشادها در حقیقت … ادامه پاورقی که پیوست کتب وداها و متاخرترین جز آن است نیز نیز تفکر وحدت گرا نمود بیشتری دارد.[18]ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، تحقق ماللهند، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363، ص20.

    هند دارای 6 مکتب بزرگ فلسفی با گرایش‌ها مختلف است که نظریه همه خدایی یا Pantheism با تقریرهای مختلفی در برخی از این مکاتب یافت می‌شود.[19]مکتب فلسفی در هند به معنای مرسوم عقل گرایی و برهان و استدلال محوری نیست بلکه فلسفه به معنای حکمت و نظام فکری … ادامه پاورقی از میان این مکاتب و انظار، مکتب ودانتا vaedanta حاوی تعلیمات عرفانی وداها بوده و به ویژه نحله ادویتا ودانتا Advita (ودانتای وحدت گرا)[20]Non-duality. تقریری که از پانتئیسم ارائه می‌دهد بیشترین شباهت و نزدیکی را به مباحث وحدت وجود و موجود Panentheism یا پانن تئیسم در تصوف اسلامی دارد. محور مکتب ودانتا نیز کتابی به نام برهماسوترا Brahmasutraاست[21]در باره مولف این کتاب اتفاق نظری وجود ندارد. ظاهرا مولف این کتاب یک شخصیت تاریخی نیست و آن را به یک شخصیت … ادامه پاورقی که شرح و تفسیر شانکارا Adi Śankara  (788-820م) بر این کتاب آشکارا از نظریه وحدت شخصی وجود س خن گفته است لذا برخی از عرفان پژوهان، شانکارا را به مثابه شخصیت محیی الدین ابن عربی در آیین هندو می‌دانند.[22]تفسیرهایی که شارحین مکتب ودانتا از رابطه آتمن و برهمن بیان کرده‌اند، بسیار متفاوت است. از طرف شارحانی همچون … ادامه پاورقی

    والتر استیس می‌گوید:

    «اوپانیشاد ها، که فلسفه‌های بعدی نظیر شانکارا و رامانوجا عمدتا مبتنی بر آن است، زبانی دارد که اگر صرفا به منطوقش توجه شود، قائل به یکسانی و یگانگی خدا و جهان است»[23]استیس، والتر، عرفان و فلسفه، ص215.

    در فلسفه ودانتا با تفسیر شانکارا، پذیرفته‌اند که اصل واحد و جوهر ثابتی در ورای ظواهر ناپایدار دنیا وجود دارد که از آن با عبارت‌هایی چون «آتمان»، «جیوا» و «پوروشا» یاد می‌کنند. این اصل واحد فراگیر که ذاتاً پاک و بی‌آلایش است توسط پرده اوهام و خیال (Maya) و نادانی (avidva) فراگیر، تاریک و کدر گشته و آن حقیقت واحد را در پس هزاران پرده لطیف و کثیف پنهان نموده است.[24]انسان جزء و ذرّه‌ای از کلی است که در آرزوی پیوند با آن است و آن کل نیز جدای از خود او نیست. خدای هندیان «درونی» … ادامه پاورقی تارو پود عالم از رشته تعینات عینی و ذهنی بافته شده است و آن را به عبارت‌های مختلف، چون پراکریتی و مایا نام نهاده‌اند.[25]شایگان، داریوش، ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، ص668-675. سالک باید با ریاضت و تزکیه نفس، تلاش کند که این اوهام و جهالت را کنار زده و سریان خدای واحد برهمن در تمام عالم را شهود کند. به مرحله‌ای که در اوپانیشاد آمده است: «چون انسان غیر از او چیزی نبیند، نشنود و نداند آن حقیقت و برهمن است»[26]شایگان، داریوش، ادیان و مکاتب فلسفی هند، ج2، ص852.

    مسیحیت

    توحید مسیحیت مبتنی بر تثلیث (الوهیت پدر، پسر و روح القدس) است و این تثلیث و تجسد الوهیت، در سنت رسمی این دین بر محور نظریه اتحاد و حلول قابل تبیین است (اگرچه مسیحیان از پذیرش حلول سر باز می‌زنند).

    از نظر مسیحیان، انسانی که ذاتا گناهکار است بدون واسطه نمی‌تواند به لقاء خدای پدر برسد و مسیح و ماجرای فدیه شدن او نقش همین میانجی و رابط را دارد. البته آن‌ها مسیح را نیز خدای متجسد می‌دانند لذا حیات نفس انسان در مسیح و تلاش برای غرق شدن در او، به نوعی فناء فی الله را باز می‌نماید.[27]استیس، والتر، عرفان و فلسفه، ص112؛ برنارد مک گین، درباره عرفان مسیحی، ص126؛ کاکائی، قاسم، وحدت وجود به روایت ابن … ادامه پاورقی

    در حوزه عرفانِ مسیحیت اما به دلیل پیوند عمیق مفاهیم فلسفه نوافلاطونی با تعابیر اتحاد انگارانه کتاب مقدس، برخی از الهیدانات برجسته سخن از وحدت نفس یا جهان با خدا را به میان آوردند. فلاسفه‌ای چون آنلسم، آلبرت کبیر و آکویناس با توسعه مفاهیم فلسفی و تنقیح اصولی چون قاعده بسیط الحقیقه، و نیز با تحلیل اصل علیت، راه را بر استعمال هرچه بیشتر تعابیر وحدت انگارانه عرفانی باز کردند. آکویناس می‌گوید: «خدا در همه چیز است نه اینکه واقعا جزء ذات آن‌ها باشد و نه آنکه عارض آنها… چون خدا عین وجود است… مادامی که شیئی وجود دارد خدا در آن حضور دارد»[28]Thomas Aquinas, the summa theologize, vol. 1, translated by father of the English Domicican Province, 19th Printing, The University of Chicago, 1971, p: 35 (1.8.1).«خدا با ذات خویش در همه چیز است، زیرا او علت همه چیز است و چنانکه گفتیم علت در معلول حاضر است».[29]Thomas Aquinas, the summa theologize, vol. 1, translated by father of the English Domicican Province, 19th Printing, The University of Chicago, 1971, p: 34 (1.8.1).

    اکهارت و وحدت وجود

    تا اینکه مایستر اکهارت (۱۲۶۰–۱۳۲۷ م) با تبحری که در علم فلسفه داشت به صراحت نظریه وحدت و موجود را در تبیین خداشناسی مسیحیت مطرح کرد و سعی داشت معضل تبیین تثلیث را با این نظریه رفع نماید. به همین جهت است که در مطالعات تطبیقی، «اکهارت» در مسیحیت، «شانکره» در عرفان هندو و «ابن عربی» در تصوف را با همدیگر مقایسه می‌کنند زیرا انظار آن‌ها در خداشناسی به حدی شباهت دارد که تحت نظر یکسانی به آن اشاره می‌شود. اکهارت بارها این تعبیر را به کار برده است که «خدا وجود همه مخلوقات است». در تفسیر آیه: اسرائیل بشنو، یهوه خدای ما یهوه واحد است (تثنیه: 4/6) می‌نویسد: خدایِ احد هست. یعنی او واحد وجود است به این معنا که ماهیتش عین وجود و وجودش محض است و در نتیجه او وجود همه اشیاء است. به تعبیر دیگر خدا نامحدود است و نامحدود جا برای موجود دیگر نمی‌گذارد. از طرفی ما به وجود جهان معتقدیم پس در نتیجه باید گفت او وجود همه مخلوقات است. خدا در بساطتش نامتناهی و در عدم تناهیش بسیط است.

    اسپینوزا و وحدت وجود

    فارغ از حوزه‌های عرفانی، در بخش حکمت و فلسفه مسیحیت نیز تقریر‌ها و تبیین‌های مختلفی از نظریه وحدت وجود توسط فلاسفه بزرگ مسیحی اظهار شده است که شاید برجسته‌ترین آن‌ها در این موضوع، باروخ اسپینوزا (م1677م) فیلسوف یهودی عصر روشنگری باشد. اسپینوزا هستی شناختی خود را بر مفهوم جوهر بنا کرده بود و می‌گفت موجودات عالم یا «جوهر» هستند یا «حالت». جوهر، قائم بالذات یا همان وجود است که بساطت داشته و این بساطت و عدم تناهی، سبب شده است که هیچ جوهری غیر او وجود نداشته باشد و در اندیشه او جوهر همان خدای واحد و واجب الوجود است. اما حالات، همان اشیاء جزئی هستند که در وجود و تصور، وابسته به جوهر هستند که همان ماسوی الله هستند.[30]باروخ اسپینوزا، اخلاق، ترجمه محسن جهانگیری، چ سوم، 1376ش، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

    یهود

    عرفان یهود دارای سه مکتب مهم عرفانی به نام مرکبه، کابالا و حسیدیسم است. تقریری که مکاتب سه گانه عرفانی یهود از توحید ارائه می‌دهند یکسان نیست و از آنجایی که عرفای یهود در طول تاریخ کمتر به تنقیح و تبیین مبانی نظری خداشناسی خود پرداخته‌اند به سختی می‌توان این موارد را از همدیگر بازشناخت. با این حال با کمی تسامح می‌توان گفت عرفان مرکبه، وحدت شهود را ترویج می‌دهد و عرفان کابالا یا قبالا وحدت وجود را تایید می‌کند و عارفان حسیدیسم به حلول و اتحاد و بعضاً وحدت شهود تمایل دارند.

    یکی از محققان درباره توحید قبالائیان می‌گوید:

    «در قبالا… عارف وظیفه دارد با طهارت باطنی و با استفاده از کشف و الهام و شهود قلبی از ظواهر دین به باطن و اسرار حقایق دینی و الهی پی ببرد و سیر و سفری است از خاک به سوی افلاک که هستی را به یک اصل بر می‌گرداند و جزء را در کلّ ذوب می‌کند و به اتحاد و فنا بقا می‌انجامد»[31]افراسیاب پور، علی اکبر، مقاله: «عرفان یهودی» فصلنامه تخصصی عرفان، سال پنجم، ش 17، پاییز، ص40.

    از میان مکاتب مختلف کابالا نیز مکتب قبالای نبوی به نمایندگی ابراهیم ابوالعافیه، بیشتر و صریح‌ترین عبارات را درباره فناء فی الله و خداگونه شدن انسان و بحث وحدت بیان کرده است.[32]سیدنی اسپنسر، عرفان در ادیان جهان، ص241. او به تاسی از صوفیان مسلمان، معرفت خدا را شهودی می‌دانست و آن را نیز در درون و باطن انسان جستجو می‌کرد و می‌گفت انسان با عزلت و ریاضت و سلوک می‌تواند به اتحاد با خدا دست یابد.[33]افراسیاب پور، علی اکبر، مقاله: «عرفان یهودی» فصلنامه تخصصی عرفان، سال پنجم، ش 17، پاییز، ص36.

    در مکتب حسیدیسم نیز ردپای وحدت گرایی پررنگ است آن‌ها نیایشی موسوم به «دعای وحدت» دارند که پیروان یهودا حاسید آن را سروده و به نیایش رسمی کنیسه الصاق کردند و چنین می‌خوانند: «همه چیز در تو است و تو در همه چیز هستی، تو همه چیز را پر کرده ای، و تو همه چیز را احاطه کرده اید»[34]سیدنی اسپنسر، عرفان در ادیان جهان، ص235.

    اگرچه هدف عارف یهودی وحدت با خداوند است اما این وحدت فقط در آخرت به طور کامل محقق می‌شود. در زندگی دنیوی صرفا می‌توان از طریق جذبه به تجاربی کوتاه مدت از وحدت عرفانی با خدا دست پیدا کرد که این وحدت را «دوِقُوت»[35]Devekuthدِوِقوت یعنی «پیوستن به خدا» و ملازمت با او و دلسپردگی. مسئله مهم حالات دورنی فرد، نیات او و خدمت و عبادتِ … ادامه پاورقی می‌نامند.

    دوقوت مفهومی است که اولین بار، در اواسط قرن دوازدهم توسط ابراهیم بن عزرا بیان شد. دوقوت، بر نزدیک شدن انسان به خداوند و پیوستن او به مبدا آفرینش تاکید دارد و تصریح می‌کند که وقتی جزء، کل را می‌شناسد وبا آن یکی می‌شود، قادر به خلق شده و جاودان می‌گردد. ابراهیم ابوالعافیه درباره هدف نهایی عرفان قبالا می‌گوید: «هدفش رها ساختن نفس و گشودن گره‌هایی است که فرد را مقید می‌سازد… تمام توانایی‌های باطنی انسان در ابدان جسمانی وی محصور شده‌اند ولی جدا می‌شوند. زمانی که گره‌های آن‌ها گشوده شود، به اصل خویش که واحدی بی‌ثنویت و فاقد هرگونه کثرت و تعدد است، باز می‌گردند»[36]شولم، گرشوم، جریانات بزرگ در عرفان یهود، ص235.

    منابع و مآخذ

    1. ابن‌عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، بی‌تا، چاپ اول، بیروت، دار الصادر
    2. ابن‌عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، چاپ اول، قاهره، نشر دار احیاء الکتب العربیه، 1946م
    3. ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، تحقیق ماللهند، چاپ اول، تهران، سورا، (1398ش)
    4. اسپنسر، سیدنی، عرفان در ادیان جهان، چاپ اول، تهران، هرمس، (1399ش)
    5. اسپینوزا، باروخ، اخلاق، ترجمه محسن جهانگیری، چاپ سوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، (1376ش)
    6. استیس، والتر، عرفان و فلسفه، چاپ هفتم، تهران، سروش، (1389ش)
    7. افلاکی، احمد، مناقب العارفین، چاپ اول، آنکارا، بی‌نا، 1959م
    8. ایزوتسو، توشیهیکو، صوفیسم و تائوئیسم، ترجمه محمد جواد گوهری، تهران، روزنه، (1394ش)
    9. بدوی، عبد الرحمن، اثولوجیا (افلوطین عند العرب)، قم، بیدار، (1413ق)
    10. بقلی شیرازی‏، روزبهان، مشرب الارواح، چاپ اول، بیروت، نشر دار الکتب العلمیه، (1426ق)
    11. بقلی شیرازی‏، روزبهان،چاپ سوم، ‏شرح شطحیات‏، تهران،، انتشارات طهوری، (1374ش)
    12. رحیمیان، سعید، فیض و فاعلیت وجودی: از فلوطین تا صدرالمتالهین، چاپ اول، قم، بوستان کتاب، (1381ش)
    13. شایگان، داریوش، ادیان و مکاتب فلسفی هند، چاپ اول، تهران، فرزان روز، (1393ش)
    14. شولم، گرشوم، جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ترجمه فرید الدین رادمهر، چاپ دوم، تهران، نیلوفر، (1389ش)
    15. صبائی، محمد، درباره عرفان مسیحی: مقالاتی از برنارد مک‌گین و دیگران، چاپ اول، تهران، ققنوس، (1397ش)
    16. غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، چاپ اول، بی‌جا، زوار، (1389ش)
    17. فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، چاپ چهارم، تهران، زوار، (1367ش)
    18. فلوطین، دوره آثار فلوطین «تاسوعات»: انئادهای اول و دوم و سوم و چهارم، چاپ دوم، ترجمه محمدحسن لطفی، رضا کاویانی، خوارزمی، (1390ش)
    19. کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه مجتبوی، انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به فرهنگ و آموزش عالی، چاپ داورپناه، (1381ش)
    20. کاکائی، قاسم، خدامحوری، چاپ دوم، تهران، حکمت، (1383ش)
    21. کاکائی، قاسم، وحدت وجود: به روایت ابن‌عربی و مایستر اکهارت، تهران، هرمس، (1393ش)
    22. محمد بن‌منور، أسرار التوحید فی مقامات أبی‌سعید، چاپ اول، سن‌پطرزبورگ، الیاس بوراغانسکی، 1899م

    مقالات:

    1. افراسیاب پور، علی اکبر، «عرفان یهودی»، فصلنامه تخصصی عرفان، سال پنجم، ش 17، پاییز، ص40، (1387ش)
    2. بهارن‍ژاد، زکریا، خردنامه صدرا، پاییز 1388، شماره 57
    3. حسینی شاهرودی، سید مرتضی، الهیات و حقوق دانشگاه رضوی (آموزه‌های فلسفه اسلامی)، سال هشتم، پاییز 1387، شماره 7، (پیاپی 29)
    4. خواص، امیر، معرفت ادیان، سال هشتم، تابستان 1396، 5، شماره 3، (پیاپی 31)
    5. Kelley, C.F (2009) Meister Eckhart on Divine Knowledge, Dharmacafe, California.
    6. Maurer, A. (1982) Medieval philosophy, second edition, pontifical institute of medieval studies.
    7. Shah-Kazemi, Reza (2006) Paths to Transcendence, World Wisdom
    8. Stiver, Dan,R (1996) Religious Language, Blackwell.
    9. Thomas Aquinas, the summa theologize, vol. 1, translated by father of the English Domicican Province, 19th Printing, The University of Chicago, 1971, p: 35 (1.8.1).
    10. Thomas Aquinas, the summa theologize, vol. 1, translated by father of the English Domicican Province, 19th Printing, The University of Chicago, 1971, p: 34 (1.8.1).
    11. Dan,R (1996) Religious Language, Blackwell.

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1 کاشانی، عبد الرزاق، شرح فصوص الحکم، ص145.
    2 ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ص7.
    3 فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، چاپ چهارم، تهران، ج۱، ص۱۵.
    4 کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج1، ص52.
    5 کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج1، ص61.
    6 فارغ از مساله وحدت وجود، مفهوم وحدت امری محوری در نظریات و آراء فلوطین به شمار می‌آید. هر مرحله از نظام تشکیکی فلوطین، به نحوی خصوصیتی وحدانی دارد. چینش، نظم و زیبایی جهان برخواسته از وحدت است. وحدت، مقوم تمام حقایق است و حتی بر وجود هم مقدم است زیرا فلوطین، اولین اقنوم که مبدا سایر اقانیم و کثرات است را احد می‌داند که ناظر بر وحدت است.از منظر دیگر، چون کثرات عالم طبیعت را موجود نمی‌داند و آن‌ها را سایه حقیقت می‌داند که چیزی جز ربط به علت نیستند، می‌توان وحدت شخصی را استفاده کرد.
    7 فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج1، ص85.
    8 فلوطین، دوره آثار فلوطین، ص1066.
    9 فلوطین، نه گانه‌ها، انئاد2، رساله2، فصل 10.
    10 احد، خود وجود نیست و از همین روست که می‌تواند منشا همه موجودات باشد. یکی از وجوه مهم اختلاف نظریه وحدت وجود فلوطین با دیدگاه عرفای مسلمان، همین ویژگی احد یعنی فراتر از وجود و هستی بودن «احد» است.
    11 رحیمیان، سعید، فیض و فاعلیت وجودی از فلوطین تا صدر المتالهین، ص40 -46.
    12 امین، سید حسن، وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامی، ص11؛ فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج1، ص۶۹.
    13 فلوطین، دوره آثار، ترجمه محمد حسین لطفی، ص1085 همچنین ص 1086 و 1028 و 705 و 728 و 1085.
    14 غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، ج2، ص102؛ فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ص86؛ بدوی، اثولوجیا (افلوطین عند العرب)، ص132 و 196.
    15 البته در کتاب‌های وداها بیش از دو هزار نوع خدا یافت می‌شود. خدای وداها جنگ دارند و دزدی و خیانت و ازدواج و…. یعنی تمام امور وفعالیت‌هایی که انسان‌های معمولی در زندگی روزمره دارند و به این رفتارها شروتی Sruti می‌گویند. در آیین هندو‌ها خدایان شکل بشر را دارند. هر خدایی یک حوزه فعالیت دارد: یکی رزق، یکی جنگ، یکی باران و…. خداهای آنان همه کاره نیستند. هر کدامشان الهه یک کار خاصی هستند. بنا بر این هر کس در هر موضوعی که نیاز دارد به معبد خاص آن موضوع مراجعه می‌کند.بنا بر این خدای یگانه یا Monotheism وجود ندارد و به جای آن Polytheism یا چند گانه پرستی در بین آنان رایج است.
    16 شایگان، داریوش، ادیان و مکاتب فلسفی هند، ص107 و 312 و 333.
    17 اوپانیشاد‌ها قسمت آخر وداها هستند و به همین علت ودانتا یا پایان وداها خوانده می‌شوند. «اوپانیشادها در حقیقت مغز و هسته تعلیمات ودایی به شمار می‌آیند. با این وصف، از همان دوران پیشین (اوپانیشادها) در ردیف نوشته‌های خاص تمثیلی درآمدند که به شیوه رمزی، طریق معرفت و راه نجات را در مقابل راه کردار و طریق انجام دادن مراسم عبادی که از رساله‌های براهماناها الهام می‌گرفت، عرضه می‌داشتند.» [رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، ص205.]
    18 ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، تحقق ماللهند، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363، ص20.
    19 مکتب فلسفی در هند به معنای مرسوم عقل گرایی و برهان و استدلال محوری نیست بلکه فلسفه به معنای حکمت و نظام فکری است که عمدتا مبتنی بر اشراق و شهود است.
    20 Non-duality.
    21 در باره مولف این کتاب اتفاق نظری وجود ندارد. ظاهرا مولف این کتاب یک شخصیت تاریخی نیست و آن را به یک شخصیت اسطوره‌ای نسبت می‌دهند. تاریخ تالیف آن را نیز مختلف بیان می‌کنند. 5 قرن قبل از میلاد. قرن سوم میلادی و دو قبل از میلاد. آنچه مسلم است این است که مکتب ودانتا متاخرترین مکتب ودائی است. زیرا بخشی از سایر آثار ودائی و مصطلحات و تعابیر شان در آن موجود است.
    22 تفسیرهایی که شارحین مکتب ودانتا از رابطه آتمن و برهمن بیان کرده‌اند، بسیار متفاوت است. از طرف شارحانی همچون شانکارا Shankara، رامانوجا Ramanuja، مادهوا Madhva، والاب‌ها Vallabha، نیم بارکا Nimbarka و بسیاری دیگر به خود دیده است. برخی مانند مادهوا معتقدند: نفس و خدا دارای دو ماهیت کاملا جدا و مستقل هستند. این دیدگاه را «دوگانه انگاری» (ثنویت) برخی دیگر مانند شانکارا این دو را مطلقاً یکی دانسته، خدا را عین نفس می‌دانند. این دیدگاه را «وحدت انگاری» می‌نامند. بعضی دیگر مانند رامانوجا، که او نیز متأخّر از شانکارا است، بر این باورند که رابطه نفس با خدا مانند رابطه جزء و کل است. شاید بتوان این دیدگاه را با کمی مسامحه، وحدت انگاری مُکیَّف نامید.
    23 استیس، والتر، عرفان و فلسفه، ص215.
    24 انسان جزء و ذرّه‌ای از کلی است که در آرزوی پیوند با آن است و آن کل نیز جدای از خود او نیست. خدای هندیان «درونی» است و هستی جهان «توهّمی» بیش نیست. آنچه از شارحان این مکاتب به دست آمده این است که خدا و نفسِ انسانِ وارسته، یکی هستند و جهان مادی به وسیله قدرت خلّاقه خدا نمود پیدا کرده و استقلال و هستی او، توهّمی بیش نیست.
    25 شایگان، داریوش، ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، ص668-675.
    26 شایگان، داریوش، ادیان و مکاتب فلسفی هند، ج2، ص852.
    27 استیس، والتر، عرفان و فلسفه، ص112؛ برنارد مک گین، درباره عرفان مسیحی، ص126؛ کاکائی، قاسم، وحدت وجود به روایت ابن عربی و اکهارت، ص425.
    28 Thomas Aquinas, the summa theologize, vol. 1, translated by father of the English Domicican Province, 19th Printing, The University of Chicago, 1971, p: 35 (1.8.1).
    29 Thomas Aquinas, the summa theologize, vol. 1, translated by father of the English Domicican Province, 19th Printing, The University of Chicago, 1971, p: 34 (1.8.1).
    30 باروخ اسپینوزا، اخلاق، ترجمه محسن جهانگیری، چ سوم، 1376ش، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
    31 افراسیاب پور، علی اکبر، مقاله: «عرفان یهودی» فصلنامه تخصصی عرفان، سال پنجم، ش 17، پاییز، ص40.
    32 سیدنی اسپنسر، عرفان در ادیان جهان، ص241.
    33 افراسیاب پور، علی اکبر، مقاله: «عرفان یهودی» فصلنامه تخصصی عرفان، سال پنجم، ش 17، پاییز، ص36.
    34 سیدنی اسپنسر، عرفان در ادیان جهان، ص235.
    35 Devekuthدِوِقوت یعنی «پیوستن به خدا» و ملازمت با او و دلسپردگی. مسئله مهم حالات دورنی فرد، نیات او و خدمت و عبادتِ با ذوق و شوق برای خداست و این به معنای دِوِقوت یا اخالص و سرسپردگی است.
    36 شولم، گرشوم، جریانات بزرگ در عرفان یهود، ص235.
    خروج از نسخه موبایل