پرش به محتوا
خانه » مطالعات‌تطبیقی » غلو و تصوف

غلو و تصوف

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مقدمه

    غلات و صوفیه دو فرقه شاخص باطن گرا در اسلام و تشیع هستند که در بستر های مشابهی شکل گرفته و باورها و آموزه های مشترکی دارند.

    اهمیت و ضرورت

    مطالعات تطبیقی در حوزه فرقه های غالیان و صوفیان از چند جهت حائز اهمیت است:

    الف) امروزه اکثر غالیان و صوفیان خود را از اتهام غلو و صوفی گری تبرئه می کنند. بررسی مصادیق غلو در آیات و روایات و تطبیق آن با باورهای صوفیه، می تواند در شناسایی باورهای غالیان و صوفیان این دوران به ما کمک کند.

    ب) صوفیان همواره باورهای خود را متخذ از اسلام و مستند به معارف وحیانی می دانند که ریشه یابی باورهای آنها در مکاتب غلات، این ادعا را باطل می کند.

    غلو در روایات

    در روایات اهل بیت علیهم السلام موارد متعددی از طعن و تخطئه نسبت به سران و باورهای صوفیه دیده می‌شود.[1]کلینی، کافی، ج‏5، ص65.رک: شیخ حر عاملی، الاثنی عشریه در میراث حدیثی امامیه، هیچ فرقه‌ای به شدت غالیان نکوهش نشده است.[2]صفری فروشانی، نعمت‌الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، ص151

    رابطه تصوف با غلو

    رابطه تصوف و غلو، عموم و خصوص مطلق است به این معنا که تمام صوفیان، به دلیل باور به گزاره هایی مثل اتحاد با خدا و فناء فی الله و غیره، غالی هستند اما تمام غالیان، صوفی نیستند.

    مصادیق غلو

    مجلسی اوّل در شرح حدیثی در رد غلو، این موارد را مصداق غلوّ دانسته که «کسى نبى یا ائمه را خدا داند یا ائمه را رسول داند یا مثل نبى داند و نبى را افضل از ایشان نداند. مجملا زیاده از رتبه ایشان اعتقاد به ایشان، یا به یکى از ایشان داشته باشد؛ هر چند بر حسب ظاهر اظهار تشیع کند و امامى مذهب باشد.»[3]مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانى،ج‏4، ص396

    مجلسی دوم نیز در شرح همین حدیث موارد زیر را مصداق غلوّ دانسته است:

    1. اعتقاد به حلول و اتّحاد
    2. برتر دانستن ائمه بر رسول علیهم‌السلام
    3. اعتقاد به این که ائمه می‌توانند احکام خدا را از جانب خود تغییر دهند.[4]مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار ، ج‏4، ص706
    4. نسبت دادن آفرینش عالم به اهل بیت علیهم‌السلام.[5]مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار، ج‏5، ص536
    5. اعتقاد به ربوبیت ائمه علیهم‌السلام[6]مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏85، ص24

    تاریخچه

    جریان غلو در زمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام با ظهور عبد الله بن سبا  وارد منازعات عقیدتی مسلمین شد، و هرچند امیرالمؤمنین علیه‌السلام آنان را سرکوب کرد، اما در دوران ائمه علیهم السلام کسانی چون مغیره بن سعید، بنان، و به ویژه ابوالخطاب اندیشه‌های غالیانه را ترویج می‌کردند.[7]کشی، رجال الکشی ، ص138 و 298

    با آغاز غیبت کبری شاخه‌هایی از غالیان خطابیه، مانند نصیریه به حیات خود ادامه دادند، و برخی از آرای آنان به تدریج و در در سایه تسامح در برخی از آثار شیعی اثراتی گذاشت.[8]صفری، نعمت الله، غالیان، کاوشی در جریان‌ها و برایندها، فصل4، به ویژه ص361

    انسان خداگونه

    نگرش بسیاری از نحله‌های غالی و صوفی در زمینه نسبت خالق و مخلوق مبتنی بر این همانی و «اتحاد انگاری» است و از انسان خداگونه و خدای انسان گونه سخن گفته اند.

    اسناد منابع امامیه در زمینه عقیده غالیان به ربوبیت و الوهیت ائمه علیهم السلام بسیار زیاد است.[9]صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج‏1، ص536 پژوهش‌هایی نیز از جوانب این انگاره در میان نصیریان بحث کرده‌اند.[10]Friedman, 2010, p73-89 از بزرگان غلو در این زمینه مثلاً پیشوای نصیریان حسین بن حمدان خصیبی (م346 یا 358) در فرق میان دو نام محمد و علی می‌نویسد:

    «محمد هو الله هو الذی الذی فی فاتحه الکتاب و کل حمد مسمی فهو محمد و هو آدم و ادریس و نوح و هود و لوط و ابراهیم و موسی و عیسی و کل نبی مرسل. کما ان المعنی هو کل وصی و امام و انما سمی علیا تفرقه بینه و بین محمد، اذ کل شیء لا یعرف الا باسمه و نسبه. فمن ذلک انک لو قلت الانسان: یا رجل و هو بین الرجال لم یجبک. و فاذا دعوته باسمه اجابک. هذا الاسم یقع علی کل شیء…»[11]خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص40

    مقصود نصیریان از معنا، حقیقت الله است، که غالباً آن را امیر المؤمنین می‌دانند، و از این اعتقاد با عنوان توحید امیر المؤمنین یاد می‌کنند.[12]دیلمی، هدایه المسترشد، ص172 تصریح به الوهیت ائمه علیهم السلام در جای‌جای آثار غالیان متقدم بسیار شایع است.[13]جعفی، مفضل بن عمر، الهفت الشریف، ص350 و بعد از دوره خصیبی نیز فراوان نام امیر المؤمنین علیه السلام را به جای تعابیر مختص خداوند می‌نشانند.[14]دیلمی، هدایه المسترشد، ص191 مطلبی که در منابع امامیه اثری از آن نیست.

    در تصوف نظری نیز گفته می شود که قطب یا انسان کامل، واجب الوجود و متحد با ذات خداست.[15]جندی، شرح فصوص الحکم، ص77ندای انا الحق و سبحانی ما اعظم شانی از سخنان مشایخ بزرگ صوفیه است.در تصوف عملی و طریقتی هم گفته می شود شخص ولی را می توان الله خطاب کرد.سلطان محمد گنابادی می گوید:

    «صاحب ولایت کلیه مطلقه را الله توان گفت؛ با این نظر و این لحاظ که فانی است در جهت غیب ­بینی و علی توان گفت، به آن اعتبار که مضاف به کثرات است و مستولی بر کل است و رب توان گفت، که تربیت کل موکول با او است… خالق توان گفت، به اعتبار این­که خالقیت حق تعالی به واسطه آن ظهور مییابد و همچنین جمله اسماء.»[16].سلطان محمد گنابادی، ولایت نامه، ص 15

    وحدت وجود

    نظریه وحدت وجود تا قبل از قرن ششم با این اسم و نظم خاص خود مطرح نبود و صرفا تعابیر و تماثیلی درباره همه خدا انگاری بین صوفیان و غالیان مطرح می شود. خصیبی قطب نصیریه، عقیده الوهیت اهل بیت علیهم السلام را در قالبی صوفیانه ریخته است که در آن از عقاید ادیان مختلف نیز بهره جسته است. در این دیدگاه چیزی مانند وحدت وجود صوفیه در مورد اهل بیت ع مطرح شده است.

    خصیبی با تصریح به ازلیت اهل بیت ع معتقد است که ایشان پیش از آنکه در اجسام و صورت‌ها و عالم امکان حلول کنند، مجرد و نامحدود بوده‌اند.[17]خصیبی، الهدایه الکبری، ص433 و 434 «… کُنَّا بِکَینُونِیتِهِ قَبْلَ الْحُلُولِ فِی التَّمْکِینِ وَ قَبْلَ … ادامه پاورقی

    برخی از روایات نصیریه از سران غلو مانند بشار شعیری، در ازلیت خلق، به مانند اهل فلسفه و عرفان بر لزوم تداوم فیض تأکید کرده‌اند.[18]ابن‌شعبه، الأصیفر، ص90 هم‌چنین خصیبی در المائده عقل انسانی را ازلی می‌خواند و این با نظریه عقل اول فلاسفه تناسب دارد.[19]خصیبی، المائده، ص263

    خصیبی در تعبیری صریح‌تر هر کس را خلق شده از حضرت محمد ص می‌داند: «کل نفس ذائقه الموت، فهی کل نفس مخلوقه من محمد…»[20]خصیبی، الرساله الرستباشیه، ج2، ص124 علت مادی بودن نبی و واحد بودن او هرچند با ظهور در صور مختلف در منابع نصیری و اسحاقی شواهد دیگری نیز دارد.[21]ابن شعبه، الأصیفر، ص45، 69، 80 قاعده الواحد نزد صوفیه و فلاسفه نیز با همین معنا تناسب دارد.[22]سهروردی، رسائل شیخ اشراق ، ج‏4، ص64

    حلول

    شواهد فراوانی بر همسویی دو جریان غلو تصوف در عقیده به حلول وجود دارد. به عنوان نمونه، ابوعلی محمّد بن همّام (م336ق) درباره غالی مشهور، شلمغانی گوید: «شنیدم محمد بن علی عزاقری شلمغانی می‌گوید: حقّ یکی است و تنها لباسش عوض می‌شود. روزی در لباس سفید است، روزی در لباس سرخ و روزی در لباس آبی. این نخستین سخن شلمغانی بود که آن را منکر یافتم؛ زیرا عقیده اصحاب حلول است.»[23]طوسی، الغیبه، ص408

    بنا بر سند دیگری نیز شلمغانی در عقیده حلول کلمات حلاج را تکرار می‌کرده است.[24]طوسی، الغیبه، ص403، 405 از کتب حلاج نقل شده که گفته است: «من همانم که قوم نوح را غرق کردم، و قوم عاد و ثمود را نابود کردم»  تعابیری که به روشنی در برخی از روایات نصیریان نیز آمده است.

    گونه‌هایی از تناسخ یا حلول در آثار خصیبی در واقع در راستای الوهیت حجج الهی به کار رفته‌اند؛ مانند «أَنَا هُوَ وَ هُوَ أَنَا» نسبت به چند امام[25]خصیبی، الهدایه الکبرى ، ص315 و یا تعابیر منقول از امام که «انا موسی و انا ابراهیم و…» و یا «فانی نبیّ»[26]خصیبی، الهدایه الکبرى ، ص397 که یادآور اندیشه تناسخ و تطور و تجلی غالیان است. و در وصف خداوند آورده: «الا تری انه لیس فی الخلق احد الا موسی اقرب الی الله منه و انه اسمه و حجابه و نفسه و هو محمد القائم بکل نبوه و رساله…»[27]دیلمی، هدایه المسترشد، ص191

    در عبارات صوفیه هم از بحث فناء فی الله به عنوان عالی ترین مقصد سلوک یاد شده است که تعبیر عرفانی برای همان حلول و اتحاد است چنانچه عین القضات همدانی از صوفیان بزرگ بارها از تعبیر حلول و اتحاد برای فناء فی الله استفاده می کند و می گوید:

    «دریغا هر که خواهد که بى‏واسطه، اسرار الهیّت شنود؛ گو: از عین القضاه همدانى بشنو. «إنّ الحقّ لینطق على لسان عمر» این باشد. اگر ممکن باشد که از سمع و بصر و حیوه و علم و قدرت حقّ- تعالى- چیزى از موجودات و مکوّنات بیرون باشد، ممکن بود که از سمع و بصر و قدرت چنین رونده خالى و بیرون باشد. هرچه در موجودات بود بر وى پوشیده نباشد «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ». اینجا حلول روى نماید؛ سرّ «تخلّقوا بأخلاق اللّه» باشد.» [28]عین القضات همدانی، تمهیدات، ص 300

    تشبیه و سنخیت

    عقیده به تشبیه از دیگر باورهای مشترک غلات و صوفیه است. از برخی از فرق خطابیه نقل شده که امام در واقع صورتی از الله است.[29]اشعری، مقالات الإسلامیین، ص12 کارکرد انگاره تشبیه در میان غالیان بدین صورت است که می‌گویند چون خدا که شناخته نمی‌شود و به کلی سخنی در مورد او نمی توان گفت؛ پس عبادت هم نمی‌شود. و ناگزیر باید اسما یا صور او عبادت شوند، که همان اهل بیت ع هستند. خصیبی تصریح می‌کند اگر خدا به صورت مرئی ظاهر نمی‌شد، وجود او اثبات نمی‌شد. در عین حال او معتقد است گرچه همه صورت‌ها مخلوق هستند، اما به طور خاص صورتی که خدا در آن ظاهر می‌شود، مخلوق نیست.[30]خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص26

    مشابه همین استدلال در کتب صوفیه هم بیان شده است. آنها معتقدند خداوند در مقام ذات و اطلاق مقسمی (لا اسم و لا رسم له) قابل شناخت نیست پس باید او را در تعینات و اسماء و صفاتش شناخت.[31]قونوی، صدر الدین، النصوص، ص10 صوفیان به صراحت نظریه تشبیه را پذیرفته و مبنایی تحت عنوان جمع بین تنزیه و تشبیه دارند. ابن‌عربی در فصوص نیز در بحثی در مورد کشف معتقد است که هر کس خودش را با صورت‌های مختلف بشناسد، «پروردگارش را شناخته است. چه [در روایتی نیز آمده] خداوند انسان را به صورت خودش خلق کرده است؛ بلکه خدا عین هویت و حقیقت او است؛ و بدین جهت هیچ کس از حکما و علما به معرفت نفس نرسیده، مگر صوفیه و انبیا» و شدیداً بر متکلمان و اهل تنزیه طعن زده و گمراهشان می‌خواند.[32]ابن‌عربی، فتوحات مکیه، ج3، ص450

    چنین روایات تشبیهی رایجی در میان صوفیه،[33]روزبهان بقلى، شرح شطحیات، ص62-65 در مصادر نصیریه نیز مشابه همین استنادات دیده می‌شود.[34]ابن‌شعبه، حقائق، حقائق اسرار الدین، ، ص15-39 و حتی به روایات مشترکی از عامه نیز استناد کرده‌اند.[35]طبرانی، الجواهر، ص28 البته نقدها و تأملاتی در مورد آن‌ها مطرح شده است.[36]آذرخشی، ارزیابی روایات فتوحات مکیّه در بابِ توحید، ص78-104، 172-319 ابن عربی فراتر از این رفته و اشکال خداانگاری عیسی نزد نصاری، تنها این بود که اورا در این صورت محدود کردند. و گرنه اصل «الله هو المسیح» بدون حصر بی‌اشکال است.[37]قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، ص865 نصیریان شام نیز گاهی دفاع‌های روشنی از عقیده تثلیث مسیحیان دارند.[38]طبرانی، البحث و الدلاله فی مشکل الرساله ، البحث، ص26

    مقامات و جایگاه انسان کامل

    جایگاهی که غالیان و صوفیان برای انسان های برتر و کامل ذکر می کنند، کاملا مشابه همدیگر است. مثلا درحالیکه ادله قرآنی وروایی بسیار زیادی در رد زمینه تفویض خلق و رزق به غیر الله وجود دارد،[39]صفری، نعمت الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، ص230 بسیاری از غالیان و صوفیه آن را کاملاً مسلم پنداشته‌اند. در مورد برخی از مکاتب متأخر عرفانی شیعی نوشته اند:

    «مؤلفانی مانند حافظ رجب برسی، گروه شیخیه که در قرن سیزدهم پدیدار شد، بسیاری از متصوفه و دراویش و نیز مکتب جدید فلسفی-عرفانی موسوم به حکمت متعالیه که در قرن یازدهم پدیدار شده و به شدت از جهان شناسی صوفیانه ابن‌عربی متأثر بود و در بعد امامت بر اساس همان جهان شناسی، نظریه موسوم به «ولایت تکوینی» را بنیاد نهاد، در حقیقت هواداران گرایش مفوضه می‌باشند.»[40]صفری، نعمت الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، ص67

    در جهان بینی غالیان و صوفیانه، اوصاف ولی یا انسان کامل به کلی بدون محدودیت تصویر می‌شود زیرا او فانی فی الله و متحد با خداست و هرچه خدا دارد، او نیز داراست و اساسا با اسماء و صفات الهی است که جهان را هدایت می کند. [41]قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۳۳۸- ۳۳۹

    امتداد نبوت

    غالیان و صوفیان هردو در مورد جایگاه حجت الهی افراط کرده، و در مواردی الوهیت و نبوت را به امام نسبت می‌دهند، و گاهی شئون امام را نیز برای سران خود ادعا می‌کنند.در احادیث متعددی از قائلین به نبوت امامان برائت جسته شده است: «فَمَنِ‏ ادَّعَى‏ لِلْأَنْبِیاءِ رُبُوبِیهً وَ ادَّعَى لِلْأَئِمَّهِ رُبُوبِیهً أَوْ نُبُوَّهً أَوْ لِغَیرِ الْأَئِمَّهِ إِمَامَهً فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه»[42]ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص201

    بسیاری از غالیان نبوت را برای امامان یا سران خود اثبات می‌کنند.[43]کشی، رجال کشی، ص324 صوفیه نیز نبوت را به دو قسم انبائی و تشریعی تقسیم کرده و می گویند حقیقت نبوت، همان نبوت انباء است که تا روز قیامت استمرار دارد و آن را برای بزرگان خود ثابت می‌دانند. مثلاً یکی از عارفان متأخر شیعی با تمسک به کلام ابن‌عربی و عین القضاه برای عرفا نوعی از نبوت را ذکر می‌نماید.[44]حسن‌زاده، ممدالهمم، ص677 ایشان معتقدند که وحی و نبوت تنها در ناحیه تشریع پایان یافته؛ و وحی و نبوت انبائیه که اولیایی چون حضرت مریم نیز آن را دارند، برای اهل عرفان باقی است.[45]حسن‌زاده، ممدالهمم، ص677

    صوفیان بر خلاف اجماع مسلمین، وحی را پس از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله منقطع و پایان یافته نمی دانند و معتقدند اولیاء که بعد از انبیاء می آیند، مستقیم از خود خدا وحی را دریافت می کنند.[46]دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید: صوفیه آنچه را به مدد حس و عقل ظاهر دریافت می شود عالم ملک می خوانند و آن را … ادامه پاورقی خرقانی به کرات از گفت و گو مشافهتاً با خداوند سخن گفته و می گوید:«از حقّ ندا آمد که «ما بعد از مصطفى جبرائیل را به کس نفرستادیم» گفتم: بجز جبرائیل هست، وحى القلوب همیشه با من است».[47]احوال و اقوال خرقانى، ص: 51

    مولوی (جلال الدین محمد) می گوید ما مکاشفه را وحی می دانیم اما چون از مذمت عوام می ترسیم آنها را صراحتا به اسم وحی نمی خوانیم:

    نه نجوم است و نه رَمْل است و نه خواب****وحىِ حقّ وَ اللّهُ اعْلَم بالصَّواب‏

    از پى روپوشِ عامه در بیان****وحىِ دل گویند او را صوفیان‏[48]مولوی، مثنوی، ص562

    بابیت و قطبیت

    عموم فرقه های صوفیه و غلات، به نظریه قطبیت باور دارند و دیگر باورهای آنها مثل حلول و اتحاد، برای تبیین و تنظیم همین اصل اعتقادی مطرح شده است زیرا از اهداف اصلی رهبران تصوف و غلو، ریاست بر عوام است[49]کشی، رجال کشی، ص293 که تنها از طریق همین اصل اعتقادی فراهم می‌شود. در کتب حدیث و رجال امامیه تعداد قابل توجهی از غالیان نام برده شده‌اند که مدعی بابیت برای خود یا دیگران بوده‌اند.[50]طوسی، الغیبه، ص397-414. کشی، رجال کشی، ص291، 292، 519

    شواهد این مطلب در بسیاری از آثار غالیان نصیریه قابل مشاهده است.[51]خصیبی، الهدایه الکبرى، ص337-392  این مسأله بابیت به زودی موجب فاصله‌گیری شدید جریان‌ها مختلف غالیان می‌شود. چه آنکه تنها یکی از فرقه‌های مهم غلو در زمان امام صادق علیه السلام یعنی خطابیه در ادامه به مخمسه، نصیریه، اسحاقیه و… تقسیم شدند.[52]ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص58

    در تصوف نیز شواهدی زیادی از ادعای بابیت و نیابت خاصه وجود دارد. [53]جذبی، رساله باب ولایت و راه هدایت، ص 211 سلطان حسین تابنده دراین رابطه می نویسد:   «(عرفا) نائب خاص را کسی می دانند که از طرف امام بلا واسطه یا به وسائط صحیحه غیر مخدوشه در امر خاصی (مانند امامت جماعت یا جمع صدقات یا بیان احکام یا تلقین اذکار) مجاز باشد و نائب عام کسی است که از طرف امام در همه امور دینی اجازه داشته باشد ولی اجازه در هر دو باید به امام برسد ولو به وسائط باشد و در زمان غیبت کبری چون زیارت امام علیه السلام به ظاهر میسر نیست، اجازه بدون واسطه وجود ندارد ولی اتصال اجازه تا زمان امام علیه السلام ممکن است و کسانی که متصدی امور دینی می باشند باید این اجازه را داشته باشند … عرفا در درایت و تلقین اذکار و دستورات قلبیه نیابت خاصه دارند.»[54]. تابنده، رساله رفع شبهات، ص 20

    دعوی کشف و کرامات

    معرفت شناسی تمام فرقه های باطن گرا، بر مکاشفه و تجارب عرفانی استوار است. غلات و صوفیه نیز به عنوان شاخص ترین جریان های باطنی، از همین مبانی پیروی می کنند و اهل سلوک و شهود می باشند و معتقدند رسیدن به باطن و حقایق عالم، بعد از نقب زدن به عالم ملکوت و باطن امکان پذیر است و در این عالم ماده و با این حواس خمسه ظاهری نمی تواند حقایق را یافت. [55]قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، ص1073 در رجال کشی، الغیبه طوسی و دیگر مصادر نمونه‌هایی از مکاشفات و کراماتِ ادعاییِ غالیان نقل شده است. هم چنان‌که شواهد بسیارش را در آثار حسین بن حمدان و اتباع او مانند طبرانی در مجموع الاعیاد می‌توان دید.[56]خصیبی،الهدایه الکبرى، ص386، 387، 391

    اما در منابع امامیه نیز به سند صحیح، هشام بن حکم از حضرت صادق ع نقل نموده که فرمود «براى بیان و سرى و بزیع (از سران غلو) -خدا آنها را لعنت کند- شیطان در بهترین صورت‏ آدمى مجسم شد با تمام قامت.»[57]کشی، رجال کشی، ص304

    به سند صحیح از فقیه برجسته یونس بن عبدالرحمان نقل شده که گفت «از مردی از فرقه غالیان می‌شنیدم نزد امام رضا علیه‌السلام از یونس بن ظبیان ‌که گفته است: در یکی از شب‌ها من در طواف بودم. ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که می‌گفت: ای یونس. اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوه لذکری (من خداوندم، هیچ خدایی جز من نیست، من را عبادت کن و برای یادم نماز بگذار.) من سرم را بلند کردم، در همان حال جبرئیل را دیدم»[58]کشی، رجال کشی، ص364

    سپس امام آن مرد غالی، یونس بن ظبیان و ابوالخطاب را با شدید‌ترین تعابیر لعن نموده، و به سبب نفرین امام آن مرد با سنگی کشته می‌شود.

    در روایت دیگری نیز سخن از شخصی است که نزد امام ادعا می‌کند، نزد خدا رفته و خدا بر سرش دست کشیده و او را پسر خود خوانده. (وَ قَالَ لَهُ بِالْفَارِسِیهِ یا پِسَر.) پس حضرت ادعایش را تکذیب کرده و این را کار شیطان خوانده‌اند: «تَرَاءَى لَهُ إِبْلِیسُ وَ رُفِعَ إِلَیهِ»[59]کشی،رجال کشی، ص304

    اما در میان متصوفان و عارفان نیز آثاری چون تذکره الاولیاء عطار، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله، نفحات الانس جامی و زندگی‌نامه‌های بسیاری از عارفان معاصر به قلم دوستداران ایشان نیز پر است از افسانه‌ها و کشف و کرامات بی‌ریشه و نا‌معلوم.[60]رک: صادقی شهپر، رضا، «صور نوعیۀ کرامات اولیا در میان معجزات و قصص انبیا»، ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، س9، … ادامه پاورقی)

    صوفیه مکاشفه را به معنای « مهاداه السرّ بین متباطنین» یعنی رویت امور باطنی، با ابزار باطنی می دانند و می گویند همانطور که انسان، با حواس پنج گانه ظاهری خود، امور دنیا را درک می کند، به همین وزان، پنج حسن باطنی هم دارد که می تواند باطن این دنیا را درک کند.[61]انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص: 123

    اعتماد به نفس افراطی و دعاوی متهورانه

    از دیگر شباهت های سلوکی و اخلاقی غلات و صوفیه، اعتماد به نفس بالای آن‌ها است که دعوی معجزه و علم غیب و دعوت به مباهله می‌کنند. شلمغانی نیز مانند دیگر مدعیان همین ویژگی را داشته است. و شخصاً به مباهله با شیخ حسین بن روح اقدام ورزیده و در نهایت توسط حکومت کشته شد.[62]طوسی، الغیبه، ص307

    ابوالخطاب سردسته و مراد غالیان قرن دوم هجری، در نبردی که با سپاه پرتعداد منصور دوانیقی داشت تنها با هفتاد نفر از پیروانش در نبرد حاضر شد و به پیروانش دستور داد با کارد و سنگ و نی بجنگند و گفت: «با نیروهای حکومت بجنگید و بدانید که شما پیروزید زیرا اسلحه آن‌ها در بدن شما هیچ تاثیری‌ نمی‌گذارد. ولی نی‌های شما در بدن آنان کار نیزه را می‌کند.» یاران او بر این اساس جنگیدند و همگی جز یک نفر کشته شدند.[63]اشعری، المقالات و الفرق‏، ص81

    مانند همین تهور در مورد شاه اسماعیل صفوی قطب صوفیه صفویه در نبرد چالدران با ترکان مجهز به توپ و تفنگ نقل شده است.[64]اسپناقچى پاشازاده‏، محمد عارف، انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام‏، ص112

    و از آن عجیب‌تر کراماتی است که صوفیه در خودکشی عارفانشان مطرح می‌کنند. چنان‌که خواجه عبد الله انصاری از ماجرای خود کشی عارفی بنام فتح بن علی الموصلی تمجید می‌کند، که او خود را در عید قربان، برای خدا قربانی کرده است.[65]انصارى، طبقات الصوفیه، ص18

    تاویل گرایی

    عموم طوائف غالیان و صوفیه مدعی معرفت باطن دین‌اند و برای انتساب باورهای خود به ظواهر وحی، نصوص را تأویل و توجیه می‌کنند (مانند سرتاسر کتاب باطن الصلاه جلی، باطن التکلیف اسحاق بصری، آداب الدین ابوالمطلب و…) تأویلات آنان غالباً بی‌دلیل یا مخالف با معارف دین و گاهی بر ضد ظاهر لفظ است. مثلاً شلمغانی بعد از ارتداد هر کفر و انحرافی را بر حسین بن روح و ائمه ع می‌بست، و در توجیه آن خبر «حدیثنا صعب مستصعب لَا یحْتَمِلُهُ‏ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ» را می‌آورد.[66]طوسی، الغیبه، ص404

    تأویلات شلمغانی و ابن‌عربی شباهت‌های بسیاری دارد. هر دو الفاظی از قرآن و روایات را به ضد خود معنا کرده‌اند. شلمغانی لعن را به دوری از دوزخ و قائم موعود را به شیطان تأویل نموده «أَنَّ اللَّعْنَهَ الْإِبْعَاد…»[67]طوسی، الغیبه، ص407 و ابن‌عربی نیز در کتب خود مفاهیم دینی مانند عذاب، جهنم، هلاک، ظلم، کفر و… را به ضد خود تأویل برده و به مقامات بلند عرفانی تطبیق داده است.[68]ابن‌عربی، فصوص الحکم، ج1، ص94 و109

    برخی از عارف‌صوفیان شیعی معاصر دیگر‌بار لعن را خیر و رحمت می‌دانند. مثلاً سید هاشم حداد که از اقطاب این جریان معرفی می‌شود، در مورد لعن‌های زیارت عاشورا به خلفای غاصب و بنی امیه و بنی مروان می‌گوید: «این دعا همه ‏اش طلب خیر است و رحمت، گرچه بصورت عبارت و کلام، نفرین و لعنت می‌‏نماید و بطور کلّى تمام لعنت‏هایى که خداوند می‌کند یا در لسان پیامبر و ائمّه طاهرین آمده، همگى خیر است، خیر محض. و از خدا و أولیاء وى غیر از خیر تراوش‌ نمی‌‏نماید.»[69]طهرانی، روح مجرد، ص115

    طعن بر دوستان خدا و دفاع از دشمنان خدا

    برخی از سران صوفیه مانند ابن‌عربی در ترویج رأی خود، به شدت از دشمنان انبیاء مانند قوم نوح و عاد و فرعون و نیز طواغیت و خلفا دفاع می‌کنند. و در برابر بر انبیاء و دوستان خدا و شیعیان فراوان طعن می‌زنند.[70]ابن‌عربی، فصوص الحکم، ج1، ص70-72

    شاهدی بسیار خوب بر اینکه اینان مانند غالیان برآن‌اند که جایگاه افراد صالح و بدکاران را عوض کنند این است که او در فصل تأویل ام الکتاب برای عموم صفات مذموم در قرآن معانی ممدوح پیشنهاد می‌دهد.[71]ابن‌عربی، فتوحات مکیه، ج2 ص135

    البته هر چند در موارد نادری به روایتی استناد جسته، و معنا در نگاه نخست قابل توجه است، اما با دقت نظر همان روایات هم از اخبار صوفیه است، و تأویل ارائه شده، با معارف صحیح و واقع تناسب ندارد. او مدعی است که «خداوند در همه اوصاف اهل شر، بهره‌ای برای اولیا قرار داده، و این دو گروه در لفظ و معنا اشتراک یافته‌اند.» (همان) و سپس در چندین باب اولیای الهی را با این اوصاف برساخته معرفی می‌کند: «الأولیاء الحاسدون، الأولیاء الساحرون، من أسرار بسمله الفاتحه، الأولیاء الکافرون، الأولیاء الظالمون، الأولیاء الذین هم عن صلاتهم ساهون بصلاه الله بهم، الأولیاء المراؤون، الأولیاء المانعون الماعون، الأولیاء الفاسقون الناقضون القاطعون المفسدون، الأولیاء الضالون، الأولیاء المضلون، الأولیاء الکاذبون، الأولیاء المکذبون، الأولیاء الفجار، الأولیاء المشرکون».[72]ابن‌عربی،فتوحات مکیه، ج2 ص135-138

    این بی‌اعتبار ساختن الفاظ، با تأویلات غالیان تناسب اساسی دارد. در بسیاری از آثار نصیریه مانند الرساله خصیبی،[73].نجاشی از آن با عنوان تخلیط یاد کرده (ص67) و استناد نصیریان از همان دوره خصیبی به رساله رستباشیه و فقه الرساله به … ادامه پاورقی) جماعتی از ثقات اهل بیت ع را تضعیف می‌کند. ایشان خود تصریح می‌کنند که در روایات این اشخاص ستوده شده‌اند؛ اما در عین حال آن را با تأویل بی‌اثر می‌نمایند: «اما المذمومین فی حال الممدوحین ظاهرا: فالعباس بن موسی و زراره بن اعین و محمد بن ابی‌یعفور و ابوبصیر الثقفی لا الاسدی، و ابوبکر الحضرمی و محمد بن مسلم و عامر بن خزاعه و یزید العجلی و حجر بن زائده و زیاد بن حوشب و یونس بن عبد الرحمن و…»[74]خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص82

    تقدیس ابلیس

    نظریه «تقدیس ابلیس» در میان غلات و صوفیه دیده می شود. چنان‌که عزاقره او را کارگزار خدا معرفی می‌نمایند.[75]طوسی، الغیبه، ص407 صوفیانی او را اسوه توحید یا عاشق خدا یا تنها لائق عنوان فتوت در کنار رسول الله ص می‌دانند. [76]عین‌القضاه همدانی، تمهیدات ص229

    اباحی‌گری

    از مهم‌ترین وجوه اشتراک صوفیان با غالیان نیز موضوع اباحی‌گری و شریعت گریزی آن‌هاست. بزرگان هر دو گروه فراوان گفته‌اند که با رسیدن به معرفت و وصال، تکلیف و شریعت پایان می‌یابد.

    ابوالخطاب، قطب سرشناس غالیان قول به اباحی‌گری را (اذا عرفت الحق فاعمل ما شئت) به امام صادق علیه السلام نسبت داده و این عقیده غالیان در احادیث بسیاری از امامان معصوم علیهم‌السلام مردود شمرده شده است.[77]ابن‌بابویه، معانی الاخبار، ص389، 182 مشابه همین جمله را صوفیان نیز بارها بیان کرده اند «اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرائع.»[78]مولوی بلخی، مثنوی، ص639

    طبق اسناد غالیان، اصحاب خطابیه و مفضلیه مشهور به ارتکاب کبائر بوده[79]کشی، رجال کشی، ص326، 327  و در اسناد امامی این مطلب در احوال اقطاب بعدی آنان مانند ابن‌نصیر در حد دفاع نظری و عملی از لواط گزارش شده است.[80]طوسی، الغیبه، ص398 بزرگان نصیری نیز تأوبلات مثبت برای لواط آورده‌اند.[81]ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص167 در روایات از وجوه عدم قبول توبه غالیان روحیه اباحی‌گری آنان معرفی شده است. (طوسی، 1414ق، ص650: «الْغَالِی قَدِ اعْتَادَ تَرْکَ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ»)

    سران نصیریه در دوران غیبت هم افراط را به غایت رسانده و کتبی در ترویج اباحی‌گری نگاشته‌اند، که از آن جمله کتاب حقائق اسرار الدین فصول مجزایی در اباحه خمر، غنا، شطرنج و… برای عارف دارد.[82]ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص137-146 حسین بن حمدان خصیبی مانند بسیاری از غالیان پیشین، راه شیخ طریقتش محمد بن نصیر را پیموده است. خصیبی در الرساله آوردن شراب و انواع ملاهی، مانند غنا و سازهای منهی در شرع را به انبیا و ابواب ایشان نسبت می دهد.[83]خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص54

    خصیبی در شعری شرب خمر را برای اهل معرفت تجویز می‌کند. («لا تشرب الراح إلا مع أخ ثقه مهذب عارف بالعین و المیم… هیهات حار بنو الدنیا و ما عرفوا الا ظواهر شرع غیر مکتوم»[84]خصیبی، دیوان، ص181. ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص137-139 در دو کتاب الرساله المصریه و تعلیم الدیانه النصیریه نیز دعایی در آداب شرابی خاص به نام عبد النور از خصیبی روایت شده است، که گرچه صحت نسبت آن به خصیبی نیازمند تحقیق بیشتر است، اما به هر حال این عقیده را در میان برخی از اتباعش که او را «صاحب الرأی المصیب» خوانده‌اند، نشان می‌دهد.[85]عصمه الدوله ، الرساله المصریه، ص598

    برخی از عارف-صوفیان متشرع حوزوی نیز گاه آرای مشابهی را اظهار داشته‌اند. چنان‌که به عنوان نمونه در فصلی در ذکر تأییدات مشایخ عرفان بر اباحی‌گری از قیصری آورده‌اند: «اطلاق عبادت بر حق اگرچه شنیع است و در ظاهر نوعى سوء أدب است و لکن چون احکام تجلیات الهیه بر قلب عارف غلبه کرد او را از دایره تکلیف و طور عقل به در مى‏برد که قلب اصلا قادر بر مراعات أدب نیست و در این هنگام ترک أدب خود أدب است‏»[86]حسن‌زاده، ممد الهمم، ص160

    کلمات ملای رومی در شرب خمر تکرار استدلالات نصیریان است. هر چند که او در مثنوی تعابیر زشت جنسی در گفتار را نیز بدان افزوده است: «روزى فقهاى حسّاد از سر انکار و عناد از حضرت مولانا سؤال کردند که شراب حلال است یا حرام؟… [مولوى] به کنایت جواب داد: تا که خورد. چه اگر مشکى شراب را در دریا ریزند متغیر نشود و او را مکدّر نگرداند و از آب وضو ساختن و خوردن جایز باشد اما حوضک کوچک را قطرۀ شراب نجس کند، اگر مولانا شمس الدین مى نوشد او را همه چیزها مباح است که حکم دریا دارد و اگر چون تو غر خواهرى (!) کند، نان جوینت هم حرام است.»[87]افلاکی، مناقب العارفین، ج‏2، ص639

     

    منابع

    1. قرآن کریم
    2. آذرخشی، مصطفی، ارزیابی روایات فتوحات مکیّه در بابِ توحید، تهران، نبأ، (1398ش).
    3. آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، تهران: امیر کبیر، سوم (1370ش)
    4. ابن‌بابویه، محمد بن علی، الامالی، تهران: کتابچی، ششم (1376ش)
    5. _________________، التوحید، هاشم حسینی، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، اول (1398ق)
    6. _________________، الخصال، 2جلد، علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اول (1362ش)
    7. _________________، عیون اخبار الرضا علیه السلام، 2جلد، مهدی لاجوردی، تهران: نشر جهان، اول (1378ق)
    8. _________________، کمال الدین و تمام النعمه، 2جلد، علی‌اکبر غفاری، تهران: اسلامیه، دوم (1395ق)
    9. _________________، معانی الاخبار، علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اول (1403ق)
    10. ________________، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامى‏، دوم (1413ق)
    11. ابن‌سنان زاهری، محمد، الحجب و الأنوار، سلسله تراث العلویین، ج6، تحقیق: ابوموسی و شیخ موسی، لبنان: دار لأجل المعرفه، (2006م)
    12. ابن‌حزم اندلسى‏، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل‏، تعلیق: احمد شمس الدین، بیروت: دار الکتب العلمیه، اول (1416ق‏)
    13. ابن سینا، رساله فى الادویه القلبیه، بی‌جا: نرم‌افزار حکمت نور، (1404ق‏)
    14. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، علی‌اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، دوم (1404)
    15. ________________، حقائق اسرار الدین، سلسله تراث علوی، ج4، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه (2006م)
    16. ابن‌عربی، محمد بن علی، انشاء الدوائر، مصحح: مهدى محمد ناصر الدین‏، لیدن‏: مطبعه بریل‏، (1336ق‏)
    17. ________________، الفتوحات المکیه، 4جلد، بیروت: دار الصادر، اول (بی‌تا)
    18. ________________، فصوص الحکم‏، 2جلد، قاهره: دار إحیاء الکتب العربیه، اول (1946م‏)
    19. ابن غضائری، احمد بن حسین، الرجال، محقق: محمدرضا حسینی جلالی، قم: دار الحدیث، اول (1360)
    20. ابن معمار، ابوعبدالله جلال الدین الصوفی البغدادی، الجدول النورانی، بی‌جا‌، (2016م)
    21. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، ‏الفهرست، بیروت‏: دار المعرفه، (بی‌تا).
    22. ابن‌هارون الصائغ، حسین، البدء و الإعاده، سلسله تراث علوی6، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2006م)
    23. ابوطالب مکى‏، علم القلوب‏، محقق: عبد القادر احمد عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، اول (1424ق)‏
    24. ابوالمطلب، جعفر بن محمد بن المفضل، آداب عبد المطلب، (آداب الدین)، سلسله التراث العلوی، ج6، تحقیق: ابوموسی و شیخ موسی، لبنان: دار لأجل المعرفه، (2007م)
    25. ابوموسی الحریری، مقدمه بر سلسله تراث علوی، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2006م)
    26. احسایی، احمد بن زین العابدین، جوامع الکلم، بصره: الغدیر (1431ق)
    27. _____________، شرح الزیاره الجامعه، بی‌جا، نشر الکترونیک در پایگاه شیخیه الأبرار (بی‌تا)
    28. اسپناقچى پاشازاده‏، محمد عارف، انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام‏، رسول جعفریان‏، قم: دلیل‏، اول (1379ش)
    29. ‏اشعرى‏، ابوالحسن علی بن اسماعیل، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ویسبادن: فرانس شتاینر، سوم (1400ق‏)
    30. اشعری قمی، سعد بن عبد الله، المقالات و الفرق‏، بی‌جا: مرکز انتشارات علمى و فرهنگى‏، دوم، (1360ش‏)
    31. افلاکی، احمد بن اخى ناطور،‏ مناقب العارفین، آنکارا: بی‌نا، اول (1959م)
    32. اکبری، عمیدرضا، بررسی اختلافات مبانی قدما و متأخران در تضعیفات رجالی، قم: پایان نامه سطح3 حوزه (1397)
    33. _________________، «روابط تاریخی جریان‌های غلو و تصوف»، در دست نشر. (بی‌تا)
    34. _________________ (1399ش)، «نگرش ابن‌سینا به شراب‌نوشی»، غلوپژوهی: me/gholow2/1912
    35. امین، محسن، أعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 12جلد، اول (1403ق)
    36. انصارى‏، خواجه عبد الله، طبقات الصوفیه، بی‌جا: نرم افزار جامع عرفان، (بی‌تا)
    37. باقری، علی‌اکبر، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، قم: مؤسسه امام خمینی، (1392)
    38. بقلى شیرازى‏، روزبهان، شرح شطحیات‏، مصحح: هانرى کربن‏، تهران: انتشارات طهورى‏، (1374ش)
    39. پاکتچی، احمد، «احادیث آفرینش آدم ‘علی صورته’؛ چالش‌های فهم در سده‌های2-3 هجری»، مطالعات فهم حدیث، ش1، (1393ش).
    40. تحریریه سمات، «پاسخی به اتهام تصوف وصوفی‌گری به علمای شیعه»، مجله سمات، ش5، بهار و تابستان (1390)
    41. جامی، عبد الرحمن، الدره الفاخره فى تحقیق مذهب الصوفیه، نیکولاهیر، على موسوى بهبهانى‏، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامى‏، اول (1358ش)
    42. ________________، نفحات الأنس‏، ولیام ناسولیس-مولوى غلام عیسى-مولوى عبد الحمید، کلکته: مطبعه لیسى‏ (1858م)
    43. جعفی، المفضل بن عمر (منسوب)، کتاب الهفت الشریف، المجموعه المفضلیه، سلسله تراث العلویین، ج6، تحقیق: ابوموسی و شیخ موسی، لبنان: دار لأجل المعرفه، (2006م)
    44. جلی، ابوالحسین محمد بن علی، الأندیه، سلسله تراث علوی، ج2، ابوموسی، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2006م)
    45. ________________، الرساله المسیحیه، سلسله تراث علوی، ج2، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2006م)
    46. جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، قم، مرکز نشر اسراء، انتشارات دارالهدی، پنجم (1378)
    47. حاجی‌زاده، ید الله، «جریان غلو در عصر امام کاظم»، فصلنامه تاریخ اسلام53، س14، ش1، بهار(1392)
    48. حر عاملى، محمد بن حسن‏، الفصول المهمه فی أصول الأئمه (تکمله الوسائل)، مصحح: القائینى، محمد بن محمد الحسین‏، قم: موسسه معارف اسلامى امام رضا علیه السلام‏، اول (1418ق)
    49. حرانی، محمد بن شعبه، الأصیفر، سلسله تراث علوی4، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2006م)
    50. حسن‌زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، اول (1378)
    51. _________________، هزار و یک کلمه، 6جلد، قم: بوستان کتاب، سوم (1381)
    52. حسینی بغدادی، محمدجواد، عبد الله بن سبأ واقعیت ناشناخته، مشهد: نشر هاتف، (1380ش).
    53. حلاج، حسین بن منصور، طواسین (دیوان الحلاج)، محمد باسل عیون السود، بیروت: دار الکتب العلمیه، دوم (2002 م)
    54. حمیرى قمى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، قم، مؤسسه آل البیت علیهم­السلام، اول (1413ق)
    55. خدایی، احمد، فرقه شیخیه، قم: دار العلم، اول (1382)
    56. خصیبى، حسین بن حمدان، دیوان، تحقیق س.حبیب؛ بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، (2001م)
    57. _________________، الرساله الرستباشیه، سلسله تراث علوی2، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2006م)
    58. _________________، رساله الفرق بین الرسول و المرسل، نسخه خطی، خط ابراهیم العدبه، (1417ق)
    59. ________________، المائده، تحقیق هاشم عثمان، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات، (1432ق).
    60. _________________، الهدایه الکبرى، بیروت: البلاغ، (1419ق)
    61. _________________، الهدایه الکبرى، سلسله تراث علوی، ج7، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2007م)
    62. خطیب بغدادى، احمد بن على‏، تاریخ بغداد، تحقیق: عطا، مصطفى عبدالقادر، بیروت: دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون‏، اول (1417ق‏)
    63. خوشنویس، حمید، «معرفی ردیه‌های نگاشته شده بر تصوف»، آینه پژوهش، د85، بهار (1383)
    64. دیلمی، ابوصالح، هدایه المسترشد، سلسله تراث علوی، ج8، ابوموسی الحریری، لبنان: دار لأجل المعرفه، اول (2008)
    65. راوندى، سعید بن هبهالله‏، قصص الأنبیاء علیهم‌السلام، مشهد: مرکز پژوهش هاى اسلامى‏، اول (1409ق‏)
    66. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل‏، قم: مؤسسه الإمام الصادق ع‏، (بی‌تا)
    67. سروش، عبد الکریم، بسط تجربه نبوی، تهران: مؤسسه صراط (1385ش)
    68. سلّمی، ابوعبدالرحمن محمد بن الحسین، طبقات الصوفیه، محقق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، دوم: (1424ق)
    69. سهروردى، شهاب الدین، رسائل شیخ اشراق‏، مصحح: هانرى کربن و دیگران، تهران‏: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، (1375ش).
    70. شهرزورى‏، شمس الدین، شرح حکمه الاشراق، تحقیق حسین ضیائى تربتى‏، تهران‏: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، اول، (1372ش‏).
    71. صادقی شهپر، رضا، «صور نوعیۀ کرامات اولیا در میان معجزات و قصص انبیا»، ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، س9، ش19، تابستان (1389)
    72. صدری‌نیا، باقر و ابراهیم‌پور، محمد، «دگرگونی گستره کرامات در مناقب نامه‌های مشایخ تصوف»، ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، س10، ش37، زمستان (1393)
    73. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، محسن کوچه‌باغی، قم: کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، دوم (1404ق)
    74. صفری فروشانی، نعمت‌الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، رساله دکتری، دانشگاه تهران (1385ش)
    75. _________________، «اعتبارسنجی آموزه بابیّت امامان در عصر حضور تا پایان غیبت صغری؛ بررسی منبع شناختی»، تاریخ اسلام72، دوره 18، زمستان (1396)
    76. _________________، غالیان، کاوشی در جریان‌ها و برایندها، مشهد: آستان قدس رضوی، اول (۱۳۷۸ش)
    77. _________________، «منصب بابیت امامان در ترازوی نقد بررسی محتوا‌شناسانه با توجه به کتاب رازداران حریم اهل بیت (ع)»، شیعه پژوهی، ش6، بهار (1395).
    78. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، ‏قم: هجرت‏، اول (1414ق)
    79. صالحی نجف‌آبادی، نعمت الله، عصای موسی، تهران، معراج، اول (1380)
    80. طباطبایى، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی‏، قم: بوستان کتاب، دوم (1388ش)
    81. _________________، المیزان فی تفسیر القرآن، 20جلد، قم: جامعه مدرسین حوزه علیمه، پنجم (1417ق)
    82. طبرانی، ابوسعید میمون بن القاسم، البحث و الدلاله فی مشکل الرساله، بی‌جا: المجموعه الکامله، (2016م)
    83. _________________، الجواهر، بی‌جا: المجموعه الکامله، (2016م)
    84. _________________، مجموع الأعیاد، تحقیق اشتروطمان، هامبورگ: مجله الاسلام، اول (1943م)
    85. _________________، المعارف، بی‌جا: المجموعه الکامله، (2016م)
    86. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، 2جلد، محمد باقر خرسان، مشهد: مرتضی، اول (1403ق)
    87. طهرانی لاله زاری، سید محمد حسین، الله شناسی، 3جلد، مشهد: علامه طباطبائی، چهارم (1426ق)
    88. _________________، توحید علمی و عینی، مشهد: علامه طباطبائی، دوم (1417ق)
    89. _________________، روح مجرد، مشهد: علامه طباطبائی، نهم (1429ق)
    90. _________________، معاد شناسی، 10جلد، مشهد: ملکوت نور قرآن، یازدهم (1423ق)
    91. _________________، رساله لبّ اللّباب در سیروسلوک اولى الألباب‏، مشهد: علامه‌طباطبایى‏، سیزدهم (1426ق)‏
    92. طهرانی لاله زاری، سید محمد صادق، نور مجرد، مشهد: علامه طباطبائی، اول (1433ق)
    93. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، موسسه بعثت، قم: دار الثقافه، اول (1414ق)
    94. _______________، الغیبه، عباد الله تهرانی، قم: دار المعارف الإسلامیه، اول (1411ق)
    95. _______________، تهذیب الأحکام، حسن خرسان، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چهارم (1407ق)
    96. _______________، رجال الطوسی، جواد قیومی اصفهانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، سوم(1373)
    97. _______________، فهرست کتب الشیعه و اصولهم‏، عبدالعزیز طباطبایی، قم: کتابخانه محقق طباطبایی، اول (1420ق)
    98. _______________، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه، اول، (1411ق)
    99. عصمه الدوله، محمد بن معز الدوله علی بن عیسی، الرساله المصریه، (منهج العلم والبیان)، بی‌جا: المجموعه الکامله، (2016م)
    100. عطار نیشابوری، فرید الدین، الهى نامه، ناشر تهران: کتابفروشى اسلامیه‏، اول (1355ق)
    101. _______________، تذکره الاولیاء، رینولد آلین نیکلسون، لیدن: مطبعه لیدن، اول (1905م)
    102. _______________، منطق الطیر، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، اول (1373ش)
    103. علوی فر، مهدیه، حقیقت محمدیه در اندیشه‌های فلسفی-عرفانی ملاصدرا، نشر زینا، اول (1390ش)
    104. علی احمدی، سید قاسم، وجود العالم بعد العدم، قم: تک (1380ش)
    105. عین القضات همدانی، عبد الله بن محمد، تمهیدات، عفیف عسیران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، اول (1341ش)
    106. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی (ملا محسن)، ده رساله، اصفهان: کتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام‏، (1371ش)
    107. ‏فنارى، شمس الدین محمد حمزه، ‏ مصباح الأنس بین المعقول و المشهود، مصحح: عاصم ابراهیم الکیالی‏، بیروت: دار الکتب العلمیه، اول (2010م)
    108. قمی، قاضى سعید، ‏ النفحات الالهیه و الخواطر الالهامیه (الاربعینیات)، مصحح: نجفقلى حبیبى‏، تهران: میراث مکتوب‏، اول (1381ش)
    109. قونوی، صدر الدین، مفتاح الغیب (مصباح الأنس)، مصحح: عاصم ابراهیم الکیالی‏، بیروت: دار الکتب العلمیه‏، اول (2010م)
    110. قیصرى‏، داود، شرح فصوص الحکم، سید جلال الدین آشتیانی، تهران: علمی و فرهنگی، اول (1375ش)
    111. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، حسن مصطفوی، مشهد: دانشگاه مشهد، اول (1409ق)
    112. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، علی‌اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چهارم (1407ق)
    113. کرمانی، محمد کریم خان، ارشاد العوام، بی‌جا، نشر الکترونیک در پایگاه شیخیه الأبرار، (بی‌تا)
    114. ماسینیون، لویس، اخبار الحلاج، دمشق: التکوین، اول (2006م)
    115. مجاهدی، محمد علی (پروانه)، در محضر لاهوتیان، نشر مستجار، اول، (1386)
    116. مجلسی اول، محمد تقی، لوامع صاحبقرانى، قم‏: مؤسسه اسماعیلیان، (1414ق)
    117. مجلسى دوم، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت‏: دار احیاء التراث العربی‏، دوم (1403ق)
    118. _________________، ملاذ الأخیار، مهدی رجائی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، اول (1406ق)
    119. مردانی، محمد، سیری کوتاه در مرام اهل حق، تقدیم داوود الهامی، قم: سپهرآذین (1385ش)
    120. مرهج، ابراهیم عبداللطیف، شرح دیوان الحسین بن حمدان الخصیبی، به کوشش سلمان عزیز علی اسعد، لاذقیه (1436ق)
    121. مسلم بن حجاج‏، صحیح مسلم‏، مصحح: عبدالباقى، محمد فؤاد، قاهره: دار الحدیث‏، اول (1412ق‏)
    122. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الامالی، علی‌اکبر غفاری، قم: کنگره شیخ مفید، اول (1413ق)
    123. _________________، اوائل المقالات، قم: کنگره شیخ مفید، اول (1413ق).
    124. مکارم، ناصر، جلوه حق، تعلیق داوود الهامی، قم: مدرسه امام علی ع (1381ش)
    125. ملاصدرای شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، 9جلد، بیروت: دار احیاء التراث‏، سوم (1981م‏)
    126. _________________، مفاتیح الغیب، محمد خواجوی، تهران: مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، اول (1363ش)
    127. موحدیان عطار، علی، تناسخ، گذشته و امروز، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، اول (1393ش)
    128. مولوی بلخى، جلال الدین محمد، دیوان کبیر شمس‏، مصحح: بدیع الزمان فروزانفر، تهران‏: طلایه‏، اول (1384ق)
    129. _________________، مثنوى معنوى‏، توفیق سبحانى‏، تهران: نشر وزارت ارشاد‏، اول (1373)
    130. میلانى، سید على‏، نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار، قم: الحقائق‏، سوم (1387ش)
    131. میهنى، محمد بن منور، أسرار التوحید فى مقامات أبى سعید، بدیع جمعه، قاهره: المجلس الأعلى للثقافه، اول (2007م)
    132. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ششم (1365)
    133. نجفى، محمد باقر، بهائیان، تهران، اول، (1383)
    134. نصیری، مهدی، «فلسفه و نبوت»، سمات، سال1، ش4، زمستان (1389)
    135. نعمت الله بن محمد ولى‏ کوهبنانی، دیوان شاه نعمت الله ولى‏، محقق: عباس خیاط‌زاده‏، کرمان: انتشارات خانقاه نعمت اللهى‏، اول (1380ش)
    136. نوبختی، حسن بن موسى‏، فرق الشیعه، بیروت: دار الأضواء، اول (1404ق‏)
    137. هندی، علی بن حسام الدین المتقی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، 16ج بیروت: مؤسسه الرساله (1989م)
    138. یثربی، یحیی، «دروغ و توهم؛ دو روی سکه عرفان دکانی»، پایگاه ایکنا: ir/00Emp5، (1395ش)
    139. _________________، «نقدى بر قاعده الواحد و اصل سنخیت»، نقد و نظر، ش37 و 38، 1384ش.
    140. Friedman, Yaron, The Nusayri-ʾAlawis, Leiden, Brill, (2010).

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1کلینی، کافی، ج‏5، ص65.رک: شیخ حر عاملی، الاثنی عشریه
    2صفری فروشانی، نعمت‌الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، ص151
    3مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانى،ج‏4، ص396
    4مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار ، ج‏4، ص706
    5مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار، ج‏5، ص536
    6مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏85، ص24
    7کشی، رجال الکشی ، ص138 و 298
    8صفری، نعمت الله، غالیان، کاوشی در جریان‌ها و برایندها، فصل4، به ویژه ص361
    9صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج‏1، ص536
    10Friedman, 2010, p73-89
    11خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص40
    12دیلمی، هدایه المسترشد، ص172
    13جعفی، مفضل بن عمر، الهفت الشریف، ص350
    14دیلمی، هدایه المسترشد، ص191
    15جندی، شرح فصوص الحکم، ص77
    16.سلطان محمد گنابادی، ولایت نامه، ص 15
    17خصیبی، الهدایه الکبری، ص433 و 434 «… کُنَّا بِکَینُونِیتِهِ قَبْلَ الْحُلُولِ فِی التَّمْکِینِ وَ قَبْلَ مَوَاقِعِ صِفَاتِ التَّمْکِینِ فِی التَّکْوِینِ کَائِنِینَ غَیرَ مُکَوِّنِینَ نَاسِبِینَ غَیرَ مُتَنَاسِبِینَ أَزَلِیینَ لَا مَوْجُودِینَ وَ لَا مَحْدُودِینَ… کُنَّا بِکَینُونِیتِهِ فِی الْقِدَمِ وَ الْأَزَلِ هُوَ الْمُکَوِّنُ وَ نَحْنُ الْمکَانُ… وَ نَحْنُ حُجُبُهُ قَبْلَ الْحُلُولِ فِی التَّمْکِینِ مُمْکِنِینَ لَا نَحُولُ وَ لَا نَزُولُ… وَ قَوْلُهُ أَزَلِیینَ لَا مَوْجُودِینَ وَ کُنَّا أَزَلِیینَ قَبْلَ الْخَلْقِ لَا مَوْجُودِینَ أَجْسَاماً وَ لَا صُوَراً.» در نسخه تحقیق شوقی حداد چنین آمده: «قبل حلول انوارنا و ارواحنا فی الاجسام الأعراض و التمکین بمکین لا یحول…»
    18ابن‌شعبه، الأصیفر، ص90
    19خصیبی، المائده، ص263
    20خصیبی، الرساله الرستباشیه، ج2، ص124
    21ابن شعبه، الأصیفر، ص45، 69، 80
    22سهروردی، رسائل شیخ اشراق ، ج‏4، ص64
    23طوسی، الغیبه، ص408
    24طوسی، الغیبه، ص403، 405
    25خصیبی، الهدایه الکبرى ، ص315
    26خصیبی، الهدایه الکبرى ، ص397
    27دیلمی، هدایه المسترشد، ص191
    28عین القضات همدانی، تمهیدات، ص 300
    29اشعری، مقالات الإسلامیین، ص12
    30خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص26
    31قونوی، صدر الدین، النصوص، ص10
    32ابن‌عربی، فتوحات مکیه، ج3، ص450
    33روزبهان بقلى، شرح شطحیات، ص62-65
    34ابن‌شعبه، حقائق، حقائق اسرار الدین، ، ص15-39
    35طبرانی، الجواهر، ص28
    36آذرخشی، ارزیابی روایات فتوحات مکیّه در بابِ توحید، ص78-104، 172-319
    37قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، ص865
    38طبرانی، البحث و الدلاله فی مشکل الرساله ، البحث، ص26
    39صفری، نعمت الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، ص230
    40صفری، نعمت الله، ارزیابی روایات و منابع مکتوب امامیه درباره زندگی نامه امامان، ص67
    41قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۳۳۸- ۳۳۹
    42ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص201
    43کشی، رجال کشی، ص324
    44حسن‌زاده، ممدالهمم، ص677
    45حسن‌زاده، ممدالهمم، ص677
    46دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید: صوفیه آنچه را به مدد حس و عقل ظاهر دریافت می شود عالم ملک می خوانند و آن را عالم ظلمت و عالم خلق نیز گویند. درحالیکه ورای این عالم را عالم ملکوت و عالم نور و عالم امر می خوانند و بین این عالم و عالم ملکوت نیزعوالم متعدد قائلند و وجود این عوالم را حجاب قلب می دانند. مکاشفات صوفیه در حقیقت عبارت است از آنچه به ادراک باطنی ازاین حجاب ها بیرون می آورند و البته این ادراک را بیش از ادراک حسی و عقلی موجب جزم و یقین می شناسند. ارزش میراث صوفیه ص 102
    47احوال و اقوال خرقانى، ص: 51
    48مولوی، مثنوی، ص562
    49کشی، رجال کشی، ص293
    50طوسی، الغیبه، ص397-414. کشی، رجال کشی، ص291، 292، 519
    51خصیبی، الهدایه الکبرى، ص337-392
    52ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص58
    53جذبی، رساله باب ولایت و راه هدایت، ص 211
    54. تابنده، رساله رفع شبهات، ص 20
    55قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، ص1073
    56خصیبی،الهدایه الکبرى، ص386، 387، 391
    57کشی، رجال کشی، ص304
    58کشی، رجال کشی، ص364
    59کشی،رجال کشی، ص304
    60رک: صادقی شهپر، رضا، «صور نوعیۀ کرامات اولیا در میان معجزات و قصص انبیا»، ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، س9، ش19، تابستان (1389
    61انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص: 123
    62طوسی، الغیبه، ص307
    63اشعری، المقالات و الفرق‏، ص81
    64اسپناقچى پاشازاده‏، محمد عارف، انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام‏، ص112
    65انصارى، طبقات الصوفیه، ص18
    66طوسی، الغیبه، ص404
    67طوسی، الغیبه، ص407
    68ابن‌عربی، فصوص الحکم، ج1، ص94 و109
    69طهرانی، روح مجرد، ص115
    70ابن‌عربی، فصوص الحکم، ج1، ص70-72
    71ابن‌عربی، فتوحات مکیه، ج2 ص135
    72ابن‌عربی،فتوحات مکیه، ج2 ص135-138
    73.نجاشی از آن با عنوان تخلیط یاد کرده (ص67) و استناد نصیریان از همان دوره خصیبی به رساله رستباشیه و فقه الرساله به غایت شایع بوده است. بسیاری از سران نصیریه و حتی خود خصیبی بر آن شرح و حاشیه زده‌اند. (نمونه: طبرانی، البحث و الدلاله
    74خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص82
    75طوسی، الغیبه، ص407
    76عین‌القضاه همدانی، تمهیدات ص229
    77ابن‌بابویه، معانی الاخبار، ص389، 182
    78مولوی بلخی، مثنوی، ص639
    79کشی، رجال کشی، ص326، 327
    80طوسی، الغیبه، ص398
    81ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص167
    82ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص137-146
    83خصیبی، الرساله الرستباشیه، ص54
    84خصیبی، دیوان، ص181. ابن‌شعبه، حقائق اسرار الدین، ص137-139
    85عصمه الدوله ، الرساله المصریه، ص598
    86حسن‌زاده، ممد الهمم، ص160
    87افلاکی، مناقب العارفین، ج‏2، ص639