پرش به محتوا
خانه » اقطاب و سرسلسله‌ها » حسن بصری

حسن بصری

    «حسن بن ابوالحسن یسار»، مشهور به حسن بصری (21_110ق)، متکلم، محدّث، واعظ و یکی از زهاد ثمانیه قرن اول و دوم شمرده و شده و از اولین پیشگامان تصوف در اسلام است. در سال دوم خلافت امام علی علیه السلام، در 16 سالگی همراه خانواده‌اش به بصره سفر کرد و تا آخر عمر در همانجا ساکن شد. درباره مکتب فکری او اتفاق نظر وجود ندارد.

    زندگینامه

    حسن بصری در مدینه به دنیا آمد و در وادی القری (از توابع مدینه) پرورش یافت. در باب تاریخ تولد حسن بصری اتفاق نظر وجود ندارد. به یک روایت[1]عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ص30.، وی «در دوره حیات پیامبر صلی الله علیه و آله تولد یافته و از کوزه آب رسول نوشیده و حضرت او را دعا کرده است» که این قول بعید است و احدی جز عطار و بعض صوفیه به آن قائل نشده است. به گفته «وَکیع»(متوفی 306ق)، در زمان قتل عثمان (در سال ۳۵ق) حسن 10 ساله و به گفته «ابن سعد»، 14 ساله بود. به نظر می‌رسد که قول اخیر درست‌تر باشد، زیرا ابن سعد (متوفی ۲۰۳ق) نزدیک‌ترین فرد به زمان حسن بوده است. علاوه بر این، او در جای دیگری تأکید کرده است که حسن دو سال پیش از قتل خلیفه دوم متولد شد[2]ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص157.. اگر حسن در زمان قتل عثمان 14 ساله بوده است، باید در سال ۲۱ق به دنیا آمده باشد، ضمن آن که وکیع و صَفَدی(696-764ق) نیز همین تاریخ را پذیرفته‌اند. به روایت دیگر در ماجرای گفتگوهای صحابه برای گزینش خلیفه سوم – همراه پدرش – حضور داشته و در آن هنگام نوجوانی زیبا روی و معتدل القامه بوده است[3]هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص73؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص164..

    وی ملقب به «امام التابعین»، «سیدالتابعین» و «شیخ الاسلام» شده و کنیه‌اش «ابوسعید» یا «ابومحمد» یا «ابوعلی» بود[4]اصفهانی، ابونعیم، حلیه الأولیاء، ج2، ص132، هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص130؛ سمعانی، عبدالکریم، … ادامه پاورقی. پدر حسن اهل میسان و در ابتدا مسیحی و نامش یسار یا فیروز (پیروز) بود[5]بدوی، عبدالرحمن، تاریخ التصوف الاسلامی، ص152.. فیروز در یکی از فتوح اسلامی اسیر شد و در جرگه موالی درآمد. سپس او را به مدینه بردند و پس از مدتی آزاد شد. در آنجا او با «رُبَیع بنت نَضْر» یا «جابر بن عبدالله انصاری» یا فرد دیگری از انصار، پیوند ولاء داشت[6]ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج4، ص563_564؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج9، ص287.. از این رو، حسن را انصاری می‌خواندند. مادر حسن، «خَیرَه»[7]ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج4، ص564.، کنیه‌اش امّ‌الحسن، در فتح میسان به اسارت درآمد و با امّ‌سلمه، همسر پیامبر، یا کسان دیگری پیوند ولاء داشت. خیره به زنان قرآن می‌آموخت و برای آنان وعظ می‌کرد. همچنین او را از راویان موثق حدیث دانسته‌اند که از دو همسر پیامبر، یعنی امّ‌سلمه و عایشه، حدیث روایت می‌کرد و دو پسرش، حسن و سعید، و دیگران از او روایت می‌کردند[8]اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیا،، ج2، ص147..

    تحصیل و تدریس

    زندگی حسن بصری را می‌توان به دو دورۀ اصلی کودکی و نوجوانی، و بزرگسالی تقسیم کرد:

    دورۀ نخست زندگانی او از ۲۱ تا ۳۷ق، در فضایی معنوی و نسبتاً آرام در مدینه و مناطق اطراف آن، از جمله وادی القری سپری شد. وی تا ۳۷ق، یعنی تا حدود ۱۶ سالگی در این مناطق زیست و به گزارش «ابوطالب مکی»، از همان اوان کودکی، شاید به تأثیر از فضای معنوی مدینه در آن روزگار، به آموختن معارف دینی و از جمله سماع حدیث تمایل یافت و نخست تحت تأثیر مادرش و نزد او حدیث شنید و وعظ گفتن آموخت و همچنین از ام‌سلمه احادیثی در شأن و منزلت علی (علیه السلام) شنید. افزون برآن، تا ۳۷ق یعنی پیش از مهاجرت به بصره، در مکه و مدینه محضر بسیاری از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دریافت و نزد آنان حدیث شنید. درهمین ایام، قرآن کریم را با شأن نزول آیات آن حفظ کرد و به مطالعۀ تأویل قرآن پرداخت. تابعان و مریدان صوفیه، و برخی نویسندگان و تاریخ نویسان، حسن را دارای سواد زیاد و عالم به علوم مختلف می‌دانسته اند، لذا علاوه بر تصوف و سخنان به ظاهر سلوکی، او را در دیگر علوم نیز صاحب نظر و مرجع معرفی کرده اند، به اختصار بدان اشاره خواهد شد:

    علم تفسیر

    وی از حافظان قرآن بوده و در عصری که مکتب های متعدد تفسیری داشت، مکتب تفسیری حسن نیز رونق فراوانی داشته و نقل شده است که او در دانش تفسیر از تمامی‌تابعین استادتر بوده؛بسیاری از اقوال او در تفسیر آیات قرآن در کتب صوفیه برخی متون تفسیری اهل سنت از جمله طبری، رطبی، سیوطی و… نقل شده است[9]حصری، حیاه الحسن البصری، ص213. عبدالرحیم، تفسیر الحسن البصری، ج1، ص8_12..

    علم حدیث

    گفته شده است که وی محضر 500 تن از صحابه رسول خدا را درک و با 70 تن از حاضرین در جنگ بدر، مرتبط بوده و احادیث زیادی را برای دیگران روایت کرده است. «مجاهد، عطا، طاوس و عمرو بن شعیب»، از جمله کسانی هستند که به محضر وی رسیده و اذعان به فضل او در حدیث داشته اند[10]ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج9، ص158.. گرچه وی متهم به تدلیس[11]ذهبی، محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، ج4، ص572.، ارسال و نقل به معنا (نه الفاظ) بوده و مراسیل وی حجت نبوده است[12]ذهبی، محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، ج4، ص583..

    علم فقه

    او را در لیست فقهای بزرگ اسلام معرفی کرده و عنوان کرده اند که او جزء داناترین مردم به حلال و حرام الهی بوده است[13]ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج9، ص163_166.، گرچه در بخش عقایدوی، به مبانی و فتاوی فقهی او اشاره خواهد شد که حاکی از اختلافات واضح وی با شیعه در مصداق و مبنا بوده و در برخی مواقع با جمهور اهل سنت نیز مخالفت دارد. کتاب‌های متعددی نیز به نقل نظریات فقهی منسوب به حسن بصری اختصاص یافته است، من جمله کتاب «فقه الحسن البصری» در 7 جلد به تالیف «قاضی ابوعبدالله بن مفرج قرطبی» که ظاهرا نسخه‌ای از آن نمانده است[14]حصری، روضه جمال، حیاه الحسن البصری، ص276..

    تصوف

    حسن بصری در نزد صوفیه از جایگاه رفیع و بلندی برخوردار است. او را « امام عصر» و «فرید دهر» و «صاحب مرقعه» (خرقه) می‌دانند.[15]هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب ص103. وی را جامع علوم ظاهری و باطنی دانسته اند که خرقه را از امیرالمومنین علیه السلام دریافت کرده است.[16]لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج1، ص222. اکثر سلاسل صوفیه، خرقه خود را به حسن بصری و از او به امیرمومنان علیه السلام می‌رسانند مانند: سهرودیه، طیفوریان،[17]معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، ج2، ص151. کبرویه،[18]خوارزمی، حسین بن حسن، جواهر الاسرار، ج1، ص94. صفویه و نعمت اللهیه[19]کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب شاه نعمت الله ولی، ص55.

    اساتید

    حسن استادان بسیاری داشت که مختصرا به اسامی برخی از آنان اشاره می‌شود:

    1. حِطّان بن عبدالله رقاشی بصری
    2. انس بن مالک انصاری: حسن بصری از این صحابی بسیار روایت نقل کرده و وی نزد انس از احترام خاصی برخوردار بوده و پرسش کننده ها را به او ارجاع می‌داده است.[20]ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص176..
    3. عِمران بن حُصین صحابی[21]ابن سعد، مُحمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158..
    4. جابر بن عبدالله انصاری.
    5. عبدالله بن عباس[22]ابن سعد، محمّد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158..
    6. حذیفه یمانی.
    7. عمار بن یاسر، اُبی بن کعب و سَعد بن عباده نیز صحابه ای هستند که گرچه حسن، مستقیما از آنان سماع حدیث نداشته اما با واسطه از آنان روایت می‌کرد[23]ابن سعد، محمد بن سَعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158..

    برخی مدعی شده اند که وی از «سَمُره بن جندب» و « ابوهریره» نیز حدیث فرا گرفته[24]ابن سَعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158. برخی نیز سماعِ حسن از این دو را انکار کرده و گفته اند که حسن از ابوهریره حتی یک حرف نشنیده است[25]مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج1، ص269، طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج13، ص2489..

    شاگردان

    شاگردان حسن نیز مانند شیوخش فراوان اند؛ مختصرا به برخی اسامی وارد شده در این باب اشاره می‌کنیم:

    1. فَرقد بن یعقوب سَبخی. وی مسیحی مسلمان شده‌ای بوده و تا آخر نیز خود را وام‌دار میراث مسیحیت و یهودیت می‌دانست. ظاهرا وی نیز همانند حسن، اصالتا ایرانی بوده و گزارشاتی مبنی بر مکالمات فارسی او با حسن وارد شده است[26]ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص169..
    2. واصل بن عَطا. از نخستین پیشوایان معتزله است که اصالتی ایرانی داشته و ظاهرا در علم کلام، مهارت داشته و انسانی فصیح و بلیغ بود.
    3. عمرو بن عُبید. مردی ایرانی که وی نیز همانند واصل جزء پیشوایان معتزله بوده و با همراهی واصل و برخی دیگر، پس از قتل خلیفه «ولید بن یزید اموی» در صدد این برآمدند که «محمد نفس زکیه» نواده امام حسن علیه السلام را بر مسند خلافت بنشانند[27]زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج5، ص81؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج13، ص124..
    4. عیسی بن عمر ثقفی. از قاریان معروف که دانش قرائت را از حسن فرا گرفت.
    5. عبدالواحد بن زید. جزء نخستین مشایخ صوفیه که گویند از حسن اجازه داشته است. معصوم علیشاه(1344ق) دیگر صوفی قرن‌های اخیر، مدعی شاگردی وی در نزد «کمیل بن زیاد» شده است[28]معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، ج3، ص93..
    6. حبیب عجمی. از نخستین مشایخ صوفیه نام برده شده است[29]لکهنوی، بحرالعلوم، فواتح الرحموت، ج2، ص812..
    7. ابن أبی العوجاء. وی یکی از سران زنادقه بوده است.
    8. هشام بن حسان قُردوسی بصری[30]زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج8، ص85..
    9. سلام مدائنی معروف به خراسانی.
    10. رابعه عدویه. بنابر گزراش عطار از میدان حسن بصری بوده و البته حسن نیز به وی ارادتی ویژه داشته است[31]عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ص28.. اما آنچه از زندگانی رابعه به دست آمده چنین به نظر می‌رسد که وی در هنگام فوت حسن بصری، نهایتا 15 سال داشته و قبل از ورود به عالم تصوف و تزهّد، سال‌های زیادی به کنیزی مشغول بوده است[32]بدوی، عبدالرحمن، رابعه عدویه، ص9_12.. لذا نمی‌توانسته درآن سال‌ها با حسن بصری ارتباط استاد و شاگردی برقرار کرده و هیچ پیوند ارادتی میان این دو وجود نداشته است.

    ابن سیرین یکی از سرسخت ترین معارضان حسن بصری و هم عصر او بود[33]وکیع، محمد بن خلف، أخبار القضات، ج1، ص370. که در ابتدا از مصاحبان وی شمرده می‌شد و سپس راه مخالفت با وی را در پیش گرفت[34]ابن خلکان، شمس الدین أحمد، وفیات الأعیان، ج4، ص182.. مخالفت این دو به نوعی شهره گشت که ضرب المثل شده بود: «جالس اما الحسن او ابن سیرین»[35]یا با حسن بنشین یا ابن سیرین. [قمی، عباس، سفینه البحار، چ1ص678]..

    فقه حسن بصری

    حسن از فقهای تابعین محسوب می‌شود که در نزد اهل سنت نظریاتش بسیار حائز اهمیت بوده است. البته مبانی و فتواهای او در تعارض با فقه شیعه بوده است. وی همه فتواهایش را نه بر اساس قرآن و روایت بلکه مبتنی بر رای و نظر خودش می‌داند.[36]ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج7، ص165. مثلا در صورتی که شرایط برای سجده بر زمین نباشد، حسن حکم می‌کند به مختار بودن سجده بر پشت کسی، یا صبر کردن تا امکان سجده فراهم شود. شیخ طوسی ذیل این فتوا می‌گوید که این فتوا غلط است.[37]«وقال الحسن البصری: هو بالخیار بین أن یسجد علی ظهر غیره وبین أن یصبر حتی إذا قدر علی السجود علی الأرض سجد … ادامه پاورقی

    یکی از شاذترین فتواهای حسن که حتی مخالف اجماع امت اسلام است و احدی به آن فتوا نداده است، حکم به غسل نداشتن زنی است که در حال نفاس از دنیا رفته باشد، زیرا که او را شهید می‌داند و شهید نیز غسل ندارد[38]«النفساء تغسل ویصلی علیها، وبه قال جمیع الفقهاء وقال الحسن البصری: لا تغسل ولا یصلی علیها». [طوسی، محمدبن حسن، … ادامه پاورقی[39]«و أو الغرق أو الهدم أو النفاس وعلی هذا مذهب أهل العلم عدا الحسن البصری فإنه قال: النفساء شهیده. لنا التمسک … ادامه پاورقی

    در دین موجل میت[40]«وقال فی مسائل الخلاف : مسأله، من مات وعلیه دین مؤجل، حل علیه بموته، وبه قال أبو حنیفه والشافعی، ومالک، وأکثر … ادامه پاورقی، پوشش کنیز و دختر بچه،[41]«مسأله: الصبیه والأمه تجزیان بستر الجسد، ولا یجب علیهما ستر الرأس، وهو إجماع علماء الإسلام عدا الحسن البصری، … ادامه پاورقی و استحسان نداشتن طهارت با آب،[42]«سعید بن المسیب: هل یفعل ذلک إلا النساء؟ وکان الحسن البصری وابن عمر لا یستنجیان بالماء. وقال عطاء: إنه محدث. … ادامه پاورقی شستن دست و صورت به جای تیمم در صورت نبودن آب به انداره کافی[43]«لو کان معه من الماء ما لا یکفیه لطهارته من الجنابه تیمم، وهو قول أکثر العلماء، لأنه غیر واجد للماء. ولقول … ادامه پاورقی و جواز استمناء[44]«وأفتی ابن حزم بجواز الاستمناء، ونقل الفتوی بذلک عن الحسن البصری وعمرو بن دینار وزیاد بن أبی العلاء ومجاهد». … ادامه پاورقی نیز فتوا بر خلاف فقه شیعه داده است.

    دیدگاه شیعه

    اکثر علما و فقهای شیعه به مذمت حسن بصری پرداخته اند. از مهمترین افرادی که حسن بصری را به شدت مذمت کرده است، «فضل بن شاذان» از اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام می‌باشد. فضل در باب زهاد ثمانیه آن‌ها را به چهار تن مذموم و چهار تن ممدوح تقسیم می‌کند و حسن بصری را اینگونه توصیف می‌کند: «وَ الْحَسَنُ کانَ یلْقَی أَهْلَ کلِّ فِرْقَهٍ بِمَا یهْوَوْنَ وَ یتَصَنَّعُ‏ لِلرِّئَاسَهِ وَ کانَ رَئِیسَ الْقَدَرِیهِ».[45]کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص 97. (حسن با هر گروهی به آنچه آن گروه مایل بود ملاقات می‌کرد، و دنبال ریاست کردن بودن، وبزرگ قدریان بود). این گزارش را رجالیون و سیره نویسان شیعه تلقی به قبول کرده و آن را ذکر کرده اند.[46]ر: ک: قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج2، ص 88؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج5، ص256. علاوه بر این ابن شاذان کتابی در رد اعتقاد برتری فرشتگان بر انبیاء به نام «الرّدّ علی الحسن البصری فی التفضیل»[47]حلی، حسن بن یوسف، موسوعه طبقات الفقهاء، ج3، ص431. نگاشته است.

    علاوه بر «فضل بن شاذان»، سایر فقها و علما نیز مانند او به مذمت حسن بصری پرداخته اند. «شیخ طوسی» در کتاب فقهی خویش «الخلاف» که براساس فتواهای اختلافی بین شیعه و اهل سنت به نگارش درآورده است، بارها نام او را در کنار سایر فقهای اهل سنت نام برده و به رد نظریاتش پرداخته است.[48]طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج1، ص45. «ابوالفتوج کراجکی» از شاگردان «شیخ مفید» و «شیخ طوسی» کتاب دارد به نام «التنبیه علی اغلاط ابی الحسن البصری» که نسخه آن موجود نیست[49]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج4، ص437. و در کتاب دیگرش «التعجب من اغلاط العامه»، حسن بصری را متجاوز از ولایت اهل بیت علیهم السلام معرفی می‌کند.[50]کراجکی، ابوالفتح، التعجب من اغلاط العامه فی مساله الامامه، ص115. «شهید اول» او را از علمای عامه می‌دانسته است.[51]مکی عاملی، محمدبن جمال الدین، ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، ج4، ص134. «عمادالدین طبری» از علمای قرن هفتم، حسن بصری را از غالیان در محبت ابوبکر می‌داند.[52]طبری، حسن بن علی، کامل البهائی، ج1، ص384. «مجلسی اول» با اینکه حسن را از اصحاب امیرالمومنین علیه السلام می‌داند اما او را از اهل سنت[53]مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج4، ص145. و کسی می‌داند که کلمات امیرالمومنین علیه السلام را سرقت کرده و به نام خودش منتشر می‌کرده است.[54]مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج5، ص477. «علامه مجلسی» پسر، حسن را ملعون از طرف اهل بیت علیهم السلام[55]مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص 457. و از اشرار اهل سنت معرفی می‌کند.[56]مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، 8ج، ص 330. «ملاطاهر قمی» استاد علامه مجلسی، حسن بصری را کسی که غریق دریای بدعت و ضلالت و مقتدای ارباب شقاوت است و اول کسی است که رهبانیت را در میان اهل اسلام رواج داده، می‌داند.[57]قمی، محمدطاهر، تحفه الاخیار، 145. «شیخ حر عاملی» نیز حسن را از منحرفین مکتب اهل بیت علیهم السلام که به دنبال محکم کردن جایگاه دنیایی خویش بوده، می‌داند.[58]«ومنهم الحسن البصری وانحرافه عن أهل البیت علیهم السلام وعدوله عن متابعتهم ظاهر غیر إنا ذکرنا بعض ما ورد فیه. .. … ادامه پاورقی «ملامحسن فیض» نیز حسن بصری را بی بهره از علوم حقیقی [59]فیض کاشانی، محسن، الوافی، ج1، ص224. و منافق و دشمن امیرالمومنین علیه السلام می‌دانسته است.[60]فیض کاشانی، محسن، راه روشن، ج1، ص177. «شیخ یوسف بحرانی» او را از جمله نواصب و بزرگان گناهکاران می‌داند.[61]بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج1، ص161. «میرزا عبدالله افندی» معروف به «صاحب ریاض» از علمای طراز اول شیعه و شاگرد و همکار علامه مجلسی در تالیف بحارالانوار، در مورد حسن بصری می‌نویسد: «حسن بصری از دشمنان و مبغضین بلکه از محاربین با امیرالمومنین علیه السلام بوده است بدون هیچ شکی»[62]«الحسن البصری من أعدائه و مبغضیه بل محاربیه من دون ریب». [افندی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، … ادامه پاورقی

    حتی دامنه مذمت حسن بصری به «قاضی نورالله شوشتری» که سعی وافری در شیعه معرفی کردن بزرگان اهل سنت دارد، رسیده است و در دو موضع، حسن بصری را از کسانی معرفی می‌کند که مورد طعن شیعه است و روایاتش مورد قبول نیست.[63]«البصری عن عائشه وقال أنه نص خفی علی إمامه أبی بکر والحسن البصری ممن قدحفیه الشیعه والشافعی». [شوشتری، … ادامه پاورقی[64]«وأما الحسن البصری فمع قطع النظر عن القوادح المرویه فیه عن طریقه أهل البیت علیهم السلام قد سبق الروایه عن … ادامه پاورقی «علامه امینی» نیز حسن بصری را مخالف امیرالمومنین علیه السلام و زاهد دروغین می‌داند.[65]الامینی، عبدالحسین، الوضاعون و احادیثهم، ص446. «شیخ عبدالله مامقانی» در کتاب رجالی خویش «تنقیح المقال» بحث نسبتا مبسوطی را در مورد حسن انجام می‌دهد. او ابتدائا روایت و عبارات مذمت حسن را می‌آورد و در ادامه با نقل عبارت و گزارش «ابان ابن ابی عیاش»، این نکته را تذکر می‌دهد، که این روایت دلیل بر توبه و ندامت او در آخر امرش بوده است، اما «علامه مامقانی» در تصحیح این گزارش به ثقه نبودن «ابان» و منافق بودن حسن و تسالم اصحاب امامیه بر مذمت او اشاره می‌کند و دست برداشتن از اخبار کثیره در مذمت بصری را به دلیل گزارش «ابان» نمی‌پذیرد.[66]مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ص19ـ15.

    نکته قابل تامل در مورد حسن بصری، مذمت وی توسط حکما و عارفان و صوفیان شیعی است. ملاصدرا در مذمت او می‌نویسد: «حسن، او از واعظان و داستان‌سرایان و صاحبان نقل و روایات از کسانی‌اند که مردمان آدمی شکل، اینان را به واسطه زیادی محفوظات و بسیاری روایاتشان یا به ویژه اگر بدان محفوظات و روایات آنچه توانائی بر آراستن سخن و آوردن کنایات و استعارات و معانی و بیان که دارند، بیاورند، دانشمند نامیده‌اند… جز این علم از ابداع بدعت گذاران و نوآوران و از شیوه های گمراه کننده متخلفان است؟ در حالی که این نادانی و غروری است که متأسفانه گریبان علمای ظاهری را گرفته و با این ریسمان در چاه معطلان و ستیزگران و متکبران فرود آمده و در آن ماوای گزیده‌اند.[67]ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج2، ص267-265. «سید جلال الدین آشتیانی» هم او را از عرفای اهل سنت می‌داند که به دنبال آن است که در مقابل خلافت مطلقه اهل بیت علیهم السلام افرادی را بتراشد.[68]آشتیانی، جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم ؛ص916. همین دید را «محمدحسین طهرانی» در مورد حسن بصری دارد و از دید خودش او را مقابل عرفای حقیقی شیعی معرفی می‌کند.[69]طهرانی، محمدحسین، امام شناسی، ج‏5 ؛ ص189. و حتی صوفیان فرقه‌ای از شیعه نیز روایات مذمت حسن بصری را پذیرفته اند.[70]شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج‏1، ص32.

    مبانی نظری و اعتقادی

    توحید

    رویت خداوند

    حسن بصری از کسانی است که رویت خداوند متعال در معراج را برای رسول الله صلی الله علیه واله حتمی می‌داند[71]الصنعانی، عبدالرزاق، التفسیر القرآن، ج3، ص253. و رؤیت در قیامت برای خلائق بدون اینکه به احاطه ذات بیانجامد را قائل است.[72]الشعرانی، عبدالوهاب، الطبقات الکبری، ج1، ص58. در مقابل، «شیخ طوسی» وی را از کسانی می‌داند که رویت خداوند متعال را نفی می‌کند.[73]الطوسی، محمد بن حسن، التبیان فی التفسیر القرآن، ج4، ص266.

    قدریه

    یکی از مسائلی که از قدیم در میان مسلمانان در مورد آن اختلاف رای وجود داشته، بحث تفویض و جبر بوده است، کمتر عالم و اندیشمندی را می‌بینیم که در این مورد اظهار نظری نکرده باشد، حسن بصری نیز از این قضیه مستثنی نیست. بنابر گزارشی از «ابن ابی العوجاء» که در کتب معتبر شیعی وارد شده است، دیدگاه حسن در این مورد مذبذب بوده است و گاهی قدری بوده و گاهی جبری[74]صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۹. و البته گزارشاتی نیز در باب تفویضی بودن او وارد شده است، به گونه‌ای که بزرگان اهل سنت این رأی حسن را تنها عیب او، و بار سنگینی به دوش خویش می‌دانسته‌اند. و در گزارشی دیگر به دلیل ترس از حکام، سکوت می‌کند و موضوع تقویض را مطرح نمی‌کند.[75]«روی ابن سعد فی الطبقات فی ترجمته عن أبی هلال قال: سمعت حمیدا وأیوب یتکلمان فسمعت حمیدا یقول لأیوب : لوددت انه … ادامه پاورقی

    نبوت

    متاسفانه به دلیل ورود اسرائلیات در متون اهل سنت، با افسانه ای به نام «غرانیق» مواجه می‌شویم.[76]طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج2، ص75. از جمله کسانی از میان تابعین، که افسانه غرانیق را پذیرفته، حسن بصری است، وی در این مورد می‌گوید: «این، رسول – علیه السّلام – گفت، اعنی: تلک الغرانیق العلی منها الشّفاعه ترتجی، و لکن به وسواس شیطان.»[77]رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی التفسیر القرآن، ج13، ص347.

    ولایت و امامت

    شورایی بودن خلافت

    حسن بصری به شورایی بودن خلافت معتقد بوده، و یکی از اشکالات او به معاویه نیز همین بوده است.[78]«فلما خرج قال له أصحابه: ما وراءک؟ قال: وضعت رجل معاویه فی غرز غی لا یزال فیه إلی یوم القیامه. قال الحسن … ادامه پاورقی

    بی‌طرفی در اختلافات صحابه

    در میان بزرگان اسلام، بعضی در مورد اختلافات بین امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام با دشمنانشان، بی‌طرفی پیشه می‌کردند و از جمله این افراد حسن بصری بوده است. وقتی از او در باره قتال صحابه با یکدیگرپرسیده می‌شود، چنین جواب می‌دهد: «آن‌ها در رکاب رسول خدا جنگیدند و ما غائب بودیم، و دانا بودند و ما نادانیم، اجتماع کردند پس ما تبعیت می‌کنیم، اختلاف کردند ما توقف می‌کنیم».[79]القرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج16، ص322. این دیدگاه در تمام عُمر حسن همراه او بوده است و او در جنگ‌ها و نزاع‌های اهل بیت علیهم السلام با مخالفین، هیچ مشارکتی نداشته است.

    تمجید از منحرفین

    حسن در مورد عثمان نیز – علی‌رغم داشتن انتقاداتی به معاویه و مشاجراتی با حَجّاج – هرگز دست از قداست وی به عنوان خلیفه و صحابی پیامبر بر نمی‌دارد، وی درباره قضیه کشته شدن این خلیفه اموی می‌گوید: «کافران او را کشتند و منافقان او را یاری نکردند، و در زمان کشته شدنش در مدینه نبود الا قاتل و خاذل».[80]«وقال: قتله الکفار وخذله المنافقون ولم یکن فی المدینه یوم قتله إلا قاتل وخاذل. [الکراجکی، ابوالفتح، التعجب من … ادامه پاورقی لذا در ذیل آیه 17 سوره جن، فتنه را برای اصحاب پیامبر می‌داند که در نهایت به قتل امامشان (عثمان) ختم شده است.[81]«و اللَّه که اصحاب رسول درویش بودند و بر طریقت مستقیم سامع و مطیع، [پس] خدای تعالی کنوز قیصر و کسری بر ایشان … ادامه پاورقی

    حسن در مساله «علی علیه السلام و عثمان» و «علی علیه السلام و معاویه لعنت الله علیه»، بر اساس همان نظریه و دیدگاه «حفظ قداست صحابی و خلفاء» حرکت می‌کند و می‌گوید: «برای علی علیه السلام و عثمان هر دو سبقتی، و برای هر دو قرابتی بود (با رسول الله صلی الله علیه و اله)، مبتلی شد علی و صحت یافت عثمان». و وقتی درباره علی و عثمان از او پرسیده شد، گفت: «برای هردوی آن‌ها قرابتی بود و برای علی علیه السلام سابقه هست ولی برای معاویه سابقه‌ای نیست، و هردوی آن‌ها مبتلا شدند.[82]الذهبی، محمد بن احمد، سیر الاعلام النبلاء، ج3، ص 142. البته حسن در مورد عثمان پا را فراتر هم گذاشته است و از لسان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله روایتی را جعل می‌کند با این مضمون که «عثمان کسی است که در قیامت به اندازه قبیله ربیعه و مضر شفاعت می‌کند».[83]الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج4، ص46. او بر عثمان ترحم، و قاتلینش را لعن می‌کرده، و لعن نکردن قاتلین عثمان را موجب لعن می‌دانسته است.

    حسن با اینکه رای خوارج را نداشته اما به قبول پذیرش حکمیت توسط امیرالمومنین علیه السلام اعتراض داشته است.[84]مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغه و الادب، ج2، ص178.

    اصولا می‌توان حسن را جزء کسانی دانست که از پشتوانه‌های عقیده عدالت صحابه است، او اهل بدر را عذاب الهی معاف می‌داند.[85]طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج10، ص61. این رویه حسن بصری را حتی در مواجهه با «ابان ابی عیاش» که بنابر گزارش، «ابان» در آن زمان جز مفرطین محبین امیرالمومنین علیه السلام محسوب می‌شده، نیز می‌شود دید و برای ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر امید نجات داشته است.[86]هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ترجمه انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل‏، ص594. وی حتی «ابوموسی اشعری» را مدح کرده و او را در جریان حکمیت از کسانی می‌داند که به دنبال آخرت بوده است.[87]ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج4، ص 113. حسن بصری با خلیفه اموی «عُمر بن عبدالعزیز» رابطه مستحکمی داشته است و در هنگام مرگ خلیفه اموی، او را با عبارت «بهترینِ مردم» یاد می‌کند.[88]السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص267.

    مدح ابوبکر

    از کسانی که حسن بصری به صورت ویژه به فضائل و مناقب او پرداخته، ابوبکر است. وی خلافت ابوبکر را به نص جلی و خفی ثابت می‌داند.[89]هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی أهل البدع والزندقه، ص 250. او در جواب «عمر بن عبدالعزیز» در مرود اختلافات بعد رسول الله صلی الله علیه و اله می‌گوید: «بله والله که او را خلیفه خود قرار داد و همانا ابوبکر عالمتر و باتقواتر و خائف‌تر از خداوند متعال بود، که بر خلافت بمیرد در حالی که بر او امر نشده باشد.[90]ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج30، ص 297. و ابوبکر و اصحابش را مصداق قوم محبوب در آیه کریمه «یا أیها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم ویحبونه» می‌داند.[91]طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج6، ص382.

    معنای قربی

    از آیاتی که در مصادر عامه و خاصه به عنوان فضیلتی برای اهل بیت علیهم السلام شمرده شده است،[92]ر. ک: حسینی فیروز آبادی، مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته (ترجمه ساعدی)، ج1، ص429. آیه 23 سوره شوری است که در آن، «ذوی القربی» به «آل محمد» تفسیر شده است. اما حسن بصری «ذوی القربی» را اینگونه تفسیر می‌کند: «مزد نمی‏‌خواهم لکن می‌فرمایم شما را به دوست داشتن هر کس که نزدیکی جوید به اللّه، به طاعت و عمل نیکو، و بر وفق این قول، هر کس که اللَّه را فرمانبردار است و تقرب را به وی نیکوکار است، واجب است بر تو که او را دوست داری و مودت وی فریضه دانی».[93]میبدی، رشید الدین، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏9، ص23. حسن بصری در ادامه همین مشی، در تفسیری، «حضرت ابوطالب علیه السلام» را اهل دوزخ می‌داند.[94]سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج3، ص283.

    مهدویت

    حسن بصری بر خلاف اکثریت اهل سنت که مهدی موعود را از نسل فاطمه سلام الله می‌دانند، مصداق مهدی را «عمر بن عبدالعزیز» و حضرت عیسی علیه السلام می‌داند.[95]السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص 254.

    تقدیس ابلیس

    کلام حسن بصری در مورد ابلیس مورد استفاده بزرگان صوفیه مانند « عین القضات همدانی» در تقدیس ابلیس بوده است. وی در این مورد می‌گوید: «إنّ نور إبلیس من نار العزّه لقوله تعالی: خلقتنی من نار».[96]عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد، التمهیدات، ص211.

    گناه کبیره

    حسن بصری، مرتکب کبائر را منافق می‌داند که در این مورد با خوارج که مرتکب کبائر را کافر می‌دانند، رای و نظرش نزدیک است.[97]ایجی، میر سیدشریف، شرح مواقف، ج3، ص257- 254.

    اعمال و سلوک

    اعوان ظالمین

    بنابر گزارشات متعدد تاریخی، حسن بصری در بصره قاضی منصوب «عمر بن عبدالعزیز» بوده است.[98]وکیع، محمد بن خلف، أخبار القضاه، ص240-237.

    یاری نکردن اهل بیت

    هیچ گزارشی از کمک جانی و مالی حسن بصری نسبت به ائمه علیهم السلام وجود ندارد، و بالعکس، گزارشاتی در مورد او از یاری نکردن حضرات معصومین وجود دارد مانند: همراهی نکردن امام حسین علیه السلام و بالعکس، همراهی با لشکر حَجّاج به فرماندهی «قتیبه بن مسلم» به سمت خراسان.[99]العاملی النباطی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج3، ص247.

    زهد افراطی

    عمده‌ترین خصوصیتی که باعث شناخته شدن او به عنوان یک صوفی شده و صوفیان و حتی محدثین از دیرباز به این ویژگی او تاکید داشته و از نظریات او استفاده می‌کرده‌اند[100]به عنوان نمونه می‌توان به کتاب «الزهد» عبدالله بن مبارک که کهن‌ترین کتاب در حوزه زهد است، اشاره کرد که از همه … ادامه پاورقی این رویه حسن بصری در مقابل سنت قطعی اهل بیت علیهم السلام است که به «نیکو نبودن ازدواج» حکم می‌کند[101]کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ص55. و لباسش را چرک نگه می‌داشت.[102]الشعرانی، عبدالوهاب، تنبیه المغترین، ص240.

    در آیینه روایات

    حسن بصری در روایات و مصادر شیعه، حَسَن نبوده و در مذمت او روایات متعدی در مجامع روایی شیعه وجود دارد.

    دیدگاه امیرالمومنین

    بنابر اقوال و روایات شیعی، حسن بصری در جنگ‌های امیرالمومنین علیه السلام بی‌طرف بوده است و دلیل آن را نیز فرو نرفتن در فتنه می‌دانسته است.[103]الثقفی الکوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج2، ص 658. لذا مورد نفرین امیرمومنان علیه السلام قرار گرفته و دائما محزون بوده است.[104]الراوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج2، ص547. و امیرالمومنین علیه السلام لقب «برادر شیطان» و « سامری امت» به او می‌دهد.[105]الطبرسی، احمد بن علی، (فارسی) الاحتجاج، ج1، ص371.

    دیدگاه امام حسن

    وی در نامه‌ای که به امام حسن علیه السلام می‌نویسد، بعد از تمجید از اهل بیت علیهم السلام، در مورد قضا و قدر سوالی را مطرح می‌کند که امام علیه السلام در جواب نامه، او را از «کسانی که خود و دیگران را بر اهل بیت علیهم السلام مقدم داشته‌اند» معرفی می‌کنند.[106]مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج10، ص137.

    دیدگاه امام سجاد

    در روایات، امام سجاد علیه السلام، چند مرتبه به اصلاح تفکرات حسن بصری اقدام کرده‌اند. یک بار او را موعظه می‌کنند و بعد از آن دیگر حسن موعظه را ترک می‌کند.[107]مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج46، ص116. بار دیگر به علت دیدگاهش در مورد فرزند، او را تکذیب می‌کنند[108]راوندی، قطب الدین، الدعوات، ص285. و در مرتبه‌ای او را به علت نادیده گرفتن سعه رحمت الهی، رد می‌کنند.[109]علم الهدی، سید مرتضی، علی بن حسین بن موسی، الامالی، ج1، ص113.

    دیدگاه امام باقر

    امام باقر علیه السلام در حکمی که حسن بصری در مورد صرافی کرده است، او را «یاوه سرا» معرفی می‌کنند.[110]شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۹. و در روایتی دیگر او را کسی می‌دانند که به راهی غیر اهل بیت علیهم السلام رفته [111]«حُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ … ادامه پاورقی و همچون ابوحنیفه برای خودش در مقابل اهل بیت علیهم السلام وجاهت علمی قائل است.[112]کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص222.

    دیدگاه امام صادق

    امام صادق علیه السلام در چند مورد حسن بصری را تکذیب کرده است. یک بار، امام در روایتی او را در مورد مفسر بودنش تکذیب کرده و او را از مفوضه معرفی می‌کنند.[113]ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار، تفسیر القرآن الکریم، ص273. و در روایت دیگری قول او را در معنای «قربی» تخطئه می‌کنند.[114]برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج1، ص144. و در روایتی دیگر به علت اباء کردن از نقل کامل داستان غدیر، امام علیه السلام او را نفرین می‌کنند و مرگ او را از خدا می‌خواهند.[115]المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار، ج1، ص102.

    منابع و مآخذ

    1. الابطحی، محمد علی، تهذیب المقال فی تنقیح کتاب رجال النجاشی
    2. ابن خلکان، شمس الدین أحمد، وفیات الأعیان و إنباءُ أبناء الزمان، نشر دارالکتب العلمیه
    3. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ۹جلدی، بیروت-لبنان، دار صادر، بی‌تا
    4. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق
    5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه
    6. ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار، تفسیر القرآن الکریم
    7. اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء، چاپ بیروت
    8. افندی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء
    9. الامینی، عبدالحسین، الوضاعون و احادیثهم
    10. امینی، عبدالحسین، الغدیر، موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، قم، 2009م
    11. اندلسی، ابن حزم، المحلی
    12. ایجی، میر سید شریف، شرح مواقف
    13. آشتیانی، جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم
    14. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، قم، ۱۳۶۳ش.
    15. بدوی، عبدالرحمن، رابعه عدویه
    16. بدوی، عبدالرحمن، تاریخ تصوف اسلامی، نشر افراز، 1389ش
    17. برقی، احمد بن محمد، المحاسن
    18. الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی
    19. الثقفی الکوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات
    20. حر عاملی، محمد بن حسن، الاثناء عشریه
    21. حسینی فیروز آبادی، مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، ترجمه ساعدی
    22. حصری، روضه جمال، حیاه الحسن البصری
    23. الحلی، ابن ادریس، السرائر
    24. الحلی، جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المختصر
    25. حلی، حسن بن یوسف، موسوعه طبقات الفقهاء
    26. الحلی، محمد بن حسن، تذکره الفقهاء
    27. خوارزمی، حسین بن حسن، جواهر الاسرار و زواهر الانوار
    28. خوئی، سید أبوالقاسم، معجم رجال الحدیث
    29. ذهبی، محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسّسه الرساله
    30. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی التفسیر القرآن
    31. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح
    32. راوندی، قطب الدین، الدعوات
    33. زرکلی، خیرالدین، الأعلام
    34. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۱ق
    35. سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیربالماثور
    36. السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء
    37. الشعرانی، عبدالوهاب، تنبیه المغترین
    38. شعرانی، عبدالوهاب، طبقات الکبری، نشر بیروت، نوبت سوم، 1393
    39. شوشتری، نورالله، الصوارم المهرقه فی جواب الصواعق المحرقه
    40. شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، تهران، سنایی، بی‌تا
    41. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه
    42. الصنعانی، عبدالرزاق، التفسیر القرآن
    43. طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، نشر مرتضی، 1403ق
    44. طبری، حسن بن علی، کامل البهائی
    45. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، الامم و الملوک، نشر اساطیر، 1388ش
    46. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن
    47. الطوسی، محمد بن حسن، التبیان فی التفسیرالقرآن
    48. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف
    49. طهرانی، محمدحسین، امام شناسی
    50. طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، اسماعیلیان، قم، 1408ق
    51. العاملی النباطی، علی بن یونس، الصراط المستقیم
    52. عبدالرحیم، محمد، تفسیر الحسن البصری
    53. عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، تصحیح محمد استعلامی
    54. علم الهدی، سید مرتضی، علی بن حسین بن موسی، الامالی(الدرر و الغرر)
    55. عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران
    56. فیض کاشانی، محسن، الوافی، اصفهان، مکتبه الإمام علی (علیه السلام)، 1406ق
    57. فیض کاشانی، محسن، راه روشن
    58. القرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن
    59. قمی، عباس، الکنی و الالقاب
    60. قمی، عباس، سفینه البحار و مدینه الحکم و الاآثار
    61. قمی، محمدطاهر، تحفه الاخیار
    62. کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی
    63. الکراجکی، ابوالفتح، التعجب من أغلاط العامه فی مسأله الإمامه
    64. کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب شاه نعمت الله ولی
    65. کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی
    66. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیه
    67. لاهوری، غلام سرور صاحب، خزینه الاصفیاء، چاپ نول‌کشور، بی‏تا
    68. لکهنوی، بحرالعلوم، فواتح الرحموت در شرحِ مسلّم الثبوت
    69. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال
    70. مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغه و الادب
    71. مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، نشر قدیانی
    72. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، 1403ق
    73. مجلسی، محمدباقر، ملاذالاخیار فی فهم تهذیب الاخبار
    74. مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه
    75. معصوم‏علی شاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، تهران، 1316ق
    76. مکی عاملی، محمدبن جمال الدین، ذکری الشیعه فی احکام الشریعه
    77. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی
    78. المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار غی فضائل الائمه الاطهار
    79. میبدی، رشید الدین، کشف الأسرار وعده الأبرار، تهران، 1371ش
    80. وکیع، محمد بن خلف، أخبار القضات
    81. هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب
    82. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس
    83. هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ترجمه اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی
    84. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی أهل البدع والزندقه

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ص30.
    2ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص157.
    3هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص73؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج1، ص164.
    4اصفهانی، ابونعیم، حلیه الأولیاء، ج2، ص132، هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص130؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج2، ص220.
    5بدوی، عبدالرحمن، تاریخ التصوف الاسلامی، ص152.
    6ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج4، ص563_564؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج9، ص287.
    7ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج4، ص564.
    8اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیا،، ج2، ص147.
    9حصری، حیاه الحسن البصری، ص213. عبدالرحیم، تفسیر الحسن البصری، ج1، ص8_12.
    10ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج9، ص158.
    11ذهبی، محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، ج4، ص572.
    12ذهبی، محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، ج4، ص583.
    13ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج9، ص163_166.
    14حصری، روضه جمال، حیاه الحسن البصری، ص276.
    15هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب ص103.
    16لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج1، ص222.
    17معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، ج2، ص151.
    18خوارزمی، حسین بن حسن، جواهر الاسرار، ج1، ص94.
    19کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب شاه نعمت الله ولی، ص55.
    20ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص176.
    21ابن سعد، مُحمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158.
    22ابن سعد، محمّد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158.
    23ابن سعد، محمد بن سَعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158.
    24ابن سَعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص158.
    25مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج1، ص269، طبری، محمد بن جریر، تاریخ، ج13، ص2489.
    26ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج9، ص169.
    27زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج5، ص81؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج13، ص124.
    28معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، ج3، ص93.
    29لکهنوی، بحرالعلوم، فواتح الرحموت، ج2، ص812.
    30زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج8، ص85.
    31عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ص28.
    32بدوی، عبدالرحمن، رابعه عدویه، ص9_12.
    33وکیع، محمد بن خلف، أخبار القضات، ج1، ص370.
    34ابن خلکان، شمس الدین أحمد، وفیات الأعیان، ج4، ص182.
    35یا با حسن بنشین یا ابن سیرین. [قمی، عباس، سفینه البحار، چ1ص678].
    36ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج7، ص165.
    37«وقال الحسن البصری: هو بالخیار بین أن یسجد علی ظهر غیره وبین أن یصبر حتی إذا قدر علی السجود علی الأرض سجد علیها، وبه قال بعض أصحاب الشافعی وغلطوه فیه دلیلنا: إن المأخوذ علیه أن یسجد علی الأرض، فمن أجاز له أو أوجب علیه السجود علی ظهر غیره فعلیه الدلاله». [طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج1، ص602].
    38«النفساء تغسل ویصلی علیها، وبه قال جمیع الفقهاء وقال الحسن البصری: لا تغسل ولا یصلی علیها». [طوسی، محمدبن حسن، الخلاف، ج1، ص714]
    39«و أو الغرق أو الهدم أو النفاس وعلی هذا مذهب أهل العلم عدا الحسن البصری فإنه قال: النفساء شهیده. لنا التمسک بالأصل فی وجوب الغسل، ولأن سقوط الغسل بالشهاده، فلا یثبت الحکم مع عدمها». [المحقق الحلی، جعفر بن حسن، المعتبر، ج1، ص 312].
    40«وقال فی مسائل الخلاف : مسأله، من مات وعلیه دین مؤجل، حل علیه بموته، وبه قال أبو حنیفه والشافعی، ومالک، وأکثر الفقهاء، إلا الحسن البصری، فإنه قال: لا تصیر المؤجله حاله بالموت، فأما إذا کانت له دیون مؤجله، فلا تحل بموته، بلا خلاف، إلا روایه شاذه، رواها أصحابنا أنها تصیر حاله، ثم قال: دلیلنا علی بطلان مذهب الحسن البصری إجماع الفرقه، بل إجماع المسلمین، لأن خلافه قد انقرض، وهو واحد لا یعتد لشذوذه». [الحلی، ابن ادریس، السرائر، ج2، ص 53].
    41«مسأله: الصبیه والأمه تجزیان بستر الجسد، ولا یجب علیهما ستر الرأس، وهو إجماع علماء الإسلام عدا الحسن البصری، فإنه أوجب لهما الخمار إذا تزوجت واتخذها لنفسه، ولا عبره بخلاف الحسن مع الإجماع علی خلافه». [المحقق الحلی، جعفربن حسن، المعتبر، ج2، ص53].
    42«سعید بن المسیب: هل یفعل ذلک إلا النساء؟ وکان الحسن البصری وابن عمر لا یستنجیان بالماء. وقال عطاء: إنه محدث. وهو خطأ، فإن الله تعالی أثنی علی أهل قبا حیث کانوا یستنجون بالماء بقوله: «رجال یحبون أن یتطهروا، والله یحب المطهرین». [الحلی، محمدبن حسن، تذکره الفقهاء، ج1، ص132].
    43«لو کان معه من الماء ما لا یکفیه لطهارته من الجنابه تیمم، وهو قول أکثر العلماء، لأنه غیر واجد للماء. ولقول الصادق علیه السلام وقد سئل عن الرجل یجنب ومعه من الماءما یکفیه لوضوئه للصلاه، أیتوضأ بالماء أو یتیمم؟ قال : «یتیمم ألا تری أنه جعل علیه نصف الطهور». وقال الحسن البصری: إذا کان معه من الماء ما یغسل به وجهه ویدیه غسلهما ولا یتیمم، وبه قال عطاء، وزاد علیه فقال: لو وجد من الماء ما یغسل به وجهه غسله ومسح کفیه بالتراب لأن الماء هو الأصل وهو أولی من التراب، فإذا أجزأه التراب فی الوجه والیدین فالماء أولی. وهو غلط لأن التیمم طهاره کامله، ولهذا لا یلزمه مسح سواهما بالتراب مع قدرته علیه، بخلاف غسل الوجه والیدین فإنه بعضها فلا ینوب مناب جمیعها. [الحلی، محمد بن حسن، تذکره الفقهاء، ج2، ص168].
    44«وأفتی ابن حزم بجواز الاستمناء، ونقل الفتوی بذلک عن الحسن البصری وعمرو بن دینار وزیاد بن أبی العلاء ومجاهد». [اندلسی، ابن حزم، المحلی، ج11، ص 393].
    45کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص 97.
    46ر: ک: قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج2، ص 88؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج5، ص256.
    47حلی، حسن بن یوسف، موسوعه طبقات الفقهاء، ج3، ص431.
    48طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج1، ص45.
    49آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج4، ص437.
    50کراجکی، ابوالفتح، التعجب من اغلاط العامه فی مساله الامامه، ص115.
    51مکی عاملی، محمدبن جمال الدین، ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، ج4، ص134.
    52طبری، حسن بن علی، کامل البهائی، ج1، ص384.
    53مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج4، ص145.
    54مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج5، ص477.
    55مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص 457.
    56مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، 8ج، ص 330.
    57قمی، محمدطاهر، تحفه الاخیار، 145.
    58«ومنهم الحسن البصری وانحرافه عن أهل البیت علیهم السلام وعدوله عن متابعتهم ظاهر غیر إنا ذکرنا بعض ما ورد فیه. .. وبالجمله فطریقته معلومه مخالفه لطریقه الشیعه والأئمه وقد کان مجانبا لهم مشغولا بتشیید مبانی الریاسه والاشتغال بالفتوی برأیه ودعا الناس إلی نفسه وغیر ذلک مما هو ظاهر من حاله.» [حر عاملی، محمد بن حسن، الاثناء عشریه، ص119-117].
    59فیض کاشانی، محسن، الوافی، ج1، ص224.
    60فیض کاشانی، محسن، راه روشن، ج1، ص177.
    61بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج1، ص161.
    62«الحسن البصری من أعدائه و مبغضیه بل محاربیه من دون ریب». [افندی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص220].
    63«البصری عن عائشه وقال أنه نص خفی علی إمامه أبی بکر والحسن البصری ممن قدحفیه الشیعه والشافعی». [شوشتری، نورالله، الصوارم المهرقه فی جواب الصواعق المحرقه، ص59]
    64«وأما الحسن البصری فمع قطع النظر عن القوادح المرویه فیه عن طریقه أهل البیت علیهم السلام قد سبق الروایه عن الشافعی أنه قال  فیه کلام.» [شوشتری، نورالله، الصوارم المهرقه فی جواب الصواعق المحرقه، ص227].
    65الامینی، عبدالحسین، الوضاعون و احادیثهم، ص446.
    66مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ص19ـ15.
    67ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج2، ص267-265.
    68آشتیانی، جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم ؛ص916.
    69طهرانی، محمدحسین، امام شناسی، ج‏5 ؛ ص189.
    70شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج‏1، ص32.
    71الصنعانی، عبدالرزاق، التفسیر القرآن، ج3، ص253.
    72الشعرانی، عبدالوهاب، الطبقات الکبری، ج1، ص58.
    73الطوسی، محمد بن حسن، التبیان فی التفسیر القرآن، ج4، ص266.
    74صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۴۹.
    75«روی ابن سعد فی الطبقات فی ترجمته عن أبی هلال قال: سمعت حمیدا وأیوب یتکلمان فسمعت حمیدا یقول لأیوب : لوددت انه قسم علینا غرم وان الحسن لم یتکلم بالذی تکلم به، قال أیوب: یعنی فی القدر. وعن حماد عن أیوب قال: لا اعلم أحدا یستطیع ان یعیب الحسن إلا به. وعنه عن أیوب قال: أنا نازلت الحسن فی القدر غیر مره حتی خوفته بالسلطان. [الابطحی، محمد علی، تهذیب المقال فی تنقیح کتاب رجال النجاشی، ج2، ص367].
    76طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج2، ص75.
    77رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی التفسیر القرآن، ج13، ص347.
    78«فلما خرج قال له أصحابه: ما وراءک؟ قال: وضعت رجل معاویه فی غرز غی لا یزال فیه إلی یوم القیامه. قال الحسن (البصری): فمن أجل ذلک بایع هؤلاء لأبنائهم، ولولا ذلک لکانت شوری إلی یوم القیامه». [السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص234].
    79القرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج16، ص322.
    80«وقال: قتله الکفار وخذله المنافقون ولم یکن فی المدینه یوم قتله إلا قاتل وخاذل. [الکراجکی، ابوالفتح، التعجب من أغلاط العامه فی مسأله الإمامه، ص115].
    81«و اللَّه که اصحاب رسول درویش بودند و بر طریقت مستقیم سامع و مطیع، [پس] خدای تعالی کنوز قیصر و کسری بر ایشان بگشاد، مفتون شدند و امام خود را بکشتند – یعنی عثمان (عفّان) را.» [رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القران، ج19، ص450].
    82الذهبی، محمد بن احمد، سیر الاعلام النبلاء، ج3، ص 142.
    83الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج4، ص46.
    84مبرد، محمد بن یزید، الکامل فی اللغه و الادب، ج2، ص178.
    85طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج10، ص61.
    86هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ترجمه انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل‏، ص594.
    87ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج4، ص 113.
    88السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص267.
    89هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی أهل البدع والزندقه، ص 250.
    90ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج30، ص 297.
    91طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج6، ص382.
    92ر. ک: حسینی فیروز آبادی، مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته (ترجمه ساعدی)، ج1، ص429.
    93میبدی، رشید الدین، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏9، ص23.
    94سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج3، ص283.
    95السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص 254.
    96عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد، التمهیدات، ص211.
    97ایجی، میر سیدشریف، شرح مواقف، ج3، ص257- 254.
    98وکیع، محمد بن خلف، أخبار القضاه، ص240-237.
    99العاملی النباطی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج3، ص247.
    100به عنوان نمونه می‌توان به کتاب «الزهد» عبدالله بن مبارک که کهن‌ترین کتاب در حوزه زهد است، اشاره کرد که از همه بیشتر به اقوال حسن بصری توجه داشته است و البته در سایر کتب زهد نیز همین رویه وجود دارد.
    101کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ص55.
    102الشعرانی، عبدالوهاب، تنبیه المغترین، ص240.
    103الثقفی الکوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج2، ص 658.
    104الراوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج2، ص547.
    105الطبرسی، احمد بن علی، (فارسی) الاحتجاج، ج1، ص371.
    106مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج10، ص137.
    107مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج46، ص116.
    108راوندی، قطب الدین، الدعوات، ص285.
    109علم الهدی، سید مرتضی، علی بن حسین بن موسی، الامالی، ج1، ص113.
    110شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۹.
    111«حُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیمَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ یقُولُ وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْبَصْرَهِ یقَالُ لَهُ عُثْمَانُ اَلْأَعْمی‌وَ هُوَ یقُولُ إِنَّ اَلْحَسَنَ اَلْبَصْرِی یزْعُمُ أَنَّ اَلَّذِینَ یکتُمُونَ اَلْعِلْمَ یؤْذِی رِیحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ اَلنَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَهَلَک إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ اَلْعِلْمُ مَکتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اَللَّهُ نُوحاً عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَلْیذْهَبِ اَلْحَسَنُ یمِیناً وَ شِمَالاً فَوَ اَللَّهِ مَا یوجَدُ اَلْعِلْمُ إِلاَّ هَاهُنَا». الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص51.
    112کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص222.
    113ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار، تفسیر القرآن الکریم، ص273.
    114برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج1، ص144.
    115المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار، ج1، ص102.