در تصوف، مقام «فرار الی الله» از جملۀ مقامات در بدایات شناخته میشود و از آن به عنوان فرار از پلیدیها، زشتیها و نفسیات، به سوی الله جل جلاله یاد میشود.
فهرست
در اصطلاح
صوفیه، «فرار الی الله» را به «هو الهرب مما یبعد عن الحق إلی ما یقرب إلیه»[1]کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام فی إشارات أهل الإلهام، ج2، ص563. و «الهرب ممّا لم یکن إلی ما لم یزل»[2]انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص45. تعریف کردهاند.
حقیقت مقام فرار
صوفیه برای حقیقت مقام فرار الی الله به اموری چون: رجوع از مشاغل به خداوند متعال و از حَسن به احسن،[3]غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص148. فرار از خلق و نفس[4]همدانی، عین القضات، شرح کلمات بابا طاهر العریان، ص150.، مفارقت از ما سوی به علم به کشف یا شهود[5]تلمسانی، عفیف الدین، شرح مواقف النفری، ص162. اشاره کردهاند.
حقیقت فرار الی الله بر مبنای مقامات مختلف، معانی مختلفی شده است:
«او در آغاز: کاری است که او را از اطاعتش منحرف میکند و او را به نافرمانی تشویق میکند. و در فصول: درباره اسباب قوا و غلبه امیال و گرایش به دنیا و مقتضیات طبیعت که طرف پایین را جذب میکند. و در معاملات: برای مقاصد نفسانی که موجب مفسده افعال میشود، مانند طلب جبران آنها در دو عالم و برای غفلت از مقتضیات عنایت و حرمت و هر چیزی که او را از حق به حق منحرف میکند و در اخلاق: در مورد هر چیزی که شخصیت انسان را خوار میکند و در مسیر قلدری انسان را رسوا میکند. و در اصول: درباره هر چیزی که در سلوک تضعیف کند، و آن را آداب طریقت درباره اهل حضور گویند. و در وادیها: از هر چه منافات با عزم بالا دارد و دل را از راه روشن منحرف میکند، بپرهیزد، هر چند مشغولیت به علم و حکمت باشد. و در شرایط: دیدن سود، کار، و چسبیدن به پیوندها، و هر چیزی که رفاه انسان را از بین میبرد و از اشتیاق، دانش او میکاهد. و در شرایط دیدن سود و کار و چسبیدن به وصلت و هر چیزی که برائت انسان را فرو میریزد و عزمش را کم میکند. و در حالات: راجع به باقیماندهها اگر چه پاک باشند. و در حقایق: درباره مظاهر کثیر اسماء و شهود آنها، بقیه تصویر موجود به دلیل انکار آن. و در پایان: درباره احکام دوگانگی و ملاحظه آن حتی رؤیت فرار و آثار آن».[6]کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ص97.
جایگاه
فرار الی الله را از اقسام بدایات به شمار آوردهاند.[7]انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص35. البته بعضی از صوفیه، دوام فرار را در کنار دوام حرکت و حُسن تفقد در اصابت نفس، از اصول و مقومات تصوف میدانند.[8]سهروردی، شهاب الدین، عوارف المعارف، ج1، ص69. ابن عربی فرار از خلق توسط موسی علیه السلام را باعث رسیدن به مقام حکمت و نبوت دانسته و مقام محمدی را به فرار الی الله میداند.[9]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج4، ص183. طریق صحو در تصوف نیز به معنای فرار الی الله تعبیر شده است.[10]سهروردی، شهاب الدین، عوارف المعارف، ج1، ص92.
بعض صوفیه، مقام فرار را مولود خوف[11]فناری، شمس الدین، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود، ص149. و والد رجا دانستهاند.[12]عبدالرزاق، کاشانی، شرح منازل السائرین(کاشانی)، ص277.
درجات و اقسام
با توجه به متعلقات مختلف فرار در صوفیه، اقسام و درجات مختلفی برای فرار الی الله ذکر شده است.
قشیری مینویسد: «فرار به سوی خدا از ویژگیهای قاصدین و فرار با خدا از ویژگیهای واصلین است».[13]قشیری، ابوالقاسم، لطائف الإشارات، ج1، ص346.
خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین و شارحان منازل السائرین، در تقسیم بندی مقام فرار مینویسند:
و فرار بر سه درجه است:
فرار العامّه من الجهل إلی العلم عقدا و سعیا، درجه اول، فرار عوام از طریق جهل و متابعت اشرار، به سوی علم، و پیروی علمای اخیار است از روی اعتقاد، که موافق اهل سنت و جماعت بوَد و از روی سعی که مطابق احکام شریعت بود. و من الکسل إلی التشمیر جدّا و عزما، و فرار از کاهلی نفس و گرانی طبع به نهضت و کارسازی عمل است، از روی جدّ و جهد تمام، و عزم جزم بر اکمال و اتمام. و من الضّیق إلی السعه ثقه و رجاء، و فرار از ضیق صدر و تنگی حوصله، در امر مئونت، به سعت یقین و ساحت توکل و صدق رجا و حسن ظنّ به حق تعالی است، که در حدیث آمده است که: حق تعالی ابا کرده است که روزی دهد مؤمن را مگر از جایی که در گمان وی نبود. قال اللّه تعالی: وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ.
و فرار الخاصّه من الخبر إلی الشّهود، درجه دوم، فرار خاصه است از خبر به شهود، یعنی از آنچه به خبر کتاب و سنت، از امور غیب قبول کرده است به سوی آنچه به شهود میبیند. و من الرسوم إلی الأصول، و از رسوم علوم و اعمال به اصول معارف و احوال. و من الحظوظ إلی التجرید، و از حظوظ و اغراض نفس به تجرید و تخلّص از آفات و علل آن.
و فرار خاصّه ممّا دون الحقّ إلی الحقّ، و فرار خاص الخاص، گریختن است از ما سوای حق در حق. ثمّ من شهود الفرار إلی الحقّ، باز، گریختن است از دیدن فرار در حق. ثمّ الفرار من الفرار إلی الحقّ، باز، گریختن از فرار، یعنی از آنکه وی را وجودی هست که از وی فراری متصوّر بود، و این به محض موهبت است، که اگر کسب را در این، مدخل بودی، باعث وجود و تلوینی دیگر بودی.[14]انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص45؛ تبادکانی، شمس الدین، تسنیم المقربین، ص128ـ127.
در عرفان نظری
مفهوم مقام فرار الی الله در عرفان نظری، با سایر صوفیه، اختلافاتی در مفاهیم و متعلقات دارد.
ابن عربی، متعلق فرار الی الله را هر یک از کائنات یا هر یک از صفات، اعم از الهی یا غیرالهی میداند. وی از جمله مصادیق مقام فرار برای عارف را، فرار از اسم الهی به اسم الهی دیگر دانسته و با توجه به مقامات اهل انس و وصال از عارفین که 512 درجه و اهل انس و وصال از ملامتیه که 481 درجه است، به حرکت از اسم الهی به اسم الهی دیگر قائل است.[15]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص155-156.
ابن عربی یکی از دلایل برتری حضرت محمد بر موسی علیه السلام را در متعلق فرار این دو نبی دانسته، فرار موسی از فرعون را فرار از حکومت الهی معنا میکند و نتیجه آن را، رسیدن به مقام حکمت و نبوت میداند و این درحالی است که پیامبر خاتم، مردم را به سوی خدا فرار میدهد و بین این دو فرق، بسیار است.[16]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج4، ص183.
البته ابن عربی در نهایت، با دید وحدت وجود، امر فرار از غیر به خداوند متعال را محال میداند، چرا که غیر خدایی وجود ندارد. وی چنین میسراید:
أین الفرار و ما فی الکون إلا هو*****و هل یجوز علیه هل هو أو ما هو
إن قلت هل فشهود العین ینکره*****أو قلت ما هو فما هو لیس إلا هو
فلا تفر و لا ترکن إلی طلب*****فکل شیء تراه ذلک اللَّه[17]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج4، ص156.
نقد و بررسی
بعض صوفیه در مقام فرار الی الله، از لحاظ نظری دچار نوعی تناقض با معارف اسلامی هستند. خواجه عبدالله انصاری و شارحان آثار او و نیزصوفیان فرقهای، در تقسیم بندی و درجات مقام فرار، به نوعی خروج از ظواهر کتاب و سنت و حجیت بخشی به مکاشفه و شهود در مقابل کتاب و سنت دچار شدهاند.[18]انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص35؛ تبادکانی، شمس الدین، ص128؛ شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، … ادامه پاورقی و در عرفان نظری نیز با اعتقاد به وحدت وجود، به مخالفت با فرار الی الله در متون دینی پرداختهاند.[19]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص156.
نکته دیگری که به عنوان نقد صوفیه در مساله فرار الی الله در مقام عمل و سلوک میتوان اشاره کرد، ملازمه بین فرار الی الله و فرار من الناس است که در میان صوفیان به خلوت شهرت دارد. صوفیان برای فرار الی الله، خلوت و گوشه نشینی و فرار از مردمان را لازم شمردهاند.[20]بدلیسی، عمار، بهجهالطائفه، ص84؛ رازی، یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، ص161.
منابع و مآخذ
- ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، دارالصادر، بیروت، اول، بیتا
- انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، علی شیروانی، دارالعلم، تهران، اول، 1417ق
- بدلیسی، ابی یاسر عمار بن محمد، بهجه الطائفه، ادوارد بدین، دار النشر فرانز شتاینر، بیروت، اول، 1999م
- تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، سید محمد طباطبایی بهبهانی، کتابخانه موزه و اسناد مجلس شورای اسلامی ایران، تهران، اول، 1382ش
- تلمسانی، عفیف الدین سلیمان بن علی، شرح مواقف النفری، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1428ق
- الرازی، ابو زکریا یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، سعید هارون عاشور، مکتبه الآداب، قاهره، اول، 1423ق
- سهروردی، شهاب الدین ابوحفص، عوارف المعارف(ترجمه)، ابومنصور اصفهانی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، دوم، 1375ش
- شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، چاپخانه احمدی، تهران، اول، 1315ش
- غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، 1ج، دارالفکر، بیروت، اول، 1416ق
- فناری، شمس الدین محمد حمزه، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود، عاصم ابراهیم الکیالی، درالکتب العلمیه، بیروت، اول، 2010م
- قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، لطائف الاشارات، ابراهیم بسیونی، الهیئه المصریه العامه للکتاب، مصر، سوم، 1981م
- کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1426ق
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، محسن بیدارفر، بیدار، قم، سوم، 1385ش
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، احمد عبد الرحیم السایح / توفیق علی وهبه / عامر النجار، مکتبه الثقافه الدینیه، قاهره، اول، 1426ق
- همدانی، عین القضات، شرح کلمات باباطاهر عریان، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، درالکتب العلمیه، بیروت، اول، 2007م
پاورقی ها
↑1 | کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الأعلام فی إشارات أهل الإلهام، ج2، ص563. |
---|---|
↑2 | انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص45. |
↑3 | غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص148. |
↑4 | همدانی، عین القضات، شرح کلمات بابا طاهر العریان، ص150. |
↑5 | تلمسانی، عفیف الدین، شرح مواقف النفری، ص162. |
↑6 | کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ص97. |
↑7 | انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص35. |
↑8 | سهروردی، شهاب الدین، عوارف المعارف، ج1، ص69. |
↑9 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج4، ص183. |
↑10 | سهروردی، شهاب الدین، عوارف المعارف، ج1، ص92. |
↑11 | فناری، شمس الدین، مصباح الأنس بین المعقول و المشهود، ص149. |
↑12 | عبدالرزاق، کاشانی، شرح منازل السائرین(کاشانی)، ص277. |
↑13 | قشیری، ابوالقاسم، لطائف الإشارات، ج1، ص346. |
↑14 | انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص45؛ تبادکانی، شمس الدین، تسنیم المقربین، ص128ـ127. |
↑15 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص155-156. |
↑16 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج4، ص183. |
↑17 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج4، ص156. |
↑18 | انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص35؛ تبادکانی، شمس الدین، ص128؛ شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص239. |
↑19 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص156. |
↑20 | بدلیسی، عمار، بهجهالطائفه، ص84؛ رازی، یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، ص161. |