رجا از جمله منازلی است، که در بخش ابواب منازل عرفانی مورد بحث قرار گرفته است. رجاء و خوف در تصوف معمولا در کنار هم مورد بررسی قرار گرفته و رابطه این دو، از مسائل مهم عرفانی محسوب میشود.
فهرست
رجاء در لغت
رجاء در لغت به معنی گمان داشتن به وقوع چیزی است که موجب خوشحالی باشد.[1]راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص346. این کلمه معادل «امل و آرزو» نیز آمده است.[2]ابن فارس، احمد، معجم المقاییس اللغه، ج2، ص494.
رجاء در اصطلاح
در اصطلاح تصوف به «تعلق گرفتن قلب به چیزی مرغوب و ممکن، همراه با استفاده از اسباب» تعریف شده است.[3]رازی، یحی بن معاذ، جواهر التصوف، ص60.
البته در مقامات مختلف رجاء معانی مختلفی پیدا میکند:
«صورت رغبت: در «بدایات»، میل نفس است از طبع به قلب، و در «ابواب»، رغبت به نعیم باقی عند التلاقی، و در «معاملات»، رغبت ارباب شواهد به تجلیات موثوق بها، و در «اخلاق»، رغبت در خصال فتوت به استعداد کمال ولایت، و در «اصول»، رغبت در مقصود و اعراض از اغراض و قصود، و در «اودیه»، رغبت در آنچه سبب طمأنینه و علوّ همت بوَد، و در «احوال»، انجذاب به شوق به ملابست ذوق، و در «ولایات»، استغراق در انوار صفات، و در «حقایق»، ملاحظه لمعان نور ذات، و در «نهایات»، معیت با حق بیمقارنت».[4]تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص167.
جایگاه رجاء
در تصوف و عرفان، در اینکه رجاء، مقام یا حال است، اختلاف وجود دارد. بعضی مانند: طوسی، سهروردی و جیلی آن را از «احوال» دانستهاند و کسانی مانند: جنید، خراز و غزالی آن را از جمله «مقامات» میدانند. و بسیاری از صوفیه، تفصیل قائل شده و آن را مقام سالکین و احوال طالبین دانستهاند.[5]حمدی زقزوق، محمود، موسوعه التصوف الاسلامی، ص415.
خواجه عبدالله انصاری، با اینکه رجاء را در اقسام ابواب ذکر کرده، اما این مقام را اضعف مقامات دانسته است، چرا که به وجهی معارض و به وجهی اعتراض در آن وجود دارد.[6]انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص56. در بیان وجه این معارضه و تعارض گفتهاند:
«از جهت آنکه در وی معارضه است با حق از وجهی، و اعتراض بر حق از وجهی؛ از آن روی که اگر رجا موافق حکم ازلی است، خود احتیاج به طلب و توقع نیست، و اگر موافق نیست، معارضه است با حکم، به خواستن، چیزی که وی نخواسته است، پس مرید باید که مسلّم حکم حق بود. حدیث قدسی است که «ترید و أرید و لا یکون إلّا ما أرید».[7]تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص161.
البته در این دیدگاه عرفانی، تعارض آشکاری با عرفان حقیقی منبعث از آیات و روایات وجود دارد، چرا که به کرات در روایات اسلامی به رجاء به خداوند متعال دستور داده شده است و هیچ معارضه و تعارضی با رضای به قضاء و قدر الهی ندارد.[8]کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص67، باب الخوف و الرجاء.
در ادامه همین دیدگاه، ابن عربی نیز، به نفی یا کم ارزش جلوه دادن رجاء الهی، حکم کرده است. او رجاء را به معنای امری که در آینده محقق میشود دانسته و اصلا آن را «مقام» نمیداند، چرا که متعلقی برای رجا وجود ندارد که حاصل شود.[9]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج2، ص186. وی، رجاء را از مقامات مومنین دانسته و نه عارفین، چرا که عارفین به احوال خود بصیر هستند و موضوع رجاء برای عارف باقی نیست[10]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج2، ص480..
این دیدگاه نیز با اشکالات اساسی همانند اشکال سابق روبرو است چرا که رجاء از دستورات اسلامی است که با این تعابیر عرفانی ذوقی نمیشود از آن دست کشید و جایگاه آن را نادیده گرفت.
علامت رجاء
صوفیه برای رجاء صحیح، علائمی را ذکر کردهاند من جمله:
1- انشراح صدر به اعمال خیر و سرعت گرفتن به آن از ترس فوت آن؛
2– انس به خداوند متعال در خلوت، و در اجتماع، به اهل طاعات و علم؛
3– لذت بردن به دوام حسن اقبال بر اعمال صالح.[11]رازی، یحی بن معاذ، جواهر التصوف، ص63.
صوفیان، بین رجاء صحیح و «غره» فرق قائل شدهاند: هرکه را که توبه کرده یا کمر به عبادت بسته باشد، «رجاء صحیح» و هر رجایی که فتور در عبادت و رکون به بطالت کند، «رجاء باطل» و «غره» محسوب میشود.[12]غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین؛ ج11؛ ص91.
رابطه خوف و رجاء
در مقامات سیر و سلوکی عرفان صوفیانه، خوف و رجاء معمولا در کنار هم مورد بحث قرار گرفتهاند و رابطه این دو و برتری هر یک بر دیگری، مورد توجه صوفیه قرار داشته است.
بعض از صوفیه مانند، یحی بن معاذ به برتری رجاء بر خوف، حکم کردهاند، و صوفیانی چون حکیم ترمذی دلیل این برتری دادن را رویت جمال الهی و و بهجت انس دانسته که در این مقام، رجاء بر خوف مقدم میشود.[13]حکیم ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص402.
در مقابل این دیدگاه، بعض صوفیان به برتری خوف بر رجاء قائل شدهاند و برتری دادن رجاء بر خوف را باعث فساد قلب[14]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص121. و تشویش آن دانستهاند.[15]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف؛ ص124.
غزالی در این زمینه به تفصیل قائل شده است. وی برتری رجاء بر خوف در عمل را پزیرفته، با این حال، در مورد تربیت نفوس برای خائفین و ناامیدان از رحمت الهی، رجاء را لازم میداند، [16]غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین؛ ج12؛ ص176. اما با این حال، در مورد تربیت اکثریت نفوس، خوف را بر رجاء مقدم میداند.[17]غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج12، ص193.
بعض دیگری از صوفیه به برابری خوف و رجاء در قلب سالک قائل هستند.[18]حمدی زقزوق، محمود، موسوعه التصوف الاسلامی، ص417.
در روایات اسلامی، به برابری این دو مقام، حکم شده است و برتری خوف بر رجاء، یا رجاء بر خوف، در روایات معتبر اسلامی حکمی نشده است.[19]کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص67.
منابع و ماخذ
- ابن زکریا، احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغه، عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404ق
- ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، دارالصادر، بیروت، اول، بیتا
- انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، علی شیروانی، دارالعلم، تهران، اول، 1417ق
- تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، سید محمد طباطبایی بهبهانی، کتابخانه موزه و اسناد مجلس شورای اسلامیایران، تهران، اول، 1382ش
- الحکیم الترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، عثمان اسماعیل یحیی، مهد الآداب الشرقیه، بیروت، دوم، 1422ق
- حمدی زقزوق، محمود، موسوعه التصوف الاسلامی، وزاره الاوقاف المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه، قاهره، اول، 1430ق
- خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، امام سید محمد علی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1427ق
- الرازی، ابو زکریا یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، سعید هارون عاشور، مکتبه الآداب، قاهره، اول، 1423ق
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، داوودی، صفوان عدنان، دارالشامیه، بیروت، 1412ق
- غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، عبدالرحیم بن الحسین حافظ عراقی، 16ج، دارالکتاب، بیروت، بیروت، بیتا
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه، تهران، پنجم، 1363ش
پاورقی ها
↑1 | راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص346. |
---|---|
↑2 | ابن فارس، احمد، معجم المقاییس اللغه، ج2، ص494. |
↑3 | رازی، یحی بن معاذ، جواهر التصوف، ص60. |
↑4 | تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص167. |
↑5 | حمدی زقزوق، محمود، موسوعه التصوف الاسلامی، ص415. |
↑6 | انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص56. |
↑7 | تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص161. |
↑8 | کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص67، باب الخوف و الرجاء. |
↑9 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج2، ص186. |
↑10 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج2، ص480. |
↑11 | رازی، یحی بن معاذ، جواهر التصوف، ص63. |
↑12 | غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین؛ ج11؛ ص91. |
↑13 | حکیم ترمذی، محمد بن علی، ختم الاولیاء، ص402. |
↑14 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص121. |
↑15 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف؛ ص124. |
↑16 | غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین؛ ج12؛ ص176. |
↑17 | غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج12، ص193. |
↑18 | حمدی زقزوق، محمود، موسوعه التصوف الاسلامی، ص417. |
↑19 | کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص67. |