پرش به محتوا
خانه » منتقدان تصوف » نقد متکلمین بر وحدت وجود

نقد متکلمین بر وحدت وجود

    متکلمین مسلمان اعم از شیعه و سنی در طول تاریخ، از مهم‌ترین طوائف منتقد نظریه وحدت شخصی وجود بوده‌اند. در این مقاله، نقد متکلمین بر عقیده وحدت وجود مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

    دیدگاه متکلمین

    متکلمین، هم به جهت نامعقول بودن نظریه وحدت وجود و هم به جهت لوازم و تالی فاسدهای این نظریه، به نقد آن همت گمارده‌اند.

    دو نقد مهم آن‌ها به این دیدگاه عبارت است از:

    نقد به عینیت و اتحاد

    متکلمین، وجود کثرات و مخلوقین را بالبداهه و الوجدان، واقعی و حقیقی می‌دانند و معتقدند خداوند، شباهت و سنخیتی به مخلوقاتش ندارد، درحالیکه صوفیان کثرت را نفی کرده و مخلوق را عین خالق می‌دانند.

    عمده اقوال متکلمین در بحث الهیات، مبتنی بر تقسیم بندی حقایق به «حادث و قدیم» است. آن‌ها بر اساس ادله نقلی و عقلی، خدا را یگانه موجود قدیم (وجود او مسبوق به عدم نیست و ابتدایی ندارد) دانسته و ماسوی الله را موجوداتی حادث(وجود آن‌ها مسبوق به عدم است و ابتدایی دارند) می‌دانند. همه متکلمین یکصدا، اتحاد و یگانگی حادث و قدیم را محال می‌دانند.[1]ماوردی، علی بن محمد، اعلام النبوه، ص۳۱؛ جوینی، عبدالملک بن عبدالله، الشامل فی اصول ‌الدین، ص۱۱۳ـ۱۱۴؛ ملاحمی … ادامه پاورقی

    صوفیان در مقام دفاع، حلول و اتحاد و امتزاج وجودی خالق و مخلوق را منکر هستند[2]یکی از معاصرین در این رابطه می‌نویسد: «مراد از عرفان خداوند، فناء در ذات اوست؛ خداست که خود را می‏‌شناسد، … ادامه پاورقی و می‌گویند بین اتحاد با وحدت تفاوت است:

    حلول و اتحاد اینجا محال است*****که در وحدت، دوئی عین ضلال است[3]شبستری، محمود، گلشن راز، ص51.

    اما متکلمین می‌گویند «وحدت» و «اتحادِ» خالق و مخلوق در خارج، تفاوتی با همدیگر ندارند. ماحصل هردو نظریه، انتساب الوهیت و اوصاف خدایی به مخلوق است، حال، تفاوتی نمی‌کند که تبیین این اتحاد و یگانگی خالق و مخلوق، بر مبنای حلول و پذیرش کثرات باشد یا بر مبنای وحدت وجود.

    به علاوه، بسیاری از صوفیان نیز بین «حلول و اتحاد» با «وحدت» تفاوتی قائل نیستند و در عبارات‌شان، خود را اهل اتحاد دانسته‌اند. شاخص‌ترین آن‌ها عین القضات همدانی است که می‌گوید:

    «هر که خواهد که بی‏‌واسطه، اسرار الهیت شنود گو: از عین القضات همدانی بشنو… هرچه در موجودات بوَد بر وی پوشیده نباشد… اینجا حلول روی نماید».[4]عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، ص300.

    نقدهای وجودشناسی

    غالب متکلمین شیعه معتقدند «وجود» از «معقولات ثانیه فلسفی» است و این معقولات – چنانچه همه فلاسفه گفته‌اند – تحقق خارجی و بیرونی ندارند، درحالیکه صوفیان معتقدند وجود، تحقق خارجی دارد.

    معقول ثانی فلسفی

    متکلمین شیعه و فلاسفه مشاء و برخی از فلاسفه اشراق، در بحث‌های وجود شناسی، اشکالات مبنایی به دیدگاه صوفیه وارد کرده‌اند.

    آن‌ها، وجود را معقول ثانی فلسفی می‌دانند[5]معقولات ثانیه، یکی از اقسام تصور و به معنای معقولاتی است که از ملاحظه معقولات اولیّه و با امعان نظر در آن‌ها … ادامه پاورقی که تحقق خارجی و عینیت بیرونی ندارد بلکه اعتباری است و منشأ انتزاع دارد.

    به این صورت که ذهن انسان در تحلیل موجودات خارجی، دو سوال از ماهیت (چیستی) و وجود (هستی) آن‌ها را پرسیده و انتزاع می‌کند و این هستی و وجود داشتن اشیاء، امری متحقق در خارج نیست بلکه وجود اشیاء، همان صرف تحقق آن‌ها در خارج است و این ذهن است که بین هستی و چیستی آن‌ها فاصله انداخته و تفکیک می‌کند.

    درحالیکه طبق مبنای صوفیان، وجود باید تحقق خارجی و عینیت داشته باشد یعنی قلمبه‌ای در خارج وجود دارد که اسم آن وجود است اما با چشم سر دیده نمی‌شود بلکه باید آن را شهود کرد.[6]خواجه نصیر، در بخش منطق اشارات تصریح دارد که امتیازِ ماهیت از وجود، صرفا در مقام تصور و ذهن است و نه در خارج: … ادامه پاورقی[7]ایشان همچنین اتصاف ماهیت به وجود را صرفا در ساحت عقل می‌دانست: «فاذن اتصاف الماهیه بالوجود امر عقلی لیس … ادامه پاورقی[8]بسیاری از متکلمان اگرچه به زائد بودن وجود بر ماهیت قائلند اما این را به تحلیل عقلی می‌دانستند نه در خارجی.

    همچنین در بحث وجود مطلق یا اطلاق مقسمی نیز عینا همین مطالب را بیان کرده و گفته‌اند که وجود مطلق، یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است و وجود خارجی ندارد.[9]«کون الوجود المطلق مفهوما کلیا، لا تحقق له الا فی الذهن، ضروری؛ و ما توهموا من احتیاج الخاص الی العام، باطل؛ … ادامه پاورقی حاصل قول ایشان در وحدت و کثرت هستی این است که کثرت موجودات، حقیقی و وحدت آن‌ها اعتباری است.[10]سبزواری می‌گوید: «و عند مشائیه حقایق*****تباینت و هو لدی زاهق لان معنی واحدا لا ینتزع*****عما له توحد ما لم یقع» … ادامه پاورقی

    متکلمین و وحدت وجود

    از متکلمین برجسته، خواجه نصیر الدین طوسی (672ق) در کتاب «تجرید الاعتقاد»،[11]طوسی، نصیرالدین محمد، تجرید الاعتقاد، ص194. علامه حلی (726ق) در «کشف المراد»،[12]علامه حلی می‌گوید: «وجود همان نفس تحقق ماهیت در اعیان است، نه اینکه ماهیت به وسیله آن در اعیان باشد»«وجود از … ادامه پاورقی[13]ایشان در «نهایه المرام» می‌گوید: «ماهیت هرگاه باشد، بودنش همان وجودش است. [حلّی، حسن‌بن یوسف،  نهایه المراد … ادامه پاورقی[14]در «الاسرار الخفیه» می‌گوید: «حکم به زیادت تنها در معقولیت (ذهن) است اما در اعیان چنین نیست و الا برای ماهیت، … ادامه پاورقی فخر رازی (606ق) در «المباحث المشرقیه»،[15]فخر رازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیه، ص30 و ص43. شهرزوری (متوفای بعد از687ق) در «رسائل الشجره الالهیه»،[16]شهرزوری، شمس‌الدین محمد، رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، موسسه … ادامه پاورقی تفتازانی (م792ق) در «شرح المقاصد»[17]تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج1، ص73 و ص75. (نقدهای جدی و اساسی به وحدت وجود وارد می‌کند)[18]تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج1، ص432. و همچنین در کتاب «فاضحه الملحدین فی الرد علی فصوص الحکم محیی‌الدین»، قاضی عضدالدین ایجی (م756ق) در «المواقف»،[19]عضدالدین ایجی، عبدالرحمن بن احمد، المواقف، ج1، ص151 و ص152. قوشجی (م۸۷۹ق) در «شرح تجرید»،[20]قوشجی می‌گوید: «وجود ماهیت عبارت از حصول آن در اعیان است نه از چیزی که به وسیله آن حاصل شده باشد» [قوشجی، علی … ادامه پاورقی فاضل مقداد (876ق) در «الاعتماد»،[21]فاضل، مقداد بن عبدالله، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص68. و فیاض لاهیجی (1072ق) در «شوارق الالهام»،[22]لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، ج1، ص118. دیدگاه اصالت وجود و حتی وحدت وجود را رد می‌کنند. قاضی سعید قمی (1107ق) در «شرح توحید صدوق»، دیدگاه صوفیه را «علی حدّ الشرک و الکفر» می‌داند.[23]قمی، سعید، شرح توحید الصدوق، ج‏2، ص66.

    همچنین محمدجعفر استرآبادی (1263ق) در کتاب «البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه»[24]استرآبادی، محمدجعفر، البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، ج‏2، ص344. میرسید حامد حسین (1306ق) در «عبقات الانوار»[25]هندی، میرحامد حسین، عبقات الأنوار فی إمامه الأئمه الأطهار، ج‏10، ص589.، علامه امینی (1349ق) در «الغدیر»[26]امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص375.، مرعشی نجفی در «تعلیقه بر احقاق الحق»[27]«به نظر اینجانب، مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصائبی است که ارکان اسلام را ویران کرده و به بنیان آن خلل … ادامه پاورقی ملامحمد صالح حائری مازندرانی در کتاب «حکمت بوعلی سینا»[28]حائری مازندرانی، محمد صالح، حکمت بوعلی سینا، ج1، ص363.، محمد حسن مظفر (1375ق) در «دلائل الصدق»، دیدگاه صوفیه در بحث توحید را غیر قابل اثبات با مبانی عقلانی دانسته و آن را را رد می‌کنند[29]مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق، ج‏2، ص201. و بعضاً به صدور حکم تکفیر نیز می‌پردازند. به عنوان مثال، از شخصیت‌های معاصر کلامی، آیت الله جعفر سبحانی، عقیده صوفیه در وحدت وجود را عین کفر می‌داند.[نیازمند منبع]

    علامه حلی و وحدت وجود

    علامه حلی از برجسته‌ترین حکما و فقهای شیعه در رابطه با توحید عرفانی-صوفیانه چنین می‌نویسد:

    «برخی صوفیان سنی مذهب گفته‌اند: خداوند، نفس وجود است، و هر موجودی همان خداست. این مطلب عین کفر و الحاد است. و سپاس خدایی راست که ما را به سبب پیروی اهل‏ بیت علیهم‏ السلام ـ نه پیروی صاحبان آرای باطل ـ فضیلت و برتری بخشید.»[30]«الضروره قاضیه ببطلان الاتّحاد، فإنّه لا یعقل صیروره الشیئین شیئاً واحداً، وخالف فی ذلک جماعه من الصوفیه من … ادامه پاورقی

    یا در جای دیگر می‌گوید:

    «هفتم از صفات سلبیه آنست که وجوب وجود، مقتضی است که ذات حق با هیچ شیء دیگری متّحد نشود و قول به وحدت وجود به معنایی که در میان جهله صوفیه رایج است باطل می‌‏باشد.»[31]محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص158.

    شریف جرجانی و وحدت وجود

    میر سید شریف جرجانی در «حاشیه شرح تجرید» اشاره دارد که خداشناسی صوفیه را با عقل نمی‌توان سنجید بلکه مساله‌ای شهودی است زیرا ما بداهتاً کثرت حقایق را درک می‌کنیم و آن‌ها را یکی نمی‌دانیم و نمی‌بینیم:

    «هذا طور وراء طور العقل، فان بداهته شاهده بتعدد الموجودات تعددا حقیقیاً الموجودات تعددا حقیقیا، و إنها ذوات و حقائق متخلفه بالحقیقه دون الاعتبار فقط، و الذاهبون إلی تلک المقاله یدعون استنادها إلی مکاشفاتهم و مشاهداتهم، و أنه لا یمکن الوصول إلیها بمباحث العقل بدلالته، بل هو معزول هناک کالحس فی إدراک المعقولات»[32]جرجانی، میر سید شریف، حاشیه جرجانی بر شرح تجرید، ص18 به نقل از شیخ بهایی، محمد بن حسین، کشکول، ج‏3، ص39؛ مکی، … ادامه پاورقی

    خواجه طوسی و وحدت وجود

    برخی از بزرگان مذهب تشیع مانند خواجه نصیر الدین طوسی در برخی از آثار خود (اوصاف الاشراف) به تقریری از توحید دست یازیدند که برخی، آن را نزدیک به نظریه وحدت وجود دانستند اما باید گفت که دیدگاه امثال خواجه طوسی هیچ ارتباطی به نظریه وحدت وجود ندارد.

    سخن خواجه طوسی بیشتر ناظر به نظریه وحدت شهود است، به همان معنا و تقریری که صحیح و قابل پذیرش است و روایات اهل بیت علیهم السلام آن را بیان کرده‌اند. سخن خواجه نصیر مصداق حدیث معتبر «قرب نوافل» است که می‌فرماید:

    «إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَ‏ بِالنَّافِلَهِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ.»[33]کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص352.

    {بنده من به سوی من اسباب محبتش را گرد می‌آورد با به جا آوردن کارهای مستحب را، تا جایی که من او را دوست دارم، پس چون من او را دوست داشتم من گوش او هستم که با آن می‌شنود و چشم او هستم که با آن می‌بیند و زبان او هستم که با آن سخن می‌گوید و دست او هستم که با آن می‌دهد و می‌گیرد. وقتی که مرا بخواند اجابت می‌کنم و وقتی که از من درخواست کند به او می‌دهم.}

    خواجه نصیر معتقد است که سالک، به مرتبه‌ای می‌رسد که قدرت، علم و عظمت و صفات جلالی و جمالی خدا را در تمام آثار و مظاهر می‌بیند، نه اینکه بگوید غیر از خدا عالم و قادر و موجود نیست، بلکه غیر خدا از چشم او محو می‌شود. انسان مرز بین خود و خدا را محو نمی‌کند، با وجود اینکه خود را در نهایت ضعف و ناچیزی و فقر می‌داند (یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمید)[34]فاطر: 15. و خدا را برتر و غیر هم سنخ خود می‌داند، افعال و آثار و اوصاف الهی را در سرتاسر جهان، از جمله وجود خودش، می‌یابد و بدان یقین پیدا می‌کند.

    پذیرش برخی متکلمین

    موضع نقد و انکار وحدت وجود در میان متکلمین شیعه، تا حوالی قرن هشتم مورد اجماع بود تا اینکه سید حیدر آملی (م787ق) دیدگاه خداشناسی صوفیه – یعنی وحدت وجود – را پذیرفت.

    او در کتاب «جامع الاسرار»، توحید را به دو قسم توحید انبیاء (ظاهری) و توحید اولیاء (باطنی) تقسیم می‌کند و توحید ظاهری را همان نفی وجود خدایان متعدد و انکار بت پرستی و شعار «لا اله الا الله» خوانده و توحید باطنی را نفی وجود اغیار و اقرار به وحدت وجود و شعار «لیس فی الوجود سوی الله» یا «لا موجودا الا الله» می‌داند.[35] آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ص84 و ص110.

    سید حیدر آملی اگرچه عالم شناخته شده و مشهوری در جهان تشیع نبود اما سلسله وقایع اجتماعی و رویدادهای سیاسی و فرهنگی، هم زمان با ظهور شخصیت سید حیدر، دست به دست هم داد تا برخی از متون صوفیه که جنبه علمی و حکمی داشت وارد جهان تشیع شد.

    از دوران سید حیدر به بعد، همواره جریان اقلیتی در حاشیه حوزه‌های علمیه شیعه که گرایش‌های عرفانی و بعضاً فلسفی داشتند، خداشناسی صوفیان را تلقی به قبول کرده و آن را به عنوان باطن وحی و اسرار و رموز احادیث، به شیعیان عرضه می‌کردند تا اینکه در قرن دوازدهم هجری قمری، ملاصدرا شیرازی (۹۷۹-۱۰۴۵ق) با نظریه « حکمت متعالیه» سعی در تلفیق عرفان و فلسفه و دین نمود و در عین حال، تقریر دیگری از توحید و خداشناسی عرضه کرد که در ضمن آن، وجود کثرات و حقیقیت داشتن ماسوی الله را به رسمیت شناخته و سخنی متفاوت با توحید صوفیان ( وحدت شخصی وجود) بیان کرد. از آن زمان به بعد، حکما و فلاسفه شیعه نیز به جبهه فقها و علمای شریعت آمده و در موضع منتقد، در برابر عرفا و صوفیه صف‌آرائی کرده به انکار و مقابله با توحید صوفیان پرداختند.

    منابع و مآخذ

    1. ابن ترکه، صائن الدین علی، شرح گلشن راز، تصحیح کاظم دزفولیان‏، نشر آفرینش‏، تهران‏، 1375ش
    2. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، اربع مجلدات، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، بی‌تا
    3. ابن عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، 3جلد، دار المحجه البیضاء، بیروت، چاپ اول، 1421ق
    4. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، تصحیح عثمان یحیی‏، 14جلد، دار احیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1994م‏
    5. ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم‏، 1جلد، دار إحیاء الکتب العربیه قاهره‏، چاپ اول، 1946م
    6. افلاکی، احمد، مناقب العارفین، بی‌نا، چاپ اول، آنکارا، 1959م
    7. امینی‏، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب‏، مرکز الغدیر، قم‏، چاپ اول، ‏ 1416ق
    8. آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار به اضمام رساله نقد النقود فی معرفه الوجود، تصحیح هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران‏، انتشارات علمی و فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، 1368ش
    9. بهائی، محمد بن حسین، کشکول، صبح پیروزی، قم، 1388ش
    10. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، صالح موسی شرف، قم، انتشارات الشریف الرضی، 1370ش
    11. جامی، عبدالرحمن، نفحات الأنس، تصحیح ولیام ناسو لیس و مولوی غلام عیسی و عبد الحمید مولوی، مطبعه لیسی‏ کلکته، 1858م
    12. جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح جلال الدین آشتیانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1جلد، چاپ دوم، تهران، 1370ش
    13. جرجانی، میر سید شریف، نسخه خطی حاشیه تسدید القواعد فی شرح تجرید العقائد، شماره مدرک کتابخانه مجلس: IR10-41181
    14. جعفری، محمدتقی، مبدأ اعلی، چاپخانه حیدری، بی‌جا، 1337ش
    15. جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد (عین نضاخ)، حمید پارسانیا، اسراء، 1393ش
    16. جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، نشر اسراء، 1375ش
    17. جوینی، عبدالملک بن عبدالله، الشامل فی اصول‌الدین، بیروت، ۱۴۲۰ق
    18. حائری، محمد صالح، حکمت بوعلی سینا، تصحیح حسن فضائلی، تهران، نشر محمد، 1366ق
    19. حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی‏، چاپ اول، تهران‏ 1378ش
    20. حلی، حسن بن یوسف، الاسرار الخفیه فی العلوم العقلیه، قم، موسسه بوستان کتاب، 1387ش
    21. حلّی، حسن ‌بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران، ۱۳۳۸ش
    22. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، حسن زاده آملی، قم، موسسه النشر الاسلامی، التابعه لجماعه المدرسی، 1419ق
    23. حلّی، حسن‌بن یوسف، نهایه المرام فی علم الکلام، تصحیح جعفر سبحانی، مؤسسه الإمام الصادق علیه السلام، قم، 1419ق
    24. خواجوی، اسماعیل، رساله وحدت وجود، سیدمهدی رجایی، اصفهان، موسسه الزهرا، 1383ش
    25. ذهبی، شمس الدین ابوعبدالله، تذکره الحفاظ، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1376ق
    26. سبزواری، عبدالاعلی، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، قم، دار التفسیر، 1419ق
    27. سلمی، عبدالرحمن، طبقات الصوفیه، دار الکتب العلمیه، بیروت‏، 1424ق‏
    28. شاه نعمت الله ولی، نورالدین، دیوان کامل حضرت شاه نعمت الله ولی، 1جلد، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، کرمان، چاپ اول، 1380ش
    29. شبستری، محمود بن عبدالکریم، گلشن راز، محمد حماصیان، انتشارات خدمات فرهنگی کرمان‏، کرمان، ‏ 1382ش
    30. شوشتری، نور الله بن شریف‌ الدین، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، 1409ق
    31. شهرزوری، شمس‌الدین محمد، رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، تحقیق نجف‌قلی حبیبی، تهران، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1385ش
    32. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، بی‌تا، نهایه الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره،
    33. صمدی آملی، داود، شرح نهایه الحکمه علامه طباطبایی، الف لام میم، قم، 1389ش
    34. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، 1ج، تهران، مکتبه چهل ستون العامه و مدرستها، 1400ش
    35. طوسی، نصیرالدین محمد، تلخیص المحصل فخر رازی، بیروت، لبنان، دار الأضواء، 1405ق
    36. طوسی، نصیرالدین محمد، شرح الإشارات و التنبیهات، بوستان کتاب، قم، 1386ش
    37. طهرانی، محمدحسین، روح مجرد، 1جلد، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ نهم، مشهد، 1429ق،
    38. عضدالدین ایجی، عبدالرحمن بن احمد، بی‌تا، المواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب،
    39. عطار نیشابوری، فریدالدین، بی‌سر نامه‏، مطبعه علمی‏، تهران‏، 1312ش‏
    40. عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، عفیف عسیران، نشر منوچهری، چاپ هشتم، 1389ش،
    41. عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، نامه‌های عین القضات همدانی، به اهتمام علی نقی منزوی، عفیف عسیران، نشر اساطیر، چاپ دوم، تهران، بی‌تا
    42. غرویان، محسن، در محضر استاد حسن زاده آملی، دفتر نشر برگزیده، بی‌جا،
    43. غزالی، احمد، سوانح العشاق، بر اساس تصحیح هلموت ریتر، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ش
    44. غزنوی، سدید الدین محمد، مقامات ژنده پیل‏، تصحیح حشمت مؤید، شرکت انتشارات علمی فرهنگی‏، تهران‏، 1384ش
    45. فخر رازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیه، حیدر آباد دکن، مطبعه دائره المعارف النظامیه، 1343ق
    46. فخر رازی، محمد بن عمر، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت، ۱۴۰۴ق
    47. فرغانی، سعید الدین‏، مشارق الدراری شرح تائیه ابن فارض‏، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی‏، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‏، قم‏، 1379ش
    48. قوشجی، علی بن محمد، شرح تجرید العقائد، محمد حسین الزارعی الرضائی، قم، رائد، 1393ش
    49. قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی‏، 1جلد، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی‏، تهران، 1375ش
    50. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، کافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ‏ 1407ق‏
    51. گنابادی (نورعلیشاه ثانی)، ملاعلی، صالحیه، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۶ش
    52. گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر شریف بیان السعاده، نشر محسن، مترجم آقاخانی، ریاضی، چاپ دوم، 1379ش
    53. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، 4جلد، نشر مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت‏، چاپ دوم‏، 1408ق
    54. ماوردی، علی بن محمد، اعلام النبوه، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت، ۱۴۰۷ق
    55. محمدی، علی، شرح کشف المراد، قم، دارالفکر، 1378ش
    56. مصطفی الشیبی‏، کامل، شرح دیوان الحلاج‏، الجمل‏، کلن-آلمان‏، 2007 م‏
    57. مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق، تحقیق مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، قم، بی‌تا
    58. مظفر، محمد رضا، المنطق، گردآوری علی شیروانی، دار العلم، قم، 1382ش
    59. مکی، محمد، عین الحیاه فی معرفه الذات و الأفعال و الصفات، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1429ق
    60. ملاحمی الخوارزمی، محمود بن محمد، کتاب المعتمد فی اصول‌الدین، چاپ مارتین مک درموت و ویلفرد مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م
    61. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م
    62. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، ایقاظ النائمین، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران‌، تهران، بی‌تا
    63. مولوی بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، 1جلد، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1373ش،
    64. نیکلسون، رینولد، تصوف اسلامی و رابطه انسان با خدا، ترجمه شفیعی کدکنی، چاپ پنجم، 1392ش

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1ماوردی، علی بن محمد، اعلام النبوه، ص۳۱؛ جوینی، عبدالملک بن عبدالله، الشامل فی اصول ‌الدین، ص۱۱۳ـ۱۱۴؛ ملاحمی خوارزمی، محمود بن محمد، المعتمد فی اصول‌الدین، ص۸۵؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایه الاقدام فی علم الکلام، ص۱۸و ص۳۴؛ فخر رازی، محمد بن عمر، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلمین، ص۱۱۷؛ حلّی، حسن‌بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۵۱؛ عضدالدین ایجی، عبدالرحمن بن احمد، المواقف فی علم الکلام، ص۷۶.
    2یکی از معاصرین در این رابطه می‌نویسد: «مراد از عرفان خداوند، فناء در ذات اوست؛ خداست که خود را می‏‌شناسد، وصولِ ممکن به واجب محال است. در آنجا دو چیز بودن محال است. ممکن و واجب و وصول همه این‌ها ضمّ و ضمیمه است که مستلزم ترکیب ذات اقدسش بوده و بالاخره سر از حدوث وی در می‏‌آورد، و این منافات با قِدَم او دارد. امّا فنای مطلق، و اِندکاک عبد در ذات او، و از بین رفتن و نیست شدن او در جلال و جمال او، این چه اشکالی دارد» [طهرانی، محمد حسین، روح مجرد، ص192].
    3شبستری، محمود، گلشن راز، ص51.
    4عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، ص300.
    5معقولات ثانیه، یکی از اقسام تصور و به معنای معقولاتی است که از ملاحظه معقولات اولیّه و با امعان نظر در آن‌ها برای ذهن حاصل می‌شود، مانند: کلی، جزئی، ذاتی و عرضی. معقولات ثانیه، مصداقی در عالم خارج ندارند، فقط در ذهن موجود هستند. پس از آنکه تعداد زیادی صور کلّی از قبیل انسان و اسب و گوسفند و گل و درخت و سفیدی و سیاهی و شیرینی و ترشی و… برای ذهن حاصل شد، ذهن به مرحله‌ای متعالی‌تر پای می‌نهد و از این معقولات اولیّه، خود را به معقولات ثانیه می‌رساند. یعنی همچنانکه از تصرّف در محسوسات به معقولات اولیّه دست می‌یابد، از تصرّف در معقولات اولیّه به معقولات ثانیه که در کمال تجرّد و انتزاع هستند، نائل می‌شود. [مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۱۳۱].
    6خواجه نصیر، در بخش منطق اشارات تصریح دارد که امتیازِ ماهیت از وجود، صرفا در مقام تصور و ذهن است و نه در خارج: «فائده هذا القید ان امتیاز المهیه عن الوجود لا یکون الا فی التصور». [طوسی، نصیرالدین محمد، شرح اشارات، ج1، ص43].
    7ایشان همچنین اتصاف ماهیت به وجود را صرفا در ساحت عقل می‌دانست: «فاذن اتصاف الماهیه بالوجود امر عقلی لیس کالتصاف الجسم بالبیاض فان الماهیه لیس لها وجود منفرد…» [طوسی، نصیرالدین محمد، شرح اشارات، ج3، ص39].
    8بسیاری از متکلمان اگرچه به زائد بودن وجود بر ماهیت قائلند اما این را به تحلیل عقلی می‌دانستند نه در خارجی.
    9«کون الوجود المطلق مفهوما کلیا، لا تحقق له الا فی الذهن، ضروری؛ و ما توهموا من احتیاج الخاص الی العام، باطل؛ بل الامر بالعکس اذ لا تحقق للعام الا فی ضمن الخاص. نعم اذا کان العام ذاتیا للخاص یفتقر الیه فی تعقله و اما اذا کان عارضا فلا. و ما ذکروا من انه لو ارتفع لارتفع کل موجود، حتی الواجب، فیمتنع ارتفاعه،‌ای عدمه فیکون واجبا، فمغالطه، و انما یلزم الوجوب لو کان امتناع العدم لذاته و هو ممنوع بل لان ارتفاعه بالکلیه یستلزم ارتفاع بعض افراده الذی هو الواجب کسائل لوازم الواجب مثل الماهیه…» [تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج1، ص74].
    10سبزواری می‌گوید:

    «و عند مشائیه حقایق*****تباینت و هو لدی زاهق

    لان معنی واحدا لا ینتزع*****عما له توحد ما لم یقع» [سبزواری، هادی، شرح منظومه، ج1، ص207].

    11طوسی، نصیرالدین محمد، تجرید الاعتقاد، ص194.
    12علامه حلی می‌گوید: «وجود همان نفس تحقق ماهیت در اعیان است، نه اینکه ماهیت به وسیله آن در اعیان باشد»«وجود از محمولات عقلی و معقولاث ثانیه است که هیچ تحققی در خارج ندارد» [حلّی، حسن‌بن یوسف، کشف المراد، ص41 و ص98].
    13ایشان در «نهایه المرام» می‌گوید: «ماهیت هرگاه باشد، بودنش همان وجودش است. [حلّی، حسن‌بن یوسف،  نهایه المراد فی علم الکلام، ج1، ص45].
    14در «الاسرار الخفیه» می‌گوید: «حکم به زیادت تنها در معقولیت (ذهن) است اما در اعیان چنین نیست و الا برای ماهیت، هویتی غیر از وجود خواهد بود» [حلّی، حسن‌بن یوسف، الاسرار الخفیه فی العلوم العقلیه، ص415].
    15فخر رازی، محمد بن عمر، المباحث المشرقیه، ص30 و ص43.
    16شهرزوری، شمس‌الدین محمد، رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1385ش، ج3، ص220.
    17تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج1، ص73 و ص75.
    18تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ج1، ص432.
    19عضدالدین ایجی، عبدالرحمن بن احمد، المواقف، ج1، ص151 و ص152.
    20قوشجی می‌گوید: «وجود ماهیت عبارت از حصول آن در اعیان است نه از چیزی که به وسیله آن حاصل شده باشد» [قوشجی، علی بن محمد، شرح تجرید العقائد، ج1، ص133].
    21فاضل، مقداد بن عبدالله، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص68.
    22لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، ج1، ص118.
    23قمی، سعید، شرح توحید الصدوق، ج‏2، ص66.
    24استرآبادی، محمدجعفر، البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، ج‏2، ص344.
    25هندی، میرحامد حسین، عبقات الأنوار فی إمامه الأئمه الأطهار، ج‏10، ص589.
    26امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص375.
    27«به نظر اینجانب، مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصائبی است که ارکان اسلام را ویران کرده و به بنیان آن خلل وارد نموده است و آن را درهم شکسته است. بعد از فحص زیاد و جستجو در لابه‌لای سخنان صوفیه و ملاقات با رؤسای فرقه‌های مختلف آن، برایم روشن شد که این درد از راهبان مسیحی و دیرنشینان به دین اسلام سرایت کرده است. گروهی از اهل سنّت مانند حسن بصری، شبلی، معروف، طاووس، زهری، جنید و… آن را آموختند، سپس از آنان به شیعه سرایت نمود تا اینکه امرشان بالا گرفت و پرچم‌هایشان برافراشته شد، به گونه‌ای که از اساس دین، سنگی را بر سنگی باقی نگذاشتند، نصوص قرآن و سنّت را بر خلاف ظاهر آیات تأویل نمودند و با احکام فطری و عقلی اسلام مخالفت کردند و به وحدت وجود بلکه موجود معتقد شدند و به عبادات صوفیانه و مداومت بر أوراد و أذکاری که سراسر از کفریات و أباطیل پر بود و ساخته رؤسای صوفیه بود، پرداختند و ملتزم به نوعی از ذکر که آن را ذکر خفیّ قلبی نامند، شدند که از طرف راست قلب شروع شده و به طرف چپ قلب ختم می‌شد.» [شوشتری، نور الله بن شریف‌ الدین، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج‏1، ص183].
    28حائری مازندرانی، محمد صالح، حکمت بوعلی سینا، ج1، ص363.
    29مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق، ج‏2، ص201.
    30«الضروره قاضیه ببطلان الاتّحاد، فإنّه لا یعقل صیروره الشیئین شیئاً واحداً، وخالف فی ذلک جماعه من الصوفیه من الجمهور فحکموا بأنّه تعالی یتّحد بأبدان العارفین حتّی تمادی بعضهم وقال: إنّه تعالی نفس الوجود، وکلّ موجود فهو اللّه‏ تعالی، وهذا عین الکفر والإلحاد. الحمدللّه‏ الّذی فضّلنا باتّباع أهل البیت علیهم‏السلام دون الأهواء المضلّه» [حلّی، حسن‌بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص57].
    31محمدی، علی، شرح کشف المراد، ص158.
    32جرجانی، میر سید شریف، حاشیه جرجانی بر شرح تجرید، ص18 به نقل از شیخ بهایی، محمد بن حسین، کشکول، ج‏3، ص39؛ مکی، محمد، عین الحیاه فی معرفه الذات و الأفعال و الصفات، ص199.
    33کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص352.
    34فاطر: 15.
    35 آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ص84 و ص110.