ذکر، آموزهای بس مهم و از ارکان سیر و سلوک در طریقتهای صوفیه به شمار میآید و درویش، با مداومت بر ذکر است که به هدف نهایی از سلوک یعنی مقام « فناء فی الله» نائل آمده و « انسان کامل» میشود. در این مقاله «اقسام ذکر در تصوف» مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد.
فهرست
تقسیم بندی اذکار
صوفیان تقسیم بندیهای متفاوتی را برای ذکر شمردهاند. تقسیمات ناظر به نحوه اداء ذکر را «جلی» (لسانی) و «خفی» (قلبی) و تقسیمات ناظر به خود ذکر را «عام» و «خاص» و تقسیمhj ناظر به تعداد ذاکرین را «جمعی» و «فردی» نامیدهاند.[1]«در تصوف برای سالک اذکاری مقرر است مثل ذکر لسانی، انفاسی، قلبی، سِری، سرالسر، خفی، اخفی، و برای قلب kdc هفت طور … ادامه پاورقی
این طائفه همچنین اصطلاحات خاصی برای هر ذکر و حالتی وضع کردهاند که در کتاب جواهر غیبی برخی را چنین میآورد: «ذکر چهار ضرب، محو الجهات، کلیه، عمیت، معلا، مقدس، پاس انفاس، آورد و برد، صمت، اره، مراقبه، صفا، انا انت، انت انا، هاهوتی، نفی و اثبات چهار ضربی، جبروتی، قوی خفی، ذکر نفی و اثبات دو ضربی، ذکر سه پایه، ذکر ناسوتی و ملکوتی و جبروتی و لاهوتی، ذکر مشی اقدام و…»[2]انصاری، ابوالحسن، جواهر غیبی، ص283و 271و 466 و 281.
ذکر جلی و خفی
مشهورترین تقسیم بندی ذکر، همان لسانی و قلبی است. معصوم علیشاه شیرازی «ذکر فعلی» را نیز به این دو مورد اضافه میکند و مینویسد:
- ذکر زبان، ذکر جلی نیز خوانده میشود که عبارت است از آنچه به حرکت زبان گفته شود، خواه آهسته باشد و خواه بلند.[3]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائِق الحقایق، ج1، ص236. ذکر جلی از نظر صوفیان به مراتب ضعیفتر از ذکر قلبی است و باید از طریق آن، به ذکر قلبی رسید.
- ذکر دل، که ذکر خفی هم خوانده میشود. در ذکر خفی، هیچ عضوی از اعضای انسان حتی زبان او، حرکت نمیکند.
- ذکر اعضا و جوارح، یعنی جمله اجزای انسان باید قرارگاه ذکر بشوند. نخست دل جسمانی و معنوی در طرف چپ سینه. میان سینه که مقام سرّ خفی و اخفی است، آن نیز محل ذکر است، و محل نفس و حواس باطنه دماغ است، آن هم مقام ذکر است و چون ذکر قالب میشود، تمام بدن را در میگیرد و هر جزئی از اجزای بدن بر رنگ دل ذاکر میگردد و آن را سلطان ذکر میگویند.»[4]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص236.
نحوه اداء اذکار خفی
در طریقتهای صوفیه، هر یک از اذکار جلی و خفی به صورت متفاوتی به جا آورده میشود و نظم و قاعده واحدی در جمیع فرق صوفیه دیده نمیشود.
ذکر خفی «الله»
در برخی فرق صوفیه در ذکر عام قلبی، مرید باید واژگان «الله هو» را به زبان دل بگوید به این صورت که «الله» را از سوراخهای بینی ترسیم کرده، به وسط سینه میرساند و با قلم خیال، بدون اینکه نقش «الله» را رها سازد، کلمه «هو» را در برگشت، نقش کرده، به طوری که انتهای «هو» یعنی «واو» را از سوراخ بینی خارج سازد.[5]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسلههای صوفیه ایران، ص290؛ واحدی (صالح علیشاه)، سیدتقی، در کوی صوفیان، ص112.
ذکر خفی «نفی و اثبات»
در فرقه نقشبندیه این ذکر چنین اداء میشود:
«ذاکر از ناف تا حلق خود را قطر دائرهای فرض کند که دو پهلوی ذاکر از طرفین قوسین آن دائره باشد، و قصد کلمه طیبه «لا اله الاّ الله» کند به این نحو که از ناف شروع کرده «لا إله» را بر قوس طرفین که تعلّق به نفس او دارد منطبق گرداند، تا نفی آن به قطع تعلّق ذاکر از مشتهیات و مألوفات نفس راجع شود، و «الاّ الله» را از ابتدای حلق فرود آورده بر قوس یسار (که تعلّق به قلب دارد) منطبق سازد. و باید نَفَس را حبس کند به قدر وسع و به قوّت ادا کند… این ذکر را بعضی با حرکت سر و بدن قرب به هیئت دائره محسوسه ادا میکنند و بعضی به تصور حرکت اکتفا میکنند.»[6]بحرالعلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک(تحفه الملوک فی السیر و السلوک)، ص194.
ذکر دو ضرب
نحوه اداء ذکر، صور مختلفی مثل تک ضرب، دو ضرب و چهار ضرب دارد.
مثلا «ذکر دو ضربِ نفی و اثبات» بنابر شرح مجذوب علیشاه کبودرآهنگی چنین است:
- خطی از ناف تا گردن را پیش خود تصور کنند و آن را قطر دایرهای به شمار آورند که نیم کمانهای آن از جناحهای سینه تشکیل میشود. به سبب این خطِ دایرهای شکل، به این ذکر، نامهای ذکر هیکلی و ذکر حمائلی دادند. «بنابر تشبیه هیات این دائره به حمائلی که در گردن آویزند»
- این ذکر از دو جزء تشکیل میشود، نفی (لا اله) و اثبات (الا الله). دو نیم کمان دایره مطابق با این دو جزء میباشد:
- نخست «لا اله» را که در ناف شروع میشود، آهسته بر نیم کمان دست راست قرار میدهند. (ضرب اول)
- آنگاه بر نیم کمان چپ، آهسته «الا الله» را از گلو تا به ناف میکشند. (ضرب دوم)
- این دایره را به دو روش میتوان رسم کرد:
- سر و بالا تنه را در امتداد خط دایرهای شکل یاد شده حرکت میدهند، دل این صورت در عین حال باید از نامحرم کناره جست.
- حرکت دایرهای را فقط در فکر انجام میدهند. از آنجا که این کار در حضور دیگران نیز ممکن است انجام شود، چون آدمی تنها به خویشتن مشغول است و به کسان دیگر نمیپردازد، این عمل را «خلوت در انجمن» مینامند.[7]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص246. کبودرآهنگی، محمد جعفر، مراحل السالکین، ص105؛ کبودرآهنگی، … ادامه پاورقی
ذکر چهار ضرب
«مجذوب علیشاه کبودرآهنگی» و «معصوم علیشاه نائب الصدر» درباره «ذکر چهار ضرب نفی و اثبات» آوردهاند:
- ابتدا نَفَس را حبس کند.
- سر را تا روبه روی ناف پایین آورد. آنگاه ذکر «لا اله الا الله» یا «لا اله الا هو» را در چهار ضرب به قرار زیر با حرکات همراه با آن، اما بیصدا و بدون نفس کشیدن در دل گفتن:
ضرب نخست: در «لا» سر را بالا کشیدن تا آنکه راست نشسته باشند.
ضرب دوم: در «اله» سر را به راست حرکت دادن، در امتداد پهلوی راست سینه کمانی تا به مبدا زدن. حال سر دوباره رو به روی ناف است.
ضرب سوم: در «الا» سر را همچون ضرب نخست با یک تکان بالا بردن.
ضرب چهارم: در «الله» در پهلوی چپ کمانی قرینه با حرکت ضرب دوم زدن.
- بدین ترتیب دو نیم دایره کشیده شده است:
الف: دایره نفی در سمت راست که با کلمات «لا اله» کشیده شده است. آن را «دایره ممکنات» (دایرهای که هر آنچه مخلوق را با نفی خود فرا میگیرد) تصور میکنند. هیچ آفریدهای خدا نیست، هیچ ممکنی در واقع موجود نیست.
ب: دایره اثبات در سمت چپ که با کلمات «الا الله» کشیده شده است. آن را «دایره واجب» (دایرهای که آنچه به راستی وجود دارد) تصور میکنند.[8]کبودرآهنگی، محمد جعفر، مراحل السالکین، ص105؛ معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص246 و ص247.
ذکر در نقشبندیه
صوفیان نقشبندیه «ذکر چهار ضرب تهلیل» را چنین اداء میکنند:
«با رعایت قوّت و حفظ نفس، سر را برابر ناف آورده «لا» را بر قطر مذکور بالا کشد. و «اله» را بر جانب راست به قصد مذکور فرود آورد و باز «الاّ» را بر همان قطر بالا کشد، و «الله» را از جانب چپ به دل فرو برد و این نوع را خفی و چهار ضرب نامیدهاند.»[9]بحر العلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک(تحفه الملوک فی السیر و السلوک)، ص194.
کیفیت نشستن
هنگام اداء ذکر، درویش در حالتهای مختلفی مینشیند که هر حالتی اسم مشخصی دارد. نوشتهاند:
«بهتر آنست که ذاکر ابتدا به طریق جزر و مدّ، و بعد به طریق تربّع، و بعد به طریقی که متأخّرین آن را «مجمع البحرین» نامند، ذکر کند. چنین گفتهاند، و من تقدیم مجمع البحرین را بر تربّع ترجیح میدهم و حبس نَفَس و توجّه به قلب صنوبری و تصوّر خروج جمیع حروف از زبان و دل و خلوّ معده و به رفق، عدد را زیاد کردن و ابتدا به بسمله نمودن و استقبال و مربّع نشستن و چشم بر هم نهادن، ضرور است، مگر در حالت غیر خلوت. و مربّع نشستن در مجمع البحرین مجنّحا، و خلوت از غیر مَحرم و زنان و عوام و ارباب عقول ناقصه لازم است و زبان به کام چسبانیدن و وقت ذکر را شبها و سحرها و عقب فرائض قرار دادن مطلوب است.»[10]بحر العلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک(تحفه الملوک فی السیر و السلوک)، ص195.
ذکر سرّ
در تصوف، ذکر سرّی وجود دارد که در منابع رسمی صوفیه کمتر بدان اشاره شده است.[11]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص11-8.
عباسعلی کیوان قزوینی درباره آن مینویسد:
«در این ذکر، باید کلمه الله را با انگشت خیال بر سطح داخلی دل نوشت. در این حال، الف را از پایین به بالا میکشند تا بتوانند آن را بیآنکه قطع کنند، به لام که در پی میآید وصل کنند. اینک، در حالیکه ذکر را با زبان خیال میگویند، و با قلم خیال مینگارند، با چشم خیال به کلمه الله بر دیوار درونی دل مینگرند. این نگاه به کلمه حک شده در دل را، فکر نیز مینامند. بعد از این کار اندک اندک، سرّ ربوبیت بر مرید آشکار میشود. خطور آن نقش، دم به دم خود را بیشتر با تصویر شیخ که مرید در دل دارد، تطبیق میدهد و سرانجام او در مییابد که هر دو (یعنی الله و قطب) در حقیقت یکیاند زین پس فکر، نگاه به تصویر شیخ است (خواه به صورت جسمی یا ملکوتی) و او با این نگاه، حقیقت و سر الهی را در مییابد. حال ذکر و فکر میتوانند در یک عمل درهم آمیزند. ضمیر اشاره در ذکر «هو الله» به تصویر شیخ اشاره میکند و با اداء این ذکر، به یکی بودن او با خدا اقرار میکند و مشهود در ذکر همان شیخ طرق خواهد شد»[12]گراملیش، ریشارد، طریقههای شیعی ایران، ص576.
مجالس ذکر
در مجالس و حلقههای ذکر، چند صوفی به صورت دایرهوار گرد هم جمع شده و اذکار به صورت دسته جمعی یا فردی به جا آورده میشود. این مجالس در طریقتهای مختلف به اشکال گوناگونی برپا میشود و توأم با نوای موسیقی و غناء و رقص و پایکوبی است لذا مجلس سماع نیز مینامند. انصاری در کتاب جواهر غیبی در بخش «ذکر جبروتی» به یکی از رایجترین صور اداء ذکر در مجالس اشاره چنین میکند:
«سر را به کتف راست بند کرده بر پستان چپ، الله گویان چنان ضرب کند که پهلوی چپ خم شود… ذکر «آورد و برد» این است که مربع نشیند و رو به کتف راست آورده «ها» گوید و کتف چپ رو آورده «هو» گوید، و سر، نگون کرده، در خود «هی» گویان ضرب کند و این معمول اکثر مشایخ است.»[13]انصاری، ابوالحسن محمد بن حسن، جواهر غیبی، ص119.
تاریخچه مجالس ذکر
تاریخ پیدایش مجالس ذکر را به زمان حسن بصری (110ق) رساندهاند. «عبدالرحمن بدوی» مینویسد: «مجالس ذکر صوفیه از زمان حسن بصری در مسجد بصره و به وسیله او دایر شده بود و در حدود سال 120 نیز عیسی بن زادان در «ابله» (جایی نزدیک بصره) مجلس ذکری ترتیب داد».[14]بدوی، عبدالرحمن، شهیده العشق الالهی، ص32.
طبق روایات شیعه، در زمان امام هادی علیه السلام صوفیه برای برپایی مجالس ذکر به مساجد میآمدند اما با اضافه شدن آداب و رسوم و بدعتها و محرماتی مثل غناء به این مجالس، آنها خانقاه را جایگزین مسجد کردند.[15]مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص801.
مجالس ذکر ذهبیه
ذهبیه دو نوع مجلس ذکر هفتگی «عمومی» و «خصوصی» دارند. در «مجالس عمومی» در غروب روزهای پنجشنبه، هر فردی میتواند شرکت کند اما «مجالس خصوصی» در روزهای چهارشنبه، ویژه پیروان همین سلسله است. جلسه دیگری که آن را «مجالس شبانه» مینامند در منازل اشخاص داوطلب برپا میشود و ویژه دراویش همین سلسله است.[16]وحید الاولیاء تبریزی، احمد، وحید نامه، ص64-65.
جلسه ذکر با نماز مغرب و عشاء آغاز میشود و سپس مجلس ذکر آغاز میگردد. هرکس در ابتدای ورود با شیخ « صفا» میکند (طرفین دست راست یکدیگر را گرفته و در یک لحظه میبوسند) و سپس پیش روی او به صورت دایرهوار حلقه میزنند و چراغ را خاموش کرده و هریک بدون هیچ صدایی ذکر خفی که برایش تعیین شده است را درحالیکه صورت قطب را در نظر دارد، با خود مرور و مراقبه میکند. ابن بخش از جلسه که مهمترین بخش آن است حدود 20 دقیقه به درازا میکشد.
سپس چراغها روشن شده و قرائت بلند قرآن کریم آغاز میشود و درویشی گزیدههایی از آیات قرآن کریم (آیات سورههای نجم و فرقان) را قرائت میکند. سپس در بین درویشان جزوههای کوچکی پخش میشود که هریک از آنها شامل قسمتی متفاوت از قرآن است. در هر جلسه باید کل قرآن خوانده شود لذا پیوسته تمام جزوهها توزیع میشود. همزمان با قرائت آرام قرآن، شش آواز توسط تعدادی از دراویش خوانده میشود که بیشتر آنها از اشعار مولوی (مانند شعری که با ردیف «الله مولانا علی» یا ردیف «مستان سلامت میکنند») است. در آخر نیز دعایی به زبان عربی خوانده شده و همگان آمین میگویند. در پایان جلسه، دراویش ذهبی منامات و مکاشفات خود را به شیخ عرضه کرده و تعبیر و تاویل و دستورالعمل مربوطه را از او دریافت میکنند.[17]وحید الاولیاء تبریزی، احمد، وحید نامه، ص63.
مجالس ذکر نعمت اللهیه
در سلسله «نعمت اللهیه سلطان علیشاهی» هر شب جمعه یا بعضا شبهای دوشنبه مجالس ذکری در خانه یا خانقاههای خود برپا میکنند.
بعد از اینکه همه دراویش حاضر شدند ابتدا شیخ از حاضران میخواهد که درب را ببندند و حلقهای تشکیل دهند. همه باید تا آنجا که ممکن است تنگ هم بنشینند. در سر حلقه ذکر «رئیس مجلس» اغلب بر فرش کوچک مینشیند و وظیفه ریاست را انجام میدهد.
ابتدا فضا را تاریک نگه میدارند و هنگامی که سکوت کامل حکم فرما شود، رئیس جلسه از متن ذکر، جملهای کوتاه را بلند میخواند. کل مجلس متن را از سر میگویند و سپس آن را با حرکات بدنی موزون پیوسته و از نو تکرار میکنند. در این جا معمولا مجلس از نظم کلی خود خارج شده و هریک متن را به وسیله رفتار خود با تکیه و تاکید بیان میکند و به طرف راست و چپ خم میشوند. شدت و تندی حرکات و بلندی صدای ذکر، پیوسته فزونی میگیرد و بیشتر و بیشتر میشود.
پس از چند دقیقه، اندک اندک کوتاه کردن متن ذکر آغاز میشود. ممکن است شیخ بدین منظور علامتی دهد یا همینطور درحالیکه صدای او بلندتر از دیگران به گوش میرسد، به ذکر کوتاه شده جدید که سپس همگان آن را بر میگزینند، هدایت کند و آن بخش از ذکر، بیوقفه تکرار میشود. اندکی بعد باقی مانده ذکر نیز دوباره کوتاه میشود و بدین ترتیب چندین بار تا آنکه فقط و فقط واژهای کوتاه باقی میماند که آنگاه برخواندن پی در پی آن پایان ذکر گروهی را تشکیل میدهد. برای مثال ذکر رایج در طریقت نعمت اللهیه چنین است:
»یا هو یا هو، یا من هو، یا من لیس الا هو».
در نخستین کوتاه کردن، «یا هو یا هو» حذف میشود و در دومین، «یا من هو» و در سومین، «یا من لیس» نیز حذف میشود و نهایتا «الا هو» بلند تکرار میشود و سرانجام تنها «هو» باقی مانده و بیوقفه با صدای بلند تکرار میشود.
اندک اندک مجلس به شوق و شور میآید و اصطلاحا مجلس گرم میشود و حرکات شدیدتر میشوند و واژگان متن، بلندتر و نامفهوم تر. برخی همراه با حرکات بدنی، دستهای خود را نیز به اطراف میاندازند، گاه یکی از جا میپرد و خود را وسط حلقه میاندازد. در نهایت، شیخ یا قطب، درحالیکه آغاز جمله را مدتی میکشد، نواهای پایانی را آغاز میکند.
ذکر در خاکسار
مشهور است که میگویند در فرقه خاکسار، ذکر انفسی و قلبی وجود ندارد.[18]جهانبخش حقانی، پیر طریقت خاکسار در شهرکرد مدعی است که در این طریقت، ذکر خفی وجود ندارد. درحالیکه چنین نیست و این سلسله ذکر خفی نیز دارد. «نصرت علیشاه برومند» میگوید:
اذکار درویشان خاکسار بر دو نوع است:
الف) ذکر خفی یا قلبی که یکی از اسماء الحسنی را به دستور پیر، دائما از قلب میگذراند.
ب) اذکار جلی که این اذکار نیز بر دو نوعند: (توضیح این که اذکار جلی چهارضربی است)
1-ذکر توحیدی
2-ذکر علوی
ذکر توحیدی، ذکری است که نام «الله» را با صدای بلند و رسا به طور دسته جمعی تکرار میکنند. مثلا: «وحده لا الله الا هو، حسبی ربی جل الله، مافی قلبی غیر الله، لا اله الا الله» و امثالهم.
ذکر علوی، مانند «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»، «ناد علی»، «یا علی»، و امثالهم.
اگر ذکر علوی نخست شروع شده باشد، با ذکر توحیدی ختم میگردد اما اگر با ذکر توحیدی شروع شده باشد، دیگر ذکر علوی گرفته نمیشود و با ذکر توحیدی ختم میشود.[19]نصرت علیشاه برومند، احمدعلی، مکتب خاکسار، ص40.
«میرطاهر جابری» میگوید:
«ذکر خفی نباید به آواز بلند باشد و تا میتواند در اخفا صوت بکوشد. بهترین اذکار برای سالکان خاکسار، ذکر «لا اله الا الله» و صلوات بر محمد و آل محمد و اذکار دیگر است که از طرف مرشد صاحب اجازه به سلاک داده میشود و ذکر جلی هم در سلسله خاکسار متداول است که در لیالی جمعه و ایام متبرکه در تکایا، در حلقههای ذکری با حضور مرشد تکیه انجام میگیرد.»[20]جابری (میرطاهرعلیشاه)، سیدحسین، تذکره السالکین، ص422.
شکریه از دراویش خاکسار میگوید که در مشهد کلمات زیر را ذکر و ورد خود ساخته و تکرار میکردند:
ای شاه زلم زیمبو*****من زیمبو و تو جیمبو
زیمبو شنگ تازه*****جیمبو ماست تازه[21]مدرسی چهاردهی، نورالدین، اسرار فرق خاکسار و اهل حق، ص44.
مجالس ذکر خاکسار
مجلس ذکر خاکسار از مهمترین گردهماییهای آنها به شمار میآید. این مجالس امروزه شباهت قابل توجهی به مجالس ذکر و سماع قادریه کسنزانی و صادقی پیدا کرده است. دراویش خاکسار این مجالس را با وجد و جذبه خاصی انجام میدهند و در طی آن، قوالان بر سازهای کوبهای (دف و تنبک) خود زده و دراویش با حرکات شدید و تکانههای شدید و تند سر به طرف بالا و پایین، حاضرین را به شور میآورند.
بخشهای این مجالس به ترتیب ذیل انجام میشود:
هر درویش پس از ورود به جلسه روبه روی قطب که بر پوستی نشسته است، گلبانگ را به جا میآورد و سپس با او صفا کرده و وارد حلقه دراویش میشود. پیشخوانی، بندهای ترجیع بند را میخواند و دیگران همنوا با او میشوند.
پیش از آغاز ذکر جلی، مرشد، سلسله خود یا کرسی نامه یا نسب نامه را میخواند. سپس مجلس ذکر آغاز میشود. ابتدا چراغ را خاموش میکنند و شیخ متن را میخواند و همگی تکرار میکنند. رفتار ظاهری و حرکات بدنی، شیوه تقلیل تدریجی متن ذکر، حتی محتوای لغوی آن نیز به طور عمده همانهایی است که در ذکر جلی «نعمت اللهیه صفی علیشاهی» وجود دارد مانند:
هو هو لا اله/الا هو
لا الا الا الله لا اله/الا هو
یا من هو یا من هو یا من لیس/الا هو
لا معبود الا الله لا موجود/الا هو
هو العلی العظیم
بلندی و سرعت فزاینده در بلند بلند گفتن و جار زدن واژههای ذکر، در برخی گردهماییها با وسایل مکانیکی برانگیخته میشود. مثلا شیخ، شمشیری را در هوا میچرخاند یا به عنوان آلت ضربی ایجاد صدا و ضرب آهنگ، انبری بزرگ که به انتهای آن حلقه آهنی یلهای آویخته شده است، استفاده میشود. مرشد با آن روی زمین ضرب میگیرد و میتواند با سروصدای ایجاد شده به وسیله آن، بر شلوغترین مراسم ذکر نیز تسلط داشته باشد.
در نهایت، چراغها روشن میشود و دراویش برای صفا با تمام حاضران دور میگردند و سپس حالت گلبانگ را در برابر شیخ به جا میآورند و سرانجام مرشد دعا کرده و حاضران آمین میگویند و جلسه را ترک میگویند.[22]گراملیش، ریشارد، طریقتهای شیعی ایران، ص694.
نگاهی انتقادی به ذکر صوفیه
بی نیازی از اذکار صوفیه)
- منابع معتبر شیعه، میراثی از غنی ترین، جامع ترین و زیباترین محتوای ادعیه و حرز و مناجات است به طوری که برای تک تک لحظات زندگی، حوائج، مکان ها و شرائط دعایی مخصوص آموزش داده شده است و مومنین را از ادعیه اختراعی بی نیاز کرده است. در مجلد 91 و 92 از کتاب بحارالانوار (از چاپ 110 جلدی) ذیل عنوان «کتاب الذکر و الدعاء»[23]مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج91، ص1 و همچنین در کتاب کافی شریف «کتاب الدعاء» این اذکار و ادعیه را ذکر کرده اند.[24]کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج2، ص 466
در روایتی آمده است که عبد الرحیم القصیر می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و گفتم: (إنی اخترعت دعاء) دعایی از پیش خود ساخته ام. امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمودند: (دعنی من اختراعک) دعاهای ساختگی خود را رها کن. سپس امام علیه السلام دعایی جامع برای رهایی از مشکلات به آن شخص تعلیم دادند.[25]کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج3، ص 476برای اطلاع بیشتر رجوع شود به :شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، بَابُ … ادامه پاورقی
بر همین اساس، سیره علما و مومنین در طول تاریخ بر این بوده است که از اذکار ماثوره (ذکری که در منابع وحیانی باشد) استفاده شود و از اذکار و اوراد و عبارات اختراعی به دور باشند.
التزام به اذکار ماثوره)
- اهل بیت علیهم السلام در روایات متعددی نقل به معنا را تجویز کرده اند[26]یعنی با شرائط خاصی مثل اینکه لطمه ای به معنا وارد نشود، اجازه داده اند که برای انتقال مفهوم و معنا، عین الفاظ … ادامه پاورقی اما جالب اینجاست که در بحث «ذکر» چنین تجویزی وجود ندارد و به شیعیان و مراجعه کنندگان سفارش و تاکید زیادی کرده اند اذکاری که از جانب آنها آموزش داده شده است را به همان شکل و با رعایت همان عدد و شرائط اداء کنند.
این موضوع، حساسیت دوچندان بحث «ذکر» را نشان می دهد و ایجاب می کند که در موضوع چنین مهم، از ادعیه ماثوره تجاوز نکرده و صرفا به همان مواردی که در متون دینی آموزش داده شده است بسنده کرد.
روایات اهل بیت علیهم السلام
در ادامه سه روایت پیرامون همین مسئله ذکر می شود:
1) اسماعیل بن فضیل از حضرت امام صادق علیه السلام معنای آیه: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها» را پرسید آن حضرت علیه السلام فرمود: بر هر مسلمانی لازم است قبل از طلوع خورشید و پیش از غروب آن ده بار بگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
قَالَ: فَقُلْتُ: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی. فَقَالَ یَا هَذَا! لَا شَکَّ فِی أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ».[27]صدوق، الخصال، ج 2، ص 452
در این حدیث، راوی بخشی از ذکر را تغییر داده و کلماتی اضافه می کند و امام با خطاب تندی می فرمایند: «خداوند زنده می کند و می میراند» و «می میراند و زنده می کند»، لیکن در این ذکر، فقط باید جزء اول را یاد کرد و آن اینکه «خداوند زنده می کند و می میراند»
2) علاء بن کامل گفت: شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام می گفت:
وَاذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَه وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَول عِندَ المَسَاءِ لاَ اِلَهَ اِلاّ اللّهُ وَحدَهُ لاَشَریکَ لَه المَلِکُ وَلَهُ الحَمدُ یُحیِی وَیُمیتُ وَیُمیتُ وَیُحیی وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیر قَال: قُلتُ: بِیَدِهِ الخَیرُ قَالَ: إنَّ بِیَدِهِ الخَیرَ وَلَکِن قُل کَمَا اُقُولُ لَکَ عَشرَ مرَّاتٍ وَاُعُوذُ بِاللّهِ السَّمِیعِ العَلیمِ حِینَ تَطلُعُ الشَّمسُ وَحِینَ تَغرُبُ عَشرَ مَرَّاتٍ.[28]کلینی، الکافی، ج 2، ص 527
راوی در این روایت نقل به معنا نکرده، بلکه تصرف در معنا کرده و بر آن کلمه (بِیَدِهِ الخَیرُ) را افزوده است و امام از این کار نهی کرده و تذکر دادند که این ذکر به همین شکل و با همین تعدادی که آموزش داده شده باید بیان شود و گرچه تمام خیر به دست خداست و از ناحیه قدرت او هر چیزی به غیر می رسد، لیکن گفتن آن در این ذکرِ، لازم یا سودمند نیست.
3 ) زراره از حضرت امام صادق علیه السلام در وظیفه عصر غیبت بقیّه الله عج ضمن نقل دعای معروف: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ… » جملاتی را به این مضمون به او آموخت: «یَا اللَّهُ، یَا رَحْمَانُ، یَا رَحِیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»[29]صدوق، کمال الدین، ج2، ص352
زراره چنین افزود: «یَا مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» حضرت فرمود: «گرچه خداوند مقلّب الابصار است، لیکن در این دعا آنچه من به تو آموختم، بگو، [نه کم و نه زیاد». پس از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که دعاهای وارده از امامان را باید همان طور که به ما رسیده است بخوانیم و از تصرف در آن اجتناب کنیم تا از تأثیر آن کاسته نشود یا بی تأثیر نگردد.
روایات ائمه معصومین علیهم السلام اذکار باید ماثوره باشد به این معنا که از جانب اهل بیت علیهم السلام رسیده باشد.
انحراف از حقیقت ذکر)
ذکر به معنای یاد خدا بودن است درحالیکه صوفیه با تقسیم بندی هایی که برای ذکر برشمرده اند مثل ذکر خفی و جلی، ذاکر را از یاد خدا دور کرده و او را تمام مشغول به این می کند که ذکر را از کدام قسمت بدن وارد کرده و از کدام قسمت خارج کرده و نقش آن را در کدام یک از اعضای بدن تصویر کند! چنین شخصی در واقع در الفاظ و تصاویر موهوم ذهنی خود غرق شده است و تنها چیزی که نیست، ذاکر خدابودن است.
به عبارت دیگر، حاضر کردن دو شیء یا معنا در نفس امکان عادی ندارد (ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ)[30]أحزاب : 4 امام صادق علیه السلام در همین رابطه می فرمایند:«فَمَنْ کَانَ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقاً فِی صَلَاتِهِ … ادامه پاورقی پس هرگاه سالک متوجه مرشد یا افکار و تصاویر دیگر شود، از یاد خدا دور می شود.[31]امام سجاد علیه السلام می فرمایند:«وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ»امام سجاد، الصحیفه … ادامه پاورقی
بدعت بودن اذکار)
بسیاری از اذکار و ادعیه صوفیه، دارای محتوای انحرافی و باطل است و از هدف ذکر، که تقرب و یاد خداست به دور می باشد. مانند ذکر «لا اله الا انا» که ذکر توحیدی شمرده می شود اما یک عبارت کفر آمیز است.
اجازه ذکر)
در نگاه صوفیه، مهم ترین شرط ذکر، اجازه ذکر از مرشد است به طوری که می گویند بدون این اجازه، ذکر هیچ سودی نخواهد بخشید. حال سوال می شود که مبنای این سخن چیست؟
اگر بر مبنای متون دینی و تشیع بیان شده است، باید گفت که اهل بیت علیهم السلام چنین چیزی را بیان نکرده اند و نسبت دادن این سخن به امامان شیعه علیهم السلام بدعتی آشکار است.
اگر گفته شود بر مبنای تجربه است، باید گفت که بحث «اجازه ذکر» صرفا در علوم غریبه و سحر و طلسمات کارکرد دارد و کسانی که اذکار را از مرشد اخذ می کنند به این وادی های خطرناک سوق داده می شوند درحالیکه خودشان چنین اطلاعی ندارند. رجوع به ساحر و دعا نویس از نگاه تشیع، روا نیست.
سلطان محمد گنابادی درباره دلیل «اجازه ذکر» می گوید:
«سالک باید ذکر خود را از صاحب اجازه و نص بگیرد؛ زیرا ذکر ازجمله عبادات است و عبادت بدون اخذ از صاحب اجازه، اثر نخواهد بخشید.»[32]گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، تهران، ص 181
حال سوال اینجاست :
اولا) صاحب اجازه بودن مشایخ صوفیه از کجا ثابت شده است؟ اگر مقصود همان سلسله طریقتی است که باید گفت اعتبار این سلاسل توسط محققین و عرفان پژوهان رد شده است و اگر مقصود اجازه های باطنی و غیر مکتوب است، هرکسی می تواند خود را صاحب اجازه معرفی کند.
ثانیا) اینکه عبادت بدون اخذ از صاحب اجازه اثر ندارد مستند به کدام آیه و روایت است؟ آیا نماز و روزه و دیگر فرائضی که مسلمانان انجام می دهند باید با اجازه مرشد باشد تا اثر کند؟ اگر صوفیان به این سخن ملتزم باشند باید برای نمازهای یومیه هم از مرشد اجازه بگیرند که این عمل برخلاف اجماع تمام فقهای اسلام و متون وحیانی است.
فکر)
صوفیه آموزه «ذکر» را در کنار «فکر» مطرح کرده و معتقدند ذکر بدون فکر معنا و کارکرد ندارد. فکر به معنای صورت سازی ذهنی و خیال پردازی است مثلا صورت مرشد یا شیء دیگر باید در نظر گرفته شده و خطاب به او ذکر گفته شود. در این صورت باید گفت:
الف)این مسئله در متون وحیانی مطرح نشده است و آموزه «فکر» یک موضوع کاملا اختراعی است و انتساب آن به منابع وحیانی، بدعت است.
ب)اگر اذکار خطاب به شیخ یا صورت های ذهنی مطرح شود، منجر به کفر می شود.[33]محمودی، محسن، کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید ، ص 103 و 104
ج)اگر اذکار خطاب به صورت ذهنی نباشد، انسان از یاد خدا غافل شده و به یادهای دیگر پرداخته است.
آمخیتگی با حرام)
بسیاری از مجالس ذکر صوفیه، توام با سماع و ضرب موسیقی با امور حرام و نامشروع است و این مسئله اصل مشروعیت مجالس ذکر را انکار می کند.
به همین جهت در روایات نقد تصوف، اصل مجالس ذکر صوفیه هم مورد مذمت قرار گرفته است:
در روایت نبوی آمده است:
«و انّهم یحلقون للذکر و یرفعون أصواتهم یظنّون انّهم على طریقتی بل هم أضلّ من الکفّار و هم أهل النار لهم شهیق الحمار»[34]قمی، عباس، سفینه البحار، ج5، ص: 200
«آنان (صوفیه) برای گفتن ذکر، حلقه می زنند و صدایشان را به گفتن آن بلند می کنند و بر این تصورند که راه نیکان را می پویند در صورتی که از کفار گمراه تر و اهل آتش دوزخ اند، نظیر الاغ صدا می کنند.»
در روایت امام هادی علیه السلام نیز اذکار و اوراد صوفیه مذمت شده است:
«أورادهم الرقص و التّصدیه، و أذکارهم الترنّم و التّغنیه.»[35]مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ج2، ص: 801. شیخ حر عاملی، نقدی جامع بر تصوف، ص 46
اوراد صوفیه رقص و کف زدن و اذکار آنها غناء و آواز است.
دیدگاه علما درباره ذکر و فکر
بسیاری از علما و متکلمین و فقهای شیعه و سنی مجالس ذکر و اذکار صوفیه را بدعت آمیز و انحرافی دانسته اند. در ادامه تنها به سه مورد اشاره می شود:
محمد تقی مجلسی
مجلسی اول در شرح فارسی «من لا یحضره الفقیه» در شرح حدیث «بادروا الی ریاض الجنّه، قالوا یا رسول اللَّه و ما ریاض الجنّه؟ قال حلق الذّکر» مینویسد:
«مقصود از حلقههای ذکر مجلسی است که در آن از علوم دینیه یا مواعظ حسنه گفتگو شود، چنانکه از ائمه چنین وارد شده. اما امروزه مشهور شده است که مقصود از این حلقه ها و اجتماع ها، مجالس ذکر جلی (صوفیه) است درحالیکه از اهل بیت علیهم السلام چیزی درباره ذکر جلی به ما نرسیده است و این اعمال به رفتار عامه (اهل سنت) شبیه تر است.»[36]مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمه)، ج13، ص: 196
علامه محمد باقر مجلسی
علامه مجلسی در رساله اعتقادات درباره ذکر جلی و خفی می نویسد:
«از جمله این عبادات ساختگی (صوفیه) ذکر خفی است که نزد آنها عمل خاصی است و با هیئت مخصوصی معمول میدارند. نه آیهای و نه روایتی در باره این ذکر خفی از شرع مطهر وارد نشده و در هیچ کتابی هم پیدا نمیشود که البته این خود بدون هیچگونه شک و تردیدی بدعت است و پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: کلّ بدعه ضلاله و کلّ ضلاله سبیلها الی النّار. (هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی راهش به طرف جهنم است)
از جمله آن بدعتها «ذکر جلی» است که در آن حالت با اشعار و نعره الاغ آواز میخوانند، و عربده میکشند، و این را عبادت خدا میدانند و عقیده دارند که جز این دو ذکر و بدعتها، خدا عبادت دیگری ندارد، و بدینگونه تمام واجبات و مستحبات و نوافل را ترک میکنند، و هر گاه نماز میخوانند مثل مرغی که پی در پی منقار به زمین میزند، با عجله و شتاب قناعت میکنند، و اگر ترس از علماء نبود، حتی این نوع نماز خواندن را هم به کلی ترک میکردند.»[37]شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی، قاسم علی احمدی، ص99
فیض کاشانی
فیض کاشانی در کتاب الحقائق می نویسد:
«از جمله مغرورین و فریب خوردگان قومی هستند که خود را اهل ذکر می نامند و دم از تصوف می زنند و ادعا می کنند که در اعمال و افعال خودنمایی ندارند و بار گردن دیگران نمی شوند. آنها لباس های مندرس می پوشند و گرد یکدیگر حلقه می زنند و ذکر هایی از خود اختراع می نمایند و اشعاری را با لحن خوش می خوانند و تهلیل را به زبان بلند می گویند و از علم و معرفت اطلاعی ندارند و مثل بعضی از حیوانات فریاد می زنند و می رقصند و کم می زنند و به سنت های نبوی توجه ندارند صداها را به «یاهو» و امثال آن بلند می کنند و صیحه های ناهنجار می کشند.»[38]فیض کاشانی، حقائق، ص135
زمخشری
زمخشری از علما و مفسرین بزرگ اهل سنت، در تفسیر کشاف می نویسد:
«زعم أقوام على عهد رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و سلم أنهم یحبون اللَّه فأراد أن یجعل لقولهم تصدیقا من عمل، فمن ادعى محبته و خالف سنه رسوله فهو کذاب و کتاب اللَّه یکذبه. و إذا رأیت من یذکر محبه اللَّه و یصفق بیدیه مع ذکرها و یطرب و ینعر و یصعق «1» فلا تشک فی أنه لا یعرف ما اللَّه و لا یدرى ما محبه اللَّه. و ما تصفیقه و طربه و نعرته و صعقته إلا أنه تصوّر فی نفسه الخبیثه صوره مستملحه معشقه فسماها اللَّه بجهله و دعارته، ثم صفق و طرب و نعر و صعق على تصوّرها، و ربما رأیت المنىَّ قد ملأ إزار ذلک المحب عند صعقته، و حمقى العامه على حوالیه قد ملؤوا أدرانهم بالدموع لما رققهم من حاله. و قرئ: تحبون. و یحببکم. و یحبکم، من حبه یحبه.»[39]زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج1، ص 354
خلاصه عبارت چنین است که مشایخ صوفیه در عین عدم التزام به سنت رسول الله صلی الله علیه وآله، کف زده و نعره کشیده و شکل ها و تصاویر ملیحی در فکر خود مجسم کرده و نام آن را خدا می گذارند. در آن حال به همان شکل ملیح محتلم می شوند و عده ای نادان اطراف آنها جمع شده و اشک می ریزند و قلب خود را با اعمال و کردارشان به آنها متمایل می کنند.
منابع و مآخذ
- انصاری، ابوالحسن محمد بن حسن، جواهر غیبی، بیجا، بیتا
- مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، تصحیح علی اکبر زمانینژاد، نشرانصاریان، قم، بیتا
- نصرت علیشاه برومند، احمدعلی، مکتب خاکسار، تهران، بیتا
- بدوی، عبدالرحمن، شهیده العشق الالهی، وکاله المطبوعات، چاپ چهارم، کویت، ۱۹۷۸م
- بحر العلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک، ملکوت نور قرآن، مشهد، 1425 ه، ق
- عنقا، محمد، از جنین تا جنان، تهران، چاپ پنجم، مکتب اویسی شاه مقصودی، 1358ش
- گراملیش، ریچارد، طریقتهای شیعی ایران، ترجمه شیرین شادفر، نامک، تهران، 1399ش
- کبودرآهنگی، محمد جعفر، مراحل السالکین، به کوشش جواد نوربخش، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، 1320ش
- شیرازی، محمد معصوم، طرائق الحقائق، محمد جعفر محبوب، چاپ دوم، تهران، سنایی، 1382
- مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسلههای صوفیه ایران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم 1393ش
- جابری (میرطاهرعلیشاه)، سیدحسین، رساله تذکره السالکین، انتشارات تکیه فقرای خاکسار جلالی، چاپ دوم، 1443ق
- وحید الاولیاء تبریزی، احمد، وحید نامه (شرح احوال و آثار وحید الاولیاء)، انتشارات خانقاه احمدی شیراز، چاپ اول، تهران، 1338ش
- واحدی، سیدتقی، در کوی صوفیان، نشر نخل دانش، چاپ هفتم، 1392ش
- مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، انصاریان، قم، 1383ش
- ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، غفارى، على اکبر، انتشارات اسلامى، قم، 1362 ش
- کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1407 ق
- گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، تهران، حقیقت، 1380ش
- مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمه)، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، قم، 1406ق
- مجلسی، محمد باقر، شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی، قاسم علی احمدی، دلیل ما، قم، 1401ش
- محمودی، محسن، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید (جلد 2)، ورامین، انتشارات علمیفرهنگی صاحبالزمان (عج)، 1383 ش
- فیض کاشانی، حقائق، بیروت، طبع دوم، 1979م
- زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دار الکتاب العربی، بیروت، 1407ق
پاورقی ها
↑1 | «در تصوف برای سالک اذکاری مقرر است مثل ذکر لسانی، انفاسی، قلبی، سِری، سرالسر، خفی، اخفی، و برای قلب kdc هفت طور (اطوار سبعه) است که هر ذکری مربوط به آن طور است.» [عنقاء، محمد، پاورقی از جنین تا جنان، ص۹۳]. |
---|---|
↑2 | انصاری، ابوالحسن، جواهر غیبی، ص283و 271و 466 و 281. |
↑3 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائِق الحقایق، ج1، ص236. |
↑4 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص236. |
↑5 | مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسلههای صوفیه ایران، ص290؛ واحدی (صالح علیشاه)، سیدتقی، در کوی صوفیان، ص112. |
↑6 | بحرالعلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک(تحفه الملوک فی السیر و السلوک)، ص194. |
↑7 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص246. کبودرآهنگی، محمد جعفر، مراحل السالکین، ص105؛ کبودرآهنگی، محمد جعفر، مرآت الحق، ص204. |
↑8 | کبودرآهنگی، محمد جعفر، مراحل السالکین، ص105؛ معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص246 و ص247. |
↑9 | بحر العلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک(تحفه الملوک فی السیر و السلوک)، ص194. |
↑10 | بحر العلوم، محمد مهدی بن مرتضی، رساله سیر و سلوک(تحفه الملوک فی السیر و السلوک)، ص195. |
↑11 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج1، ص11-8. |
↑12 | گراملیش، ریشارد، طریقههای شیعی ایران، ص576. |
↑13 | انصاری، ابوالحسن محمد بن حسن، جواهر غیبی، ص119. |
↑14 | بدوی، عبدالرحمن، شهیده العشق الالهی، ص32. |
↑15 | مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص801. |
↑16 | وحید الاولیاء تبریزی، احمد، وحید نامه، ص64-65. |
↑17 | وحید الاولیاء تبریزی، احمد، وحید نامه، ص63. |
↑18 | جهانبخش حقانی، پیر طریقت خاکسار در شهرکرد مدعی است که در این طریقت، ذکر خفی وجود ندارد. |
↑19 | نصرت علیشاه برومند، احمدعلی، مکتب خاکسار، ص40. |
↑20 | جابری (میرطاهرعلیشاه)، سیدحسین، تذکره السالکین، ص422. |
↑21 | مدرسی چهاردهی، نورالدین، اسرار فرق خاکسار و اهل حق، ص44. |
↑22 | گراملیش، ریشارد، طریقتهای شیعی ایران، ص694. |
↑23 | مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج91، ص1 |
↑24 | کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج2، ص 466 |
↑25 | کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج3، ص 476برای اطلاع بیشتر رجوع شود به :شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، بَابُ اسْتِحْبَابِ الدُّعَاءِ بِمَا جَرَى عَلَى اللِّسَانِ وَ اخْتِیَارِ الدُّعَاءِ الْمَأْثُورِ إِنْ تَیَسَّرَ وَ کَرَاهَهِ اخْتِرَاعِ الدُّعَاء ج7، ص 139 |
↑26 | یعنی با شرائط خاصی مثل اینکه لطمه ای به معنا وارد نشود، اجازه داده اند که برای انتقال مفهوم و معنا، عین الفاظ فرمایشات آنها تغییر پیدا کند. |
↑27 | صدوق، الخصال، ج 2، ص 452 |
↑28 | کلینی، الکافی، ج 2، ص 527 |
↑29 | صدوق، کمال الدین، ج2، ص352 |
↑30 | أحزاب : 4 امام صادق علیه السلام در همین رابطه می فرمایند:«فَمَنْ کَانَ قَلْبُهُ مُتَعَلِّقاً فِی صَلَاتِهِ بِشَیْءٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَى فَهُوَ قَرِیبٌ مِنْ ذَلِکَ الشَّیْءِ بَعِیدٌ عَنْ حَقِیقَهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ فِی صَلَاتِهِ»مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج82، ص: 136 |
↑31 | امام سجاد علیه السلام می فرمایند:«وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ»امام سجاد، الصحیفه السجادیه، ص62 |
↑32 | گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، تهران، ص 181 |
↑33 | محمودی، محسن، کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید ، ص 103 و 104 |
↑34 | قمی، عباس، سفینه البحار، ج5، ص: 200 |
↑35 | مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ج2، ص: 801. شیخ حر عاملی، نقدی جامع بر تصوف، ص 46 |
↑36 | مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمه)، ج13، ص: 196 |
↑37 | شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی، قاسم علی احمدی، ص99 |
↑38 | فیض کاشانی، حقائق، ص135 |
↑39 | زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج1، ص 354 |