«محمد بکتاش» یا «حاجی بکتاش ولی»، صوفی ایرانی (آناتولی) در قرن هفتم هجری (13میلادی) و بنیانگذار طریقت بکتاشیه میباشد. از زندگی او اطلاع دقیقی در دست نیست، اطلاعات موجود نیز عموماً با افسانه آمیخته است.
فهرست
زندگی نامه
«محمد بن ابراهیم بن موسی خراسانی» معروف به «حاجی بکتاش ولی» یا «بکتاش رومی»، [1]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج2، ص307؛ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج2، ص67؛ ثریا، … ادامه پاورقی بنیانگذار طریقت صوفیه-علویه « بکتاشیه»، در سال 606ق یا 646ق در شهر نیشابور خراسان به دنیا آمد[2]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص99-101؛ شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص152.. وی به «سید محمد رضوی» نیز مشهور بوده[3]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج2، ص307. و نام پدرش موسی و نام پسرش «ابراهیم ثانی» بوده است[4]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه، ص30.. برخی نام وی را ولی و از نیشابور دانستهاند[5]نفیسی، سعید، سرچشمه تصوّف در ایران، ص210.. برخی تاریخ تولد وی را 648ق[6]شیمل، آن ماری، ابعاد عرفانی اسلام، ص57. و برخی 605ق گفتهاند[7]بانارلی، نهاد سامی ، تاریخ مصور ادبیات ترک، جزء40، ص293. به نقل از توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و … ادامه پاورقی. در ترکیه به «حاجی بکتاش ولی» مشهور است[8]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج2، ص345.. او را «سید محمد رضوی»، یا «محمد نیشابوری» نیز نامیدهاند[9]مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج1، ص297..
ابهامات شخصیتی
شخصیت حاجی بکتاش ولی از چهرههای مورد مناقشه و منازعه در تاریخ است، چه اینکه اطلاعات دقیق و موثقی از زندگی او در دست نیست و آنچه گزارش شده عمدتا فاقد ارزش تاریخی است و حالت افسانهای یا نیمه افسانهای به خود گرفته است. لذا برخی منابع وجود، او را «نیمه افسانهای»[10]زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص84. و برخی «مشوب یا آمیخته به افسانه» دانستهاند[11]پِطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ص366.. برخی منابع نزدیک به اهل حق، وی را همان «سید اسحاق علوی برزنجی»، مجدد و مقنن آیین یارسان (اهل حق) دانستهاند[12]سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق)، ص116. اما این قول صحیح نیست زیرا مرگ بکتاش مقارن با تولد «سید اسحاق» است[13]سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق)، ص210..
بکتاشیان سالها پس از فوت حاجی بکتاش ولی، به دو فرقه « چلبی» و « بابایی» تقسیم شدند. شاخه چلبیها معتقدند که وی ازدواج کرده است و صاحب پسری شده است و از طریق وی، نسل او تداوم یافته است، اما شاخه باباییها بر پایه آنچه در «ولایت نامه» تصریح شده، معتقدند که وی مجرد زیست و پسرش حاصل نوشیدن خون دماغ بکتاش توسط زنی و «ولد نَفَس» اوست و فرزند معنوی به حساب میآید نه صُلبی. از این رو، ددههای این فرقه نیز، همسر اختیار نمیکنند.
نسب
در منابع اهل حق و دراویش خاکسار، حاجی بکتاش یکی از رهبران آنها معرفی شده که از اقطاب بزرگ چهل تنان نیز میباشد[14]خواجه الدین، سیدمحمدعلی، سرسپردگان، ص10؛ تقی شیردل و محمد حسن رازنهان، بررسی نقش و کارکرد طریقتهای صوفی در … ادامه پاورقی.
بکتاشیها، تبار حاجی بکتاش را به « احمد یسوی» (562ق)، صوفی سده ششم، و از این طریق به امام موسی کاظم میرسانند[15]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، مقالات غیبیه، به کوشش احسان الله شکر خدا، مقدمه کتاب، ص2.. برخی نیز وی را با چند واسطه از فرزندان امام رضا شمرده و از لحاظ طریقتی به معروف کرخی متصل نمودهاند[16]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج2، ص346.، حتی برخی برای وی شجرهای نیز جعل نمودهاند[17]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه ص35.. فاصله زمانی بین شهادت حضرت رضا (علیهالسلام) و مرگ حاجی بکتاش، تقریبا 462 سال ذکر شده است که این زمان طولانی حتی با در برگرفتن دوران حیات خود بکتاش و پدر و جدش نیز امکان پذیر نمیباشد، لذا سیادت وی محل تامل دقیقتری میباشد.از آنجایی که صوفیان عادت به سید سازی اقطاب خود دارند، به ادعای سیادت بکتاش ولی نمیتوان اعتماد نمود.
سفر و تحصیل
بر اساس روایت «ولایت نامه»، حاجی بکتاش ولی، علاوه بر مکتبخانههای نیشابور، در بدخشان، بصره، بغداد و نجف نیز تحصیل کرده است. سه سال در مکه و یک سال در مدینه مانده است. سپس از راه حلب به آناتولی رفته است[18]Sezgin, A. (1995) Hacı Bektaş Veli ve Bektaşilik, İst. sf. 41-42.. صاحب « طرائق الحقایق»، علت این سفرها و مقصدهای بکتاش را خوابها و منامات او دانسته و میگوید که در خواب یا عوالم مکاشفه به او دستور داده میشد که چه کاری انجام دهد.[19]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ص346
از دیدگاه «ولایت نامه»، وی در 4 سالگی آموختن را آغاز میکند و در 40 سالگی به مقام خلافت و مرتبه « قطب الاقطاب» میرسد. در حوالی 40 سالگی همراه عشیره خود، از نیشابور خراسان به روم (آسیای صغیر) مهاجرت کرده[20]نفیسی، سعید، سرچمه تصوف در ایران، ص210. جذب ترکمانان آناتولی شرقی شده و به همراه برادرش «منتاش» در «قیام باباییان» شرکت کرد و پس از قتل برادرش توسط قوای سلاجقه، به «قیر شهیر» و از آن جا به قصبه «ساریجا قره هؤیوک» رفته در آنجا «خاتون آنا» را به دختر خواندگی پذیرفته و تا پایان عمر در آن جا ماند. وی در میان ترکمانان «چپنی» زندگی میکرد و بدینگونه خود را از چشم سلجوقیان دور میداشت. از این رو، در منابع مکتوب رسمی اهل سنت و جماعت نامی از وی دیده نمیشود. وی در این روستا، زندگی سادهای داشت و در غاری در کنار روستا زاویه داشت و به چوپانی رمههای روستائیان، روزگار میگذراند.
اساتید و مشایخ
برخی معتقدند سند معتبری که بتواند حاجی بکتاش را مؤسس « طریقت بکتاشیه» معرفی کند، موجود نیست و این موضوع بعدها توسط پیروانش ساخته و جعل شده است، چنانچه درباره سایر مشایخ صوفیه، مثل « عبدالقادر گیلانی» نیز همین اتفاق رخ داده است و احفاد و شاگردان بعدی، طریقتی ساخته و به او نسبت دادهاند. بر همین اساس، بکتاش را یکی از پیروان بابائیه دانستهاند. برخی وی را شاگرد « احمد یسوی» دانستهاند، درحالیکه میان وفات او با تولد بکتاش 40 سال فاصله است.
از میان کسانی که با حاجی بکتاش ولی در ارتباط بودهاند، در «ولایت نامه» به اشخاص ذیل اشاره شده است: « مولوی، آهی اوران، سیدمحمود حیرانی، نورالدین جاجا، ساری سالتوک». مطالبی که بیانگر وجود روابط و مواجهههایی میان حاجی بکتاش و «مولوی» میباشد، نشان میدهد که تولد و مرگ حاجی بکتاش ولی در قرن 13 میلادی به وقوع پیوسته است[21]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه، ص29..
« بابا اسحاق» (از مشایخ سلسله بابایی) از مهمترین اساتید و مشایخ بکتاش است. گفتهاند که بکتاش در در «آماسیه» به «بابا اسحاق» (خلیفه بابا الیاس) پیوست و در «شورش باباییان» (638ق) بر ضد سلجوقیان، که به کشتار «باباییان» انجامید، شرکت داشت و برادرش، مَنتَش (یا منتاش)، نیز در همین شورش در «سیواس» کشته شد. در کتاب «الاوامر العلائیه» اثر «ابن بیبی» (که منبع نزدیک به قیام بابائیان است) آمده است که بابا اسحاق، پادشاه سلجوقی کیخسرو دوم (1246م) را به انحراف از اقتداء به خلفاء راشدین و جاده رب العالمین متهم میکرد[22]ابن بیبی، یحیی بن محمد، الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه، ص502.. در منابع بکتاشیه، حاجی بکتاش را خلیفه خاص «بابا رسول» دانستهاند و به احتمال زیاد، «بابا رسول» همان «بابا اسحاق» است.
مذهب
درباره مذهب حاجی بکتاش ولی و « طریقت بکتاشیه»، اقوال مختلفی وجود دارد که میتوان آنها را سه دسته کرد:
1.شیعه مذهب[23]مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلام، با مقدمه و توضیحات کاظم مدیرشانه چی، ص105..
2.سنی مذهب[24]پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ص366..
3.علویان غالی[25]ساسانی، خان ملک، یادبودهای سفارت استانبول تهران، ص178[26]مادلونگ معتقد است عقائد الحادی غلات شیعه جایگزین عقیدههای امامی در طریقت بکتاشیه شده است. [مادلونگ، ویلفرد، … ادامه پاورقی).
عمده دلیل تشیع وی، رواج حب به اهل بیت در این طریقت است[27]Trimingham, John Spencer, The Sufi Orders in Islam, London, Oxford/University Press, 1973, p. 80./Tschudi, R. Vol. I, p1162; See: Brown, John Pair, The Darvishes: Oriental/Spiritualism, London, Frank … ادامه پاورقی. اما هرگز خودش ادعای تشیع نکرده است[28]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ص259..
وفات
درباره وفات وی اختلاف نظر وجود داشته و طبق نوشته «احمد افلاکی» به دلیل قدمت کار او بایستی وی قبل از 718ق(سال اول تالیف کتاب) در گذشته باشد. سال وفات وی را بعضی 697ق[29]نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج2، ص757. و برخی 738ق[30]مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج2ص7؛ زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص103؛ لغت نامه. و گروهی 740ق[31]نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ص210. عنوان کردهاند و در یک منبع دیگر، سال وفات او 669ق یاد شده است[32]گولپینارلی، عبدالباقی، مذاهب و طرائق موجود در ترکیه، ص274.. در منابع بکتاشی وفات او را 738ق نوشتهاند. به نظر میرسد، این تاریخ از سوی برخی حروفیان برای تطبیق با لفظ «بکتاشیه»، از نظر «حساب جُمل»، جعل شده باشد[33]محمدزاده صدیق، حسین، حاجی بکتاش ولی و متون بکتاشیه، مقدمه.. مزار وی اکنون در «مجتمع حاجی بکتاش» قرار دارد که در 45 کیلومتری «نوشهیر» ترکیه واقع شده است، همه ساله در این مکان در روزهای 18-16 آگوست، جشن بزرگداشت حاجی بکتاش ولی برگزار میشود.
آثار
تعالیم حاجی بکتاش در لفافهای از عرفان و تصوف عرضه میشد. ویژگی اصلی و خصلت مهم این تعالیم، سادگی آن است. این آموزهها به دور از هرگونه فلسفهبافی و مکتب عرفان نظری ابن عربی و جدلها و جدالهای رایج تئوریک آنان است.
برخی آثار وی عبارتند از: الفوائد[34]گولپینارلی، عبدالباقی، دائره المعارف ترک، ماده بکتاش.، مقالات[35]توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه … ادامه پاورقی، شرح بسم الله[36]روشت و شارداق، حاجی بکتاش ولی از تمام زوایا و معروفترین اثرش «شرح بسم الله»، چاپ کارین، ازمیر، 1985م.، مقالات غیبیه و کلمات عینیه[37]غیاث الدین ایتاش، حاجی ییلماز، مقالات غیبیه و کلمات عینیه، انتشارات مرکز تحقیقات حاجی بکتاش، آنکارا، 2004م.[38]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه، ص41.، شرح حدیث اربعین[39]گولپینارلی، عبدالباقی، زندگی یونس امره، ص302.، مناقب حاجی بکتاش یا ولایت نامه (تألیف در ۸۴۴، توسط «علی بن موسی» معروف به «صوفلی درویش» در احوال و کرامات بکتاش).
فرقه بکتاشیه
بالیم سلطان
« بالیم سلطان» (د۹۲۲ق/۱۵۱۶م) از بزرگان « طریقت بکتاشیه» و مجدد و احیاگر این طریقت شمرده میشود. نقش او (به عنوان دومین فرد مهم در بکتاشیه) در گسترش «طریقت بکتاشیه» در آغاز قرن دهم و به موازات آن، نزدیک شدنش به حکومت عثمانی در دورهای که جنگ عثمانی و صفوی بالا گرفته بود، اهمیّت به سزایی دارد. استفاده از 12 شمع، احترام به 12 امام، شعار «حق، محمد و علی» از جمله شعائر بکتاشیه است که وی بنا نهاد[40]حکمت، علی اصغر، حاشیه بر تاریخ ادبی ایران ادوارد براون، ج۱، ص۵۱۶.. برخی جلوههای شیعی منسوب به وی بوده و در زمان او مجرد بودن جزء اصول بکتاشیه قرار گرفت. ستایش 12 امام و نظریه الوهیت ایشان نیز توسط وی جزء مقررات قرار گرفت.
مراسم بکتاشیه
بکتاشیان ده روز اول ماه محرم را روزه میگیرند و در این روزها، عبادات و دعاهایی دارند که به آن «نیاز» گفته میشود و در مسجد برگزار میکنند. اولین روز ماه شوال، عید مقدس بکتاشیان است. ده روز اول ذی الحجه و عید نوروز و یازدهم محرم نیز از روزهای مقدس آنها به حساب میآید.[41]اصفهانیان، داود، سیری در افکار بکتاشیه، مجله ارمغان، فروردین 1355ش، دوره چهل و پنجم..
التقاط در بکتاشیه
بکتاشیه، در اصل یک فرقه صوفیانه به شدت التقاطی است و باورها و اصول اعتقادی و عملی فرقه بکتاشیه، مخلوطی از چندین نحله فکری و فرقه مختلف از جمله حروفیه، مسیحیت و غالیان است. طبق نظر برخی محققین، این فرقه تاثیراتی از مسیحیت داشته است[42]توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه … ادامه پاورقی.
عقائد و آموزهها
دسترسی دقیق به تمام باورها و اصول اعتقادی حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، به جهت واجب دانستن کتمان سر در این فرقه و نیز به جهت تُرکی بودن زبان این متون، صعوبت خاصی دارد، با این حال میتوان به مواردی اشاره کرد.
غلو
بکتاشیه به دلیل ستایش بیش از حد علی (علیهالسلام) و بالا بردن مقام وی، حتی بالاتر از مقام پیامبر، جزء غلات شیعه محسوب میشوند، طوری که با در نظر گرفتن این موضوع، آنان را میتوان همچون شَبَک، قزلباشیه و در ردیف اهل حق ( یارسان) قرار داد[43]سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق کرمانشاه)، ص172.. حاجی بکتاش ولی پیشوای بکتاشیه نیز در منابع اهل حق به عنوان یکی از اقطاب چهل تنان (چهل تن نور یا چهل پیشوای اهل حق) معرفی شده است[44]سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق کرمانشاه)، ص173.. آنان براین باورند که امیرالمومنین بعد از شهادت نیز زنده و حامل شتر جنازه خود بوده و خودشان شتر را در محل دفنشان خواباندهاند[45]Birge, Kingsley John, p.135.. «ویلفرد مادلونگ» بکتاشیه را دارای عقائد الحادی غلات شیعه دانسته[46]مادلونگ، ویلفرد، فرقههای اسلام، ص89. و «زین العابدین شیروانی» نیز شکی در غالی بودن اینان ندارد[47]شیروانی، زین العابدین، بُستان السیاحه، ص153..
کرامات
هیچ مدعی تصوفی نیست مگر اینکه برای خودش یا مریدانش برای وی کرامات و معجزات محیرالعقولی نقل کردهاند که دلالت بر ارتباط او با خداوند و یا همان «وصول الی الحق» دارد. بکتاش ولی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و دهها کرامت از وی در « ولایت نامه» نقل شده است[48]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص68.. وقتی که نقل کرامت و معجزات، جزء عادات فرقهای شود، دیگر نمیتوان آن جریان را خالی از اوهام و تخیلات دید، به حدّی که در این فرقه میتوان شاهد معلق نماز خواندن پیر و رئیس آنان نیز بود[49]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص71.. مریدان بکتاش ولی در جای دیگر چنین ادعا کردهاند که خداوند شخصا وی را مورد خطاب قرار داده است[50]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص72.. جالبتر اینکه این دست معجزات و کرامات ادعایی، نه تنها موجب خنده و استهزای برخی نشده که حتی این سخنان را نور، و این افعال را تماما دلیل بر حقانیت پیر و مرشد خود میدانند که بیشک هیچ پشتوانه روایی و قرآنی ندارد. در ماجرای عجیب دیگری، بکتاش برای غلبه بر عرفای روم، تبدیل به پرندهای شده و به عرش رفته و سه روز اجازه روشن کردن شمع به عرفا نمیداد[51]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص104_107..
انتقال ولایت
جالب است که در ماجراهای بکتاش ولی، وی دارای ولایت است و قدرت انتقال ولایت به افراد دیگر را نیز دارا میباشد، داستان وی و ابراهیم حاجی به این ماجرا اشاره دارد[52]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص109_110.. مشخص نیست ولایتی که بکتاش ولی دارا بوده به چه کیفیتی است که قابلیت اعطای مجدد آن را داشته و از چوپانی بیسواد، مرشدی صاحب کرامت و اشارت میسازد.
ملاقات با خضر
راحتترین کاری که میتوان در عرصه ادعا انجام نمود، ادعا کردن چیزی است که تصدیق و تکذیبش عملا ممکن نباشد، همانند کسی که گفته بود، اینجایی که من ایستادهام وسط زمین است و اگر باور نداری متر کن. جریان صوفیه ادعاهایی برای پیران خودشان نقل میکنند که غالبا قابلیت پیگیری ندارد، مانند ملاقات با حضرت خضر که برای بکتاش نقل شده است[53]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص111..
معراج
یکی از معجزاتی که شیعه و سنّی آن را قبول دارند، معراج رسول اکرم میباشد که با همه طول و تفاصیلش از حیث وقایع اتفاق افتاده و مشاهدات پیامبر اکرم، مدت زیادی از زمان دنیوی ایشان را به خود اختصاص نداده و در چند لحظه واقع شده است. جریان صوفیه با اقتباس از وقایع نقل شده از معراج حضرت رسول، سعی در جعل همان مقامات و مطالب درباره بزرگان خود داشتهاند، لذا مانند چنین واقعهای را برای بکتاش ذکر کردهاند[54]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص145_146..
تسخیر زمان
در «ولایت نامه»، مقام بکتاش ولی به قدری عظیم و محترم شمرده شده که خداوند به وی ولایتی عطا کرده است که هرکس را هر زمان و مکانی اراده کند، در چشم به هم زدنی انتقال داده و باز گرداند[55]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص146_148..
مرده زنده کردن
در ادامه مسیر کرامت محوری جریان بکتاشیه، به این نقل میرسیم که ادعا شده که بکتاش ولی مردهای را زنده کرده است[56]حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص217..
قدرتهای عجیب
بکتاشیان درباره بزرگانشان بر این باورند که:
«متصوفه ترکمان، شیوخ خودشان را تا جایی بالا میبردند که آنها قدرت بر شفاء، برگشتن بینایی و زنده کردن مرده، رام کردن حیوانات و سواری گرفتن از شیر را دارا بوده و این موارد را برای شیوخ خود قائل بودند.[57]غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص86.»
حلول
نقل است که:
«قزباش (البکتاش الرُحَد) به حلول، ایمان داشته و قائل به این بود که خداوند در جسم امام علی علیه السلام حلول کرده و این عقیده را از حروفیین گرفته بودند.[58]غالب أحمد بری، مَمدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص88.»
صلیب حلاج
بکتاشیان بر این باورند که:
«در هر تکیه بکتاشیه مکانی به نام دار المنصور و صلیب الحلاج است و هر زمانی که مریدی سلوکش را کامل کند، با ریسمانی گردنش را بسته و میآورند، گویا نماد این است که وی از این دنیای فانی مرده و به میادین معشوق الهی کوچ کرده است.[59]غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص88.»
امامان شیعه
عقیده بکتاشیان درباره ائمه به این شرح است:
« بکتاشیه به ولایت تام دوازده امام معتقد میباشد، مخصوصا امام حسین علیه السلام، آنان مراسم عاشورا را احیاء کرده و بر اهمیت امام صادق تاکید دارند و به نظریه تولی و تبری ایمان داشته و آن از علامات تشیع است که در میان علویین موجود است.[60]غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص89.»
التقاط مذاهب
التقاط و آمیخته بودن باورهای بکتاشیه با سایر فرق و ادیان، آنان را تبدیل به مذهبی کاملا جدید نموده است، به حدی که دربارهاش نوشتهاند:
«ابراهیم داقوقی محقق علوی میگوید که علویه (بکتاشیه) از جهتی به مثابه مسیری سوم میان شیعه و اهل سنت است و از جهتی دیگر بین ادیان طبیعیه باستانی و آسمانی، چرا که تفکر علوی همه این مکونات و ادیان و مذاهب را اخذ کرده و متضمن تفکرات طوطمیه و شامانیه و زردشتیه و بوذیه و تاویه و کنفسیوسیه و یهودیت و مسیحیت و اسلام است و متضمن شعائر اصلی نبوده و در این زمینه حاجی بکتاش ولی گفته: به امور با دقت بنگر و از هر یک آنها دروسی را اخذ کرده و نظر محکم و درست خود را با بردباری و تسامح و رؤیت بیان کن.[61]غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص91_92.»
تفاوت با صوفیه
برخی میان بکتاشیه و غالب صوفیان قائل به تفاوتهایی شدهاند:
«برای بکتاشیه مواردی است که آن را از سایر فرق صوفیه جدا کرده است، برای مثال عقیده خاص ایشان به عناصر چهارگانه آب و خاک و آتش و همچنین عقیده ایشان به انسان الهی، خلود روح، مباح بودن نوشیدن خَمر و عقیده تثلیث در هیئت الله، محمد، علی.[62]غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص93.»
آموزههای عملی
شرع گریزی
طبق گزارشهای موجود، بکتاشیه چندان در قید و بند شریعت و احکام فقهی اسلام نبودند[63]حنا فاخوری و خلیل البحر، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص293. و مراسم و مناسک ظاهری اسلام را ناچیز و غیر مهم میپنداشتند[64]گیب، همیلتون، اسلام (بررسی تاریخی)، ص18. و بر این باور بودند که احکام شریعت برای اهل ظاهر وضع شده است[65]توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، ص535.. همچنین هیچ التزامی به نماز و روزه نداشتهاند[66]شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص153.. «مناقب العارفین» که کهنترین منبع درباره بکتاش است نیز وی را تابع شریعت ندانسته[67]افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ص381. و تصریح به نماز نخواندنش نموده است[68]افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ص498..
منابع و مآخذ
- ابن بیبی، یحیی بن محمد، الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه، چاپ سنگی، شb-905، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
- اصفهانیان، داود، «سیری در افکار بکتاشیه»، مجله ارمغان، دوره چهل و چهارم، ش1، 1355
- افلاکی، احمد، مناقب العارفین، محقق تحسین یازیجی، دنیای کتاب، تهران، 1375
- انوشه، حسن، «بکتاشیه»، دایرهالمعارف تشیع، تهران، موسسه دایرهالمعارف تشیع، 1371ش
- براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران از نیمه قرن هفتم تا آخر قرن هشتم خجری، علی اصغر حکمت، 3ج، ابن سینا، تهران، چ2، 1339ش
- پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران (از هجرت تا پایان قرن نهم هجری)، مترجم کریم کشاورز، پیام، 1363ش
- پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، کریم کشاورز، نشر پیام، تهران، چاپ چهارم، 1354ش
- توال، فرانسوا، ژئوپلیتیک تشیع، ترجمه حسن صدوق ونینی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1380ش
- توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تبریز، سال28، شماره120، 1355ش،
- ثریا، محمد، سجل عثمانی، استانبول، (1308-1315)،
- حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم بن موسی خراسانی، مقالات غیبیه، به کوشش احسان الله شکر خدا، چاپ پیام، تهران، 1381ش،
- حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم بن موسی خراسانی، ولایت نامه، ترجمه اسرا دوغان، با همکاری مریم سلطانی، اربیل، آراس، 1390،
- حنا فاخوری و خلیل البحر، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالصمد آیتی، علمی و فرهنگی، تهران، 1381ش،
- خواجه الدین، سیدمحمدعلی، سرسپردگان، کتابخانه منوچهری، بیجا، 1362ش
- زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، 1ج، امیرکبیر، تهران، چ8، 1377ش،
- الزین، سمیح عاطف، الصوفیه فی نظر الاسلام، الشرکه العالمیه للکتاب دارالکتاب العالمی، بیروت، 1413ق،
- سلطانی، محمدعلی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق)، نشر سها، کرمانشاه، بیتا،
- الشیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ذکاوتی، علیرضا، 1ج، امیرکبیر، تهران، چ5، 1387ش،
- شیردل، تقی، رازنهان، بررسی نقش و کارکرد طریقتهای صوفی در امپراتوری عثمانی با تأکید بر طریقت بکتاشیه، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، 2011م
- شیروانی، زینالعابدین بن اسکندر، بستان السیاحه، ۱ج، کتابخانه سنایی، تهران، بیتا،
- شیمل، آن ماری، ابعاد عرفانی اسلام، عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر و فرهنگ اسلام، تهران، چاپ دوم، 1375ش
- غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه (الطریقه البکتاشیه نموذجا)، المرکز الدیمقراطی للدارسات الاستراتیجیه و السیاسیه و الاقتصادیه، برلین، ألمانیا،
- کوپرولو، فواد، ریشههای افسانههای مربوط به حاجی بکتاش ولی بنیانگذار طریقت بکتاشیه، محمدتقی امامی، گسترده تاریخ و ادبیات، تهران، 1364ش،
- گولپینارلی، عبدالباقی، مذهبها و طریقتها در ترکیه، وفایی، داود، مولی، تهران، چ1، 1400ش/1969م،
- گیب، همیلتون، اسلام (بررسی تاریخی)، ترجمه منوچهر امیری، علمی و فرهنگی، تهران، 1367ش،
- مادلونگ، ویلفرد، فرقههای اسلامی، ترجمه ابوالقاسم طاهری، اساطیر، تهران، 1377ش،
- محمدزاده صدیق، حسین، حاجی بکتاش ولی و متون بکتاشیه، قم، دانشگاه ادیان،
- محمدزاده صدیق، حسین، حاجی بکتاش ولی و متون بکتاشیه، قم، دانشگاه ادیان،
- مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، 1ج، خیام، تهران، چ3، 1369،
- مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسلههای صوفیه در ایران، نشر بتونک، بیجا، 1360ش،
- مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، با مقدمه و توضیحات کاظم مدیرشانه چی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش،
- معصومعلیشاه، محمدمعصوم بن زینالعابدین، طرائق الحقائق، محجوب، محمدجعفر، 1ج، سنایی، تهران، چ1، بیتا،
- نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران، فروغی، چاپ دوم، تهران، 1363ش،
- نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، 1ج، تهران، اساطیر، چ3، 1394ش،
پاورقی ها
↑1 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج2، ص307؛ مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج2، ص67؛ ثریا، محمد، سجل عثمانی، ج2، ص22؛ الزین، سمیح عاطف، الصوفیه فی نظر الاسلام، ص551؛ شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ص377. |
---|---|
↑2 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص99-101؛ شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص152. |
↑3 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج2، ص307. |
↑4 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه، ص30. |
↑5 | نفیسی، سعید، سرچشمه تصوّف در ایران، ص210. |
↑6 | شیمل، آن ماری، ابعاد عرفانی اسلام، ص57. |
↑7 | بانارلی، نهاد سامی ، تاریخ مصور ادبیات ترک، جزء40، ص293. به نقل از توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، ص506. |
↑8 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج2، ص345. |
↑9 | مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج1، ص297. |
↑10 | زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص84. |
↑11 | پِطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ص366. |
↑12 | سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق)، ص116. |
↑13 | سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق)، ص210. |
↑14 | خواجه الدین، سیدمحمدعلی، سرسپردگان، ص10؛ تقی شیردل و محمد حسن رازنهان، بررسی نقش و کارکرد طریقتهای صوفی در امپراطوری عثمانی با تاکید بر طریقت بکتاشیه، نشریه تاریخ در آیینه پژوهش، سال هشتم، شماره سوم، ص129-159. |
↑15 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، مقالات غیبیه، به کوشش احسان الله شکر خدا، مقدمه کتاب، ص2. |
↑16 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج2، ص346. |
↑17 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه ص35. |
↑18 | Sezgin, A. (1995) Hacı Bektaş Veli ve Bektaşilik, İst. sf. 41-42. |
↑19 | معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ص346 |
↑20 | نفیسی، سعید، سرچمه تصوف در ایران، ص210. |
↑21 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه، ص29. |
↑22 | ابن بیبی، یحیی بن محمد، الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه، ص502. |
↑23 | مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلام، با مقدمه و توضیحات کاظم مدیرشانه چی، ص105. |
↑24 | پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ص366. |
↑25 | ساسانی، خان ملک، یادبودهای سفارت استانبول تهران، ص178 |
↑26 | مادلونگ معتقد است عقائد الحادی غلات شیعه جایگزین عقیدههای امامی در طریقت بکتاشیه شده است. [مادلونگ، ویلفرد، فرقههای اسلام، ترجمه ابوالقاسم طاهری، ص89]. |
↑27 | Trimingham, John Spencer, The Sufi Orders in Islam, London, Oxford/University Press, 1973, p. 80./Tschudi, R. Vol. I, p1162; See: Brown, John Pair, The Darvishes: Oriental/Spiritualism, London, Frank Cass And Company Lilited, 1968, pp.155-157. |
↑28 | شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ص259. |
↑29 | نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج2، ص757. |
↑30 | مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج2ص7؛ زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص103؛ لغت نامه. |
↑31 | نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، ص210. |
↑32 | گولپینارلی، عبدالباقی، مذاهب و طرائق موجود در ترکیه، ص274. |
↑33 | محمدزاده صدیق، حسین، حاجی بکتاش ولی و متون بکتاشیه، مقدمه. |
↑34 | گولپینارلی، عبدالباقی، دائره المعارف ترک، ماده بکتاش. |
↑35 | توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تبریز، سال28، ش120، زمستان 1355. |
↑36 | روشت و شارداق، حاجی بکتاش ولی از تمام زوایا و معروفترین اثرش «شرح بسم الله»، چاپ کارین، ازمیر، 1985م. |
↑37 | غیاث الدین ایتاش، حاجی ییلماز، مقالات غیبیه و کلمات عینیه، انتشارات مرکز تحقیقات حاجی بکتاش، آنکارا، 2004م. |
↑38 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، مقدمه، ص41. |
↑39 | گولپینارلی، عبدالباقی، زندگی یونس امره، ص302. |
↑40 | حکمت، علی اصغر، حاشیه بر تاریخ ادبی ایران ادوارد براون، ج۱، ص۵۱۶. |
↑41 | اصفهانیان، داود، سیری در افکار بکتاشیه، مجله ارمغان، فروردین 1355ش، دوره چهل و پنجم. |
↑42 | توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال 28 شماره 120. |
↑43 | سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق کرمانشاه)، ص172. |
↑44 | سلطانی، محمد علی، قیام و نهضت علویان زاگرس (یا تاریخ تحلیلی اهل حق کرمانشاه)، ص173. |
↑45 | Birge, Kingsley John, p.135. |
↑46 | مادلونگ، ویلفرد، فرقههای اسلام، ص89. |
↑47 | شیروانی، زین العابدین، بُستان السیاحه، ص153. |
↑48 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص68. |
↑49 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص71. |
↑50 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص72. |
↑51 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص104_107. |
↑52 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص109_110. |
↑53 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص111. |
↑54 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص145_146. |
↑55 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص146_148. |
↑56 | حاجی بکتاش ولی، محمد بن ابراهیم، ولایت نامه، ص217. |
↑57 | غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص86. |
↑58 | غالب أحمد بری، مَمدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص88. |
↑59 | غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص88. |
↑60 | غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص89. |
↑61 | غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص91_92. |
↑62 | غالب أحمد بری، ممدوح، تاریخ التصوف فی الدوله العثمانیه، ص93. |
↑63 | حنا فاخوری و خلیل البحر، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص293. |
↑64 | گیب، همیلتون، اسلام (بررسی تاریخی)، ص18. |
↑65 | توفیق سبحانی و قاسم انصاری، حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه، ص535. |
↑66 | شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص153. |
↑67 | افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ص381. |
↑68 | افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ص498. |