پرش به محتوا
خانه » اقطاب و سرسلسله‌ها » صادق عنقا

صادق عنقا

    «محمد صادق عنقا» در سال 1294ش/1916م در تهران متولد شد. بسیاری او را بانی و پایه گذار اویسیه می‌دانند، طوری‌که در خانقاه‌های کنونی اویسیه، تصویر صادق عنقا معمولا بزرگ‌تر از سایر تصاویر، بر دیواره‌های خانقاه نقش شده است.[1]الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص73. او قطب چهل و یکم طریقت اویسیه است.

    زندگی نامه

    صادق از اوان کودکی تحت تعالیم پدرش محمد عنقا قرار گرفت و با آموزه‌ها و رسوم صوفیانه آشنا شد. با دریافت مدرک لیسانس حقوق قضائی، کارمند وزارت اقتصاد و دارایی شد. نزد «یحیی عبادی طالقانی» (م1363ق) فلسفه و عرفان آموخت.

    در اواخر حیات پدرش با برادر بزرگ‌تر خود علی عنقا به دشمنی و نزاع پرداخت و خود را سید و از اولاد سلاطین صفوی و قطب سلسله اویسی معرفی کرد و داعیه «رجعت مسیح» و «مهدی موعود» نمود و لقب «شاه مقصود» را بر خود نهاد. او آرم سیادت را عمامه سفید دانسته است و اجداد خود را جزء اقطاب اویسی و مجاز از سلاسل ذهبی و نعمت اللهی ذکر کرده است، اما علی عنقا طبق نامه‌ای ادعاهای صادق عنقا را انکار کرد.[2]مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، ۱۳۶۱، انتشارات اشراقی، ص۴۳۲ الی ۴۳۶.

    تاریخچه

    صادق عنقا این فرقه را از جهات گوناگونی متحول کرد؛ به طوری که لقب «شاه مقصودی» که عنوان طریقتی او بود نیز به اسم فرقه اویسیه افزوده شد و این فرقه را «اویسی شاه مقصودی» نامیدند. همچنین آرم مخصوصی را که عبارت بود از دو هلال سر تبرزین که مقابل هم قرار گرفته است، برای این فرقه انتخاب کرد.

    از مهم‌ترین اقدامات صادق عنقا این بود که این فرقه صوفیانه را به یک «عرفان سکولار» تبدیل کرد. این در حالی است که فرقه‌های صوفیه سعی دارند در ظاهر خود را پیرو شریعت اسلام و آداب دینی نشان دهند اما فرقه اویسیه از ظواهر دینی و شریعت اسلام فاصله بسیار گرفت و نهایتاً باطن‌گرایی در آن به حدی پررنگ شده که جایی برای امور ظاهری باقی نگذاشته است.

    صادق عنقا که نزد اویسیان با لقب «پروفسور» نیز از او یاد می‌شود، در رشته‌های مختلفی اعم از علوم تجربی و فلسفی و علوم غریبه، به تحقیق پرداخت و در برخی از این رشته‌ها آثاری از خود به جای گذاشت که البته از عمق و اعتبار چندانی برخوردار نیست و بیشتر آمیخته با امور غیر قابل اثبات و شبه علمی است. عنقا مدعی ارتباط با روح پدرش محمد عنقا از طریق «میز گردان» نیز بود. مشابه این دعاوی را احضارگران روح در سایر ادیان و مذاهب نیز دارند.[3]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص317.

    صادق عنقا که روزها به وزارتخانه دارایی می‌رفت، مرام پدرش را نیز تبلیغ می‌کرد تا اینکه پس از مرگ پدر، مجالس درویشی را به نام «شاه مقصود» راه انداخت و در محلی به نام «صوفی آباد» (واقع در حصارک کرج) خانقاه و کتابخانه فرقه را تأسیس نمود و به مریدان توصیه شده بود که پوشش سفید داشته باشند. در این زمان، زنان دربار پهلوی برای دعانویسی و بخت گشایی، نزد او رفت و آمد داشته و او نیز با استفاده از آن‌ها، مشکلات خود و اطرافیانش را حل می‌کرد. وی با همراهی پسرش در سال ۱۹۷۹ میلادی (به احتمال قوی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران) خاک ایران را ترک گفته و به آمریکا رفت. او در 26 آبان 1359ش در آمریکا از دنیا رفت و پسرش برای او قبر مجللی در شهر نواتو ایالت کالیفرنیا که یکی از گرانترین قبرستان‌های این کشور به حساب می‌آید، بنا کرد.

    آثار

    عنقا کتابی به نظم از آثار جدش به نام «رساله انوار القلوب» که اشعاری در فضائل ائمه اطهار علیهم السلام با مقدمه مبسوطی از خود به چاپ رسانید. در این کتاب مدعی شد که عباسعلی کیوان قزوینی در اواخر عمر خود توبه نموده و دست ارادت به پدرش محمد عنقا داده است، اما نورالدین مدرسی چهاردهی در کتاب «سیری در تصوف» این ادعا را سخت انکار کرده و می‌گوید: این «محمد عنقا» بود که مدت دو سال در درس «کیوان قزوینی» زانوی تلمذ زمین زده بود. صادق عنقا در زمینه علوم غریبه و علوم روحی و هیپنوتیزم و کف بینی و… آثاری چند دارد. تعدادی از کتاب‌های او که در منابع اویسیه نقل شده است چنین می‌باشد:

    آواز خدایان، اصول فقر و تصوّف، الرّسائل، تطهیر و تنویر قلوب، مقاصد الارشاد، سراج الهدی، الصّلاه، اوزان و میزان، پدیده­‌های فکر، پیام دل، تئوری ذرّه، حماسۀ حیات، چنته جهان عارف، زوایای مخفی حیاتی، سحر، سرّ الحجر، طبّ سنّتی ایران، غزلیّات، مزامیر حق و گلزار امید، مثنوی سیر السائر و طیر النادر، مثنوی شاهد و مشهود، نیروان.

    ادعاها

    صادق عنقا به رسم سایر پیران تصوف، با دعاوی گزاف، به خودستائی پرداخت و با سرودن اشعاری، مقام خود را تا آنجا که می‌توانست بالا برد. در اشعاری تحت عنوان «عنقای مکان» سروده است:

    عنقای قاف لامکان در عین هستی بی‌نشان*****دم بسته و با صد زبان گویای اسرار آمده[4]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص318؛ الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص73، به نقل از … ادامه پاورقی

    یا در جای دیگر می‌گوید:

    عقل کل وجه اتمّ نفس مبین*****صادق ناطق امیر المومنین[5]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص318؛ الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص74.

    در رساله‌ای «نیروان» خود را چنین معرفی می‌کند: «از مولانا المعظم شاه مقصود صادق عنقا»

    یا در کتاب «طب سنتی ایران»، در پشت جلد کتاب می‌نویسد: «کاشف دقائق و ناطق به حقایق شاه مقصود»

    او نام سلسله تصوف خود را سلسله «الهیه ختمیه اویسیه خفیفیه کبرویه نوربخشیه شاه مقصودی» نامیده است.[6]الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص75. و در طریقت، خود را به سید محمد نوربخش منسوب می‌کنند.[7]عنقا، جلال الین، انوار قلوب السالکین، 1343ش، ص6.

    ادعای فناء

    صادق عنقا مدعی بود که در عالم شهود، تحت تربیت و ارشاد جدش جلال الدین عنقا قرار گرفته است و با دستگیری و هدایت او، تا مقام فناء فی الله پیش رفته است. در همین رابطه گفته است:

    در نمازی گشت بی‌خود این فقیر*****یعنی از خود رفت من، من گشت پیر

    شد زحد مالک امکان دورتر*****سینه از اطوار دل پرنور تر

    شیپر تجرید در پرواز حق*****دیده جان آشنای راز حق

    دل به قاف قرب او ادنی روان*****جان ز نور معرفت بی‌سایبان

    تا به معراج یقین بگشاده پر*****فیض از غیب هویت پرده در

    در ظهور آمد به وجه راستین*****قبله اوتاد عالم قطب دین

    وز تجلی صورت معنی گشاد*****شد جلال الدین علی پیر مراد

    پس مرا در وجه من بنمود باز*****زد حقیقت نقش امکان بر مجاز

    وز پی ارشاد با من مو به مو*****گشت آن پیر حقایق رو به رو

    صعوه ئی شد صید عنقای وجود*****او سراپا بود مطلق، من نمود

    ذکر حق فرمود در حبس نَفَس*****گفت ذاکر جزء جزئش جون جرس

    من شدم بی‌خود ز خود الله گو*****من نمی‌گفتم، من من بود او

    وز دمش الله گوشد هرچه هست*****وز سماعش عالمی گردید مست

    نقطه پرگار هستی گشت او*****دیگرم نبود مجال گفتگو

    پس نظر بر دیده من دوخت پیر*****یعنی از من بگذر و در من بمیر

    کم کم از خود رفته گم در حق شدم*****تا به کلی فانی مطلق شدم

    همچنان نقشی که گم گردد در آب*****بر شکستم در دل دریا حباب

    از حقیقت باز راندم بر مجاز*****خویشتن را یافتم اندر نماز

    هفت کرت گشت معراجی دلم*****باز افکندند در آب و گلم

    چله‌ئی اینگونه خلوت داشتم*****وز خدا توفیق همت داشتم

    همچو ما تا بنده‌ئی یا بنده‌ئی*****گر چو ما یا بنده‌ئی تا بنده‌ئی[8]عنقا، صادق، چنته جهان عارف، ص90.

    ادعای سیادت

    با اینکه محمد عنقا و پدرش جلال الدین و پسرش هیچ یک ادعای سیادت نداشتند و حتی عکس نویسنده کتاب را با عمامه سفید چاپ کرده است، اما صادق عنقا خود را سید و از خاندان صفویه و از نسل امام موسی بن جعفر دانست و مدعی شد که نشانه و آرم سیادت، عمامه سفید است و اجداد خود را در زمره اقطاب اویسی و مُجاز از سلسله ذهبیه و نعمت اللهیه ذکر کرده است.

    در کتاب «چنته جهان عارف»، جلال الدین عنقا را چنین معرفی می‌کند:

    «مولا جلال الدین علی میر ابوالفضل بن المولی علی بن میر هاشم بن عبدمناف بن شاهزاده صلاح الدین بن سلطان محمد بن سلطان السعید الشهید شاه سلطان حسین الصفوی الموسوی»[9]عAنقا، صادق، چنته جهان عارف، ص261.:

    قطب دور زمان جلال الدین*****میر ابوالفضل پیر اهل هدی

    خلف صدق دودمان رسول*****شرف جمع دوده فقرا

    گفت لبیک در صلای وصال*****ارجعی را ز عالم بالا

    رخت بربست چون ز دار فنا*****زد بملک بقا ز فقر لوا

    سال نقلش ز عقل پرسیدم*****فردی آمد به جمع و شد گویا

    نقطه قاف قرب ملک بقا*****قدوه اولیاء حق عنقا[10]عنقا، صادق، چنته جهان عارف، ص261.

    علی عنقا برادر صادق عنقا، در نامه‌ای به «نورالدین مدرسی چهاردهی» دعاوی برادرش را تکذیب کرده است. مدرسی چهاردهی نیز مفصلا این نزاع و اختلافات را بیان کرده است.[11]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص70.

    سلوک بر محور عرفان شرق و یوگا

    صادق عنقاء تعالیم و آموزه‌های مکاتب عرفانی هندو را با تصوف اویسیه درآمیخت. به عنوان مثال، او عمل تمرکز بر هفت مرکز نامحسوس و ظریف قلب که همان «اطوار سبعه قلبیه» در تصوف می‌باشد را با هفت چاکرای عرفانی آیین هندوئیسم در هم آمیخت و تمرکز بر این هفت چاکرا به روش یوگی‌ها را تعلیم می‌داد.[12]عنقا، صادق، زوایای مخفی حیاتی، ص45.

    جانشین

    صادق عنقا در 13 شهریور سال 1349 شمسی فرزندش «نادر» را با لقب طریقتی « صلاح الدین علی نادر» به عنوان چهل و دوّمین قطب طریقت اویسی معرفی کرد.

    نگارخانه

    مجسمه صادق عنقا در خانقاه پاریس اویسیه

    تصویر صادق عنقاء(وسط)

    منابع و مآخذ

    1. باقری نمینی، محمدقادر، تذکره اقطاب اویسی، 1ج، امین، تهران، چ1، 1353ش
    2. سرافراز اویسی، مرتضی، شباهنگ، 1ج، بی­نا، چ1، 1349ش،
    3. عسکری، حسین، دائره المعارف تشیع، عنقای طالقانی، محمد، 15ج، زیر نظر احمد صدر حاج سیدجوادی، بهاء الدین خرمشاهی و کامران فانی، تهران، نشر شهید سعید محبی، بی­تا،
    4. عنقا، صادق، اصول فقر و تصوف، 1ج، مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، 1365ش
    5. عنقا، صادق، اوزان و میزان، 1ج، مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، 1361ش،
    6. عنقا، صادق، چنته جهان عارف، 1ج، انتشارات مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، 1358ش،
    7. عنقا، صادق، زوایای مخفی حیاتی، 1ج، مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، 1359ش،
    8. عنقا، صادق، سر الحجر، 1ج، مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، 1359ش
    9. عنقا، علی، کنز السلوک و رازنامه، مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، چ2، 1363ش
    10. عنقا، محمد، از جنین تا جنان، 1ج، مکتب اویسی شاه مقصودی، تهران، چ5، 1358ش
    11. مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، 1ج، اشراقی صفار، تهران، چ3، 1390ش،
    12. معصوم‌علی‌شاه، محمدمعصوم بن زین‌العابدین، طرائق الحقائق، محمدجعفر محجوب، 1ج، سنایی، تهران، چ1، بی­تا،
    13. نصر، سیدحسین، جلوه‌های معنویت در جهان اسلام، 1ج، ترجمه فاطمه شاه حسینی، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، 1392ش،
    14. الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، 1ج، تابان، تهران، چ1، 1384ش،

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص73.
    2مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، ۱۳۶۱، انتشارات اشراقی، ص۴۳۲ الی ۴۳۶.
    3مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص317.
    4مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص318؛ الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص73، به نقل از مجله مهر، شماره 11، سال 1344ش، ص727.
    5مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص318؛ الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص74.
    6الهامی، داود، فرقه‌های: ذهبیه و اویسیه و خاکساریه، ص75.
    7عنقا، جلال الین، انوار قلوب السالکین، 1343ش، ص6.
    8عنقا، صادق، چنته جهان عارف، ص90.
    9عAنقا، صادق، چنته جهان عارف، ص261.
    10عنقا، صادق، چنته جهان عارف، ص261.
    11مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص70.
    12عنقا، صادق، زوایای مخفی حیاتی، ص45.