انسان موجودی اجتماعی است، که برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، مجبور به ارتباط با همنوعان خویش است. اسلام با توجه به نیازهای بشر، رابطه بین انسانها را به بهترین و منطقیترین شکل طراحی کرده است. دوری از جمع و روی آوردن به «عزلت و خلوت»، به بهانه فرار از مضرات ارتباط با انسانها به منظور پیشرفت معنوی که در امتهای قبل به عنوان بدعت رهبانیت وجود داشته است، در اسلام مردود و باطل شمرده شده است.
فهرست
در اصطلاح
صوفیه «عزلت و خلوت» را با توجه به اقسام مختلف آن، معانی مختلفی کردهاند. بزرگان صوفیه «خلوت» را به معنای عزلت از جمیع خلائق و حتی نفس و وجود، به همت اقبال الی الله،[1]بقلی، روزبهان، مشرب الارواح، ص32. رجوع از اختلاط با خلق به انزواء و انقطاع، به مانند مردن گفتهاند.[2]کبری، نجم الدین، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص92.
ابن عربی با تفصیل بیشتری خلوت و عزلت را به سه نوع تقسیم کرده و معنا میکند: ««عزلت در حال»، که مرید از هر صفت مذموم و خلق پست دوری کند. «عزلت در قلب»، که اعتزال از تعلق به احدی از خلق الله، از اهل و مال و ولد و همسر و هرچه بین او و یاد خداوند متعال و قلب مرید فاصله بیندازد حتی خواطر. «عزلت در حس» که در ابتداء حال مرید، انقطاع از مردم و از مألوفات، به نشستن در خانهاش یا به سیاحت در زمین خداوند است. اگر در شهر باشد کسی او را نشناشد و اگر در شهر نباشد، ملزم به سواحل و کوهها و اماکن دور از مردم شود. اگر در کوهها و سواحل، وحوش با او انس و الفت گرفتند و خداوند آنها را در حق او به زبان آورد و با او صحبت کردند یا صحبت نکردند، باید از وحوش و حیوانات نیز عزلت پیشه کرده و از خداوند متعال طلب کند که او را به غیر خودش مشغول نسازد».[3]ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، ج4، ص257.
در واقع، عزلت در تصوف به «دوری از خلق» که تَرک صحبت ظاهری است و «قطع تعلق روحی و قلبی» که دل بریدن از دنیا و اهل آن است، تعبیر میشود.[4]هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص95.
جایگاه
عزلت و خلوت از مهمترین ارکان سیر و سلوک صوفیه است. کمتر طریقی از صوفیان را میتوان نام برد که با حُسن عزلت – ولو به صورت موقت و در مراحلی از سلوک – مخالفت داشته باشد. در دیدگاه صوفیان، در بسیاری از مقامات و درجات، عزلت و خلوت جایگاه ویژهای دارد. عزلت از علامات زهد، در کنار تقلل دنیا و بهاندازه ضرورت خوردن قرار گرفته،[5]انصاری، زکریا، نتائج الأفکار القدسیه فی بیان معانی شرح الرساله القشیریه، ج1، ص185. و آن را از نشانههای مرید صادق، عزلت از مردم و جلوس در بیابانها و خرابهها دانستهاند،[6]شعرانی، عبدالوهاب، الأنوار القدسیه فی معرفه قواعد الصوفیه، ج1، ص86. و به عنوان مقدمه مکاشفات و شهودات، رکنی از ارکان موت اختیاری شمرده شده است.[7]بلخی، جلال الدین محمد، دسوقی، ابراهیم، المثنوی المعنوی(معرب الدسوقی)، ج5، ص531.
آن را از صفت مشتاقین الی الله[8]خزاز، ابوسعید، کتاب الصدق او الطریق السالمه، ص57. و اعراض کننده از عوارض[9]سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص363. و باعث اخلاص بیان کردهاند.[10]قشیری، عبدالکریم، رساله قشیریه، ص185. صوفیان فتح را بدون عزلت، محال میدانند[11]ابن عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، ج1، ص589. و محققین از بزرگان صوفیه، در وجوب عزلت در بدایت سلوک، ادعای اجماع دارند.[12]کاشفی، حسین بن علی، رشحات عین الحیاه، ص544.
اهمیت عزلت بهاندازهای است که ابن عربی آن را در کنار، گرسنگی، شب زنده داری، سکوت، صدق، توکل، صبر، عزم، یقین، به عنوان تمام امهات خیر و متضمن تمام خیرات که سلوک در آنها جمع شده است، قرار داده است.[13]ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، ج4، ص253.
برتری بر مخالطه
بسیاری از صوفیان قائل به برتری عزلت بر اختلاط هستند. جنید بغدادی، سختی عزلت را آسانتر از مدارا کردن با مردم و سالم ماندن دین و راحتی بدن را در اعتزال از مردم میداند.[14]جنید بغدادی، ابوالقاسم، رسائل الجنید، ص250. برخی دیگر طمع انس بالله همراه با انس با مخلوقین را محال[15]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص59. و شرط انس بالله را توحش از مردم و فرار به جایگاههای خلوت دانسته[16]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص62. و به فرار کردن از مردم همچون فرار کردن از شیر دستور داده [17]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج6، ص55. و کثرت دوستان و آشنایان را دلیل بر سخافت عقل میدانند.[18]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج6، ص56. گفته شده برای هر چیزی حصاری هست که حصار نفس، خلوت و ترک معاشرت خلق میباشد[19]سلمی، عبدالرحمن، مجموعه آثار سلمی، ج2، ص276. همچنین عبادت و حکمت را 10 جزء قرار دادهاند که 9 جزء آن در سکوت و یک جزء آن در عزلت است که 9 جزء سکوت نیز با عزلت حاصل میشود.[20]اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج8، ص142. در نهایت محمد غزالی درباره قول صوفیه در باب برتری عزلت بر مخالطه مینویسد: «میل اکثر عباد و زهاد به اختیار عزلت و برتری دادن آن بر ارتباط و مخالطه با مردم است».[21]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج6، ص54.
منافع
صوفیه برای عزلت و خلوت منافعی را ذکر کردهاند. محمد غزالی در این مورد، بیان جامع و کاملی با ذکر مصادیق دارد. وی با تقسیم منافع عزلت به دینی و دنیوی مینویسد:
«[و دینی دو قسم است]: قسم اول حاصل کردن طاعتها در خلوت به مواظبت نمودن در عبادت و فکرت و تربیت علم. قسم دوم خلاص از ارتکاب مناهی که آدمی به مخالطت، متعرض آن شود، چون ریا و غیبت و خاموش بودن از امر معروف و نهی منکر و سرایت خویهای تباه و کارهای پلید از همنشینان بد.
و اما دنیاوی دو قسم است: یکی توانستن آنکه در خلوت کاری کند، چنانکه پیشهور در پیشه خود پردازد. و دوم از محظورها که در مخالطت متعرض آن باشد، چون نگریستن در زهرات دنیا و اقبال مردمان بر آن، و طمع او از مردمان، و طمع مردمان از او، و منکشف شدن ستر مروت، و رنجیدن از بدخویی همنشین در مراء او، یا بدگمانی و سخنچینی و بدخواهی وی، یا رنجیدن از گرانی و سآمت از خوی بد او».[22]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین(ترجمه)، ج2، ص488.
وی در ادامه برای عزلت، 6 ثمره نام میبرد که عبارتند از: «فایده اول فراغت برای عبادت و فکرت و انس گرفتن به مناجات. فایده دوم خلاص یافتن است به عزلت از معصیتهایی که آدمی در اغلب احوال، به مخالطت متعرض آن شود. فایده سوم خلاص از فتنهها و تعصبها و خصومتها. فایده چهارم خلاص از شر مردمان. فایده پنجم آن که طمع مردم از تو منقطع شود، و طمع تو از مردم منقطع شود. فایده ششم خلاص از مشاهده گرانان و احمقان».[23]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین(ترجمه)، ج2، صص488ـ 510.
انواع
بزرگان عرفان و تصوف به اقسام مختلفی از خلوت، با شرایط و مبانی مختلف و نتائج خاصی اشاره کردهاند:
ابن عربی پدر عرفان نظری، خلوت و عزلتهای مختلفی را ذکر میکند: ««خلوت هدهد» که باید در غذای سالک از قلب هدهد استفاده و ذکر «الا اله الا الله العرش العظیم» گفته شود که باعث دیدن عجائب خواهد شد. «خلوت صمدانیه»، 30 روز است که نباید شب خوابید، غدا در روز نباید خورد و در شب به حالتی که سیر نشود افطار کند، بهتر است در رمضان و اگر میسر نشد در محرم باشد و ذکر آن هم سوره اخلاص است. «خلوت قرین»، [که خود ابن عربی به خاطر اسمائی که در آن به کار برده شده به آن عمل نکرده است]، در هر 40 روز هر روز لباس جدید بپوشد و غدا یک بار نان و روغن و یکبار نان و کشمش باشد و پیوسته در تعقیبات نماز و بیشتر حالات این اسماء را بگوید: «بهلطف، سلیطیع، أسماطون، أطون، بهکش، تهکش، بوب»».[24]این عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، ج1، صص452-451.
در تقسیمی دیگر، عزلت به «فریضه» و «فضیلت» تقسیم میشود که فریضه و واجب، عزلت از شر و اهل آن و فضیلت، عزلت از فضول و اهل آن است.[25]غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص102.
شرایط و آداب
صوفیه برای خلوت و گوشهنشینی خویش، آداب و شرایطی را ذکر کردهاند. اموری چون: «علم حق و باطل، زهد، اختیار شدت و غنیمت شمردن خلوت، نظر کردن به عواقب، دوری از شرّ مردم، دیگران را از خود بهتر دانستن،[26]غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص22. دوام خلوت (به خاطر دواعی نفسانی، از خلوت خارج نشدن)، دوام وضو، دوام روزه، دوام سکوت از غیر ذکر الهی، دوام ذکر معین، نفی خواطر، ربط قلب به شیخ(ربط قلب مرید به شیخ به ارادت کامله تامه که یقین داشته باشد شیخ او را به خداوند متعال نشود)، ترک اعتراض به خداوند متعال[27]رازی دایه، نجم الدین، منارات السائرین الی حضره الله و مقامات الطائرین، ص160-58. نشستن به صورت مربع و پا را نکشیدن و رو به قبله بودن، دستان را بر ران گذاشتن، و مواظبت بر کلمه «لا اله الا الله»، و عرض وقایع، بدون زیاده و نقصان به شیخ[28]رازی دایه، نجم الدین، منارات السائرین الی حضره الله و مقامات الطائرین، ص164.» توصیه شده است.
در مورد مکان خلوت گزینی نیز توصیههای از طرف بزرگان صوفیه شده است، ابن عربی برای مکان خلوت شرایطی چون: «ارتفاع آن به قدر قامت، طولش بهاندازه سجده و عرضش بهاندازه نشستن سالک باشد، در آن سوراخ و پنجرهای نباشد و نور به آن وارد نشود و تاریک باشد، دور از صدای مردم و درب کوتاه و قفل محکم داشته باشد، لکن در مکان آبادی باشد».[29]ابن عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، ج1، ص444.
عزلت و سیاحت
از جمله مصادیق عزلت در تصوف، رو آوردن به سیاحت و زندگی در بیابانها و خرابهها برای ریاضت کشیدن است. سیاحت در میان صوفیه دارای اهمیت و جایگاه ویژهای است، به گونهای که در کنار بسیاری از مهمترین مفاهیم مقدس و اصولی تصوف چون: سخاء و رضا و ایثار، از ارکان تصوف شمرده شده است[30]هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص593. و رسیدن به مقامات شیوخ بزرگ را به واسطه سیاحت در بیابانها دانسته[31]هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص198. و اهل معرفت را «وحش الله» گفتهاند که با کسی موانست نکنند.[32]انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، ص22. این نوع سکونت در بیابانها و خرابهها چنان در میان صوفیه رواج داشته که به همین دلیل آنها را «شکفتیه» (غار نشین) نامیدهاند.[33]مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج1، ص133.
نمونههایی از عزلت
در حالات بزرگان صوفیه، به موارد قابل توجهی از عزلت و فرار از اجتماع اشاره شده است.
عبدالقادر گیلانی در حالات خویش میگوید: «در صحرا و خرابههای عراق، 25 سال مجرد، سیاحت کردم، خلقی را نمیشناختم و احدی هم من را نمیشناخت، طوائفی از رجال الغیب و اجنه نزد من میآمدند و طریق الهی به من میآموختند».[34]یافعی، عبدالله، خلاصه المفاخر فی مناقب الشیخ عبد القادر، ص197.
ذوالنون مصری نیز محل ریاضتش را خرابههای قاهره گفته است.[35]کاشانی، عبدالرزاق، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ص4.
حتی در این نوع عزلت گزینی، به صراحت ترک جمعه و جماعت، تشیع جنازه و پرداخت حقوق برادران مومن را به اصحاب پیامبر صلی الله علیه واله نسبت دادهاند.[36]غزالی، محمد، اجیاء علوم الدین، ج6، ص56.
کتب مرتبط
موضوع «عزلت و خلوت در تصوف» از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است به گونهای که رسالهها و کتابهای قابل توجهی در این موضوع، توسط بزرگان صوفیه تالیف شده است. که از آن جمله است:
«الأنوار فیما یمنح صاحب الخلوه من أسرار» لمحیی الدین بن العربی؛
«هدیه الأحباب فیما للخلوه من الشروط و الآداب» لمصطفی البکری؛
«آداب الخلوه» لعلاء الدوله أحمد بن محمد السمنانی؛
«أنیس الوحده و جلیس الخلوه فی المحاضرات» لمحمود بن محمود الحسن الکلستانی؛
«تحفه السالک المبتدی و لمعه المنتهی» للشهاب أبی العباس أحمد الزاهد؛
«الجوهر المصون و السر المرقوم فیما تنتجه الخلوه من الأسرار و العلوم» للشعرانی.
نقد و بررسی
در بحث عزلت و خلوت گزینی، علیرغم وجود روایاتی در باب حسن عزلت، در میان معارف اسلامی،[37]مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج68، ص108. اما باید این دسته از روایات را در کنار روایات و سیره مستمره رسول الله صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام بررسی و جمع کرد. در معارف اسلامی، دوری از اجتماع مؤمنین مذموم شمرده شده و سیاحت (به معنای مصطلح صوفیه) را به صراحت از دامن اسلام و آیین پیامبر پاک کرده است.[38]صدوق، محمدبن علی، الخصال، ج1، ص137. و اموری که در شرع به آن سفارش شده است، مانند: وجوب ادای حقوق مؤمنین، وجوب امر به معروف و نهی از منکر، وجوب جهاد، حُسن تلاش برای کسب و کار، عیادت مؤمن و حضور در تشیع جنازه، زیارت برداران مؤمن، لزوم تفقه در دین، علم آموزی و سایر محسنات شرعی که همگی مستلزم حضور در اجتماع بوده و مخالف سیاحت و عزلت صوفیان میباشد.
لذا روایاتی که حُسن عزلت را بیان داشتهاند، به جمع فاسقین و فعل حرام و لغو حمل میشود اما بریدن از اجتماع مؤمنین و خانهنشینی یا بیابانگردی صوفیه، از این دسته روایات قابل استفاده نیست. در انحراف و بدعتآمیز بودن اعتقاد و عمل صوفیه در این زمینه، صوفیپژوه معروف، «سلیمان مدنی» میگوید:
«در قرن دوم هجری قمری، به دست بزرگان زهاد، امثال ابراهیم بن ادهم، مالک بن دینار، بشر حافی، رابعه عدویه و عبدالرحمن بن زید، مفاهیمی داخل [دین] شد که در نزد زهاد سابق وجود نداشت، از عذاب دادن نفس به ترک غذا و تحریم تناول گوشت و سیاحت در بیابانها و صحراها و ترک ادواج».[39]مدنی، سلیمان، الموسوعه الصوفیه، ص13.
علامه مجلسی نیز ضمن اشاره به وجه جمع روایات حُسن اعتزال، به «عزلت قلبی و حالات ناشایسته خلق و توکل کردن به خداوند در امور»، به مفاسد عزلت صوفیانه اشاره و آن را موجب محروم شدن از آثار و برکات رعایت حقوق مؤمنین و باعث برانگیخته شدن صفت عُجب میداند.[40]مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ص415.
منابع و مآخذ
- ابن بابویه، محمدبن علی(صدوق)، الخصال، علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، اول، 1362ش
- ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، دارالصادر، بیروت، اول، بیتا
- اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، محمدرضا شفیعی کدکنی، دار ام القراء للطباعه و النشر، قاهره، اول، بیتا
- انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، بینا، بیجا، اول، بیتا
- انصاری، زکریا بن محمد، نتائج الأفکار القدسیه فی بیان معانی شرح الرساله القشیریه، عبدالوارث محمدعلی، دارالکتب العلمیه، بیروت، دوم، 1428ق
- بقلی شیرازی، روزبهان، مشرب الارواح، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، دار الکتب العلمیه، بیروت، اول، 1426ق
- بلخی، جلال الدین محمد، دسوقی، ابراهیم، مثنوی معنوی(معرب)، المجلس الاعلی للثقافه، قاهره، اول، 1416ق
- خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، امام سید محمد علی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1427ق
- خزاز، ابوسعید احمدبن عیسی، کتاب الصدق او الطریق السالمه، عبدالمنعم خلیل ابراهیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1421ق
- رازی دایه، نجم الدین، منارات السائرین الی حضره الله و مقامات الطائرین، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1425ق
- سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، رینولد آلین نیکلسون، مطبعه لیدن، لیدن، 1914م
- سلمی، ابوعبدالرحمن محمدبن الحسین، مجموعه آثار سلمی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، اول، 1369ش
- شعرانی، عبدالوهاب، انوار القدسیه فی معرفه القواعد الصوفیه، طه عبد الباقی سرور / محمد عید الشافعی، دار الکتب العلمیه، بیروت، اول، بیتا
- غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، عبدالرحیم بن الحسین حافظ عراقی، 16ج، دارالکتاب، بیروت، بیروت، بیتا
- غزالی، محمد، ترجمه احیاء علوم الدین، مویدالدین خوارزمی، حسین خدیو جم، 4ج، نشر علمی فرهنگی، تهران، 1386ش
- غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، 1ج، دارالفکر، بیروت، اول، 1416ق
- قشیری، عبدالکریم، الرساله القشیریه، عبدالحلیم محمود، محمود بن شریف، بیدار، قم، 1374ش
- کاشانی، عبدالرزاق، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، احمد فرید المزیدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1426ق
- کاشفی، حسین بن علی، رشحات عین الحیات، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 2008م
- کبری، نجم الدین، فوائح الجمال و فواتح الجلال، یوسف زیدان، دارالسعاده الصباح، مصر، 1426ق
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، جمعی از محققان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق
- مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، سیدحسین امامیان، سرور، تهران، سوم، 1398ش
- محیی الدین، ابن عربی، مجموعه رسائل ابن عربی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، 1367ق
- مدنی، سلیمان، الموسوعه الصوفیه، الحکمه، دمشق، اول، 1428ق
- مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، اساطیر، تهران، اول، 1363ش
- نهاوندی بغدادی، ابوالقاسم الجنیدبن محمد، رسائل الجنید، جمال رجب سیدبی، دار اقرأ للطباعه و النشر و التوزیع، دمشق، اول، 1425ق
- هجویری، ابوالحسن علی، کشف المحجوب، ژوکوفسکی/ یریچ، طهوری، تهران، 1375ش
- یافعی، عفیف الدین عبدالله اسعد، خلاصه المفاخر فی مناقب الشیخ عبد القادر، احمد فرید المزیدی، دار الآثار الاسلامیه، قاهره، اول، 1428ق
پاورقی ها
↑1 | بقلی، روزبهان، مشرب الارواح، ص32. |
---|---|
↑2 | کبری، نجم الدین، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص92. |
↑3 | ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، ج4، ص257. |
↑4 | هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص95. |
↑5 | انصاری، زکریا، نتائج الأفکار القدسیه فی بیان معانی شرح الرساله القشیریه، ج1، ص185. |
↑6 | شعرانی، عبدالوهاب، الأنوار القدسیه فی معرفه قواعد الصوفیه، ج1، ص86. |
↑7 | بلخی، جلال الدین محمد، دسوقی، ابراهیم، المثنوی المعنوی(معرب الدسوقی)، ج5، ص531. |
↑8 | خزاز، ابوسعید، کتاب الصدق او الطریق السالمه، ص57. |
↑9 | سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص363. |
↑10 | قشیری، عبدالکریم، رساله قشیریه، ص185. |
↑11 | ابن عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، ج1، ص589. |
↑12 | کاشفی، حسین بن علی، رشحات عین الحیاه، ص544. |
↑13 | ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، ج4، ص253. |
↑14 | جنید بغدادی، ابوالقاسم، رسائل الجنید، ص250. |
↑15 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص59. |
↑16 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص62. |
↑17 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج6، ص55. |
↑18 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج6، ص56. |
↑19 | سلمی، عبدالرحمن، مجموعه آثار سلمی، ج2، ص276. |
↑20 | اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج8، ص142. |
↑21 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج6، ص54. |
↑22 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین(ترجمه)، ج2، ص488. |
↑23 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین(ترجمه)، ج2، صص488ـ 510. |
↑24 | این عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، ج1، صص452-451. |
↑25 | غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص102. |
↑26 | غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص22. |
↑27 | رازی دایه، نجم الدین، منارات السائرین الی حضره الله و مقامات الطائرین، ص160-58. |
↑28 | رازی دایه، نجم الدین، منارات السائرین الی حضره الله و مقامات الطائرین، ص164. |
↑29 | ابن عربی، محیی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی، ج1، ص444. |
↑30 | هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص593. |
↑31 | هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص198. |
↑32 | انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، ص22. |
↑33 | مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج1، ص133. |
↑34 | یافعی، عبدالله، خلاصه المفاخر فی مناقب الشیخ عبد القادر، ص197. |
↑35 | کاشانی، عبدالرزاق، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ص4. |
↑36 | غزالی، محمد، اجیاء علوم الدین، ج6، ص56. |
↑37 | مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج68، ص108. |
↑38 | صدوق، محمدبن علی، الخصال، ج1، ص137. |
↑39 | مدنی، سلیمان، الموسوعه الصوفیه، ص13. |
↑40 | مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ص415. |