بی تردید رفع نیازهای ابتدایی بشر، در گرو کسب درآمد است. در معارف اسلامی، کسب درآمد و رفتن در پی کسب و کار، ممدوح بوده و ترک کسب و کار، مذموم شمرده شده است. صوفیه در مواجهه با کسب و کار، دو راهبرد را در پیش گرفتهاند: «امر به کسب و کار و تلاش برای کسب رزق حلال» و «منع از کسب و کار و قائل بودن به اینکه به دنبال کسب و کار رفتن مانع سیر و سلوک و رسیدن به مقامات است».
فهرست
مدح کسب و کار
گروهی از صوفیان در موافقت با سنت نبوی، امر به کسب و کار کرده و ثمرات و نتایج بسیاری را بر آن مترتب داشتهاند.
غزالی در مورد حسن کسب و کار مینویسد:
«بدان که خویشتن را و عیال خود را از روی خلق بینیاز داشتن و کفایت ایشان از حلال کسب کردن از جمله جهاد است در راه دین، و از بسیاری عبادت فاضلتر است، که روزی رسول با اصحاب نشسته بود، برنایی با قوّت، بامداد پگاه، بر ایشان بگذشت و به بازار همیشد به دکان. صحابه گفتند: «دریغا اگر این پگاه خاستن وی در راه خدای – تعالی – بودی» رسول گفت: «چنین مگویید، که اگر برای آن میشود تا خود را از روی خلق بینیاز دارد یا پدر و مادر خویش را یا زن و فرزند خویش را بینیاز دارد، وی در راه خدای – تعالی – است، و اگر برای تفاخر دنیا و لاف و توانگری همیشود، در راه شیطان است.» و رسول گفت: «هر که از دنیا حلال طلب کند تا از خلق بینیاز شود و یا با همسایه و خویشاوندان خویش نیکویی کند، روز قیامت میآید و روی وی چون ماه شب چهارده باشد.» و گفت: «بازرگان راستگوی روز قیامت با صدّیقان و شهیدان به هم خیزد.» و گفت: «خدای – تعالی – مؤمن پیشهور را دوست دارد.» و گفت: «حلالترین چیزی کسب پیشهور است چون نصیحت به جای آورد.» و گفت: «تجارت کنید، که روزی خلق از ده، نه در تجارت است.» و گفت: «هر که در سؤال بر خویشتن گشاده کند، خدای – تعالی – هفتاد در درویشی بر وی گشاده کند.» و عیسی مردی را دید، گفت: «تو چه کار کنی؟» گفت: «عبادت کنم.» گفت: «قوت از کجا خوری؟» گفت: «مرا برادری است، وی قوت من راست میدارد.» گفت: «پس برادر تو از تو عابدتر است.» و عمَر گفت که «دست از کسب بمدارید و گویید خدای – تعالی – روزی دهد، که خدای – تعالی- از آسمان زر و سیم نفرستد. و لقمان حکیم فرزند خویش را وصیت کرد و گفت: «دست از کسب بمدار، که هر که درویش و حاجتمند خلق گردد، دین وی تنک شود و عقل وی ضعیف شود و مروّت وی باطل شود و خلق به چشم حقارت به وی نگرند.» یکی را از بزرگان پرسیدند که «عابد فاضلتر یا بازرگان با امانت؟» گفت: «بازرگان با امانت، که وی در جهاد است که شیطان از راه ترازو و دادن و ستدن قصد وی میکند، و وی باز او خلاف همیکند.» عمر میگوید که «هیچ جایی که مرا مرگ درآید دوستتر از آن ندارم که در بازار باشم و برای عیال خویش طلب حلال همیکنم.» و احمد بن حنبل را پرسیدند که «چه گویی در مردی که در مسجد بنشیند به عبادت، و گوید که خدای – تعالی – خود روزی پدید آورد؟» گفت: «این مردی جاهل باشد و شرع نمیداند، که رسول میگوید که، خدای – تعالی – روزی من در سایه نیزه من بسته است. یعنی غزا کردن.» و اوزاعی ابراهیم ادهم را دید با حزمه هیزم بر گردن نهاده، گفت: «تا کی خواهد بود این کسب کردن تو؟ و برادران تو این رنج از تو کفایت کنند.» گفت: «خاموش، که در خبر است که هر که در موقف مذلّت بایستد در طلب حلال، خدای – تعالی – بهشت وی را واجب کند.»[1]غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ج1، ص326-325.
بعضی از صوفیان در مرام خویش، گدایی کردن یا فتوح از طرف مردم یا حکام را مذموم میدانستهاند و از دسترنج خویش، گذاران زندگی میکردهاند.[2]ولی، شاه نعمت الله، دیوان شاه نعمت الله ولی، ص693.
آداب کسب و کار
موافقان کسب و کار در صوفیه، بر اساس و مبانی عرفانی و اخلاقی خویش، برای کسب و کار، آداب و شرایطی را ذکر کردهاند. سراج طوسی بابی به عنوان «فی ذکر آداب من اشتغل بالمکاسب فی الاسباب» آورده[3]سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص195. و در آن، آداب و اخلاق حرفهای عرصهها کسب و تجارت را بیان میکند.
البته مطالب مطرح شده در خصوص آداب کسب و کار را میتوان در دو قسمت دسته بندی نمود: فقهی و اخلاقی، به عبارتی «واجبات و احکام فقهی کسب و کار» و «آداب و مستحبات کسب و کار»؛
مطالب مطرح شده در خصوص احکام فقهی کسب و کار، اختصاصی به نگاه عرفانی ندارد، بلکه عرفا و صوفیه بر اساس مکتب فقهی که دل در گرو آن داشتهاند، بیان کردهاند.
اما در خصوص آداب، گاهی به «بایستههای اخلاقی کلی در خصوص کسب و کار» پرداخته شده و گاهی نیز به تفکیک شغل و حرفهها، بایدها و نکات لازم مطرح گردیده است.
به عنوان نمونه، نجم الدین رازی نیز آخرین باب مرصاد العباد را به آداب کسب و کار اختصاص داده است، و در هر حرفه راهی برای سلوک الی الله معرفی میکند.[4]رازی د ایه، نجم الدین، مرصاد العباد، ص254.
غزالی نیز از کسانی است که فصل مشبعی را به احکام و اخلاق تجارت اختصاص داده است. وی در باب اخلاق در کسب، آدابی همچون: «خوبی نیت و عقیدت در آغاز بازرگانی، قصد آن دارد که در پیشه و بازرگانی خود، به فرضی از فرضهای کفایت قیام نماید، آن که بازارهای دنیا او را از بازار آخرت مانع نیاید، آن که بدین اقتصار ننماید، بلکه ملازم ذکر خدای تعالی باشد در بازار، آن که قوی حرص نباشد بر کار بازار و تجارت، آن که بر دور بودن از حرام اقتصار ننماید، بل از مواقع شبهت و مواضع ریبت بپرهیزد، باید که در همه مجاری معاملت خود با هر یک از معاملت کنندگان مراقبت نماید.»[5]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین(ترجمه)، ج2، صص178-187. اشاره میکند.
فتوتنامه
اهل فتوت از فرقههایی بودهاند که نسبت به کسب و کار و جمع این موضوع با اخلاق، تلاشهایی در قالب « فتوت نامه» داشتهاند. فتوت نامههایی که ناظر به یک شغل و حرفه خاص نوشته شدهاند. مثل فتوت نامه نانوایان، قصابان، حجامان، و ندافان و سقایان و… در این فتوت نامهها ابتدا به بیان و معرفی شغل و فضائل مربوط به آن شغل پرداخته شده و اولین کسی بنیانگذار این شغل بوده، معرفی شده و در ادامه، مهمترین آداب و بایستههای رفتاری ویژه آن حرفه مطرح میشده است.[6]از جمله فتوت نامهها میتوان به: فتوت نامه ابن معمار، سیوری، شهاب الدین عمر سهروردی، مولانا ناصری، نجم الدین … ادامه پاورقی بنابر آنچه بیان شد، بخشی از صوفیان، کسب و کار را مثبت و ممدوح دانسته و به آن – بنابر شرایطی – امر کرده و خود نیز به آن اشتغال داشتهاند.
مذمت کسب و کار
در مقابلِ دستهای از صوفیان که کسب و کار را نیکو شمردهاند، دسته دیگری از صوفیه، کسب و کار را مذمت کرده و جمع بین سلوک الی الله را با کسب و کار ناممکن دانستهاند. به گونهای که شقیق بلخی، حرکت برای کسب را معصیت شمرده است[7]محاسبی، حارث، المسائل، ص133. و ذوالنون مصری، عارفی را که به طلب کسب باشد، لاشیء میداند،[8]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص278. آفت صوفیان را حب کسب و کار دانستهاند[9]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص277. و جالب اینکه فرق بین صوفی و ملامتیه را ترک کسب توسط صوفیه و ترغیب به کسب، توسط ملامتیه ذکر کردهاند.[10]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص25.
صوفیانِ مخالف کسب و کار، بر اساس مبانی مختلفی با کسب و کار به مخالفت پرداختهاند.
مبانی ترک کسب و کار
مخالفت با زهد
غزالی به صراحت، اتمام و اکمال زهد را به ترک کسب منوط میداند.[11]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج13، ص 131. در همین راستا، کسی را که اهل کسب و کار باشد، از صدیقین به حساب نمیآورند. یحیی بن معاذ از بزرگان صوفیه، وقتی درباره ترک کسب از او سوال میشود، میگوید:
«چگونه ترک نشود در حالیکه که در ملازمت کسب، انصراف قلب از حب مرگ وجود دارد، و در کراهت مرگ، حب بقاء است، و در حب بقاء، طول آرزو، و در طول آرزو، وقوع در حرص، و در وقوع در حرص، حب جمع مال، و در حب جمع مال، کراهت مرگ، و در کراهت از مرگ، فرار از خداوند متعال. خداوند متعال میفرماید: پس تمنای مرگ کنید اگر از صدیقان هستید. حب مرگ از علامت صدیقین و جمع کننده مال مرگ را دوست ندارد».[12]خرگوشی، ابوسعد، تهدیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص227.
لذا ابوطالب مکی از بزرگان صوفیه در این مورد مینویسد: «به تحقیق برتری دادهاند متقدمین، زاهد در دنیا را بر کاسب مال حلال و انفاق کننده فی سبیل الله».[13]مکی، ابوطالب، قوت القلوب فی معامله المحبوب، ج2، ص47.
مخالفت با توکل
صوفیانِ مخالف با کسب و کار، جمع بین توکل بر خدای عز وجل و کسب را ممکن نمیدانند و خرابه نشینی و دست شستن از کار را لازمه توکل شمردهاند.
خرگوشی در این زمینه مینویسد:
«اهل عراق، کسانی را که توکل را بر کسب ترجیج دادهاند، افضل دانستهاند. پس ترک کسب کرده و توکل بر خداوند میکنند و توطن در مساجد که خانههای خدای عزو جل هستند را بر سکون در بازارها که نشیمنگاه شیطان است اختیار کردهاند».[14]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص276.
این دسته از صوفیان از اولین قدمهای توکل را ترک کسب دانسته و آن را وبال معرفی میکنند.[15]سلمی، ابوعبدالرحمن، مجموعه آثار سلمی، ج2، ص483. و بر همین مبنا سهل بن عبدالله از بزرگان صوفیه درباره رابطه کسب و توحید میگوید:
«هرکس به ترک کسب و کار طعنه بزند بر توحید طعنه زده است. همانا توحید یعنی ترک کردن آرزوهاست به تدبیر الهی».[16]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج13، ص199.
لذا این گروه رفتن در پی کسب و کار را شکایت از تدبیر الهی و مقدم کردن رای و نظر خویش بر نظر و رای خداوند دانستهاند.[17]محاسبی، حارث، المسائل، ص133.
مخالفت با فراغت عبادت
دستهای دیگر از موافقان ترک کسب وکار در تصوف، کار را مانع، عبادت دانسته و جمع بین عبادت و کسب و کار را غیر ممکن میدانند.
این دیدگاه باعث میشود که تارک کسب و کار به علت اشتغال به عبادت، افضل باشد بر کسب و کار کننده حلال، که اهل انفاق باشد.[18]مکی، ابوطالب، قوت القلوب فی معامله المحبوب، ج2، ص47. لذا در حالات بزرگان صوفیه، ترک کسب و کار و اشتغال به عبادت نقل شده است. در قولی از بزرگان صوفی، وقتی که بشر حافی را مشغول به کار میبیند، به او طعنه میزند و بُشر نیز کار را رها کرده و مشغول عبادت میشود.[19]سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص195. در همین راستا، وقتی شخصی شبلی را درمورد حدیث نبوی مبنی بر اینکه «پاکیزهترین چیزها خوردن عبد از کسب خویش است» مورد سوال قرار میدهد، او در جواب میگوید: «کسب نزد ما دستها را بلند کردن و یا رب گفتن است».[20]خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص278.
اصولا در نزد این دسته از صوفیان، جهاد با نفس، باعث میشود که انسان به گونهای از لحاظ جسمی ضعیف و از لحاظ روحی به عبادت مشغول شود که در طلب دنیا ضعیف و کسب و کارشان تعطیل شود.[21]الحکیم الترمذی، محمد بن علی، ادب النفس، ص110. غزالی در همین ارتباط مینویسد:
«علامت فنای تو از خودت و از نفست، ترک کسب است.[22]غزالی، محمد، مجموعه آثار الامام الغزالی، ص101.
لذا وقتی از ابراهیم ادهم در مورد حرفه و شغلش سوال میشود میگوید:
«دنیا را به طالبان دنیا گذاشتهام و عقبی را به طالبان عقبی رها کردهام و بگزیدهام در این جهان ذکر خداوند – تعالی – و در آن جهان لقای خداوند، جلّ و علا».
یا میگوید: «ندانستهای که کارکنان خدا را به پیشه حاجت نیست؟»[23]عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج1، ص97.
بررسی و نقد
با توجه به آموزههای اسلامی، گروه دوم یعنی تارکین کسب و کار، به راه خطا رفته و از سبیل هدایت و حق به دور افتادهاند. در روایات بسیاری، به کسب و کار امر و به حُسن آن اشاره شده و تارک کسب و کار، مذمت شده است.
ابواب مختلفی از روایات را میتوان دید که در آن ترک تجارت و طلب رزق، و مخارج خویش را بر گردن مردم انداختن، مذموم شمرده شده است و پیامدهای چون: نقصان عقل[24]حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص 13.، عمل شیطانی[25]حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص14.، عدم استجابت دعا[26]حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص25.، مستوجب لعن الهی شدن[27]حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص32. برای آن ذکر شده است.
از طرف دیگر دستورات، تاکیدات و ثوابهای مختلفی برای کسب و کار در روایات ذکر شده است. مانند ابواب: «استحباب استعانت دنیا بر آخرت، استحباب عمل به ید، استحباب درختکاری و کشاورزی، استحباب دعا کردن برای طلب رزق» و بسیاری دیگر از ابواب روایات که در کتابهای حدیثی ذکر شده است، به گونهای که در کتب روایی و به تبع آن فقها در کتب فقهی خویش، به مباحث مرتبط با تجارت و کسب و کار پرداختهاند.[28]حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص5.
البته در معارف اسلامی،حرص بر رزق و هزینه آن در راه غیر الهی مذموم شمرده شده است اما هیچگاه تعطیلی کسب و کار به دلائلی مانند توکل و فراغت عبادت و زهد، نیکو شمرده نشده بلکه مذمت شده است.
به عنوان نمونه، برای بیان دیدگاه ائمه علیهم السلام، به روایت مواجهه امام باقر علیه السلام با یکی از زهاد زمان خویش اشاره میشود:
محمد بن منکدر میگوید: روزی در ساعت شدت گرمی هوا به خارج مدینه رفته بودم. دیدم امام باقر علیه السلام در آفتاب سوزان سرگرم کشاورزی است و چون مسن بود به دو نفر از خدمتگزاران تکیه داده بود و در حالی که عرق از پیشانیش میریخت، به کارگران دستور میداد. با خود گفتم پیرمردی از بزرگان قریش در این ساعت و با این حال در طلب دنیا است. تصمیم گرفتم او را موعظه کنم. پیش رفتم. سلام کردم و گفتم: آیا شایسته است یکی از شیوخ قریش در هوای گرم، با این حال از پی دنیا طلبی باشد؟ چگونه خواهی بود اگر در این موقع و با چنین حال مرگت فرا رسد و حیاتت پایان پذیرد؟ حضرت دستهای خود را از دوش خدمتگزاران برداشت و فرمود: به خدا قسم اگر در این حال بمیرم، در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپردهام. من میخواهم با کار و کوشش، خود را از تو و دگران بینیاز سازم. زمانی باید بترسم که مرگم در حال گناه فرا رسد و با معصیت الهی از دنیا بروم».[29]کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج5، ص73.
منابع و ماخذ
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1409ق
- الحکیم الترمذی، محمد بن علی، ادب النفس، احمد عبدالرحیم السایح، دار المصریه اللبنانیه، قاهره، اول، 1413ق
- خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، امام سید محمدعلی، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1427ق
- رازی دایه، نجم الدین، مرصاد العباد، بینا، تهران، اول، 1322ق
- سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، رینولد آلین نیکلسون، مطبعه لیدن، لیدن، 1914م
- سلمی، ابوعبدالرحمن محمدبن الحسین، مجموعه آثار سلمی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، اول، 1369ش
- عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، نیکلسون، رینولد، لیدن، 1905م
- غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، عبدالرحیم بن الحسین حافظ عراقی، 16ج، دارالکتاب، بیروت، بیروت، بیتا
- غزالی، محمد، ترجمه احیاء علوم الدین، مویدالدین خوارزمی، حسین خدیو جم، 4ج، نشر علمیفرهنگی، تهران، 1386ش
- غزالی، محمد، کیمیایی سعادت، حسین خدیو جم، شرکت انتشارات علمیو فرهنگی، تهران، یازدهم، 1383ش
- غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، 1ج، دارالفکر، بیروت، اول، 1416ق
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه، تهران، پنجم، 1363ش
- المحاسبی، الحارث بن الاسد، المسائل، خلیل عمران المنصور، درالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1421ق
- مکی، ابوطالب، قوت القلوب فی معامله المحجوب، باسل عیون السود، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1417ق
- ولی، شاه نعمت الله، دیوان کامل شاه نعمت الله ولی، عباس خیاط زاده، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، کرمان، اول، 1380ش
پاورقی ها
↑1 | غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ج1، ص326-325. |
---|---|
↑2 | ولی، شاه نعمت الله، دیوان شاه نعمت الله ولی، ص693. |
↑3 | سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص195. |
↑4 | رازی د ایه، نجم الدین، مرصاد العباد، ص254. |
↑5 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین(ترجمه)، ج2، صص178-187. |
↑6 | از جمله فتوت نامهها میتوان به: فتوت نامه ابن معمار، سیوری، شهاب الدین عمر سهروردی، مولانا ناصری، نجم الدین زرکوب تبریزی، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی اشاره کرد. |
↑7 | محاسبی، حارث، المسائل، ص133. |
↑8 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص278. |
↑9 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص277. |
↑10 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص25. |
↑11 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج13، ص 131. |
↑12 | خرگوشی، ابوسعد، تهدیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص227. |
↑13 | مکی، ابوطالب، قوت القلوب فی معامله المحبوب، ج2، ص47. |
↑14 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص276. |
↑15 | سلمی، ابوعبدالرحمن، مجموعه آثار سلمی، ج2، ص483. |
↑16 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج13، ص199. |
↑17 | محاسبی، حارث، المسائل، ص133. |
↑18 | مکی، ابوطالب، قوت القلوب فی معامله المحبوب، ج2، ص47. |
↑19 | سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص195. |
↑20 | خرگوشی، ابوسعد، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، ج1، ص278. |
↑21 | الحکیم الترمذی، محمد بن علی، ادب النفس، ص110. |
↑22 | غزالی، محمد، مجموعه آثار الامام الغزالی، ص101. |
↑23 | عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، ج1، ص97. |
↑24 | حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص 13. |
↑25 | حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص14. |
↑26 | حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص25. |
↑27 | حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص32. |
↑28 | حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج17، ص5. |
↑29 | کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج5، ص73. |