پرش به محتوا
خانه » اقطاب و سرسلسله‌ها » صفی علیشاه

صفی علیشاه

    «محمدحسن اصفهانی» (1251ق/1214ش_1316ق/1278ش) ملقب به «صفی علیشاه» از مشهورترین مشایخ و شعرای تصوف در اواخر قرن 13 و اوایل قرن 14 هجری و بنیانگذار سلسله صفی علیشاهی بود. وی نخست از جمله مریدان منور علیشاه شیرازی (1301ق) از مدعیان سلسله نعمت اللهی محسوب می‌شد که به تهران مهاجرت و پس از مدتی ادعای قطبیت کرد و «سلسله صفی علیشاهی» را بنیان نهاد.[1]ملک محمدی، مجید، اعتیاد و مسائل جنسی (فصل تریاکی‌های مشهور)، ص۲۴۷. وی در اوایل امر، مدتی در شیراز، کرمان و یزد اقامت نمود و سپس به هندوستان رفت و برای چند سال در آن دیار اقامت نمود.[2]بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۳۴۰.

    زندگی‌نامه

    «محمدحسن اصفهانی» ملقب به «صفی علیشاه» فرزند «محمدباقر اصفهانی»[3]بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۳۳۹.، تاجر و خوشنویس معروف بوده و در 1251ق در اصفهان دیده به جهان گشود.[4]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص196. وی از صوفیان فرقه نعمت اللهیه و شیفتگان شاه نعمت الله ولی بود که خود را «المحتاج الصفی علی النعمه اللهی» معرفی می‌کرد و در لباس روحانیت و زی اهل علم، انشعابی تحت عنوان « صفی علیشاهی» در این سلسله به وجود آورد[5]جمله محتاج و فقیریم صفی*****نعمت الله ولی نعمت ماست/وان نعمتی که کرده حق اتمام در الست*****راه ولای سید ما نعمت … ادامه پاورقی. در خردسالی از اصفهان به یزد رفت و نوجوانی خود را در یزد گذرانید و تا مدتی در این شهر بود[6]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص5. و تحصیلات مقدماتی خویش را در این شهر به انجام رسانید.[7]برق، عطا کریم، جستجو دراحوال وآثار صفی علیشاه، ص11.

    تحصیلات

    محمدحسن در ابتدا نزد «محمدحسن نائینی آرندی» (۱۲۷۰-۱۱۹۰ق) از مشایخ نعمت اللهیه، سلوک کرده و با ادعای رویت مکاشفه‌ای در مقبره « فیض علیشاه»، به سمت شیراز رهسپار گشته و از 15 سالگی تا 21 سالگی نزد « رحمت علیشاه شیرازی» (م1278ق) قطب وقت سلسله نعمت اللهیه رفت و آمد داشت تا اینکه نهایتاً با او بیعت کرده و تلقین ذکر خفی و قلبی گرفت. از وی اشعار زیادی در وصف رحمت علیشاه برجای مانده است[8]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص112.[9]در باب فوت رحمت علیشاه چنین می‌سراید: چونکه شاه واحد الذات صمد*****شد روان در محفل جمع الأحد/یعنی از آن خرقه پوش … ادامه پاورقی[10]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص106_107..

    وی پس از وفات «رحمت علیشاه» به شیراز برگشته و دست ارادت به سوی جانشین و عموی رحمت یعنی « منور علیشاه» (1301ق)، دراز کرده و تجدید بیعت نمود. صفی جهت خوش خدمتی به منورعلیشاه، در حمایت از او و نفی مذمت و شتم مخالفان سرشناسی چون « سعادت علیشاه» سخت کوشید و اشعار و رساله‌هایی نگاشت.[11]کیوان قزوینی، عباسعلی، بهین سخن، ص۲۰؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص۱۲. در زبده الاسرار نیز اشعاری در هجو سعادت علیشاه و توصیف او با عباراتی چون «زندیق»، «جاهل» و «ابوجهل» و… و حمایت از منورعلیشاه سروده است.[12]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص121: نزد ایشان پیر فاضل مرتد است*****وانگی زندیق جاهل ارشد است/از منور شاه … ادامه پاورقی[13]آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص82؛ آزمایش، مصطفی، درآمدی بر تحولات سلسله نعمت … ادامه پاورقی

    آغاز فعالیت فرقه‌ای

    محمدحسن دو مرتبه به هندوستان سفر نمود که دلیل آن، نامه آقاخان دوم (آقا علیشاه (۱۸۸۵-۱۸۳۰م)، پیشوای چهل و هفتم نزاریه اسماعیلیه) به منورعلیشاه مبنی بر درخواست ارسال یکی از مشایخ سلسله برای تجدید بیعت بود. صفی در هندوستان ملقب به «شیخ سیار» گشته و مورد استقبال گرم رهبر اسماعیلیان قرار گرفت و بیعت وی را اخذ نمود. این رابطه به حدی گرم و صمیمی بود که اسماعیلیان در نزاع صفی بر سر قطبیت سلسه نعمت اللهیه، پشتیبان وی بوده و آقاخان نیز در سفر به ایران، در خانقاه صفی حاضر شده و کمربند وی را به کمر خود بست[14]گفته می‌شود آقا علیشاه دوم در نامه‌ای از منورعلیشاه تقاضای دعای خیر برای پسردار شدن کرد، پسری که همواره در … ادامه پاورقی. صفی نزد برخی مرتاضان و صوفیان نعمت اللهیه هندی تلمذ و سلوک کرده و به اعتراف خودش، از مشایخ هند قواعد فقر و سلوک را یاد گرفته است[15]صَفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه تفسیر منظوم صفی، ص3..

    آغاز اختلافات فرقه‌ای

    صفی به همراه یکی از یاران «آقاعلیشاه» به نجف بازگشته و زمانی که برخی علمای نجف همانند سید بحرالعلوم، حکم ترک فوری وی از نجف را صادر کردند، شبانه نجف را ترک و مجددا به هندوستان بازگشته و در ایالت دکن اقامت گزید و پس از 2 سال اقامت، ادعای قطبیت طریقت نعمت اللهیه را نموده و راهی دارالخلافه تهران شد[16]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص287؛ آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت … ادامه پاورقی. بساطش رونق گرفت و عده‌ای از شاهزادگان و جمعی از بزرگان از هر طبقه، دور او را گرفته، و به وی گرویدند. مرشد او منور علیشاه که اوضاع را چنین دید، در سال ۱۲۹۴ق از شیراز به تهران آمد و درباره موضوع اقامت دائم صفی در تهران با او اختلاف عمیقی پیدا نمود و تصمیم به طرد وی گرفت، صفی نیز به نشانه فسخ بیعت، انگشترش را از دست خارج کرده و انشعاب جدیدی را در سلسله نعمت اللهیه ایجاد و طریق خود را مستقیما به رحمت علیشاه رساند، در حالیکه هیچ سَنَدی بر آن اقامه نکرده بود[17]مدرّسی چهاردهی، نورالدین، تاریخ سلسله‌های صوفیه ایران، فرقه صفی علیشاهی.، نهایتاً منورعلیشاه به شیراز بازگشت.

    ارتباط با دربار

    صفی به روابط خود در تهران توسعه بخشیده و بخش زیادی از شاهزادگان و مقامات لشکری و کشوری را به سلطه معنوی خود درآورد و در سال 1294ق «محمد میرزا سیف الدوله» (نوه فتحعلی شاه) که یکی از مریدان خاص او بود، دو هزار زراع زمین جهت بنای خانقاه در تهران به او عطا نمود که امروزه نیز «خانقاه صفی علیشاه» در خیابانی موسوم به همین نام (در نزدیکی میدان بهارستان) معروف است[18]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص261..

    شعر و آداب شریعت

    صفی علیشاه شاعری زبردست بود که بیشتر آموزه‌های خود را در قالب نظم بیان می‌کرد. او در کسوت روحانیت به سر می‌برد و سعی بلیغی در جمع میان شریعت و طریقت داشته و از اظهار عملی بر خلاف دین و آداب و رسوم شریعت سخت احتراز می‌کرد و در عین حال از روحیه سازشگر و صلح جو[19]صَفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ج1، ص241. و ملین الطبعی برخوردار بود[20]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان قصائد، ص9..

    دشمنی با شیخیه و بابیه

    وی به شدت منتقد شیخیه و بابیگری و بهائیت بود و نقد‌های تند و تیزی را علیه آنان روانه ساخته و رساله‌ای (موسوم به «صفوت») در رد کتاب «ایقان» نوشته خدای بهائیان حسینعلی نوری معروف به بهاءالله نگاشت که سران بهائیت در صدد پاسخ به آن برآمدند[21]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص23 و ص17؛ صفی علیشاه این رساله را در تاریخ ۱۳۱۱ق نوشت و در آن … ادامه پاورقی. وی به مریدان خود امر می‌کرد هر درویشی را که شیخی شده و سپس قصد بازگشت به جمع دراویش را دارد، از خود برانند و سخنان شیخیه را شهدِ آلوده به زهر می‌دانست[22]صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه دیوان صفی علیشاه، ص23.. وی کتاب تفسیر خود را راه نجات از فریب خوردن پیروان این فرقه‌ها می‌دانست و منتقدین تفسیرش را بابی و دهری عنوان می‌کرد[23]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص12..

    سلسله اقطاب صفی علیشاه

    محمدحسن صفی علیشاه همانند شاه نعمت الله ولی، سلسله سند طریقتی و اسامی اقطاب فرقه خود را در قالب نظم درآورده است که عبارتند از:

    شاه نعمت الله ولی، برهان الدین خلیل الله، حبیب الدین محب الله اوّل، کمال الدین عطیه الله اوّل، میر شاه برهان الدین خلیل الدین دوم، میر شاه شمس الدین محمد اوّل، میر شاه حبیب الدین محب الله دوم، میر شاه شمس الدین محمد دوم، میر شاه کمال الدین عطیه الله دوم، میر شاه شمس الدین سوم، محمود دکنی، شمس الدین دکنی، رضا علیشاه دکنی، حسین علیشاه اصفهانی، مجذوب علیشاه همدانی، زین العابدین شیروانی مست علیشاه، رحمت علیشاه شیرازی، محمدحسن صفی علیشاه[24]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص232..

    اشکالات سلسه صفی علیشاهیه

    ملاک اعتبار طریقت برای صفی همانند سایر صوفیان، برخورداری از سلسله متصل تا معصوم می‌باشد، لذا نوشته است: «مرشد طریقت باید از عهده اثبات سلسله برآید که یداً بید می‌رسد تا به امام»[25]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص17؛ آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87 … ادامه پاورقی. وی به مریدان خود نیز اثبات سلسله را تاکید می‌نمود[26]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های نعمت اللهیه ایران، ص190. و مرید باید به ارادت شیخ صاحب سلسله درآید[27]صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه تفسیر منظوم صفی، ص3..

    صفی علیشاه در ابتدا مرید منور علیشاه (که وی را جانشین رحمت علیشاه می‌دانست) بوده و پس از مدتی و در پی اختلاف با وی، خود را بدون واسطه جانشین رحمت علیشاه معرفی کرد، اما برای این ادعا سندی ارائه ننموده و در اجازه نامه منورعلیشاه و قطبیت او خدشه نموده و سعی نمود اگر نتواند قطبیت خود را ثابت کند، دست کم منورعلیشاه را نیز از اعتبار ساقط کند، او اجازه نامه سعادت علیشاه را قبول ننمود[28]صَفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص17؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87..

    وی که هیچ نصی مبنی بر قطبیت خود از جانب رحمت علیشاه ارائه نداده و لذا به توجیهات مختلفی روی آورد[29]صفی علیشاه، محمدحسن، دیباچه دیوان قصائد و غزلیات صفی، ص6 و ص15؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه … ادامه پاورقی. این تعارض به قدری آشکار بود که برخی مشایخ معاصر وی نیز به وی تاخته و این نکته را یادآورد شدند. به عنوان مثال می‌توان به ملاقات «علی صدر العرفا» فرزند « مست علیشاه» (متوفی 1253ق) با صفی علیشاه و مشاجره‌شان درباره اتصال سلسله اشاره داشت[30]آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87..

    انجمن اخوت

    این انجمن یک محفل سیاسی-اجتماعی فراماسونری بود که سعی داشت محتوا و اصول فراماسونری را در پوشش اصطلاحات عرفانی و تعالیم صوفیانه و با شعار حمایت از جنبش مشروطه و آزادی‌خواهان، در جامعه منتشر سازد و در صدد جذب طبقه نوپای روشنفکری در ایران و صاحبان قدرت و وابستگان به سلطنت بود[31]رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، ص480.. شالوده این انجمن توسط صفی علیشاه بر سه اصل: «برابری_برادری_آزادی» بنا شده و  « ظهیر الدوله» (جانشینش و داماد شاه) هفت ماه پس از مرگ صفی علیشاه در سال 1317ق/1278ش انجمن اخوت را با 110 عضو به صورت رسمی و علنی آغاز نمود.

    جلسات انجمن اخوت از این تاریخ با نظم خاص در سالنی که ۱۱۰ صندلی به نام هر یک از اعضاء در آن قرار داشت در جوار منزل ظهیرالدوله برگزار می‌شد تا زمانی که «محمدعلی شاه قاجار» در واقعه حمله مجلس (۱۳۲۶ق/۱۲۸۷ش)، این بنا و منزل ظهیرالدوله را به توپ بسته و به کلی ویران کردند.[32]افشار، ایرج، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله. تهران، نشر زرین، ۱۳۶۷ش، ص۶۴.

    انجمن مزبور در پایه‌گذاری و ترویج صنایع مستظرفه و وجوه مختلفی از صنایع هنری نیز نقش ایفا می‌کرد و از اولین برگزار کنندگان تئاتر و کنسرت موسیقی و… در ایران به حساب می‌آید[33]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص315..

    مریدان

    نقل شده است که تا 200 نفر از شاهزاده‌ها و بزرگان در مجلس وی حاضر شده[34]اعتماد السلطنه، محمد حسن بن علی، روزنامه خاطرات، ص159. و به قدری نفوذ وی همه‌گیر شده بود که او را ولی زمان معرفی نمودند[35]افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، 372.. در بین مریدان صفی علیشاه افراد نامداری چون عباسعلی کیوان قزوینی،[36]البته عباسعلی کیوان قزوینی پس از گذشت مدتی از صفی علیشاه و تصوف روی گرداند و علیه صوفیان و فرقه‌های متصوفه … ادامه پاورقی حسین نصیر السلطان، ابوالفتح مؤید الدوله، کیومرث عمید الدوله، ابراهیم نمازی، ابوتراب نظم الدوله (سپهبد ارتش و رئیس شهربانی) شاهزاده سلطان محمد سیف الدوله، فرزند عضد الدوله، پسر فتحعلی شاه، نصرالله دبیرالملک، محمود کرمانی و علی ظهیر الدوله (داماد ناصرالدین شاه) که در سال 1303ق به خدمت صفی آمد و با او بیعت کرد.

    ظهیر الدوله با لقب طریقتی « صفا علیشاه» (۱۲۴۳–۱۳۰۳ش) وزیر تشریفات ناصرالدین شاه، به عنوان قطب بعدی این سلسله به مسند ریاست فرقه صفی علیشاهی نشست[37]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص305..

    جانشینی

    صفا علیشاه ظهیر الدوله جانشین صفی علیشاه دانسته شده اما برخی در خرقه‌گیری او تردید نموده و مدعی‌اند که صفی علیشاه شخصی دیگر به نام «محمود نائینی ملقب به حیرت علیشاه» (متوفی 1338ق) را سه روز قبل از مرگ خود انتخاب نموده و از ظهیر الدوله تقاضای حمایت از وی را کرده اما بر اساس نوشته «مدرسی چهاردهی»، پس از مرگ صفی، دبیرالممالک و میزا دائی به حمایت از ظهیر الدوله بلند شده و نسبت به محمود نائینی آزار و اهانت‌های زیادی انجام دادند، در نتیجه وی ناچار گردید به کرمان عزیمت کند[38]مدرسی چهاردهی، نورالدین، تاریخ سلسله‌های صوفیه ایران، فرقه صفی علیشاهی. و محمد ابراهیم نمازی (نیازعلی) که از طرف صفی به مقام ارشاد رسیده بود را به جانشینی خود انتخاب کرد.

    مدعیان جانشینی صفی عبارتند از: میرزا عبدالکریم ملقب به «معروف علیشاه» با تخلص منصور، که جانشین او قاسم بود؛ «میر معصوم کرمانی» که پس از او «محمد حکمیان» (رحمت علیشاه) جانشینش شد؛ «محمود نائینی» (حیرت علیشاه) که افراد زیادی او را جانشین حقیقی صفی علیشاه می‌دانند؛ «ظهیر الدوله» که از سایر مدعیان، در جذب دراویش این فرقه موفق‌تر عمل کرد، اما این فرقه از جانب ظهیر الدوله چندان دوام نیاورد و پس از انتخاب «محمد انتظام‌السلطنه» ملقب به «بینش علیشاه» فقط تا زمان مرگش یعنی ۱۳۱۰ش ادامه یافت، لذا فرقه صفی علیشاهی فعلی دچار انشعاباتی از جانب مریدان «صفا علیشاه» از یکسو و مریدان «حیرت علیشاه» از سوی دیگر گردید.

    ازدواج و فرزندان

    صفی در اواخر عمر ازدواج کرد و صاحب دو دختر و یک پسر شد. یکی از دخترانش در زمان حیات صفی و پسرش بعد از صفی و در دوران جوانی درگذشت و فقط دختر وی، به نام «شمس‌الضحی نشاط» که در ۱۲۷۹ به دنیا آمده بود، نزد ظهیرالدوله درویش شد.[39]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ج۱، ص۳۰. شمس‌الضحی در شعر و نقاشی و ابریشم‌بافی مهارت داشت و در شعر، تحت عنوان «شمس» تخلص می‌کرد. وی در ۱۳۰۵، از صنایع مستظرفۀ امریکا مدال طلا گرفت.[40]برقعی، محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران، ج۳، ص۲۰۱۰.

    وفات

    صفی علیشاه 20 سال در خانقاه خود به سر برده و عاقبت در 65 سالگی در سنه 1316ق چشم از جهان فروبسته و در همان خانقاه دفن شد. مریدان صفی علیشاه در روزهای یکشنبه، به هنگام عصر در آن خانقاه گرد هم آمده و مشغول مراسم ذکر می‌شوند.

    گفته می‌شود که صفی علیشاه همانند دیگر دراویش نعمت اللهیه هند به استعمال تریاک مبتلا بود. او در سفر به هندوستان، با دراویش نعمت اللهیه حیدر آباد که سخت گرفتار افیون و تریاک بودند همنشین بود و ماجراهایی از رواج استعمال تریاک در میان آن‌ها بازگو می‌کند[41]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص272.. همچنین می‌سراید:

    ساقی امشب عنایت افزون کن*****بهر رندان به باده افیون کن

    پس علاج دردسر ز افیون کنم*****لاجرم همواره مستم چون کنم[42]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان قصائد، ص113؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص44.

    آثار

    صفی علیشاه علاوه بر مهارت در سرودن شعر، در نثر نویسی نیز توانا بود و ساده و روان می‌نوشت. وی در سرودن شعر بیشتر از مولوی تاثیرپذیرفته بود.

    آثار منثور وی عبارتند از:

    عرفان الحق؛ این کتاب در سال 1292 در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تالیف شده و مملو از حکایات غریب و افسانه‌هایی از خوارق عادات صوفیانه است و مختصرا به تبیین برخی اصول اعتقادی صوفیان پرداخته است.

    میزان المعرفه و برهان الحقیقه؛ رساله مختصری درباره تصوف و رسوم معاشرت و انسانیت می‌باشد. صفی به خواندن این رساله توصیه نموده و مرتبه انسانیت را منحصر در سلوک در طریقت و تصوف دانسته است[43]صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف و میزان المعرفه، تهران، ص80..

    اسرار المعارف؛ آخرین کتاب صفی علیشاه بوده و مدعیست که آن را به الهام غیبی نوشته و در آن شرایط صوفی‌گری را بیان و مطالبی درباره خلافت و ولایت و امامت بیان کرده است[44]صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص7..

    آثار منظوم وی عبارتند از:

    دیوان قصائد و غزلیات؛ در آن بعضی از نامه‌های صفی علیشاه به ظهیر الدوله و نیز دیگر مشایخ آمده و نویسنده عقائد خود را در این نامه‌ها شرح داده و در دیباجه کتاب، شرح مختصری از کیفیت احوال و زندگی خود نگاشته است.

    مثنوی بحرالحقائق؛ کتاب شعری که در عصر ناصرالدین شاه به رشته نظم درآمده و شامل رموز و اصطلاحات صوفیه به ترتیب حروف تهجی از الف تا یاء در 28 باب تقسیم‌بندی شده است.

    آیه العشاق؛ کتابی مشتمل بر 60 صفحه که ظهیر الدوله (صفاعلیشاه) به اشاره صفی علیشاه مطالب آن را از «تفسیر منظوم صفی» انتخاب و ترتیب داده است.

    ترجمه و تفسیر قرآن؛ یا «تفسیر صفی»، کتاب مهمی در نزد صوفیان نعمت اللهی به شمار رفته و در این کتاب هرجا به خلفای اهل سنت از جمله ابوبکر و عمر رسیده، زبان به ستایش آن‌ها گشوده و مطالبی را در مدح آن‌ها و شمردن صفات برجسته برایشان بیان داشته است[45]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر منظوم قرآن کریم، ذیل آیات 28 و29 و 22 و 27 سوره احزاب و آیات 25 تا 28 سوره حج و آیات 35 و 36 … ادامه پاورقی.

    مثنوی زبده الاسرار؛ این کتاب بیش از 4840 بیت شعر داشته و به اشاره رحمت علیشاه نوشته شده و در آن به تطبیق اسرار شهادت سیدالشهداء با سلوک عرفانی پرداخته شده است.

    آموزه‌های دینی

    شناخت خدا

    صفی علیشاه، عقل و علم غیر شهودی را در شناخت خدا عاجز و راه سلوک را ترک علوم رسمی و ظاهری می‌داند[46]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص82؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص130.. وی کشف و شهود را مهم‌ترین منبع معرفت دانسته و دینداری علما و فقهاء را تخطئه می‌کند[47]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص26؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص59 الی 63.. صفی خودش را ملهم از جانب حق دانسته و آثار خود را عین الهام الهی می‌داند[48]صفی علیشاه، محمدحسن، بحرالحقائق، ص113؛ صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص7..

    عقل و عشق

    صفی در ابیات فراوانی به ایجاد تقابل و تضاد بین عقل و عشق دامن زده و همواره از مخاطب درخواست می‌کند که برای رسیدن به مقامات عالیه، عقل را زیر پا گذاشته و بر مرکب عشق نشسته و پرواز کند[49]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص68؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص189 و ص84.. وی بر این باور است که عقل عاجز از درک توحید عرفانی می‌باشد[50]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص7 و ص113..

    توحید و فناء

    محمدحسن صفی علیشاه در حکمت و عرفان نظری تابع آراء و نظریات محیی الدین بن عربی بود و نظام خداشناسی و هستی شناسی مبتنی بر وحدت شخصی وجود را پذیرفته و باورهای خود را در چارچوب همین باور رایج عرفا سامان داده بود[51]صفی در کتاب زبده الاسرار، برخی از مبانی فلسفی وحدت وجود را به زبان نظم توضیح می‌دهد. [صفی علیشاه، محمدحسن، … ادامه پاورقی[52]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص133 و ص131.. وی در آثار خود بارها به مسئله وحدت وجود اشاره داشته است[53]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص7.. وی بالاترین مرتبه شهودی را رسیدن به مقام فناء فی الله و یکی شدن سالک با وجود منبسط حق تعالی می‌داند[54]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص115؛ صفی عیلشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص74 و ص82 و ص94.. صفی مدعی است که انسان، بعد از اینکه می‌میرد، فانی فی الله می‌شود و با ذات خدا یکی می‌شود، اما عرفا، کسانی هستند که پیش از مرگ خود، به مقام فناء رسیده‌اند[55]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص87؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص36.. وی بر اساس عقیده وحدت وجودی‌اش، تمامی کثرات را خیالی و موهوم می‌داند[56]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان، ص281.. صفی علیشاه در راستای باور به وحدت وجود، مجبور به قبول «الهیات تشبیهی» شده است[57]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص113..

    اقسام سیر و سلوک

    صفی علیشاه تقسیم منحصر به فردی از مقامات سلوک و تعداد آن‌ها دارد و آخرین مقام سالک یعنی بقاء بالله را «سیر بالله» می‌داند که در کتاب «عرفان الحق» به شرح ذیل آمده است:

    سیر من الله

    او می‌گوید: «اول سیر من الله است… مقصود ما از ایراد آن التفات سالک است به وضع خلقت، که از کجا به کجا آمده و باز از کجا به کجا بایدش رفت».

    سیر الی الله

    «سیر الی الله که در ثانی واقع شود. در این فتح، سیر ابواب ملکوت حاصل بوَد و سالک بالمره از تعیّنات عالم ناسوت منخلع گردد و به سرمنزل معرفت رسد».

    سیر علی الله

    «سیر علی الله که سیم مرتبه، سالک را بوَد. در این سیر، کشف حقایق اشیاء شود و سرّ حقیقت رو کند. این منزل را جبروت اعلی و مثال مطلق و غیب مضاف گویند… دنیا و آخرت فراموش شود، حسنات اعمال بر باد فنا رود، دل از خوف و رجا فراغت یابد، مجال قبض و بسط در حال نماند».

    سیر مع الله

    «از این بعد، منزل توحید است و بیان سیر مع الله به تأیید خلاق مجید. در این سیر، سالک را کشف اعیان ثابته میسر شود و باب توحید مفتوح گردد… قطرات وجود ممکنات به بحر بساطت رسَند و متحد گردند».

    سیر فی الله

    «سیر فی الله؛ در این سیر، سالک محو شاهد اسماء شود و متصف به صفات کبریا. لباس تعینات کونیه را شهوداً و غیباً از هیکل توحید بریزد… جمال شاهد ازلی را در مرآت من رآنی فقد رأی الحق مشاهده کند و مقام فنای فی الشیخ را دریابد».

    سیر لله

    «سیر لله و شرح فنای فی اللّه. عارف را در این سیر، شعوری بما سوای ذات نماند. قطره محروم که عبارت از هستی موهوم است».

    سیر بالله

    «سیر بالله بقای بعد از فناست و شهود وجود مطلق بر وجه کمال بر کل اشیاء. در این مقام، سالک را تاج ارشاد بر سر نهند و به تکمیل عباد به عالم خلق رجعت دهند»[58]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص48-50..

    انسان خداگونه

    صفی علیشاه معتقد بود که انسان، از آنجایی که جوهر و ماهیتی خدایی دارد، می‌تواند تا مقام الوهیت بالا برود[59]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص16..

    ولایت نوعیه

    صفی علیشاه به امامت و ولایت نوعیه و اکتسابی باور داشت. یعنی وی انحصار خلافت حضرت رسول صلی الله علیه وآله در 12 نفر را باور نداشته و مدعی بود هرکس به مقام فناء فی الله و بقاء بالله برسد، همانند امامان معصوم، مقام ولایت و امامت را دارا خواهد بود[60]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص49.. لذا وی ثقلین را قرآن و 12 معصوم نمی‌دانست، بلکه به قرآن و اولیاء و مشایخ صوفیه که ملحق به 12 امام شده‌اند باور داشت[61]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص635.. وی لازمه پذیرش ولایت ائمه را، قبول ولایت اقطاب دانسته[62]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص67 تا 71. و معتقد بود مرید باید با قطب نعمت اللهیه بیعت کند[63]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص109 و ص95.[64]صَفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص83..

    مقامات و شئون قطب

    صفی، مرشد را شخصی پیراسته از تمامی اوصاف مذموم و مرآت الهی کامل[65]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص15. و منصوص از جانب پیر و مرشد قبلی[66]همایونی، مَسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص304. و خلیفه الهی[67]صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص135. و قطب عالم امکان[68]صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص57. دانسته و معرفت به وی را شرط ایمان حقیقی[69]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار ص172. عنوان نموده و شأن قطب را به گونه‌ای معرفی می‌کند که اساسا نیازی به وجود امام عصر عجل الله فرجه نباشد[70]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص17؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87.. از نظر او، در رابطه مرید و مرشدی، تبعیت تام و مطلق از قطب نیز اهمیت به سزایی داشته[71]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص19. و مرید خواهان فناء، باید به اوامر مرشد عمل کند[72]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص85..

    نیابت خاصه

    صفی علیشاه مدعی است که اقطاب و مشایخ سلسله، لزوما می‌بایست با امام زمان در ارتباط بوده و به خدمت ایشان رسیده باشند و اساسا معرفت به امام زمان به معنای ارتباط حضوری و مشاهده ایشان است[73]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص16؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87.. وی مراد و قطب خود، رحمت علیشاه را باب فیض امام عصر می‌دانست[74]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص36..

    صلح کل

    صفی سعی داشت تا باور به پلورالیسم را نشر دهد[75]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ج1، ص241.، زیرا کسانی که به مقام توحید شهودی رسیده‌اند، هیچ فرد و عقیده‌ای را انکار نمی‌کنند[76]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ج1، ص61.. وی حتی دعوای میان ابن عربی و علاء الدوله سمنانی را از ظرفیت مردم خارج دانسته[77]صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص10. و پذیرش ادیان و مذاهب را در راستای عشق و سلوک عاشقانه می‌دید[78]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص161.. این دیدگاه در حالی از وی نقل شده است که وی تمام راه‌های غیر از شاه نعمت الله ولی و سلسله او را باطل[79]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص11،. و این سلسله را صراط مستقیم عنوان داشته[80]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار. و دشمنی صریح و علنی و تندی علیه شیخیه داشته است[81]صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه دیوان قصائد و غزلیات صفی، ص31؛ همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه … ادامه پاورقی.

    غلو

    صفی در اشعار خود محتواهای غالیانه زیادی را به کار برده است؛ فنای امیرالمومنین در ذات خدا[82]صفی عیلشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص87.، مظهر کل عجائب بودن ایشان[83]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص151.، اتحاد پیامیر و امیرالمومنین در خداوند[84]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص12.، اتحاد سیدالشهداء با خداوند[85]صَفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص83. و مطالب دیگری[86]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص45. که تنها بخشی از عقائد غالیانه وی می‌باشد.

    تمجید از خلفاء

    صفی علیشاه عبارات و اشعار فراوانی در مدح و ستایش خلفای ثلاثه اهل سنت دارد، به ویژه در تفسیر منظوم خود، شان نزول برخی آیات را مربوط به خلفا دانسته و زبان به مدح آن‌ها می‌گشاید. وی در تمجید خلیفه اول اشعار زیادی سروده است[87]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص507 و ص570.، همچنین اشعاری را نیز درباره خلیفه دوم سروده[88]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص593. و آن دو را از فاجعه «غصب فدک» تبرئه می‌کند[89]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص418. و در سروده‌های مختلفی به تمجید از آنان می‌پردازد[90]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص484..

    آموزه‌های عملی

    شریعت، طریقت و حقیقت

    یکی از اصول مهم صوفیانه، تقسیم دین به سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت است. صوفیان دین را به سه مرتبه مجزا تقسیم می‌کنند. مرتبه اول همان احکام ظاهری و مرتبه دوم اطاعت کامل از شیخ طریقت و انجام ریاضت‌ها و مرتبه سوم رسیدن به حقیقت و همان فناء فی الله و بقاء بالله است[91]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص83..

    یکی از ریاضت‌های مرتبه دوم ( طریقت) اکتفا به قوت لایموت بوده[92]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص39. و درنگاه صفی، شریعت حفظ مراتب ظاهر و طریقت طی مقامات باطن است[93]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص83.. وی با همین نگاه صوفیانه، فریضه الهی حج را نیز دستخوش تحریفات نموده و آن را تبدیل به اعمال باطنی قلبی کرده است[94]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص57..

    مرتبه حقیقت، یگانگی بنده با خدا بوده[95]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص12. و صوفی در این مقام، دیگر به تنزیه و عبادت خداوند نمی‌پردازد و همه چیز را عین ذات خدا می‌شمارد[96]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص13..

    دشمنی با علما

    صفی سعی داشت تا خود را رهرو طریقت عشق و فقهاء و مجتهدین را افرادی ظاهرگرا و قشری و جمود اندیش نشان دهد، لذا اشعار زیادی در مذمت علمای دین گفته است[97]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص49 و ص59 الی 63 و ص150 و ص160..

    بدعت‌ها

    صفی علیشاه در طریقت خود، بدعت‌های زیادی را وارد نمود؛ به عنوان مثال، مریدان خود را امر می‌کرد در وقت عبادت، چهره مرشد را تجسم کرده و او را در همه جا حاضر دانند[98]صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص353؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص30. و یا مرید برای خواندن ادعیه و مناجات و زیارات، باید از شیخ خود اجازه می‌گرفت، چرا که در غیر این صورت در مسیر شیطان قرار می‌گرفت[99]محلاتی، ذبیح‌الله، کشف الاشتباه، ص232؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص148.. او مریدان را به مراقبه و نشستن در کنج خلوت، بدون هیچ‌گونه تحرک جسمی امر می‌نمود[100]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص29. و پیروانش سعی داشتند تا هر هفته مجالسی برای انجام این اعمال سلوکی صوفیانه برگزار نمایند[101]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص304..

    یکی از بدعت‌های صوفیان فرقه نعمت اللهیه، عشریه نام دارد که جایگزین حکم خمس و زکات در شریعت اسلامی شده است. به این صورت که دراویش فرقه، در عوض پرداخت خمس و زکات می‌بایست یک دهم اموال خود را به قطب و شیخ طریقت تقدیم نمایند[102]صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه دیوان قصائد و غزلیات صفی، ص31؛ همایونی، مَسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه … ادامه پاورقی.

    سیره اخلاقی

    خودستایی

    صفی مانند سایر صوفیان به ستایش‌های عجیب و غریبی از خود می‌پرداخت و خویش را «مرشدی بی‌همتا» و «خضر وقت عارفان جهان» خوانده و مدعی بود که تا روز قیامت دیگر کسی همانند او ظهور نخواهد کرد[103]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص64؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص86.. در اشعار وی می‌توان به موارد زیادی از خودستایی‌هایی او دست یافت[104]صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص24.. او معرفت را منحصر در خود دانسته[105]صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص176. و خودش را دریای حکمت و معرفت و چشمه عشق و ده‌ها مورد این چنینی معرفی کرده است[106]صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص23..

    ستایش از نفس موضوعی است که در تمام اشعار و کلمات صوفیان به وفور دیده می‌شود و مشابه تعابیری که صفی علیشاه اصفهانی درباره خود به کار می‌برد، رهبر این سلسله یعنی شاه نعمت الله ولی نیز در حق خود بیان کرده بود[107]شاه ولی، نعمت الله، دیوان، ص505..

    منابع و مآخذ

    1. اعتماد السلطنه، محمد حسن بن علی، روزنامه خاطرات، 1ج، مقدمه ایرج افشار، امیر کبیر، تهران، چ1، 1345ش،
    2. افضل الملک، غلام حسین، افضل التواریخ، 1ج، به کوشش منصوره اتحادیه، نشر تاریخ ایران، تهران، چ1، 1361ش،
    3. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش
    4. برق، عطا کریم، جستجو دراحوال وآثار صفی علیشاه، 1ج، انتشارات ابن سینا، تهران، چ1، ۱۳۵۲ش
    5. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، 3ج، انتشارات امیرکبیر، تهران، چ1، ۱۳۵۷ش،
    6. زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف، 1ج، امیرکبیر، ایران، تهران، چ4، 1376ش،
    7. صفی علیشاه، محمد حسن بن محمدباقر، اسرار المعارف ومیزان المعرفه، 1ج، نشر اقبال، تهران، چ1، ۱۳۶۰ش،
    8. صفی علیشاه، محمد حسن بن محمدباقر، تفسیر صفی، 1ج، تصحیح وتحقیق حامد ناجی اصفهانی، اصفهان، چ2، ۱۳۸۳ش
    9. صفی علیشاه، محمد حسن بن محمدباقر، دیوان صفی علیشاه، 1ج، تقی تفضلی و منصور مشفق، انتشارات صفی علیشاه، تهران، چ1، ۱۳۷۰ش
    10. صفی علیشاه، محمد حسن بن محمدباقر، زبده الاسرار (شرح حال خودنوشت صفی علیشاه)، 1ج، بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، تهران، چ4، ۱۳۷۲ش،
    11. صفی علیشاه، محمد حسن بن محمدباقر، عرفان الحق، تصحیح سیدعبدالله انتظام، احسان الله استخری، 1ج، نشر صفی علیشاه، تهران، چ2، 1371ش،
    12. کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا، عباسی، محمود، 1ج، راه نیکان، تهران، چ1، 1386ش،
    13. مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، 8ج، کتابفروشی خیام، تهران، چ3، 1369ش،
    14. معصوم‌علی‌شاه، محمدمعصوم بن زین‌العابدین، طرائق الحقائق، محجوب، محمدجعفر، 1ج، سنایی، تهران، چ1، بی­تا،
    15. ملک‌المورخین، عبدالحسین، مرآت الوقایع مظفری، تصحیح عبدالحسین نوایی، 2ج، میراث مکتوب، تهران، چ1، 1386
    16. همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمه اللهیه در ایران، 1ج، مکتب عرفان ایران، تهران، چ2، ۱۳۵۸ش،

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1ملک محمدی، مجید، اعتیاد و مسائل جنسی (فصل تریاکی‌های مشهور)، ص۲۴۷.
    2بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۳۴۰.
    3بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۳۳۹.
    4صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص196.
    5جمله محتاج و فقیریم صفی*****نعمت الله ولی نعمت ماست/وان نعمتی که کرده حق اتمام در الست*****راه ولای سید ما نعمت الله است. [صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان قصائد، ص31].
    6صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص5.
    7برق، عطا کریم، جستجو دراحوال وآثار صفی علیشاه، ص11.
    8صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص112.
    9در باب فوت رحمت علیشاه چنین می‌سراید: چونکه شاه واحد الذات صمد*****شد روان در محفل جمع الأحد/یعنی از آن خرقه پوش خرقه باز*****خرقه صورت تهی گردید باز/پرده هِشت آن پرده دار پرده در*****گشت اندر پرده‌های غیب در/حاصلا کان جام چون گردید پر*****خفت در گل نطق طوطی چون شتر/شاه رفت و شیر نطق آشفته ماند*****رازهای معرفت ناگفته ماند…[صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص91].
    10صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص106_107.
    11کیوان قزوینی، عباسعلی، بهین سخن، ص۲۰؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص۱۲.
    12صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص121: نزد ایشان پیر فاضل مرتد است*****وانگی زندیق جاهل ارشد است/از منور شاه فاضل سرکشند*****لیک با بوجهل جاهل دلخوشند.
    13آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص82؛ آزمایش، مصطفی، درآمدی بر تحولات سلسله نعمت اللهیه در دوران اخیر، ص102.
    14گفته می‌شود آقا علیشاه دوم در نامه‌ای از منورعلیشاه تقاضای دعای خیر برای پسردار شدن کرد، پسری که همواره در خدمت صوفیان اسماعیلی باشد. دعای مرشد مستجاب شد که حاصل آن تولد «آقاخان سوم» ملقب به محمدشاه (۱۹۵۷-۱۸۷۷م) است. [ر.ک: مدرسی چهاردهی، نورالدین، تاریخ سلسله‌های صوفیه ایران، سلسله صفی علیشاهی، ص226؛ ر.ک: معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج3، ص413.
    15صَفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه تفسیر منظوم صفی، ص3.
    16همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص287؛ آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص83.
    17مدرّسی چهاردهی، نورالدین، تاریخ سلسله‌های صوفیه ایران، فرقه صفی علیشاهی.
    18همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص261.
    19صَفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ج1، ص241.
    20صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان قصائد، ص9.
    21مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص23 و ص17؛ صفی علیشاه این رساله را در تاریخ ۱۳۱۱ق نوشت و در آن یکی از احادیثی را که بهاءاللّه در کتاب «ایقان» تفسیر کرده بود، شرح داده و در ضمن آن، مندرجات «ایقان» را رد کرده است. یکی از بهائیان به‌نام «حسن شیرازی»، معروف به «خرطومی» نیز در جواب صفی علیشاه رساله‌ای به نام «نجم العرفان فی ردّ من اعترض علی الایقان» را در بمبئی به چاپ رساند.
    22صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه دیوان صفی علیشاه، ص23.
    23صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص12.
    24صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص232.
    25صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص17؛ آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87 به نقل از مقدمه دیوان صفی علیشاه، مراسله حسن صفی علیشاه به محمد تقی محلاتی.
    26همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های نعمت اللهیه ایران، ص190.
    27صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه تفسیر منظوم صفی، ص3.
    28صَفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص17؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87.
    29صفی علیشاه، محمدحسن، دیباچه دیوان قصائد و غزلیات صفی، ص6 و ص15؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص86.
    30آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87.
    31رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، ص480.
    32افشار، ایرج، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله. تهران، نشر زرین، ۱۳۶۷ش، ص۶۴.
    33همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص315.
    34اعتماد السلطنه، محمد حسن بن علی، روزنامه خاطرات، ص159.
    35افضل‌الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، 372.
    36البته عباسعلی کیوان قزوینی پس از گذشت مدتی از صفی علیشاه و تصوف روی گرداند و علیه صوفیان و فرقه‌های متصوفه آثاری را قلم زد. [ر.ک: مدرسی چهاردهی، نورالدین، تاریخ سلسله‌های صوفیه ایران، فرقه صفی علیشاهی].
    37همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص305.
    38مدرسی چهاردهی، نورالدین، تاریخ سلسله‌های صوفیه ایران، فرقه صفی علیشاهی.
    39مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ج۱، ص۳۰.
    40برقعی، محمد باقر، سخنوران نامی معاصر ایران، ج۳، ص۲۰۱۰.
    41همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص272.
    42صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان قصائد، ص113؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص44.
    43صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف و میزان المعرفه، تهران، ص80.
    44صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص7.
    45صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر منظوم قرآن کریم، ذیل آیات 28 و29 و 22 و 27 سوره احزاب و آیات 25 تا 28 سوره حج و آیات 35 و 36 سوره نور.
    46صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص82؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص130.
    47صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص26؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص59 الی 63.
    48صفی علیشاه، محمدحسن، بحرالحقائق، ص113؛ صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص7.
    49صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص68؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص189 و ص84.
    50صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص7 و ص113.
    51صفی در کتاب زبده الاسرار، برخی از مبانی فلسفی وحدت وجود را به زبان نظم توضیح می‌دهد. [صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص80-83].
    52صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص133 و ص131.
    53صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص7.
    54صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص115؛ صفی عیلشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص74 و ص82 و ص94.
    55صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص87؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص36.
    56صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان، ص281.
    57صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص113.
    58صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص48-50.
    59صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص16.
    60صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص49.
    61صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص635.
    62صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص67 تا 71.
    63صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص109 و ص95.
    64صَفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص83.
    65صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص15.
    66همایونی، مَسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص304.
    67صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص135.
    68صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص57.
    69صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار ص172.
    70صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص17؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87.
    71صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص19.
    72صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص85.
    73صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص16؛ آزمایش مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص87.
    74صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص36.
    75صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ج1، ص241.
    76صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ج1، ص61.
    77صفی علیشاه، محمدحسن، اسرار المعارف، ص10.
    78صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص161.
    79صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص11،.
    80صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار.
    81صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه دیوان قصائد و غزلیات صفی، ص31؛ همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص304.
    82صفی عیلشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص87.
    83صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی، ص151.
    84صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص12.
    85صَفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص83.
    86صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص45.
    87صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص507 و ص570.
    88صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص593.
    89صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص418.
    90صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص484.
    91صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص83.
    92صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص39.
    93صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص83.
    94صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص57.
    95صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص12.
    96صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص13.
    97صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص49 و ص59 الی 63 و ص150 و ص160.
    98صفی علیشاه، محمدحسن، تفسیر صفی، ص353؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص30.
    99محلاتی، ذبیح‌الله، کشف الاشتباه، ص232؛ صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص148.
    100صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص29.
    101همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص304.
    102صفی علیشاه، محمدحسن، مقدمه دیوان قصائد و غزلیات صفی، ص31؛ همایونی، مَسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمت اللهیه در ایران، ص304.
    103صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص64؛ صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص86.
    104صفی علیشاه، محمدحسن، دیوان صفی علیشاه، ص24.
    105صفی علیشاه، محمدحسن، عرفان الحق، ص176.
    106صفی علیشاه، محمدحسن، زبده الاسرار، ص23.
    107شاه ولی، نعمت الله، دیوان، ص505.