«خشوع» یکی از مقامات سلوک صوفیه به شمار میآید. صوفیان جایگاه ویژهای برای خشوع، بالاخص در نماز قائل بوده و آن را از ارکان مقام خشوع دانستهاند.
فهرست
لغت و اصطلاح
خشوع از ماده «خشع» و به معنای «سکون و طمأنینه» است.[1]مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص61.
از سوی صوفیه معانی «انقیاد حق، قیام قلب در مقابل خدای متعال، مقید کردن چشم از نظر کردن، خوف دائمِ ملازم قلب، تذلل قلب در مقابل خداوند متعال» و تعابیر قریب به معنای «انکسار، تذلل، خوف و طمأنینه در مقابل خداوند»، در تعریف خشوع ذکر شده است.[2]قشیری، ابوالقاسم، رساله قشیریه، ص239-238. خواجه عبدالله انصاری در تعریف خشوع میگوید:
«فرونشستن و فسرده شدنی که مانع است از برای نفس، از انبساط (یعنی گستاخ شدن و واشدن و گشادهروی شدن).»
البته خشوع در مقامات مختلف عرفانی و سلوکی در نزد صوفیان، استعمالات مختلفی دارد. مثلا عبدالرزاق کاشانی مینویسد:
«در بدایات، به خضوع در جوارح، در ابواب، به انکسار در نفوس و سکون در قوای طبیعیه، در معاملات، به صغیر شمردن در مراقبه و انکسار در قلب و حقیر شمردن نفس که منشاء آن وقوف بر آفات عمل و نفس است، در اخلاق، به خاموشی آتش طبیعیت به نور حق، در اصول، به تسلیم وجه در کنار نقصان نفس، در اودیه، مبالغه در تذلل نزد تجلی عظمت الهی و انخلاع از علم خویش به ترک اعتراض، در احوال، اذعان به حکم حال و جدا شدن از احکام علم، در ولایت، وزیدن نسیم فناء و به علت رسیدن غایت صفا، درحقائق، فنای از صفات به محو کردن صفاتش در صفات الهی و در نهایات، تجرد از بقیه و اعتبار دوگانگی».[3]کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ص103.
جایگاه خشوع
خشوع در تصوف به عنوان صفت بسیاری از مقامات سلوک در تصوف شمرده شده است، مثلا:
غلبه خشیت و خشوع، از نشانههای علمایی که عالم بالله و امر الله و ایام الله و از صدیقین هستند، ذکر شده است.[4]غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج1، ص127.
ثمره ایمان و نتیجه یقین حاصل از جلال الهی است.[5]غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج2، ص307.
خشوع، در کنار قنوع و ذبول و خمول، معنای تصوف شمرده شده است.[6]اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج2، ص345: «وَقِیلَ: إِنَّ التَّصَوُّفَ الْخُشُوعُ … ادامه پاورقی
خشوع به همراه بسیاری از حالات و مقامات صوفیه مانند زهد و توکل و غیر آن، به عنوان احوال صوفیان دانسته شده است.[7]سلمی، ابوعبدالرحمن، تسعه کتب فی اصول التصوف و الزهد، ص369.
در جات و حقیقت خشوع
خواجه عبدالله انصاری و شارحین منازل السائرین، درباره درجات و حقیقت مقام خشوع نوشتهاند:
«خشوع در حقیقت خضوعی است ممزوج به خوفی یا محبّتی. پس او انکساری است در نفس. تفسیر کرده است او را شیخ، به فرونشستن و فسردهشدنی که مانع است از برای نفس از انبساط (یعنی گستاخ شدن و واشدن و گشادهروی شدن) و «همود در طباع» یعنی سکون در قوای طبیعیۀ نفس که مانع است از انتشار و از هم واشدن، از جهت هیبت از برای محبوب متعالی در عظمت. یا از جهت خوف از برای کسی که از برای اوست سَطوتی که ترسیده میشود، و یا عقابی که پرهیز کرده میشود. و بر سه درجه است:
درجه اول: «تذلّل از برای امر تعبّد» است به او در غایت خضوع، و «استسلام انقیاد» است از برای حکم با اظهار عجز و مسکنت و «اتّضاع وقوع» است در ضعه (فرومایه شدن) از برای اعتقادِ بودن حقّ ناظر به سوی او، همچنان که آمده است.
درجه دوم: «بینا شدن» به نقایص نفس، انتظار میبرد ظهور امراض و علل و آفات نفس را. پس خشوع میکند قلب او را از برای این. و «ترقّب» انتظار و چشم داشتن است. و «آفات عمل» فتور دواعی او، و اخلال به شرائط اوست، و تفرّق و جهت و نیت است، و دخول عجب و ریا است در او. و از آفات نفس لازم میآید آفات عمل. پس مترقّب از برای نفس، خاشع است در عمل خودش.
و «دیدن فضل هر ذی فضلی» وفا نمودن حقوق ناس، و ترک حقوق نفس خود است، و اعتراف به فضل غیر خود، و نسیان فضل نفس خود و ترک تزکیه و ستودن اوست، از برای قول خدای تعالی که: فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ. و «تنسّم نسیم فناء» (یعنی وزیدن نسیم فنای تعرّض و) پیش آمدن است از برای ظهور مبادی تجلّیات و لوامع انوار او در سرّ، پس خشوع میکند از برای او. استعاره کرد تنسّم را از برای او، از جهت لطف آثار و ادراک فانی گردانیدن اوست، و او از اوایل کشف توحید و فتح باب اوست.
درجه سوم: «حفظ حرمت» ترک شطح و ادلال است نزد مکاشفه، و معارضه بسط است به قبض، و اخفای این به خشوع. و «تصفیه وقت، از مرایات خلق» اخفای احوال و کرامات است، و اظهار ضعف و عجز و مسکنت، و ترک هر چیزی که میخواند به سوی تعظیم ناس، او را و استحلای او نظر خلق را به سوی او. و «تجرید رؤیت فضل» است از آنکه بوده باشد او از برای نفس او، یا از برای غیر، یا به عملی و استحقاقی، بلکه نبیند او را مگر از برای حقّ، پس خاشع میشود از برای کسی که از برای اوست، فضل».[8]طارمی، صفی الدین، انیس العارفین(تحریر منازل السائرین)، ص134-136.
نقد و بررسی
بعض صوفیه در مقام عمل به دستورات قرآن و روایات، به نوعی افراط در خشوع مبتلا شده و داستانهایی از خشوع بزرگان صوفیه ذکر کردهاند که در نقطه مقابل دستورات ائمه دین و سیره مستمره رسول الله صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام قرار داشته و حتی امکان وقوع در خارج را نیز ندارد. مثلا داستانهایی درباره خشوع بزرگان صوفیه در نماز وارد شده، مانند:
گزیدن زنبور و جاری شدن خون و متوجه نشدن شیخ صوفی؛
یا اینکه در دست یکی از بزرگان صوفیه اشکالی پیش آمد کرده و اطبا حکم به بریدن دست او کردند و برای بریدن دست او منتظر ورود او به نماز شده و در نهایت دست او را در نماز قطع میکنند و او ملتفت نمیشود؛[9]غزالی، محمد، مکاشفه القلوب المقرب إلی علام الغیوب، ص63..
یا نشنیدن صدای دف اهل خانه و فرو ریختن سقف مسجد در هنگام اقامه نماز؛
یا رو به آسمان نکردن شیخ صوفی به مدت 40 سال از خشوع الهی و…؛
که بیتردید، یا باید این داستانها را از جعلیات صوفیه برای بالابردن شأن و منزلت شیوخ صوفیه دانست، یا بیانی از خشوع افراطی و بدون دلیل و از ذوقیات صوفیان به شمار آورد.
از دیگر اشکالاتی که به دیدگاه صوفیان برمی گردد، نوع نگاه بزرگانی چون ابن عربی است. ابن عربی برخلاف دیدگاه شریعت، که خشوع را یک حالت معنوی پایدار در مواضع خاص میداند، مقام خشوع را در مقام فناء و صحو ذات، از سالک ساقط دانسته و ترک آن را مذموم نمیداند.[10]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص194.
منبع و مآخذ
- ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، دارالصادر، بیروت، اول، بیتا
- اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، محمدرضا شفیعی کدکنی، دار ام القراء للطباعه و النشر، قاهره، اول، بیتا
- سلمی، ابو عبدالرحمن محمد بن الحسین، تسعه کتب فی اصول التصوف و الزهد، سلیمان ابراهیم آتش، الناشر للطباعه و النشر و التوزیع و الاعلان، بیجا، 1414ق
- طارمی، شمس الدین محمد، انیس العارفین(تحریر منازل السائرین)، علی اوجبی، روزنه، تهران، اول، 1377ش
- غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، عبدالرحیم بن الحسین حافظ عراقی، 16ج، دارالکتاب، بیروت، بیتا
- غزالی، محمد، مکاشفه القلوب الی علام الغیوب، عبد المجید طعمه حلبی، دارالمعرفه، بیروت، چهارم، 1422ق
- قشیری، عبدالکریم، الرساله القشیریه، عبدالحلیم محمود، محمود بن شریف، بیدار، قم، 1374ش
- کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، 1426ق
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران، مؤسسه الطباعه والنشر وزاره الثقافه والإرشاد الإسلامی، تهران، اول، 1374ش
پاورقی ها
↑1 | مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص61. |
---|---|
↑2 | قشیری، ابوالقاسم، رساله قشیریه، ص239-238. |
↑3 | کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، ص103. |
↑4 | غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج1، ص127. |
↑5 | غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج2، ص307. |
↑6 | اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج2، ص345: «وَقِیلَ: إِنَّ التَّصَوُّفَ الْخُشُوعُ وَالْخُمُولُ وَالْقُنُوعُ وَالذُّبُولُ.» |
↑7 | سلمی، ابوعبدالرحمن، تسعه کتب فی اصول التصوف و الزهد، ص369. |
↑8 | طارمی، صفی الدین، انیس العارفین(تحریر منازل السائرین)، ص134-136. |
↑9 | غزالی، محمد، مکاشفه القلوب المقرب إلی علام الغیوب، ص63. |
↑10 | ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه(اربع مجلدات)، ج2، ص194. |