پرش به محتوا
خانه » تاریخ‌شناسی‌تصوف » تقرب تصوف به تشیع

تقرب تصوف به تشیع

    غالب شیعیان و علمای تشیع در طول تاریخ، جریان تصوف را به رسمیت و مشروعیت نمی‌شناختند اما به تدریج، بخشی‌هایی از صوفیان و البته چهره‌هایی باطن‌گرا از تشیع (که در اقلیت تشیع بودند) تلاش داشتند فضای تقابل تشیع و تصوف را به تعامل، تفاهم و حتی اتحاد، تغییر دهند. این نوشتار به سیر تاریخی رابطه تصوف و تشیع و عوامل موثر در قرابت آن‌ها اشاره دارد.

    تصوف و تشیع

    تصوف از همان بدو پیدایش تا حوالی قرن ششم، صرفا در بافت مذهبی و عقیدتی اهل سنت رشد کرده بود و رهبران صوفیه به سنی بودن خود مباهات کرده و حتی شرط صوفی‌گری را سنی بودن می‌دانستند.[1]نجم الدین رازی دایه در «مرصاد العباد» 20 شرط برای مراد و شیخ طریقت می‌شمارد و در دو شرط خود تصریح دارد که او … ادامه پاورقی[2]علاء الدوله سمنانی قطب بزرگ‌ترین طریقت عرفانی «کبرویه» در قرون هفتم و هشتم و رهبر صوفیان ایران بود که در کتاب … ادامه پاورقی محمد بن منور در اسرار التوحید می‌گوید بعد از شافعی، همه بزرگان تصوف (از جمله ابوسعید ابوالخیر) شافعی مذهب بودند.[3]محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید، ص277: «در این حکایت چند فایده است: یکی، آنک بدانی که مذهب … ادامه پاورقی[4]البته‌ عموم صوفیان‌ نیشابور در قرن‌ پنجم‌ و ششم‌ بر مذهب‌ شافعی‌ بودند، ولی‌ صوفیان‌ شهرهای‌ دیگر … ادامه پاورقی قشیری در رساله قشیریه تمام صوفیان را در زمره مذاهب اهل تسنن می‌داند.[5]قشیری، عبدالکریم، رساله قشیریه(ترجمه)، متن، ص13. ابوالحسن هجویری در کشف المحجوب می‌گوید تصوف دوازده فرقه دارد که همگی از اهل سنت و جماعت هستند.[6]هجویری می‌نویسد: «و جمله متصوّفه دوازده گروهند و از آن دو مردودانند و ده از آن مقبولند، آنچ مقبولند یکی از آن … ادامه پاورقی اسفراینی در شمارش فضائل اهل سنت، ششمین فضیلت را اختصاص یافتن تصوف و علم اشارت به مذهب تستنن دانسته است.[7]اسفراینی، شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص173. در کتاب‌های مهم دیگری چون «التعرف» کلاباذی و «شرح تعرف» مستملی بخاری و آثار محمد غزالی نیز این موضوع به صراحت بیان شده است.[8]کلابادی، محمد بن ابراهیم، التعرف لمذهب التصوف، ص33.[9]مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج‏1، ص54 و ص139: «و اجمعوا علی تقدیم ابی بکر و عمر و عثمان و علی … ادامه پاورقی اما سلسله وقایع و حوادثی سبب شد که بخشی از بدنه تصوف، از حوالی قرن ششم و هفتم، به تدریج وارد مذهب شیعه شود.

    قرن اول تا سوم

    هم‌زمان با تاسیس رسمی تصوف، رهبران نخستین صوفیه مانند حبیب عجمی، داود طائی و سفیان ثوری به مواجه و مقابله علنی با اهل بیت علیهم السلام روی آوردند[10]نعمت الله جزائری می‌نویسد: «أستعمل (التصوف) فی جماعه من أهل الخلاف کالحسن البصری و سفیان الثوری و أبی هاشم … ادامه پاورقی درحالیکه حسن بصری بیشتر با رویّه‌ای مناقانه از مقابله آشکار با معصومین علیهم‌السلام احتراز داشت[11]هلالی، سلیم بن قیس‏، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏1، ص64. اما پنج تن از معصومین علیهم السلام در ضلالت و گمراهی حسن بصری سخن گفته‌اند.[12]کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏1، ص51؛ طبرسی، علی بن منصور، الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص171؛ … ادامه پاورقی

    صوفیان اهل سنت اعتقادی راسخ به تمام باورهای اهل سنت داشته و حتی بعضی از آن‌ها به عثمانیه و بنی‌امیه نیز گرایش داشتند، دشمنی آشکار خود با تشیع را با نگارش کتاب‌های موسوم به « رد الروافض» نشان می‌دادند.[13]باید توجه کرد که صوفیان برای احتراز از انتساب به تشیع، کتاب‌ها و رسائل متعددی در رد تشیع نوشته‌اند، چنانچه … ادامه پاورقی[14]صوفیان اهل سنت در طول تاریخ، بیشترین کتب ردیه را بر تشیع داشته و تند‌ترین عبارات را علیه شیعیان اثنی عشری … ادامه پاورقی

    نحوه تعامل صوفیه با اهل‌بیت

    از میان حدود یکصد عنوان کتابی که مشایخ و نویسندگان صوفیه درباره مسائلی چون زهد نگاشته‌اند و امروزه به « کتاب الزهد» شهره هستند، بیش از 9 هزار حدیث و سخن و حکایت درباره زهد، از پیامبر و صحابه و تابعین بیان شده است، اما در همه آن‌ها حتی یک کلمه از امام صادق علیه السلام وجود ندارد و ادبیات زهد، نه تنها از حضور امامان شیعه تقریبا بی‌بهره است بلکه برخی حکایات مرتبط با ایشان، مانند کتاب الزهد ابن مبارک و ابوحاتم رازی، در بردارنده مطالبی در ذم امامان شیعه و اثبات برتری سایر زهاد است.[15]عبدالله بن مبارک، کتاب الزهد، ص584.

    مصحح یکی از این مجموعه آثار می‌نویسد: «از کتاب‌های زهد چنین به دست می‌آید که اگر فرضا همه مطالب مربوط به امامان شیعه را از این کتاب‌ها حذف کنیم، هیچ تغییر جدی در این ادبیات رخ نخواهد داد.»[16]رک: مقاله: محمد سوری، «واکاوی متون زهد و بررسی ارتباط مشایخ صوفیه با امام کاظم علیه السلام»، فصلنامه علمی – … ادامه پاورقی

    نهایت چیزی که می‌توان پیدا کرد، چند عبارت بسیار کوتاه درباره شخصیت امیرالمومنین علی علیه السلام، آن هم به عنوان خلیفه چهارم اهل سنت می‌باشد، این درحالیست که حتی فقها و متکلمین سنی مذهبی که صوفی نبودند، نسبت به مناقب اهل بیت علیهم السلام اهتمام بیشتری داشتند. کتاب «فضائل علی علیه السلام» احمد بن حنبل (م241ق) و کتاب «خصایص علی علیه السلام» نسایی (م303ق) و «مناقب اهل بیت علیهم السلام» طبری (م310ق) از جمله این تک‌نگاری‌هاست.

    قرن سوم تا ششم

    دوری تصوف و صوفیان از جهان تشیع، به حدی بود که غالب علمای شیعه اگرچه تصوف را باطل می‌دانستند اما آموزه‌های صوفیه را برای عامه شیعه تهدید و خطر نمی‌دانستند، تا اینکه برخی تمایلات و اظهارات رهبران تصوف به تعالیم شیعه[17]مثلا جنید بغدادی، حضرت علی علیه السلام را بنیانگذار اصول صوفیانه و رهبر این جریان دانسته است، چنانچه هجویری … ادامه پاورقی حساسیت علمای شیعه را برانگیخت. از قرن سوم، دوره ردیه نویسی و نقد تصوف توسط علمای شیعه آغاز می‌شود. از اولین خامه‌های دانشمندان «الرّد علی الجنیدیّه»[18]در گذشته پیروان جنید بغدادی را جنیدیه می‌نامیدند. [هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص6]. شیخ صدوق (متوفی 381ق) و «الرد علی اصحاب الحلاج» شیخ مفید (متوفی 413ق) است.

    قرن ششم تا دهم

    در اواخر قرن ششم، چهره‌ها و طریقت‌هایی از تصوف تدریجا متمایل به تشیع شدند که البته این موضوع، امری دفعی و ناگهانی نبود و سلسله عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عقیدتی در آن دخیل بود.[19]شیبی، کامل مصطفی، الصله بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۸۹-۹۰. همچنین در این دوره، برخی بزرگان شیعه، نسبت به پاره‌ای از شخصیت‌های صوفیه با حسن ظن بیشتری مواجهه کردند.

    نفوذ تصوف به تشیع

    در حوالی قرن ششم، برخی از بزرگان شیعه مانند ابوالفتوح رازی (م554ق)[20]افندی، عبدالله، ریاض العلما، ج2، ص158. ورام بن ابی فراس (م605ق) و برخی نوادگانش و به ویژه کمال الدین بن میثم بحرانی (م689ق)[21]میثم بن‌ علی‌ بَحْرانی‌ را «فیلسوف‌ محقق‌» و «حکیم‌ مدقق‌» نیز نامیده‌اند زیرا شرح‌ نهج‌البلاغه‌ او … ادامه پاورقی به پاره‌ای از مباحث عرفان و پندگونه تصوف و تعالیم اخلاقی آن‌ها روی خوش نشان داده و با نقل اقوال و کلمات شیوخ بزرگ صوفیه مثل حسن بصری[22]ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص22؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص26. و رابعه عدویه[23]ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج3، ص؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص74.،  سفیان ثوری[24]ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص81؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج2، ص11 و31. و فرقد سبخی[25]ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج7، ص117؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص73. و… در این حوزه‌ها نخستین قدم را در جهت تقرب تصوف به تشیع برداشتند، لکن در اواسط قرن هفتم اوضاع به کلی دگرگون شد و ندای اینهمانی و اتحاد مکتب تصوف و تشیع از حنجره برخی بزرگان تصوف و شیعه بلند شد.

    عوامل تاثیرگذار

    حمله مغول

    حمله مغول[26]دیری‌ نپایید که‌ ایلخانان‌ مغول‌ مجذوب‌ تصوف‌ شدند. برخی‌ حکام‌ مغول‌ مثل‌ غازان‌خان‌ (694ـ 703)، الجایتو … ادامه پاورقی به ایران، از دو جهت به ترویج تصوف و همچنین نزدیکی آن به تشیع انجامید:

    الف) ساقط کردن حکومت 500 ساله بنی‌العباس و سپس اسماعیلیه، به قدرت گرفتن تشیع انجامید و تصوف که برای ادامه حیات، باید وابسته و قائم به یک مذهب بوده و خود را به عنوان باطن آن معرفی کند، تشیع را مناسب‌ترین گزینه موجود یافت و برای ادامه حیات، به مذهب تشیع پناه برد، چه اینکه مذهب تشیع در قرن هفتم هجری از ساختار منسجم و قدرت نسبی خوبی برخوردار بود و برخی از حاکمان بزرگ مغول مانند اولجایتو رسما به مذهب شیعه تغییر مذهب داده بودند و شیعیان بعد از سالیان سال، مورد حمایت اصحاب قدرت قرار می‌گرفتند.

    ب) تصوف در دوره‌هایی که انحطاط، زوال، افسردگی در جامعه غلبه دارد، رواج بیشتری پیدا می‌کند و چونان یک مخدرِ آرام بخش، مردم جامعه را مشغول خود و بافته‌های ذهنی می‌کند. با هجوم لشکر بیگانه مغول و تخریب ایران و قتل و غارت ایرانیان، مردم ایران اعم از شیعه و سنی چنین اوضاعی داشته و برای تسکین آلام خود به دامان تصوف پناه می‌بردند.[27]شیبی، کامل مصطفی، الفکر الشیعی و النزعات الصوفیه، ص92؛ بیانی‌، شیرین، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج2، … ادامه پاورقی

    ظهور ابن عربی

    ظهور ابن عربی از دو جنبه منجر به تقرب تصوف به تشیع شد:

    الف) تاسیس عرفان نظری و فلسفی کردن عرفان

    ابن عربی با تاسیس عرفان نظری به عنوان یک علم منسجم و نظام‌مند، تصوف را دارای چارچوب و مبنای متمایز و مشخصی ساخت. شیعیان نیز از دوران خواجه نصیرالدین طوسی، روی خوشی به مسائل فلسفی نشان داده بودند یا دست کم با برخی از مبانی فلسفی مشکلی نداشته و آن را با علم کلام آمیختند.[28]ر.ک: اوحدی، امین، ادوار تاریخ تصوف، ج2، ص42.

    ابتدا تشیع توسط پیشروان مذهبی خود از حوزه کلام صِرف خارج گردید و از فلسفه تأثیر پذیرفت و در جانب دیگر، تصوف نیز به سمت فلسفی‌شدن حرکت کرد و این چنین، زمینه ورود تصوف به تشیع تحت قالب‌های فلسفی هموار گردید. حلقه اصلی پیوندِ تصوف با تشیع، فلسفه و مباحث حِکمی تصوف بود و تصوف برای رسیدن به تشیع، از برزخ فلسفه عبور کرد.[29]پس از سده هشتم، تقریبا همه فیلسوفان مسلمان، از قطب الدین شیرازی به این طرف، یا خود صوفی بودند یا دست کم به … ادامه پاورقی

    ب) تبیین ولایت صوفیانه با قرائت‌های شیعی؛

    جایگاه و اهمیت نظریه ولایت در چینش هستی‌شناسی ابن عربی و تقریر عرفانی او از این مبحث، نقش مهمی در نزدیکی تصوف به تشیع داشت. طرح موضوعاتی مانند ولایت تکوینی و تشریعی، مقامات ولی، حوزه اختیار اولیاء، تعداد اولیاء و از همه مهم‌تر، ختم الاولیاء و مهدویت، در جنبه‌های گوناگونی با امامت شیعی هم‌پوشانی داشت.

    اگرچه ابن عربی در بیان مصادیق اولیاء، نظری کاملا مخالف و متضاد با شیعه اظهار می‌کند و اشخاصی مثل معاویه بن یزید و متوکل را قطب و ولی زمان می‌داند.[30]ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، ج‏2، ص6.

    ظهور سیدحیدر آملی

    سید حیدر آملی (م787ق) از علمای شیعه که سخت شیفته مکتب ابن عربی بود، گام‌های مهمی جهت قرابت تشیع و تصوف برداشت، او گفت: «انبیاء و اولیاء جامع هر دو اسرار ظاهری و باطنی، و دو دسته شیعه امامیه و صوفیه به ترتیب، حاملان ظاهری و باطنی آن اسرار می‌باشند. شیعه به حمل احکام و اسرار ظاهری و شریعت، و صوفیه به حمل اسرار و حقایق باطنی آن پرداختند، هر چند صوفیه در حقیقت همان شیعه می‌باشند.»[31]آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ص615.[32]ادعای سیدحیدر آملی به‌اندازه‌ای دور از حقیقت است که تمام محققین منصف، به بطلان آن تصریح داشته‌اند. … ادامه پاورقی

    او الهیات و حکمت تصوف را با تعلیمات امامان شیعه علیهم السلام در هم آمیخت[33]آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، مقدمه هانری کُربن، ص63. زیرا سرچشمه شیعه و صوفی را یکی می‌دانست، با این استدلال که آن‌ها در محور ولایت (به ویژه ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام) مشترک هستند و چون ولایت، قوام و پایه اصلی مکتب تصوف و مذهب تشیع است، اتحاد در این آموزه، به معنای اینهمانی و اتحاد در بنیان مکتب است.[34]آملی، سیدحیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، مقدمه ‏هانری‏ کُربن، ص63: «از میان فرقه‏‌های اسلامی و طوایف … ادامه پاورقی

    بعد از سیدحیدر آملی نیز افرادی مانند ا بن ابی جمهور احسائی (متوفی بعد از 904ق) و حافظ رجب برسی (متوفی بعد از 813ق) راه ناتمام او در حوزه فلسفی و کلامی را در حوزه‌های دیگر مانند حدیث و روایت ادامه داده و میراث عظیم – اما مجعول و موضوع روایی صوفیان را وارد منابع حدیثی شیعه کردند.[35]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص280و 339 و 336؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، الخاتمه، ج1، ص334.[36]ابن ابی جمهور از پیروان ابن عربی بود و نظریات او در توحید و ولایت را ترویج می‌داد و از او با عنوان شیخ اعظم یاد … ادامه پاورقی افرادی دیگری نیز مانند ابن فهد حلی (م841ق) دست کم پاره‌ای از تعالیم صوفیان را پسندیده و برخی از منقولات آن‌ها را وارد میراث روایی تشیع نمودند.[37]بحرانی، یوسف بن احمد، لولوه البحرین، ص54؛ امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه، ج3، ص147.

    قدرت گرفتن صوفیان شیعه

    قدرت گرفتن جریان‌های باطنی-صوفیانه که یا شیعه بودند یا صبغه و درون مایه شیعی داشتند، مانند سربداران، مرعشیه و… سپس تشکیل حکومت یکپارچه پادشاهی صفویان، از دیگر عوامل تلفیق تصوف با تشیع بود.

    صفویه‌ در اصل‌، طریقتی صوفیانه و منسوب‌ به‌‌ صفی الدین‌ اسحاق‌ اردبیلی‌ (متوفی‌ 735) بود. صفی‌الدین‌ از مشایخ‌ مشهور صوفیه‌ در دوران‌ الجایتو و ابوسعید ایلخانی‌، و مرید‌ زاهد گیلانی‌ (متوفی‌ 700) و نیز داماد او بود.[38]اردبیلی، ابن‌ بزاز، صفوه الصفا، ص70.[39]نفوذ معنوی‌ صفی‌الدین‌ اردبیلی‌ در 35 سال‌ دوره‌ ارشادش‌، بسیار زیاد بود و بزرگان مغول نیز به‌ او ارادتی‌ … ادامه پاورقی رهبران سلسله صفویه نیز ابتدا شافعی مذهب بوده و سپس به مذهب تشیع اثنی عشری تغییر مذهب دادند. آن‌ها در پایان قرن نهم توانستند حکومت یکپارچه‌ای را در ایران تشکیل دهند. حکومتی که مبانی فرهنگی آن بر دو رکن تصوف و تشیع استوار بود.

    در ابتدای شکل‌گیری پادشاهی صفویه، مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور معرفی شده و مردم ایران که اغلباً از اهل سنت و جماعت بودند، طوعاً و کرهاً فوج فوج و دسته به دسته وارد تشیع شدند. تا اوایل (998ق) سلطنت شاه عباس کبیر، نیروی نظامی و ارتش رسمی صفویان نیز «دراویش قزلباش» یعنی مریدان و سینه چاکان سلطان بودند. بنابراین صفویانِ شیعه، نماد بارزی از اتحاد خارجی تصوف و تشیع به شمار می‌آمدند.[40]قزلباش‌ها گروهی از ایلات قدرت طلب و جنگ آور پیرو شاه اسماعیل اول بودند که به یاری آن‌ها دودمان صفوی را پس از … ادامه پاورقی

    از جانب دیگر، بسیاری از افرادی که فضای مذهبی خود را تغییر داده و وارد دنیای تشیع شدند، علائق و وابستگی‌های پیشین خود را نیز به جهان تشیع انتقال دادند، یعنی یک فرد سنی صوفی مذهب که گرایش‌های عرفانی شدیدی داشت، بعد از اینکه مذهبش را به تشیع تغییر داد، همان فضای عرفانی را این‌بار در محیط و مذهب شیعی پیش می‌گرفت.[41]ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص234؛ سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص121، قشیری، عبدالکریم، الرساله … ادامه پاورقی

    پیدایش سلاسل مدعی تشیع

    تصوف، ماهیت خود را یک جریان باطنی و معنوی معرفی می‌کند که برای ظاهر و مذاهب، اهمیت چندانی در وصول به حق قائل نیست:

    ملت عشق از همه دین‌ها جداست****عاشقان را مذهب و ملت خداست‏[42]مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، ص225.

    به همین جهت، برای صوفیان، تفاوتی نمی‌کند که در ظاهر پیرو کدام مذهب باشند و در هر برهه‌ای، آن مذهب و شریعتی که قدرت و شوکت بیشتری در جامعه داشته باشد، مورد قبول آن‌ها قرار خواهد گرفت.

    در این برهه که شیعه قدرت گرفته بود، سلسله‌هایی مانند نعمت اللهیه و ذهبیه و نوربخشیه با قرائتی خاص از تشیع، شکل گرفتند. قرائتی که سبب گردید تا برخی از محققین، نام «سنیان دوازده امامی» را بر آن‌ها اطلاق کنند. آن‌ها در قدم نخست، سلسله طریقتی خود را که در قرون سابق، به خلیفه اول ابوبکر بن ابی‌قحافه می‌رساندند،[43]عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، نامه‌های عین القضات همدانی، ج1، ص409 و 290؛ هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، … ادامه پاورقی به امیرالمومنین علی علیه السلام رسانده و در باب فضائل و مناقب 12 امام شیعه علیهم السلام سخن گفته و به نوعی ولایت معنوی-عرفانی آن‌ها را به عنوان اولین مسلمان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله پذیرفتند.

    البته بخشی از بدنه مهم جریان تصوف در مقابل شیعه کردن مکتب تصوف سخت مقاومت کرده و با تمام مظاهر شیعی به مخالفت برخواستند. این طائفه که خواجگان بوده و بعدها « نقشبندیه» نام گرفتند، همچنان به اتصال سلسله طریقتی خود به ابوبکر بن ابی قحافه اصرار ورزیده و در انکار و حتی تکفیر شیعیان اثنی عشری و کافر و گمراه خواندن آن‌ها به تقلا و تکاپو افتادند و کتاب‌های متعدد با عناوینی چون «رد الوافض» به رشته تحریر در آوردند.[44]ر ک: سرهندی، احمد، رساله رد الوافض.

    قرن یازدهم

    از قرن یازدهم به بعد، دو جبهه در میان خواص و علمای تشیع ایجاد شده بود: «جبهه اکثریت» که علما و فقها و محدثین شیعه بودند و هیچ قرابتی بین شیعه و صوفی نمی‌دیدند و «جبهه اقلیت» که بخشی از حکما و چهره‌های اخلاق‌مدار بودند و به دنبال نزدیکی هرچه بیشتر تصوف و تشیع بودند. البته همچنان فاصله خود را از فرقه‌های صوفیه شیعه حفظ می‌کردند. به عبارت دیگر، قریب به اتفاق علمای شیعه، فرقه‌ها و سلاسل صوفیه را باطل می‌دانستند.

    پیوند عرفان نظری با الهیات شیعی

    در قرن یازدهم برخی علمای شیعه در تلاش بودند که مبانی نظری تصوف از جمله معرفت‌شناسی و خداشناسی آن‌ها را با الهیات شیعی و تعالیم امامان تشیع علیهم السلام پیوند زنند. چهره شاخص این رویکرد، ملاصدرا بود که با تاسیس مکتب فلسفی حکمت متعالیه تلاش داشت بین فلسفه، عرفان، کلام، حدیث و قرآن جمع کند.

    حکمت متعالیه در قرن یازدهم رواج چندانی پیدا نکرد و حتی صاحب این مکتب نیز به شهر دورافتاده‌ای تبعید شد اما با گذشت زمان و سقوط صفویان و دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی، در اعصار بعدی به ویژه دوره قاجار به بعد، مجالی برای اشاعه این مکتب در مجامع علمی پدیدار شده و به گسترش چشمگیری در میان نخبگان و خواص دینی دست پیدا کرد و حوزه‌های علمیه که پیش‌تر با تلاش‌های افرادی چون خواجه نصیر طوسی از فلسفه مشاء بهره می‌برد، فلسفه شهودی و درویش مآب «حکمت متعالیه» را جایگزین فلسفه خرَدگرای «مشاء» نمود.

    این حکما در عین پذیرش جهان‌بینی صوفیانه و مبانی فکری آن‌ها، خارج از سلسله‌ها و طریقت‌ها و دودمان‌های مرسوم صوفیانه بودند و جنبه‌های عملی نادرست و عوامانه و مبتذلی که به تدریج در بین صوفیه پدید آمده بود را به شدت محکوم می‌کردند.

    منابع و مآخذ

    1. ابن الجوزی، جمال الدین ابی الفرج، نقد العلم و العلما، تصحیح محمد منیر دمشقی، مصر، چاپ دوم
    2. ابن عربی‏، محیی الدین، الفتوحات المکیه، تصحیح عثمان یحیی‏، 14جلد، دار احیاء التراث العربی‏، بیروت،‏ 1994م‏
    3. ابن عربی‏، محیی الدین، الفتوحات المکیه، اربع مجلدات، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، بی‌تا
    4. ابن عربی‏، محیی الدین، فصوص الحکم‏، 1جلد، دار إحیاء الکتب العربیه قاهره‏، چاپ اول‏، 1946م‏
    5. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، دار المعرفه، بیروت، لبنان، بی‌تا
    6. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، 1376ش
    7. اردبیلی، ابن بزاز، صفوه الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1376ش
    8. افلاکی، احمد، مناقب العارفین، بی‌نا، چاپ اول، آنکارا، 1959م
    9. افندی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1415ق
    10. امین اوحدی و محمدهادی قندهاری، ادوار تاریخ تصوف، دلیل ما، قم، 1399ش
    11. آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار به اضمام رساله نقد النقود، هانری کُربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران‏، انتشارات علمی و فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، 1368ش
    12. بحرانی، یوسف بن احمد، لولوه البحرین، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام) لإحیاء التراث، قم، بی‌تا
    13. بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1389ش
    14. جامی، عبد الرحمن، نفحات الأنس، تصحیح ولیام ناسولیس، مولوی غلام عیسی، عبد الحمید، مطبعه لیسی،‏ کلکته، 1858م
    15. رازی، نجم الدین، مرصاد العباد‌، به اهتمام محمدامین ریاحی، تهران، انتشارات علمی و‌ ‌فرهنگی، ۱۳۶۵ش
    16. زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، نشر امیر کبیر، چاپ سیزدهم، 1392ش
    17. زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجوی در تصوف ایران، نشر امیر کبیر، چاپ هشتم، 1389ش
    18. سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف‏، تصحیح رینولد آلین نیکلسون‏، مطبعه بریل‏، لیدن، 1914م
    19. سمنانی، علاء الدوله، العروه لاهل الخلوه و الجلوه، تصحیح نجیب مایل هروی، نشر مولی، تهران، 1362ش
    20. سمنانی، علاء الدوله، مصنفات فارسی سمنانی، مکتوبات، نجیب مایل هروی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1369ش
    21. سوری، محمد، تصویر امامان شیعه در متون زهد و تصوف نخستین، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1400ش
    22. شیبی، کامل مصطفی، الصله بین التصوف و التشیع، بیروت، 1982م
    23. شیرازی، معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، به کوشش جعفر محجوب، نشر کتابخانه سنایی، ۳ج، بی‌تا
    24. طبرسی، علی بن منصور، احتجاج، ترجمه بهزاد جعفری، دارالکتب الاسلامیه، 1381ش
    25. عطار نیشابوری، فرید الدین، تذکره الأولیاء، 2جلد، مطبعه لیدن، چاپ اول، 1905م
    26. عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، نامه‌های عین القضات همدانی، به اهتمام علی نقی منزوی و عفیف عسیران، نشر اساطیر، چاپ دوم، تهران
    27. فضل الله، رشید الدین، تاریخ مبارک غازانی، استفن اوستین، هرتفورد، انگلیس، 1940م
    28. قشیری، ابوالقاسم عبد الکریم‏، الرساله القشیریه، تصحیح عبدالحلیم محمود/محمود بن شریف‏، انتشارات بیدار، قم‏، 1374ش
    29. قشیری، ابوالقاسم، ترجمه رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات بنگاه، تهران، 1345ش
    30. کاشفی‏، حسین بن علی، رشحات عین الحیاه، تصحیح عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی‏، دار الکتب العلمیه، بیروت‏، 2008م‏
    31. کلاباذی‏، ابوبکر محمد بن ابراهیم، التعرف لمذهب التصوف‏، مطبعه السعاده، مصر، 1933م‏
    32. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط-الإسلامیه)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407ق
    33. محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات ابی سعید،1 جلد، الیاس میرزا بوراغانسکی‏، سن پطرز بورگ‏، چاپ اول، 1899م
    34. مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، 5جلد، انتشارات اساطیر، تهران، چاپ اول، 1363ش
    35. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم، 1981م
    36. مولوی بلخی، جلال الدین محمد، دیوان کبیر شمس، 1جلد، طلایه، تهران، چاپ اول، 1384ش
    37. نوری، حسین بن محمد تقی‏، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، تصحیح مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، قم‏، 1408ق
    38. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی‏، مجموعه ورّام، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی‏، مشهد، 1369ش‏
    39. الهامی، داود، موضع تشیع در تصوف، مکتب اسلام، 1387ش
    40. هجویری، ابوالحسن علی، کشف المحجوب، تصحیح والنتین آلکسی یریچ ژوکوفسکی، نشر طهوری، چاپ چهارم، تهران، 1375ش
    41. هلالی، سلیم بن قیس‏، کتاب سلیم بن قیس، محمد انصاری زنجانی خوئینی، الهادی‏، قم‏، 1405ق‏

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1نجم الدین رازی دایه در «مرصاد العباد» 20 شرط برای مراد و شیخ طریقت می‌شمارد و در دو شرط خود تصریح دارد که او باید در مذهب اهل سنت باشد و همچنین اضافه اینکه، در مسائل اعتقادی و کلامی نیز تابع نظر مسلمانان اهل سنت باشد. وی حتی تذکر می‌دهد که او نباید اعتقادات روافض یعنی شیعیان را داشته باشد: «دوم اعتقادست، باید که اعتقاد اهل سنّت و جماعت دارد، و به بدعتی آلوده نباشد تا مرید را در بدعتی نیندازد، که معامله اهل بدعت منجح و منجی نباشد… چهارم عقیدت است، باید که بر اعتقاد اهل سنّت و جماعت باشد، و از بدعت‌ها دور بوَد، و بر مذهب ائمّه سلف رود، و از تشبیه و تعطیل و رفض و اعتزال مبرّا بوَد، و بتعصّب آلوده نباشد، و هیچ طایفه را از اهل قبله تکفیر نکند و لعنت روا ندارد» [رک: رازی دایه، نجم الدین، مرصاد العباد، ص125].
    2علاء الدوله سمنانی قطب بزرگ‌ترین طریقت عرفانی «کبرویه» در قرون هفتم و هشتم و رهبر صوفیان ایران بود که در کتاب «العروه» درباره حقانیت مذهب اهل سنت می‌نویسد: «و وجدتُ السنیه المشهوره باهل السنه و الجماعه، اهل الحق ثابتین المستقیم غیر المنحرفین الی جانبی الغلو و التقصیر و الافراط و التفریط» من طریقه سنی را که مشهور به اهل سنت و جماعت است، طریق حق یافتم که ثابت بر راه مستقیم هستند و به جانب غلو و تقصیر و افراط و تفریط منحرف نشده‌اند. [رک: سمنانی، علاء الدوله، العروه الاهل الخلوه و الجلوه، ص۵۰۳].
    3محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید، ص277: «در این حکایت چند فایده است: یکی، آنک بدانی که مذهب شافعی حق است به حکم نصّ قرآن مجید. نه چنانک اعتقاد کنی که دیگر مذاهب باطل است، کلّا و حاشا. و دیگر، آنک بدانی که چون مهمّی دینی در پیش بوَد، و یا خواهی که بدانی تا از دو کار، کدام حق است و کردنی، و کدام باطل است و ناکردنی، بدان، اندیشه جامع قرآن بازگرفتن روا باشد، به سبب آنک درین محفل جمله ائمه مذاهب و بزرگان دین و ائمه متصوفه جمع بودند و برین حکم متفق شدند؛ چون خواجه امام بو محمّد جوینی و پسرش امام الحرمین و قاضی صاعد و علی صندلی و بوبکر اسحاق و استاد اسماعیل صابونی و استاد امام بُلقسم قشیری و دیگر فحول ائمه و بزرگان دین که ذکر ایشان به تطویل انجامد، که هریک در مذهبی مقتدای جهانی بودند و هیچ‏کس برین اعتراض نکرد.»
    4البته‌ عموم صوفیان‌ نیشابور در قرن‌ پنجم‌ و ششم‌ بر مذهب‌ شافعی‌ بودند، ولی‌ صوفیان‌ شهرهای‌ دیگر مذاهب‌ دیگری‌ از مذاهب گوناگون اهل تسنن داشتند. مثلا ابوبکر شبلی‌ مالکی‌ بود، ابوبکر کلاباذی‌ و ابوالحسن‌ علی‌بن‌ عثمان‌ هجویری‌ و یوسف‌ همدانی‌ حنفی‌ بودند و ابومنصور اصفهانی‌ و خواجه عبداللّه‌ انصاری‌ حنبلی‌ بودند.
    5قشیری، عبدالکریم، رساله قشیریه(ترجمه)، متن، ص13.
    6هجویری می‌نویسد: «و جمله متصوّفه دوازده گروهند و از آن دو مردودانند و ده از آن مقبولند، آنچ مقبولند یکی از آن محاسبیانند و دیگر قصّاریانند و سه دیگر طیفوریانند و چهارم جنیدیانند و پنجم نوریانند و ششم سهلیانند و هفتم حکیمیانند و هشتم خرّازیانند و نهم خفیفیانند و دهم سیاریانند و این جمله از محقّقانند و اهل سنّت و جماعت.» [هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، متن، ص164].
    7اسفراینی، شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص173.
    8کلابادی، محمد بن ابراهیم، التعرف لمذهب التصوف، ص33.
    9مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج‏1، ص54 و ص139: «و اجمعوا علی تقدیم ابی بکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم و این ترتیب هم در فضل است و هم در امامت. مذهب اهل سنت و جماعت آن است که فاضل‏‌ترین خلق از پس پیغمبر صلی الله علیه و سلم ابوبکر است و دلیل بر تقدیم ابوبکر الصدیق آن است که پیغمبر صلی الله و سلم گفت: ما طلعت الشمس و لا غربت بعد النبیین و المرسلین علی ذی لهجه خیر من ابی‌بکر.».
    10نعمت الله جزائری می‌نویسد: «أستعمل (التصوف) فی جماعه من أهل الخلاف کالحسن البصری و سفیان الثوری و أبی هاشم الکوفی و نحوهم و قد کانوا فی طرف من الخلاف مع الائمه علیهم السّلام، فأن هولاء المذکورین قد عارضوا الأئمه علیهم السّلام فی أعصارهم و باحثوهم و أرادوا إطفاء نور اللّه، و اللّه متم نوره و لو کره الکافرون، و الذی وجد منهم فی أعصار علمائنا رضوان اللّه علیهم قد عارضهم و رد علیهم و صنف علماؤنا کتبا فی ذمهم و الرد علیهم.» [جزائری، نعمه الله، انوار النعمانیه، ج2، ص193].
    11هلالی، سلیم بن قیس‏، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏1، ص64.
    12کلینی، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏1، ص51؛ طبرسی، علی بن منصور، الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص171؛ جمعی از نویسندگان، الاصول السته عشر، کتاب خلاد السندی، ص314؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج‏4، ص95: «لو کان علی یأکل الحشف بالمدینه لکان خیرا له مما دخل فیه و رواه عنه أنه کان من المخذلین عن نصرته.».
    13باید توجه کرد که صوفیان برای احتراز از انتساب به تشیع، کتاب‌ها و رسائل متعددی در رد تشیع نوشته‌اند، چنانچه عبدالرحمن جامی که کتابی در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام نوشته است، می‌گوید: «چون در نظم سلسله الذهب، حضرت امیر و اولاد بزرگوار ایشان را رضوان اللّه علیهم اجمعین ستایش کردیم، از سنیان‏ خراسان‏ هراسان بودیم ناگاه ما را برفض نسبت نکنند، چه دانستیم که در بغداد به جفای روافض مبتلا خواهیم شد.» [کاشفی، حسین بن علی، رشحات عین الحیات، ص256-257.]
    14صوفیان اهل سنت در طول تاریخ، بیشترین کتب ردیه را بر تشیع داشته و تند‌ترین عبارات را علیه شیعیان اثنی عشری بیان کرده‌اند. حکیم ترمذی (با رساله رد الروافض)، فضل بن روزبهان خنجی، عبدالعزیز دهلوی (با کتاب تحفه اثنی عشری)، احمد سرهندی (با کتاب رد الروافض) ابن حجر هیتمی (با کتاب الصواعق) محمد غزالی و… که همه از رهبران صوفیه هستند، هریک رساله یا کتابی مستقل در نقد و حتی تکفیر شیعیان دارند.
    15عبدالله بن مبارک، کتاب الزهد، ص584.
    16رک: مقاله: محمد سوری، «واکاوی متون زهد و بررسی ارتباط مشایخ صوفیه با امام کاظم علیه السلام»، فصلنامه علمی – پژوهشی تاریخ اسلام، سال چهاردهم، شماره اول، بهار 1392، ص159.
    17مثلا جنید بغدادی، حضرت علی علیه السلام را بنیانگذار اصول صوفیانه و رهبر این جریان دانسته است، چنانچه هجویری در کشف المحجوب می‌آورد: «تا حدّی کی جنید رحمه اللّه گفت شیخنا فی الاصول و البلاء علی المرتضی شیخ ما اندر اصول و اندر بلا کشیدن علی مرتضاست رضی اللّه عنه یعنی اندر علم و معاملت، امام این طریقت علی است رضی اللّه عنه، از آنک علم این طریقت را اهل این اصول گویند و معاملاتش بجمله بلا کشیدنست، می‌‏آرند کی یکی به نزدیک وی آمد.» [هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص84].
    18در گذشته پیروان جنید بغدادی را جنیدیه می‌نامیدند. [هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، ص6].
    19شیبی، کامل مصطفی، الصله بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۸۹-۹۰.
    20افندی، عبدالله، ریاض العلما، ج2، ص158.
    21میثم بن‌ علی‌ بَحْرانی‌ را «فیلسوف‌ محقق‌» و «حکیم‌ مدقق‌» نیز نامیده‌اند زیرا شرح‌ نهج‌البلاغه‌ او مشتمل‌ بر حکمت‌ عملی‌، کلام‌ و تصوف‌ است‌.
    22ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص22؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص26.
    23ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج3، ص؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص74.
    24ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج1، ص81؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج2، ص11 و31.
    25ر ک: رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان، ج7، ص117؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج1، ص73.
    26دیری‌ نپایید که‌ ایلخانان‌ مغول‌ مجذوب‌ تصوف‌ شدند. برخی‌ حکام‌ مغول‌ مثل‌ غازان‌خان‌ (694ـ 703)، الجایتو (703ـ716) و ابوسعید (717ـ 736) و نیز وزرای‌ امیران‌ آنان‌ همچون‌ رشیدالدین‌ (متوفی‌ 718) و پسرش‌ غیاث‌الدین‌ (متوفی‌ 736)، به‌ صوفیان‌ و مشایخ‌ ابراز علاقه‌ می‌کردند و مخصوصاً خانقاه‌ را مورد عنایت‌ قرار می‌دادند. از جمله علل این گرایش مغول به تصوف و صوفیان، عبارت است از اینکه: 1- معنویت اسلام را در مکتب تصوف می‌دیدند. 2- روحیه صلح کل صوفی مورد اقبال آن‌ها بود. 3- انجام خوارق صوفیه منجر به شیفتگی مغولان می‌شد. [رک: فضل‌اللّه‌، رشیدالدین‌، تاریخ‌ مبارک غازانی، داستان‌ غازان‌خان‌، ص36ـ37 و 183 و 268ـ272].
    27شیبی، کامل مصطفی، الفکر الشیعی و النزعات الصوفیه، ص92؛ بیانی‌، شیرین، دین‌ و دولت‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج2، ص482.
    28ر.ک: اوحدی، امین، ادوار تاریخ تصوف، ج2، ص42.
    29پس از سده هشتم، تقریبا همه فیلسوفان مسلمان، از قطب الدین شیرازی به این طرف، یا خود صوفی بودند یا دست کم به جهان‌بینی و معرفت‌شناسی صوفیانه بسیار علاقه‌مند بودند. این جریان، سرانجام به ترکیب تعالیم نظری تصوف و فلسفه در اندیشه‌های ملاصدرا منتهی گردید.
    30ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، ج‏2، ص6.
    31آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ص615.
    32ادعای سیدحیدر آملی به‌اندازه‌ای دور از حقیقت است که تمام محققین منصف، به بطلان آن تصریح داشته‌اند. عبدالحسین زرین‌کوب می‌نویسد: «اکثر صوفیه ایران، مخصوصا قبل از عهد تیمور و مغول، مذهب اهل سنت داشته‌اند و این نشان می‌دهد که قول امثال سیدحیدر آملی، دایر بر وحدت تصوف و تشیع واقعی را نمی‌توان به آسانی تایید کرد». [زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص224].
    33آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، مقدمه هانری کُربن، ص63.
    34آملی، سیدحیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، مقدمه ‏هانری‏ کُربن، ص63: «از میان فرقه‏‌های اسلامی و طوایف مختلف محمدی، هیچ گروهی مانند شیعیان منکر طائفه صوفیه و مانند طایفه صوفیه منکر شیعیان نشده است و حال آنکه مأخذ، مشرب و مرجع آنان یکی بیش نیست. در واقع مرجع همه شیعیان – به ویژه شیعیان امامی – جز امیرمؤمنان علی علیه السلام و پس از وی فرزندان و فرزندان فرزندان او نیست… همین‌طور صوفیان حقیقی، علوم خود را مستند به امیرمؤمنان و خرقه خود را منسوب به او و فرزندان و فرزندان فرزندان او، یکی بعد از دیگری می‌‏دانند».
    35شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص280و 339 و 336؛ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، الخاتمه، ج1، ص334.
    36ابن ابی جمهور از پیروان ابن عربی بود و نظریات او در توحید و ولایت را ترویج می‌داد و از او با عنوان شیخ اعظم یاد می‌کرد. به نظر هانری کُربن، عرفان ابن عربی یا الهیات تصوف و تعلیمات امامان شیعه که از راه روایات رسیده است، به وسیله سیدحیدر آملی و سپس ابن ابی جمهور در قرن هشتم و نهم درهم آمیخت. [مقاله: غلامرضا رشیدیان، زندگی‌نامه ابن ابی جمهور، کیهان اندیشه، ش72، خرداد و تیر 1376ش، ص101].
    37بحرانی، یوسف بن احمد، لولوه البحرین، ص54؛ امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه، ج3، ص147.
    38اردبیلی، ابن‌ بزاز، صفوه الصفا، ص70.
    39نفوذ معنوی‌ صفی‌الدین‌ اردبیلی‌ در 35 سال‌ دوره‌ ارشادش‌، بسیار زیاد بود و بزرگان مغول نیز به‌ او ارادتی‌ تمام‌ داشتند. [مستوفی‌، حمداللّه،‌ تاریخ‌ گزیده‌، ص‌675].
    40قزلباش‌ها گروهی از ایلات قدرت طلب و جنگ آور پیرو شاه اسماعیل اول بودند که به یاری آن‌ها دودمان صفوی را پس از براندازی سلسلهٔ آق‌قویونلو بنیان‌گذاری کرد. قزلباش‌ها به آموزه‌های شیوخ اولیه صفوی و مرشد کامل یعنی شیخ حیدر و پسرش اسماعیل اول، پایبند بودند. آن‌ها حاکمان خود را شخصیت‌های الهی می‌دانستند و از این رو توسط اثنی عشری‌ها به عنوان غلات شناخته می‌شدند. بعد از اسقرار حکومت صفوی، شاه اسماعیل به دلیل ترس از خطر تمرکز تمام قدرت در دست امرای قزلباش، بر انتصاب وکلای ایرانی [غیرقزلباش] اصرار داشت، عملی که بعدها انگیزه‌بخش شاه عباس برای محرومیت و حذف آن‌ها در رده‌های نظامی، اداری و عقیدتی صفوی و جایگزینی عقاید اثنی عشری شیعه به کمک علمای دوازده امامی در مبارزه با عقاید قزلباش‌ها و در نهایت باعث انحطاط عقاید آن‌ها شد.
    41ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص234؛ سراج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ص121، قشیری، عبدالکریم، الرساله القشیریه، ص420؛ رک: الهامی، داود، موضع تشیع در تصوف، ص31.
    42مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، ص225.
    43عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، نامه‌های عین القضات همدانی، ج1، ص409 و 290؛ هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، ص81.
    44ر ک: سرهندی، احمد، رساله رد الوافض.