پرش به محتوا
خانه » شخصیت‌ها و اقطاب » سید حیدر آملی

سید حیدر آملی

    سیدحیدر آملی (۷۲۰_زنده تا ۷۸۷ق)، معروف به «شیخ حیدر آملی» یا «میر حیدر آملی» از بزرگان متصوفه شیعه در قرن هشتم هجری بوده است. اصلیت او از آمل مازندران و تربیت شده اساتید بغداد و حله است. وی در زمره اولین کسانی بود که تلاش کرد میان تشیع و تصوف پیوند برقرار کند. گرایش آملی بیشتر به تصوف بود، به طوری که صوفیان را «شیعیان خاص» می‌نامید.[1]امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، ج۶، ص۲۷۱؛ حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۷۲؛ … ادامه پاورقی «جامع الاسرار»، «تفسیر المحیط الاعظم» و شرح فصوص الحکم ابن عربی با عنوان « نص النصوص» سه اثر معروف بر جای مانده از اوست.

    زندگی نامه

    «سیدحیدر بن علی بن حیدر علوی حسینی» ملقب به «بهاءالدین» و معروف به «سیدحیدر آملی»[2]موسوی بجنوردی، محمدکاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۲۱۴. در شهر آمل مازندران دیده به جهان گشود. وی به یکی از خانواده‌های بزرگ سادات آمل تعلق دارد، شهری که ساکنان آن از همان آغاز شیعی بودند. از آنجایی که در شرح زندگانی خود بیان می‌­دارد که در 30 سالگی از آمل به قصد زیارت کعبه راه افتاده[3]آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص۵۳۵. و قبل از رفتن به مکه یک سال کامل در عراق ساکن گردیده[4]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج1، ص531. و فریضه حج را در سال ۷۵۱ق به جای آورده است،[5]آملی، حیدر بن علی، المقدّمات من کتاب نص النصوص، ص۵۳۶. در نتیجه تاریخ ولادت او حدود سال 720 قمری می‌باشد.

    مطابق با نَسبی که وی برای خود در کتاب «تفسیر المحیط الاعظم» آورده، نَسَب او با 18 واسطه به امام سجاد علیه ­السلام می‌رسد[6]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۲۷..

    وی در آمل، استرآباد و اصفهان به تحصیل علوم عقلی و نقلی پرداخت و به زادگاه خویش بازگشت. حاکم طبرستان وی را وزیر خود ساخت اما پس از چندی، از مقام وزارت و همۀ امورات دنیوی کناره گرفت و راهی زیارت اماکن مقدسه شیعه، بیت المقدس و سپس مکه شد.

    تحصیل

    دوره تحصیلات سیدحیدر، حدود 20 سال طول کشیده است و بنابراین وی در حدود 25 سالگی به زادگاه خود، آمل بازگشته است. پس از مدتی و در همان سالی که حاکم طبرستان به قتل رسید و خاندان باوندیان از میان رفت (۷۵۰م)، سیدحیدر با ترک همه چیز از مال دنیا و با خرقه‌ای مستعمل، به قصد زیارت اماکن مقدسه قدم در راه می‌گذارد و از قزوین، ری و اصفهان عبور می‌کند و این بار جز با صوفیان مراوده نمی‌کند. سیدحیدر در اصفهان توقف نمود و به خدمت مشایخی در آنجا رسید و با «ن ورالدین طهرانی» که به تعبیر او «عارفی بزرگ و زاهدی مورد قبول خواص بود»، عهد برادری و فتوت بست و به دست او خرقه تصوف پوشید و نزدیک به یک ماه از او بهره برد.[7]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المُحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۰-۵۳۱.

    سیدحیدر به مکه و مدینه می‌رود، جایی که قصد داشت رحل اقامت افکند (وی تاریخ این زیارت را 751ق ذکر می‌کند) اما به علت وضع مزاجی، ناگزیر به عراق باز می‌گردد.[8]آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص۵۳۶.

    تذکره نویسان می‌گویند در نخستن مرحله این دوره، سیدحیدر از تعلیمات دو استاد بزرگ «نصیرالدین کاشانی»(775ق) و «فخرالمحققین»(771ق) در عراق استفاده کرد[9]مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الأدب، ج4، ص197_199.. سیدحیدر در سال 761ق از «فخرالمحققین» اجازه دریافت کرد و به درخواست ایشان رساله «رافعه الخلاف» را (در باب توجیه نظر و عمل امام اول در برابر سه خلیفۀ اول) نوشت و برای مدتی به مکاتبه علمی با او پرداخت.

    از آن جا که تاریخ نوشته شدن رساله «نقد النقود»، سال 768ق در نجف می‌باشد، می‌توان این تاریخ را مرحله دوم دوره عراقی سیدحیدر عنوان نمود[10]شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، ص156_157..

    باید خاطرنشان داشت که آخرین تاریخ ضبط شده از وی، تاریخ تحریر رساله «العلوم العالیه» در سال 787ق در عراق بوده است و در این زمان سیدحیدر 65 سال (یا 67 سال قمری) دارد و پس از آن دیگر اطلاعی از سیدحیدر آملی وجود ندارد[11]شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، ص158..

    مذهب

    در اینکه سیدحیدر آملی شیعه می‌باشد شکی وجود ندارد. عبارات وی خود حاکی از مذهب وی می‌باشد. وی خود را «جوانی پرشور که تا 30 سالگی در مسیر تحصیل عقائد امامیه بوده» خوانده و برای یادگیری این علوم، به نقاط مختلفی سفر کرده است[12]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج1، ص529.. «هانری کربن» نیز خطاب سیدحیدر به شیعیان را مخصوص شیعیان 12 امامی دانسته و سیدحیدر را نماد مخلوط سازی تشیع و تصوف می‌داند[13]شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، 163_164.. اصولا دلیل اشتهار سیدحیدر آملی همین تلاش وی برای خلط میان تصوف و تشیع است که او را در تاریخ ماندگار کرده است.

    اساتید

    سیدحیدر آملی ابتدا تحصیلات خود را نزد پدرش شروع کرد و در اصفهان از مشایخی چون « نورالدین طهرانی» استفاده برد.[14]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۴. سپس به عراق مسافرت کرد و در آن جا به حوزه پر رونق حلّه راه یافت. از جمله اساتید وی در حوزه حلّه می‌توان به این شخصیت‌ها اشاره کرد:

    «فخر المحققین»؛ که سیدحیدر از او اجازه روایت دریافت نموده است[15]حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۲۰۴..

    «علی بن محمد بن علی کاشانی» معروف به «حلّی»؛ سیدحیدر در کتاب خود چند بار از این عالم نامبرده است[16]شوشتری، نور الله بن شریف‌ الدین، مجالس المؤمنین، ج2، ص216..

    «عبدالرحمن بن احمد القدسی» یا «سیدمقدسی»؛ آملی کتبی نظیر فصوص الحکم و شرح فصوص قیصری و منازل السائرین را در نجف نزد وی خوانده[17]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۱ و ص۵۳۵. و از او اجازه دریافت کرده است[18]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۵..

    « نورالدین طهرانی»؛ وی با آملی عقد اخوت بسته و اولین شیخی بود که به وی اجازه پوشیدن خرقه داده است[19]خداباری، علی نقی، رویکرد حدیثی سیدحیدر آملی در جامع الاسرار، مجله علوم حدیث تابستان 1382 شماره 28، ص68..

    «محمد بن أبی بکر السمنانی»؛ وی دومین شیخی است که به سیدحیدر خرقه صوفیانه پوشانده و به او اجازه اذن و تلقین داده است[20]گوهری، محمدجواد، تصوف الشیعه، ص58_59..

    درکتب تراجم، نام کسی به عنوان شاگرد برای سیدحیدر آملی ذکر نشده است.

    ازدواج

    آنچه از زندگانی سیدحیدر آملی به دست ما آمده، هیچ سخنی نسبت به همسر و فرزندان وی نکرده است.

    سفرها

    تحوّل روحی سیدحیدر پس از ترک مقام وزارت، سبب گردید تا مال و منال دنیا و زن و فرزند و اقوام را رها کرده، تنها خرقه‌ای مستعمل را نگه داشته و برای زیارت اماکن مقدسه شیعه و بیت المقدس و سپس مکه، قدم در راه بگذارد[21]کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال، آثار و آراء جهان‌شناسی، ص۲۲.. سیدحیدر در مسیر عراق، در اصفهان شیفته « نورالدین طهرانی» گشته و یک ماه از او بهره برده و خرقه پوشید[22]آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۰-۵۳۱. سپس به زیارت قبور ائمه رفته و در سال 751ق حج واجب به جای آورده و به سمت مدینه حرکت نمود، گرچه قصد وی اقامت در مدینه بود اما به علت بیماری به نجف بازگشت[23]آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نصّ النصوص، ص۵۳۶.. سیدحیدر از سال ۷۵۱ق تا پایان عمر خود در نجف و حله و بغداد زیست[24]شعبان زاده، مریم، کتابشناسی سیدحیدر آملی، ص115..

    دو معاصر همنام

    گفتنی است که دو تن از معاصران سیدحیدر آملی همنام او بوده‌اند و اشتباه گرفتن آن‌ها با هم توجیه‌پذیر است:[25]کربن، هانری، سیدحیدر آملی: متألّه شیعی عالَم تصوف، ص۷۲.

    ۱. «سیدحیدر بن علی» که گفته می‌شود در سال ۷۳۵ق کتاب «کشکول» را نوشته است؛

    ۲. «سیدحیدر بن علی بن حیدر» که در سال ۷۵۹ق (دو سال پیش از سیدحیدر آملی) او نیز از «فخر المحققین» اجازه دریافت کرد.[26]کربن، سیدحیدر آملی: متألّه شیعی عالَم تصوف، پاورقی ص۱۴۶؛ بنگرید: مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، ج۲، … ادامه پاورقی.

    باید خاطرنشان کرد که سیدحیدر اهل آمل بوده و این نکته وجه فارق این شخصیت با «سیدحیدر بن علی بن حیدر» است که وی نیز سید بوده و از فخرالمحققین اجازه داشته و معاصر سیدحیدر بوده است[27]زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص148.، صاحب «ریاض العلماء» نیز به این نکته اشاره می‌کند[28]افندی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص218_219..

    بنابراین سه شخصیت معاصر همنام سیدحیدر وجود دارند که دو تن از آنان با اختلاف دو سال، از یک استاد اجازه دریافت کرده‌اند.

    وفات

    تاریخ درگذشت سیدحیدر آملی را نمی‌توان به‌طور دقیق تعیین کرد اما نقل شده است که یکی از آخرین کتاب‌هایش، یعنی «رساله العلوم العالیه» را در سال ۷۸۷ق تألیف کرده است که نشان می‌دهد او تا این سال زنده بوده است[29]کربن، هانری، سیدحیدر آملی: متألّه شیعی عالَم تصوف، ص۱۴۱.. مولف «ریحانه الادب» سال وفات او را بعد از 771ق نوشته است[30]مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، ج4، ص105. «کامل مصطفی شیبی» نیز اظهار می‌دارد که او متوفای بعد از سال 794ق است، با این حال تاریخ وفات او مشخص نیست[31]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص97..

    به هرحال به اذعان محققین درباره زمان و مکان و محل دفن سیدحیدر اختلاف است[32]مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، ج2، ص498؛ منصوری لاریجانی، اسماعیل، مسافری غریب، ص114_116.. یکی از علمای اهل آمل درباره سیدحیدر نوشته است:

    «در آمل جنب مسجد امام حسن عسکری علیه السلام، قبری است به نام سیدحیدر آملی. از این شخص شرح حالی در دست نیست و لیکن مسلّم است که غیر از سیدحیدر آملی است. زیرا خودش می‌نویسد من از آمل بیرون رفتم و در حلّه ارتحال فرموده است»[33]اکبریان، سیدمحمود، عرفان شیعی در اندیشه سیدحیدر آملی، بینات، سال اول، شماره 3، پائیز سال 1373، ص30، سیری در … ادامه پاورقی.

    پیوند تصوف با تشیع

    برخی محققین براین باورند که سیدحیدر آملی مهم‌ترین شخصیت علمی است که میان تصوف و تشیع پیوندی برقرار کرده و تلاش نموده تا صوفیان را شیعه و شیعیان را صوفی کند، حرکتی که پس از او باعث الگو قرار دادن وی برای برخی دیگر از اندیشمندان شیعی نیز قرار گرفت[34]جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، ص762؛ ترکه اصفهانی، علی بن محمد، چهارده رساله فارسی‏، … ادامه پاورقی.

    آثار

    سیدحیدر – آنچنان که خود اظهار داشته – بیش از ۴۰ کتاب و رساله تألیف نموده است.[35]آملی، حیدر بن علی، المقدمات مِن کتاب نص النصوص، ص۵۳۶.. «محمد خواجوی» در مقدمه خود بر کتاب «اسرار الشریعه» سیدحیدر آملی 30 کتاب از تالیفات سید را نام می‌برد. مولف «اعیان الشیعه» 14 کتاب برای او ذکر می‌کند[36]امین، محسن، أعیان الشیعه، ج6، ص272.، «هانری کربن» در مقدمه خود بر «نص النصوص» سیدحیدر آملی 35 عنوان کتاب برای او شمرده است[37]آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح الفصوص، مقدمه.، در مقدمه «جامع الاسرار» نیز بنا به قول «عثمان یحی» 44 عنوان کتاب ذکر شده است[38]شعبان زاده، مریم، کتابشناسی سیدحیدر آملی، ص81_82..

    کتاب الکشکول

    کتابی به نام «کشکول فیما جری علی آل الرسول» وجود دارد که درباره پیشوایان شیعه و اندیشه‌های شیعی است. در مورد نویسنده این کتاب نظریات گوناگونی ابراز شده است. برخی گفته‌اند کتاب از سیدحیدر آملی است. «آقابزرگ تهرانی» در «الذریعه إلی تصانیف الشیعه» اشاره می‌کند که جمهور این کتاب را به سیدحیدر نسبت داده‌اند، اما صاحب «ریاض العلماء» می‌نویسد: «کتاب از حیدر آملی دیگری است که قبل از سیدحیدر آملی صوفی معروف می‌زیسته است»[39]افندی، عبدالله، ریاض العلماء، ج2، ص213.. خود «آقابزرگ طهرانی» نیز این نظریه را می‌پذیرد. «شیخ حر عاملی» آن را از «علامه حلی» دانسته[40]«وکتاب الکشکول ینسب إلیه والظاهر أنّه لیس منه». [حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل، ج2، ص85.]، اما «شیخ یوسف بحرانی» نظر او را رد کرده است[41]حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج18، ص82.. «سیدهاشم بحرانی»[42]بحرانی، سیدهاشم، مدینه المعاجز، ج2، ص267. و نویسنده «إیضاح المکنون»[43]بغدادی، اسماعیل، إیضاح المکنون، ج2، ص370. نیز کتاب را از «علاّمه حلّی» دانسته‌اند. «عبدلله افندی» با ذکر قرائنی، در انتساب کتاب به سیدحیدر تردید نموده است[44]افندی، عبدالله، ریاض العلماء، ج2، ص222 و ص223.. لذا در انتساب این کتاب به سیدحیدر آملی تردید و تامل دقیقی وجود دارد.

    مبانی اعتقادی

    توحید

    سیدحیدر توحید را به دو قسم ظاهر و باطن تقسیم نموده و بخش اول را توحیدی دانسته که پیامبران، خلائق را به آن دعوت نموده‌اند و دومی را که همان وحدت وجود است، مخصوص اولیاء بیان کرده است[45]کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال، آثار و آراء جهان‌شناسی، ص62-65.. وی معرفت کلامی و فلسفی را اکتسابی و حصولی و معرفت الهی را ذوقی و کشفی و درونی عنوان داشته و آنرا گنجینه‌ای ‌حاصل از لطف الهی می‌داند[46]کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال، آثار و آراء جهان‌شناسی، ص۷۴..

    عبارات زیادی از آملی برجای مانده است که حاکی از عقیده وی به «وحدت وجود» می‌باشد[47]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص76 و ص77.. نتیجه کلام وی این است که: «هر موجود از جهتی حق و از جهتی دیگر مخلوق است، یعنی از جهت ذات و حقیقت و وجودشان حق هستند و از جهت تعیّن و تشخّص و تقیّدشان مخلوق می‌باشند[48]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص157.. وی همه مخلوقات را هالک در خدا[49]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص158. و وجود همه موجودات غیر از خداوند را منکر می‌شود[50]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص164.. وی همه نسبت‌ها را مجازی و تجلی انوار ذات قدیم و صفات ازلی می‌داند[51]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص197.. در نظر سیدحیدر، صوفیان حقیقی کسانی هستند که ضمن اعتقاد به وحدت وجود، منکر حلول و اتحاد باشند[52]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص302.. او رسما ادعا دارد که خداوند ذاتا یکی و جهت اسماء همه است و وحدت و کثرت حق را تبیین می‌کند[53]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص415..

    کشف و شهود

    یکی از معتقدات مورد تفاهم و توافق اغلب صوفیان، مسئله کشف و شهود و دریافت مطالب و مواردی از این راه است. مسئله‌ای ‌که به این معتقَد (تصوف)، حجیت بخشیده و چه بسا محتواهای دریافت شده از این مسیر را دقیق‌تر و کامل‌تر می‌دانند. سیدحیدر دانش خود در زمینه تأویل و تفسیر قرآن کریم را تنها از راه کشف و شهود دانسته است[54]آملی، حیدر بن علی، مقدمه نص النصوص، مقدمه دوم، ص148.. او بارها به این منبع غیر شرعی مباهات و فخر نموده است[55]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص159 و ص180 و ص782.. وی راه رسیدن به شهود را ریاضت و مجاهدت با نفس عنوان کرده[56]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص755. و مخصوص کسانی دانسته که مزاجشان همانند ارواح انبیاء و اولیای کامل باشد[57]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص617.. درباره «کشف مخصوص» نیز چنین نوشته:

    «کشف خاص، مخصوص پیامبران و رسولان است[58]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص594. و الهام، مخصوص اولیاء و اوصیاء است[59]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص595. و الهام بدون واسطه، القای معانی و حقایق به یکبارگی یا تدریجی از عالم غیب در دل‌های اولیاء می‌باشد، مانند شعاع خورشید نسبت به خانه‌های شهر و اهل آن»[60]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص598..

    وی درباره تمامی کشف و شهودات معتقد است: «همه کشف‌ها تجلّیّات اسمایی هستند. زیرا شهود، از تجلی اسم «بصیر» است و شنیدن، از تجلّیّات اسم «سمیع» است، زیرا برای هر یک از تجلّیّات، اسمی است که او را می‌پروراند و تمام آن‌ها از شئون اسم «علیم» هستند، اگرچه هر یک از تجلّیّات، از امّهات اسماء هستند»[61]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص610..

    جهان شناسی

    از دیگر ارکان اعتقادات سیدحیدر آملی که وی را از تشیع دور کرده و در تصوف قرار می‌دهد، جهان بینی و جهان شناسی صوفیانه این شخص می‌باشد. اعتقاداتی که وی در این زمینه بیان می‌دارد و عباراتی که مفصلا در آثار او موجود است، گاها در تخالف کامل است و گاها در برخی موارد، با معتقدات شیعه ناسازگاری دارد[62]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص729 و ص252..

    وی مقام «احدیت» را، مقام «استهلاک اسماء و صفات» دانسته[63]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص75-74. و مدعی است که اسم، به لحاظ کثرت صفت، تکثیر پیدا کرده و این تکثیر اسماء، در مقام «واحدیت» است نه «احدیت»[64]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص74.. وی ملائکه را مظهر اسم «سبوح» و شیطان را مظهر اسم «جبار» و انسان را مظهر تمامی اسمای جلال و جمال خداوند می‌داند[65]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص190_192..

    باطن‌گرایی

    اساسا برخی تفکرات سید در پیوند زدن تشیع با تصوف، ریشه در باطن گرایی سید داشته و علاقه او به این موضوع باعث مشی معتدلانه او میان صوفیان و شیعیان گردید، لذا وی «صوفی واقعی» را شیعه و «شیعه حقیقی» را صوفی می‌داند و «ظاهر بدون باطن» و «باطن بدون باطن» در نظر او فائده‌ای ‌ندارد[66]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص68.. وی شیعیان را «مؤمنین امتحان نشده» و «اهل باطن» را «مؤمنین امتحان شده» می‌داند[67]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص62.. عبارات زیادی از وی در مدح صوفیان نقل شده است[68]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص63 و ص312 و ص316_ 317 و ص808..

    هدف بعثت

    وی هدف ارسال انبیاء را تبیین عقیده وحدت وجود دانسته و در نظر او نبوت حقیقی همان آگاهی نبی از چنین توحیدی و دعوت خلق به آن می‌باشد[69]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص124 و ص127..

    معراج

    دیدگاه سیدحیدر آملی در مسئله معراج نیز مترتب بر موضوع وحدت وجود بوده، و در دید او معراج، در حقیقت یکی شدن حضرت رسول و رفع حجاب‌ها و موانع و شهود خداوند متعال بوده است[70]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص393.. در نگاه وی معراج حقیقی، عبور از موجودات و رسیدن به وجود مطلق است[71]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص386. و مفصلا کیفیت آن را شرح می‌دهد[72]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص394..

    جبرگرایی

    گرچه اعتقاد به جبر را نمی‌توان، اعتقاد قلبی سیدحیدر دانست، اما این عقیده نتیجه کلام وی در وحدت وجود بوده و حتی ناخواسته در برخی عبارات خود، بدین مسئله اذعان داشته است، برای نمونه نوشته است: «در این عالم یا در این وجود، در حقیقت فاعلی جز او نیست و فعلی جز برای او نیست»[73]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص207..

    فناء فی الله

    از دیگر اعتقادات صوفیان می‌توان به مسئله فناء فی الله اشاره داشت، عقیده‌ای ‌که سیدحیدر آملی نیز به تبعیت از صوفیان دیگر، به آن مایل گشته و در عباراتی چند، به توضیح و معتقدات خود در این زمینه می‌پردازد[74]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص220- 221 و ص794 و ص794.. وی «فنای محض» را مترتب بر وجودیت دانسته[75]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص660. و حقیقت فناء را ساقط کردن نسبت وجود به ماهیت و مشاهده «وجود مطلق» بر «وحدت خالص» عنوان کرده است[76]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص408..

    قطب

    مسئله قطب و مرشد، از سری ارکانی است که می‌توان آنرا در تمامی سلسله‌ها و انشعابات تصوف، اعم از سنی و شیعه، پیدا نموده و آراء و افکار بزرگانشان در این موضوع را مورد مطالعه قرار داد. سیدحیدر طبقاتی بری اقطاب معرفی کرده[77]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص321. و آن را با امام معصوم مترادف می‌داند[78]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص308.. وی باطن ختم نبوت را قطب الاقطاب گفته است[79]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص586..

    معاد

    سیدحیدر معاد نفوس را تقسیم به سه قسم: «اهل شریعت» و «اهل طریقت» و «اسم ظاهر و باطن» نموده است. معاد «اهل شریعت» را جمع کردن اجزای بدن و ترکیب آن به صورت اصلی دانسته[80]آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه، ص217. و معاد «اهل طریقت» را بازگشت مظاهر برخی از اسماء به برخی دیگر معرفی کرده[81]حسینی شاهرودی، مرتضی، بررسی قیامت تشکیکی از نگاه سیدحیدر آملی، فاطمه فرضعلی، بهار1393، ش57، ص80. و در «معاد اسم ظاهر و باطن» بر این باور است که آخرت و معاد، ظهور دو اسم «باطن» و «آخِر» و اسامی دیگری همانند «عدل» و «حق» و «محیی» و «ممیت» و غیره است[82]آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه، ص106..

    شیعه‌سازی

    سیدحیدر به علت ذوق باطن گرایی‌اش، کوشیده تا بزرگان و اقطاب صوفیه را به نوعی شیعه بسازد تا با یگانگی مفهوم صوفی و شیعی – در باور خودش – تعارض نداشته باشد. وی حسن بصری[83]آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار، ص4. و فخر الدین رازی[84]آملی، حیدر بن علی، نص النصوص، ص213_216؛ آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار، ص488. و محمد غزالی[85]آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار، ص493_494. را شیعه معرفی می‌کند. وی صوفیان زیادی را شیعه می‌داند، درحالیکه در تسنن و حتی عداوت برخی از اینان با مکتب اهل بیت علیهم السلام تردیدی وجود ندارد.

    سیره عملی

    شریعت، طریقت، حقیقت

    از ارکان مهم اعتقادات صوفیانه، مسئله شریعت و طریقت و حقیقت می‌باشد، بدین توضیح که در دیدگاه صوفیان، شریعت همانند پوسته بوده و حقیقت مغز است، لذا باید از پوسته گذشته و با قدم نهادن در طریقت به حقیقت که مغز است رسید. سیدحیدر آملی نیز بر این اصل مهم صوفیانه تاکید ورزیده و در عباراتی چند بدان اشاره داشته است[86]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص114 و ص306؛ آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه، مقدمه..

    فضل حقیقت بر شریعت

    سیدحیدر آملی «علوم حقیقت» – که همان آراء و افکار عرفانی و صوفیانه‌اش می‌باشد – را بر «علوم شریعت» – که احکام شرعی و روایات معصومین علیهم السلام می‌باشد – برتری داده و آن را افضل بر این می‌داند[87]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص674 و ص649-648.. وی می‌نویسد:

    «العلماء ورثه الانبیاء؛ عالمان، وارثان پیامبران هستند. علمای خواصّ از هر امّتی که اهل حق بین آن امّت هستند، وارثان پیامبران آن امّت هستند[88]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص656.. پس، برای هیچ عالم چه شیعه و چه سنی، لازم نمی‌آید که او وارث پیامبر باشد و ثابت می‌شود که عالمان ظاهری، وارث پیامبران نیستند. و علم آنان، میراث پیامبران نیست»[89]آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص657-656..

    سیره اخلاقی

    شتم مخالفان ابن‌عربی

    ابن عربی مدعی است که با دیدن خوابی، مامور به نوشتن فصوص الحکم شده و مطالب آن از سمت حضرت رسول به او رسیده است. سخنی که هیچ گونه مطابقتی با معارف وحیانی نداشته و تصحیح چنین عباراتی از بُعد اعتقادی شیعه صحیح نمی‌باشد[90]ابن عربی، محی الدین، فصوص الحکم، ص47.. علمای زیادی منکر مطالب و شخصیت ابن عربی بوده‌اند، به عنوان مثال «میرزای قمی»، خواب ابن عربی را شیطانی عنوان کرده است[91]گیلانی، ابوالقاسم بن حسن، سه رساله در نقد عرفان، ص207.. اما سیدحیدر آملی به دفاع از ابن عربی برآمده و درباره مخالفان وی می‌نویسد:

    «آنان در متابعت شیطان و پیروی از او بوده‌اند، نه ابن عربی، و آنان در صدد خیالات و مهملات و ظنون فاسد و توهمات دروغ بوده‌اند، نه کسی که از پیامبر روایت کرده و از خداوند نقل می‌کند و فقط به این دو تمسک کرده است»[92]«فنقول: لاشک ولاخفاء أنَّ أرباب التحقیق وأصحاب الذوق بأسرهم سلَّموا هذا و أقرّوا به، واتَّفقوا علی أنَّ هذا … ادامه پاورقی.

    جالب است که سیدحیدر برای ابن عربی عصمت قائل شده و مدعی است که او به مقام ولایت رسیده و هیچ سخن دروغی از او صادر نگشته و چنین چیزی محال است[93]«وهو أنَّ الشیخ ولی من أولیاء الله تعالی والولی لله تعالی لایقول إلا الواقع، لأنَّ صدور الکذب منه مستحیل.» … ادامه پاورقی.

    منابع و مآخذ

    1. ابن عر‌بی، محمد بن علی، فصوص الحکم، ابوالعلاء عفیفی، ۲ج، الزهرا (س)، تهران، چ2، ۱۳۷۰ش،
    2. افندی، عبدالله بن عیسی‌بیگ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، 7ج، مؤسسه التاریخ العربی، بیروت، چ1، ۱۴۳۱ق،
    3. اکبریان، سیدمحمود، عرفان شیعی در اندیشه سیدحیدر آملی، بینات، سال اول، شماره3، پائیز 1373ش،
    4. آقابزرگ تهرانی حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ۲۶ ج، دار الأضواء، بیروت، چ3، ۱۴۰۳ق،
    5. آملی، حیدر بن علی، أسرار الشریعه وأطوار الطریقه وأنوار الحقیقه، رضا محمد حدرج‌، 1ج، دارالمحجه البیضاء، بیروت، چ1، 2012م،
    6. آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، ۱ج، توس، تهران، چ1، ۱۳۶۷ش،
    7. آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم، نور علی نور، قم – ایران، چ3، ۱۳۸۵/۱۴۲۲ق،
    8. آملی، حیدر بن علی، جامع الأسرار و منبع الأنوار، یحیی، عثمان اسماعیل، 1ج، مؤسسه التاریخ العربی، بیروت، چ1، ۱۴۲۶ق،
    9. آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار (ترجمه «جامع الاسرار و منبع الانوار» سیدحیدر آملی)، 1ج، نشر رسانش، تهران، چ1، 1381ش،
    10. آملی، حیدر بن علی، نص النصوص فی شرح الفصوص لمحیی الدین ابن عربی، 3ج، قم، بیدار، چ1، 1394ش،
    11. بحرانی، هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، مؤسسه المعارف الإسلامیه، قم، چ1، 1413ق،
    12. بغدادی، اسماعیل، ایضاح المکنون فی الذیل علی الکشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، 2ج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چ1، بی‌تا،
    13. ترکه اصفهانی، علی بن محمد، چهارده رساله فارسی، علی مدرس موسوی و حسین نصر و ابراهیم دیباجی، ۱ج، تقی شریف رضایی، تهران، چ1، ۱۳۵۱ش،
    14. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، نشر علم، تهران، چ3، 1388ش،
    15. حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل فی علماء جبل عامل، ۲ ج، مکتبه الأندلس، بغداد، چ1، ۱۳۶۲ش،
    16. حسینی شاهرودی، مرتضی، بررسی قیامت تشکیکی از نگاه سیدحیدر آملی، فاطمه فرضعلی، مجله ذهن، شماره57، بهار 1393ش،
    17. خداباری، علی نقی، رویکرد حدیثی سیدحیدر آملی در جامع الأسرار، مجله علوم حدیث، شماره28، تابستان، 1382ش،
    18. خوانساری، محمد باقر بن زین العابدین، روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، محمدباقر ساعدی خراسانی، ۸ ج، اسلامیه، تهران، چ1، ۱۳۵۵ش،
    19. زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف، 1ج، امیرکبیر، تهران، چ4، 1376ش،
    20. شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، شهرام پازوکی، 1ج، حقیقت، تهران، چ1، 1384،
    21. شعبان زاده، مریم، کتابشناسی سیدحیدر آملی، مجله الهیات، بهار و تابستان 1385ش،
    22. شوشتری، نور الله بن شریف‌ الدین، مجالس المؤمنین، ۲ج، اسلامیه، تهران، چ4، ۱۳۷۷ش،
    23. شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، علیرضا ذکاوتی، 1ج، امیرکبیر، تهران، چ5، 1387ش،
    24. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، سراج السالکین، جویا جهانبخش، ۱ ج، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران ، چ1، 1380،
    25. کربن، هانری، سیدحیدر آملی (سده هشتم): متأله شیعی عالم تصوف، عبدالحمید روح بخشان، معارف آذر، اسفند1381، شماره57، 61_87،
    26. کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال وآراء و جهان شناسی، محمد کوکب، نوذر آقاخانی، 1ج، حقیقت، تهران، چ1، 1388ش،
    27. گوهری، محمدجواد، تصوف الشیعه، 1ج، مطبعه مهر، تهران، چ1، 1411ق،
    28. گیلانی، ابوالقاسم بن حسن(میرزای قمی)، سه رساله در نقد عرفان، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد مقدس، چ3، 1390ش،
    29. مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، 8ج، کتابفروشی خیام، تهران، چ3، 1369ش،
    30. منصوری لاریجانی، اسماعیل، مسافری غریب، 1ج، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، شرکت چاپ و نشر بین ‌الملل، تهران، چ1، ۱۳۸۱ش،
    31. موسوی بجنوردی، محمدکاظم، دایره المعارف بزرگ اسلامی، 22ج، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، چ1، 1395ش،

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، ج۶، ص۲۷۱؛ حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۷۲؛ خوانساری، محمد باقر بن زین العابدین، روضات الجنات، ج۲، ص۳۷۷.
    2موسوی بجنوردی، محمدکاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۲۱۴.
    3آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص۵۳۵.
    4آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج1، ص531.
    5آملی، حیدر بن علی، المقدّمات من کتاب نص النصوص، ص۵۳۶.
    6آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۲۷.
    7آملی، حیدر بن علی، تفسیر المُحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۰-۵۳۱.
    8آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ص۵۳۶.
    9مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الأدب، ج4، ص197_199.
    10شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، ص156_157.
    11شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، ص158.
    12آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج1، ص529.
    13شاهجویی، محمد امین، مقالات هانری کربن، 163_164.
    14آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۴.
    15حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۲۰۴.
    16شوشتری، نور الله بن شریف‌ الدین، مجالس المؤمنین، ج2، ص216.
    17آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۱ و ص۵۳۵.
    18آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۵.
    19خداباری، علی نقی، رویکرد حدیثی سیدحیدر آملی در جامع الاسرار، مجله علوم حدیث تابستان 1382 شماره 28، ص68.
    20گوهری، محمدجواد، تصوف الشیعه، ص58_59.
    21کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال، آثار و آراء جهان‌شناسی، ص۲۲.
    22آملی، حیدر بن علی، تفسیر المحیط الاعظم، ج۱، ص۵۳۰-۵۳۱.
    23آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نصّ النصوص، ص۵۳۶.
    24شعبان زاده، مریم، کتابشناسی سیدحیدر آملی، ص115.
    25کربن، هانری، سیدحیدر آملی: متألّه شیعی عالَم تصوف، ص۷۲.
    26کربن، سیدحیدر آملی: متألّه شیعی عالَم تصوف، پاورقی ص۱۴۶؛ بنگرید: مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، ج۲، ص۴۹۸.
    27زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص148.
    28افندی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج2، ص218_219.
    29کربن، هانری، سیدحیدر آملی: متألّه شیعی عالَم تصوف، ص۱۴۱.
    30مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، ج4، ص105.
    31شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص97.
    32مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، ج2، ص498؛ منصوری لاریجانی، اسماعیل، مسافری غریب، ص114_116.
    33اکبریان، سیدمحمود، عرفان شیعی در اندیشه سیدحیدر آملی، بینات، سال اول، شماره 3، پائیز سال 1373، ص30، سیری در زندگی سیدحیدر.
    34جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، ص762؛ ترکه اصفهانی، علی بن محمد، چهارده رساله فارسی‏، مقدمه، ص8؛ فیض کاشانی، محمد بن شاه، سراج السالکین منتخب مثنوی معنوی، ص31؛ شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص112_114.
    35آملی، حیدر بن علی، المقدمات مِن کتاب نص النصوص، ص۵۳۶.
    36امین، محسن، أعیان الشیعه، ج6، ص272.
    37آملی، حیدر بن علی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح الفصوص، مقدمه.
    38شعبان زاده، مریم، کتابشناسی سیدحیدر آملی، ص81_82.
    39افندی، عبدالله، ریاض العلماء، ج2، ص213.
    40«وکتاب الکشکول ینسب إلیه والظاهر أنّه لیس منه». [حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل، ج2، ص85.]
    41حسینی، احمد بن محمد، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج18، ص82.
    42بحرانی، سیدهاشم، مدینه المعاجز، ج2، ص267.
    43بغدادی، اسماعیل، إیضاح المکنون، ج2، ص370.
    44افندی، عبدالله، ریاض العلماء، ج2، ص222 و ص223.
    45کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال، آثار و آراء جهان‌شناسی، ص62-65.
    46کربن، هانری، سیدحیدر آملی: شرح احوال، آثار و آراء جهان‌شناسی، ص۷۴.
    47آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص76 و ص77.
    48آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص157.
    49آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص158.
    50آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص164.
    51آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص197.
    52آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص302.
    53آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص415.
    54آملی، حیدر بن علی، مقدمه نص النصوص، مقدمه دوم، ص148.
    55آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص159 و ص180 و ص782.
    56آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص755.
    57آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص617.
    58آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص594.
    59آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص595.
    60آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص598.
    61آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص610.
    62آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص729 و ص252.
    63آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص75-74.
    64آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص74.
    65آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص190_192.
    66آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص68.
    67آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص62.
    68آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص63 و ص312 و ص316_ 317 و ص808.
    69آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص124 و ص127.
    70آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص393.
    71آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص386.
    72آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص394.
    73آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص207.
    74آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص220- 221 و ص794 و ص794.
    75آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص660.
    76آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص408.
    77آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص321.
    78آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص308.
    79آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص586.
    80آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه، ص217.
    81حسینی شاهرودی، مرتضی، بررسی قیامت تشکیکی از نگاه سیدحیدر آملی، فاطمه فرضعلی، بهار1393، ش57، ص80.
    82آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه، ص106.
    83آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار، ص4.
    84آملی، حیدر بن علی، نص النصوص، ص213_216؛ آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار، ص488.
    85آملی، حیدر بن علی، جامع الاسرار، ص493_494.
    86آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص114 و ص306؛ آملی، حیدر بن علی، اسرار الشریعه، مقدمه.
    87آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص674 و ص649-648.
    88آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص656.
    89آملی ابراهیمیان، سیدیوسف، جلوه دلدار، ص657-656.
    90ابن عربی، محی الدین، فصوص الحکم، ص47.
    91گیلانی، ابوالقاسم بن حسن، سه رساله در نقد عرفان، ص207.
    92«فنقول: لاشک ولاخفاء أنَّ أرباب التحقیق وأصحاب الذوق بأسرهم سلَّموا هذا و أقرّوا به، واتَّفقوا علی أنَّ هذا الکتاب وصل إلیه من النبی صلی الله علیه و آله علی الوجه الذی أخبر به هو فی أوَّله. وقد کتبوا له شروحاً ومدحوا له مدحاً لامزید علیه، وإلی الآن هم علی هذا، والحقُّ فی طرفهم، ولیس الحال إلا کما ذهبوا إلیه. لکنَّ بعض المحجوبین عن الله تعالی وعن أنبیائه وأولیائه – کما هی عادتهم – أنکروا علیه ذلک وقالوا: «إنَّ هذا کذب منه وافتراء علی رسول الله صلی الله علیه و آله، وقطُّ لایمکن هذا، وإن أمکن، فقد التبس علی عینه الشیطان وتمثَّل بصوره النبی صلی الله علیه و آله له، إضلالاً وإغواء وإفساداً فی الدین والإسلام، وکلٌّ ذلک مهملات وخیالات من الشیخ، ولیس له أصل ولامحمل یحمل علیه». فأردنا أن نقوم بجوابهم ومنعهم ونبین لهم الأمر، لیتحقَّقوا أنهَّم فی متابعه الشیطان ومطاوعته – لاالشیخ – وأنهَّم فی صددالخیالات والمهملات والظنون الفاسده والتوهُّمات الکاذبه، لا الذی یروی عن النبی صلی الله علیه و آله ویقول عن الله تعالی، ولایتمسَّک إلا بهما وبقولهما». [آملی، حیدر بن علی، نص النصوص، ج1، ص143.]
    93«وهو أنَّ الشیخ ولی من أولیاء الله تعالی والولی لله تعالی لایقول إلا الواقع، لأنَّ صدور الکذب منه مستحیل.» [آملی، حیدر بن علی، نص النصوص، ج1ص143.]