پرش به محتوا
خانه » نقد تصوف » تصوف (در نگاه اهل بیت)

تصوف (در نگاه اهل بیت)

    جریان تصوف از همان قرن اول هجری قمری، نسخه‌ای جعلی و بدلی برای معنویت و عرفانِ حقیقی اسلام بود و اهل بیت علیهم السلام با عبارات مختلفی، سعی در نقد صوفی‌گری و مقابله با افکار و آموزه‌های آن‌ها داشتند. احادیث نقد تصوف از اکثر امامان شیعه و در معتبرترین کتب حدیثی شیعه گزارش شده است.

    اقسام روایات نقد تصوف

    جریان تصوف اگرچه در قرن دوم هجری قمری به صورت رسمی شکل گرفت اما برخی از آموزه‌ها و عقائد آن‌ها در همان قرن اول، بین گروه‌هایی از زهاد افراطی مسلمان پدید آمده بود. از اهل بیت علیهم السلام احادیث متعددی در نقد تصوف برجای مانده است، به گونه‌ای که می‌توان روایات نقد تصوف را در حد استفاضه دانست. این روایات را می‌توان به چندین دسته تقسیم می‌کرد:

    مذمت روش سیر و سلوک

    مانند مذمت ریاضت کشیدن، رهبانیت، شهودگرایی در تصوف که امری رایج و شاخص است.

    مذمت اقطاب و پایه‌گذاران

    مانند مذمت حسن بصری، سفیان ثوری، عباد بصری، حلاج که از رهبران اولیه و بنیانگذاران جریان تصوف هستند.

    مذمت آموزه‌ها و عقائد

    مانند مذمت غنا و رقص، پشمینه پوشی، حلول و اتحاد، ولایت نوعیه، انکار عذاب دوزخ و… که در میان صوفیه رایج است.

    مذمت اصطلاح صوفی

    مقصود مجموعه روایاتی است که اصطلاح تصوف و صوفی را مذمت کرده و اصل این جریان را انکار کرده است.

    برای دیدن تمام روایات این باب، باید به کتب مربوطه مراجعه کرد. در ادامه صرفا به شاخص‌ترین و واضح‌ترین روایات اهل بیت علیهم السلام در بحث نقد تصوف اشاره می‌شود.

    شاخص‌ترین روایات

    احادیث نبوی

    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آموزه‌هایی مثل ترک دنیا و رهبانیت صوفیه را مذمت کرده و در ضمن پیش‌بینی‌هایی، از ظهور فرقه صوفیه یاد کرده و آن‌ها را نقد کرده‌اند.

    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در نقد صوفیان فرمودند:

    «ای اباذر، در آخر الزمان قومی خواهند آمد که در سرما و گرما پشمینه می‌پوشند و این عمل را فضیلتی برای خویش بر دیگران می‌دانند، اما ملائکه آسمان‌ها و زمین این قوم را لعنت می‌کنند.»[1]یا أَبَا ذَرٍّ، یکونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یلْبَسُونَ‏ الصُّوفَ‏ فِی صَیفِهِمْ وَ شِتَائِهِمْ، … ادامه پاورقی

    همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نقد صوفیان فرمودند:

    «قبل از رستاخیز، گروهی از امتّم به نام صوفیه ظاهر می‏‌شوند که از من نیستند، آنان یهود امت من‌اند، برای گفتن ذکر، حلقه می‏‌زنند و صدایشان را به گفتن آن بلند می‌‏کنند و بر این تصورند که راه نیکان را می‏‌پویند در صورتی که از کفّار گمراه‏‌تر و اهل آتش دوزخ‌‏اند، نظیر الاغ عرعر می‏‌کنند و سخنان افراد نیک‏‌کردار را بر زبان می‌‏آورند اما در کردار، چون فاسقان و فاجرانند. با علما در ستیزند و از ایمان برخوردار نیستند، از انجام کارهای خود خرسندند با این‏که اعمال آن‏‌ها جز خستگی، سودی برایشان ندارد.»[2]«لا تقوم الساعه علی امتّی حتی یخرج قوم من امتّی اسمهم صوفیه لیسوا منّی و انّهم یهود امّتی یحلقون للذکر و … ادامه پاورقی

    گزارش‌های متعددی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در نقد برخی از آموزه‌های مهم صوفیه (در بحث زهد افراطی و ترک دنیا) نقل شده است مانند آنکه روایت شده است:

    همسر «عثمان بن مظعون» با سر و رویی آشفته نزد همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد. آنان از او پرسیدند: چرا حال و روزت این‌گونه است، با آن‌که میان قریش کسی به ثروت‌مندی شوهرت نیست. همسر عثمان گفت: هیچ بهره‌‏ای از او به ما نمی‌رسد، چرا که او شب را تا صبح به تهجد می‌گذراند و روز را هم روزه می‌‌گیرد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شد و همسرانش ماجرا را برای ایشان بازگو کردند. پیامبر صلی الله علیه وآله نیز با عثمان دیداری کرده و به او فرمود: آیا من الگوی مناسبی برایت نیستم؟ عثمان گفت: پدر و مادرم فدایت باد، چه اتفاقی رخ داده است؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: روزها روزه می‌گیری و شب‌ها را به تهجد می‌گذرانی؟ عثمان پاسخ مثبت داد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: رفتارت را عوض کن، چشم‌هایت، بدنت و خانواده‌ات هر کدام حقی بر گردن تو دارند. پس هم نماز بگزار و هم بخواب. برخی روزها را روزه بگیر و روزهای دیگر از روزه گرفتن خودداری کن. مدتی بعد همسر عثمان به صورت آراسته و معطر نزد همسران پیامبر آمد. آنان با تعجب پرسیدند که چه شد؟ او نیز پاسخ داد که زندگی ما مانند زندگی دیگر مردم شده است.[3]ابن سعد، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج3، ص302؛ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص66.

    احادیث علوی

    حضرت امیرالمومنین  علیه السلام درباره آموزه‌های تصوف و پایه‌گذاران و رهبران این جریان، روایات متعددی دارند، از جمله درباره حسن بصری [4]که برخی او را از نخستین رهبران تصوف معرفی می‌کنند که او را برادر شیطان معرفی کرده[5]طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‏1، ص171. و در نقد او فرمودند:

    «هرقومی یک سامری دارد، سامری امت اسلام، حسن بصری است»[6]أَمَا إِنَّ لِکلِّ قَوْمٍ سَامِرِی وَ هَذَا سَامِرِی‏ هَذِهِ‏ الْأُمَّهِ أَمَا إِنَّهُ لَا یقُولُ‏ لا … ادامه پاورقی

    مهم ترین شاخصه صوفیان در عصر امیرالمومنین علی علیه السلام، زهد افراطی و دنیا گریزی بود. اصحاب تصوف با پناه بردن به کنج خلوت و دست شستن از کار و کسب، خود را مشغول ریاضت و عبادت کرده و با برداشتی انحرافی از آموزه های توکل، زهد و رضا به قضای الهی، خویش را از بدنه جامعه منفک کرده بودند. امیرالمومنین علی علیه السلام در مقابله با این تفکر، هم در عمل به کسب و کار و کشاورزی و زراعت پرداخته و هم در خطبه ها و کلمات خویش تاکید می کردند که زهد اسلامی به معنای عدم تعلق و وابستگی روحی به دنیای فانی است و نه به معنای ترک دنیا، و بهره بردن از اموال دنیا در جهت رستگاری و سعادت عملی پسندیده است.[7]مجلسی، بحارالانوار، ج100، ص2

    احادیث امام سجاد

    از سید الساجدین علیه السلام روایاتی در نقد آموزه‌های صوفیه و شخصیت‌های آن‌ها مثل عباد بصری به ما رسیده است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

    «عبّاد بن کثیر بصری صوفی با امام سجاد علیه السلام در راه مکه مواجه شد و گفت:‌ «ای پسر حسین، جهاد را با مشکلاتش وا نهاده‌‏ای و به حج و عمره بی‏‌خطر پرداخته‌‏ای؟ با آنکه قرآن مجید می‏‌گوید: «خداوند جان و مال مؤمنان را در برابر بهشت جاودان خریدار است، به‏‌شرطی که در راه خدا پیکار کنند؛ بکشند و کشته شوند. بهشت جاودان حقی است که در تورات و انجیل و قرآن برای شهیدان‏ معین شده است، و چه کسی بهتر از خدا به وعده خود وفا خواهد کرد؟ بشارت باد شما را با این سودا و این همان رستگاری بزرگ است». جدم علی بن الحسین به او گفت: «آیه را دنبال کن». و عبّاد، آیه قرآن را چنین دنبال کرد: «آنان که به‏‌سوی حق بازمی‏‌گردند. خدا را پرستش می‏‌کنند و به ستایش او می‌‏پردازند، روزها روزه می‌‏دارند و شب‌ها در نمازند. به نیکی‌ها فرمان می‏‌دهند و از بدی‌ها منع می‏‌کنند و حدود الهی را نگهبانند.‌ ای رسول گرامی به این مؤمنان بشارت ده که بهشت جاودان در انتظار آنان است». چون عبّاد بصری از تلاوت این آیه فارغ شد، جدم علی بن الحسین به او گفت: «هرگاه ما با چنین مؤمنانی که خدایشان می‌‏ستاید مواجه شویم، همراه آنان جهاد می‏‌کنیم و جهاد را از حج خانه خدا برتر و بالاتر می‌‏شماریم.»[8]عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَقِی عَبَّادٌ الْبَصْرِی عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ص فِی طَرِیقِ مَکهَ … ادامه پاورقی

    احادیث صادقین

    از دو امام باقر و صادق علیهما السلام روایات متعددی در نقد تصوف و رهبران آن‌ها وارد شده است که در ادامه به برخی اشاره می‌شود.

    امام باقر علیه السلام فرمود:

    «حسن بصری راست و چپ برود، به خدا سوگند که علم را غیر از اینجا [اشاره به قلب امام] پیدا نخواهد کرد.»[9]فَلْیذْهَبِ‏ الْحَسَنُ‏ یمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ مَا یوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا. [کلینی، … ادامه پاورقی

    یکی از شیعیان به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: امروزه گروهی تشکیل شده‌اند که به آنان « صوفیه» می‌گویند. نظرتان در مورد آن‌ها چیست؟ امام فرمود: «آنان دشمنان ما هستند. پس هر کس به آن‌ها مایل باشد، از آن‌ها محسوب شده و با آن‌ها محشور می‌شود. به زودی افرادی می‌آیند که ادعای دوست داشتن ما را دارند، اما به این گروه صوفیه میل دارند و خود را شبیه آن‌ها می‌کنند و القاب آن‌ها را برای خود انتخاب می‌کنند. آگاه باشید کسی که به آن‌ها میل داشته باشد از ما نیست و ما از آن‌ها دوری می‌کنیم و کسی که آن‌ها را انکار و رد کند، مانند کسی است که همراه پیامبر صلی الله علیه وآله با کفار بجنگد.»[10]الصَّحِیحِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام أَنَّهُ … ادامه پاورقی

    در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام – پیرامون نقد رهبران تصوف – آمده است که ایشان وارد مسجد شده و فرمودند:

    «این شخص ابوحنیفه است که اصحابی دارد و این شخص حسن بصری است که اصحابی دارد و من مردی از قریش و فرزند رسول خدا هستم که علم به قرآن کریم را دارا هستم، قرآنی که روشنگر همه چیز است.»[11]هَذَا أَبُو حَنِیفَهَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ‏ الْبَصْرِی‏ لَهُ‏ أَصْحَابٌ‏ وَ أَنَا امْرُؤٌ … ادامه پاورقی

    یکی از مبسوط‌ترین احادیث نقد تصوف در کتاب شریف «کافی» از امام صادق علیه السلام نقل شده است. در این روایت آمده است که جمعی از صوفیه و رهبران آن‌ها مانند سفیان ثوری، نزد امام آمده و از تلاش ایشان برای جلب روزی و استفاده از نعمت‌های دنیوی ایراد و اشکال گرفتند، امام نیز با ادله عقلی و قرآنی متعددی ثابت کردند که روش و منهج صوفیه در سلوک، اشتباه است و رهبران آن‌ها در گمراهی قرار دارند.[12]کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج‏5، ص65.

    احادیث رضوی

    از امام رضا علیه السلام نیز احادیث متعددی در نقد تصوف به ما زسیده است. امام رضا علیه السلام در نقد تصوف و صوفیان فرمود:

    «کسی که در نزد او سخن از تصوف به میان آید ولی با زبان و قلب خود، صوفیان را انکار نکند، از ما نیست (شیعه نیست) و کسی که آن‌ها را انکار کند مانند این است که رو به روی رسول الله صلی الله علیه وآله با کفار جنگیده است.»[13]مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُوفِیه وَ لَم ینکرهم بِلِسانِه و قلبه فلیس منّا و مَن انکرهم فکأنّما جاهد الکفار بین … ادامه پاورقی

    امام رضا علیه السلام در نقد تصوف و صوفیان فرمود:

    «هیچ کس قائل به تصوف نمی‌شود مگر از روی مکر یا جهالت و گمراهی یا حماقت، اما اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد تا از شرّ آن‌ها در امان بماند، بر او گناهی نیست، به شرط آنکه بر چیزی از عقاید باطلشان قائل نشود.»[14]لا یقول احد بالتصوف إلی الخدعه أو ضلاله أو حماقه و أما من سمی نفسه صوفیا للتقیه فلا إثم علیه و علامته أن یکتفی … ادامه پاورقی

    همچنین چندین گزارش از مجالسی نقل شده است که صوفیه را به خدمت امام رضا علیه السلام می‌آوردند و ایشان سخنانی در نقد و مذمت آن‌ها و اعمال‌شان می‌فرمودند. از جمله در کتاب «عیون اخبار الرضا» علیه السلام[15]…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: کنْتُ عِنْدَ مَوْلَای الرِّضَا ع بِخُرَاسَانَ وَ کانَ الْمَأْمُونُ … ادامه پاورقی و در کتاب «نزهه الناظر و تنبیه الخاطر».[16]حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص130. در یکی از این نقل‌ها به روایت کتاب «کشف الغمه» از «اباصلت هروی» آمده است:

    «بر آن حضرت قومی از صوفیه داخل شدند و گفتند مر او را که: «مأمون نظر کرد در آنچه والی ساخته بود خدای او را در آن امر، پس دید شما را اهل بیتی که اولای مردمانید، که پیشوای مردمان باشید، و نظر کرد در میان شما اهل بیت، پس تو را دید که اولای مردمانید به مردمان، پس مصلحت دید که رد کند این امر را به سوی تو، و امت محتاج‌اند به کسی که طعام‌های غلیظ‍‌ خورد و لباس‌های درشت پوشد و به دراز گوش سوار شود و به عیادت مریض رود»، و آن حضرت تکیه فرموده بود، راست نشست و فرمود: «یوسف پیغمبر جامه‌ای دیباج مطرّز به ذهب می‌پوشید و نشسته بود بر متکیات آل فرعون و حکم می‌فرمود آنچه مراد و مطلوب بود، از امام قسط‍‌ و عدلست که چون سخن گوید راست گوید و چون حکم کند به عدل کند و چون وعده نماید وفا کند، به درستی که حق سبحانه و تعالی نه حرام گردانیده لباس و مأکل را و این آیت را خواند که«قُلْ‌ مَنْ‌ حَرَّمَ‌ زِینَهَ‌ اَللّهِ‌ اَلَّتِی أَخْرَجَ‌ لِعِبادِهِ‌ وَ اَلطَّیباتِ‌ مِنَ‌ اَلرِّزْقِ‌».[17]وَ دَخَلَ عَلَیهِ بِخُرَاسَانَ قَوْمٌ مِنَ الصُّوفِیهِ فَقَالُوا لَهُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ … ادامه پاورقی

    احادیث عسکریین

    امام هادی علیه السلام روایت مبسوطی پیرامون تصوف و صوفیان فرموده‌اند که به علت اهمیت آن، کل روایت نقل می‌شود. این روایت را «مقدس اردبیلی» در کتاب «حدیقه الشیعه»، از «شیخ مفید» آورده و ایشان از «محمد بن حسین بن ابوالخطاب» نقل کرده است:

    من در مسجد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله خدمت امام هادی علیه السّلام شرفیاب بودم که جمعی از یارانش از جمله «ابوهاشم جعفری» که فردی بلیغ و سخنور و نزد امام علیه السّلام از جایگاه ویژه‌‏ای برخوردار بود، بر آن حضرت وارد شدند. پس از آن، گروهی صوفی وارد مسجد شده و در گوشه‌‏ای از مسجد حلقه زده و به گفتن «لا اله الا اللّه» پرداختند. امام علیه السّلام به ما فرمود:

    «به این فریبکاران توجه نکنید که جانشین شیطان و ویرانگران پایه و ارکان دین‌‏اند. در جهت راحت‏‌طلبی و تن‌‏آسایی، تظاهر به زهد و پارسایی می‏‌کنند و برای شکار چهارپایان (نادانان) شب‏‌ها بیدار می‌‏مانند، عمری به خود گرسنگی می‏‌دهند تا الاغ‌‏هایی (توده ناآگاه) را برای پالان نهادن رام نمایند، کلمه لا اله الا اللّه را جز برای فریب مردم بر زبان نمی‏‌آورند و از غذای اندک استفاده می‏‌کنند تا ظرف‏‌های بزرگ خود را پر از غذا کنند و دل‏‌های مردم پست و فرومایه را مجذوب خود سازند. با مردم مهربانانه سخن می‏‌گویند و با گمراهی‌‏های خود آنان را به درون چاه می‏‌افکنند. ورد آن‌‏ها رقص و پایکوبی و دست‌‏افشانی و ذکرشان نغمه و آواز است. فقط نابخردان از آنان پیروی می‏‌کنند و جز افراد نادان و احمق، کسی آنان را باور ندارد. آن‏‌کس که در زندگی یا مرگشان‏ به دیدار آنان رود، گویی به دیدار شیطان و پرستش بت رو آورده است و هرکس به فردی از آنان کمک رسانده، گویی به یاری یزید و معاویه و ابوسفیان برخاسته است».

    یکی از یاران امام عرضه داشت: [اماما] هرچند آن فرد حقوق شما را بشناسد؟ راوی می‏‌گوید: امام علیه السّلام چونان فردی خشمگین بدو نگریست و فرمود:

    «کسی که حقوق ما را بشناسد هیچ‏‌گاه نافرمانی ما نمی‏‌کند. آیا نمی‌‏دانی که اینان فرومایه‌‏ترین فرقه‏‌های صوفی‌‏اند و همه صوفیان با ما مخالفند و شیوه آنان با راه و رسم ما متفاوت است؟ آن‏‌ها نصارا یا مجوسیان این امّت‌‏اند و کسانی‏اند که می‏‌کوشند با دهانشان نور خدا را خاموش سازند اما خداوند نور خویش را کامل می‏‌گرداند، هرچند ناخوشایند کافران باشد». [18]فی حدیقه الشّیعه عن السیّد المرتضى ابن الدّاعی الحسن الرّازى و ابن حمزه جمیعا عن المفید بسنده عن محمّد بن … ادامه پاورقی[19]مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج‏2، ص801؛ حر عاملی، محمد بن حسن، نقدی جامع بر تصوف، ص46.

    امام حسن عسکری به نقل از امام صادق علیه السلام درباره یکی از رهبران اولیه تصوف نقل کرده‌اند:

    «درباره عثمان بن شریک معروف به ابوهاشم کوفی از امام صادق علیه السلام سوال شد و ایشان فرمود: «او جدا فاسد العقیده است و مذهبی را بدعت گذاشت که آن را تصوف می‌نامند و او، تصوف را مقری برای طرح باورهای پلید خود قرار داد.»[20]سُئل جدّی أبو عبداللَّه جعفر بن محمّد علیهما السلام عن حال عثمان بن شریک الصوفی أبی هاشم الکوفی فقال: إنّه کان … ادامه پاورقی

    امام عصر و الزمان

    حسین بن منصور حلاج (م 309ق) از رهبران مهم و تاثیرگذار جریان تصوف در قرن سوم هجری بود که برخی از عالمان شیعه او را نیز در عداد مدعیان دروغینی شمرده اند که جانب امام عصر عجل الله فرجه  لعن و طرد شده‌اند.

    مرحوم طبرسی در این رابطه می‌نویسد:

    «همچنین بود أبوطاهر محمّد بن علی بن بلال، و حسین بن منصور حلّاج، و محمّد بن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر – لعنهم اللَّه -، برای تمام اینان توقیعی بر لعن و برائت از همه آنان به دست شیخ أبوالقاسم حسین بن روح رحمه اللَّه صادر شد».[21][مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج‏2، ص749].

    روایات مدح تصوف

    برخی از صوفیان برای مقابله با این دسته از روایات ذم تصوف، روایاتی را در مدح تصوف و مشایخ صوفیه از امامان شیعه علیهم السلام نقل کرده‌اند، اما باید دانست که این روایات، دارای منبع و سند معتبر و راویان ثقه‌ای نیستند و به گواهی اهل رجال و درایه، این روایات، جعل مشایخ تصوف برای مشروعیت بخشیدن به خودشان است.

    این نقل‌ها در کتاب‌هایی مانند «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور احسائی و «جامع الاسرار» سید حیدر آملی و امثالهم یافت می‌شود که علما و محدثین شیعه مانند علامه محمدباقر مجلسی و دیگران، حکم به عدم اعتبار متفردات این کتاب‌ها کرده‌اند و این روایات نیز از همین متفردات است.[22]مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار (ط-بیروت)، ج‏1، ص32.

    ابهامات روایات نقد تصوف

    • آیا روایات نقد تصوف، ناظر به صوفیه زمان کنونی نیز می‌شود؟

    پاسخ: بله، زیرا:

    اولا) جریان تصوف از مبانی و اصول فکری مشخصی پیروی می‌کند که در عصر اهل بیت علیهم السلام نیز وجود داشت و روایات وارد شده از ائمه شیعه، همین مبانی را نقد و مذمت می‌کند. به عبارت دیگر، بسیاری از این روایات، علت را نقد کرده‌اند که همان آموزه‌های نادرستی است که هم صوفیان آن زمان، و هم صوفیه زمان حاضر پیرو آن‌ها هستند.

    ثانیا) جریان تصوف به دست اشخاصی مثل حسن بصری و سفیان ثوری و رهبران این جریان در قرون ابتدایی اسلام تشکیل شده است و صوفیان کنونی نیز این مهم را تصدیق کرده و سلسله و شجره طریقتی خود را به همین افراد می‌رسانند، درحالیکه در روایات اهل بیت علیهم السلام این افراد و باورهایشان مذمت شده‌اند.

    • روایات نقد تصوف صرفا شامل صوفیه اهل سنت می‌شود زیرا در عصر اهل بیت علیهم السلام تمام صوفیه از اهل سنت بودند. پس روایات نقد تصوف نیز مانند روایاتی است که علما و فقهای سوء و گمراه را نقد می‌کند.

    پاسخ: نه خیر، زیرا:

    اولا) روایات نقد تصوف مطلق است و ناظر به مذهب صوفی نیست. یعنی هر مسلمانی با هر مذهبی و عقیده‌ای، در صورت پیروی از منهج و سلوک صوفیانه، مورد مذمت است.

    ثانیا) در برخی روایات، تصریح شده است که صوفیانِ مدعی تشیع نیز مذموم هستند، بلکه ذم آن‌ها بیشتر و عمیق‌تر است. مانند روایات امام هادی علیه السلام که امام در پاسخ به راوی که همین سوال را کرده بود می‌فرمایند:

    «مَن اعترف بحقوقنا لم یذهب إلی عقوقنا، أما تدری أنّهم أخسّ الطوائف الصوفیه؟ و الصوفیه کلّهم من مخالفینا»[23]مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ص602-603.

    {کسی که معترف به حقوق (ولایی) ماست، در جهت نارضایتی ما گام بر نمی‌دارد، آیا نمی‌دانی آن‌ها (صوفیه مدعی تشیع) پست‌ترین طائفه صوفیه هستند؟ و صوفیان همگی از مخالفین ما هستند.}

    ثالثا) تصوف یک فرقه و مکتب انحرافی است که اصول و مبانی و روش‌های کاملا متفاوتی برای رسیدن به کمال و حقیقت را طی می‌کنند. لذا تشبیه روایات نقد تصوف با روایات نقد عالمان و فقیهانِ گمراه، یک نوع مغالطه و شباهت‌سازی نادرست است.

    رابعا) اگر روایات نقد تصوف را مانند روایات نقد عالمانِ سوء بدانیم، با دیگر روایات اهل بیت علیهم السلام در نقد فرقه‌ها و مکاتب انحرافی – مثل غلو – نیز می‌توان چنین شباهت‌سازی‌هایی کرد و (مثلا) روایات نقد غلو را مخصوص غالیان اهل سنت بدانیم، درحالیکه هیچ عالم و دین‌شناسی نمی‌تواند ملتزم به این تالی فاسد شود.

    • آیا روایات نقد شهود گرایی و ریاضت، لزوما شامل صوفیه آن زمان می‌شده است؟

    برخی از آموزه‌های صوفیه مثل زهد افراطی و ریاضت، از همان اعصار آغازین دوران پیدایش تصوف، وجود داشت و صوفیان، مصداق اتمّ و اکمل باورمندانِ به این آموزه‌ها بوده‌اند.

    • برخی از آموزه‌های صوفیه مثل وحدت وجود، در قرون پنجم و ششم به تدریج شکل گرفته است. پس چگونه از اهل بیت علیهم السلام روایاتی در نقد خدا شناسی صوفیه نقل می‌شود؟

    اگرچه برخی اصول فکری صوفیه در طول زمان شکل گرفته است اما در روایات اهل بیت علیهم السلام خطوط فکری و مرزهای درستی و نادرستی هر عقیده ترسیم شده است، مثلا در بحث توحید، هرگونه سنخیت و مشابهت‌سازی بین خالق و مخلوق نفی می‌شود، درحالیکه عقیده وحدت وجود، مصداق اتمّ این سنخیت است.

    • آیا تمام روایات نقد تصوف در کتاب «حدیقه الشیعه» آمده است؟ با این حال اگر این کتاب از اعتبار ساقط شود، آیا تمام روایات نقد تصوف زیر سوال می‌رود؟

    روایات نقد تصوف در کتب اربعه شیعه و منابع قدیمی و معتبری مثل «امالی» شیخ طوسی و «عیون اخبار الرضا» شیخ صدوق آمده است.[24]طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص539؛ صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص237. حتی در کتاب شریف «کافی» بابی تحت عنوان «بَابُ دُخُولِ الصُّوفِیهِ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ احْتِجَاجِهِمْ عَلَیهِ فِیمَا ینْهَوْنَ النَّاسَ عَنْهُ مِنْ طَلَبِ الرِّزْق»‏ آمده است.[25]کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏5، ص65.

    کتب روایی نقد تصوف

    کتاب «الاثنی عشریه» اثر «شیخ حر عاملی» حدود هزار حدیث از اهل بیت علیهم السلام در نقد تصوف و تعالیم صوفیانه آورده است.

    کتاب «حدیقه الشیعه» تألیف «مقدس اردبیلی» که به دلیل دسترسی مولف به منابع کهن مثل «الرد علی اصحاب الحلاج» شیخ مفید، احادیث منحصر به فردی را نقل می‌کند.

    «شیخ عباس قمی» در کتاب «سفینه البحار»، ذیل حرف «ص»، روایات نقد تصوف را ذکر می‌کند.

    کتاب «تصوف از دیدگاه ائمه اطهار علیهم السلام» اثر «داود الهامی» برخی روایات نقد تصوف را جمع آوری کرده است.

    منابع و مآخذ

    1. ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، امالی، کتابچی، تهران‏، 1376ش‏
    2. ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، نشر جهان‏، تهران‏، 1378ق‏
    3. ابن سعد، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق
    4. اربلی، علی بن عیسی‏، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، نشر بنی هاشمی‏، تبریز، 1381ق‏
    5. حر عاملی، محمد بن حسن‏، نقدی جامع بر تصوف، ترجمه‏ کتاب الاثنی عشریه، چاپ دوم‏، انصاریان‏، قم‏، 1428ق‏
    6. حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف‏، قم‏، 1408ق‏
    7. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، نشر مرتضی‏، مشهد، 1403ق‏
    8. قمی، عباس، سفینه البحار، اسوه‏، قم‏، 1414ق‏
    9. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، دار الکتب الإسلامیه، تهران‏، 1407ق‏
    10. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، تصحیح زمانی‏نژاد، علی‏اکبر، انصاریان‏، قم‏، بی‌تا

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1یا أَبَا ذَرٍّ، یکونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یلْبَسُونَ‏ الصُّوفَ‏ فِی صَیفِهِمْ وَ شِتَائِهِمْ، یرَوْنَ أَنَّ لَهُمُ الْفَضْلَ بِذَلِک عَلَی غَیرِهِمْ، أُولَئِک یلْعَنُهُمْ مَلَائِکهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ. [طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص539.
    2«لا تقوم الساعه علی امتّی حتی یخرج قوم من امتّی اسمهم صوفیه لیسوا منّی و انّهم یهود امّتی یحلقون للذکر و یرفعون اصواتهم بالذکر، یظنّون انّهم علی طریق الابرار بل هل أضلّ من الکفار و هم اهل النار، لهم شهقه کشهقه الحمار و قولهم قول الأبرار عملهم عمل الفجّار و هم منازعون للعلماء لیس لهم ایمان و هم معجبون باعمالهم لیس لهم من عملهم الّا التعب. [حر عاملی، محمد بن حسن، نقدی جامع بر تصوف، ترجمه الاثنی عشریه، ص52 (به نقل از بهایی، محمد بن حسین، کشکول شیخ بهایی)؛ هاشمی خویی، حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج‏14، ص3].
    3ابن سعد، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج3، ص302؛ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص66.
    4که برخی او را از نخستین رهبران تصوف معرفی می‌کنند
    5طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‏1، ص171.
    6أَمَا إِنَّ لِکلِّ قَوْمٍ سَامِرِی وَ هَذَا سَامِرِی‏ هَذِهِ‏ الْأُمَّهِ أَمَا إِنَّهُ لَا یقُولُ‏ لا مِساسَ‏ وَ لَکنْ یقُولُ لَا قتال. [طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‏1، ص172.
    7مجلسی، بحارالانوار، ج100، ص2
    8عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَقِی عَبَّادٌ الْبَصْرِی عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ص فِی طَرِیقِ مَکهَ فَقَالَ لَهُ یا عَلِی بْنَ الْحُسَینِ تَرَکتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَی الْحَجِّ وَ لِینَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ- إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ فَقَالَ لَهُ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع أَتِمَّ الْآیهَ فَقَالَ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ. فَقَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع إِذَا رَأَینَا هَؤُلَاءِ الَّذِینَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ. [کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط-الإسلامیه)، ج‏5، ص22].
    9فَلْیذْهَبِ‏ الْحَسَنُ‏ یمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ مَا یوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا. [کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏1، ص51].
    10الصَّحِیحِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَدْ ظَهَرَ فِی هَذَا الزَّمَانِ قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمُ الصُّوفِیَّهُ فَمَا تَقُولُ فِیهِمْ قَالَ إِنَّهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَمَنْ مَالَ فِیهِمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ یُحْشَرُ مَعَهُمْ وَ سَیَکُونُ أَقْوَامٌ یَدَّعُونَ حُبَّنَا وَ یَمِیلُونَ إِلَیْهِمْ وَ یَتَشَبَّهُونَ بِهِمْ وَ یُلَقِّبُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ یُأَوِّلُونَ أَقْوَالَهُمْ أَلَا فَمَنْ مَالَ إِلَیْهِمْ فَلَیْسَ مِنَّا وَ إِنَّا مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ کَانَ کَمَنْ جَاهَدَ الْکُفَّارَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله. [مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص747].
    11هَذَا أَبُو حَنِیفَهَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ‏ الْبَصْرِی‏ لَهُ‏ أَصْحَابٌ‏ وَ أَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَیشٍ قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِمْتُ کتَابَ اللَّهِ وَ فِیهِ تِبْیانُ کلِّ. [کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏2، ص223].
    12کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج‏5، ص65.
    13مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُوفِیه وَ لَم ینکرهم بِلِسانِه و قلبه فلیس منّا و مَن انکرهم فکأنّما جاهد الکفار بین یدی رسول الله صلی الله علیه وآله. [مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص747؛ قمی، عباس، سفینه البحار، ج2، ص57].
    14لا یقول احد بالتصوف إلی الخدعه أو ضلاله أو حماقه و أما من سمی نفسه صوفیا للتقیه فلا إثم علیه و علامته أن یکتفی بالتسمیه فلا یقول بشیء من عقائدهم الباطله. [مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج‏2، ص803].
    15…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: کنْتُ عِنْدَ مَوْلَای الرِّضَا ع بِخُرَاسَانَ وَ کانَ الْمَأْمُونُ یقْعِدُهُ عَلَی یمِینِهِ إِذَا قَعَدَ لِلنَّاسِ یوْمَ الْإِثْنَینِ وَ یوْمَ الْخَمِیسِ فَرُفِعَ إِلَی الْمَأْمُونِ أَنَّ رَجُلًا مِنَ الصُّوِفِیهِ سَرَقَ فَأَمَرَ بِإِحْضَارِهِ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ وَجَدَهُ مُتَقَشِّفاً بَینَ عَینَیهِ أَثَرُ السُّجُودِ فَقَالَ لَهُ سَوْأَهً لِهَذِهِ الْآثَارِ الْجَمِیلَهِ وَ لِهَذَا الْفِعْلِ الْقَبِیحِ أَ تُنْسَبُ إِلَی السَّرِقَهِ مَعَ مَا أَرَی مِنْ جَمِیلِ آثَارِک… [صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص237].
    16حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص130.
    17وَ دَخَلَ عَلَیهِ بِخُرَاسَانَ قَوْمٌ مِنَ الصُّوفِیهِ فَقَالُوا لَهُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ الْمَأْمُونَ نَظَرَ فِیمَا وَلَّاهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْأَمْرِ فَرَآکمْ أَهْلَ الْبَیتِ أَوْلَی النَّاسِ بِأَنْ تَؤُمُّوا النَّاسَ وَ نَظَرَ فِیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ فَرَآک أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ فَرَأَی أَنْ یرُدَّ هَذَا الْأَمْرَ إِلَیک وَ الْأَئِمَّهُ تَحْتَاجُ إِلَی مَنْ یأْکلُ الْجَشِبَ وَ یلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یرْکبُ الْحِمَارَ وَ یعُودُ الْمَرِیضَ قَالَ وَ کانَ الرِّضَا مُتَّکئاً فَاسْتَوَی جَالِساً ثُمَّ قَالَ کانَ یوسُفُ نَبِیاً یلْبَسُ أَقْبِیهَ الدِّیبَاجِ الْمَزْرُدَهَ بِالذَّهَبِ وَ یجْلِسُ عَلَی مُتَّکئَاتِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ یحْکمُ إِنَّمَا یرَادُ مِنَ الْإِمَامِ قِسْطُهُ وَ عَدْلُهُ إِذَا قَالَ صَدَقَ وَ إِذَا حَکمَ عَدَلَ وَ إِذَا وَعَدَ أَنْجَزَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یحَرِّمْ لَبُوساً وَ لَا مَطْعَماً وَ تَلَا قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ. [اربلی، علی بن عیسی‏، کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط-القدیمه)، ج‏2، ص310].
    18فی حدیقه الشّیعه عن السیّد المرتضى ابن الدّاعی الحسن الرّازى و ابن حمزه جمیعا عن المفید بسنده عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب و کان من خواصّ أصحاب الأئمّه علیهم السّلام.قال: کنت مع الهادى علیّ بن محمّد علیهما السّلام فی مسجد النّبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، فأتاه جماعه من أصحابه منهم أبو هاشم الجعفرى، و کان رجلا بلیغا و کانت له منزله عظیمه عنده علیه السّلام، ثمّ دخل المسجد جماعه من الصوفیّه و جلسوا فی جانبه مستدیرا و أخذوا بالتهلیل.فقال علیه السّلام: لا تلتفتوا بهؤلاء الخدّاعین‏ فانّهم خلفاء الشیاطین و مخرّبوا قواعد الدّین، یتزهّدون لراحه الأجسام و یتهجّدون لتصیید الأنعام، یتجوّعون عمرا حتّى یذبحوا للایکاف حمرا، لا یهلّلون إلّا لغرور النّاس و لا یقلّلون الغذاء إلّا الملاء العساس، و اختلاس قلب الدّفناس یتکلّمون النّاس باملائهم فی الحبّ، و یطرحونهم بازالیلهم (باولیائهم) فی الجبّ، أورادهم الرقص و التّصدیه، و أذکارهم الترنّم و التّغنیه، فلا یتّبعهم إلّا السّفهاء، و لا یعتقدهم إلا الحمقاء، فمن ذهب إلى زیاره أحد منهم حیّا أو میّتا فکأنّما ذهب إلى زیاره الشّیطان‏، و عباده الأوثان و من أعان أحدا منهم فکانّما أعان یزید و معاویه و أبا سفیان فقال رجل من أصحابه: و إن کان معترفا بحقوقکم؟ قال: فنظر الیه شبه المغضب و قال علیه السّلام: دع ذا عنک، من اعترف‏ بحقوقنا لم یذهب فى عقوقنا، أما تدرى انّهم أخسّ طوایف الصّوفیّه، و الصّوفیّه کلّهم من مخالفینا، و طریقتهم مغایره لطریقتنا، و إن هم إلّا نصارى و مجوس هذه الأمه، أولئک الذین یجحدون «یسعون ظ» فى إطفاء نور اللّه، و اللّه متم نوره و لو کره الکافرون.و رواه المحدّث الجزائرى أیضا فی الأنوار من کتاب قرب الاسناد مسندا عن محمّد بن الحسین بن أبى الخطاب مثله.الثانی و العشرون فی حدیقه الشیعه عن السید المرتضى أیضا بسنده عن المفید عن أحمد بن محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید عن أبیه عن عبد اللّه عن محمّد ابن عبد الجبّار عن الحسن العسکرى علیه السّلام أنّه خاطب أبا هاشم الجعفری فقال علیه السّلام:یا أبا هاشم سیأتی زمان على النّاس وجوههم ضاحکه مستبشره، و قلوبهم مظلمه منکدره، السّنه فیهم بدعه، و البدعه فیهم سنّه، المؤمن بینهم محقّر، و الفاسق بینهم موقّر، أمراؤهم جاهلون جائرون، و علماؤهم فی أبواب الظّلمه سائرون، أغنیاؤهم یسرقون زاد الفقراء، و أصاغرهم یتقدّمون على الکبراء، کلّ جاهل عندهم خبیر، و کلّ مجیل عندهم فقیر، لا یمیّزون بین المخلص و المرتاب، و لا یعرفون الضّأن من الذّئاب، علماؤهم شرار خلق اللّه على وجه الأرض، لأنّهم یمیلون إلى الفلسفه و التّصوّف، و أیم اللّه إنّهم من أهل العدول و التّحرّف، یبالغون فی حبّ مخالفینا و یضلّون شیعتنا و موالینا، فان نالوا منصبا لم یشبعوا من الرّشاء، و ان خذلوا عبدوا اللّه على الرّیاء، ألا إنّهم قطّاع طریق المؤمنین، و الدّعاه إلى نحله الملحدین، فمن أدرکهم فلیحذرهم و لیصن دینه و ایمانه.ثمّ قال: یا أبا هاشم هذا ما حدّثنی به أبی عن آبائه عن جعفر بن محمّد علیهم السّلام و هو من أسرارنا فاکتمه إلّا عن أهله
    19مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج‏2، ص801؛ حر عاملی، محمد بن حسن، نقدی جامع بر تصوف، ص46.
    20سُئل جدّی أبو عبداللَّه جعفر بن محمّد علیهما السلام عن حال عثمان بن شریک الصوفی أبی هاشم الکوفی فقال: إنّه کان فاسد العقیده جدّاً، وهو الذی ابتدع‏ مذهباً یقال له: التصوّف، وجعله مفرّاً [مقرا] لعقیدته الخبیثه. [مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج‏2، ص749؛ حر عاملی، محمد بن حسن، نقدی جامع بر تصوف، ترجمه الاثنی عشریه، ص50].
    21[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ج‏2، ص749].
    22مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار (ط-بیروت)، ج‏1، ص32.
    23مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، ص602-603.
    24طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص539؛ صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص237.
    25کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏5، ص65.