پرش به محتوا
خانه » اقطاب و سرسلسله‌ها » احمد غزالی

احمد غزالی

    دو برادرهای غزالی، به تحقیق جایگاهی بس عظیم در عالم عرفان و تصوف دارند. با آنکه محمد غزالی در این میان از شهرت بیشتری برخوردار است اما نقش بی‌بدیل احمد غزالی (۴۵۲_۵۲۰ق) در نزد اهل فن و بزرگان این وادی، کمتر از برادر بزرگتر نبوده است. حتی می‌توان او را در مسائلی در تصوف و عرفان همچون عشق مجازی یا تقدیس ابلیس از پیشگامان برشمرد.

    زندگینامه

    «احمد بن محمد بن محمد طوسی» (۴۵۲_۵۲۰ق)، مؤلف، واعظ و عارف مشهور قرن پنجم وششم و برادر کوچکتر ابوحامد محمد غزالی است. کنیۀ وی «ابوالفتوح»، والقابش «مجدالدین»، «زین الدین» و «حجه الاسلام» بود[1]سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، ج6، ص60.. تاریخ و محل تولد او در منابع ذکر نشده، اما چون زندگی و تحصیلات این دو برادر به هم نزدیک بوده، بر اساس تاریخ و محل تولد محمد غزالی، احتمالا احمد نیز در طابران طوس و دو-سه سالی پس از برادرش محمد، در ۴۵۲ یا ۴۵۳ق به دنیا آمده است[2]پورجوادی، نصرالله، آشنایان ره عشق، ص۱۶۷.. مرگش را در 520ق و سنش را 62 سال[3]ذهبی، شمس الدین، العبر فی خبر من غبر، ج4، ص45. و محل دفنش را قزوین گفته‌اند.[4]مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص783.

    تحصیل و تدریس

    احمد عزالی مانند برادرش، تحصیلات مقدماتی خود را در فقه به پایان رساند و هنوز جوان بود که به تصوف گرایید[5]ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۱۷، ص۲۳۷.. علاوه بر تصوف، در فقاهت و وعظ نیز چیره دست بوده است[6]ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج1، ص647.، و به جای برادرش در «نظامیه بغداد» کرسی درس داشته است.[7]سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، ج6، ص61.

    اساتید و شاگردان

    احمد غزالی در هیچ یک از آثارش به شاگردی نزد پیری اشاره نکرده است، با این حال، تذکره نویسان پیر او را « ابوبکر نساج» (متوفی ۴۸۷ق) دانسته‌اند.[8]پورجوادی، نصرالله، سلطان طریقت، ص16. در میان شاگردان او به عین القضات همدانی، سنایی غزنوی، و ابوالفضل صائن الدین صوفی بغدادی، عبدالقادر بن عبدالله سهروردی و عبدالواحد آمدی و ابن شهرآشوب می‌توان اشاره کرد. البته در استادی غزالی برای ابن شهرآشوب – که از بزرگان محدثین شیعه محسوب می‌شود – نوعی مسامحه وجود دارد چرا که تحمل حدیث را نمی‌توان دلیل بر رابطه استاد و شاگردی دانست، در حالی که ابن شهراشوب از زمخشری و ابویعلی که قطعا از بزرگان علمای عامه و اهل سنت بوده‌اند، تحمل حدیث کرده است.[9]ر.ک: مقدمه مناقب ابن شهر اشوب، به آمِدی اشاره‌ای نشده چرا که در اصل شیعه بودن او مناقشه وجود دارد.

    تالیفات

    اهم تالیفات احمد غزالی عبارتند از:

    سوانح العشاق؛ رساله الطیر؛ مجالس؛ التجرید فی الکلمات التوحید؛ بحر الموده فی اسرار المحبه؛ لباب الاحیاء؛ مکاتبات و رساله عینیه که با نام‌های دیگری چون تذکره، موعظه، رازنامه، میمونه، و سلامیه نیز خوانده شده است.

    غزالی طبع شعر داشته و به فارسی و عربی، اغلب به صورت رباعی شعر می‌سروده است. بعض محققین دو کتاب «التجرید فی کلمات التوحید» و «مجالس» را قطعا از غزالی دانسته و در صحت انتساب بقیه آثار اشکال کرده‌اند.[10]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص265.

    آثار دیگری برای غزالی نام برده شده است مانند:

    بوراق الالماع فی الرد علی من یحرم السماع بالاجماع؛ سرالاسرار فی کشف الابرار یا سرالاسرار و تشکیل الانوار؛ منهج الالباب؛ نتائج الخلوه و لوائح الجلوه؛ رساله فی فضل الفقر و الفقراء یا کتاب فی زیق الفقر؛ لطائف الفکر و جوامع الدرر؛ الهدایه السعدیه فی معان الوجودیه.[11]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص264.

    غزالی و تصوف

    شخصیت احمد غزالی در تصوف تاثیر بسزایی داشته است. او در مبانی با تثبیت مسائلی مانند عشق مجازی و تقدیس ابلیس، بر آینده تصوف تاثیرگذار بوده است. در سلاسل نیز می‌توان او را «شیخ المشایخ» خواند، چرا که در مشایخ سلاسل سهروردیه و انشعابات آن مانند: ذهبیه، کبرویه، مولویه حضور دارد. البته وی را در مشایخ سلسله نعمت اللهی نیز می‌توان دید.[12]ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۶۸ و ص۹۷.

    موافقین و مخالفین

    احمد غزالی شخصیتی است که موافقین و مخالفین بسیاری دارد، موافقینش او را تا حد یک پیر و مراد و شخصیت پیامبرگونه بالا برده‌اند و مخالفینش تا حد یک دروغگو و بدعت گذار او را تنزل داده‌اند، به بعضی از گزارشات هردو گروه اشاره می‌شود.

    احمد افلاکی در « مناقب العارفین» به نقل از مولوی اینگونه می‌آورد:

    «امام محمد غزالی‏ -رحمه اللّه علیه- در عالم ملک گرد از دریای عالم برآورده، عَلَم عِلم را برافراشته، مقتدای جهان گشت و عالِم عالَمیان شد، چه اگر همچون احمد غزالی‏ ذرّه عشقش بودی بهتر بودی و سرّ قربت محمّدی را چون احمد معلوم کردی، از آنک در عالم همچون عشق استادی و مرشدی و موصلی نیست.»‏[13]افلاکی، احمد بن اخی ناطور، مناقب العارفین، ج‏1، ص219..

    سید محمد نوربخش او را چنین می‌ستاید:

    «احمد غزالی از اولیاء، راه نمایان کوشا در طریقت بود… در شریعت از فحول علماء و در طریقت از اکابر اولیاء، و در حقیقت دریایی که ساحل ندارد… در بین اولیاء به جنید ثانی ملقب بود و این لقب را به خاطر علو شأن و فضلش بر اقران و اتمام حالش در مکاشفات و تجلیات و مشاهدات و مقامات و تجلیات ذات و صفات، بدو داده بودند.»[14]مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، ص111..

    در میان مخالفین، «سمعانی» و «سبط ابن جوزی» و «ذهبی» و «علامه مجلسی» دیده می‌شوند. سبط ابن جوزی به نقل از سمعانی می‌آورد: «احمد غزالی از دروغگویان و بهتان‌زنان بزرگ بود.» سبط ابن جوزی در ادامه همین گزارش و ضمن ذکر داستانی می‌گوید: «این سخن غزالی کفر آشکاری است که می‌تواند موجب ریختن خون‌ها و گرفتن جان‌ها شود. آیا در این زمان بزرگی پیدا نمی‌شود که با ریختن خون این تبهکار، به خدا تقرب بجوید؟»[15]مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، ص98.

    شمس الدین ذهبی – مورخ شهیر – برای او عبارت «رقیق الدیانه» را به کار می‌برد.[16]ذهبی، شمس الدین، العبر فی خبر من غبر، ج4، ص46.

    علامه مجلسی نیز بعد از ذکر انحرافات صوفیه و محمد غزالی، در مورد احمد غزالی می‌گوید: «یا متابعت برادر ملعونش احمد غزالی را حجت خواهی کرد؟ که می‌گوید شیطان از اکابر اولیاء الله است.»[17]مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ص457..

    مذهب

    احمد غزالی از اهل سنت بوده است، در تراجم عامه او را از علمای شافعی ذکر کرده‌اند[18]سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، ج6، ص62. و در هیچ یک از تراجم شیعه نامی از او نیست.

    عقاید و باورها

     توحید

    وحدت وجود

    احمد غزالی نیز از جمله قائلین به وحدت وجود است، منتها او وجود را به عشق تبدیل می‌کند و می‌گوید «در دار هستی جز عشق، چیزی دیگر وجود ندارد»، در آثار او مفاهیم تفرید و تجرید و فناء بسیار به کار رفته است که نشان از نظام فکری غزالی بر معیار وحدت دارد، او عالم هستی را از عشق می‌داند و عشق را از حقیت عالم هستی، یعنی خداوند متعال – که خودش همه چیز است – هم عشق و هم عاشق و هم معشوق است که دراین عالم پنهان است و با فناء فی الله، این یگانگی را می‌توان فهمید. او رمز رسیدن به علم و قدرت خدایی را همین فناء و گذشتن از نفس می‌داند.[19]«از قدرتت بیرون بیا و در قدرت او درآ، به تحقیق قادر شدی. از سایه علم مختصرت بیرون بیا و در هوای علم محیط او داخل … ادامه پاورقی

    وی در سوانح العشاق می‌گوید: «هم او آفتاب بود هم او فَلَک، هم او آسمان و هم او زمین، هم او عاشق و هم او معشوق و هم او عشق، که اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است، چون عوارض و اشتقاقات برخاست، کار وا یگانگی افتاد.»[20]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، سوانح العشاق، ص117.

    در نزد عرفا و صوفیه، تصور دوگانگی بین خداوند متعال و بنده نوعی گمراهی و ضعف معرفتی محسوب می‌شود، غزالی نیز همین اعتقاد را دارد و در مقام اشکال و اعتراض، در ذیل شعر حلاج که می‌سراید: «انا من اهوی و من اهوی انا*****نحن روحان حللنا بدنا» می‌گوید: «در مصرع دوم، (نحن روحان)، قدم از یکی در دویی نهاده است. اول مصراع قریب‌تر است که (انا من اهوی و من اهوی انا).[منبع]

    رویت الهی

    رویت ذات باری تعالی از جمله اعتقادات اشاعره و اکثریت اهل سنت است. غزالی نیز به این عقیده بوده و به مذمت معتزله در عدم رویت الهی پرداخته است.[21]غزالی، احمد، مجالس، ص10.

    جبرگرایی

    وی در باب تقدیس ابلیس و مقام عذرتراشی برای او، سعادت و شقاوت را ازلی دانسته و تقصیری را متوجه ابلیس نمی‌داند.[22]غزالی، احمد، مَجالس، ص41.

    ولایت

    احمد غزالی به مدح خلفا و مخالفان اهل بیت علیهم السلام، با رنگ و بوی عرفانی می‌پردازد. او در تمجید عمر می‌گوید: «عُمروار مردی باید که بشارت «أول من یسلم علیه الرب» می‌شنود، و شب به درخانه حذیفه می‌رود که «هل ذکرنی رسول الله مع المنافقین؟» و به روز، کعب أحبار را می‌گوید که «خوفنی بالنار یا إمام المسلمین»[23]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص189 به نقل از عینیه. و در موضعی دیگر عُمر را از خائفین دانسته و می‌نویسد: «و کان فی وجه عُمر خطان اسودان من کثره البکاء[24]در صورت عمر دو خط سیاه بود از بسیاری گریه. و این حدیث ذوق است نه عبارت، و طعم است نه اشارت»[25]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص207. و او را صاحب مقام محدّث و مکلّم معرفی می‌کند.[26]و پیامبر ص فرمود: «در امت من محدثان و مکلّمان باشند و عمر از ایشان است.»

    و در فضیلتی برای عایشه می‌گوید: «فرشتگان سوره انعام را از آنجایی که رسول الله صلی الله علیه و اله نمی‌توانست از عظمت آن او را حفظ کند، به عایشه گفتند و او آن را حفظ می‌کند.»[27]«سوره انعام نازل شد و جبرئیل از سنگینی نتوانست آن را حمل کند. پس، از هفتاد هزار فرشته کمک خواست. گفت: این مرد چه … ادامه پاورقی

    وی مدح خلفا و دشمنان اهل بیت علیهم السلام را انجام می‌دهد اما در مورد آمنه مادر گرامی رسول الله صلی الله علیه واله می‌گوید: «اگر امر به بزرگی و کوچکی باشد، هر آینه ابلیس مقدم بر محمد است. بسا صدیقی که صدف زندیقی است، و بسا زندیقی که صدف صدیقی است! باکی نیست که آمنه مادر محمد باشد و داخل آتش شود. وقتی مغز را برای پادشاهان می‌برند پوست را دور می‌اندازند! می‌بینی که محمد از آمنه متولد شده است و آمنه بدبخت ابدی است! و تو می‌گویی به هیچ وجه و هرگز.»[28]غزالی، احمد، مجالس، ص16ـ15.

    سلوک عاشقانه

    در مکتب احمد غزالی، عشق محور و معیار هستی و علت خلقت است، او مهمترین کتابش یعنی سوانح العشاق را برای توضیح و تفسیر مقوله عشق به رشته تحریر درآورده است.

    این سلوک عاشقانه در منظر غزالی با لوازمی همراه است از جمله:

    برتری عشق بر علم و عقل

    احمد غزالی عقل را در مقابل عشق می‌داند چرا که عشق را نوعی سکر می‌داند[29]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، سوانح العشاق، 156.. مسلما «سکر» با اصل درک و ادراک در تعارض است و نه عقل جزیی، و این سکر، نوعی بی‌عقلی است به نحوی که حتی نمی‌تواند از عشق و ارتباط عاشقانه خودش گزارشی دهد، البته در مکتب امثال احمد غزالی، دیوانگی نیکو شمرده می‌شود و به نوعی برای رسیدن به حقیقت، باید از عقل گذشت تا به روح رسید[30]«ژرفنای دریای را بطلب تا راحت شوی، و به اقوامی بپیوند که شوق ایشان را پذیرا شد، که صفت ایشان: «آنان که در راه … ادامه پاورقی.

    احمد غزالی برای عشق، ساحت ازلیت و ابدیت قائل است و علم و عقل حادث دانسته و حادث توان درک قدیم ندارد، و برای رسیدن به سرّ جمال عشق، باید از علم و عقل گذشت. او در «سوانح العشاق» می‌گوید: «سرّ اینکه عشق هرگز به کسی روی ننماید، سبب، آن است که او مرغ ازل است، اینجا آمده مسافر. ابد روی به حدثان ننماید… هرگز روی جمال، به دیده علم ننموده است و ننماید. ندانی، این سرّ آن وقت بوَد که از علائق و عوایق اینجا وارَهَد، و از پندار علم و هندسه وهم و فیلسوفی خیال…»[31]مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، سوانح العشاق، ص119 و ص120..

    شریعت گریزی

    احمد غزالی به عنوان پیشرو در بحث عشق، در مراتبی از سیر عاشقانه، عاشق را از دایره تکلیف بیرون می‌داند. او می‌گوید: «تا عاشق مست جام شراب عشق است، از دایره عذر و عتاب بیرون است و بر وی تکلیف و مؤاخدت نیست.»[32]مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، سوانح العشاق، ص164. به همین علت است که او به «محمد معشوق» علاقه دارد و او را می‌ستاید با این که در حالاتش نوشته‌اند که هرگز نماز نخواند.[33]«محمّد معشوق‏ نماز نکردی. از خواجه محمّد حمّویه و از خواجه امام احمد غزّالی – رضی اللّه تعالی عنهم – … ادامه پاورقیاو بر کسانی که نماز می‌خوانند و بی‌توجه هستند می‌تازد و بی نماز را می ستاید[34]«آورده‌اند: مردی چهل سال بود که هرگز نماز نخوانده بود می‌گفت «الله اکبر»، مدهوش می‌افتاد. جانم فدای او، اگر … ادامه پاورقی

    و در جایی دیگر کسی را می‌خواست اسلام بیاورد را مانع شد، چرا که در مکتب عشق، فرقی بین مذاهب نیست و کفر و ایمان برابر هستند[35]«إن رجلا یهودیا أدخل علیه لیسلم علی یده، فقال له: لا تسلم، فقال له الناس: کیف تمنعه من الاسلام ؟ فقال: احملوه … ادامه پاورقی و در بیان عشق، مردم را از خداوند متعال بر حذر می‌داشت و می‌گفت «تا حالا به خدا دعوت می‌کردم و اینک از او برحذرتان می‌کنم، سوگند به خدا زنار بسته نشده مگر به محبت او و جزیت گزارده نشده مگر به عشق او.»[36]«معاشر الناس، إنی کنت دائما أدعوکم إلی الله، وأنا الیوم أحذرکم منه، والله ما شدت الزنانیر إلا فی حبه، ولا … ادامه پاورقی

    غزالی، بت و گبر و ترسا بودن اگر در مکتب عشق حاصل شود را نیکو می داند. [37]«در عشق ملامتی و رسوایی به،‏ کافر شدن و گبری‏ و ترسایی به، پیش همه کس عاقل و رعنایی به، و اندر ره ما سواد و … ادامه پاورقی در مکتب احمد غزالی، در مرحله‌ای از عشق، معیار حب و بغض نیز تغییر می‌کند و دشمن جایش را به دوست و دوست جایش را به دشمن می‌دهد، وی در سوانح العشاق می‌گوید: «اگرچه از ابتدا او را دوست بود و دشمن را دشمن دارد، چون کار به کمال رسد، به عکس گردد و از غیرت پیدا شود که نخواهد که کس در او نگرد… از این ورق، کار به جایی رسد که دشمنان او را دوست گیرد و دوستان او را دشمن.»[38]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، سوانح العشاق، ص133..

    عشق مجازی

    بعضی از صوفیان عشق مجازی را در صورت نوجوانان زیبارو (امردان) جستجو کرده‌اند. از کسانی که می‌توان او را در این امر پیشرو دانست احمد غزالی است، بلکه وی، معروف‌ترین شخص در میان صوفیان شاهدباز بوده است. تا قبل او ابوحلمان دمشقی و پیروانش به این عقیده بوده‌اند که آن‌ها نیز از سوی بسیاری از صوفیه، مورد انتقاد قرار گرفته و به اباحه‌گری متهم بوده‌اند.[39] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج7، ص36. اما شاهدبازی احمد غزالی به دلیل نفوذ وی در دستگاه سلاطین، مورد انتقاد جدی نبوده و صوفیان شاهدبازی بازی همچون عین القضات همدانی، فخرالدین عراقی و اوحدالدین کرمانی از او تبعیت کرده‌اند، و حتی شمس تبریزی که شاهدبازی امثال «اوحدالدین کرمانی» را رد می‌کند[40]افلاکی، احمد بن اخی ناطور، مناقب العارفین، ج2، ص616. اما شاهدبازی احمد غزالی را بدون اشکال می‌داند.[41]پورجوادی، نصرالله، قوت دل و نوش جان، ص243.

    شاهدبازی احمد غزالی از مشهورات است[42]ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج7، ص240. و در داستان‌های بسیاری ذکر این مساله شده است. در این مورد آورده‌اند: «برای دیدن زیبارویی، صدفرسخ راه رفته است.»[43]رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشه‌های احمد غزالی، ص296. و در جواب نامه‌ای که در اعتراض به مجالست با غلام امردش به او نوشته بودند، شاهد را فرا می‌خواند و مابین چشمان او را می‌بوسد و می‌گوید این هم جواب نامه[44]ابن جوزی، عبدالرحمن، تلبیس ابلیس، ص259..

    البته صوفیان سعی کرده‌اند دامن وی را از این اتهام پاک کنند لذا این قبیل داستان‌ها را به گونه‌ای نقل کرده‌اند که از آن‌ها مدح و کرامت احمد غزالی به دست آید. در این راستا شمس تبریزی دو داستان از شاهدبازی احمد غزالی را ذکر و در آن‌ها سعی می‌کند هرگونه تمایلات شهوانی را از ساحت او دور کند. وی چنین نقل می‌کند: «جماعتی رفتند پیش پادشاه که او مباحی است. چگونه باشد دین او و حال او که هفته‌ای در حمام می‌کند، شب و روز، پایی بر کنار غلام و پایی بر کنار پسر رئیس، مجمره آتش نهاده کباب می‌کند، و شفتالویی ازین می‌ستاند و شفتالویی از آن، چه مانده باشد؟ اتابک آمد از روزن حمام نظر کرد، دید. زود خواست که واگردد. شیخ بانگ زد که ترکی تمام بنگر برو. پا را از کنار غلام برگرفت و بر مجمرۂ آتش نهاد، آتا یک دو سه بار دست برسرخود زد.»[45]شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، ج1، ص325..

    شاهدبازی غزالی، زمان و مکان نمی‌شناخته و افراد نیز برایش تفاوتی نداشته‌اند، لذا بر بالای منبر تا معشوقه امردش را می‌بیند، شروع به غزل‌خوانی در مدح امرد زیبارو می‌کند،[46]«وقتی او را نگریستم، از سردی فرو نشستن در پیراهنی غیر تکمه دار ظاهر شد عرق شرم در چهره اش به آرامی ساری بود و … ادامه پاورقی و به فرزند زیباروی سنجر، سلطان ملکشاه سلجوقی نیز ارادتش را نشان داده و او را می‌بوسد.[47]پورجوادی، نصرالله، سلطان طریقت، ص54.

    تقدیس ابلیس

    ابلیس در نگاه احمد غزالی به دو دلیل که ناشی از نگرش جبرگرایی اشعری و سلوک عاشقانه صوفیانه وی بود، موجودی معذور و قابل ستایش است.

    احمد غزالی ابلیس را «سید موحدین» می‌داند که هر کس توحید را از او تعلیم نکند زندیق است.[48]ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج17، ص238. وی ابلیس را «عاشق الهی» معرفی می‌کند که خطاب «علیک لعنتی» را با جان و دل خریدار است.[49]مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص166. او در داستانی بین موسی کلیم الله و ابلیس، به گونه‌ای عارفانه، استقامت ابلیس در سجده نکردن به آدم علیه السلام را ستوده و موسی علیه السلام را به علت توجه به کوه، در داستان تجلی الهی مذمت می‌کند.[50]غزالی، احمد، مجالس، ص12ـ11. البته وی جنبه جبرگرایی را نیز منظور داشته و شقاوت ابلیس را خواست ازلی الهی می‌داند[51]غزالی، احمد، مجالس، ص41. و در نهایت ابلیس را در قیامت از افرادی می‌داند که هیچ خوفی بر آن‌ها نیست.[52]غزالی، احمد، مجالس، ص113.

    آداب و احکام

    سماع

    سماع در میان اکثر صوفیه از جایگاه بلندی برخوردار است. البته این عنصر در عرفان جمالی و عاشقانه پررنگ‌تر و مورد عنایت ویژه ای قرار دارد، که در آن اشعار عاشقانه و موسیقی، با ترکیب چرخیدن و نعره‌های پیر با همراهی مریدان جلوه‌هایی از عرفان و سلوک عارفانه و عاشقانه را به نمایش می‌گذارد. در این مورد احمد غزالی می‌گوید: «مومن از شوق و انس بی‌زار نیست و این دو از سماع خالی نیست.»[53]غزالی، احمد، مجالس، ص85.. احمد غزالی به دنبال اثبات استحسان شرعی سماع نیز بوده است.[54]«عمر گفته است: «در میان اصحاب رسول خدا ص کسی نبود مگر این که هر وقت در خانه اش خلوت می‌کرد، ترنم می‌کرد» و … ادامه پاورقی

    غزالی از کسانی است که به ادنی ملازمتی با سماع به وجد آمده و شروع به سماع می‌کرد.[55]«با صدای دولاب به وجد می‌آید به سماع مشغول می‌شود و طیلسان از سر برمی‌دارد در آب می‌اندازد.» [صفدی، خلیل بن … ادامه پاورقی بعضا گزارشات عجیب و غریبی از سماع کردن احمد غزالی نیز نقل شده است، به عنوان نمونه آورده‌اند: «جماعتی از صوفیه مجلس سماعی برپا کردند، در این هنگام قوال چیزی گفت. در حال، غزالی برخاست و به وجد و سماع پرداخت، و در حالی که سرش را بر زمین نهاده بود، پاهاش در هوا چرخ می‌زد. تا این که پاسی از شب گذشت و جماعت خسته شدند، و او همچنان سرش بر زمین و دست‌ها و پاهایش در هوا بود.»[56]«ان جماعه من الصوفیه حضروا سماعا فقال القوال شیئا، فقال أبوالفتح وتواجد واضطرب وقام علی رأسه یدور رجلاه فی … ادامه پاورقی

    منابع و مآخذ

    1. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، یحیی مراد، کتب عربیه، بی‌نا، بی‌تا،
    2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ۸ ج، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷/۱۹۸۷،
    3. ابن‌ کربلایی، حافظ حسین، ‏روضات الجنان و جنات الجنان، جعفر سلطان‌القرائی، ستوده، تبریز، 1383ش،
    4. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، مصطفی عبدالقادر عطا و محمد عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، ۱۹ج، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲–۱۴۱۳،
    5. افلاکی، احمد بن اخی ناطور، مناقب العارفین، تحسین یازیجی، ۲ج، تهران، دنیای کتاب‏، ۱۳۷۵،
    6. پورجوادی، نصرالله، سلطان طریقت سوانح زندگی و شرح آثار خواجه احمد غزالی، آگاه، تهران، 1358ش،
    7. پورجوادی، نصرالله، قوت دل و نوش جان، فرهنگ نشر نو، 1398ش،
    8. جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الأنس، عبدالحمید مولوی و ویلیام‌ ناسو لیس و مولوی غلام عیسی، ۱ج، کلکته، [بی‌نا]، بی‌تا،
    9. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ابوهاجر محمدسعید زغلول‌، ۴ج، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی‌تا،
    10. رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشه‌های احمد غزالی، ادیان، 1390ش،
    11. سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیه الکبری، عبد الفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، ۱۰ج، قاهره، دار إحیاء الکتب العربیه، بی‌تا،
    12. شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، محمدعلی موحد، خوارزمی، تهران، 1385ش،
    13. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، هلموت ریتر، ۳۰ج، بیروت، دار النشر فرانز شتاینر، ۱۳۸۱/،۱۴۰۱
    14. غزالی، احمد، مجالس، موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1390ش،
    15. فرمنش، رحیم، احوال و آثار عین القضات همدانی، اساطیر، تهران، 1393ش،
    16. مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، دانشگاه تهران، 1376ش،
    17. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، عین الحیات [صحیح: عین الحیاه]، مهدی رجایی، ۲ج، قم، أنوار الهدی، ۱۳۸۲،
    18. محمودرضا اسفندیار و نصرالله پورجوادی، آشنایان ره عشق، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1384ش،
    19. مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، عبدالحسین نوایی، امیر کبیر، تهران، 1364ش،
    20. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ابراهیم، محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، اول، 1378قل، 1378ق

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، ج6، ص60.
    2پورجوادی، نصرالله، آشنایان ره عشق، ص۱۶۷.
    3ذهبی، شمس الدین، العبر فی خبر من غبر، ج4، ص45.
    4مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص783.
    5ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۱۷، ص۲۳۷.
    6ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج1، ص647.
    7سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، ج6، ص61.
    8پورجوادی، نصرالله، سلطان طریقت، ص16.
    9ر.ک: مقدمه مناقب ابن شهر اشوب، به آمِدی اشاره‌ای نشده چرا که در اصل شیعه بودن او مناقشه وجود دارد.
    10مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص265.
    11مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص264.
    12ابن کربلایی، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۶۸ و ص۹۷.
    13افلاکی، احمد بن اخی ناطور، مناقب العارفین، ج‏1، ص219.
    14مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، ص111.
    15مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، ص98.
    16ذهبی، شمس الدین، العبر فی خبر من غبر، ج4، ص46.
    17مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ص457.
    18سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیه الکبری، ج6، ص62.
    19«از قدرتت بیرون بیا و در قدرت او درآ، به تحقیق قادر شدی. از سایه علم مختصرت بیرون بیا و در هوای علم محیط او داخل شو، در این صورت تو به علم او عالِم هستی، پس آنچه می‌خواهی، بدانی.» [غزالی، احمد، مجالس، ص109].
    20مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، سوانح العشاق، ص117.
    21غزالی، احمد، مجالس، ص10.
    22غزالی، احمد، مَجالس، ص41.
    23مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص189 به نقل از عینیه.
    24در صورت عمر دو خط سیاه بود از بسیاری گریه.
    25مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص207.
    26و پیامبر ص فرمود: «در امت من محدثان و مکلّمان باشند و عمر از ایشان است.»
    27«سوره انعام نازل شد و جبرئیل از سنگینی نتوانست آن را حمل کند. پس، از هفتاد هزار فرشته کمک خواست. گفت: این مرد چه وقت طاقت می‌آورد؟ خدا گفت: «جز این نیست که به زبان تو آسان کرد شد. پس عایشه – رض – آن را از فرشته گان حفظ می‌کرد.» [غزالی، احمد، مجالس، ص82].
    28غزالی، احمد، مجالس، ص16ـ15.
    29مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، سوانح العشاق، 156.
    30«ژرفنای دریای را بطلب تا راحت شوی، و به اقوامی بپیوند که شوق ایشان را پذیرا شد، که صفت ایشان: «آنان که در راه خدا کشته شدند مردگان نپندارید، بلکه نزد پروردگارشان زندگان‌اند، روزی داده می‌شوند.» است. می‌دانی به این حالت چه می‌گویند؟ «نزع روح و موت طریقت». وقتی کار تمام شد، از دست دادی یا دیوانه شدی. اگر زنده ماندی در سایه روح خواهی بود و نه عقل، و اگر مُردی پس «در مجلسی پسندیده نزد پادشاهی توانا» خواهی بود. [غزالی، احمد، مجالس، ص105].
    31مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، سوانح العشاق، ص119 و ص120.
    32مجاهد، احمد، مجموعه آثار احمد غزالی، سوانح العشاق، ص164.
    33«محمّد معشوق‏ نماز نکردی. از خواجه محمّد حمّویه و از خواجه امام احمد غزّالی – رضی اللّه تعالی عنهم – شنودم که: روز قیامت صدّیقان را همه این تمنا بوَد که کاشکی خاکی بودندی که روزی محمّد معشوق‏ قدم بر آن خاک نهاده بودی. [جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص350].
    34«آورده‌اند: مردی چهل سال بود که هرگز نماز نخوانده بود می‌گفت «الله اکبر»، مدهوش می‌افتاد. جانم فدای او، اگر چه نماز نمی‌خواند، و اف بر تو و نمازت. چه قدر این حجاب شدید است، و چه قدر جناب است، و چه قدر نگهبان بر این در است.» [غزالی، احمد، مجالس، ص98].
    35«إن رجلا یهودیا أدخل علیه لیسلم علی یده، فقال له: لا تسلم، فقال له الناس: کیف تمنعه من الاسلام ؟ فقال: احملوه إلی أبی حامد – یعنی أخاه – لیعلمه، لا إلی المنافقین. ثم قال: ویحکم أتظنون أن قوله: لا إله إلا الله منشور ولایته، ذا منشور عزله، و هذا نوع یعرفه الصوفیه بالغلو و الشطح.» [ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ص108].
    36«معاشر الناس، إنی کنت دائما أدعوکم إلی الله، وأنا الیوم أحذرکم منه، والله ما شدت الزنانیر إلا فی حبه، ولا أدیت الجزیه إلا فی عشقه.» [ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ص108].
    37«در عشق ملامتی و رسوایی به،‏ کافر شدن و گبری‏ و ترسایی به، پیش همه کس عاقل و رعنایی به، و اندر ره ما سواد و رسوایی به.» [عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، ص349].
    38مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، سوانح العشاق، ص133.
    39 ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج7، ص36.
    40افلاکی، احمد بن اخی ناطور، مناقب العارفین، ج2، ص616.
    41پورجوادی، نصرالله، قوت دل و نوش جان، ص243.
    42ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج7، ص240.
    43رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشه‌های احمد غزالی، ص296.
    44ابن جوزی، عبدالرحمن، تلبیس ابلیس، ص259.
    45شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، ج1، ص325.
    46«وقتی او را نگریستم، از سردی فرو نشستن در پیراهنی غیر تکمه دار ظاهر شد عرق شرم در چهره اش به آرامی ساری بود و مانند شراب که در چهره مست خمار آشکار شود. اشکم بر صورتم جاری شد و گفتم: وای فرار از پرده دری مستور.» [مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص39].
    47پورجوادی، نصرالله، سلطان طریقت، ص54.
    48ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج17، ص238.
    49مجاهد، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، ص166.
    50غزالی، احمد، مجالس، ص12ـ11.
    51غزالی، احمد، مجالس، ص41.
    52غزالی، احمد، مجالس، ص113.
    53غزالی، احمد، مجالس، ص85.
    54«عمر گفته است: «در میان اصحاب رسول خدا ص کسی نبود مگر این که هر وقت در خانه اش خلوت می‌کرد، ترنم می‌کرد» و پیامبر ص فرمود: «در امت من محدثان و متکلمان باشند و عمر از ایشان است» و براء بن عازب چون از نماز فارغ می‌شد، بر روی تل خاک پاهایش را را دراز می‌کرد و تا وقت نماز ترنم می‌نمود.» [غزالی، احمد، مجالس، ص85].
    55«با صدای دولاب به وجد می‌آید به سماع مشغول می‌شود و طیلسان از سر برمی‌دارد در آب می‌اندازد.» [صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج8، ص78].
    56«ان جماعه من الصوفیه حضروا سماعا فقال القوال شیئا، فقال أبوالفتح وتواجد واضطرب وقام علی رأسه یدور رجلاه فی الهواء حتی ذهبت طائفه من اللیل واعی الجمع وما وضع له یدا ولا رجلا علی الأرض.» [ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج1، ص293].