شاهدبازی یا جمالپرستی از آموزههای مناقشه برانگیز صوفیه است که اشاره به نوع نگاه درویشان به پسرکان و نوجوانان زیباچهره دارد. آنها، عشق ورزیدن به زیبارویان را نوعی مراقبه و تمرین عاشقی برای وصول به جمال و ذات حق میدانستند.
فهرست
معنای لغوی
شاهد را در لغت به معانی متعددی مثل «مرد نیکروی و خوشصورت، نوخط، نوجوان، معشوق، محبوب، مطلوب منظور، زن زیباروی آوردهاند.»[1]دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج9، ص14072. زیبارویان را «شاهد» میگویند زیرا شاهد به معنی گواه است و زیبارو، گواه و شاهدی بر صنع و وجود خداست.[2]غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، ص402.
معنای اصطلاحی
اما در اصطلاح صوفیه دو اطلاق دارد:
- مطلق زیبارویان، اعم از زن و مرد.[3]ابوالقاسم قشیری میگوید: «و هرچه بر دل مردم مستولی بوَد و غلبه دارد آن شاهد او بوَد. اگر علم غلبه دارد شاهد علم … ادامه پاورقی
- پسرکان نوجوان زیبارو.[4]امرد، نوجوانی که پشت لب آن هنوز سبز نشده است یا شاربش دمیده اما ریش ندارد. [قشیری، ابوالقاسم، رساله قشیریه … ادامه پاورقی[5]ثعالبی در کتاب الکنایه در لغتِ شاهد میگوید: صوفیه کلمه شاهد را رمز کردهاند بر پسر زیبا به این معنی که او … ادامه پاورقی
معنای دوم شیوع بیشتری در لسان صوفیه دارد و در این نوشتار نیز همین معنا مدّنظر است.
جایگاه و اهمیت
در اهمیت بحث شاهدبازی همین بس که بسیاری از صوفیه معتقدند بدون عشق ورزیدن به یک شاهد زیبارو، انسان نمیتواند به کمال نهایی و فناء فی الله دست یابد.
علت پیدایش
صوفیان متقدم، اهل ریاضت و دنیا گریز بودند. به همین جهت معمولا خود ازدواج نکرده و به این کار سفارش نمیکردند.[6]فروزانفر مینویسد: به علت محرومیت جامعه از همنشینی زنان و لزوم و وجوب پردگی بودن جنس مادینه، گروهی از صوفیان … ادامه پاورقی این مجرد زیستن و ازدواج نکردن اکابر صوفیه[7]حسن بصری، ابراهیم ادهم، ابوسلیمان دارائی، رابعه عدویه. سبب گرفتاری آنها در برخی مفاسد و میل تدریجی آنها به نوجوانان امرد و زیبا چهره شده بود.[8]علاوه بر گرایش به جنس مذکر، آنها در مفاسد دیگری مثل استمناء نیز گرفتار شده بودند. چنانچه ابن حزم اندلسی که … ادامه پاورقی
عطار نیشابوری در کتاب تذکره الاولیاء در ذکر ابراهیم ادهم و اینکه زن و فرزند، تعلقات دنیوی است و انسان را از یاد خدا غافل میکند، میگوید: «از درویشی پرسیدند که: زن داری؟ گفت: نه. گفت: فرزند داری؟ گفت: نه (نیک است). آن درویش گفت: چگونه؟ گفت: آن درویش زن کرد، در کشتی نشست و چون فرزند آمد غرق شد.»[9]عطار نیشابوری، فرید الدین، تذکره الأولیاء، القسم الاول، ص93.
اقسام عشق به همجنس
عشق مرد به مرد در دین مبین اسلام و از منظر عموم مسلمین سخت ناپسند شمرده میشود اما از جانب برخی فرقهها با توجیهات گوناگون انجام میشود:
1-غلات:
دستهای از غلات، با این مبنا که رسیدن به حقیقت و معرفت، پایان تکلیف و شریعت و آغاز اباحه گری است، لواط را تجویز میکردند.[10]ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص389.
اصحاب خطابیه مشهور به ارتکاب کبائر بوده و این مطلب در احوال اقطاب بعدی آنان مانند ابن نصیر تا حدی غلظت یافته که به دفاع نظری و عملی از لواط نیز روی آورده است.[11]«کان محمد بن نصیر النمیری… یقول بالإباحه للمحارم، وتحلیل نکاح الرجال بعضهم بعضا فی أدبارهم، ویزعم أن ذلک … ادامه پاورقی آنها کتبی در ترویج اباحیگری به نامهای «حقائق اسرار الدین» نگاشته و مدعی شدند که این مطالب جزء بطون دین است که عامه مردم بدان دست نمییابند.
2-صوفیان:
اصحاب تصوف و طریقت عشق به همجنس را به خاطر تمرین عشقورزی بیشائبه و پاک تجویز میکردند و مشایخ بزرگ آنها نه تنها لواط را تجویز نکرده بلکه در مذمت آن نیز سخن گفتهاند.
پیشینه و تاریخچه
صوفیان، مبانی شاهد بازی را از مکاتب بیگانه مثل یونان اخذ کردند. عشق مرد به مرد در میان یونانیان سابقه دارد، چنانچه افلاطون یکی از رسائل خود به نام «ضیافت یا مهمانی» (عشق) را به همین مسأله اختصاص داده است و در آن، عشق مرد به مرد، با ارجاع به رفتار و پندار سقراط تفسیر فلسفی شده است.[12]شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص20 به نقل از افلاطون، رساله مهمانی، ص455. این نوع از عشق ورزیدن، عشقی معنوی-روحی و پاک دانسته شده زیرا بدون شائبه و بهرههای جنسی است و «عشق افلاطونی» یا «الحب الافلاطون» نیز نامیده میشود.[13]ولی الله دهلوی نقشبندی در باب فایده عشق مجازی در سلوک الی الله مینویسد: «گاهی آدمی بلید(کسل و دیر فهم) و ساکن … ادامه پاورقی
ابوحلمان دمشقی رهبر فرقه حلمانیه (م قرن سوم) از نخستین چهرههایی بود که این مبانی را پذیرفت و آن را با دیدگاههای توحیدی خود پیوند زد. ابوحلمان عقیدهای خاص در باب توحید داشت و میگفت خداوند، خویش را در صورت زیبارویان نمایان کرده و در آنها حلول میکند به همین جهت، پیروان ابوحلمان که اهل ذوق و شور خاصی بودند، در هرجا که شاهدی زیباروی میدیدند، در برابرش به خاک افتاده و بدو سجده میکردند.[14]فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی شریف، ص31.
از قرن سه به بعد، دیدگاه ابوحلمان بین صوفیه شایع گشته و پایههای نظری پیدا کرد. بسیاری از صوفیان، شاهدی زیباروی همراه خود داشتند تا جایی که برخی مانند روزبهان بقلی، حضور شاهد زیباروی در مجالس سماع را ضروری میدانست.[15]بقلی شیرازی، روزبهان، عبهر العاشقین، مقدمه، ص62. برخی مثل اوحد الدین کرمانی در اثناء سماع، خرقهها را دریده و سینه به سینه شاهدان میگذاشتند.[16]جامی مینویسد: «چون وی در سماع گرم شدی، پیراهن امردان چاک کردی و سینه به سینه ایشان باز نهادی. چون به بغداد … ادامه پاورقی
از حوالی قرن هفتم و هشتم به بعد، خانقاههای صوفیه به محل رفت و آمد این پسربچهها تبدیل شده و آفات و مفساد زیادی دامنگیر متصوفه شده بود تا جایی که حتی مکانهایی تحت عنوان « امردخانه» نیز دایر شد. اوحدی مراغهای (م738ق) درباره صوفیانِ زمان خود این تصویر را ارائه میدهد: «صوفیانِ کودک باز در لنگر[17]مقصود از لنگر، خانقاه صوفیه و محل تجمع آنهاست. [رک: کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، ص110]. اخی گرد آمده و به سماع و صحبت و خوش خواری و کشتی گیری و کمان کشی و کارهای پهلوانی مشغولاند»[18]اوحدی مراغی، رکنالدین، دیوان اوحدی، به کوشش سعید نفیسی، امیر کبیر، 1340ش، ص115-117؛ کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در … ادامه پاورقی عبدالرحمن جامی در قرن نهم، صوفیان زمان خود و خانقاه نشینان را به باد انتقاد گرفته و میگوید همه صوفیانِ این عصر، نامردماند و مردمخوار و به شاهدبازی و فساد مشغولاند.[19]رک: جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، به اهتمام مدرس گیلانی، چاپ دوم، تهران، ص129-126؛ کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در … ادامه پاورقی
مولوی نیز صوفیگری عصر خود را چنین معرفی میکند:
صوفیی گشته به پیش این لئام****الخیاطه و اللواطه و السلام[20]مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی، ص655.
گونهشناسی آراء صوفیه
اما نگاه جمیع صوفیان نسبت به شاهد بازی یکسان نبود و دیدگاه آنها را با کمی تسامح، میتوان شامل این دو مورد دانست:
الف) موافقین شاهدبازی
ب) مخالفین شاهدبازی
الف) موافقین
این دسته از صوفیان، شاهد زمینی را جلوهای از ذات خدا میدانستند و او را میپرستیدند یا معتقد بودند بدون عشق ورزیدن به شاهد زمینی، دستیابی به کمال وجودی و شهود حق امکان پذیر نیست.[21]صاحب کتاب مجالس العشاق میگوید: «امکان ندارد که بیعشق مجاز، کسی به حقیقت رسد که المجاز قنطره الحقیقه.» … ادامه پاورقی این دسته از صوفیان را ذیل مکتب «جمال گرا» قرار میدهند که در مقابل، صوفیان «زهدگرا» بوده و بر موضوع عشق تاکید بسیاری داشتند.[22]هانری کُربن و محمد معین در مورد شیوه سلوک صوفیان جمال پرست و تاریخچه و مبانی طریقتی آنان، مطالب گستردهای در … ادامه پاورقی
شخصیتها و حکایات
شخصیتهایی مثل روزبهان بقلی (م606ق) صاحب کتاب عبهر العاشقین[23]عبهر العاشقین از نخستین کتابهایی است که درباره جمال پرستی و عشق مجازی نوشته شده است.، احمد غزالی (م520ق) صاحب کتاب سوانح العشاق، و شُعرایی مثل اوحد الدین کرمانی(م635ق)، شمس تبریزی[24]البته درباره شمس تبریزی، عشق به زنان نقل شده است و نه پسر بچهها. و مولوی (م672ق) و پدرش سلطان العلما بهاء الدین ولد (م628ق) و عبد الرحمن جامی صاحب کتاب لوائح الحق و لوامع العشق[25]جامی درباره عشق مجازی میگوید: «متاب از عشق رو، گرخود مجازی است». وی در کتاب نفحات الانس بیان میکند: «نزد اهل … ادامه پاورقی و فخر الدین عراقی (م688ق) چنین دیدگاهی داشتند.[26]بدیع الزمان فروزانفر مینویسد: «احمد غزالی (متوفی 420) و عین القضاه میانجی از اعاظم صوفیه (مقتول 525) و اوحد الدین … ادامه پاورقی و در کتاب مجالس العشاق به تفصیل، حکایات مربوط به شاهد بازی نقل شده است.
مثلا روزبهان بقلی (م606ق) چنین نگاهی دارد:
«پرستش جمال، آدمی را به کمالِ معنی میرساند، پس مجاز، قنطرۀ (پل) حقیقت میشود و عشق انسانی، منهاج عشق ربانی.»[27]این خلاصه دیدگاه روزبهان بقلی است که جلال ستاری آن را در کتاب «عشق صوفیانه» میآورد. [رک: ستاری، جلال، عشق … ادامه پاورقی
اوحد الدین کرمانی از دیگر روندگان این سلوک و مشاهیر مکتب جمال گراست که میگوید:
ز آن مینگرم به چشم سر در صورت*****زیرا که ز معنی است اثر در صورت
این عالم صورتست و ما در صوریم*****معنی نتوان دید مگر در صورت[28]کرمانی، اوحد الدین، دیوان اوحد الدین کرمانی، ص72.
احمد غزالی نیز ترک بچهای زیباروی داشت که اگر او پای منبرش حاضر نمیشد، لب به سخن نمیگشود، وقتی علمای شهر به این عملکرد غزالی اعتراض کردند، او بر فراز منبر بود. در همان لحظه تُرک بچه را صدا زد و بین چشمان او را بوسید و گفت: این هم جواب نامههای اعتراضی. نقل است علاقه بیمارگونه او به شاهدان، سبب شده بود که برای دیدن صاحب جمالی، صدها فرسخ شهرهای ایران را پشت سر گذارد.[29]رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشههای احمد غزالی، ص296، به نقل از محکی العاشقین، ص8. گفته شده: «شهر به شهر به دنبال جوانان امرد و زیبا چهره میرفتند به طوری که تمام مردمان شهر میدانستند او برای فلان جوانک زیبا آمده است لذا به نوعی مانع میتراشیدند».[30]ابن جوزی در المنتظم مینویسد: احمد غزالی ترک بچهای زیباروی داشت که اگر او پای منبرش حاضر نمیشد لب به … ادامه پاورقی
یا نقل است شمس تبریزی میگوید که در عالم رویا به من گفته شد تو حق انجام همخوابگی با پسربچههای امرد را داری، لذا بلافاصله به امردخانه شهر میرود و به جستجوی پسری امرد میپردازد و با دادن مقداری پول، شب را با او میگذراند. شمس خود این ماجرا را چنین نقل میکند:
«دروازهیی هست که در آن شهر معروف است به خوبرویان. در این گذرم، در این اندیشه، یک خوبروی چشمهای قفچاق، در من آویخت، و مرا به حجرهیی درآورد و چند درهم بدیشان دادم، و شب پیش ایشان بودم، به اشارت خدا و لابهگری او.»[31]شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، ص۱۰۹.
ب) مخالفین
دستهای دیگر، اصل مبنای شاهد بازی را پذیرفتهاند اما عشق مرد به مرد و تمایلات دو همجنس به همدیگر را آسیبزا و ناشایست میدانستند. این دسته از صوفیان، عشق ورزیدن مرد به صور جمیله زن را سفارش کرده و حتی این عشق را پلی برای رسیدن به خدا میدانستند.
شخصیتها
محمد غزالی و ابوحفص عمر سهروردی (م632ق)[32]سهروردی، شهاب الدین عمر، عوارف المعارف، ص89 و 90: «چگونه باشد حال قومی که نظر کردن به شاهد مباح دارند و دعوی … ادامه پاورقی و احمد جام[33]شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص123. و ابوالقاسم قشیری و… جزء این دسته هستند.[34]شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص127.
عشق در نگاه صوفیه
عرفا و صوفیه در بحث عشق، دو دیدگاه متفاوت داشتند:
دیدگاه اول) کسانی که معتقدند هر نوع عشق ورزیدن انسان به هر موجودی، در واقع عشق ورزیدن به خداست زیرا در جهان، غیر خالق نیست و او معشوق واحد است. شهید مطهری مینویسد: «آنها تمام عشقها را حقیقی میدانند و میگویند یک جمال، بیشتر وجود ندارد که جمال حقّ است و همه جمالهای دیگر پرتوی و آینهای از آن جمال هستند.»[35]مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، ج3، ص520.
دیدگاه دوم) کسانی که عشق را به دو نوع حقیقی و مجازی تقسیم کرده و گفتند: مقصود از عشق حقیقی، عشق انسان به خداوند متعال است و مقصود از عشق مجازی، عشق انسان به مخلوقات میباشد اما برای رسیدن به عشق حقیقی، ابتدا باید عشق مجازی (روحانی) را تجربه کرد.[36]مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، ج3، ص504. عبارت معروفی که برای آن دارند چنین است: «المجاز قنطره الحقیقه» (مجاز، پلی برای رسیدن به حقیقت است).
اهمیت و جایگاه عشق
انسان وقتی میتواند به کمال وجودی رسیده و حقیقت را درک کند، که عاشقانه خدا را عبادت کرده باشد. عشق، قویترین محرک انسان برای واداشتن او به حرکت است، اما مخلوق چگونه عاشق خالق خود میشود درحالیکه هیچ سنخیت و شباهتی بدو ندارد؟ در پاسخ میگویند: عشق مجازی (زمینی) میتواند عاشق شدن را مثل یک عادت و ملکه، به انسان یاد دهد و همانند پلی انسان را به عشق حقیقی (خدا) وصل کند.
انسان باید گوهر و قوه عشق را به چنگ آورد و عاشق شدن را تمرین کند.[37]از منظر صوفیه، عشق یک حقیقت واحد است و اختلاف عشق انسان با عشق حق و همچنین عشق انسان با انسان و عشق او با حق، … ادامه پاورقی از همین رو، ابتدا به یک زیباروی و پری چهره زمینی نزدیک شده و بدو عشق میورزد تا ملکه عاشقی در او ایجاد شود. به قول شمس تبریزی «شاهدی بجو تا عاشق شوی و اگر عاشق تمام نشدهای به این شاهد، شاهد دیگر.»[38]شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، ص209.
بعد از اینکه تمام حواس انسان از مادیات دنیا و مخلوقات، منصرف به معشوق واحد زمینی شد و روح سالک، متمرکز در یک نقطه گردید، باید آن معشوق زمینی را کنار زده و با معشوق حقیقی، جایگزین کرد. زین پس، آن شاهد زیباروی نیز برای انسان مانند دیگر مخلوقات، بیارزش شده و تمام توجه و تمرکز انسان، صرفا به سوی خالق جهان هستی و زیباییهاست.
دلیل تاکید بر زیباروی مذکر
دلیل تاکید بر زیباروی بودن شاهد، منقلب کردن نفس است. عبدالرحمن جامی گوید «اگر پرتوی از نور جمال حق “در صورت دلبری موزون شمائل، متناسب الاعضاء متماثل الااجزاء، رشیق القد، صبیح الخد، کریم الاخلاق، طیب الاعراق” نمودن گیرد، مرغ دل مقبل، در هوای محبت او پر و بال میگشاید و اما چون نقص و اختلال حسن سریع الزوال را دریابد و بقاء و کمال ذوالجلال را درک کند، از آن بگریزد و در این آویزد».[39]جامی، عبدالرحمن، لوائح الحق و لوامع العشق(معرّب)، ص171.
دلیل تاکید بر مذکر بودن شاهد، بیشائبه و پاک بودن عشق است[40]گازرگاهی، کمال الدین حسین، مجالس العشاق، ص25. در جنس مونث، هم شائبههای جنسی مطرح بوده و هم به راحتی نمیتوان آن را رها کرد.[41]پر واضح است که این موضوع ادعایی بیش نیست و متاسفانه در موارد بسیاری، این اختلاط و همنشینی با شاهدان، عاقبت … ادامه پاورقی[42]عبدالوهاب شعرانی که از صوفیان اهل علم و اصطلاحا فاضل و باسواد به حساب میآید، با افتخار و مباهات، ماجراهای … ادامه پاورقی
جلال الدین همائی میگوید:
«حقیر معتقد است که عشق صورتی در صورتی آبستن عشق حقیقی الهی است که حالت مرآتیت و بقول علما، جنبه «ما به ینظر» داشته باشد نه جنبه «ما فیه ینظر»، و شاید آنچه به شیخ اوحد الدین ابوحامد احمد کرمانی متوفی 635 ه.ق و اصحاب و پیروان او نسبت میدهند که خداپرستی و کمال انسانی را در جمال پرستی و شاهدبازی و عشق ورزی با خوب رویان میدانستند، محمول بر همین نظر «ما به ینظر» باشد که بدان اشاره کردیم، یعنی جمال جمیل حق را در آینه حسن صنع میدیدند.»[43] همایی، جلال الدین، مولوی نامه (مولوی چه میگوید)، ج2، ص824.
نمونههای شهود در شاهد
از فوائد و نتایج مهم شاهدبازی، رویت خدا در سیمای امردان و شاهدان است. طبق مبانی خداشناسی صوفیه، خداوند در قالبها و اشکال و اشیاء مختلفی تجلی میکند و هر تجلی، به حسب ذات و ماهیت مجلی، متفاوت است. بالاترین تجلی و ظهوری که خدا در این دنیا دارد، در هیکل شاهدان و امردان میباشد، لذا صوفیه بر این باورند که شاهد، میتواند انسان را به مقام شهود حق برساند.[44]ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ص۱۹۲-۲۰۰.
اهل تصوف، در تصویرسازیهای ذهنی خود، خدا را نیز در سیمای یک انسان پری چهره و دلبر معرفی کرده و در این زمینه به نقلهای اهل سنت مثل «رأیت ربّی لیله المعراج علی صوره شابّ أمرد» [خدا را در شب معراج به صورت یک جوان امرد دیدم] استناد میکردند.[45]عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، ص321.
اوحدالدین کرمانی میگوید: «وی در شهود حقیقت، توسل به مظاهر صوری میکرده و جمال مطلق را در صور مقیدات مشاهده مینموده.»[46]جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص686.
شمس، مولوی، بایزید
یا مولوی مدعی است که چون بایزید بسطامی به امردان تمایل داشت، خداوند نیز به صورت امرد بر او ظاهر میشد و میگفت «رایت ربی فی صوره امرد»، سپس مدعی میشود که همین ماجرا برای شمس تبریزی نیز رخ میداد و خداوند در ظاهر و شمایل معشوقه شمس، یعنی کیمیا بر او ظاهر میشد: «خداوند… به هر صورتی که میخواهم بر من میآید، این دم به صورتی کیمیا آمده بود».[47]افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ج2، ص638.
در کتاب «مقالات شمس تبریزی» ماجرای همخوابگی شمس تبریزی با پسرک نوجوانی نقل شده است. شمس در شهر ارزروم بود که یکی از شاگردانش به قصد نزدیکی با او جلو میآید، پسرک از شمس همخوابگی میخواهد و شمس او را با سیلی از خود میراند و توضیح میدهد که:
«شهوت در من چنان مرده بود که آن عضو (آلت تناسلی) خشک شده بود و شهوت تمام بازگشته از آلت، همچنین برچسفیده، تا خواب دیدم که مرا میفرماید: انّ لنفسک علیک حق [نفس تو هم بر تو حقی دارد]، حق او بده.»
باری، شمس میگوید که در عالم رویا به من گفته شد تو حق انجام چنین کاری (همخوابگی) را داری، لذا بلافاصله به امردخانه شهر میرود و به جستوی پسری امرد میپردازد و با دادن مقداری پول، شب را با او میگذراند.[48]شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات، تصحیح محمد علی موحد، ص178.
مولوی در اشعار زیادی، معشوق خود را با تعابیری عاشقانه وصف کرده و جزئیاتی از سیمای ظاهری و محسنات او بر زبان آورده و حتی از معاشقه و مغازله با او سخن گفته و در نهایت چشم و خط و خال و ابرو و رخ و زلف یار را به الله و صفات الهی تاویل برده است. بهاء ولد پدر مولوی که در جای جای کتاب معارف – مصحح این کتاب (فروزانفر) عبارات او را به علت “رکاکت” حذف کرده است – در تعبیری در همین کتاب که قابل نشر است میگوید: «در عشق اللّه همه اجزا از اجزای من مست میشوند و خوش میشوند چنانک در وقت راندن شهوت همه اجزا خوش شوند.»[49]بهاء ولد بلخی(پدر مولوی)، سلطان العلماء بهاء الدین محمد، معارف، ج1، ص29.[50]در تعبیر دیگری میگوید: «اللّه شاهد موجوداتست و نایک و فاعل ایشان، و ایشان همچون منکوحه و مفعول و مصنوع وی … ادامه پاورقی[51]یا میگوید: «در هر خیال که نظر کردی تو آن چیز شدی، مثلا خیال سگ دیدی تو سگ شدی، بگو ای اللّه مرا بدین زودی … ادامه پاورقی
ابن عربی
ابن عربی کتابی منظوم موسوم به «ترجمان الاشواق فی الغزل و النسیب» دارد که در وصف دختری به نام «نظام» ملقب به «عین الشمس» است که در مکه او را دیده و به صِرف یک نگاه، عاشق و دلباخته او میشود. در این منظومه، ابن عربی تغزلاتی از اوصاف ظاهری و محاسن و ویژگیهای مختلف جسمی این زن دارد. وقتی به حلب باز میگردد مورد نقد مسلمین و علما قرار میگیرد و کتابی به نام «ترجمان الاشواق» نگاشته و تمام آن عبارات زمینی و جسمی را، به تاویل میبرد و چنین وانمود میکند که مثلا از ساقههای پرگوشت «نظام»، ساقههای عرش خدا را قصد کرده[52]ابن عربی، محیی الدین، ترجمه و شرح ترجمان الاشواق، ص202؛ قلم: یوْمَ یکشَفُ عَنْ ساق. یا از دندانهای چون مروارید او، علم و حکمت حق را مدنظر داشته یا از عبارت دوشیزه باریک اندام، علم ذاتی حق را قصد کرده و قس علی هذا.[53]ابن عربی، محیی الدین، ترجمه و شرح ترجمان الاشواق، ص170.[54]ابن عربی در جایی اشاره دارد که به 15 نفر خرقه پوشانده که 14 تن از آنان، از زنان بودند و تنها یک نفرشان، مرد بوده … ادامه پاورقی
در نهایت، این نکته نیز حائز اهمیت است که کشف و شهود از نظر صوفیه، مراتب و درجات متفاوتی دارد؛ برخی از صوفیان مانند ابن عربی آوردهاند که بالاترین درجه شهود یعنی «اعظم الشهود» در حالت مواقعه برای انسان حاصل میشود که این نظریه نیز با مبانی مطروحه در عشق مجازی مرتبط است.[55]ابن عربی مینویسد: فإذا کان الأمر من هذا الوجه ممتنعا، و لم تکن الشهاده إلّا فی ماده، فشهود الحقّ فی النساء … ادامه پاورقی
نقد و بررسی
- گرفتاری در مفاسد و آفات
عشق و تمایل مرد به مرد یک بیماری جنسی-اخلاقی شناخته میشود و مفاسد و آفات بسیاری دارد و نمیتوان با ادعای روحانی و غیر شهوانی بودن، از این آفات در امان ماند.
چگونه ممکن است بوسیدن، رفتن به زیر یک لحاف و اتصال جمیع اعضا و جوارح به معشوق (تمنّی المعانقه و التقبّل، فإن تیسّر ذلک تمنی الدخول فی لحاف واحد و الالتزام بجمیع الجوارح)[56]ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسفار، ج7، ص179. بدون آسیب باشد؟[57]صوفیان با این که طرفدار پشت پازدن به لذایذ جسمانی هستند، در بعضی از لذایذ مادی، ولع و حرص عجیبی از خود نشان … ادامه پاورقی
این آفات به حدی آشکار است که بسیاری از مشایخ صوفیه نیز آنها را خاطر نشان ساختهاند. برای نمونه شهاب الدین عمر سهروردی در پاسخ به پرسشی درباره شاهد بازی، نگاه کردن به شاهد زیباروی را اصل شهوت میداند و میگوید: «این أباحت محض است و شهوت پرستی صِرف، و از غایت بحث و استکشاف به تجربیت این حال محقق شده است که نظر کردن به شاهد، کف شراب شهوت است بلکه خود اصل شهوت است.»[58]سهروردی، شهاب الدین عمر، ترجمه عوارف المعارف، ص۹۰.
محمد غزالی (برادر احمد غزالی، شاهد باز معروف) نیز در مخالفت با شاهد بازی میگوید که اگر تقاضای بوسیدن و لمس کردن شاهد را نمودی، این نشان دهنده شهوت و اولین قدم لواط است.[59]غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ج۲، ص۵۶.
احمد جام نیز مشایخِ شاهد بازِ صوفیه را لواط کارانی میخواند که اسم فعل خود را شاهد بازی گذاشتهاند: «آن چیست که هر کس امردی با خویشتن میبرد که این شاهد ماست؟ (و میگویند) ما را امردی میباید نیکو روی و پاکیزه تا ما در وی مینگریم، تا ما را خدای عزوجل در دل فراموش نشود و ما از آنجا به خدای راه بریم. خواجه متابع هوی است و لواطه دوست میدارد، نمیتواند گفت (نمی تواند بگوید) که لوطیگری حق است، میگوید شاهدبازی میکنم تا از آنجا به خدای عزوجل راه برم.»[60]جام، احمد، انس التائبین و صراط الله المبین، ص۲۷۴.
- نهی شرعی و دینی
روایات متعددی از اهل بیت علیهم السلام در مذمت این موضوع وجود دارد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند:
«فتنه جوان زیبای امرد از فتنه دختر باکره بیشتر است.»[61]شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۳۴۰: إِیَّاکُمْ وَ أَوْلاَدَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ اَلْمُلُوکِ … ادامه پاورقی
«بستر فرزندان خود را از سن ده سالگی جدا سازید، یعنی دو برادر یا دو خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف از همان کوچکی نخوابند.»[62]ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۶: اَلصَّبِیُّ وَ اَلصَّبِیُّ وَ اَلصَّبِیُّ وَ … ادامه پاورقی
حضرت امام رضا علیه السّلام فرمودند:
«هرگاه مردی جوانی را از روی شهوت ببوسد ملائکههای آسمان و ملائکههای زمین و ملائکه رحمت و ملائکه غضب او را لعنت کنند و جهنم برایش آماده شود و مکان بدی جایگاهش میباشد.»[63]نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۳۵۱: وَ إِذَا قَبَّلَ اَلرَّجُلُ غُلاَماً بِشَهْوَهٍ لَعَنَتْهُ … ادامه پاورقی
- توجیهات نامقبول
اگر هدف از شاهد بازی و عشق مجازی، صرفاً مراقبه و تمرین برای به دست آوردن گوهر عشق و عاشق شدن است، چرا با جنس مخالف و به صورت مشروع این کار صورت نمیگیرد؟ اگر صوفی مدعی است جنس مخالف، شائبه جنسی دارد و نمیتواند پاک باشد، آیا عشق به همجنس چنین شائبهها و مفاسدی نداشته است؟
- بدعت
صوفیان مدعی اند عشق مجازی، راهی برای رسیدن به خداست بلکه افضل و اسرع طرق میباشد. این ادعا در صورتی که مستند به دین و شرع نباشد، بدعت تلقی میشود و هر بدعتی گمراهی و ضلالت به بار میآورد.
منابع و مآخذ
- ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۱ش
- ابن حزم، علی بن أحمد، المحلی بالاثار، دارالفکر، بیروت، بیتا
- ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، اربع مجلدات، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، بیتا
- ابن عربی، محیی الدین، ذخائر الاعلاق شرح ترجمان الاشواق، 1جلد، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1420ق
- ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، نشر دار احیاء الکتب العربیه، چاپ اول قاهره، 1946م
- افلاطون، رساله ضیافت، تصحیح و ترجمه محمد علی فروغی، جامی، بیجا، 1392ش
- اوحد الدین کرمانی، دیوان رباعیات اوحد الدین کرمانی، 1جلد، سروش، تهران، چاپ اول، 1366
- بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تصحیح هانری کُربن، نشر طهوری، چاپ چهارم، 1374ش
- بقلی شیرازی، روزبهان، عبهر العاشقین، مصحح هانری کربن، محمد معین، نشر منوچهری تهران، 1366ش
- بهاء الدین ولد بلخی، سلطان العلماء محمد بن حسین، معارف، تصحیح فروزانفر، 1382ش
- ثعالبی، عبد الملک بن محمد، الکنایه و التعریض، فصل فی الکنایه عن الغلام، دارالبیان، بغداد، بیتا
- جام، احمد، انس التائبین و صراط الله المبین، تصحیح علی فاضل، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۶۸ش
- جامی، عبد الرحمن، لوائح الحق، المجلس الأعلی للثقافه، قاهره، 2003م
- جامی، عبد الرحمن، نفحات الأنس، مصحح: ولیام ناسولیس، مولوی غلام عیسی، عبد الحمید، مطبعه لیسی کلکته، 1858م
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، الاسلامیه، تهران، 1372ش
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش
- دهلوی، ولیالله احمدبنعبدالرحیم، همعات، آیت اشراق، قم، 1396ش
- رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشه غزالی، نشر ادیان، قم، 1390ش
- ستاری، جلال، عشق صوفیانه، مرکز، تهران، 1398ش
- سلطان ولد، محمد بن محمد، ولد نامه، تصحیح همایی، موسسه نشر هما، 1376ش
- سهروردی، شهاب الدین عمر، ترجمه عوارف المعارف، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش
- شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات، تصحیح محمد علی موحد، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۹۱ش
- شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، فردوس، تهران، 1381ش
- صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الأربعه، مکتبه المصطفوی، قم، 1368ش
- صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه
- عطار نیشابوری، فرید الدین، تذکره الأولیاء، مصحح: رینولد آلین نیکلسون، مطبعه لیدن، چاپ اول،1905م
- عطار نیشابوری، فرید الدین، لسان الغیب، حسین حیدر خانی مشتاقعلی، نشر سنائی، تهران، 1376ش
- عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، عفیف عسیران، نشر منوچهری، چاپ هشتم 1389ش،
- غزالی، احمد، سوانح العشاق، بر اساس تصحیح هلموت ریتر، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۵۹ش
- غزالی، محمد، کیمیای سعادت، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش
- غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام تطورات و تحولات مختلفه آن از صدر اسلام تا عصر حافظ، چ دهم، زوار، تهران، 1386 ش
- فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی شریف، نشر زوار، چاپ اول، 1367ش
- قشیری، ابوالقاسم، ترجمه رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات بنگاه، تهران، 1345ش
- کرمانی، اوحد الدین، مناقب اوحدالدین کرمانی، با تصحیح و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1348ش
- کیانی، محسن ، تاریخ خانقاه در ایران، نشر طوری، چاپ سوم، 1389ش
- گازرگاهی، کمال الدین حسین، مجالس العشاق، تهران، زرین، 1375ش
- مطهری، مرتضی، عرفان (مجموعه آثار شهید مطهری)، انتشارات صدرا، تهران، 1377ش
- مکارم شیرازی، ناصر، جلوه حق، نسل جوان، بیجا، 1397ش
- ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ سوم،1981م
- مولوی بلخی، جلال الدین محمد، دیوان کبیر شمس، مصحح بدیع الزمان فروزانفر، نشر طلائیه، چاپ اول، 1374ش
- مولوی بلخی، جلال الدین محمد، فیه ما فیه، مصحح بدیع الزمان فروزانفر، نشر نگاه تهران، 1386ش
- همایی، جلال الدین، مولوی نامه (مولوی چه میگوید)، چاپ ششم، تهران، هما، 1366ش
پاورقی ها
↑1 | دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج9، ص14072. |
---|---|
↑2 | غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، ص402. |
↑3 | ابوالقاسم قشیری میگوید: «و هرچه بر دل مردم مستولی بوَد و غلبه دارد آن شاهد او بوَد. اگر علم غلبه دارد شاهد علم بوَد و اگر وجد غلبه دارد شاهد وجد بوَد، معنی شاهد، حاضر بوَد هرچه حاضر دل تست شاهد تست.»[قشیری، ابوالقاسم، رساله قشیریه (ترجمه)، ص131]. |
↑4 | امرد، نوجوانی که پشت لب آن هنوز سبز نشده است یا شاربش دمیده اما ریش ندارد. [قشیری، ابوالقاسم، رساله قشیریه (ترجمه)، ص131]. |
↑5 | ثعالبی در کتاب الکنایه در لغتِ شاهد میگوید: صوفیه کلمه شاهد را رمز کردهاند بر پسر زیبا به این معنی که او شاهد صنع خداست در دوره ابوسعید، عرفا کلمه شاهد را مترادف با لغت خوب و زیبا استعمال کردند. [ثعالبی، عبد الملک بن محمد، الکنایه و التعریض، فصل فی الکنایه عن الغلام، ص19]. |
↑6 | فروزانفر مینویسد: به علت محرومیت جامعه از همنشینی زنان و لزوم و وجوب پردگی بودن جنس مادینه، گروهی از صوفیان و شاعران، جمال را در جنس مرد و نرینه جستجو میکردند. اما این نظر، در گروهی از صوفیان، جنبه شهوانی نداشت و برای تلطیف عواطف و ظریف کردن احساس که یکی از پایههای تربیت صحیح انسان است، به کار میرفت. [کرمانی، اوحد الدین، مناقب اوحد الدین کرمانی، مقدمه فروزانفر، ص39]. |
↑7 | حسن بصری، ابراهیم ادهم، ابوسلیمان دارائی، رابعه عدویه. |
↑8 | علاوه بر گرایش به جنس مذکر، آنها در مفاسد دیگری مثل استمناء نیز گرفتار شده بودند. چنانچه ابن حزم اندلسی که فتوا به جواز استمنا میدهد فتوای خود را به سخنان حسن بصری مستند میکند. ابن حزم در این باره مینویسد: «وَرَخَّصَتْ فیه طَائِفَهٌ کما نا حُمَامٌ نا ابن مُفَرِّجٍ نا ابن الأَعْرَابِیِّ نا الدَّبَرِیُّ نا عبد الرَّزَّاقِ أنا ابن جُرَیْجٍ أخبرنی من أَصْدُقُ عن الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ أَنَّهُ کان لاَ یَرَی بَأْسًا بِالْمَرْأَهِ تُدْخِلُ شیئا تُرِیدُ السِّتْرَ تَسْتَغْنِی بِهِ عن الزِّنَی. طایفهای این کار را جایز دانستهاند، چنانچه از شخصی به نام حمام از… حسن بصری نقل شده است که او اعتقاد داشت: اشکالی ندارد که زن چیزی را به منظور بینیازی از زنا داخل فرج خود کند.»[إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد، المحلی، ج11 ص 390]. |
↑9 | عطار نیشابوری، فرید الدین، تذکره الأولیاء، القسم الاول، ص93. |
↑10 | ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص389. |
↑11 | «کان محمد بن نصیر النمیری… یقول بالإباحه للمحارم، وتحلیل نکاح الرجال بعضهم بعضا فی أدبارهم، ویزعم أن ذلک من التواضع والاخبات والتذلل فی المفعول به، وأنه من الفاعل إحدی الشهوات والطیبات، وأن الله عزوجل لا یحرم شیئا من ذلک.»[طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص398]. |
↑12 | شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص20 به نقل از افلاطون، رساله مهمانی، ص455. |
↑13 | ولی الله دهلوی نقشبندی در باب فایده عشق مجازی در سلوک الی الله مینویسد: «گاهی آدمی بلید(کسل و دیر فهم) و ساکن النفس باشد و امکان قبول کیفیتی که عالی و گرانبها باشد را ندارد، پس در این حال، محتاج میشود به عشق عفیف که شهوت جماع را در آن داخل نباشد و بدین واسطه بر نفس او کیفیتی افاضه میشود و آن بلادت از او زائل میشود و قابلیت پذیرش حقایق عالیه را پیدا میکند.»[دهلوی، ولی الله، همعات، همعۀ ۱۶، ص۱۴۵_۱۴۶]. |
↑14 | فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی شریف، ص31. |
↑15 | بقلی شیرازی، روزبهان، عبهر العاشقین، مقدمه، ص62. |
↑16 | جامی مینویسد: «چون وی در سماع گرم شدی، پیراهن امردان چاک کردی و سینه به سینه ایشان باز نهادی. چون به بغداد رسید، خلیفه پسری صاحب جمال داشت…»[جامی، عبدالرحمن، نفحات الأنس، ص687]. |
↑17 | مقصود از لنگر، خانقاه صوفیه و محل تجمع آنهاست. [رک: کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، ص110]. |
↑18 | اوحدی مراغی، رکنالدین، دیوان اوحدی، به کوشش سعید نفیسی، امیر کبیر، 1340ش، ص115-117؛ کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، ص113. |
↑19 | رک: جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، به اهتمام مدرس گیلانی، چاپ دوم، تهران، ص129-126؛ کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، ص113. |
↑20 | مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی، ص655. |
↑21 | صاحب کتاب مجالس العشاق میگوید: «امکان ندارد که بیعشق مجاز، کسی به حقیقت رسد که المجاز قنطره الحقیقه.» [گازرگاهی، کمال الدین حسین، مجالس العشاق، ص15]. |
↑22 | هانری کُربن و محمد معین در مورد شیوه سلوک صوفیان جمال پرست و تاریخچه و مبانی طریقتی آنان، مطالب گستردهای در مقدمه کتاب عبهر العاشقین روزبهان بقلی نوشتهاند. به گمان آنها، ابوالحسن محمد بن نوری (م 295ق) و روزبهان بقلی (م606ق) از بزرگترین صوفیان مکتب جمال بودند. |
↑23 | عبهر العاشقین از نخستین کتابهایی است که درباره جمال پرستی و عشق مجازی نوشته شده است. |
↑24 | البته درباره شمس تبریزی، عشق به زنان نقل شده است و نه پسر بچهها. |
↑25 | جامی درباره عشق مجازی میگوید: «متاب از عشق رو، گرخود مجازی است». وی در کتاب نفحات الانس بیان میکند: «نزد اهل تحقیق و توحید این است که کامل آن کسی بوَد که جمال مطلق حقّ – سبحانه – در مظاهر کونی حسّی مشاهده کند به بصر، همچنان که مشاهده میکند در مظاهر روحانی به بصیرت. یشاهدون بالبصیره الجمال المطلق المعنوی بما یعاینون بالبصر الحسن المقید الصّوری». [جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص686]. |
↑26 | بدیع الزمان فروزانفر مینویسد: «احمد غزالی (متوفی 420) و عین القضاه میانجی از اعاظم صوفیه (مقتول 525) و اوحد الدین حامد بن ابی الفخر کرمانی (متوفی 635) و علی حریری (متوفی 645) و فخر الدین عراقی (متوفی 688) نیز بر این عقیده بودهاند و داستانهای شاهد بازی و جمال پرستی ایشان در کتب رجال و حکایات صوفیه مذکور است… اما شمس الدین تبریزی و مولانا… عشق به کمال و مرد کامل را که عین عشق به خدا است، اصل و پایه طریقۀ خود قرار دادهاند». [فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی، ج1، ص32]. |
↑27 | این خلاصه دیدگاه روزبهان بقلی است که جلال ستاری آن را در کتاب «عشق صوفیانه» میآورد. [رک: ستاری، جلال، عشق صوفیانه، ص224-225]. |
↑28 | کرمانی، اوحد الدین، دیوان اوحد الدین کرمانی، ص72. |
↑29 | رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشههای احمد غزالی، ص296، به نقل از محکی العاشقین، ص8. |
↑30 | ابن جوزی در المنتظم مینویسد: احمد غزالی ترک بچهای زیباروی داشت که اگر او پای منبرش حاضر نمیشد لب به سخنرانی و وعظ نمیگشود، اما روزی غزالی در مسجد جامع شهر بر منبر بود که یکی از غلامان محبوبش “بر سنت عشق” وارد شد، غزالی سر به زیر داشت و همین که سر بالا برد و نگاهش بدو افتاد، شروع به خواندن ابیات عاشقانهای چند نمود سپس عمامه از سر برگرفت و به سمت حاضرین در مجلس پرتاب کرد و از منبر پایین آمد و عدهای از بزرگان کمکش کردند تا به خانقاهی برود که نزدیک مسجد بود و مجلس وعظ بر هم خورد.» [رافعی قزوینی، عبدالکریم، التدوین، ص498؛ رودگر، محمد، عرفان جمالی در اندیشه غزالی، ص294؛ ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ص259. |
↑31 | شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، ص۱۰۹. |
↑32 | سهروردی، شهاب الدین عمر، عوارف المعارف، ص89 و 90: «چگونه باشد حال قومی که نظر کردن به شاهد مباح دارند و دعوی کنند که ما ناظر قدرت حق سبحانه و تعالی ایم. شیخ – رحمه – گفت: این اباحت محض است و شهوت پرستی صرف، و از غایت بحث و استکشاف، به تجربت، این حال محقق شده است که نظر کردن به شاهد، کف شراب شهوتست، بلکه خود اصل شهوتست.». |
↑33 | شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص123. |
↑34 | شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص127. |
↑35 | مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، ج3، ص520. |
↑36 | مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، ج3، ص504. |
↑37 | از منظر صوفیه، عشق یک حقیقت واحد است و اختلاف عشق انسان با عشق حق و همچنین عشق انسان با انسان و عشق او با حق، صرفا در شدت و ضعف است. [غزالی، احمد، سوانح العشاق، فصل 13، ص60]. |
↑38 | شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، ص209. |
↑39 | جامی، عبدالرحمن، لوائح الحق و لوامع العشق(معرّب)، ص171. |
↑40 | گازرگاهی، کمال الدین حسین، مجالس العشاق، ص25. |
↑41 | پر واضح است که این موضوع ادعایی بیش نیست و متاسفانه در موارد بسیاری، این اختلاط و همنشینی با شاهدان، عاقبت سوئی پیدا میکرد. از جمله این مفاسد را در عیاران و فتیان میتوان دید، چنانچه محمد ریاض درباره آنها مینویسد: «در فتوت نامه منظوم ناصری، این گروه به عنوان «فتیان سیفی» یاد شدهاند…. در شام (سوریه) و عراق، عیاران و شطاران از اوائل قرن دوم هجری وجود داشته و خود را «فتیان» خطاب میکردهاند، ولی بیشتر به نام حدث و احداث شهرت داشتهاند. این گروه آلوده معاصی و اخلاق بد (و حتی لواط) و غالبا دزد بودهاند. گروه آنان در سال 339 هجری به قافلهای حمله کردند که ابونصر فارابی فیلسوف هم در آن از دمشق به عسقلان سفر میکرد…. هر دو گروه (شطاران و عیاران) کاملا مقید به قوانین شرع نبودند و بعضی مواقع، جنگ را نه برای مقاصد جوانمردانه به راه میانداختند و از نظر جنسی آلودگیهائی داشته در دزدی و زشتکاریهای متعدد هم خود را آزاد میشمردند.» [همدانی، سید علی، احوال و آثار میر سید علی همدانی(شش رساله)، رساله فتوتیه (احوال و آثار میر سید علی همدانی)، تصحیح و تحقیق محمد ریاض، متن، ص292]. |
↑42 | عبدالوهاب شعرانی که از صوفیان اهل علم و اصطلاحا فاضل و باسواد به حساب میآید، با افتخار و مباهات، ماجراهای قبیح جنسی مشایخ صوفیه را نقل میکند. مثلا درباره یکی از مشایخ بزرگ صوفیه به نام «ابوخوده» آورده است: «او اسبابی فراهم میآورد که مردم او را ملامت بنمایند و در دست او عصایی بود که او را دو شعبه بود، هر کس متعرض او میشد و بر فعل او انکار میکرد با آن عصا او را میزد و همیشۀ اوقات ده نفر غلام سیاه با او بود که کلاه خود بر سر آنها میگذارد و خود او هم کلاهخود بر سر مینهاد، و از برای هر یک از این غلامان الاغی تهیه کرده بود. هر گاه سوار میشد، غلامان با او سوار میشدند و با کسی نماز نمیخواند مگر به تنهایی، و هر گاه زنی یا پسر أمردی را میدید، دهان خود را در ما تحت او میگذارد و آن را بو میکرد (مثل الاغی که در ماتحت الاغ دیگر را بو میکند) و ملاحظه نداشت که این پسرِ امیر است یا وزیر است، و لو در پیش چشم پدرش بوده باشد یا غیر او، و اصلا به کسی التفاتی نمیکرد، و اتفاق افتاد که میخواست مسافرتی بنماید، آمد که بر کشتی سوار بشود، چون داخل کشتی شد، بعضی به صاحب کشتی گفتند این را بیرون کن، زیرا اینجا با غلامان خود لواط میکند و کشتی غرق میشود، و صاحب کشتی او را بیرون کرد. او اشاره کرد به کشتی و همانجا مانند میخ بر زمین دوخته شد و از جای خود حرکت نکرد و او با غلامان پیاده شدند و بر روی آب، روان گردیدند تا به شهر شربین رسیدند.» [شعرانی، عبد الوهاب، طبقات شعرانی، ج٢، ص١١٧]. |
↑43 | همایی، جلال الدین، مولوی نامه (مولوی چه میگوید)، ج2، ص824. |
↑44 | ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ص۱۹۲-۲۰۰. |
↑45 | عین القضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، ص321. |
↑46 | جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص686. |
↑47 | افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ج2، ص638. |
↑48 | شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات، تصحیح محمد علی موحد، ص178. |
↑49 | بهاء ولد بلخی(پدر مولوی)، سلطان العلماء بهاء الدین محمد، معارف، ج1، ص29. |
↑50 | در تعبیر دیگری میگوید: «اللّه شاهد موجوداتست و نایک و فاعل ایشان، و ایشان همچون منکوحه و مفعول و مصنوع وی و… او مختلف یکی… او تصویر عروسان و دوشیزگان و مزه که دریشان نهاده است در حق مردان و نیک اللّه مردان را و فحول سایر حیوانات را آن باشد که آسیب زند به مردان به صورت و توابع ایشان از قبله و غیر آن و یکی….» (کلمات به دلیل رکاکت حذف شده است). [بهاء ولد، سلطان العلماء بهاء الدین محمد، معارف، ج2، ص21]. |
↑51 | یا میگوید: «در هر خیال که نظر کردی تو آن چیز شدی، مثلا خیال سگ دیدی تو سگ شدی، بگو ای اللّه مرا بدین زودی گربه گردانیدی، گربگک توم و اگر در ریم و خون نگری بگو ای اللّه مرا ریم و خون گردانیدی من خونگشته توم و اگر در گلزار نگری گلزار و بنفشه شوی بگو ای اللّه گلزارک توم و اگر در زن نغز نگری زن شوی بگو ای اللّه زنک نغز توم و اگر در اللّه بیچون نگری بیچون بشوی بگوی که ای اللّه بیچونک و متحیر توم و اگر در کافر نگری و در سختدلی نگری کافر سختدل شوی بگوی ای اللّه کافرک سختدلک توم و اگر در احوال نبی و رسول نگری رسول و نبی با تعظیم شوی، اکنون چون اللّه مدار تو را چنین گرداند چه عجب اگر ترا همچنین گرداند و اگر نظر حق حق زدن کس ترکان داری هزار سال عین همان حالت بگوی ای اللّه من کاین کنک توم و اگر در آن نگری که اللّه در اجزای تو صحبت و مجامعت میکن،د همه اجزای تو پر مزه اللّه شوند و آن چیزی که تو شدی چون سخن گویی از آن مستمع تو همان چیز شود و در خوشی افتد».[بهاء ولد، سلطان العلماء بهاء الدین محمد، معارف، ج2، ص174]. |
↑52 | ابن عربی، محیی الدین، ترجمه و شرح ترجمان الاشواق، ص202؛ قلم: یوْمَ یکشَفُ عَنْ ساق. |
↑53 | ابن عربی، محیی الدین، ترجمه و شرح ترجمان الاشواق، ص170. |
↑54 | ابن عربی در جایی اشاره دارد که به 15 نفر خرقه پوشانده که 14 تن از آنان، از زنان بودند و تنها یک نفرشان، مرد بوده است. [رک: ستاری، جلال، عشق صوفیانه، ص235]. |
↑55 | ابن عربی مینویسد: فإذا کان الأمر من هذا الوجه ممتنعا، و لم تکن الشهاده إلّا فی ماده، فشهود الحقّ فی النساء أعظم الشهود و أکمله… فشهوده للحقّ فی المرأه أتمّ و أکمل، لانّه یشاهد الحقّ من حیث هو فاعل و منفعل، و من نفسه من حیث هو منفعل خاصه… پس چون امر از این وجه ممتنع است و شهادت (یعنی شهود) نمیباشد مگر در ماده. پس شهود حق در نساء عند المواقعه اعظم شهود و اکمل آن است. پس شهود رجل، حق تعالی را در مرأه (یعنی در حین مواقعه) اتمّ و اکمل است. زیرا رجل، حق را در مرأه مشاهده میکند از آن حیث که حق فاعل و منفعل است. [ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ج1، ص217]. |
↑56 | ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسفار، ج7، ص179. |
↑57 | صوفیان با این که طرفدار پشت پازدن به لذایذ جسمانی هستند، در بعضی از لذایذ مادی، ولع و حرص عجیبی از خود نشان میدهند. موضوع تمایل به خوانندگی و موسیقی و رقص (که در میان آنها به عنوان «وجد» و «سماع» معروف است) یکی از این موارد است که در میان فرقههای صوفیه طرفداران بسیاری دارد، مخصوصاً قسمت خوانندگی که در غالب خانقاهها رایج است. [مکارم شیرازی، ناصر، جلوه حق، ص35]. |
↑58 | سهروردی، شهاب الدین عمر، ترجمه عوارف المعارف، ص۹۰. |
↑59 | غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ج۲، ص۵۶. |
↑60 | جام، احمد، انس التائبین و صراط الله المبین، ص۲۷۴. |
↑61 | شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۳۴۰: إِیَّاکُمْ وَ أَوْلاَدَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ اَلْمُلُوکِ اَلْمُرْدَ فَإِنَّ فِتْنَتَهُمْ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَهِ اَلْعَذَارَی فِی خُدُورِهِنَّ. |
↑62 | ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۳۶: اَلصَّبِیُّ وَ اَلصَّبِیُّ وَ اَلصَّبِیُّ وَ اَلصَّبِیَّهُ وَ اَلصَّبِیَّهُ وَ اَلصَّبِیَّهُ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمْ فِی اَلْمَضَاجِعِ لِعَشْرِ سِنِینَ. |
↑63 | نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۳۵۱: وَ إِذَا قَبَّلَ اَلرَّجُلُ غُلاَماً بِشَهْوَهٍ لَعَنَتْهُ مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاءِ وَ مَلاَئِکَهُ اَلْأَرْضِ وَ مَلاَئِکَهُ اَلرَّحْمَهِ وَ مَلاَئِکَهُ اَلْغَضَبِ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ سٰاءَتْ مَصِیراً. |