پرش به محتوا
خانه » منتقدان تصوف » حدیقة الشیعة

حدیقه الشیعه

    کتاب «حدیقه الشیعه» اثر کلامی از «مقدس اردبیلی»، با قلمی ساده و روان و با دلائل عقلی و نقلی، درباره امامت و فضائل ائمه اطهار علیهم السلام و به زبان فارسی است. در بخشی از این کتاب پیرامون فرقه‌های صوفیه بحث شده و روایاتی از اهل بیت علیهم السلام در نقد تصوف نقل گردیده است که از طُرُق دیگری به دست ما نرسیده است. مشهور علما و رجالیون شیعه در سده‌های گذشته، «حدیقه الشیعه» را اثر «مقدس اردبیلی» می‌دانستند اما غالب صوفیان، در انتساب کتاب «حدیقه الشیعه» تشکیک کرده‌اند.

    فهرست

    درباره مؤلف

    «احمد بن محمد اردبیلی» (متوفای ۹۹۳ق) معروف به «مقدس و محقق اردبیلی» از فقهای امامیه در قرن دهم هجری می‌باشد. مقدس اردبیلی در علوم عقلی و نقلی تبحر داشت. «مجمع الفائده و البرهان، حاشیه بر شرح تجرید، حدیقه الشیعه، زبده البیان فی أحکام القرآن» از مهم‌ترین آثار او نام برده شده است. محقق اردبیلی معاصر شیخ بهایی و شاه عباس اول بوده[1]شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۶۰. و در سال‌های ۹۸۴-۹۹۳ق مرجع تقلید بود. وی در اواخر عمر در نجف از تدریس علوم عقلی سر باز زد و تا زنده بود به تدریس علوم نقلی پرداخت.[2]افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج۱، ص۹۰. حوزه علمیه نجف در زمان ریاست او رونقی دوباره یافت[3]گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، ج۱، ص۱۸۱. و به محقق اردبیلی معروف شد.[4]مدرس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، ج۵، ص۳۶۷. او در ماه صفر ۹۹۳ق درگذشت[5]امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۸۰؛ افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج۱، ص۹۰؛ حر عاملی، محمد بن حسن، … ادامه پاورقی و در ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خاک سپرده شد.[6]مدرس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، ج۵، ص۳۷۰؛ حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ص۵۶.

    اسامی کتاب

    این کتاب دارای نسخه‌های فراوانی بوده و در فهرست‌ها با نام‌های مختلفی یاد شده است:

    • حدیقه الشیعه فی تفصیل احوال النبی (صلی الله علیه وآله) و الائمه؛
    • حدیقه الشیعه فی اُصول الدّین؛
    • زُبدهُ الشیعه فی تفصیل احوال النبی و الائمه؛[7]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، مقدمه صادق حسن زاده، ص32 و ص33.
    • آقا بزرگ طهرانی در الذریعه، آن را «امامت» نیز معرفی می‌کند.[8]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۲، ص۳۲۲.

    محتوای کتاب

    حدیقه الشیعه در 2 مجلد، به بحث از زندگانی رسول خدا صلی الله علیه وآله و دفاع از حقانیت شیعه می‌پردازد:

    جلد اول: در شرح زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که هیچ اطلاعی از آن نبوده و نسخه‌ای از آن موجود نیست.

    جلد دوم: در اثبات امامت و زندگانی امامان شیعه علیهم السلام.

    ویژگی‌های کتاب

    حدیقه الشیعه یکی از مهمترین کتبی است که در اثبات امامت اهل بیت علیهم السلام و نقل فضائل آن‌ها و مبارزه با بدعت‌ها و انحرافات موجود در جامعه اسلامی نگاشته شده است.

    امتیازهای کتاب:

    • سادگی و قوت متن در کنار استحکام استدلال‌ها؛
    • جامعیت نویسنده در دو جهت تحقیق (علم) و تقدّس (معنویت)؛
    • اشتمال بر مطالبی از کتب پیشینیان؛ (که به علت‌های گوناگون مفقود شده است)
    • مبسوط‌ترین و جامع‌ترین کتاب تألیف شده در نقد تصوف تا قرن دهم؛

    نسخه‌شناسی و چاپ

    • قدیمی‌ترین نسخه در کتابخانه لُس‌آنجلس آمریکا به سال ۱۰۷۴ق.
    • نسخه‌ای ناقص از قرن دهم هجری در کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
    • نسخه خطی کتابخانه وزیری یزد به سال ۱۰۹۴ق.
    • نسخه خطی کتابخانه ملی در سال ۱۰۹۸ق با خط مسلم بن حکیم حیدری.
    • نسخه خطی کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی در سال ۱۱۱۶ق به خط اسد محمد.
    • نسخه چاپ سنگی سال ۱۲۶۰ق.
    • این کتاب، توسط انتشارات انصاریان در قم چاپ گردیده که چندین بار تجدید چاپ شده است.

    انتساب کتاب

    درباره انتساب این کتاب به «مقدس اردبیلی» نظرات مختلفی بیان شده است که در ادامه ضمن اشاره به آن‌ها، صحیح‌ترین نظر یعنی «صحت انتساب کتاب حدیقه الشیعه» اثبات می‌شود.

    دیدگاه اول: اعتبار حدیقه الشیعه

    طبق نظر اول، این کتاب در نهایت اعتبار بوده و از آثار مسلّم مرحوم مقدس اردبیلی است.

    قائلین این نظریه عبارتند از: مشهور علماء شیعه، اعم از اصولی، رجالیون و محدثین عالی مقام، این نظر را داشته‌اند.

    ادله اعتبار کتاب حدیقه الشیعه

    دلیل اول: شهرت حدیقه الشیعه

    از مهمترین راه‌های کشف صحت انتساب یک کتاب، شهرت انتساب آن به مؤلف و وجود نسخه‌هایی از کتاب که در زمان حیات مؤلف یا نزدیک به آن دوران کتابت شده و نیز قرائن داخلی و خارجی که بیانگر زمان تألیف و مؤلف کتاب باشد، از دیگر راه‌های اثبات اعتبار و شناخت مؤلف کتاب است.

    کتاب حدیقه الشیعه در دوران نزدیک به عصر مؤلف بسیار مشهور بوده و نسخه‌های متعددی داشته است. چنانچه در کلمات موافقان، تصریح به شهرت «حدیقه الشیعه» در شهرهای نجف، قم، مشهد، اصفهان و تبریز نقل شده است.

    بزرگانی همچون «فخر الدین طریحی نجفی» (979-1085ق) که حیات مقدس اردبیلی را درک کرده و در زمان فوت محقق اردبیلی نزدیک به 14 سال داشته، «شیخ حر عاملی» (1033-1104ق) که در مشهد مقدس زندگی می‌کرده، «میرلوحی سبزواری اصفهانی» (990-1081ق)، «علامه محمدباقر مجلسی» (1037-1110ق) و «ملاطاهر قمی» (م1098ق) و بسیاری دیگر از علما، از «حدیقه الشیعه» استفاده کرده و برخی از آن‌ها به شهرت و کثرت نسخه‌های خطی کتاب نیز تصریح کرده‌اند.

    برخی از محققین، عدد نسخه‌های شناسایی شده از حدیقه الشیعه را قریب به 60 نسخه می‌دانند.[9]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، مقدمه صادق حسن زاده، ص34.

    دلیل دوم: نسخه‌های مکتوب در عصر مؤلف

    نسخه‌ای در کتابخانه مجلس شورای اسلامی وجود دارد که گفته می‌شود متعلق به قرن دهم است.[10]حائری، عبدالحسین، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملّی، 1348، ج17، ص175. این نسخه دارای دو ویژگی مهم دیگر نیز می‌باشد: اول آنکه مشتمل بر بخش مذمت صوفیه است و دوم آنکه در آن تصریح به نام «مقدس اردبیلی» نیز شده است.[11]این نسخه با نام «رساله در معجزات» بسیار قدیمی است و مشتمل بر فصل یازدهم تا آخر کتاب است. [کتابخانه مجلس، شماره … ادامه پاورقی

    همچنین نسخه‌ای از تلخیص «حدیقه الشیعه» در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود که در حیات «مقدس اردبیلی» نگاشته شده و لذا نویسنده آن در ابتدای رساله، دعای «أدام الله إفادته» را قرین نام «مقدس اردبیلی» ذکر کرده است. این نسخه در ضمن «مجموعه محمدمقیم سبزواری» قرار دارد، و در پایان رساله، مؤلف این منتخب، «صاحب سفینه» (شیخ عباس قمی، 1294-1359ق) معرفی شده است، تاریخ کتابت این مجموعه، سال1097 است.[12]نسخه خطی مجموعه محمدمقیم سبزواری، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 76490، ص95.

    « محمدجعفر کبودر آهنگی» (م1238ق) از اقطاب صوفیه در « مرآه الحق»[13]کبودرآهنگی، محمد جعفر، مرآه الحق، ص41. و «محدث نوری» (م1320ق) نیز نسخه‌ای دیگر از همین تلخیص را دیده و عباراتی از آن را در کتبشان نقل کرده‌اند.[14]نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج2، ص100.

    دلیل سوم: قرائن داخلی

    قرائن داخلی، قرائنی در متن کتاب است که صحت انتساب آن را تأیید می‌کند. قرائن و اَمارات متعددی شاهد بر صدق صحت انتساب کتاب شریف «حدیقه الشیعه» به محقّق اردبیلی وجود دارد که ذیلا بیان می‌شوند:

    قرینه اول: تصریح به نام مقدس اردبیلی

    مقدس اردبیلی در دو جا از کتابش به نام خود تصریح کرده است. اول: در بخش «فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام.»[15]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص512. و دوم: در بخش «رد بر تصوف» که جزئی از تاریخ امام صادق علیه السلام می‌باشد.[16]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، 1383، ج2، ص802.

    قرینه دوم: ارجاع به سایر کتب اردبیلی

    مقدس اردبیلی در «حدیقه الشیعه» به مناسبت‌های مختلف (در 14 مورد)، به سایر کتاب‌های خود ارجاع می‌دهد[17]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، مقدمه صادق حسن زاده، ص44.، و از آن‌ها مطالبی را نقل می‌کند، تا جایی که کتاب «حدیقه الشیعه» را می‌توان بهترین منبع در شناخت سایر آثار مؤلف دانست. ایشان 8 مرتبه به کتاب «رساله اعتقادات» خود[18]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، صفحات 7، 12، 40، 52، 639، 641، 1006، 1028. و گاه به «زبده البیان»[19]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص749. و نیز به «مجمع الفائده»[20]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص81. ارجاع داده و چندین مرتبه از کتاب «نص جلیّ فی إمامه مولانا علی» نام برده است.[21]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، صفحات 789، 792، 797، 990. به عنوان نمونه یکی از عبارات وی چنین است:

    «و باید دانست که ایثار حضرت امیر، دلیل است قوی بر آنکه هر چند کسی صرف مال خود در خیرات و تصدقات کند، اسرافش نتوان گفت… چنانچه در شرحی بر ارشاد فقه این فقیر، نوشته به تقریب مذکور گشته در کتاب زکاه در تحت آیه…»[22]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص82.

    جالب این است که این مطلب در «مجمع الفائده»[23]مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج4، ص287. و «زبده البیان»[24]مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان فی احکام القرآن، ص198. نیز آمده است اما نویسنده «کاشف الحق» ( معزالدین اردستانی) که ذکر تمام ارجاعات اردبیلی را مخل به مقصود خود می‌دیده، اکثر این ارجاعات را حذف کرده است.

    قرینه سوم: ارجاع و تصریح به جزء اول

     مؤلف بارها به جزء اول کتاب – که امروزه مفقود است – ارجاع داده[25]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص3. و یا تصریح می‌کند که بخش موجود فعلی، جلد دوم از کتاب «حدیقه الشیعه» است[26]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، صفحات 425، 598، 631، 740، 801. اما مؤلف « کاشف الحق» (معزالدین اردستانی) تمام این ارجاعات را از کتاب خود حذف کرده است. مقدس اردبیلی در کتابش می‌نویسد: «چون جزء اول کتاب حدیقه الشیعه که ذکر مجملی از احوال آباء و اجداد و مختصری از حالات سید کائنات بود، سمت اتمام یافت، شروع می‌رود در تحریر جزء دوم که…»[27]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص3. با دقت در سیاق این عبارات روشن می‌شود که این ارجاعات دقیق، از اصل کتاب حذف گردیده نه اینکه افزوده شده باشد.

    قرینه چهارم: همخوانی با سایر کتب اردبیلی

    بسیاری از مطالب و استدلال‌های «حدیقه الشیعه» با سایر کتاب‌های محقق اردبیلی مطابقت و اتحاد دارد. با مراجعه به «بخش امامت» از کتاب «اصول دین» و «حاشیه شرح تجرید» و مقارنه آن‌ها با «حدیقه الشیعه»، اتحاد مطالب، استدلال‌ها و منابع آن‌ها با یکدیگر، به خوبی مشاهده می‌شود.[28]برخی از این موارد در مقدمه «کتاب اصول دین» مقدس اردبیلی ذکر شده است. [ر.ک: مقدس اردبیلی، احمد، کتاب اصول دین، … ادامه پاورقی نکته قابل توجه این است که اتحاد و تطابق این کتاب‌ها تا حدی است که روش و یا اشتباهاتی که در کتاب «مجمع الفائده» دیده می‌شود، عیناً در «حدیقه الشیعه» نیز موجود است، به عنوان نمونه در هر دو کتاب، «بشاره المصطفی» را تألیف «سید بن طاووس» معرفی می‌کند، و بسیاری از علما را نام نمی‌برد، بلکه با نسبت دادن به کتاب‌هایشان از آن‌ها یاد می‌کند، مثلاً می‌گوید: «صاحب کافی» و یا «صاحب کشاف» و نمونه‌های متعددی از این نوع، در ضمن پاسخ به شبهات ذکر می‌شود.

    قرینه پنجم: مقایسه حدیقه الشیعه و کاشف الحق

    با مقایسه دو کتاب «حدیقه الشیعه» و « کاشف الحق» اثر «معزالدین اردستانی» می‌توان به این حقیقت پی برد که نویسنده «کاشف الحق» همان مطالب «حدیقه الشیعه» را همراه با اضافاتی اندک و حذفیاتی مربوط به مطاعن و مذمت صوفیه، در کتابی گرد آورده و به خود نسبت داده است. اردستانی هرجا مقدس اردبیلی به کتب خود ارجاع داده را حذف کرده و در مواردی که حذف ارجاع، به معنا خللی وارد می‌کرده، بالاجبار عبارت را تغییر داده و با افزودن نام مقدس اردبیلی به متن، می‌گوید: «علامه اردبیلی در فلان کتاب خود گفته است…».[29]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص1006.

    «محدث ارموی» (۱۳۵۸ش)، تصحیح‌کننده و پژوهش‌گر متون کهن و قرآن‌پژوه، در رساله «فیض الإله» پس از مقایسه چندین مطلب از این دو کتاب معتقد است اگر کسی کتاب «حدیقه الشیعه» را با «کاشف الحق» مقایسه کند به روشنی خواهد فهمید که «کاشف الحق» از «حدیقه الشیعه» سرقت شده است.[30]حسینی ارموی، جلال الدین، فیض الاله فی ترجمه القاضی نور الله، ص83.

    «معزالدین اردستانی» تمایلات آشکار صوفیانه داشته است و نه تنها بخش مطاعن صوفیه حدیقه الشیعه را حذف کرده است، بلکه در سایر موارد نیز کوچکترین و جزئی‌ترین انتقاد به فرقه‌های صوفیه حتی صوفیه اهل سنت و قائلان به حلول و اتحاد را در «کاشف الحق» حذف نموده، و در عوض، اشعار صوفیانی همچون مولوی را در بسیاری از صفحات کتاب گنجانده و گاه پس از ذکر نام مشایخ صوفیه، الفاظ مدحی را نیز افزوده است. بنابرین، رد بر صوفیه در کتاب «حدیقه الشیعه» منحصر به بخش خاصی از آن نیست، بلکه در سایر ابواب کتاب نیز در موارد متعددی، محقق اردبیلی، به تناسب، در رد آن طائفه مطالبی بیان کرده که تمامی این موارد در « کاشف الحق» حذف شده است.

    دلیل چهارم: شهادت اهل خبره

    یکی از قرائن صحت انتساب «حدیقه الشیعه» به مقدس اردبیلی، شهادت اهل فنّ و خبرگان مورد وثوق، از علمای رجال و نسخه‌شناسان، از قدیم تا زمان حاضر بر این موضوع می‌باشد، عالمانی همچون «شیخ حر عاملی، شیخ سلیمان بحرانی، عبدالله سماهیجی، علامه افندی، یوسف بحرانی، محدث نوری، آقا بزرگ طهرانی و…» که ذیلاً بدان‌ها اشاره می‌شود.

    عالمان بزرگی از فُقها، محدثان و اهل رجال، بر صحت انتساب این کتاب تصریح کرده‌ و یا مطالب بخش صوفیه آن را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند که بیانگر اعتماد آن‌ها بر این کتاب است. در کتاب «کشف الحقیقه» نام بیش از 60 عالم و فقیه و رجالی و کتابشناس از قرن 11 تا زمان حال ذکر شده است و در اینجا به ذکر نام برخی از آن‌ها اکتفا می‌شود:

    صاحب کتاب فضائح المبتدعه (نیمه اول قرن 11)، میرلوحی سبزواری اصفهانی (حدود990 – 1081ق) در «سلوه الشیعه»[31]میرلوحی سبزواری اصفهانی، سیدمحمد، سلوه الشیعه، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت:10_22027.، فخرالدین طریحی نجفی (979-1085ق)[32]تبریزی، محمدقاسم، میراث فقهی غناء و موسیقی، ج4، ص2878.، علی بن محمد بن الحسن بن زین الدین (1014-1104ق) در رساله «السهام المارقه»[33]عاملی، علی بن محمد بن الحسن بن زین الدین، السهام المارقه من أغراض الزنادقه، مخطوط، 1075ق، کتابخانه مجلس، ص39 و … ادامه پاورقی، صاحب کتاب الوقیعه فی سبّ المبتدعه (از علمای نیمه اول قرن 11)[34]بهبهانی کرمانشاهی، محمدعلی بن وحید، خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، ج2، ص183.، صاحب کتاب شهاب المؤمنین (از علما و سادات نامدار قرن 11)[35]عصام، محمد بن نظام الدین، نصیحه الکرام (مخطوط)، ص117.، محمدطاهر قمّی (م1098ق) در کتاب «ملاذ الاخیار»[36]محمدعلی بهبهانی و میرزای قمی نام کتابی را که ملاطاهر در آن، تصریح به انتساب حدیقه الشیعه به محقق اردبیلی کرده … ادامه پاورقی، علی بن داود الخادم الأسترابادی (زنده در 1076ق) در کتاب «انساب النواصب» که در محرم سال 1076ق تألیف آن به پایان رسیده است.[37]خادم استرآبادی، علی بن داود، أنساب النواصب، ص138.، شیخ حر عاملی (1033-1104ق) که یکی از بزرگترین محدثین و کتاب شناسان شیعه است، در کتاب‌های متعددش بر اعتبار حدیقه الشیعه تأکید کرده است. مانند: رساله فقهی «حرمت غناء» که در سال 1073ق از تألیف آن فراغت یافته[38]حر عاملی، محمدحسن، مجموعه رسائل در شرح احادیث کافی، ج2 ص344.، «اثباه الهداه»، «أمل الآمل»[39]حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل، ج2، ص23. و «اثنی عشریه» که در سال 1076ق تألیف شده، به بی‌احترامی بعضی از صوفیه به مقدس اردبیلی و تشکیک در انتساب حدیقه الشیعه به وی اشاره کرده و پاسخ محکم و مستدلی به این توهم داده است[40]حر عاملی، محمد بن حسن، اثنی عشریه، 1381، ص30.، علامه محمدباقر مجلسی (1037-1110ق) در کتاب «عین الحیات» که آن را در سال 1073ق تألیف نموده، تصریح به انتساب حدیقه الشیعه کرده است.[41]مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص456.، محمد مجذوب تبریزی (م1093ق) در کتاب «الهدایا لشیعه أئمه الهدی»[42]مجذوب تبریزی، محمد، الهدایا لشیعه ائمه الهدی، ج1، ص98.، معین الدین مولی محمدعصام (قرن 11 هجری) در کتاب «نصیحه الکرام و فضیحه اللئام» که تاریخ تألیف آن بین سال‌های 1076ق تا 1080ق است.[43]عصام، محمد بن نظام الدین، نصیحه الکرام، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت:86039، ص117.، جلال الدین امیر (از علمای قرن 11) که از وی کتاب «تلخیص حدیقه الشیعه» به جای مانده است.[44]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج4، ص422.، احمد تونی (م1083ق) در رساله «مذمت صوفیه»[45]تونی، احمد، رساله مذمت صوفیه، مخطوط، کتابخانه آستان قدس، شماره ثبت:۶۹۷۳.، محمدقاسم بن محمدرضا تبریزی (زنده در 1097ق) در رساله «الردّ علی المجوّزین للغناء فی القرآن»[46]تبریزی، محمدقاسم، میراث فقهی غناء و موسیقی، ج4، ص2878.، محمدرحیم بروجردی مشهدی (متوفی۱۱۱۷ق) در جواب استفتائی از علمای مشهد، محدث جزائری (1050-1112ق) در آثار متعدد از جمله در «الانوار النعمانیه»[47]جزائری، سید نعمه الله، الانوار النعمانیه، ج2، ص256.، سلیمان بن عبدالله بحرانی (م1121ق) در کتاب «بلغه الرجال»، عبدالله افندی اصفهانی (م1130ق) که یکی از بزرگترین کتاب شناسان شیعه است در کتاب «ریاض العلماء»، در شرح حال مقدس اردبیلی به صحت انتساب حدیقه الشیعه تصریح کرده[48]افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج1، ص56. و نیز نام «تلخیص حدیقه الشیعه» را در این کتاب دو بار ذکر کرده است[49]افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج3، ص216.، عبدالله بن صالح سماهیجی (م1135ق)، محمد جعفر خراسانی کرباسی (1080-1175ق) در کتاب «إکلیل المنهج»[50]خراسانی کرباسی، محمدجعفر، اکلیل المنهج، ص128.، محدث بحرانی (م1186ق) در آثار متعدد، از جمله «لؤلؤه البحرین»[51]بحرانی، یوسف، لؤلؤه البحرین، ص145.، محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی (م1208ق) در «الشفاء فی أخبار آل المصطفی» که آن را در سال 1178ق تألیف کرده، بر صحت انتساب کتاب تأکید بلیغی دارد[52]تبریزی، محمدرضا، میراث حدیث شیعه، ج13، ص570.، محمدعلی بهبهانی (1144-1216ق) در کتاب‌های متعدد به تفصیل و با جدیت تمام به دفاع از حدیقه الشیعه برخاسته است[53]بهبهانی کرمانشاهی، محمدعلی بن وحید، خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، ج1، ص37.، میرزای قمی (1151-1231ق) در کتاب «المسائل الرکنیه»، مازندرانی حائری (1159-1215ق) در «منتهی المقال»[54]حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال، ج1، ص311.، ملامحمدکاظم هزارجریبی (م1236ق) در کتاب «کنزالفوائد»[55]هزارجریبی، محمد کاظم بن محمد، کنز الفوائد، مخطوط، ص166 و ص170.، کنتوری نیشابوری (1240-1286ق) از کتاب شناسان معروف در «کشف الحجب و الاستار»[56]کنتوری نیشابوری، سید اعجازحسین، کشف الحجب، ص194.، ثقه الاسلام تبریزی (1277-1290ق) از کتاب شناسان مشهور در «مرآه الکتب»[57]ثقه الاسلام تبریزی، علی، مرآه الکتب، ج2، ص194.، محمدباقر خوانساری (1226-1313ق) در «روضات الجنات»[58]خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج1، ص83.، جابلقی بروجردی (م1313ق) در «طرائف المقال»[59]جابلقی بروجردی، سیدعلی، طرائف المقال، ج1، ص122 و ج2، ص401.، محدث نوری (م1320ق) در خاتمه «مستدرک الوسائل»[60]نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج2، ص91.، عبدالله مامقانی (1290-1351ق) در «تنقیح المقال»[61]مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج7، 206.، سیدحسن صدر عاملی (م1354ق) در «تکمله أمل الآمل»[62]صدر عاملی، سید حسن، تکمله امل، ص183.، سید محسن امین عاملی (1284-1371ق) در «اعیان الشیعه»[63]امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج3، ص82.، آیت الله العظمی بروجردی (م1380ق) در مجلدات متعدد «جامع أحادیث الشیعه»[64]طباطبائی بروجردی، سید حسین، جامع احادیث شیعه، ج13، ص376.، آقا بزرگ طهرانی€ (1293-1389ق) در چندین مورد از «الذریعه»[65]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج2، ص487 و ج3، ص107.، مدرس خیابانی (1296 1373ق) در «ریحانه الأدب»[66]مدرس خیابانی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج5، ص369.، آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی (1317- 1413ق) در «معجم رجال الحدیث»[67]خوئی، سید ابوالقاسم، معجم الرجال، ج2، ص225. و ده‌ها عالم دیگر از محدثین و فقها و رجالیین رضوان الله علیهم أجمعین.

    دلیل پنجم: کلام میرلوحی سبزواری

    «حدیقه الشیعه» سال‌ها قبل از «کاشف الحق» – که در سال 1058ق توسط اردستانی تالیف شده – در نزد « میرلوحی سبزواری» (زنده در سال 1081ق) و نزد مؤلف کتاب « فضائح المبتدعه» موجود بوده است.

    میرلوحی سبزواری در « سلوه الشیعه» که منتخبی از فصل چهارم کتاب «توضیح المشربین» اوست، دو بار از «حدیقه الشیعه» مقدس اردبیلی نام می‌برد. مرتبه اول: در ضمن عبارتی از کتاب «فضائح المبتدعه» که می‌گوید تألیف یکی از علمای معاصر است و مرتبه دوم: در هنگامی که صاحبان تألیف، بر ضد صوفیه را می‌شمارد.[68]میرلوحی سبزواری اصفهانی، سیدمحمد، سلوه الشیعه، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت10_22027.[69]تاریخ تألیف کتاب «سلوه الشیعه» اواسط سال 1060ق است و به تصریح مؤلف، این کتاب منتخبی از کتاب دیگر مؤلف به نام … ادامه پاورقی

    بخش «مذمت صوفیه» کتاب «حدیقه الشیعه» به احتمال قوی در سال 1051ق در نزد میرلوحی سبزواری موجود بوده و قبل از آن تاریخ نیز در نزد مؤلف «فضائح المبتدعه» نیز وجود داشته است و حال آنکه معزالدین اردستانی، «کاشف الحق» را در سال 1058ق تنظیم کرده است، و حتی اگر در سال 1055ق نیز آن را به پایان رسانده باشد،[70]چنانچه برخی با لحاظ یک نسخه مشکوک و با اعراض از دیگر نسخ که به روشنی تاریخ 1058ق در آن مکتوب است، بر آن اصرار … ادامه پاورقی مشخص است که سال‌ها قبل از این تاریخ، بخش رد صوفیه «حدیقه الشیعه» وجود خارجی داشته است.

    با توجه به این نکته، احتمال تحریف و کپی از « کاشف الحق» و ساخته شدن «حدیقه الشیعه» توسط شخصی مجهول، از اساس منتفی خواهد بود. حتی با صرف نظر از این نکته، بی‌شک این بخش از حدیقه الشیعه در سال 1060ق و لا اقل کمی قبل از آن، در اختیار «میرلوحی سبزواری» و مؤلف «فضایح المبتدعه» بوده است و احتمال جعل و افزودن «مذمت صوفیه» به بخشی خاص از کتاب و موارد متعدد جزئی، در سراسر کتاب در مدتی کوتاه، به کتابی که در هند تالیف شده است، بسیار بعید به نظر می‌رسد.

    دلیل ششم: قراین خارجی

    مراد از قرائن خارجی، اموری است که با قطع نظر از متن کتاب، دلالت بر صحت انتساب کتاب دارد.

    قرینه اول: شهادت ناسخ کاشف الحق به سرقت

    آقابزرگ طهرانی در «الذریعه» نقل می‌کند در کتابخانه «شیخ الشریعه اصفهانی» نسخه‌ای از کتابی به نام «الإمامه» مشاهده کرده است که مطالب کتاب حدیقه الشیعه را دربرداشته و نویسنده، آن را به خود نسبت داده است و تاریخ نگارش آن سال 1058 قمری بوده است[71]مؤلف در پایان کتاب در ضمن شعری می‌گوید: بود پنجاه و هشت بعد هزار*****که به پایان رسید این گفتار.، کاتب این نسخه «محمد سعید بن اسماعیل المداح السمنانی» است و بر روی آن – که تاریخ کتابتش سال 1077 است – بیت شعری را کتابت کرده است:

    این مؤلف اگر چه از شیعه است*****لیک دزد حدیقه الشیعه است[72]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج2، ص323.

    این نکته نیز شاهدی بر شهرت کتاب حدیقه الشیعه مقدس اردبیلی در آن تاریخ می‌باشد.

    قرینه دوم: انحصار مخالفت، به فرقه صوفیه

    در طول تاریخِ تالیف این کتاب، هیچ یک از علمای شیعه، از متخصصین در علم رجال و کتاب شناسی و محدثان و فقیهان، منکر اعتبار کتاب نبوده‌اند و مخالفین کتاب فقط منحصر در مشایخ فرقه صوفیه و متمایلین به افکار آن‌ها بوده است.

    قرینه سوم: محتوا و سبک نگارش کتاب

    مناسبت محتوای علمی و سبک نگارش کتاب با شخصیت علمی و سبک دیگر آثار مقدس اردبیلی، شاهد دیگری بر انتساب حدیقه الشیعه به وی است. سبک نگارش «حدیقه الشیعه» همچون سایر آثار او به دور از جهات شعری و ادبی و خالی از مطالب عرفانی و صوفیانه است، و بر تمام آثار وی روشی فقهی، کلامی و نیز ادبیاتی ساده و یکسان حاکم است. تمام مطالب مذکور در کتاب، مستند و همراه با ذکر منابع متناسب با موضوعات کتاب است و دقت‌های جالب و منحصر به فردی در تمام مباحث کتاب از جمله بخش «مذمت صوفیه» مشاهده می‌شود.

    قرینه چهارم: بعید بودن احتمال جعل کتاب

    جعل کتاب به اسم عالمی بزرگ و مشهور همچون «مقدس اردبیلی» در زمانی نزدیک به زمان حیات وی، بسیار بعید و – به تعبیر محدث نوری – عادتاً غیر ممکن است.

    دیدگاه دوم: تألیف شاگرد مجلسی

    گفته شده این کتاب، تالیف یکی از شاگردان «علامه مجلسی» است.

    قائلین: این قول از جانب برخی از معاصرین و عرفان دوستان مطرح شده است.[73]آشتیانی، جلال الدین، کیهان اندیشه، 1365، ش7، ص31.

    نقد و بررسی

    ادله متعددی دلالت بر بطلان این دیدگاه دارد:

    اول: وجود نسخه خطی «حدیقه الشیعه» که در زمان حیات مؤلف (م993ق) یا نزدیک به آن، کتابت شده است.

    دوم: نقل قول علامه مجلسی در کتاب «عین الحیات» از کتاب «حدیقه الشیعه» در سال 1073ق.[74] (مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص456.

    سوم: شهادت علمای بزرگ و مورد وثوق و اطمینان، مبنی بر وجود کتاب «حدیقه الشیعه» در نزد آن‌ها در سال‌های 1060 و 1071 و 1073.

    بنابراین احتمال اینکه «حدیقه الشیعه» پس از علامه مجلسی (م1110ق) و توسط شاگردان ایشان تألیف شده باشد، از اساس منتفی است.

    دیدگاه سوم: تألیف علمای ضد تصوف

    برخی این کتاب را از تالیفات عالمانی ضد صوفی، در عصر صفوی دانسته‌اند.

    قائلین: برخی از موافقان عرفان و تصوف این قول را پذیرفته و نوشته‌اند: «از گفته‌های اهل فن چنان نتیجه باید گرفت که این کتاب را یکی از مؤلّفان آغاز دولت صفوی یا اواخر دولت گورکانیان نوشته است که روایات ضعیف بسیار دارد. و نام احمد اردبیلی و زبده البیان در این کتاب از آنجا آمد که نسخه‌ای از این حدیقه در تصرف احمد اردبیلی بوده، در حاشیه آن توضیحاتی نوشته است و ناسخان، پس از آن، جزءِ متن کردند و باز محمد بن غیاث بن محمد آن را تلخیص کرده است، وگرنه آن اخبار ضِعاف و بی‌اصل را با عبارت فارسی فصیح نمی‌توان به عالمی مدقّق نسبت داد که اصلاً آذربایجانی بود.»[75]شعرانی، ابوالحسن، تفسیر نور علی نور، 1384، ج1، ص9.

    نقد و بررسی

    منشأ این نظریه، بی‌دقتی افندی اصفهانی (1066- 1130ق) در عبارات «ریاض العلماء» و «تعلیقه أمل الآمل» است. افندی اصفهانی در این دو کتاب، یکی از آثار مقدس اردبیلی را «حواشی کتاب کاشف الحق» می‌شمرد.[76]افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج1، ص57؛ افندی اصفهانی، عبدالله، تعلیقه أمل الآمل، ص97.

    قائلین به این نظریه گمان کرده‌اند که «حدیقه الشیعه» همان کتاب «کاشف الحق» است که در اختیار مقدس اردبیلی بوده و وی بر این کتاب حاشیه‌هایی را نگاشته که این حواشی توسط ناسخان، به متن منتقل گردیده و به همین جهت نام اردبیلی و کتاب‌های او به متن این کتاب، وارد شده است. حال آنکه بی‌شک مراد افندی اصفهانی از کتاب «کاشف الحق»، کتاب مستقل دیگری است که هیچ ارتباطی به «حدیقه الشیعه» و موضوع آن ندارد. زیرا:

    اولاً) تنها کتابی که به این نام کاشف الحق)، قبل از مقدس اردبیلی (م993ق) تالیف شده، شرحی است که «مولی محمد بهرام» بر «تلخیص المرام» علامه حلی نگاشته[77]در الذریعه می‌گوید: «تلخیص المرام: فی معرفه الأحکام و قواعد الفقه و مسائله الدقیقه علی سبیل الاختصار، لآیه … ادامه پاورقی و موضوع این کتاب، در احکام و قواعد فقهی است.

    ثانیاً) افندی اصفهانی در «ریاض العلماء» غیر از این حاشیه، از کتاب «حدیقه الشیعه» نیز نام برده است و به همین جهت وجهی برای این توهم باقی نمی‌ماند.

    ثالثاً) با توجه به قرائنی که در مباحث پیش رو خواهد آمد، احتمال تالیف حدیقه الشیعه در اواخر قرن نهم یا در اوایل حکومت صفویه ممکن نیست.

    دیدگاه چهارم: تحریف در زیادت

    گفته شده حدیقه الشیعه تالیف مقدس اردبیلی است اما بخش «مطاعن صوفیه» این کتاب را یکی از فضلای قم یا یکی از شاگردان مقدس اردبیلی نوشته است.

    قائلین: این دیدگاه برخی اقطاب صوفیه مثل « محمدجعفر کبودرآهنگی» (1238ق) در « مرآه الحق» است که این مطلب را نسبت به بخش «مطاعن صوفیه» از «سیدابراهیم همدانی» نقل می‌کند.[78]کبودرآهنگی، محمد جعفر، مرآه الحق، ص74. شاگرد او، زین العابدین شیروانی (1253ق) در « حدائق السیاحه» این داستان را پرورش می‌دهد و این ادعا را نسبت به تمام کتاب کرده و جاعل را شخصی به نام «روحی معرکه گیر» معرفی می‌کند.[79]شیروانی، زین العابدین، حدائق السیاحه، ص418.

    نقد و بررسی

    این ادعا هیچ دلیل و شاهدی ندارد. نام «روحی معرکه گیر» را در هیچ کتاب تذکره و شرح حال نگاری نمی‌توان یافت، مگر در امثال کلمات صوفیان. علاوه اینکه، چگونه می‌توان تصدیق کرد فردی مجهول الحال که احدی او را نمی‌شناسد کتابی به این اهمیت بنویسد و به عالم بزرگ و مشهوری مثل «مقدس اردبیلی» نسبت دهد و علمای بزرگ و نزدیک به زمان او نیز آن کتاب را بی‌هیچ خدشه و اشکالی بپذیرند و در این میان، فقط صوفیه آن هم پس از گذشت بیش از یک قرن از تألیف این کتاب، از آن آگاه شوند؟

    برخی گفته‌اند «روحی معره گیر»، همان عالم جلیل القدر میر لوحی سبزواری (م1082ق) است. وی از شاگردان میرداماد (م1040ق) است و مخالفت شدیدی با صوفیه داشته و تالیفات متعددی در این زمینه به جای گذاشته است و نسبت تحریف و جعل کتاب حدیقه الشیعه به این عالم فرزانه که توثیقات فراوانی دارد، بهتانی عظیم و نسبتی نارواست.

    دیدگاه پنجم: عدم صحت انتساب کتاب

    گفته شده کتاب حدیقه الشیعه نسخه تحریف شده‌ای از کتاب « کاشف الحق» تالیف « معزالدین اردستانی» (زنده در 1058ق) می‌باشد.

    قائلین: « محمد دارابی شیرازی» (م1130ق) ملقب به «ملا شاه محمد» در کتابی که پیرامون حلیت غناء و مدح سماع به نام « مقامات السالکین» نگاشته، 10 دلیل بر عدم صحت انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی ذکر کرده است و پاره‌ای از صوفیان و عرفان پژوهان نیز این قول را پذیرفته‌اند.

    اساس این نظر بر این ادعا استوار است که با وجود قرائن موجود در کتاب حدیقه الشیعه نمی‌توان این کتاب را تالیف مقدس اردبیلی دانست و از آنجا که کتابی شبیه حدیقه الشیعه و بدون بخش «مذمت صوفیه» از «معزالدین اردستانی» وجود دارد، معلوم می‌شود که اصل حدیقه الشیعه، آن کتاب بوده است که سال‌ها پس از تالیف «کاشف الحق»، به شکل حاضر تحریف شده است.

    قائلان به عدم صحت انتساب

    «محمد دارابی شیرازی» عبارات تندی علیه کتاب حدیقه الشیعه دارد که عناد و تعصب و عدم مطابقت با واقع، در این کلمات به وضوح مشاهده می‌شود، به عنوان مثال در عبارت عجیبی می‌گوید: «در جمیع آیات الاحکام بعد از تفسیر آیه، ملا أحمد همه جا اظهار تصوف می‌کند. چگونه مذمت [صوفیه] می‌کند؟»[نیازمند منبع]

    حال آن که کتاب «زبده البیان»، پیرامون تفسیر آیات الأحکام بوده و کتابی فقهی است و با مراجعه مختصری به این کتاب، روشن می‌شود که مقدس اردبیلی در هیچ جای این کتاب، مطلبی که اظهار تصوف باشد بیان نکرده است.

    عده دیگری از متمایلین به تصوف یا اقطاب و مشایخ فرقه‌های صوفیه نیز به تبعیت از «دارابی شیرازی» انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی را انکار کرده، اما دلیلی بر مدعای خود نیاورده‌اند، مانند: «ابراهیم بن معصوم بن فصیح حسینی قزوینی (1065-1149ق)، سید عبدالله جزائری تستری (م1168ق)،[80]قزوینی و جزائری تستری بر انکار انتساب، اکتفا کرده و نامی از کتاب معزالدین اردستانی نبرده‌اند. چنانچه محراب … ادامه پاورقی محراب گیلانی (م1217ق)، محمدجعفر کبودرآهنگی ملقب به مجذوب علیشاه (1175-1238ق)، زین العابدین شیروانی ملقب به مست علیشاه (11941253ق)، محمدمعصوم شیرازی ملقب به معصوم علیشاه (1270- 1344ق)» و همچنین عده‌ای دیگر از صوفیان معاصر و متمایلین به آن‌ها، با تمسک به کلام «دارابی شیرازی» انتساب کتاب «حدیقه الشیعه» را به مقدس اردبیلی انکار کرده‌اند.

    اشکال اول:

    « محمد دارابی شیرازی» می‌گوید: «اوّل اینکه: میرزا محمّد استرآبادی صاحب رجال، فهرستِ تصانیف ملّا [اردبیلی]، ذکر کرده و حدیقه الشیعه در آن نیست. و همچنین یکی دیگر از تلامذه او تصانیف او تفصیل داده و حدیقه در آن تفصیل نیست»[81]دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.

    پاسخ اشکال:

    اولاً: «محمد استرآبادی» در هیچ یک از سه کتاب رجالی خود (رجال کبیر، رجال وسیط و صغیر)[82]رجال کبیر با نام «منهج المقال» به طبع رسیده و رجال وسیط و صغیر مخطوط است. از استادش نامی نبرده است، چه رسد به آنکه فهرست تصانیف وی را بیان کند؛ به همین جهت، «وحید بهبهانی» نام مقدس اردبیلی را در «تعلیقات منهج المقال» افزوده‌ است و هیچ یک از شرح حال نویسان نیز مطلبی از استرآبادی در شرح حال محقق اردبیلی نقل نکرده‌اند.

    ثانیاً: سایر شاگردان مقدس اردبیلی نیز در شرح حال استادشان چیزی ننوشته‌اند، زیرا شاگردان اردبیلی انگشت‌شمار و غالباً از فقهاء بوده و در مقام نوشتن شرح حال استاد و نام بردن تمام آثار او نبوده‌اند.[83]به عنوان مثال «عنایت الله قهپایی» (زنده در 1016ق) در «مجمع الرجال» که در آن فقط به جمع اصول اولیه رجال پرداخته، … ادامه پاورقی

    ثالثاً: «محمد استرابادی» کتاب «رجال کبیر» خود را در سال 986ق به پایان رسانده است و جلد اول آن (از حرف الف تا سین) در سال 984ق به پایان رسیده است[84]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج3، ص198. و حال آنکه بی‌شک کتاب «حدیقه الشیعه» پس از این تاریخ و در سال‌های آخر عمر مقدس اردبیلی تألیف شده است.[85]زیرا مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه از آخرین لحظات زندگی «میرزا مخدوم سنی» خبر می‌دهد که او در سال 988ق از دنیا … ادامه پاورقی

    اشکال دوم:

    «محمد دارابی» می‌نویسد: «ملّا احمد آن قدر احتیاط دارد که لغتی که نقل می‌کند می‌گوید:« علی ما فی القاموس عندنا و علی ما فی المنتهی عندنا»، که مبادا در کتاب او غلطی باشد. چگونه احادیثی که معلوم نیست که در کدام کتاب است و که روایت کرده است، همه جا می‌گوید: به سند صحیح روایت شده که «صوفیه کلّهم مخالفونا؟».»[86]دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.

    پاسخ اشکال:

     اولاً: این کلام نسبتی ناروا و کذب است و در هیچ یک از آثار محقق اردبیلی چنین احتیاطی وجود ندارد؛ مقدس اردبیلی ده‌ها مورد از «قاموس» استفاده کرده است[87]مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان فی أحکام القرآن، ص42، ص43، ص89، ص101.[88]مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده و البرهان، 1403ق، ج‌1، ص108 و ص367 و ج‌2، ص205 و ج‌3، ص102. و همچنین بیش از هزار بار از کتاب «منتهی المطلب» نقل کرده است ولی هیچ گاه نمی‌گوید: «علی ما فی القاموس عندنا» یا «علی ما فی المنتهی عندنا».[89]مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده و البرهان، ج‌9 ص323.

    ثانیاً: محقق اردبیلی، دانشمند، فقیه و رجالی خبیر و مطّلعی است و در همه تألیفاتش دیدگاه خود را در مورد اعتبار روایات بیان می‌کند[90]ر.ک: الغرباوی، ماجد، «البحوث الرجالیه من کتاب مجمع الفائده و البرهان». و این مسأله به هیچ وجه منافاتی با احتیاط و ورع ندارد.

    اشکال سوم:

    «محمد دارابی» می‌گوید: «و ثالث آنکه: در این مدّت، حدیقه الشیعه از تصانیف او معلوم نبود و تصنیفات دیگرش مثل آیات الاحکام و شرح ارشاد و غیره مشهور بود و نام و نشان حدیقه الشیعه نبود. بعد از آنکه از حیدرآباد این کتاب [را] آوردند و قدری از مذمّت عرفا الحاق کردند، دفعهً واحده جلوه ظهور یافت.»[91]دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.

    پاسخ اشکال:

    کتاب حدیقه الشیعه از زمان تألیف تا کنون دارای شهرت و اعتبار فراوانی بوده است؛ نسخه‌ای از تلخیص حدیقه الشیعه که در زمان حیات مؤلف نوشته شده و گزارش‌های متعدد علما از وجود «حدیقه الشیعه» قبل از سال 1060ق (در کتاب فضائح المبتدعه) و سال‌های پس از آن (سال 1060ق در سلوه الشیعه، سال 1073ق در رساله غنای شیخ حر عاملی و عین الحیات علامه مجلسی، سال 1075ق در السهام المارقه، سال 1076ق در اثنی عشریه و…) در کتاب‌ها و شرح‌های مختلف، بیانگر این مطلب است. بنابراین ادعای دارابی درباره شهرت دفعی کتاب، پس از تالیف « کاشف الحق» و انتقال آن از هند به ایران صحت ندارد. عجیب‌تر این که دارابی – چنانچه در اشکال ششم می‌گوید – مدعی است در سال 1104ق، کتاب حدیقه الشیعه در اصفهان شهرت یافته است.

    اشکال چهارم:

    «محمد دارابی» می‌گوید: «ثامن آنکه: در جمیع آیات احکام، بعد از تفسیر آیه، ملّا احمد همه جا اظهار به تصوف می‌کند، چگونه مذمت می‌کند؟»[92]دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.

    پاسخ اشکال:

    کتاب «زبده البیان» کتابی فقهی و در توضیح آیات احکام است، البته گاه به مناسبت موضوع و سیاق آیات، بحث از مطالب کلامی نیز به میان می‌آید که هیچگونه ارتباطی با تصوف ندارد، چه رسد به آن که در همه جای آن اظهار تصوف شده باشد. در این کتاب نه ذکری از وحدت وجود است و نه عشق مجازی و سماع و غناء و صلح کل و نه هیچ یک از اعتقادات صوفیه. در این کتاب، صبغۀ فقهی کلامی مقدس اردبیلی کاملاً مشهود است. او در رد اندیشه حکماء درباره خلقت بهشت و جهنم می‌گوید: «و ما ذکره الحکماء، غیر مسموع شرعاً و هو ظاهر، کما قیل إنّ النار تحت الأرض، فتکون الآیه دلیلاً علی بطلان ما قالوه.»[93] (مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص328. و در مسأله قبله پیرامون مذمت تبعیت و تقلید از حکماء اینگونه می‌گوید: «وإن کان سبب ترک الأدلّه المفصّله، تفویض أمر القبله إلی علم الهیئه، فعلی تقدیر التسلیم، فذلک أیضاً علم دقیق کثیر المقدّمات علی ما یفهم من لسان أهله، و لا یمکن الوصول إلی التحقیق به إلّا بمشقّه کثیره فی زمان طویل، و التکلیف به أیضا بعید عن الشرع وقوانینه ولطفه، وکونه شریعه سهله سمحه، والتفویض إلی تقلید أهل ذلک العلم أیضا بعید، إذ تقلیدهم مع عدم عدالتهم، لیس من قوانین الشرع، إذ الظاهر أنّه لا بدّ من الإنتهاء إلی قول بعض الحکماء الّذی لا نعلم إسلامه، فضلاً عن العداله و إن أمکن وجود من یعلم عدالته مع علمه به من غیر أخذ ممّن تقدّم من الحکماء، فهو نادر جدّاً.»[94]مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص66.

    وی در دو کتاب «مجمع الفائده» و «حاشیه الهیات» نیز مطالب متعددی در رد فلاسفه و صوفیه بیان فرموده است.[95]ر.ک: دوستی، علیرضا، کشف الحقیقه فی اعتبار الحدیقه، ص110.

    اشکال پنجم:

    وجود روایات ضعیف در کتاب از قبیل جزیره خضرا و اختلاف امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا علیهما السلام، مانع از استناد آن به عالمی بزرگ مانند مقدس اردبیلی است.[96]ذاکری، علی اکبر، (1375)، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75، ص157-218.

    پاسخ اشکال:

    روایاتی که در کتاب «حدیقه الشیعه» ذکر شده بر چند قسم است:

    الف: روایاتی که از کتب عامه نقل شده است، و غرض از نقل این روایات، احتجاج بر مخالفین است، به همین جهت، ضعف سند این روایات، ضرری به اعتبار کتاب ندارد.[97]مانند روایتی که در حدیقه الشیعه از «مناقب» خوارزمی نقل شده و بخشی از آن دلالت بر وجود اختلاف بین امیرالمؤمنین … ادامه پاورقی مقدس اردبیلی در مقدمه کتاب نیز به این امر تصریح کرده است.[98]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص3-4.

    ب: روایاتی که در فضائل و معجزات اهل بیت علیهم السلام نقل شده است. این روایات، در اکثر ابواب و موضوعات، چنان متعدد و محفوف به قرائن مختلف عقلی و نقلی است که ضعف سند، مضر به حال آن‌ها نیست. زیرا گاه روایتی ضعیف، مقرون به قرائنی است که موجب اعتماد به آن روایت می‌شود.[99]چنانچه مبنای علمی مقدس اردبیلی همین بوده و در موارد متعددی در کتب خود، به جهت وجود قرائن، به روایات ضعیف السند … ادامه پاورقی

    اشکال ششم:

    «محمد دارابی» مدعی شده است که «در هند شاهد تألیف کتاب یاد شده از سوی معزالدین اردستانی بوده‌است… اما در سال ۱۱۰۴ق دیده در اصفهان، این کتاب به اسم ملا [اردبیلی] نسبت داده شده» است.[100]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، چاپ انصاریان، مقدمۀ مصحح، صفحۀ ۳۴؛ حسن زاده مراغه‌ای، صادق، «بررسی ده … ادامه پاورقی

    پاسخ اشکال:

    محمد دارابی یا در این ادعا، به کذب روی آورده است یا باید او را بی‌اطلاع دانست، زیرا هم کتاب «انساب النواب» و هم کتاب «الاثنی عشریه» که هر دو در سال ۱۰۷۶ق تألیف شده‌اند، از کتاب حدیقه الشیعه یاد کرده‌اند. پس چگونه می‌توان گفت در سال 1104، ناگهان برخی این کتاب را به مقدس اردبیلی نسبت داده‌اند؟ این ادعای دارابی نشان می‌دهد دیگر سخنان او نیز فاقد استحکام و اتقان است.[101]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، چاپ انصاریان، مقدمۀ مصحح، صفحۀ ۳۴؛ حسن زاده مراغه‌ای، صادق، «بررسی ده … ادامه پاورقی

    اشکال هفتم:

    در حدیقه الشیعه درباره محمد غزالی مطالبی آمده که بیانگر ناآگاهی نویسنده از حال اشخاص و داوری‌های نادرست اوست که از شأن محقق اردبیلی به دور است، او می‌گوید: «غزالی ناصبی که در میان اکابر اهل سنت، به حجه الاسلام شهرت دارد.» نکته درخور توجه، تجلیلی است که از وی در این بخش صورت گرفته. این تجلیل، از آن روست که غزالی، در رد فلاسفه، کتاب نگاشته است: «و اگر کسی تهافت الفلاسفه را مطالعه نماید و یا نموده باشد، می‌داند که این مرد دین، در حق ایشان، در آن کتاب چه می‌گوید.»[102]ذاکری، علی اکبر، (1375)، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75. ص157-218.

    پاسخ اشکال:

    «ناصبی» در روایات و تعبیرات کلامی و فقهی، دارای معانی و استعمالات مختلفی است. گاه به معنای کسی است که بغض اهل بیت علیهم السلام را داشته و به صورت علنی با ایشان مخالفت کند، مانند: معاویه و یزید.[103]خوئی، ابوالقاسم، فقه الشیعه، ج3، ص139.

    از دیدگاه فقهی، چنین شخصی محکوم به کفر و نجاست است. اما در مباحث کلامی و برخی روایات، معنای وسیع‌تری از این لفظ اراده می‌شود و مراد از ناصبی و معاند، کسی است که با وجود آشکار شدن حق، تسلیم آن نشده و با آن به مخالفت بپردازد، هر چند به ظاهر، ادعای محبت اهل بیت علیهم السلام را نیز داشته باشد. این معنی برای بسیاری از علمای اهل سنت ثابت است. در برخی روایات معتبر نیز بر این نکته تاکید و تصریح شده که ناصبی فقط به معنای دشمنی با اهل بیت علیهم السلام نیست و دارای معنای گسترده‌تری است.[104]بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج5، ص177.

    محقق اردبیلی طبق همین روایات، در «حدیقه الشیعه» ناصبی را مترادف «اهل ضلال» گرفته است.[105]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص196 و 497. در «مجمع الفائده» نیز می‌نویسد: «فالمراد بالناصب الذی ورد فی الروایات، هو المخالف للحقّ فقط، لا الکافر المبغض لأهل البیت، و هذا الإطلاق فی الروایات کثیر، و لذا ورد انّ الزّیدی ناصب و غیر ذلک. و أمّا الناصب بمعنی المبغض و العدو لأهل البیت فهو کافر، لأن بغضهم (نعوذ باللّه) کفر، لأنّه إنکار للضروری، و المجمع علیه، و للأخبار.»[106]مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج6، ص101. به همین جهت است که محقق اردبیلی مانند بسیاری از بزرگان شیعه، افرادی همچون محمد غزالی[107]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص61. و زمخشری[108]مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص241. را در کتاب «حدیقه الشیعه» مذمت کرده و ناصبی خوانده است.

    مؤلف تهافت الفلاسفه

    اما اینکه مستشکل با تعجب می‌گوید: «نکته درخور توجه، تجلیلی است که از وی در این بخش صورت گرفته. این تجلیل، از آن روست که غزالی، در رد فلاسفه، کتاب نگاشته است.» ناشی از بی‌دقتی در عبارت حدیقه الشیعه و بی‌اطلاعی از کتب علمای امامیه است. مقدس اردبیلی پس از نقل عبارت «خرائج» قطب الدین راوندی در مذمت فلاسفه، می‌گوید: «و اگر کسی کتاب « تهافت الفلاسفه» را مطالعه نماید و یا نموده باشد، می‌داند که این مرد دین، در حق ایشان، در آن کتاب چه می‌گوید.»

    مستشکل گمان کرده است مراد از «تهافت الفلاسفه» کتاب غزالی است و این عبارت را تجلیل از محمد غزالی و منافی با مذمت‌های سابق حدیقه الشیعه از او دانسته و حال آن که با دقت در عبارت روشن می‌شود که مراد از این کتاب، «تهافت الفلاسفه» قطب راوندی است.[109]مصحح کتاب حدیقه الشیعه نیز از این نکته مهم غافل شده و در پاورقی می‌گوید: «منظور از مرد دین، محمد غزالی … ادامه پاورقی آقا بزرگ طهرانی در «الذریعه» می‌گوید: «تهافت الفلاسفه: للشیخ الإمام قطب الدین أبی الحسین سعید بن هبه الله بن الحسن الراوندی، المتوفی فی 573، یوجد فی الخزانه الرضویه کما فی فهرسها.»[110]آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج4، ص502.

    اشکال هشتم:

    برخی از مخالفین حدیقه الشیعه ادعا دارند که مقدس اردبیلی در کتاب زبده البیان[111]مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص138. در ضمن عبارتی، مطلبی درباره سفیان ثوری نقل کرده است که مدح او و به تعبیر « محمد دارابی شیرازی» اظهار تصوف است. و همچنین می‌گویند اردبیلی در کتاب «حاشیه شرح تجرید»، تصوف را منتهی به امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته و بایزید بسطامی و معروف کرخی را ستوده است.[112]مقدس اردبیلی، احمد، الحاشیه علی الهیات شرح الجدید للتجرید، ص331.

    پاسخ اشکال:

    «سفیان ثوری» یکی از دشمنان و منحرفین از اهل بیت علیهم السلام بوده و در روایات متعددی مورد نکوهش قرار گرفته و حتی از «صادّین عن سبیل الله» خوانده شده است، بنابراین اگر عبارت ادعا شده، مدح او باشد، تنقیص شخصیت عظیم مقدس اردبیلی است. و حتی اگر او فقیهی شیعی متمایل به تصوف باشد، چگونه ممکن است دشمنان اهل بیت علیهم السلام را مدح کند؟[113]کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص309.

    لذا این اشکال، مشترک است و طرفین باید به آن پاسخ دهند. با مراجعه به کتاب «زبده البیان» معلوم می‌شود که وی در مقام لزوم تفکر در آفاق و انفس است و در این زمینه عبارتی از «کشاف» نقل می‌کند که در ضمن آن، حکایت «خوف سفیان» واقع شده و غرض اردبیلی مدح او نیست.

    اما منتهی دانستن عَلَم تصوف به امیرالمؤمنین علیه السلام نیز دلالت بر مدح صوفیه ندارد، بلکه در مقام استدلال و جدال احسن بر عامه است که جمیع علوم، به اعتراف جمیع فرقه‌ها، به آن حضرت منتهی می‌شود. چنانچه «علامه حلی» نیز چنین مطلبی را نقل کرده است.

    اشکال نهم:

    قدیمی‌ترین نسخۀ شناسایی شدۀ حدیقه الشیعه به سال ۱۰۷۴ق می‌رسد که در کتابخانۀ دانشگاه لس آنجلس آمریکا موجود است. درحالیکه قدیمی‌ترین نسخه کتاب « کاشف الحق» معزالدین اردستانی درست 7 سال پس از نسخۀ اصلی آن نوشته شده‌است. تاریخ کتابت نسخۀ اصلی که نویسنده در پایان، به آن اشاره دارد، سال ۱۰۵۸ق است.[114]فهرست نسخۀ خطی دانشگاه تهران، ج۹، ص۳۸۵. قدمت نسخه اردستانی و فقدان نسخه قدیمی‌تر از حدیقه الشیعه، اعتبار حدیقه را زیر سوال می‌برد.

    پاسخ اشکال:

    اشکال فوق نشان از عدم اطلاع مستشکل از مباحث نسخه شناسی دارد. نسخه‌های موجود از حدیقه الشیعه نه تنها اعتبار کتاب را مشکوک نمی‌کند بلکه آن را تقویت می‌کند چراکه حتی برای معتبرترین کتاب حدیثی شیعه مثل «کافی» شریف نیز نسخه قدیمی و نزدیک به زمان مؤلف یافت نشده است و قدیمی‌ترین نسخه‌هایی که از «کافی» شناسایی شده است، متعلق به قرن 7 است، یعنی حدود 3 قرن فاصله با زمان مولف. اما برای کتاب حدیقه الشیعه نسخه‌هایی مربوط به همان قرن مؤلف موجود است.

    اشکال دهم:

    مؤلف حدیقه الشیعه اشتباهاتی در کتاب‌شناسی دارد، مثلاً کتاب «بشاره المصطفی» را به سید بن طاووس و «قرب الإسناد» حمیری را به صدوق نسبت می‌دهد، و یا مؤلف کتاب را معیّن نمی‌کند و از مؤلف به صاحب کتاب تعبیر می‌کند، مثلاً می‌گوید: صاحب «روضه الواعظین».[115]ذاکری، علی اکبر، (1375)، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75. ص157-218.

    پاسخ اشکال:

    محقق اردبیلی در کتاب «مجمع الفائده» نیز مرتکب همین اشتباه شده و کتاب «بشاره المصطفی» را به سید بن طاووس نسبت داده است و این خود شاهدی دیگر بر اتحاد مؤلف «مجمع الفائده» و «حدیقه الشیعه» است.[116]مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج2، ص514. اشتباه در کتاب‌شناسی امری عادی است و منحصر به مقدس اردبیلی نیست.

    اما کتاب «قرب الإسناد» صدوق، کتاب دیگری غیر از کتاب «حمیری» است که در کتب فهرست و رجال، به انتساب آن به «علی بن حسین بن موسی بن بابویه» تصریح شده است.[117]نجاشی، احمد، رجال نجاشی، ص261؛ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص157.[118]این کتاب در اختیار برخی دیگر از علما نیز بوده است، در الذریعه می‌گوید: «و عدّه المیر محمد أشرف فی فضائل … ادامه پاورقی مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه می‌گوید این کتاب در هنگام تألیف حدیقه و پس از کتاب «زبده البیان» به دست او رسیده است و احادیثی از آن کتاب نقل می‌کند که در «قرب الإسناد» حمیری وجود ندارد. عجیب این که مستشکل، بی‌دقتی و ضعف خود در کتاب شناسی را به مؤلف حدیقه الشیعه نسبت داده است.

    اما عدم تصریح به نام برخی از مؤلفین نیز دلیل بر انکار انتساب حدیقه الشیعه به اردبیلی و ضعف مؤلف آن در کتاب‌شناسی نیست، زیرا مقدس اردبیلی در موارد بسیاری از آثارش، نام مؤلف کتاب را نمی‌برد و کتاب را به صاحب آن نسبت می‌دهد.[119]به عنوان نمونه، محقق اردبیلی نام «زمخشری» را هیچ گاه نبرده و در کتاب «زبده البیان» 22 مرتبه [مقدس اردبیلی، … ادامه پاورقی

    البته ممکن است گاهی استفاده از این تعبیر به جهت تردید در مؤلف یک کتاب‌ باشد، که این نحوه از تعبیر، منحصر به کتاب «حدیقه الشیعه» و مقدس اردبیلی نیست و بزرگان دیگری نیز در مؤلف این کتاب‌ها اختلاف نظر داشته‌اند و شاید به همین جهت، مقدس اردبیلی از اظهار نظر در تعیین مؤلف این کتاب‌ها خودداری کرده است. «محقق تستری» در کتاب «الأخبار الدخیله» مثال‌های متعددی از این موارد را نقل کرده است.[120]تستری، محمدتقی، الاخبار الدخیله، ج1، ص46.

    اشکال یازدهم:

    یکی دیگر از اشکالاتی که اخیرا مطرح شده است، عدم نقل روایات نقد تصوف حدیقه الشیعه، در کتاب «بحار الانوار» مرحوم مجلسی است. این نشان می‌دهد محدث و عالم بزرگی مثل مجلسی، صحت انتساب کتاب به مقدس اردبیلی را قبول نداشته و روایات مذکور را نیز بدون اعتبار می‌دانسته است.

    پاسخ اشکال:

    فارغ از اینکه عدم نقل روایات حدیقه الشیعه در «بحار الانوار»، هیچ خدشه‌ای به اعتبار و انتساب حدیقه وارد نمی‌کند، باید گفت مستشکل با طرح این اشکال، سعی دارد انتساب کتاب به مقدس اردبیلی توسط علامه مجلسی را انکار کند، درحالیکه مجلسی به وضوح، خلاف این موضوع را بیان کرده است. علامه مجلسی در کتاب «عین الحیات» که آن را سال 1073ق تالیف نموده، می‌نویسد:

    «و اکثر قدماء و متاخرین علمای شیعه رضوان الله علیهم، مذمت ایشان ( صوفیه) کرده‌اند و بعضی کتاب‌ها بر رد ایشان نوشتند، مثل علی بن بابویه… و زبده العلماء و المتورعین مولانا احمد الاردبیلی قدس الله ارواحهم و شکر الله مساعیهم.»[121]مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، جامعه مدرسین، قم، ص403.

    همچنین مجلسی در جای دیگری از همین کتاب، بدون ذکر نام حدیقه الشیعه، متنی را از بخش «مذمت صوفیه» کتاب، بدون هیچ تصرفی نقل کرده است.[122]مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص398.

    جمع‌بندی

    دیدگاه‌های مختلف درباره انتساب کتاب «حدیقه الشیعه» به «محقق اردبیلی» مورد بررسی و نقد قرار گرفت و مشخص شد که انتساب کتاب حدیقه به اردبیلی همچنان اقوی و اصحّ از دیگر اقوال است. همچنین، مخالفین اعتبار کتاب، دلائل متعددی برای ادعای خود بیان کرده‌اند که در این مقاله به بررسی برخی از مهم‌ترین این شبهات پرداخته شد و می‌توان نتیجه گرفت که برخی از شبهات مانند عدم شهرت کتاب «حدیقه الشیعه» و ادعای اظهار تصوف «محقق اردبیلی» در دیگر آثارش و یا اعتقاد او به وحدت وجود و…، صحت ندارد و برخی دیگر از اشکالات و کاستی‌هایی که در کتاب «حدیقه الشیعه» وجود دارد، مانند اشتباهات کتاب‌شناسی مؤلف، دلالت بر عدم صحت انتساب این کتاب به وی ندارد و حتی در سایر کتب وی نیز مشاهده می‌شود.

    منابع و مآخذ

    1. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، نشر علامه، چاپ اول،
    2. استرآبادی، محمد بن علی، منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، همراه با تعلیقات محمدباقر وحید بهبهانی (م1205ق)، قم، موسسه آل‌ البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، چاپ اول، (1422ق)،
    3. افندی اصفهانی، عبدالله، تعلیقه أمل الآمل، تحقیق احمد حسینی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، (1410ق)،
    4. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق احمد حسینی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، (1401ق)،
    5. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ترجمه محمدباقر ساعدی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶ش،
    6. امین عاملی، محسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، (1406ق)،
    7. آشتیانی، جلال الدین، پیرامون نقد تهافت غزالی، مجله کیهان اندیشه، ش7، (1365)،
    8. بحرانی، یوسف، حدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم، جامعه المدرسین، چاپ اول، (1405ق)،
    9. بحرانی، یوسف، لؤلؤه البحرین، المنامه، مکتبه الفخراوی، چاپ اول، (1429ق)،
    10. بروجردی، حسین (م1386ق)، جامع أحادیث الشیعه، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول،
    11. بهبهانی، محمد علی بن محمد باقر، خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، قم، موسسه العلامه بهبهانی، چاپ اول، (1412ق)،
    12. تبریزی، علی بن موسی، مرآه الکتب، تحقیق علی صدرائی خوئی، قم، مکتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی، (1433ق)،
    13. تبریزی، محمدرضا، الشفاء فی أخبار آل المصطفی (در میراث حدیث شیعه)، مهدی مهریزی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، (1380 ش)،
    14. تبریزی، محمدقاسم، الردّ علی المجوّزین للغناء فی القرآن، در مجموعه میراث فقهی غناء و موسیقی، به کوشش رضا مختاری و محمدرضا نعمتی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، (1387ش)،
    15. تستری، محمدتقی، الاخبار الدخیله، تهران، مکتبه الصدوق، چاپ اول، (1401ق)،
    16. جابلقی بروجردی، علی، طرائف المقال فی معرفه طبقات الرجال، تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ اول، (1410ق)،
    17. جزائری، عبدالله بن نورالدین، الاجازه الکبیره، تحقیق محمد سمامی حائری، کتابخانه آیت الله مرعشی، (1409ق)،
    18. جزائری، نعمه الله، الأنوار النعمانیه فی معرفه النشأه الإنسانیه، بیروت، مؤسسه الاعلمی، (1431ق)،
    19. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، نشر معروف، قم، ۱۳۷۹ش،
    20. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ اول، (1425ق)،
    21. حر عاملی، محمد بن حسن، اثنا عشریه، قم، المطبعه العلمیه، چاپ سوم، (1381ش)،
    22. حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل فی علماء جبل عامل، تحقیق احمد حسینی، مکتبه الأندلس، بغداد، ۱۳۸۵ق،
    23. حر عاملی، محمد بن حسن، حرمت غناء، در مجموعه رسائل در شرح احادیث کافی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، (1387ش)،
    24. حرز الدین، محمد، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، تحقیق محمدحسین حرزالدین، قم،‌ منشورات مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۵ق،
    25. حسینی ارموی، جلال الدین، فیض الاله فی ترجمه القاضی نور الله، همراه با الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، تهران، دار مشعر، چاپ اول، (1427ق)،
    26. حسینی تفرشی، مصطفی بن الحسین، نقد الرجال، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، (1377ش)،
    27. حسینی تفرشی، مصطفی، نقدالرجال، قم، الرسول المصطفی(ع)، ۱۳۱۸ش،
    28. الخادم الاسترآبادی، علی بن داود، أنساب النواصب، (بی‌تا)،
    29. خراسانی کرباسی، محمدجعفر، إکلیل المنهج، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، (1384ش)،
    30. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، مکتبه حیدریه، (1390ق)،
    31. خوئی، ابوالقاسم، فقه الشیعه، تقریر سیدمحمدمهدی موسوی خلخالی، مؤسسه الآفاق، چاپ سوم، (1419ق)،
    32. دارابی، محمد، مقامات السالکین، قم، نشر مرصاد، چاپ اول، (1418ق)،
    33. ذاکری، علی اکبر، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75، (1375)،
    34. میرلوحی سبزواری اصفهانی، سیدمحمد، سلوه الشیعه و قوه الشریعه، مخطوط، کتابخانه مجلس،
    35. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تهران، کتابفروشی اسلامی، ۱۳۵۲ش،
    36. شعرانی، ابوالحسن، تفسیر نور علی نور، قم، دار الحدیث، چاپ اول، (1384ش)،
    37. شیرازی، محمد معصوم، طرائق الحقائق، تصحیح محمد جعفر محجوب سنایی، تهران، (1339ش)،
    38. شیروانی، زین العابدین، حدائق السیاحه، تصحیح هبه الله جذبی، تهران، چاپ اول، (1348ش)،
    39. صدر، حسن، تکمله أمل الآمال، تحقیق احمد حسینی اشکوری، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، (1406ق)،
    40. طوسی، محمد بن الحسن، فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنّفین و أصحاب الأصول، قم، مکتبه المحقق الطباطبائی، چاپ اول، (1420ق)،
    41. طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، اسماعیلیان و کتابخانه اسلامیه تهران، (1408ق)،
    42. عاملی، علی بن محمد بن الحسن بن زین الدین، السهام المارقه من أغراض الزنادقه، مخطوط، کتابخانه مجلس،
    43. عصام، محمد بن نظام الدین، نصیحه الکرام و فضیحه اللئام، مخطوط، کتابخانه مجلس،
    44. قسطنطنی رومی (معروف به حاجی خلیفه)، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون من اسامی الکتب و الفنون، بیروت، انتشارات دارالفکر، ۱۹۹۹م
    45. کبودر آهنگی، محمد جعفر، مرآه الحق، تهران، نشر حقیقت، (1383ش)،
    46. گیلانی قمی، ابوالقاسم (معروف به میرزای قمی)، المسائل الرکنیه، مخطوط،
    47. مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی أحوال الرجال، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، چاپ اول، (1416ق)،
    48. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، موسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، چاپ اول، (1431ق)،
    49. مجذوب تبریزی، محمد، الهدایا لشیعه ائمه الهدی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، (1429ق)،
    50. مجلسی، محمد باقر، عین الحیات، تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، دار الاعتصام، چاپ اول، (1376ش)،
    51. مدرس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، بی‌جا، انتشارات خیام، ۱۳۶۹ش،
    52. مدرس خیابانی، محمد علی، ریحانه الأدب، تهران، انتشارات خیام، چاپ چهارم، (1374ش)،
    53. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبده البیان فی احکام القرآن، تهران، مکتبه الجعفریه، چاپ اول، (بی‌تا)،
    54. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، نشر اسلامی، چاپ اول، (1403ق)،
    55. مقدس اردبیلی، احمد، اصول دین، قم، بوستان کتاب، (1379ق)، (1387ش)،
    56. مقدس اردبیلی، احمد، الحاشیه علی الهیات شرح الجدید للتجرید، تحقیق احمد عابدی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، (1430ق)،
    57. مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، تصحیح صادق حسن زاده، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، (1383ش)،
    58. موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، قم، نشر الثقافیه الاسلامیه، چاپ پنجم، (1372ش)،
    59. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم، جامعه المدرسین، چاپ ششم، (1365ش)،
    60. نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، (1408ق)،
    61. نیشابوری کنتوری، اعجازحسین، کشف الحجب و الأستار عن أحوال الکتب و الأسفار، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، (1409ق)،
    62. هزارجریبی، محمد کاظم بن محمد، کنز الفوائد، مخطوط، کتابخانه مجلس،

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۶۰.
    2افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج۱، ص۹۰.
    3گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، ج۱، ص۱۸۱.
    4مدرس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، ج۵، ص۳۶۷.
    5امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۸۰؛ افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج۱، ص۹۰؛ حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، ج۲، ص۲۳؛ حسینی تفرشی، سیدمصطفی، نقدالرجال، ص۲۹.
    6مدرس تبریزی، میرزا محمدعلی، ریحانه الادب، ج۵، ص۳۷۰؛ حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ص۵۶.
    7مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، مقدمه صادق حسن زاده، ص32 و ص33.
    8آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۲، ص۳۲۲.
    9مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، مقدمه صادق حسن زاده، ص34.
    10حائری، عبدالحسین، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملّی، 1348، ج17، ص175.
    11این نسخه با نام «رساله در معجزات» بسیار قدیمی است و مشتمل بر فصل یازدهم تا آخر کتاب است. [کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 62067].
    12نسخه خطی مجموعه محمدمقیم سبزواری، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 76490، ص95.
    13کبودرآهنگی، محمد جعفر، مرآه الحق، ص41.
    14نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج2، ص100.
    15مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص512.
    16مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، 1383، ج2، ص802.
    17مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، مقدمه صادق حسن زاده، ص44.
    18مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، صفحات 7، 12، 40، 52، 639، 641، 1006، 1028.
    19مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص749.
    20مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص81.
    21مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، صفحات 789، 792، 797، 990.
    22مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص82.
    23مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج4، ص287.
    24مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان فی احکام القرآن، ص198.
    25مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص3.
    26مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، صفحات 425، 598، 631، 740، 801.
    27مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص3.
    28برخی از این موارد در مقدمه «کتاب اصول دین» مقدس اردبیلی ذکر شده است. [ر.ک: مقدس اردبیلی، احمد، کتاب اصول دین، ص11].
    29مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2، ص1006.
    30حسینی ارموی، جلال الدین، فیض الاله فی ترجمه القاضی نور الله، ص83.
    31میرلوحی سبزواری اصفهانی، سیدمحمد، سلوه الشیعه، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت:10_22027.
    32تبریزی، محمدقاسم، میراث فقهی غناء و موسیقی، ج4، ص2878.
    33عاملی، علی بن محمد بن الحسن بن زین الدین، السهام المارقه من أغراض الزنادقه، مخطوط، 1075ق، کتابخانه مجلس، ص39 و ص66.
    34بهبهانی کرمانشاهی، محمدعلی بن وحید، خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، ج2، ص183.
    35عصام، محمد بن نظام الدین، نصیحه الکرام (مخطوط)، ص117.
    36محمدعلی بهبهانی و میرزای قمی نام کتابی را که ملاطاهر در آن، تصریح به انتساب حدیقه الشیعه به محقق اردبیلی کرده است، «ملاذالاخیار» ذکر کرده‌اند.
    37خادم استرآبادی، علی بن داود، أنساب النواصب، ص138.
    38حر عاملی، محمدحسن، مجموعه رسائل در شرح احادیث کافی، ج2 ص344.
    39حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل، ج2، ص23.
    40حر عاملی، محمد بن حسن، اثنی عشریه، 1381، ص30.
    41مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص456.
    42مجذوب تبریزی، محمد، الهدایا لشیعه ائمه الهدی، ج1، ص98.
    43عصام، محمد بن نظام الدین، نصیحه الکرام، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت:86039، ص117.
    44آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج4، ص422.
    45تونی، احمد، رساله مذمت صوفیه، مخطوط، کتابخانه آستان قدس، شماره ثبت:۶۹۷۳.
    46تبریزی، محمدقاسم، میراث فقهی غناء و موسیقی، ج4، ص2878.
    47جزائری، سید نعمه الله، الانوار النعمانیه، ج2، ص256.
    48افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج1، ص56.
    49افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج3، ص216.
    50خراسانی کرباسی، محمدجعفر، اکلیل المنهج، ص128.
    51بحرانی، یوسف، لؤلؤه البحرین، ص145.
    52تبریزی، محمدرضا، میراث حدیث شیعه، ج13، ص570.
    53بهبهانی کرمانشاهی، محمدعلی بن وحید، خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، ج1، ص37.
    54حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال، ج1، ص311.
    55هزارجریبی، محمد کاظم بن محمد، کنز الفوائد، مخطوط، ص166 و ص170.
    56کنتوری نیشابوری، سید اعجازحسین، کشف الحجب، ص194.
    57ثقه الاسلام تبریزی، علی، مرآه الکتب، ج2، ص194.
    58خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج1، ص83.
    59جابلقی بروجردی، سیدعلی، طرائف المقال، ج1، ص122 و ج2، ص401.
    60نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج2، ص91.
    61مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج7، 206.
    62صدر عاملی، سید حسن، تکمله امل، ص183.
    63امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج3، ص82.
    64طباطبائی بروجردی، سید حسین، جامع احادیث شیعه، ج13، ص376.
    65آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج2، ص487 و ج3، ص107.
    66مدرس خیابانی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج5، ص369.
    67خوئی، سید ابوالقاسم، معجم الرجال، ج2، ص225.
    68میرلوحی سبزواری اصفهانی، سیدمحمد، سلوه الشیعه، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت10_22027.
    69تاریخ تألیف کتاب «سلوه الشیعه» اواسط سال 1060ق است و به تصریح مؤلف، این کتاب منتخبی از کتاب دیگر مؤلف به نام «توضیح المشربین» است. «توضیح المشربین» مختصر دیگری نیز دارد که «أصول فصول التوضیح» نام دارد. کتاب «توضیح المشربین» مشتمل بر چهار باب بوده است، که مؤلف سه باب اول آن را در «اصول فصول التوضیح» آورده و باب چهارم را به نام «سلوه الشیعه» یا «تسلیه الشیعه» تنظیم نموده است. قابل توجه اینکه نسخه‌ای از «اصول فصول التوضیح» در کتابخانه مجلس موجود است که تاریخ کتابت آن شعبان سال 1052 هجری قمری است. بنابراین معلوم می‌شود تالیف اصل کتاب «توضیح المشربین» قبل از این تاریخ بوده است و به احتمال قوی، این کتاب در سال 1051ق نوشته شده است.
    70چنانچه برخی با لحاظ یک نسخه مشکوک و با اعراض از دیگر نسخ که به روشنی تاریخ 1058ق در آن مکتوب است، بر آن اصرار دارند، و حال آنکه این تاریخ، تاریخ کتابت نسخه توسط کاتبان نیست، تا قدیمی‌ترین نسخه در نظر گرفته شود بلکه تاریخی است که خود مؤلف در آخر متن کتاب، در ضمن شعری آورده است و هنگامی که به روشنی در همه نُسخ سال 1058ق آمده است، اگر یک نسخه، خلاف آن‌ها باشد، احتمال اشتباه آن بسیار بالاتر از احتمال عکس است.
    71مؤلف در پایان کتاب در ضمن شعری می‌گوید: بود پنجاه و هشت بعد هزار*****که به پایان رسید این گفتار.
    72آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج2، ص323.
    73آشتیانی، جلال الدین، کیهان اندیشه، 1365، ش7، ص31.
    74 (مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص456.
    75شعرانی، ابوالحسن، تفسیر نور علی نور، 1384، ج1، ص9.
    76افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء، ج1، ص57؛ افندی اصفهانی، عبدالله، تعلیقه أمل الآمل، ص97.
    77در الذریعه می‌گوید: «تلخیص المرام: فی معرفه الأحکام و قواعد الفقه و مسائله الدقیقه علی سبیل الاختصار، لآیه الله العلامه الحلی المتوفی (726)… و علیه شروح أولها شرح المصنف المسمی ب غایه الأحکام فی تصحیح تلخیص المرام، و منها الموسوم ب خزائن الأحکام و منها الموسوم ب کاشف الحق أو کاشف الحقائق» [آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج17، ص235].
    78کبودرآهنگی، محمد جعفر، مرآه الحق، ص74.
    79شیروانی، زین العابدین، حدائق السیاحه، ص418.
    80قزوینی و جزائری تستری بر انکار انتساب، اکتفا کرده و نامی از کتاب معزالدین اردستانی نبرده‌اند. چنانچه محراب گیلانی و دیگران نیز ادعا می‌کرده‌اند که حدیقه الشیعه تالیف یکی از فضلای قم است. جزائری می‌نویسد: «لم یثبت بل وجدت فیه ما یدل علی خلاف ذلک» بنابراین، انکار آن‌ها حدسی است. [جزائری، عبدالله بن نورالدین، الاجازه الکبیره، ص82].
    81دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.
    82رجال کبیر با نام «منهج المقال» به طبع رسیده و رجال وسیط و صغیر مخطوط است.
    83به عنوان مثال «عنایت الله قهپایی» (زنده در 1016ق) در «مجمع الرجال» که در آن فقط به جمع اصول اولیه رجال پرداخته، از شرح حال و مصنفات مقدس اردبیلی سخنی به میان نیاورده است. قدیمی‌ترین عبارتی که در شرح حال مقدس اردبیلی نقل می‌شود عبارت «سید مصطفی حسینی تفرشی» (زنده در 1044ق) در «نقد الرجال» است که وی از شاگردان مقدس اردبیلی نبوده است. او می‌نویسد: «له مصنفات، منها کتاب آیات الأحکام، جید حسن، توفّی فی شهر صفر سنه 933.» [حسینی تفرشی، سیدمصطفی، نقد الرجال، ج1، ص151.] پر واضح است که این عبارت در مقام بیان جمیع آثار مقدس اردبیلی نیست، بلکه با صراحت بیان می‌کند که محقق اردبیلی دارای مصنفات متعددی است که فقط برخی از آن‌ها را نام برده‌اند.
    84آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج3، ص198.
    85زیرا مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه از آخرین لحظات زندگی «میرزا مخدوم سنی» خبر می‌دهد که او در سال 988ق از دنیا رفته است. همچنین در این کتاب از سایر مصنفات خود نام برده و به آن‌ها ارجاع داده است و مسلّم است که تاریخ پایان یافتن کتاب «مجمع الفائده» سال 985ق و تاریخ پایان یافتن «حاشیه الهیات» 986ق بوده است. [حاجی خلیفه، مصطفی بن عبداﷲ، کشف الظنون، ج۵، ص۱۸۴].
    86دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.
    87مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان فی أحکام القرآن، ص42، ص43، ص89، ص101.
    88مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده و البرهان، 1403ق، ج‌1، ص108 و ص367 و ج‌2، ص205 و ج‌3، ص102.
    89مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده و البرهان، ج‌9 ص323.
    90ر.ک: الغرباوی، ماجد، «البحوث الرجالیه من کتاب مجمع الفائده و البرهان».
    91دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.
    92دارابی، محمد، مقامات السالکین، ص181.
    93 (مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص328.
    94مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص66.
    95ر.ک: دوستی، علیرضا، کشف الحقیقه فی اعتبار الحدیقه، ص110.
    96ذاکری، علی اکبر، (1375)، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75، ص157-218.
    97مانند روایتی که در حدیقه الشیعه از «مناقب» خوارزمی نقل شده و بخشی از آن دلالت بر وجود اختلاف بین امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام دارد. [مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص16]. اما غرض مقدس اردبیلی از نقل این روایت از کتب عامه، توضیح کنیه «ابوتراب» بوده و به معنای پذیرش تمام روایت نیست. در کتاب‌های بسیاری از علمای دیگر نیز، این روایت به عنوان وجه تسمیه ذکر شده است. [به عنوان نمونه ر.ک: ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج3 ص111].
    98مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص3-4.
    99چنانچه مبنای علمی مقدس اردبیلی همین بوده و در موارد متعددی در کتب خود، به جهت وجود قرائن، به روایات ضعیف السند تمسک کرده و می‌فرماید: «ضعف سندی ضرری ندارد.» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج6، ص315 و ج11، ص111] و گاه نقل روایت ضعیف تایید و تقویت سایر روایات است. [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج3، ص97 و ج8، ص400 و ص402] به همین جهت، سیره علما در نقل روایات فضائل، توجه به اعتبار مصدر و دقت در مضامین روایات است نه بررسی سندی آن‌ها، بر خلاف روایات فقهی که محتاج به بررسی دقیق‌تری است. مقدس اردبیلی نیز در «حدیقه الشیعه» روایات فضائل را از منابع معتبر و معلوم نقل کرده است. این روایات در بسیاری از کتب فضائل دیگر وجود دارد و ضعف برخی از آن‌ها موجب نقص و عیب کتاب نخواهد بود، چه رسد به اینکه دلیل بر رد نسبت کتاب، به مؤلف آن‌ها باشد. غالب روایات فضائلی که در کتاب حدیقه الشیعه آمده از کتاب‌های «مناقب» ابن شهرآشوب، «کشف الغمه» اربلی، «روضه الواعظین» ابن فتال نیشابوری و «مناقب» خوارزمی نقل شده است، و اگر نام کتب و عالمانی که این قبیل روایات را در کتاب‌هایشان نقل کرده‌اند، ذکر شود، نیاز به تالیف کتابی مستقل دارد.
    100مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، چاپ انصاریان، مقدمۀ مصحح، صفحۀ ۳۴؛ حسن زاده مراغه‌ای، صادق، «بررسی ده دلیل دارابی در انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج۳، ص۵۲۶.
    101مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، چاپ انصاریان، مقدمۀ مصحح، صفحۀ ۳۴؛ حسن زاده مراغه‌ای، صادق، «بررسی ده دلیل دارابی در انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج۳، ص527.
    102ذاکری، علی اکبر، (1375)، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75. ص157-218.
    103خوئی، ابوالقاسم، فقه الشیعه، ج3، ص139.
    104بحرانی، یوسف، حدائق الناضره، ج5، ص177.
    105مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص196 و 497.
    106مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج6، ص101.
    107مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص61.
    108مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج1، ص241.
    109مصحح کتاب حدیقه الشیعه نیز از این نکته مهم غافل شده و در پاورقی می‌گوید: «منظور از مرد دین، محمد غزالی می‌باشد که در برابر اهل فلسفه به مخالفت برخاسته بود.»[مقدس اردبیلی، احمد، حدیقه الشیعه، ج2 ص754].
    110آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج4، ص502.
    111مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص138.
    112مقدس اردبیلی، احمد، الحاشیه علی الهیات شرح الجدید للتجرید، ص331.
    113کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص309.
    114فهرست نسخۀ خطی دانشگاه تهران، ج۹، ص۳۸۵.
    115ذاکری، علی اکبر، (1375)، نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی، مجله حوزه، دوره 13، شماره 75. ص157-218.
    116مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج2، ص514.
    117نجاشی، احمد، رجال نجاشی، ص261؛ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص157.
    118این کتاب در اختیار برخی دیگر از علما نیز بوده است، در الذریعه می‌گوید: «و عدّه المیر محمد أشرف فی فضائل السادات الذی فرغ منه فی 1103 من الکتب التی ینقل عنها فی کتابه المذکور.» [آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج17 ص70].
    119به عنوان نمونه، محقق اردبیلی نام «زمخشری» را هیچ گاه نبرده و در کتاب «زبده البیان» 22 مرتبه [مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص38 و ص39] و در «مجمع الفائده» 2 مرتبه [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج8، ص379 و ص380] از «زمخشری» به عنوان «صاحب کشاف» یاد می‌کند. در «زبده البیان» از طبرسی 5 مرتبه به «صاحب مجمع البیان»، [مقدس اردبیلی، احمد، زبده البیان، ص34] و در «مجمع الفائده» به «صاحب جامع الجوامع» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج13، ص87]، از کلینی به «صاحب کافی» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج3، ص394]، از محقق حلی به «صاحب معتبر» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج2، ص29] و «صاحب شرایع» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج9، ص282] و از جوهری به عنوان «صاحب صحاح» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج3، ص366] نام می‌برد. در «مجمع الفائده» از نام‌های دیگری نیز مثل «صاحب نهایه» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج5، ص314] و «صاحب ایضاح» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج12، ص179] و «صاحب کشف الرموز» [مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائده، ج12، ص131] استفاده شده است.
    120تستری، محمدتقی، الاخبار الدخیله، ج1، ص46.
    121مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، جامعه مدرسین، قم، ص403.
    122مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، ج2، ص398.