پرش به محتوا
خانه » اقطاب و سرسلسله‌ها » عبدالرحمن جامی

عبدالرحمن جامی

    «نورالدین عبدالرحمن بن احمد»(817-898ق)[1].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص233: «لقب اصلى ایشان عمادالدین است و لقب مشهور نورالدین. ولادت … ادامه پاورقی متخلص به «جامی»، شاعر (سبک عراقی)، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم، در ۲۳ شعبان ۸۱۷ (یا 793) در «خرگِرد» از منطقه «جام» به دنیا آمد.[2].جدش شمس الدین محمد از محله دشت اصفهان بوده که پس از مهاجرت به ولایت جام خراسان، در قریه خرگرد یا خرجرد رحل … ادامه پاورقی

    زندگی‌نامه

    در میان شاعران و نویسندگان ادبیات فارسی، تنها شخصیت جامی است که زندگی و شرح حال او تا این حد در کتب معتبر منعکس شده است. از طرف پدر نسبش به «محمد بن حسن شیبانی»، فقیه معروف حنفی قرن دوم، می‌رسد.[3].لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ج۱، ص۴۰، ایام کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگِرد جام، در کنار پدرش «نظام الدین احمد دشتی» سپری شد. در حدود 13 سالگی همراه پدرش به «هرات» که مرکز علم و دانش آن زمان بود رفت و در آن‌جا اقامت گزید و از آن زمان به «جامی» شهرت یافت.[4].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۳4: «آباء ایشان تا در ولایت جام ساکن می‌بوده‌اند، در کتاب … ادامه پاورقی در دو مدرسه علمی هرات و سپس سمرقند تحصیلات خود را ادامه داد. در «مدرسه نظامیه هرات» که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر را از محضر اساتیدی چون «محمد جاجرمی» و «جنید اصولی» و «علی سمرقندی» استفاده کرد.[5].قمی، عباس، سفینه البحار، ج‏1، ص705

    جامی در اواسط دهه چهارم عمرش با دیدن یک رویا، دست ارادت به « سعدالدین محمد کاشغری» نقشبندی(وفات860ق) داده و به طریقت نقشبندیه می پیوندد. و به دستور وی به خلوت نشینی و انزوا می پردازد به گونه ای که بعد از این عزلت، برای معاشرت کردن با دیگران دچار مشکل می شود. البته او بر اساس اصل «خلوت در انجمن» که متعلق به نقشبندیه بود، مجددا فعالیت‌های اجتماعی خویش را از سر گرفت.[6].الگار، حامد، نقشبندیه، ص121

    جامی علی رغم جایگاه رفیعی که در سلسله نقشبندیه دارد و اجازه ارشاد از کاشغری داشته اما به ارشاد و تربیت مرید علاقه ای نداشته است و همواره بر این سخن « عبدالخالق غجدوانی» (575ق) اصرار می‌کرد:

    «درِ شیخی را دربند و درِ یاری را بگشای،[7].پارسا، محمد، قدسیه، تصحیح  طاهری عراقی، احمد، ص54*****درِ خلوت را دربند و درِ صحبت را بگشای»[8].عبدالرحمن جامی در نفحات‌الانس نوشته‌است: «طریقت ایشان، اعتقاد اهل سنّت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و … ادامه پاورقی

    او در میانسالی، پس از ازدواج با نوه مرادش «سعدالدین کاشغری»، صاحب چهار پسر شد. [9].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص282-285 پس از مرگ کاشغری، با « خواجه عبیداللّه احرار»(۸۰۶-۸95ق).[10]خواجه ناصرالدین عبیدالله معروف به عبیدالله احرار و خواجه احرار ولی، صوفی نامی طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر … ادامه پاورقی آشنایی و قرابت یافت.[11].نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، ص222 وی مدتی طولانی مرید خواجه احرار بود.[12].لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ص23

    وجهه ادبی و شاعری جامی بر دیگر وجوه شخصیتی او غلبه دارد و او را «خاتم الشعراء» می نامند، و آثار ادبی او از جمله « هفت اورنگ» شهرت زیادی در میان مردم یافت.

    عصر جامی همزمان با دوران حکومت «تیموریان، قراقویونلوها و آق قویونلوها» بود. وی در میان تیموریان جایگاه رفیعی داشته است و او شیخ‌الاسلام، قاضی و مجری احکام شرع دولت تیموری بایقرا در هرات بود. با این حال هیچگاه آنها را امر به معروف و نهی از منکر نمی کرد و می گفت: «چون آمیزش با درویش، آنان را به صلاح و سلامت راهنمون نمی‌شود، سخن گفتن در این باب قطعا سودمند واقع نخواهد شد.»[13].لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ص38

    وضع سلامتی جامی بعد از 60 سالگی چندان خوب نبوده، چرا که در آثارش از ضعف و پیری و ناتوانی شکوه کرده است. نهایتا طی یک بیماری 14 روزه، در ۱۷ یا ۱۸ محرّم ۸۹۸ق (یا 871) هنگامی که 81 سال داشت از دنیا رفت.[14].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۸۲ مدفن و مقبره نورالدین عبدالرحمن جامی، که به «تخت مزار» مشهور است، با قدمتی نزدیک به ۸۰۰ سال در شهرستان تربت جام استان خراسان رضوی (یا هرات) واقع است.[15].افصح‌زاد، اعلاخان نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، ج۱، ص۱۳۸۱۳۹، تهران ۱۳۷۸ ش.

    متابعت ابن عربی

    جامی از شیفتگان ابن عربی است و با القابی چون «امام العارفین»، «قطب الموحدین»، «قدوه عارفان» و «پیر توحید» از او یاد می‌کند[16].مبلغ، محمداسماعیل، عرفان جامی، ص234 و در تمام آثارش دنباله روی عقائد ابن عربی بوده و در توجیه و دفاع از اشتباهات ابن عربی از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.

    اساتید و مشایخ

    جامی غیر از کاشغری نزد مشایخ بزرگ دیگری نیز درس آموخته بود و با اقطاب صاحب نامی مصاحبت و ملاقات داشته است که « خواجه محمد پارسا، فخرالدین لرستانی(لورستانی)، بهاءالدین عمر بخارائی، خواجه شمس الدین محمد کوسوئی، شمس الدین محمد اسد و جلال الدین ابویزید پورانی» از آن جمله‌اند.  اما بدون تردید، مهمترین استاد و مراد جامی، خواجه عبیدالله احرار بوده است که جامی تا انتهای عمرش به او ارادت داشته است و با کمال عجز و فروتنی، اظهار مریدی می‌کرده، تا جایی که خود را «سگ طوق او» می‌خوانده است.[17].مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص226

    آثار و تالیفات

    بنابر احصاء «ویلیام چیتیک»، آثار منثور و منظوم وی به 47 اثر می‌‏رسد. اما بنابر تحقیق آقای «مدرس گیلانی» در مقدمه « هفت اورنگ»، تعداد این آثار به 99 جلد می‌رسد که درباره 50 جلد آن توضیح تفصیلی داده است.[18].جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، تصحیح و مقدمه آقا مرتضی مدرس گیلانی، ص19 آثار ادبی، عرفانی، کلامی و حدیثی جامی به تفکیک عبارتند از:

    • آثار ادبی: «دیوان قصاید و غزلیات»، «هفت اورنگ»، شامل هفت مثنوی، «رباعیات»، «رساله قافیه»، «رساله عروض»، «رسائل معمایی» شامل رساله کبیر، رساله متوسط، رساله صغیر، رساله منظومه اصغر در معما، «تصحیف»، در باب جابه‌جایی حروف در کلمات و تغییرات معنایی آن‌ها پس از این تغییر، «بهارستان» که نثر آمیخته به نظم و تقلیدی از گلستان سعدی است، «رساله شرح رباعیات» در شرح ۴۹ رباعی از رباعیات عرفانی خویش، «رساله منشآت»، «الفوائد الضیائیه فی شرح الکافیه»، «صرف فارسی منظوم و منثور»، «جنیس اللغات یا تجنیس الخط».[19].جامی، عبدالرحمن بن احمد، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۵۶ش، ج۱، ص۱۶_۲۸.
    • آثار عرفانی: «نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص» در شرح «نقش الفصوص»[20].«فصوص الحکم» متنی بسیار مشکل است لذا ابن عربی رؤوس مطالب را خلاصه کرده و آن را «نقش الفصوص» نامیده است.، «لوایح»، «لوامع»، «شرح قصیده تائیه ابن فارض»، «رساله نائیه یا شرح بیتین مثنوی»، «سخنان خواجه پارسا یا الحاشیه القدسیّه»، «اشعَّهُ اللَّمعات»، «رساله شرایط ذکر»، «رساله تحقیق مذهب صوفی مشهور به الدره الفاخر»، «رساله فی الوجود»، «شرح مفتاح الغیبِ صدرالدین قونیوی»، «رساله سؤال و جواب هندوستان»، «نقدالنصوص فی شرح الفصوص»، « نفحات الانس من حضرات القدس»، «مناقب شیخ الاسلام خواجه عبداللّه انصاری»
    • آثار کلامی و حدیثی: «شواهد النبوه لتقویه یقین اهل الفتوه»، «اعتقادنامه یا عقاید» که مثنوی کوتاهی است در باب اصول عقاید اسلامی با مشرب عرفانی»، «چهل حدیث یا اربعین»، «رساله مناسک حج و عمره»، «رساله کبیر مناسک حج»، «رساله تهلیلیه در شرح لااله الااللّه»[21].افصح‌زاد، اعلاخان، نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، ج۱، ص۱۹۱_۱۹۲

    جامی عقائد و باورهای خود را در پایان دفتر نخست «سلسله الذهب» زیر عنوان «عقائد نامه» آورده و کوشیده تا به نظم اصول عقائد خویش بسنده کند:

    آن عقائد که ضبطش آسانست*****واندران خاص و عام یکسانست[22].جامی، عبدالرحمن، سلسله الذهب، ص170-178

    مذهب

    جامی از معدود شعرائی است که در مذهب تسنن او اجماع وجود دارد، به گونه‌ای که «قاضی نور الله شوشتری» که به «شیعه تراش» مشهور بوده و غالب صوفیان سنی مذهب را (به اشتباه) شیعه معرفی می‌کند، هنگامی که به عبدالرحمن جامی می‌رسد، او را سنی متعصب دانسته و حتی در لعن و طعن او سخن می‌گوید و جامی را با اوصافی چون «معاند و مخالف» یاد می‌کند.[23].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۵۷

    کتب جامی پر است از عقائد اهل سنت که تردیدی در سنی بودن وی باقی نمی گذارد، که بعض آنها اشاره می شود:

    مدح ابوبکر

    جامی در مدح ابوبکر می گوید:

    «ذکر امیرالمومنین ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه؛ همه احوال و اعمال و اقوال وی دلیل نبوت و شاهد رسالت متبوع وی است صلی الله علیه واله وسلم. وقتی که رسول مامور شد به هجرت، از جبرئیل پرسید که با من که هجرت خواهد کرد، جبرئیل گفت: ابوبکر صدیق. از آن روز باز وی را خدای تعالی صدیق نام کرد.»[24].جامی، عبدالرحمن، شواهد النبوه، ص196

    مدح عمر

    در مدح عمر می گوید :

    «ذکر امیرالمومنین عمر بن خطاب؛ رسول فرموده است که در امم سالفه جمعی محدثین می‌بودند، یعنی که خدای تعالی با ایشان سخن می‌گفت و اگر در این امت همچنان کسی باشد عمر بن الخطاب است».[25].جامی، عبدالرحمن، شواهد النبوه، ص201

    مدح عثمان

    در مدح عثمان می گوید:

    «امیرالمومنین عثمان بن عفان رضی الله تعالی عنه لقب وی ذی النورین؛ زیرا که دو دختر رسول به نکاح وی در آمده بود… و از آن جمله آن است که عدی بن حاتم رضی الله عنه گفته است که در روز قتل عثمان رضی الله عنه شنیدم که گوینده‌ای می‌گفت: ابشر ابن عفان بروح و ریحان و برب غیر غضبان، ابشر ابن عفان بغفران و رضوان، چون باز نگریستم هیچ کس را ندیدم. و از آن جمله آن است که چون وی را شهید ساختند، سه روز بماند که وی را دفن نکردند ناگاه هاتفی آواز داد که ادفنوه ولا تصلوا علیه فان الله عزوجل قد صلی علیه. و از آن جمله آن است که چون عثمان را رضی الله عنه شهید ساختند، جنیان سه روز بر بام مسجد رسول صلی الله علیه وسلم نوحه می‌کردند و در مرثیه وی ابیات می‌خواندند. و از آن جمله آن است که چون سه روز بعد وی را در شب به جانب بقیع می‌بردند تا دفن کنند سوادی از قفای ایشان پیدا آمد و خوف بر ایشان مستولی شد، چنانکه نزدیک بود جنازه وی را بگذارند و متفرق شوند، از میانه آن سواد کسی آواز داد که برقرار باشید و مترسید که ما آمده‌ایم که در دفن وی حاضر باشیم، بعضی حاضران می‌گفتند که والله آن‌ها فرشتگان بودند».[26].جامی، عبدالرحمن، شواهد النبوه، ص210

    مدح عایشه

    در مدح  عایشه می سراید:

    پیوسته از تشدد او مدعی دین*****خم گشته زیر اره چو دال مشدد است

    جانش مقیم مقعد صدق است ازان چه باک*****کش تنگنای حجره صدیقه مرقد است

    انکار و شک ز خاطر ارباب شرک برد*****حکم نبوتش که به قرآن موکد است

    از فیض روح اوست به تجدید مستفیض*****هر قابلی که طالب فیض مجدد است[27].جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص۴۷

     جامی قائل به عدالت تمام صحابه بوده[28].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۲۴۰  و  علاوه بر صحابه به مدح بزرگان اهل سنت مانند شافعی[29].جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص66 و ابوحنیفه[30].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۴۱ نیز پرداخته است.

    دشمنی با شیعیان

    نورالدین جامی، با شیعیان دشمنی و عناد سرسختانه‌ای داشته است، تا جایی که شیعیان معاصرش او را «خارجی» می‌نامیدند.[31].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص260؛.نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، ص180 سخنان جامی و ابیات و عبارات او در نقد تشیع و باورهای شیعه حتی گاهی اوقات منجر به جریحه دار کردن قلوب شیعیان و برپایی اعتراضات و تجمعاتی علیه جامی می‌شده است.[32].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ص200: «فأنشأ مولانا الجامی هذه الأبیات بعد صدور هذه الواقعه وجفاء … ادامه پاورقی جامی حنفی مذهب، نه تنها با شیعیان، بلکه با کسانی که میل به تشیع داشتند نیز سر سازگاری نداشت، لذاست که در کتاب « نفحات الانس»، احوالات غالب عرفای مشهور را درج می‌کند اما یادی از چهره‌های مهمی مثل « شاه نعمت الله ولی» نمی‌کند، با اینکه شاه نعمت الله قطعا سنی مذهب بود اما جامی همین مقدار را نیز بر نمی‌تافت. از همین روست که برخی محققین، جامی را فردی دگم و متعصب می دانسته اند. [33].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص404

    جامی با توجه به نفوذ قابل توجهی که در دربار تیموریان داشت تمام تلاش خویش را کرد تا علاقه تیموریان به تشیع باعث پیشرفت تشیع نشود و در سه محور این هدف را دنبال کرد:

    1_ جلوگیری از رسمیت یافتن مذهب تشیع به دست سلطان حسین و منع خواندن خطبه‌های جمعه با نام امامان اثنی عشر (علیهم السلام)

    2_ جلوگیری از انتقال پیکر منسوب به امام علی (علیه السلام) از بلخ به هرات.

    3ـ تخریب شخصیت و خنثی سازی فعالیت‌های سیدقاسم نوربخش در دربار تیموریان برای اشاعه تشیع.[34].نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، تصحیح نجیب مایل هروی، تهران، نشر نی، ص13 و 174

    حتی بر اساس بعض نقل‌ها، شهرت جامی در مقابله با شیعیان باعث شد که سلاطین صفویه به دنبال تخریب و شکافتن قبر جامی بر آمده اند[35].طاش کبری زاده، ابوالخیر احمد، الشقائق النعمانیه، طبع مصر، ص294  یا دستور دادند تا نام او را به خامی تغییر دهند. [36].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص52-53 و 141-142

    مدح اهل بیت

    جامی در عین دشمنی شدید با شیعیان، اما در مدح اهل بیت علیهم السلام[37].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۱۴۸_ ۱۴۹و  بالاخص امیرالمومنین علیه السلام اشعار و عبارات بلندی دارد[38].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ص178 و حتی تا امام هشتم شیعیان را نیز مدح کرده است.[39]حکمت، علی اصغر،تحقیقات در تاریخ و آثارجامی،ص142 البته جامی این فضیلت گویی ها را متناسب با اعتقادات اهل سنت بیان می کند و دلیلی بر شیعه بودن او نیست،لذا در مهم ترین فضائل اهل بیت علیهم السلام  مانند آیه تطهیر، آن را را بر غیر خمسه طیبه تفسیر  می کند.[40].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۲۰۹

    نقشبندیه

    نقشبندیه از سلاسل صوفیه هستند که شدیدا به مبانی تسنن پایبندند و به این خصوصیت شناخته می شوند. جامی ارادت تام و کاملی به این سلسله داشته و با اینکه سعی می کند بحث خرقه را در سلوک، اصل قرار ندهد ولی قطعا مرید بزرگان این فرقه مانند «کاشغری» و «خواجه احرار» بوده و در تمام کتبش به این سلسله عرض ارادت می کند و در تصحیح و تبیین روش و سلوک این طریقه می کوشد.[41]جامی در رساله ای مختصر، به نام «سررشته طریق خواجگان» به شرح و تحلیل و بررسی مبانی اصلی و مهم سلسله نقشبندیه … ادامه پاورقی و تنها راه سیر و سلوک صحیح را مربوط به این سلسله می داند و می نویسد:

    «حینئذ مقصود از این بیت، تنبیه باشد بر آنکه تربیت، صفت محبت و پرورش، معنی ارادت، جز در صحبت این طائفه میسر نیست، و دولت حصول، و سعادت وصول را به آن، جز مشاهده حال و استماع مقال این گروه، طریق دیگر نی. پس بر طالب صادق واجب است که تا جان دارد دامن صحبت این جماعت را نگذارد، و دولت خدمت و ملازمت این قوم را غنیمت شمارد.[42].جامی، عبدالرحمن، لوامع جامی، شرح خمریه ابن فارض، ص81

    دیدگاه کلامی

    جامی در بیشتر اعتقادات خود بر مسلک « اشاعره» و بعضا « ماتریدیه» است و در مسائلی چون شفاعت و وعد و وعید، دیدگاهی مانند امامیه و اشاعره دارد. در مسأله لطف و عینیت ذات و صفات خدا، دیدگاه جامی به امامایه نزدیک است اما نمی‌توان گفت که نظر امامیه را به طور کلی پذیرفته است.

    در پایان دفتر اول « سلسله الذهب» جامی منظومه‌ای وجود دارد که در آن از اصول عقاید خود بر اساس مبادی متکلمین عامه و اهل سنت و جماعت و به صورت خلاصه، به نظم آورده و از توحید و نبوّت و امامت بحث کرده است.

    معرفت شناسی

    اصالت کشف و شهود

    جامی همانند سایر مشایخ صوفیه، رسیدن به معرفت و حقیقت را از رهگذر «کشف و شهود قلبی» میسر می‌دانست و در این راستا بر معارف عقلی و نقلی و یا علوم حصولی، ارزش و اهمیتی قائل نبود. جامی هنگامی که قصد ورود به تصوف را داشت، تمام فعالیت‌های علمی خود را ترک کرد و مشغول ریاضت و خلوت شد تا به گمان خویش، حجاب‌های ظاهری را کنار زده و به حقیقت رسیده و آن را با جان دل و چشم قلب شهود کند. [43].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص239

    جامی بر اساس همین مبنا برای کشف و شهود بزرگان عرفان و تصوف مانند ابن عربی قائل به عصمت از خطا و اشتباه است و در جواب به اشکالات فصوص الحکم، تمام مطالب این کتاب را به شهود رحمانی خالی از هرگونه اشتباه می داند. [44].جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، ص181: «والعجب من هذا الفاضل بل من کل معترض على الشیخ رضی اللّه عنه فی مثل هذا … ادامه پاورقی وی هرگونه علوم ظاهری دینی و برهان‌های عقلی و استدلال را برای رسیدن به حقیقت را ناقص و تنها راه را کشف و شهود می داند. [45].جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، سلسله الذهب، دفتر دوم، بخش 24

    مخالفت با فلسفه و کلام

    جامی با تمام علوم رسمی و غیر کشفی مخالف است و به همین مبنا، «سلطان حسین بایقرا» را به خاطر منع تدریس فلسفه و کلام می ستاید[46].جامی، عبدالرحمن، دیوان، ص54؛ نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی و به شدت ابن سینا را مذمت و کتب او را باعث شقاوت و کانون شر می شمارد. [47].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۴۰ وی همچنین علم کلام را باعث سستی در اعتقاد مردم می داند و علی رغم تلاش بسیار علما، به هیچ وجه اجازه تدریس و تعلیم کلام را نمی دهد.( بدون منبع در متن اصلی)

    مذمت شریعتمداران

    جامی هر گروهی غیر از صوفیه را مردود می شمارد. به فقها و عامه شریعتمدارانی که اهل مکاشفه و شهود نیستند می تازد. آنان را جاهل و احمق و ظاهرگرایانی معرفی می کند که از عشق خالی هستند. [48].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۴۳ [49].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص50

    خداشناسی

    جامی به تبع مرادش ابن عربی از موافقان و مروجان وحدت وجود است [50].جامی، عبدالرحمن، دیوان، فاتحه الشباب، غزلیات، ش732و در این راه چنان پافشاری دارد که در مورد عقیده اش به وحدت وجود گفته شده است: «جامی کسی است که تصوف و وحدت جود را بهتر از همه، نمایانده است»[51].مبلغ، محمداسماعیل، عرفان جامی، ص269

    با این حال او حلول و اتحاد را رد می کند و آن را وهم می داند چرا که معتقد است اصولا در حقیقت چیزی جز ذات الهی نیست و اتحاد و دوئیت فرع بر وجود غیر است. [52].جامی، عبدالرحمن، أشعه اللمعات، ص135و 136

    رؤیت خدا

    جامی معتقد است اهل بهشت در بهشت با چشم سر به رویت باری‌تعالی موفق می شوند و این بالاترین نعمت بهشتیان است. [53].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۲۴۴

    صلح کل

    جامی به تبع ابن عربی و اعتقاد به وحدت وجود، به تمام مذاهب به دیده حقانیت می نگرد و گوساله پرستی بنی اسرائیل را با خداپرستی موسی علیه السلام برابر می داند. [54].جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، ص461 وی گذر کردن از مذهب و رهایی از آن را لازمه مذهب عاشقی می داند و می سراید:

    ز هفتاد و دو مذهب رو به سوی تو*****بلی عاشق نداند مذهبی جز ترک مذهب‌ها[55]. حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص399

    جبرگرایی

    جامی، بر اساس جهان بینی مبتنی بر وحدت وجود، از باورمندان به جبر است و حکم انسان در این دنیا را، طبق اقتضای ذات اعیان ثابته آن‌ها می‌داند. [56].جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص، ص۲۱۳  وی هیچ اراده و قدرت و فعلی را غیر اراده و قدرت و فعل الهی نمی داند. [57].جامی، عبدالرحمن، الدره الفاخره، ج۱، ص۳۹-۴۰: «تنزل بأحدیه جمع جمیع صفاته و أسمائه، فکما تقیدت ذاته فى هذا … ادامه پاورقی  او خود را همانند قلمی در دست خدا می‌پندارد و آنچه را از سواد به بیاض می‌آورد، به حق نسبت داده، فعل حق می‌داند. [58].جامی، عبدالرحمن، سلسله الذهب، ص37

    تقدیس ابلیس

    جامی ابلیس را عاشقی رند می داند که قلبش پر از عشق الهی است. لذا حاضر به سجده به غیر نیست. [59].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۵۹۱

    انسان کامل

    جامی انسان کامل را کسی معرفی می‌کند که به مقام فنای در خدا متصف شده و مظهر تمام اسما و صفات او شده باشد، چنین شخصی در وجود خدا مستغرق، و از ماسوای حق، بی خبر است. [60].جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص4 وی در مورد جایگاه انسان کامل می گوید: «گستردگی وجود انسان کامل به حدی است که او را روح عالم، و عالم را کالبد او می‌دانند؛ همچنانکه روح، مدبر بدن است و در آن تصرف می‌کند، انسان کامل هم به وسیله اسماء الله تدبیر عالم می‌کند و در آن تصرف می‌نماید.»[61].جامی، عبدالرحمن، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، ص۸۹

    او ابتدا و انتهای قرآن را شرح کمالات انسان کامل می‌داند که هدفِ آفرینش کائنات است و همه مخلوقات مسخر او هستند. [62].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، چاپ سوم، تهران، سعدی، ص490  وی مجرای فیض تمام عالم را انسان کامل می داند که هیچ معنا و حکمی از باطن به ظاهر بدون حکم او نمی آید. [63].جامی، عبدالرحمن، اشعه اللمعات، ص۱۲۲ وی انسان کامل را ازلی و ابدی می داند. [64].جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، فص آدمیه، ص56 و معتقد است در رسیدن به مراتب عالیه باید تسلیم محض انسان کامل و مانند میت در دست غسال بود[65].جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، تحفه الاحرار، بخش 18، ص389 لذا می توان گفت که از اساسی ترین موضوعات مورد تاکید جامی، مباحث مربوط به انسان کامل و قطب می باشد.

    مدح سلاطین

    از نظر جامی، ورود به دربار سلاطین و پذیرش منصب و قدرت، دریافت مال و هدایای مختلف از جانب آن‌ها و مدح آنان نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه ممدوح و نیکو است. [66].جامی، عبدالرحمن، مکاتیب، ص285-286  در اشعار وی «ابوالقاسم بابر»، «سلطان ابوسعید گورکان»، «سلطان حسین میرزا»، « امیر علیشیر نوایی»، و شاهان عثمانی و آق قیونلوها و غیره، از مدائح او با عبارات بلندبالا بی نصیب نمانده‌اند. یکی از محققین در این مورد می گوید:

    «روشن نیست که با چنین مدیحه‌ای، سلطان تیموری در هرات، چگونه حضور جامی را تحمل کرده است، اما این نکته مسلم است که سلطان عثمانی لقمه‌های چرب و روغنی برای جامی ارسال می‌داشته، تا جایی که خود جامی در نامه‌ای به سلطان بایزید ثانی نوشته است که نقدینه‌های سلطان، او را «نرم و رام» کرده و خوف آن هست که دل به حب مال دهد».[67]. مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص81؛ جامی، عبدالرحمن، مکاتیب، ص280؛ جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص31-33

    شریعت

    عبدالرحمن جامی زیر پا گذاشتن احکام شریعت را در چند صورت جایز می‌داند: اول هنگام « جذبه و سکر عرفانی»[68].جامی، عبدالرحمن، لوامع جامی، شرح خمریه ابن فارض، ص35، دوم در «سلوک عاشقانه» که هنگام تعارض عقل و شرع، جامی جانب عشق را می گیرد و عقل و شرع را کنار می گذارد. [69].جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص۵۳۵  و حتی در این نوع از سلوک، مذهب را نیز ترک می کند. [70].جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص۸۳۵

    سلوک

    عشق مجازی

    جامی از کسانی است که عشق مجازی را پلی به سمت حقیقت می داند. و این را در منظومه‌های شعری او همچون « لیلی و مجنون»، «سلامان و آبسال» و «یوسف و زلیخا» [71].جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، یوسف و زلیخا، بخش12؛ نیکوبخت، ناصر، مثنوی عاشقانه و عارفانه یوسف و زلیخا، … ادامه پاورقی  به خوبی می توان پیگیری کرد.جامی خودش به عشق امردان زیباروی دچار بوده و به این امر شهرت داشته است و در این مورد اشعار بسیاری را سروده است. [72].مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص220؛ بایقرا، سلطان حسین، مجالس العشاق، ص247؛ واعظ کاشفی، علی بن حسین، … ادامه پاورقی  حتی گفته شده عاشق امیرزاده‌ای بوده و بسیاری از اشعارش را برای وی سروده است. [73].بایقرا، سلطان حسین، مجالس العشاق، ص212؛ مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص248؛ شمیسا، سیروس، شاهد بازی در … ادامه پاورقی جامی چنان به عشق امردان دچار بود که وقتی از او زمان ترک امردبازی را می پرسند می گوید: «وقتی ترک عشق و محبت ایشان (امردان) خواهیم گفت که شما ترک آب و نان گویید».[74].نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، ص138

    وی به صورت افراطی عشق مجازی را در مراتب عرفانی لازم می شمرد، حتی اگر امردی وجود نداشت که به او عشق بورزد بر جمالی خیالی، عشق می‌ورزید و وقتی وضو می‌گرفت، دستش را در عالم تخیل، دست معشوق تصور کرده بود و با آن معاشقه می‌کرد.[75].لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ص3

    سماع و موسیقی

    جامی به سماع علاقه داشت و آن را انجام می داد[76].حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص104 و به موسیقی نیز علاقه وافری داشت و در میان خواص و عوام به این امر شهره بود. [77].واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص278 و درباره موسیقی کتابی مجزا تالیف نموده است.

    مذمت زنان

    یکی از موارد قابل تامل در مثنوی‌های جامی، به ویژه در سه مثنوی «سلامان و ابسال»، «لیلی و مجنون» و «یوسف و زلیخا»، بدبینی او نسبت به زنان است. جامی زن را موجودی ناقص و کافر نعمت می‌داند و او را در برابر مرد، هیچ و پوچ می‌خواند، بلکه از هیچ هم هیچ‌تر. [78]. جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، سلامان و ابسال، ص330، بخش27؛ حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۸۴_۲۸۵

    در ماجرای یوسف و زلیخا، جامی زلیخا را رمز نفس اماره و ظلمت قلمرو شیطان نشان می‌دهد و از قول یوسف درباره فرزندان حوا می‌گوید:

    زن از پهلوی چپ شد آفریده***کسی از چپ راستی هرگز ندیده[79].جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، یوسف و زلیخا، ص686

    بر اساس همین مبنا، جامی برخلاف تمامی دستورات قرآنی و سنت نبوی، تجرد را بر تاهل مقدم دانسته و سلوک حضرت عیسی علیه السلام را دلیل بر آن می آورد. [80].جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، خرد نامه اسکندری، بخش37

    منابع و مآخذ

    1- ابن عربشاه، شهاب‌الدین، عجایب‌المقدور فی اخبار تیمور (زندگانی شگفت‌آور تیمور)، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1329.

    2- اسفزاری، معین‌الدین، روضات‌الجنات فی اوصاف مدینه هرات، به‌کوشش محمدکاظم امام، تهران، دانشگاه تهران، 1339.

    3- افصح‌زاد، اعلاخان، نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، ج۱، ص۱۳۸ـ۱۳۹، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۸ش.

    4- اوحدی مراغی، رکن‌الدین، کلیات اوحدی اصفهانی، به‌کوشش سعید نفیسی، تهران، امیرکبیر، 1340.

    5- بابرشاه، ظهیرالدین، بابرنامه، بمبئی، چاپ سنگی، 1308.

    6- جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، به‌کوشش اعلاخان افصح‌زاد و حسین احمد تربیت (با همکاری انستیتو شرق‌شناسی و میراث خطی)، 2جلدی، تهران، مرکز مطالعات ایرانی، 1378.

    7- جامی، عبدالرحمن، نامه‌ها و منشآت جامی، به‌کوشش عصام‌الدین اورون بایف و اسرار رحمانف، تهران، میراث مکتوب، 1378.

    8- جامی، عبدالرحمن، بهارستان جامی، به‌کوشش اعلاخان افصح‌زاد ، محمدجان عمراف و دیگران، تهران، میراث مکتوب، 1379.

    9- جامی، عبدالرحمن، دیوان جامی، به کوشش محمد روشن، تهران، انتشارات نگاه، 1389.

    10- جامی، عبدالرحمن، لوامع جامی، شرح خمریه ابن فارض، تصحیح حکمت آل آقا، انتشارات بنیاد مهر، بی‌تا.

    11- روملو، حسین‌بیگ، احسن التواریخ، به‌کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1349.

    12- سمرقندی، کمال‌الدین عبدالرزاق، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین، به‌کوشش عبدالحسین نوایی، ج2، دفتر1، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1383.

    13- سنایی غزنوی، مجدود بن آدم، 1329، حدیقهالحقیقه، به‌کوشش مدرس رضوی، تهران، سپهر.

    14- طاهری، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه‌عباس، تهران، حبیبی فرانکلین، 1349.

    15- لاری، رضی الدین عبدالغفور، تکمله حواشی نفحات الانس: شرح حال مولانا جامی قدس سره، ج۱، ص۴۰، چاپ علی اصغر بشیر هروی، (کابل) ۱۳۴۳ش.

    16- عطار، فریدالدین محمد، الهی‌نامه، به‌کوشش فؤاد روحانی، تهران، زوّار، 1339.

    17- عطار، فریدالدین محمد، منطق‌الطیر، به‌کوشش صادق گوهرین، چاپ 3، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1356.

    18- عطار، فریدالدین محمد، دیوان عطار، به‌کوشش تقی تفضلی، چاپ 9، تهران، علمی و فرهنگی، 1375.

    19- صفی (واعظ کاشفی)، فخرالدین علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۳۳، چاپ علی اصغر معینیان، تهران، ۱۳۵۶ش.

    20- میرخواند، محمد بن خاوندشاه، تاریخ روضه ‌الصفا، ج6، تهران، خیام، مرکزی و پیروز، 1339.

    21- نظام‌الملک طوسی، حسن بن علی، سیاست‌نامه، به‌کوشش جعفر شعار، چاپ4، تهران، فرانکلین جیبی، 1348.

    22- انوری ابیوردی، علی بن محمد، دیوان انوری، به‌کوشش سعید نفیسی، چاپ2، تهران، پیروز، 1356.

    23- نیکوبخت، ناصر، مثنوی عاشقانه و عارفانه یوسف و زلیخا، نشر آوای نور، تهران، 1377ش.

    24- واصفی، زین‌الدین محمود، بدایع‌الوقایع، به‌کوشش الکساندر بلدروف، 2جلدی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

    25- واعظ کاشفی، حسین بن علی، انوار سهیلی، چاپ2، تهران، امیرکبیر، 1341.

    26- یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی و سروش، 1369.

    27- نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، گوشه‌هایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، تصحیح نجیب مایل هروی، تهران، نشر نی، 1371ش

    28- زدالگا، الیزابت، نقشبندیه در آسیای غربی و مرکزی، تغییر و تداوم، ترجمه فهیمه ابراهیمی، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1389.

    29- آنا جیاکالون رامات و پائولو رامات (ویرایش‌ها)، زبان‌های هند و اروپایی ، لندن و نیویورک:روتلج، 1998م

    30- استیس، و.ت، عرفان و فلسفه، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات سروش، 1375.

    31- لمبتون، آ.کاترین، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیری، چاپ 3، تهران، علمی و فرهنگی، 1362.

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص233: «لقب اصلى ایشان عمادالدین است و لقب مشهور نورالدین. ولادت ایشان در خرجِرد جام بوده است.
    2.جدش شمس الدین محمد از محله دشت اصفهان بوده که پس از مهاجرت به ولایت جام خراسان، در قریه خرگرد یا خرجرد رحل اقامت افکنده است. خود در قصیده ای گفته است:به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی*****که زد ز مکه به یثرب سرادقات جلال/ز اوج قله پرواز گاه عز و قدم*****بدین حضیض هوان سست کرده ام پر و بال
    3.لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ج۱، ص۴۰،
    4.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۳4: «آباء ایشان تا در ولایت جام ساکن می‌بوده‌اند، در کتاب سجلات و قبالجات عبارت دشتی می‌نوشته اند، چون رخت اقامت به هرات کشیده اند، لفظ جامی به جای آن رقم می‌زده اند.»
    5.قمی، عباس، سفینه البحار، ج‏1، ص705
    6.الگار، حامد، نقشبندیه، ص121
    7.پارسا، محمد، قدسیه، تصحیح  طاهری عراقی، احمد، ص54
    8.عبدالرحمن جامی در نفحات‌الانس نوشته‌است: «طریقت ایشان، اعتقاد اهل سنّت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و اتباع سنن سیّدالمرسلین (ص) و دوام عبودیت که عبارت است از دوام آگاهی به حق سبحانه، بی‌مزاحمت شعور به وجود غیری.» [جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص474]؛ از بهاءالدین نقشبند پرسیدند: «در طریقت شما ذکر جهر و خلوت و سماع می‌باشد؟ فرمودند که نمی‌باشد. پس گفتند که: بنای طریقت شما بر چیست؟ فرمودند: خلوت در انجمن: به ظاهر با خلق هستند و به باطن با حق[جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص441]؛ و نیز همو گفته‌است که: «طریقت ما صحبت است و در خلوت شهرت است و در شهرت آفت. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر.»[جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص442]
    9.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص282-285
    10خواجه ناصرالدین عبیدالله معروف به عبیدالله احرار و خواجه احرار ولی، صوفی نامی طریقت نقشبندیه در ماوراءالنهر بود.
    11.نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، ص222
    12.لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ص23
    13.لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ص38
    14.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۸۲
    15.افصح‌زاد، اعلاخان نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، ج۱، ص۱۳۸۱۳۹، تهران ۱۳۷۸ ش.
    16.مبلغ، محمداسماعیل، عرفان جامی، ص234
    17.مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص226
    18.جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، تصحیح و مقدمه آقا مرتضی مدرس گیلانی، ص19
    19.جامی، عبدالرحمن بن احمد، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۵۶ش، ج۱، ص۱۶_۲۸.
    20.«فصوص الحکم» متنی بسیار مشکل است لذا ابن عربی رؤوس مطالب را خلاصه کرده و آن را «نقش الفصوص» نامیده است.
    21.افصح‌زاد، اعلاخان، نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، ج۱، ص۱۹۱_۱۹۲
    22.جامی، عبدالرحمن، سلسله الذهب، ص170-178
    23.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۵۷
    24.جامی، عبدالرحمن، شواهد النبوه، ص196
    25.جامی، عبدالرحمن، شواهد النبوه، ص201
    26.جامی، عبدالرحمن، شواهد النبوه، ص210
    27.جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص۴۷
    28.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۲۴۰
    29.جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص66
    30.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۴۱
    31.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص260؛.نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، ص180
    32.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ص200: «فأنشأ مولانا الجامی هذه الأبیات بعد صدور هذه الواقعه وجفاء أهل الرفضه: [أشعار] أساق أدر کأسا على شط أنهار أزل عن فؤادی کل غم و إکدار و ناولنی أقداح الشمول فإننی  فقدت سروری من جفا قوم أشرار أترجو وفاء من لئام و صفوه و من طبع أغوال سبحیه أحرار و ما فی طریق العشق أمن و صحه فطوبى لمعتاد الجفاء و إکدار إذا عاشق فی خلوه الوصل داخل فذ فارغ عن نبح کلب و غدار و سیماء أهل العشق إسقاط کلفه فلست تجد عشقا بذی الختل مکار أجامی قم و اقصد حجازا فإن هذه الأرض لا فیها مقام لأبرار»
    33.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص404
    34.نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، تصحیح نجیب مایل هروی، تهران، نشر نی، ص13 و 174
    35.طاش کبری زاده، ابوالخیر احمد، الشقائق النعمانیه، طبع مصر، ص294
    36.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص52-53 و 141-142
    37.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۱۴۸_ ۱۴۹
    38.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ص178
    39حکمت، علی اصغر،تحقیقات در تاریخ و آثارجامی،ص142
    40.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۲۰۹
    41جامی در رساله ای مختصر، به نام «سررشته طریق خواجگان» به شرح و تحلیل و بررسی مبانی اصلی و مهم سلسله نقشبندیه می‌پردازد.
    42.جامی، عبدالرحمن، لوامع جامی، شرح خمریه ابن فارض، ص81
    43.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص239
    44.جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، ص181: «والعجب من هذا الفاضل بل من کل معترض على الشیخ رضی اللّه عنه فی مثل هذا الکتاب، فإن ما ذکره الشیخ من مفتتح الکتاب من مبشره أریها وإن ما أورده فی هذا الکتاب ما حده له رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم من غیر زیاده ولا نقصان إن کان مسلما عنده فلا مجال للاعتراض فإن ذلک یعود إلى النبی صلى اللّه علیه وسلم، وإن لم یکن مسلما عنده بل أعتقد أن ذلک افتراء وکذب أو سهو وخطأ فالاعتراض علیه ذاک لا هذا وکیف لا یسلم ذلک من اطلع على أحواله ومقاماته ومکاشفاته مما أدرجه فی هذا الکتاب وسائر مصنفاته (والتجلی الصوری فی حضره الخیال) المقید (محتاج إلى علم آخر) یسمى علم التعبیر (یدرک به ما أراد اللّه تعالى بتلک الصوره) الظاهره فی حضره الخیال بإرائه، وهو معرفه المناسبات‏ألا ترى کیف قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم لأبی بکر فی تعبیره الرّؤیا: «أصبت بعضا وأخطأت بعضا» فسأل أبوبکر أن یعرّفه ما أصاب فیه وما أخطأ فلم یفعل صلى اللّه علیه وسلم».
    45.جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، سلسله الذهب، دفتر دوم، بخش 24
    46.جامی، عبدالرحمن، دیوان، ص54؛ نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی
    47.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۴۰
    48.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۴۳
    49.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص50
    50.جامی، عبدالرحمن، دیوان، فاتحه الشباب، غزلیات، ش732
    51.مبلغ، محمداسماعیل، عرفان جامی، ص269
    52.جامی، عبدالرحمن، أشعه اللمعات، ص135و 136
    53.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۲۴۴
    54.جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، ص461
    55. حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص399
    56.جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص، ص۲۱۳
    57.جامی، عبدالرحمن، الدره الفاخره، ج۱، ص۳۹-۴۰: «تنزل بأحدیه جمع جمیع صفاته و أسمائه، فکما تقیدت ذاته فى هذا التنزل بحسب استعدادات القوابل کذلک تقیدت صفاته و أسماؤه بحسبها، فعلم العباد و إرادتهم و قدرتهم کلها صفات الحق سبحانه تنزلت من مرتبه إطلاقها إلى مراتب التقید بحسب استعدادات العباد، فأفعالهم الاختیاریه واقعه بقدره اللّه وحدها لکن بعد تنزلها إلى مراتبهم و ظهورها فیهم و تقیدها بحسب استعداداتهم، و لیس لهم قدره وراء ذلک».
    58.جامی، عبدالرحمن، سلسله الذهب، ص37
    59.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، ج1، ص۵۹۱
    60.جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص4
    61.جامی، عبدالرحمن، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، ص۸۹
    62.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، چاپ سوم، تهران، سعدی، ص490
    63.جامی، عبدالرحمن، اشعه اللمعات، ص۱۲۲
    64.جامی، عبدالرحمن، شرح فصوص الحکم، فص آدمیه، ص56
    65.جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، تحفه الاحرار، بخش 18، ص389
    66.جامی، عبدالرحمن، مکاتیب، ص285-286
    67. مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص81؛ جامی، عبدالرحمن، مکاتیب، ص280؛ جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص31-33
    68.جامی، عبدالرحمن، لوامع جامی، شرح خمریه ابن فارض، ص35
    69.جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص۵۳۵
    70.جامی، عبدالرحمن، دیوان، ج1، ص۸۳۵
    71.جامی، عبدالرحمن، مثنوی هفت اورنگ، یوسف و زلیخا، بخش12؛ نیکوبخت، ناصر، مثنوی عاشقانه و عارفانه یوسف و زلیخا، ص78
    72.مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص220؛ بایقرا، سلطان حسین، مجالس العشاق، ص247؛ واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص274
    73.بایقرا، سلطان حسین، مجالس العشاق، ص212؛ مایل هروی، نجیب، شیخ عبدالرحمن جامی، ص248؛ شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، ص193
    74.نظامی باخرزی، عبدالواسع، مقامات جامی، ص138
    75.لاری، عبدالغفور، تکلمه نفحات الانس، ص3
    76.حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص104
    77.واعظ کاشفی، علی بن حسین، رشحات عین الحیات، ج1، ص278
    78. جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، سلامان و ابسال، ص330، بخش27؛ حکمت، علی اصغر، تحقیقات در تاریخ و آثار جامی، ص۲۸۴_۲۸۵
    79.جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، یوسف و زلیخا، ص686
    80.جامی، عبدالرحمن، هفت اورنگ، خرد نامه اسکندری، بخش37