«محمد عثمان مروندی» و یا «عثمان مرندی» (۵۸۳–۶۷۳ق) ملقب به «لعل شهباز قلندر» و «شاه حسین»، از رهبران صاحبنام قلندریه بود که در عین حال نزد صوفیان چندین فرقه، از جمله سهروردیه و چشتیه و خاکساریه نیز محترم و مقدس شمرده میشود.[1]«ایا عثمان مروندی سخن با پردهداری گو*****نیابی در جهان یاری که اینجا پر ز اغیار است.»[شیخ الهی بخش، دیوان … ادامه پاورقی. وی از دراویش و شاعران پارسیگوی ایرانی بود اما در ایران ناشناخته و قطب العارفین در شبه قاره هند بود. در میانه عمر به شرق هجرت کرده و در «مولتان» اقامت گزید و در «سهوان» به خاک سپرده شد.
فهرست
زندگینامه
عثمان مروندی در سال ۵۸۳ هجری در روستایی از حومه شهر تبریز به نام «مرند» یا «مروند» و در خانواده «سیدحسن کبیر الدین» به دنیا آمد. درباره موطن اصلیش بین مورخین اختلاف است، بسیاری از محققان، وطن لعل شهباز را «مروند» نوشتهاند و در ابیات منسوب به او، نام «مروند» به صراحت ذکر شده است[2]بلگرامی، میرغلام علی آزاد، مآثر الکرام، ج1، ص385 و ص387.. یرخی «مروند» را یکی از شهرهای تبریز دانستهاند، اما خودش در شعری میگوید: «منم عثمان مروندی که یار خواجه منصورم». برخی نیز گفتهاند اصلش از شهر «مرند» یا »میوند» در حومه شهر هرات افغانستان است.
او را از ساداتی دانستهاند که نسب به امام صادق علیه السلام میرساند[3]لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج2، ص47.. شخصیت او به عنوان یک عارف و ولی الهی، به ویژه در بین مردم شبه قاره، بسیار زبانزد و و دارای جایگاه والایی است. از وی با القاب زیادی یاد میشود ولی بیشتر به «شهباز قلندر»، «سیف اللسان» و «مخدوم» معروف است.
تاریخچه
وی در کودکی به عربی و فارسی تسلط داشته و در 6 سالگی، در ظرف یک سال حافظ قرآن گشته و برای تحصیل سطوح عالی دانش، عازم نیشابور گشته و نزد «سیدابراهیم ولی کربلائی» شاگردی نمود. سپس عازم مشهد شده و برای ملاقات عبدالقادر گیلانی پیاده به سمت عراق رهسپار و در ادامه، برای انجام مراسم حج، عازم مکه معظمه گشت و سپس به مدینه منوره سفر نمود. سپس از راه عراق به ایران بازگشته و در بحبوهه حملات خانمانسوز مغول، در 622ق از راه بلوچستان وارد ایالت سِند شد.
برخی منابع مانند « خزینه الاصفیاء»، لعل شهباز را از مریدان «جمال الدین ساوجی» (بنیان گذار فرقه قلندریه) دانستهاند که احتمال میرود در این اسفار و سیاحتها، با او ملاقات کرده و نزد او سلوک کرده باشد[4]لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج2، ص46..
وی پس از اقامت نسبتاً طولانی در «مولتان»، عازم «سهوان شریف» ایالت سِند شد. شاعری، تاریخ ورود او را به آن منطقه (نمود آفتاب دین) مطابق با 649ق ذکر کرده است.[5]باریچو، مشتاق مسرور، لعل شهباز قلندر، ص35.
زمانی که عثمان مروندی به «سهوان» وارد شد، صوفیان زیادی درآنجا اقامت داشتند و عمده آنها گرفتار رسوم باطل و بدعتهای عجیب و غریب بوده و غوطهور در اباحهگری و شریعتگریزی. بسیاری از این صوفیان به رسم رایج قلندران، در کوی و برزن پرسه زده و با گدایی و دریوزگی، معاش خود را میگذراندند. لعل شهباز، عقائد و باورهای خود را در منطقه گسترش داد، به گونهای که او را برجستهترین درویش آن سرزمین دانسته و دلیل کثرت مریدانش را ارائه خوارق عادات زیادی از او بیان نمودهاند[6]لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء ج2، ص46.. وی به واسطه مهارت در علوم دینی، در کنار پاسخگویی به سوالات مردم، تدریس نموده و در خانقاه « بهاء الدین زکریا» در حین اقامتش در مولتان، مشغول ریاضت و عبادت بوده و در مدرسه وی به تدریس میپرداخت[7]باریچو، مشتاق مسرور، لعل شهباز قلندر، ص66..
نفوذ در هندوپاک
لعل شهباز در شبه قاره مریدان زیادی دارد. آنها میگویند تا کنون دو قلندر در این جهان پای گذاشتهاند؛ یکی « بوعلی قلندر» و دیگری عثمان مروندی. « بی بی رابعه بصری» را نیز به دلیل زن بودنش، «نیم قلندر» به حساب میآورند. اغلب مریدان عثمان مروندی در شبه قاره، قلندران هستند. قلندران این منطقه، به بیباکی و بدنامی شهرت دارند[8]از خلال یکی از داستانهای زندگی «بهاء الدین زکریا ملتانی» (661ق) دانسته میشود که قلندران به بدنامی شهرت … ادامه پاورقی.
در داستانهای زیادی نقل شده است که آنان در هنگام مصرف کردن ماده مخدر حشیش هجومیتر شده و حالتهای خطرناکی برای اطرافیان پیدا مینمودند، چنانچه نقل است که «نصرالدین محمود چشتی» را مورد حمله قرار داده و زخمی نمودهاند[9]شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص198 به نقل از قلندر، حمید، خیر المجالس، ص240.. مریدان لعل شهباز، مورد نفرت اجتماعی بوده و غالبا مبتلا به اعتیاد به مواد مخدر و بنگ و چرس و حشیش هستند، و آنان را بیاعتناء به شریعت گفتهاند، هرچند خود لعل شهباز را متقی و پارسا معرفی کردهاند[10]سیدین، علی، پشمینه پوشان، بخش «ل» به نقل از آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه، ص46..
آئین دهمال
به نقل از «عباس بورنی شمیم»، در سال 2010م وی شاهد آئینی بود که در آن زنان پارسا، در پی بهرهمندی از برکت گلوبند یا گردنبندی که شمایل قلب دارد و متعلق به لعل شهباز بوده و از گنبد وی در سهوان آویزان است، لیوانهایی پر از آب در دستان خود به سمت بالا میگیرند و آن را با زنان و مردان خویشاوند خود تقسیم میکنند.[11]Abbas Burney Shemeem 2010.
یکی دیگر از این آیین ها، چله مخصوص لعل شهباز است که در حرم او توسط صوفیان انجام میشود[12]صافی، قاسم، مقاله نفوذ مولانا در شبه قاره، مجله دانشکده ادبیات وعلوم انسانی مشهد(علمی- پژوهشی)، شماره 160-بهار … ادامه پاورقی.
اما معروفترین آئین و مراسمی که در حرم شهباز قلندر انجام میشود «رقص سرمستانه دهمال» است که در طول سال انجام میشود. در مراسم سالمرگ شهباز قلندر، محفل کنسرت مانندی در مقبره او برپا میشود و خوانندگان معروفی به آنجا آمده و مردم – اعم از زن و مرد – خود را به رقص و سماع سرمستانهای در میآورند. این نوع رقص را « دهمال» مینامند.
شفای جن زدهها
مردم محلی، دهمال سرمستانه را شفای بیماران خاصی همچون جن زدهها میدانند، دلیل آن نیز مقام بالای لعل شهباز نزد آنان است. طبق برخی گزارشها، جنهایی که تسخیر شدهاند، خود را مرید لعل شهباز دانسته و مدعی بودند که بدون اذن او بدن فرد را ترک نخواهند گفت، نکتهای که خود حاکی از وجود مسائل شیطانی در این فرقه میباشد[13]ر.ک: حافظ الله بلوچ. اسلام پروز ممون، مقاله درمان معنوی در سند؛ غلبه بر اجنه با دهمال در حرم قلندر لعل شهباز، … ادامه پاورقی.
سهروردیه، چشتیه و قلندریه
قلندریه یکی از شاخه افراطی ملامتیه است. شهباز قلندر، مرید دو تن از رهبران بزرگ فرق سهروردیه و چشتیه بود. « بهاء الدین زکریا ملتانی» از رهبران فرقه سهروردیه و « معین الدین چشتی» از رهبران چشتیه بود. بهاءالدین ملتانی، از ازدحام و اجتماع بیزار بوده و قلندریان را نیز دوست نمیداشت، اما شهباز قلندر را به مریدی پذیرفت. لعل شهباز به علت درک سه فرقه، توانست تلفیقی از آنان را ارائه داده و اندیشه وحدت وجود را نیز میان آنان رواج دهد[14]مهمترین مریدان زکریا ملتانی عبارتند از: عثمان مروندی معروف به لعل شهباز قلندر، سیدجلال الدین بخاری که طریقه … ادامه پاورقی. قلندریه در طول تاریخ با چندین فرقه و مکتب پیوند خورده و انشعاب «حیدری» آنها در ایران، با فرقه خاکساریه تلفیق شد.
قلندر
قلندر در اصطلاح عبارت است از ذاتی که از نقوش و اشکال و آمال، مجرد گشته، دل و جان از همه بریده و طالب حق شده.[15]دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج38، ذیل کلمه قلندر. از نظر پژوهشگران، قلندر در اشعار قدیمی فارسی تا قرن هفتم اسم مکانی بوده است که در آن اهل خرافات و رندان و قلّاشان و اوباش جمع میشدند و موسیقی میشنیدند..[16]قلندریه در تاریخ، ص37-40
هم اکنون این واژه به معنای گدای آواره است که معاش خود را از طریق نمایش یا گدایی به دست میآورد. در پاکستان قلندر برای کسانی به کار میرود که در مقبره صوفیان گدایی میکنند.[17]تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص66
محله فحشاء
لعل شهباز قلندر پس از بازگشت از مولتان، در «محله فحشاء» – مکانی که اکنون جزء بخش «دادو» از ایالت سِند پاکستان است – اقامت گزید. بعد از آن، افسانهها و داستان سرائیهای عجیبی درباره مواجه شهباز قلندر با مردم فاسد شده است. بر اساس یک افسانه، همه آن زنان در یک شب توبه کردند. در مورد محل سکونت لعل شهباز چنین نوشتهاند:
«اتفاقاً بقعه زمین که درو آسودهاند، مسکن زنان گنهکار بوده، به قدوم شیخ، شب هر که بر زنان آمد، قادر نشد. صبحی همه زنان، ورود شیخ را مطلع شده آمدند، توبه کردند»[18]لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج2، ص47 و ص48..
درافسانهای دیگر، لعل شهباز کل منطقه را با زدن ضربه پایی تبدیل به پشتههای خاک نموده و سپس شهر را بنا نمود[19]Ali Ahmed (1999)، Hazrat Qalandar Lal Shahbaz Literary Conference, Sindh Culture Department،..
وفات
شهباز قلندر حدود 90 سال عمر کرد و 6 سال پایان عمر را در «سهوان» گذراند. او در آخرین ایام زندگی به خلوت رفته بود و کمتر در انظار ظاهر میشد. پیوسته در همین حال بود که در ۲۱ شعبان ۶۷۳هجری قالب تهی کرد و در حجرهاش دفن گردید.
«علی شیر قانع»، مؤلف «تحفه الکرام»(م1203ق) این ماده تاریخ را در مرگ او سرود:
چون رفت سوی جنان آن شیخ*****از هاتف غیب میشنیدند کو
زبده آل و پاک نام است*****عثمان به دوازده امام است[20]قاضی، ب، گ، لعل شهباز قلندر، ص212.
برخی نیز تاریخ وفات او را در سال 724ق دانستهاند[21]گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ج2، ص20.. مرقد وی از قدیمیترین مناطق ایالت سِند بوده که توسط «اختیار الدین» حاکم سیوستان، بنایی برآن ساخته و سپس «میرزاجانی بیگ» گنبدی برای آن بنا کرده و پس از او نواب سید، بیرون خانقاه، مسجدی بنا نموده و صحن حرم این خانقاه را آراسته نمود. همچنین دو در ورودی بزرگ و طلاکاری شده نیز توسط «رضا پهلوی» به این مرقد اهدا شد[22]مولایی شیدایی، رحیمداد خان، جنت السند، ص424..
درسال 1395ش یک عامل انتحاری در مقبره لعل شهباز خود را منفجر و منجر به کشته شدن 83 نفر گردید این حادثه مرگبارترین حمله تروریستی چند سال اخیر پاکستان به شمار میرود. مراسم «عرس» به مناسبت سالگرد درگذشت شهباز قلندر هرسال در ماه شعبان (18 تا 20 شعبان) به مدت سه روز برگزار میشود و دولت سِند روز اول مراسم را تعطیل عمومی اعلام میکند.
آثار
عثمان مروندی شاعر چیرهدستی بود و اشعار صوفیانه میسرود. برخی او را نخستین سراینده شعر فارسی در ایالت سِند دانستهاند. چندین غزل فارسی بدو منسوب است که به سیاق رایج متصوفه، در آنها به تمجید و ستایش از خود میپردازد[23]به عنوان نمونه: شهباز لامکانم، من در مکان نگنجم*****عنقاء بینشانم، من درنشان نگنجم. [نیازمند منبع]. وی در اغلب شعرهای عرفانیاش، خود را «عثمان مروندی» معرفی کرده است (نه مرندی یا میوندی).
اشعار وی قرنها، سینه به سینه منتقل گشته تا اینکه «شیخ الهی بخش» فرماندار سابق سهوان، اشعار وی را استخراج و جمع آوری نموده و «دیوان قلندر» را در سال 1988م منتشر کرد.
برخی دو اثر ادبی دیگر به نام «میزان الصرف» و «صرف صغیر» را نیز به وی انتساب داده و «جان برتن»، فرمانروای انگلیسی ایالت سِند، مدعی بود که شهباز قلندر در صرف و نحو مهارت داشته و کتب صرفی و نحوی و «میزان الصرف» و کتاب «عقد و وجود العاشقین» را برای وی نامبرده است[24]شاهانی، رقیه غلام نبی، زندگی و تعلیمات حضرت شیخ لعل عثمان قلندر، ص108..
اثری دیگر به نام «اجناس» نیز برای وی ذکر شده است[25]مغول، محمد یعقوب، حضرت لعل شهباز قلندر یک صوفی عظیم و ولی الله، ص28.. اما به طور کلی باید دانست که قلندری مسلکها، اهل نوشتن و مکتوب کردن تعالیم خود نبودند. «محمدرضا شفیعی کَدکنی» میگوید: «از هیچ شیخ قلندری، در هیچ سَنَدی، هیچ عبارتی نقل نشده است، مگر سخنانی از مقوله آپ، ایپ، اوپ و عبارات به ظاهر بیمعنایی از این دست»[26]شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص64..
عقاید دینی
خداشناسی
لعل شهباز در مشرق، معاصر با ابن عربی در مغرب بوده و از آنجایی که ابن عربی، مبدع وحدت وجود بوده، افرادی همچون لعل شهباز و افراد قبل از ابن عربی، مفاهیم توحیدی را در قالب وحدت شهود بیان میکردند. صوفیه مدعیست در این حالت جز خدا را ندیده و تمام جهان را با خدا یکی میبیند. برخی اشعار لعل شهباز بیانگر این موضوع است[27]خان، خداداد، لب تاریخ سند، تصحیح نبی بخش خان بلوچ، ص8؛ شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص73 و ص72..
درباره فناء و بقاء میگوید:
خودی کفر است اگرچه پارسائی صد هزاران است*****خدا را آشکار در میان بیخودان دیدم
اگر بوئی خودی ماند هزاران پردهها باشد*****فنا دیدم بقا بالله میان عارفان دیدم[28]شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص72.
یا میگوید:
صد هزاران جلوه من بارها دیدهام*****لیک با شمشیر لا از جملگی بگذشتهام[29]شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص171.
پلورالیسم دینی
در مقبره لعل شهباز، ابیاتی از غزلیاتش که نمایشگر سلوک سکر مآبانه و حالات جذبه اوست دیده میشود. اشعار وی بیانگر آن است که شاعر، به لوازم نظریه وحدت شهود مثل پلورالیسم دینی و حقانیت تمام ادیان و باورها ملتزم بوده است.برای مثال وی سروده است:
هر دو جهان پرستم، زنار کفر بستم*****مالک مقام هستم، مست الست هستم
اَیا عثمان مروندی چرا مستی در این عالم؟*****که جز یاهو و یا من هو دگر چیزی ندانستم[30]شیخ الهی بَخش، دیوان قلندر، ص108.
ادعای الوهیت
در راستای لوازم وحدت شهود و ادعاهای عجیب، لعل شهباز مدعی خدایی نیز شده است:
گه شاه و گه گدایم، گاهی به خود خدایم*****گنبد رسم ندایم، مست الست هستم
راجا که نور حقم، در ذات محض غرقم*****اندر میان نه فرقم، مست الست هستم
مائیم عین وحدت، آزاد هم ز کثرت*****باشد نه هیچ ملت، مست الست هستم
گشتم ز خویش فانی رفتم بدو عیانی*****دیدم بینهائی مست الست هستم[31]شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص112.
غلو
لعل شهباز، همانند عده زیادی از صوفیان، به غلو درباره اهل بیت(علیه السلام) نیز مبتلا بوده و برخی از اشعار وی در وصف امیرالمومنین، حاکی از باورهای غالیانه وی به ایشان میباشد. چنانچه این ابیات منسوب به قلندر لعل شهباز به این موضوع اشاره دارد:
جام مهر علیست در دستم*****من از آن جام خوردهام مستم
کمر اندر قلندری بستم*****از دل پاک حیدری هستم
حیدریام قلندرم مستم*****بنده مرتضی علی هستم
از می عشق شاه سرمستم*****بنده مرتضی علی هستم
من به غیر از علی ندانستم*****ولی الله از ازل گفتم
حیدریام قلندرم مستم*****بنده مرتضی علی هستم
شاه اقلیم هل اتی خوانم*****مالک تخت قل کفی خوانم
صاحب سیف لافتی خوانم*****والی تاج انما خوانم
حیدریام قلندرم مستم*****بنده مرتضی علی هستم[32]جابری (میرطاهرعلیشاه)، سیدحسین، رساله تذکره السالکین، ص531.
سیره عملی
شرع گریزی
شریعتگریزی مریدان لعل شهباز از مسلمات تاریخی است، اما در حق خود لعل شهباز نیز چنین نسبتهایی داده شده و برخی وی را به عدم رعایت ظواهر شریعت، مشهور دانستهاند[33]گولپینارلی، عَبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ج2، ص20.. همچنین نقل است که وی هنگام مستی و جذبه، پایبند احکام شرع نبوده و به اکل و شرب مسکرات مشغول میگشت و طریقه ملامتیان را پیش میگرفت[34]شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص255.. قلندریان از او به هنگام بنگ نوشیدن یاد نموده[35]رامپوری، محمد غیاث الدین بن جلال الدین، غیاث اللغات، ص434. و حشیش را صندوق اسرار لعل شهباز میدانستند[36]اردستانی، جلال الدین، نامهها و نوشتهها، ص342..
شریعت، طریقت، حقیقت
برخی اشعار لعل شهباز، بیانگر اعتقاد او باور جمیع صوفیان درباره آموزه «شریعت، طریقت و حقیقت» میباشد:
رسیدم من به دریایی، که موجش آدمی خوار است*****نکشتی اندر آن دریا، نه ملاحی، عجب کار است
شریعت کشتیای باشد، طریقت بادبان او*****حقیقت لنگری باشد، که راه فقر دشوار است
چو آبش جمله خون دیدم، بترسیدم ازین دریا*****به دل گفتم چرا ترسی، گذر باید که ناچار است
ندا از حق چنین آمد، مگر ترسی زجان خود*****هزاران جان مشتاقان، درن دریا نگونسار است
اَیا عثمان مروندی، سخن با پردهداری گو*****نیابی در جهان یاری، که اینجا پر ز اغیار است[37]شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص114.
یا در جایی دیگر میگوید:
کسی کو در شریعت راسخ آید*****طریقت راه بر وی گشاید[38]شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص216.
سیره اخلاقی
ستایش از نفس
صوفیان همیشه عادت به فضیلتسازی برای خود و بزرگانشان داشته، سعی میکنند مقامات والایی را برای خود قائل شوند. لعل شهباز نیز چنین عادتی داشته و در وصف خود سروده است:
هم شاه و هم گدایم، هم وصل و هم جدایم*****در دو جهان دائم، مست الست هستم
من مرغ لا مکانم، جز لا مکان ندانم*****بر تخت قدسیانم، مست الست هستم
مفتاح غیب غیبم، برتر ز نقص و عیبم*****در نور پاک زیبم، مست الست هستم
من شاه پاک بازم، و عشق اهل رازم*****با حق همی بنازم، مست الست هستم
مژده هزار عالم، یکسانست در وصالم*****این شد کمال حالم، مست الست هستم[39]شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص108.
منابع و مآخذ
- باریچو، مشتاق مسرور، دیوان قلندر، حیدرآباد، سند، 2010م،
- باریچو، مشتاق مسرور، لعل شهباز قلندر، 1ج، شمع بک دیپو، حیدرآباد، 1991م،
- بلگرامی، میرغلام علی آزاد، مآثرالکرام، به سعی عبدالله خان، اکره، 1ج؛ مطبع مفید عام، حیدر آباد دکن، 1910،
- حافظ الله بلوچ، اسلام پروز ممون، مقاله “درمان معنوی در سند؛ غلبه بر اجنه با دهمال در حرم قلندر لعل شهباز”، تاریخنامه خوارزمی – سال نهم، شماره سی و سوم-بهار 1400
- خان، خداداد، لب تاریخ سند، تصحیح نبی بخش خان بلوچ، حیدرآباد: سندی ادبی بورد، 1959م،
- سیدین، علی، پشمینه پوشان، 1ج، انتشارات نشر نی، تهران، چ3، 1399،
- شاهانی، رقیه غلام نبی، «زندگی و تعلیمات حضرت شیخ لعل عثمان قلندر»، کتاب سخی شهباز قلندر، وزارت اوقاف سند، 1993م،
- شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ: دگردیسیهای یک ایدئولوژی، انتشارات سخن، تهران، چ1، 1386،
- شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، سهوان، 1998م،
- صافی، قاسم، مقاله “نفوذ مولانا در شبهه قاره، ” دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 1، بهار 1387،
- طباطبائی اردستانی، محمد جلال الدین، 1ج، موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چ1، 1374،
- رامپوری، محمد غیاث الدین بن جلال الدین، غیاث اللغات، دبیرسیاقی، سید محمد، 2ج، کانون معرفت، تهران، بیتا،
- قاضی، ب، گ، لعل شهباز قلندر(عثمان مروندی)، ترجمه ازمتن انگلیسی به وسیله پرفسور، ب، گ، قاضی، توسعه فرهنگی منطقهای، تهران، 1352،
- قلندر، حمید، خیرالمجالس، نظامی، خلیل احمد، 1ج، انتشارات مولی، چ2، 1398،
- گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ترجمه توفیق سبحانی، 1ج، نشر روزنه، تهران، چ1، 1378ش
- لاهوری، غلام سرور، خزینهالاصفیاء، ج2، چاپخانه نولکشور، کاونپور:، 1914م،
- مغول، محمد یعقوب، «حضرت لعل شهباز قلندر یک صوفی عظیم و ولی الله»، در کتاب سخی شهباز قلندر، وزارت اوقاف سند، 1993م،
- مولایی شیدایی، رحیمداد خان، جنت السند، کراچی: سندیکا آکادمی، 2000م،
- Ali Ahmed (1999)، Hazrat Qalandar Lal Shahbaz Literary Conference, Sindh Culture Department،
پاورقی ها
↑1 | «ایا عثمان مروندی سخن با پردهداری گو*****نیابی در جهان یاری که اینجا پر ز اغیار است.»[شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص114.]. |
---|---|
↑2 | بلگرامی، میرغلام علی آزاد، مآثر الکرام، ج1، ص385 و ص387. |
↑3 | لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج2، ص47. |
↑4 | لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج2، ص46. |
↑5 | باریچو، مشتاق مسرور، لعل شهباز قلندر، ص35. |
↑6 | لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء ج2، ص46. |
↑7 | باریچو، مشتاق مسرور، لعل شهباز قلندر، ص66. |
↑8 | از خلال یکی از داستانهای زندگی «بهاء الدین زکریا ملتانی» (661ق) دانسته میشود که قلندران به بدنامی شهرت داشتهاند. «حمید قلندری» در «خیر المجالس» از «ملتانی» نقل میکند: «شبی در مسجدی فرود آمده بودم، قلندران نیز بودند، در آن میان قلندری را دیدم از سر او تا پا عَلُو نور گرفته بود. نزدیک او رفتم و گفتم: ای مرد خدا، تو میان ایشان چه کنی؟ قلندر گفت: زکریا، تا بدانی که میان هر عامی، خاصی هست که آن عام را بدان خاص بخشند.» [قلندر، حمید، خیر المجالس، ص184]. |
↑9 | شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص198 به نقل از قلندر، حمید، خیر المجالس، ص240. |
↑10 | سیدین، علی، پشمینه پوشان، بخش «ل» به نقل از آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه، ص46. |
↑11 | Abbas Burney Shemeem 2010. |
↑12 | صافی، قاسم، مقاله نفوذ مولانا در شبه قاره، مجله دانشکده ادبیات وعلوم انسانی مشهد(علمی- پژوهشی)، شماره 160-بهار 1387ش. |
↑13 | ر.ک: حافظ الله بلوچ. اسلام پروز ممون، مقاله درمان معنوی در سند؛ غلبه بر اجنه با دهمال در حرم قلندر لعل شهباز، تاریخنامه خوارزمی، سال نهم، شماره سی و سوم، بهار 1400. |
↑14 | مهمترین مریدان زکریا ملتانی عبارتند از: عثمان مروندی معروف به لعل شهباز قلندر، سیدجلال الدین بخاری که طریقه جلالیه بدو منسوب است و حسن افغان (متوفی ۶۸۹ق) که به دستور بهاءالدین، مأمور تبلیغ در میان افاغنه شد. |
↑15 | دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج38، ذیل کلمه قلندر. |
↑16 | قلندریه در تاریخ، ص37-40 |
↑17 | تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص66 |
↑18 | لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ج2، ص47 و ص48. |
↑19 | Ali Ahmed (1999)، Hazrat Qalandar Lal Shahbaz Literary Conference, Sindh Culture Department،. |
↑20 | قاضی، ب، گ، لعل شهباز قلندر، ص212. |
↑21 | گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ج2، ص20. |
↑22 | مولایی شیدایی، رحیمداد خان، جنت السند، ص424. |
↑23 | به عنوان نمونه: شهباز لامکانم، من در مکان نگنجم*****عنقاء بینشانم، من درنشان نگنجم. [نیازمند منبع] |
↑24 | شاهانی، رقیه غلام نبی، زندگی و تعلیمات حضرت شیخ لعل عثمان قلندر، ص108. |
↑25 | مغول، محمد یعقوب، حضرت لعل شهباز قلندر یک صوفی عظیم و ولی الله، ص28. |
↑26 | شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص64. |
↑27 | خان، خداداد، لب تاریخ سند، تصحیح نبی بخش خان بلوچ، ص8؛ شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص73 و ص72. |
↑28 | شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص72. |
↑29 | شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص171. |
↑30 | شیخ الهی بَخش، دیوان قلندر، ص108. |
↑31 | شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص112. |
↑32 | جابری (میرطاهرعلیشاه)، سیدحسین، رساله تذکره السالکین، ص531. |
↑33 | گولپینارلی، عَبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ج2، ص20. |
↑34 | شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص255. |
↑35 | رامپوری، محمد غیاث الدین بن جلال الدین، غیاث اللغات، ص434. |
↑36 | اردستانی، جلال الدین، نامهها و نوشتهها، ص342. |
↑37 | شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص114. |
↑38 | شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص216. |
↑39 | شیخ الهی بخش، دیوان قلندر، ص108. |