پرش به محتوا
خانه » فرق صوفیه » فرقه چشتیه

فرقه چشتیه

    فرقه چشتیه از مهم‌ترین و پرجمعیت‌ترین طریقت‌های سنی مذهب شبه قاره هند و افغانستان است که پیروانش را غالبا احناف تشکیل می‌دهند. « معین الدین چشتی» (۵۳۶-۶۳۳ق)از احیاگران این طریقت در هندوستان می‌باشد که با تلاش‌های او، چشتیه به یکی از پرجمعیت‌ترین‌ سلسله‌های‌ صوفیه شبه قاره‌ تبدیل شده است.

    وجه تسمیه

    چَشت از مواضع «هراترود» از روستاهای خراسان قدیم در نزدیکی هرات است(در 90 کیلومتری شرق هرات و 30 کیلومتری شرق شهر قدیمی اوبه)[1]دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، ص187. و به دلیل اینکه « ابواسحاق شامی» (م329ق) از جانب « ممشاد دینوری» (م299ق) به «خواجه چشت» مسمی گشت، این فرقه نیز به «چشتیه» معروف شد. گفته می‌شود: «ابواسحاق به قصبه چشت رسیده و ابواحمد ابدال که مقدم مشایخ چشت است، صحبت وی را دریافته است و از وی تربیت یافته.»[2]جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص323. از آثار تاریخی چشت، دو خانقاه از دوره «ملِک غیاث الدین محمد غوری» (599ق) متعلق به مشایخ چشت است.

    تاریخچه و انشعابات

    چشتیه دنباله سلسله ادهمیه و از پیروان منتسب به ابراهیم ادهم می‌باشد که در زمان‌ «ابواسحاق‌ شامی‌» (م329ق) به‌ چشتیه‌ معروف‌ شد، چه اینکه «ابواسحاق‌ شامی‌» با اجازه پیر خود، «مَمْشاد علو دینوَری»، از بغداد به‌ چشت رفت‌. « ابواحمد ابدال چشتی» (م۳۵۵ق/۹۶۶م) در چشت‌ دست ارادت بدو داد و پس‌ از مرگ‌ ابواسحاق، جانشین‌ او گردید.[3]لاهوری، غلام‌ سرور، خزینه الاصفیا، ج۱، ص۲۳۹_۲۴۰.

    بعد از «ابواحمد ابدال»، به‌ ترتیب‌ «ابومحمد چشتی‌» (م۴۱۱)، «ابویوسف بن‌ سمعان‌» (م۴۵۹)، «قطب الدین‌ مودود چشتی» (م۵۲۷)، «شریف‌ زندنی‌» (م۶۱۲)، «احمد بن‌ مودود» (م۵۷۷) و «عثمان‌ هاروَنی‌» (م۶۱۷) در چشت‌ و دیگر نواحی‌ خراسان‌ بزرگ‌ و « معین الدین حسن چشتی» (م۶۳۳ق) ملقب به «سلطان الهند» در شبه قاره هند، بر مسند ارشاد نشستند.[4]لاهوری، غلام‌ سرور، خزینه الاصفیا، ج۱، ص۲۴۳۲۵۳. چشتیه از قرن‌ ششم‌ به تدریج‌ از ناحیه هرات‌ و خراسان‌ بزرگ‌ به‌ شبه‌قاره‌ هند گسترش‌ پیدا کرد.

    معین‌الدین و چشتیه هند

    با مرگ مریدان‌ مودود، تصوف‌ در چشت‌ رو به‌ افول‌ نهاد و عده‌ای‌ از مریدان، با ظهور ترکان‌ غوری‌ و منازعات‌ آنان، به‌ مناطق‌ دیگر رفتند، از جمله‌ به‌ شهر اَجمیر در ایالت‌ راجستان‌ هند. این‌ شهر پس‌ از ورود «معین‌الدین‌ سجزی‌ چشتی»، مرید و خلیفه «عثمان‌ هاروَنی»، پایگاه‌ چشتیه‌ شد.[5]رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ص۱۲۲۱۲۳. معین‌الدین‌ سلسله چشتیه‌ را در هند بنیان‌ نهاد و اصول‌ و مبانی‌ آن‌ را در اَجمیر، مسند قدرت‌ چوهان‌ (از قبایل‌ ساکن‌ در شمال‌ هند پیش‌ از آمدن‌ مسلمانان‌)، تدوین‌ کرد.

    به‌ نوشته جامی، نخستین‌ فرد از این‌ سلسله‌ که‌ به‌ هند سفر کرد، «محمد بن‌ ابواحمد چشتی‌» بود که‌ همراه‌ «سلطان‌ محمود غزنوی‌» (حک: ۳۸۹_۴۲۱) در جنگ‌ سومنات‌ شرکت‌ کرد، اما سَندی‌ در دست‌ نیست‌ که‌ نشان‌ دهد وی‌ در هند پیروانی‌ یافته‌ است‌. بنابراین، مؤسس‌ و مروّج‌ سلسله چشتیه‌ در هند، «معین الدین‌ چشتی» بود.[6]جامی، عبدالرحمن، نفحات‌الانس، ج۱، ص۳۲۹.

    با ورود مشایخ چشتی به شبه قاره هند، تصوف خراسان که متاثر از اندیشه‌های جامی بود، با عنوان «چشتیه» در آن سرزمین گسترش چشم‌گیری یافت.

    معین‌الدین و چشتیه اَجمیر

    معین‌الدین‌ در ۵۶۱ق، پس‌ از سفرهای‌ طولانی، سرانجام‌ به‌ «اَجمیر» رفت‌.[7]جمالی دهلوی، حامد بن‌ فضل‌اللّه، سیر العارفین، ج۱، ص۵. او با انتخاب‌ شهر «اَجمیر» به‌ عنوان‌ پایگاه‌ چشتیه، از سنّت‌ پایه‌گذاران‌ سلسله چشتیه‌ تبعیت‌ کرد که‌ برای‌ فعالیت‌های‌ خود، به‌جای‌ مراکز مهم‌ قدرت‌ سیاسی‌ در ایران‌ و آسیای‌ مرکزی، شهرهای‌ دورافتاده‌ را انتخاب‌ می‌کردند[8]رضوی، اطهر، تاریخ تصوف درهند، ص۱۲۲۱۲۳. بنابراین، اهالی‌ اَجمیر و بسیاری‌ از هندوان‌ دیگر، سال‌ها پیش‌ از آشنایی‌ با دیگر سلسله‌های‌ تصوف، با «چشتیه‌» آشنا شدند.[9]فرشته، محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی،‌ تاریخ‌ فرشته، ج۲، ص۳۷۷.

    در قرن‌ هفتم، پس‌ از اَجمیر، «ناگور» (ناحیه‌ای‌ در راجستان‌ هند) با حضور «حمیدالدین‌ صوفی‌ سعیدی‌ ناگوری‌» و یکی‌ از اخلافش‌ به‌ نام‌ «حسین‌ ناگوری»، و «دهلی‌» با حضور «قطب الدین‌ بختیار کاکی»، از مراکز مهم‌ تصوف‌ چشتی‌ شدند.[10]رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ص۱۲۷۱۳۴.

    پس‌ از «قطب الدین‌ بختیار»، «شیخ بدرالدین‌» و فریدالدینِ گنج‌شکر» در «اجودهن»،[11]ر.ک: نوشاهی، شریف‌ احمد شرافت، شریف‌ التواریخ، ج۱، تاریخ‌ الاقطاب‌. ‌«نظام الدین اولیاء» و دو خلیفه وی‌ در «بنگال‌» و «دکن»، «نصیرالدین‌ محمود» (م۷۵۷ق)، معروف‌ به‌ «چراغ‌ دهلی‌» در «دهلی»، و «محمد گیسودراز» و اخلاف‌ وی‌ در نواحی‌ «دکن»، سبب‌ گسترش‌ سلسله چشتیه‌ در سرزمین‌ هند و نیز ترویج‌ زبان‌ فارسی‌ شدند و برای‌ تجدید روابط‌ فرهنگی‌ بین‌ گروه‌های‌ مختلف‌، فضای‌ مطلوبی‌ ایجاد کردند.

    افزون‌ بر این، سهم‌ مشایخ‌ چشتیه‌ در ترویج‌ اسلام‌ (سنّی) در شبه‌قاره، به‌ عنوان‌ اصلاح‌گران‌ اجتماعی‌ و مبلّغان‌ ارزش‌های‌ اسلامی، درخور توجه‌ و اهمیت‌ بسیار است.[12]داراشکوه‌ بابری، محمد، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۱۰۱، کانپور، ۱۳۱۸؛ آریا، غلامعلی،‌ طریقه چشتیه‌ در هند و … ادامه پاورقی

    این‌ سلسله‌ در اواخر قرن‌ هفتم‌ و اوایل‌ قرن‌ هشتم، در دوره «نصیرالدین‌ چراغ‌ دهلی»، به‌ اوج‌ معنوی‌ رسید و با مرگ‌ وی، این‌ اعتلا رو به‌ انحطاط‌ و زوال‌ نهاد و از آن‌ پس، کمتر پیر یا مرشدی‌ توانسته‌ است‌ موجبات‌ پیشرفت‌ و شهرت‌ پیشین‌ چشتیه‌ را فراهم‌ سازد.[13]نظامی، خلیق‌ احمد، تاریخ‌ مشایخ‌ چشت، ج۱، ص۲۴۱.

    از اهم دلائل افول چشتیه، فقدان مرکزیت سلسله بود. سلسله چشتیه همواره از یک نظام مرکزی برخوردار بود که رهبر و محور تمام امور مربوط به سلسله تلقی می‌گردید و همه پیروان طریقت، در امور مختلف فرقه، متوجه آن نقطه بودند، اما با مرگ «محمود چراغ دهلوی» (ملقب به ابوحنیفه ثانی) در ۷۵۷ق، دهلی از مرکزیت افتاد.[14]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص173 الی 174.

    علت مهم دیگر در باب افول این سلسله را باید در ضعف رهبران سلسله جستجو کرد. بعد از «چراغ دهلوی» مدعیان فراوانی ظهور کردند، به طوری که وی از ادامه روند سلسله نا امید شد و جانشینی برای خود معین نکرد و در نتیجه شخصیت قابل اعتنائی مسندنشین این طریقت نشد.

    چشتیه در بنگال

    نخستین خانقاه در «بنگال» توسط «سراج الدین چشتی» (د ۷۵۸ق/۱۳۵۷م)، مشهور به «اخی سراج»، از مریدان «نصیرالدین چراغ دهلی» تأسیس شد. این خانقاه پس از آن به یکی از مراکز طریقت چشتیه تبدیل‌گردید و مریدان بسیاری از مردم عامی و امرای زمان به آن روی آوردند. «علاءالحق اسعد بنگالی» و دو تن از مریدانش، «نور قطب عالم» (م۸۱۸ق) و «میرسید اشرف جهانگیر سمنانی» (د ۸۰۰ق/۱۳۹۸م) نیز این طریقه را در «بیهار» و «جونپور» گسترش دادند.[15]لاهوری، غلام ‌سرور، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۸ و ص۳۷۱-۳۷۳.

    چشتیه در دکن

    یکی از مریدان «نظام الدین اولیاء» به نام «برهان الدین غریب» (د ۷۳۸ق/۱۳۳۷م) در اوایل سدۀ ۸ق/۱۴م به دکن آمد و در «دواگیری»، خانقاهی را بنا نهاد. وی به‌تدریج هم در میان مردم و هم نزد حاکمان، جایگاه ویژه‌ای یافت و به این ترتیب، نقش مهمی را در انتشار چشتیه در «دکن» ایفا نمود. نزدیک به یک سده پس از ورود «برهان الدین غریب» به دکن، یکی از مریدان «نصیرالدین چراغ دهلی»، به نام «سیدمحمد بن یوسف» (د ۸۲۵ق/۱۴۲۲م) مشهور به « گیسو دراز»، از «دهلی» رهسپار «دکن» شد و در «گلبرگه»، در نزدیکی «حیدرآباد» استقرار یافت. وی با استفاده از حمایت و همراهی پادشاهان بهمنی دکن (حکومت: از ۷۴۸–۹۳۳ق/۱۳۴۷–۱۵۲۷م)، در جهت گسترش این طریقه در دکن کوشید. افزون بر این، وی با نوشتن کتاب‌ها و رساله‌های متعدد، که بیشتر آن‌ها تفسیرهایی بر آثار کهن صوفیه بودند، نقش مهمی در حیات فرهنگی و دینی دکن ایفا نمود. در دورۀ حاضر نیز آرامگاه وی در «گلبرگه» بزرگ‌ترین زیارتگاه مسلمانان سنی آن دیار است.[16]فرشته، محمد قاسم، تاریخ فرشته، ج۲، ص۳۹۹.

    چشتیه در گجرات

    نخستین کسانی که طریقۀ چشتیه را به «گجرات» بردند، دو تن از مریدان «قطب الدین بختیار کاکی» به نام‌های «احمد نهرواله» و «شیخ محمود» بودند. پس از آن، ۳ تن از مریدان «نظام الدین اولیاء» به نام‌های «سید حسین»، «حسام الدین مولتانی» و «شاه بارک الله» در ترویج این طریقت کوشیدند، اما انتشار نظام‌مند و پایدار چشتیه در این منطقه مرهون فعالیت کسانی چون «کمال الدین علامه» (د ۷۵۶ق/۱۳۵۵م) و فرزندش «سراج الدین» (د ۸۱۴ق/۱۴۱۱م)، «شیخ یعقوب» (د ۷۹۸ق/۱۳۹۶م)، «کبیرالدین ناگوری» (د ۸۵۸ق/۱۴۵۴م) و «سیدکمال الدین قزوینی» (د ۸۸۱ ق/۱۴۷۶م) است.[17]فرشته، محمد قاسم، تاریخ فرشته، ج۲، ص۳۹۹.

    چشتیه در مالوه

    سلسلۀ چشتیه در این ناحیه توسط خلفای «نظام الدین اولیاء» به نام‌های «وجیه الدین یوسف»، «کمال الدین شیخ» و «مغیث الدین مولانا» گسترش یافت.[18]نظامی، خلیق احمد، تاریخ‌ مشایخ‌ چشت، ص213.

    چشتیه در ایران

    گرچه خاستگاه اصلی طریقۀ چشتیه خراسان است، اما گسترش و شهرت آن مربوط به سرزمین هند است.

    باید اشاره کرد که «قطب الدین مودود چشتی» چند خلیفه داشت که یکی از آن‌ها «حاجی شریف زندنی» بود و پس از وی «عثمان هارونی»، و سپس «معین الدین سجزی» به خلافت رسید که طریقۀ چشتیه را در هندوستان تأسیس و ترویج نمود. خلیفۀ دیگرِ مودود، فرزندش «احمد مودود چشتی» (د ۵۷۷ ق/۱۱۸۱م) بود که ظاهراً فعالیت این طریقه را در خراسان تداوم بخشید.[19]جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص۳۲۹-۳۳۰. به این ترتیب، طریقۀ چشتیه از همان زمان به دو شاخۀ هندوستان و خراسان تقسیم شده است، اما به‌سبب ظهور مشایخ نامدار این طریقه در هند، شاخۀ خراسانی مغفول مانده است و از این رو، پس از «احمد مودود چشتی» اطلاع چندانی از فعالیت این شاخه در خراسان در دست نیست.[20]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ص۲۵۷- ۲۵۸.

    با این همه، به‌نظر می‌رسد که شاخۀ خراسان در سده‌های بعد نیز در چشت و دیگر نواحی هرات، همچنان فعالیت داشته است. قدیمی‌ترین سندی که در این زمینه در دست است، مربوط به دو اثر «رضاقلی‌ هدایت» است که وی در آن‌ها ذیل شرح احوال «خاکی شیرازی» (د ۱۲۵۰ق/۱۸۳۴م) که معاصر و مصاحب مؤلف بود، او را مرید «محب علیشاه چشتی» دانسته است.[21]هدایت، رضاقلی، تذکره ریاض العارفین، ص۴۳۶. پس از رضاقلی هدایت، «حسن فسایی»[22]فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، ج2، ص1165. و « معصوم علیشاه»[23]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج۳، ص۳۵۳. نیز همان مطالب را در آثار خود آورده‌اند. در حال حاضر، قطب این شاخه «سید احمدشاه مودود» است که از جانب پدر، اجازه ارشاد دارد.[24]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ص۲۶۱.

    انشعابی از چشتیه به نام «چشتیه امدادیه» منسوب به «امداد الله مهاجر مکی» نیز در جنوب خراسان رضوی فعالیت دارند. این انشعاب را سالیان گذشته، طالبان علوم دینی که برای تحصیل به پاکستان رفته بودند، در این منطقه احیا کردند. آن‌ها به شدت از علمای «دیوبند» متاثر هستند. معروف‌ترین خلیفه چشتیه در منطقه جنوب خراسان رضوی، «عبدالناصر شیرین کام» است. جلسات ذکر و اعتکاف این فرقه در دو نقطه از شهر «تایباد» و حومه برگزار می‌شود. حلقه اول در مسجد حضرت علی علیه السلام در روستای «مشهدریزه» در 25 کیلومتری شمال غربی شهر «تایباد» است که امامت آن را «عبدالناصر شیرین کام» برعهده دارد. این حلقه در روزهای پنج‌شبنه هر هفته بعد از نماز عصر برگزار می‌شود. حلقه دوم که بزرگ‌تر از حلقه اول است، از گذشته در یکی از مساجد شهر «تایباد» برگزار می‌شود. این اجتماع و مراسم بعد از نماز عشای شب‌های جمعه، با حضور شیخ در مکانی به نام «دار الارشاد» یا خانقاه برگزار می‌شود.

    برخی شاخه‌های چشتیه در «سراوان» بلوچستان نیز فعال هستند که مجالس ذکر آن‌ها با موسیقی همراه می‌باشد.[25]ریگی، محمد ایوب، بررسی مشرب‌های عرفانی در بلوچستان، ص104.

    در ایران، در سال‌های اخیر « علی مقدادی» (نجم الدین) (م۱۳۸۸ش) فرزند « حسنعلی نخودکی اصفهانی» (۱۲۷۹-۱۳۶۱ق/۱۲۴۱-۱۳۲۱ش) مدعی طریقتی نوین شد و نام آن را چشتیه گذاشت و گفت پدرم «حسنعلی نخودکی اصفهانی» مرید «محمدصادق اصفهانی رنگرز»، که او خود خلیفۀ «رستم بابا بختیاری» (رستم بیک) که از مشایخ چشتیه بود، در مشهد به ارشاد مریدان در این طریقت می‌پرداخت.

    «میرمنصور علیشاه چشتی» یکی از مشایخ سلسله چشتیه است. «سیدجمشید میری ذهبی» درباره این فرد نوشته است:

    «میرمنصور علیشاه ساکن شهر لکنهوی هند بود. او همیشه از هندوستان به صورت پیاده به مشهد می‌آمد و از آنجا به عتبات عالیات می‌رفت. ظاهر او شخصی چهار شانه و قدبلند با پاهای بزرگ و قوی بود. امرار معاش او چنین بود که مجسمه‌هایی می‌ساخت و از فروش آن‌ها نخودچی و کشمش تهیه می‌نمود و فقط غذای او این‌ها بود. ایشان خانه هیچ کس نمی‌رفت و هیچ چیز به عنوان هدیه قبول نمی‌کرد… از افرادی که با او مرتبط بودند می‌توان فرزند حسنعلی نخودکی یعنی علی مقدادی اصفهانی اشاره نمود.»[26]نصیرباغبان، حسین، تذکره گوهران شب چراغ، ص129.

    « نورالدین مدرسی چهاردهی» در کتاب «سلسله‌های صوفیه ایران» و نیز در کتاب «سیری در تصوف» به موضوع ارتباط «علی مقدادی» با چشتیه اشاره کرده است اما ایشان دامنه ارتباط را به پدرش «حسنعلی نخودکی» نیز تسری داده و نوشته است:

    «در ایران تا مدت‌ها از سلسله چشتیه هیچ خبری نبود تا اینکه در ایام اخیر مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی، قطب سلسله چشتیه در ایران گردید و پس از وی پسرش آقا شیخ علی اصفهانی یا مقدادی (ملقب به نجم الدین) به جای پدر نشست و آل آقا که در کسوت روحانیت به سر می‌برد از مشایخ این سلسله است.»[27]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص181-184؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص92-94؛ نفیسی، … ادامه پاورقی

    اما مدرسی چهاردهی مستندی برای ادعای ارتباط «حسنعلی نخودکی» با چشتیه ارائه نمی‌دهد.

    چشتیه در آمریکا

    یکی از مشایخ سلسله چشتیه به نام «عنایت خان رحمت خان چشتی» (۱۸۸۲–۱۹۲۷م) (مرید سیدمحمد ابوهاشم مدنی) با دیدن یک رؤیا، در اوائل سال 1903م از هند راهی آمریکا شده و در نیویورک ساکن گردید و در ترویج این سلسله در آن دیار جهد فراوان نمود. سلسله وی در آمریکا به خدمات اجتماعی و عام المنفعه و تاسیس بیمارستان و مدرسه و… روی آورد و از همین رهگذر توانست مورد توجه مسلمانان آن دیار قرار بگیرد و پس از آن بود که در راستای ترویج این سلسله، مشایخ و مأذونین خود را به کشورهای اروپایی مانند انگلستان و نروژ و فرانسه و… گسیل داشت.

    «عنایت خان چشتی» نهایتاً در آمریکا از دنیا رفت و به حسب وصیت خود، در دهلی به خاک سپرده شد و بعد از او، «ولایت خان» پسر ارشدش جانشین پدر و رهبر سلسله شد. «ولایت خان» در اقصی نقاط آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی اقدام به تاسیس خانقاه نمود و امروزه خانقاه مرکزی آن‌ها در ایالت نیویورک و لس آنجلس قرار دارد.

    او در سال 2000 میلادی رهبری طریقت را به پسر ارشدش، به نام «ضیاء عنایت خان» سپرد که امروزه مرشد چشتیان آمریکا و اروپا به حساب می‌آید. شهرت این طریقت در غرب همچون دیگر سلاسل صوفیانه مغرب زمین، بیشتر معطوف به مسائل جانبی مانند موسیقی و سماع و… است که به مذاق مردمان آن سرزمین خوش می‌آید. این سلسله موسسه‌ها و نهادهایی به عنوان زیرشاخه نیز دارد؛ از جمله «سماع صلح جهانی» و «نهضت بین المللی صوفی» در کانادا و «انجمن روحانیت اسلامی صوفی» در سانفرانسیسکو و نیز شعبه «نظامیه چشتیه» که توسط «افضل الدین نظامی» در شیکاگو پدید آمده است.[28]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص375.

    چشتیه در دوران اعتلا

    چشتیه‌ در دوره اعتلای‌ خود دارای‌ چند خصوصیت‌ عمده‌ بود که‌ با از دست‌ دادن‌ آن‌ها از ترقی‌ باز ایستاد، از جمله‌:

    1) تا دوره «نصیرالدین‌ چراغ‌ دهلی‌»، این‌ سلسله‌ دارای‌ نظامی‌ متمرکز بود که‌ همه امور سلسله، شامل‌ فعالیت‌های‌ روحانی‌ و معنوی‌ و تربیت‌ مریدان‌ و امور معیشت، را زیرنظر داشت‌ و همه مریدان‌ متوجه‌ یک‌ مرکز بودند که‌ از همین‌ مرکز، خواه‌ دهلی، خواه‌ اجمیر، خلفایی‌ برای‌ ارشاد مردم‌ به‌ دیگر نواحی‌ هند فرستاده‌ می‌شد. پس از «نصیرالدین‌ چراغ دهلی»، به‌دلیل‌ عدم‌ تمایل‌ وی‌ در سپردن‌ خرقه‌ به‌ مریدان، سجاده‌نشینی‌ دهلی‌ از مرکزیت‌ افتاد و هر خلیفه‌ و سجاده‌نشینی‌ به‌طور مستقل‌ عمل‌ کرد.[29]رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ج۱، ص۱۸۷.

    2) از زمان‌ «معین الدین‌ چشتی‌» تا بعد از مرگ‌ «نصیرالدین چراغ»، هیچ‌ قطبی‌ فرزند خود را به‌ جانشینی‌ تعیین‌ نمی‌کرد، اما پس‌ از آن‌، سجاده‌نشینی‌ موروثی‌ شد.

    3) تا آن‌ زمان، اقطاب‌ بزرگ‌، در میان‌ مردم‌ نفوذ معنوی‌ داشتند و کمتر به‌ حکّام‌ و سلاطین‌ اعتنا می‌کردند و گرچه‌ غالباً فقیر بودند، خانقاه‌شان‌ مأوای‌ مردم‌ بود. در این‌ دوره، دست‌ ارادت‌ دادن به‌ شیخ و هم‌صحبت‌ شدن‌ با پیران‌، از افتخارات‌ غالب‌ امرا و حکّام‌ زمان‌ بود، اما از دوره «نصیرالدین‌ چراغ دهلی‌» که‌ وی‌ مدتی، به‌ناچار، به‌ فعالیت‌های‌ سیاسی‌ و حکومتی‌ نیز اشتغال‌ داشت‌، شیوه تغییر کرد و این‌ امر با طبیعت‌ صوفیانه چشتیه‌ – که‌ معتقد بود فعالیت‌ سلسله‌ باید دور از مراکز قدرت‌ سیاسی‌ باشد – تعارض‌ داشت‌.[30]رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ج۱، ص۱۸۶.

    دیوبندی و چشتیه

    در میان بنان‌گذاران و و موسسین دارالعلوم دیوبند، «اشرف علی تهانوی»، «محمد قاسم نانوتوی»[31]محمد قاسم نانوتوی و چند تن از همفکرانش در سال 1876 میلادی در مسجدی کوچک در شهر بسیار کوچک دیوبند در شمال هند، … ادامه پاورقی و «رشید احمد گنگوهی» همه از مریدان «امداد الله مهاجر مکی» هستند که وی از مشایخ به‌نام «سلسله چشتیه صابریه» بوده است. همچنین «محمود الحسن دیوبندی» و «سیدحسین احمد مدنی» و… از بزرگان «سلسله چشتیه صابریه» به حساب می‌آیند و صاحب ارشاد و اجازه و نسبت بوده و از «امداد الله مهاجر مکی» بیعت داشته‌اند.

    ابوالاعلی مودودی و جماعت اسلامی پاکستان

    «سید ابوالاعلی مودودی» (متوفی 1399ق) از متفکران بلندآوازه و شخصیت‌های سیاسی-اجتماعی تاثیر گذار در شبه قاره و از موسسین «جماعت اسلامی پاکستان» می‌باشد. نظریات او در پیدایش جریان‌های رادیکال و بنیادگرای اسلامی، نقشی محوری و اساسی داشت و برخی از چهره‌های جهانی چون «سیدقطب» و «گلبدین حکمتیار» و «حسن البنا»، «عبدالله عزام» و… بیشترین تاثیرپذیری و الهام را از تفکرات او گرفته‌اند.

    «سید ابوالاعلی مودودی» از احفاد «قطب الدین مودود چشتی» یکی از شیوخ «معین الدین چشتی اجمیری» بود و از همین رو «مودودی» تخلص می‌نمود. وی در کنار تاثیرپذیری از ابن تیمیه، در زمینه عرفان و معنویت از «معین الدین چشتی» تاثیر پذیرفته بود و با صوفیان فرقه چشتیه ارتباط تنگاتنگی داشت. لذاست که می‌توان او را در زمره منتسبین و مرتبطین به سلسله چشتیه به شمار آورد.[32]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص372: فصل: «شخصیت‌های بین المللی عالم اسلام که با سلسله … ادامه پاورقی

    انشعاب‌ها

    پس از فوت‌ «معین الدین‌ چشتی‌» در ۶۳۳ق، دو تن‌ از مریدان‌ وی‌، دو سلسله‌ تأسیس‌ کردند: «عبداللّه‌ کرمانی‌» (متوفی‌ ۶۵۸) « سلسله کرمانیه‌» را در «بَنگال‌» و «کریم‌ سیلونی‌» (متوفی‌ ۶۶۳) « سلسله کریمیه‌» را در «سیلون‌» بنیان‌ گذاشتند. « فریدالدین‌ گنج شکر» نیز شاخه سوم، به‌ نام‌ « فریدیه»، را بنیان‌ نهاد که‌ از آن‌ دو اهمیت‌ بیشتری‌ داشت‌.

    پس‌ از مرگ‌ فریدالدین، دو تن‌ از خلفای‌ وی، «نظام الدین‌ اولیاء» ملقب‌ به‌ «محبوب‌ الاهی‌» در دهلی‌ و «علاءالدین‌ علی بن‌ احمد صابر» در کلیر، این‌ شاخه‌ را به‌ دو شعبه « نظامیه‌» و « صابریه‌» تقسیم‌ کردند.[33]حسنی، عبدالحی،‌ الثقافه الاسلامیه فی الهند، ج۱، ص۱۸۱. هرچند این‌ دو شعبه‌ نیز انشعاب‌هایی‌ دارند، اما مردم‌ آن‌ها را به‌ نام‌ دو شاخه اصلی «نظامیه‌» و «صابریه» می‌شناسند.[34]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۲۹_۱۳۰.

    اقطاب سلسله نظامیه

    اقطاب سلسله «نظامیه» از «فرید الدین گنج شکر» به بعد چنین می‌باشند: «نصیرالدین چراغ دهلوی، امیر خسرو دهلوی، کمال الدین علامه، سراج الدین چشتی، علم الدین چشتی، محمود راجن، حسن محمد چشتی، محمد اعظم چشتی، یحیی مدنی، کلیم الله جهان آبادی، نظام الدین اورنگ آبادی، فخرالدین شاه جهان آبادی (موسس شاخه فخریه نظامیه)، نور محمد مهاروی، شاه محمد سلیمان تونسوی (متوفی 1267ق) (نظامیه سلیمانیه)»؛ پس از مرگ وی دو انشعاب به وجود آمد؛ یکی در اعقاب خود او و دیگری به «محمود تونسوی» رسید.[35]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص346.

    اقطاب سلسله صابریه

    اقطاب سلسله صابریه از «فرید الدین گنج شکر» به بعد چنین می‌باشند: «علاءالدین علی احمد صابر، شمس الدین ترک پانی پتی، جلال الدین کبیر الاولیاء پانی پتی، احمد عبدالحق ردولوی چشتی، عبدالقدوس گنگوهی، جلال الدین تهانیسری کابلی چشتی، نظام الدین بلخی تهانیسری عمری، ابوسعید نورالله گنگوهی، محب الله اله آبادی، شاه محمدی، شاه محمد حامد مکی چشتی، عضدالدین امروهی چشتی، عبدالهادی امروهی، عبدالباری امروهی، عبدالرحیم شهید، نورمحمد جهنجهاوی، امداد الله مهاجر مکی…»[36]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص345.

    تجدید سلسله صابریه

    « امداد الله مهاجر مکی» از مهم‌ترین اقطاب چشتیه و مجدد و مصلح سلسله صابریه در قرون اخیر به حساب می‌آید. وی از باورمندان به نظام عرفان نظری ابن عربی بود و آن را ترویج می‌کرد و به مثنوی مولوی علاقه وافری داشت و عمده آثار او نیز در حوزه عرفان و تصوف می‌باشد. ابتدا در سن 18 سالگی به دست «نصیرالدین غازی دهلوی» وارد سلسله نقشبندیه گردید. نقل است که طی یک مکاشفه، پیامبر صلی الله علیه وآله او را به «میانجیو نورمحمد جهنجهاوی» از اقطاب «سلسله صابریه چشتیه» هدایت کرد و او نیز خرقه پوش چشتیه شد. «امداد الله مکی» در قیام بر ضد بریتانیا در سهارنپور در سال 1274ق رهبری مجاهدین را بر عهده داشت و با شکست قیام، مخفیانه به مکه فرار کرد و نهایتا در سنه 1371ق از دنیا رفت.[37]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص386. «رشید احمد گنگوهی»، «محمد قاسم نانوتوی»، «یعقوب نانوتوی» از موسسین دارالعلوم دیوبند، همگی در زمره شاگردان «امداد الله مکی» و وابستگان به سلسله چشتیه (و نقشبندیه) به حساب می‌آیند.

    رهبران و مشایخ

    از مشاهیر این فرقه می‌توان به این موارد اشاره کرد: قطب الدین مودود چشتی، قطب الدین بختیار کاکی، فریدالدین گنج شکر، نظام الدین اولیاء، نصیرالدین چراغ دهلوی، سیدمحمد بن یوسف مشهور به بنده نواز یا گیسو دراز و امیر خسرو دهلوی، مسعود بیک، امداد الله مهاجر مکی و… . چشتیه همچین «احمد جام» را از مریدان «احمد چشتی» می‌دانند.[38]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص113.

    آثار

    «معین الدین چشتی» اصول چشتیه را با تالیف‌های متعدد، تدوین کرد[39]مشایخ چشتیه نقش پررنگی در ترویج زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره داشتند. شاعران شهیری چون امیر خسرو دهلوی (ملقب … ادامه پاورقی از جمله آثار او «رساله وجودیه، حدیق المعارف، دلیل العارفین، رساله در آداب دم زدن، رساله در تصوف، کشف الاسرار، گنج اسرار و رساله در کسب نفس و مکاتیب»، از کتب منسوب به «معین الدین چشتی» است.[40]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص181؛ سیدین، علی؛ پشمینه پوشان، ص103.

    مکتوبات

    برخی از مکتوبات این فرقه عبارتند از:

    صحائف السلوک، رقعات‌ منسوب‌ به‌ ‌«نصیرالدین‌ چراغ‌دهلی»[41]نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۱، ص۱۶۹. بحرالمعانی، نامه‌های‌ محمدبن‌ نصیرالدین جعفر مکی‌ مرادآبادی‌[42]منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۳_۱۵. مکتوبات‌ اشرفی، نامه‌های‌ سیداشرف‌ جهانگیر سمنانی‌[43]منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۹۷۹. مکتوبات‌ عبدالقدوس‌ گَنگوَهی[44]منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۹۹۶. و مکتوبات‌ کلیمی، از کلیم‌اللّه‌ جهان‌آبادی‌.[45]نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۱، ص‌۱۷۷_۱۷۸.

    در باره آداب‌ و اعمال‌ عرفانی‌ نیز کتاب‌ها و رساله‌های‌ متعددی‌ تألیف‌ شده، که‌ از آن‌ جمله‌ است‌:

    رساله‌ای‌ در تصوف‌ از «معین الدین‌ چشتی»،[46]منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۴۸۲_۱۴۸۳. ملهمات‌ ‌«جمال الدین‌ هانسوی»، مخّ المعانی «امیرحسن‌ دهلوی» و اصول السماع‌ «فخرالدین‌ زرّادی‌» در شرح‌ مجالس‌ سماع‌.[47]منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۱۳، ص۲۵۵۹.

    تذکره‌ها

    درباره تذکره‌های چشتیه باید گفت «سیر الاولیاء» نوشته «میرخورد»، قدیم‌ترین‌ تذکره مشایخ‌ متقدم‌ چشتیه‌ در قرن‌ هشتم‌ است‌ که‌ در ۱۳۵۷ش‌ در لاهور چاپ‌ شد و در اواخر قرن‌ سیزدهم‌ «گل‌ محمد احمدپوری‌» بر آن‌ تکمله‌ نوشت‌.

    از قرن دهم قمری به بعد، سیره نویسان چشتیه، اغلبِ ملفوضات صوفیه درباره صوفیانِ متقدم را دستمایه خود قرار داده و با به کارگرفتن قدرت تخیل خود، به جعل حکایات و خوارق عجیب از صوفیان چشتیه روی آوردند. «جواهر فریدی» در سال 1033ق توسط «علی اصغر بن مودود» به اتمام رسید و «سیر الاقطاب» توسط «اله دیه» در سال 1056ق تالیف شده است و همه مشحون از حکایات باورنکردنی پیرامون اقطاب چشتیه است.

    در قرون بعدی نیز برخی از آثار جامع سیره نویسی مانند «اخبار الخیار» از «عبدالحق محدث دهلوی» (متوفی 1052ق) و «گلزار ابرار» از «محمد غوثی شطاری» و «مرآه الاسرار» از «عبدالرجمن چشتی» (متوفی 1094) گزارش‌هایی از مشایخ چشتیه و اقطاب معاصر صوفیه آن‌ها را انعکاس داده است.

    همچنین از «سیر العارفین» از «جمالی‌ دهلوی» که‌ در ۱۳۱۱ق در دهلی‌ به‌چاپ‌ رسید، رساله «احوال‌ پیران‌ چشت»، از «بها» معروف‌ به‌ «راجا»، «سیر الاقطاب»، اثر «هدیه بن‌ عبدالرحیم‌ چشتی‌ عثمانی»، که‌ در ۱۳۳۱ق در لکهنو منتشر شد، «روضه الاقطاب‌» از «محمد بولاق‌» و «مناقب فخریه‌» از «میرشهاب الدین‌ نظام‌» می‌توان نام برد.

    آثار منظوم

    درباره آثار منظوم‌ مشایخ‌ چشتیه باید گفت دیوان‌هایی‌ به‌ « معین الدین‌ چشتی‌» و « قطب الدین‌ بختیار» نسبت‌ داده‌اند که‌ در صحت‌ انتساب‌ آن‌ها تردید وجود دارد[48]نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۲، ص‌۱۳۰۰. همچنین از «دیوان‌ مسعود بک‌، تحفه النصائح، از یوسف‌ گدا و دیوان‌ نیاز از شاه‌ نیاز احمد» می‌توان نام برد.[49]نوشاهی، عارف‌، فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۲، ص۱۳۰۲.

    ملفوظات

    طریقت نقشبندیه برای ترویج تعالیم خود از «مکتوبات» (یعنی تالیفات و آثار مکتوب خود) و طریقت چشتیه از «ملفوظات» بهره می‌برد. «ملفوظات» به سخنان مشایخ در مجالس و منابر گفته می‌شود که توسط مریدان جمع‌آوری می‌گردید. اقطاب سلسله چشتیه تا پیش از «نصیرالدین چراغ دهلی»، کتاب و رساله‌ای به رشته تحریر در نیاورده بودند.[50]قلندر، حمید، خیر المجالس، ص150. مشایخِ چشتیه، در تعلیم آموزه‌های تصوف، از روش‌های مبتنی بر بیان داستان‌ها و حکایات و قصص استفاده می‌کردند.

    اما «ملفوظات» از زمان «نظام الدین اولیاء» به بعد، تدریجا ظاهر گردید. مؤلفین بسیاری از این «ملفوظات»، مجهول بودند و نویسندگان گمنام این کتاب‌ها در آثار خود چنین القا می‌کردند که چشتیه از چنان معنویت و قوای خارق‌العاده‌ای برخوردار بودند که قدرت معنوی هندو را در هم شکسته و اسلام را در سراسر هند پیروز ساخته بودند. این ملفوظات و خطابه‌ها، بیشتر اوقات در پاسخ به سوالات کسانی بود که به دور شیخ گرد آمده بودند. سوالات آن‌ها در موضوعات گوناگون و متفرقه‌ای چون دینی اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی بود و پاسخ‌های شیخ که به صورت خطابه برگزار می‌شد، شامل ارجاعاتی به قرآن و حدیث و حکایات صوفیانه بود و عمدتا با اتکا به حافظه بیان شده و از منابع موثق نقل نمی‌شد. از معروف‌ترین «ملفوظات» مشایخ چشتیه، «فوائد الفواد» است که متعلق به « نظام الدین اولیاء» می‌باشد.

    قدیم‌ترین نمونۀ این ملفوظات، منسوب به « عثمان هارونی» است که ظاهراً خلیفۀ وی، «معین  الدین چشتی» آن‌ها را گرد آورده، و آن را «انیس الارواح» یا «انیس دولت کلمات عثمان» نام نهاده است. این کتاب در ۱۸۹۰م در لکهنو به چاپ رسیده است

    از دیگر نمونه‌های این‌گونه ملفوظات می‌توان به اینها اشاره کرد:

    «دلیل العارفین»، که سخنان «معین الدین چشتی» است و گردآوری آن به «قطب الدین بختیار کاکی» منسوب است؛ «فوائد السالکین»، یا «مجموعۀ اقوال قطب الدین بختیار» که «فریدالدین گنج‌شکر» آن‌ها را گرد آورده است؛ «اسرار الاولیاء»، سخنان «بابافرید گنج شکر» که شخصی به نام «بدر اسحاق» آن‌ها را در کنار هم نهاده است؛ «فوائد الفؤاد»، مجموعۀ سخنان «نظام الدین اولیاء» که یکی از مهم‌ترین ملفوظات این طریقه، و گردآوری شده توسط «امیرحسن سجزی»، شاعر پارسی‌گوی نامدار شبه قاره است؛ «افضل الفواید»، ملفوظات «نظام الدین اولیاء» که « امیرخسرو دهلوی» آن‌ها را گردآورده است؛ «خیر المجالس»، مجموعۀ اقوال « نصیرالدین چراغ دهلی» که توسط شاعری به نام «حمید قلندر» گردآوری شده است؛ «جوامع الکلم»، سخنان «محمد گیسودراز»، که خود آثار متعددی در زمینۀ عرفان دارد، توسط «محمود اکبر حسینی» در کنار هم نهاده شده است.[51]آریا، غلامعلی، طریقۀ چشتیه در هند و پاکستان، ص۱۰۸، ۱۴۲، ۱۵۰.

    مراکز فعالیت

    امروزه چشتیان بیشترین حضور را به ترتیب در شبه قاره هند، افغانستان و برخی کشورهای غربی دارند.

    آن‌ها در آفریقای جنوبی و مناطقی مانند ژوهانسبورگ و بن و کِیپ تاون و مناطقی از آمریکا و اروپا نیز به فعالیت و عضو گیری مشغول هستند.

    وضعیت فعلی

    تمرکز چشتیه در زمان حاضر، معطوف به شبه قاره هند است.

    مشایخ چشتیه مریدان خود را به شدت از پرداختن به امور سیاسی منع می‌کنند و همواره فاصله خود را حکمرانان حفظ کرده و سعی می‌کنند آلوده سیاست‌ورزی نشوند. به همین جهت علی رغم نفوذی که در هند داشتند، نتوانستند مناصب مهم سیاسی-اجتماعی را به دست آورند، برخلاف مشایخ فرقه سهروردیه که از آغاز تشکیل حکومت سلاطین دهلی، عهده‌دار برخی از مناصب مهم حکومتی از جمله شیخ الاسلامی شدند. بر پایه همین دیدگاه است که در طول تاریخ، صوفیان چشتیه نقش قابل توجهی در رهبری نهضت‌های اجتماعی نداشته و خود را از ورود به این مسائل بر حذر داشته و بیشتر در لاک عزلت و خلوت فرو می‌رفتند و اگر احیانا به مبارزات برخی صوفیان چشتیه با استعمار هند بر می‌خوریم، به این جهت است که صوفیان اهل سنت، معمولا به چندین فرقه صوفیانه ارادت دارند و خود را در عین انتساب به چشتیه، به نقشبندیه و قادریه نیز منتسب می‌کنند و این نهضت‌های اجتماعی، برگرفته از تعلق آن‌ها به سلاسل دیگری مانند نقشبندیه است که حضور سیاسی و اجتماعی را جزئی از لوازم سیر و سلوک عرفانی خود به حساب می‌آورند.

    سلسله

    سند طریقتی چشتیه که ادهمیه نیز خوانده می‌شود، به چند طریق گوناگون نقل شده است، از جمله:

    1_امیرالمومنین علی علیه السلام، 2_ حسن بصری، 3_عبدالواحد زید، 4_فضیل بن عیاض، 5_ ابراهیم ادهم، 6_حذیفه مرعشی، 7_هبیره بصری، 8_علو ممشاد دینوری، 9_ابواسحاق چشتی، 10_ابواحمد ابدال چشتی، 11_ابی محمد بن احمد چشتی، 12_ابویوسف چشتی، 13_محمد مودود چشتی،[52]از قطب الدین مودود چشتی یک سلسله دیگر به نام سلسله مودودیه ابتدا شد، این سلسله به زریعه پسری اولاد قطب الدین … ادامه پاورقی 14_ شریف زندی چشتی، 15_عثمان هارونی چشتی[53]از ابواحمد ابدال تا عثمان هارونی، از بزرگان این سلسله بودند که در خراسان بزرگ، از جمله هرات و اطراف آن … ادامه پاورقی، 16_حسن معین الدین سجزی چشتی (مروج چشتیه در شبه قاره هند) 17_قطب الدین بختیار کاکی، 18_بابا فریدالدین گنج شکر.

    سپس دو شاخه «نظامیه» یعنی (پیروان نظام الدین الاولیاء) و «صابریه» (پیروان علی احمد صابر) از همدیگر جدا می‌شوند.[54]شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج1، ص38؛ آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص77.

    در عهد «نصیرالدین چراغ دهلی» از اعتبار سلسله چشتیه کاسته شد و کثرت اقطاب موجب انحطاط آن‌ها شد تا جایی که نصیرالدین گفت: «من چه لایقم که شیخی کنم؟ امروز خود این کار، بازی بچگان شد.»[55]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص175.

    اهم باورها و آموزه‌ها

    معرفت شناسی

    صوفیان چشتیه، کشف و شهود را پایه و اساس هر نوع معرفتی دانسته و به دنبال معرفت شهودی و یافتن باطن دنیا بودند. از نظر «نظام الدین اولیاء چشتی»، سلوک صد مرتبه دارد که مرتبه هفدهم آن، مرتبه کشف و کرامت است و بر اولیاء الهی فرض است که آن را پنهان نگه دارند و آشکار نسازند.[56]سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص68. پنهان نگهداشتن کرامت و فاش نکردن آن، از اصول مورد قبول و تاکید مشایخ چشتیه است.[57]اله دیه بن شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص82.

    خداشناسی

    برخی از مشایخ چشتیه قائل به « وحدت وجود» و برخی دیگر قائل به « وحدت شهود» بودند. امیرخسرو دهلوی عباراتی دارد که حمل بر وحدت وجود شده است:

    رفت ز تن هم دل و هم دم برون*****بی خودیَم برد ز عالم برون

    چون به فنا نیست شدم در وجود*****هستیِ بی نیست جمال نمود[58]دهلوی، امیرخسرو، خمسه امیرخسرو، ص38.

    «محمود چشتی» در «معرفه السلوک» در باب توحید می‌گوید: «در توحید اقوالی لازم می‌آید که بر واحد وجود خدای تعالی قائل شود، به زبان گوید که صانع و خالق عالم یکی است و واحد، بی‌مثل و بی‌شبهه، بی‌صورت. پس آن کسی که چنین در دل خود تصدیق کرد و به زبان اقرار نمود، به توحید اقوالی درست آید.»[59]چشتی، محمود، رساله معرفه السلوک، ص16.

    «مسعود بک» (متوفی 836ق) که هم صوفی و هم فقیه بود، در آثار خود نظریه وحدت وجود ابن عربی را مطرح کرده و اشاعه می‌داد.[60]ر.ک: کی منش، عباس، مقاله «مسعود بک حلاجی دیگر در تصوف اسلامی»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، دوره1، شماره1، دی1388، … ادامه پاورقی

    در عین حال، بسیاری از مشایخ چشتیه، وحدت شهود را بر وحدت وجود ترجیح دادند و نظریه وحدت وجود را انکار کردند. «سیدمحمد بن یوسف حسنی» مشهور به «بنده نواز» یا « گیسو دراز» (متوفی 825ق) خلیفه و چانشین «نصیر الدین چراغ دهلوی» از اقطاب بزرگ سلسله چشتیه در دکن هندوستان بود که عقائد ابن عربی را کنار گذاشته و شارح عقائد علاء الدوله سمنانی بود.[61]گیسودراز، سیدمحمد، اسمار الاسرار، ص23؛ گیسودراز، سیدمحمد، دیوان المسمی به انیس العشاق، ص8 و ص31 و ص32.

    گیسودراز، نه تنها وحدت وجود را انکار بلکه قائلین به آن را تکفیر نیز کرده و می‌گفت: «کفری از این شنیع‌تر در هیچ دین و ملت کسی نگفته باشد.»[62]میلاپوری، فخری، اصل الاصول، ص95. از نظر گیسودراز، ابن عربی در مراحل ابتدایی تجلیات ذاتی توقف کرده و هنوز انانیت و نفسانیت او باقی مانده است، لذا کلمات او، موجب تخریب دین شده است. گیسودراز می‌نویسد: «این محی الدینی که در معنا ممیت الدین است، البته در تخریب دین کوشیده است.»[63]گیسودراز، سیدمحمد، شرح زبده الحقایق المعروف به شرح تمهیدات، تصحیح عطا حسین صاحب، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، 1364، … ادامه پاورقی

    او همچنین صوفیانی چون عطار نیشابوری، مولوی و حلاج و بایزید بسطامی را فریبکار و دشمن اسلام می‌خواند[64]گیسودراز، سیدمحمد، شرح زبده الحقایق المعروف به شرح تمهیدات، ج1، ص31. و کسانی که «انا الحق» و «سبحانی سبحانی ما اعظم شانی» و «لیس فی جبتی سوی الله» را بیان کرده‌اند، دچار شرک جَلی و وهم و دورافتاده از توحید می‌داند[65]گیسودراز، اسمار الاسرار، تصحیح سیدعطا حسین صاحب، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، 1350، ص41 و ص45.

    بنابراین مخالفت با اندیشه‌های ابن عربی و نظریه وحدت شخصی وجود در شبه قاره هندوستان، ریشه به «احمد فاروقی سرهندی» نمی‌رساند بلکه 200 سال قبل از او، توسط کسانی چون «گیسودراز چشتی» این مخالفت ابزار شده بود.

    صوفیان چشتیه از فناء فی الله و یکی شدن با حق، به عنوان بالاترین مقام خداشناسی یاد کرده‌اند. چنانچه از «بختیار کاکی» نقل است:

    به سرّ وحدت ما پی نمی‌برد زاهد*****چراکه کشته تیغ فنای جانان نیست[66]بختیار کاکی، قطب الدین‌، دیوان اشعار، ص45.

    «معین الدین حسن سجزی» می‌گوید: «که چون مار از پوست بیرون آمدیم و نگاه کردیم و عاشق و معشوق و عشق یکی دیدیم یعنی در عالم توحید همه یکی است. وی فرمود که حاجیان به قالب گرد خانه کعبه طواف کنند فاما عارفان به قلوب گرد عرش و حجاز عظمت طواف کنند و لقا خواهند»[67]میرخورد، محمدبن‌ مبارک،‌ سیر الاولیاء، ص18 و ص19.

    ولایت نوعیه و قطبیت

    دراویش فرقه چشتیه از باورمندان به نظریه « ولایت نوعیه» و « قطبیت» هستند. چشتیان در مقایسه با دیگر سلاسل، برای قبول مرید راه‌های سهل الوصولی را برگزیده‌اند و از طریق اویسی و غیابی نیز افراد را به مریدی می‌پذیرند. به عنوان مثال «سیدمحمد گیسوداز» می‌گوید: «طالب فقر، پیرو هر آینی که باشد، وضو گرفته و طاقیه بر روی زمین گذارد و نام مرشد را بر زبان جاری سازد و دو رکعت نماز بخواند و نیازی به مستمند بخشد که به من می‌رسد.»[68]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص197.

    صوفیان چشتیه، اهمیت شایانی برای احترام به مشایخ و لزوم سرسپردگی نزد او قائل هستند و افضل عبادات را محبت و تبعیت از مراد عنوان می‌کردند.[69]سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص50 و ص152. در طریقت آن‌ها، روی آوردن کسی به خدمت پیر و ابراز ارادت به او و در حلقه مریدانش در آمدن را «تحکیم» می‌نامند. « فریدالدین گنج شکر» بر این عقیده بود که فرمان شیخ همچون فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله است و مرید بایستی اطاعت کند.[70]سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص180 و 270. نقل است «نظام الدین اولیاء» در خواندن اِعراب کلمه‌ای به‌گونه‌ای عمل می‌کرد که «فریدالدین گنج شکر» گفته بود و می‌گفت «حتی اگر «سیبویه» بگوید این چنین نیست، من همچنان خوانم که شیخ فرموده است.»[71]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص198.

    « کلیم الله جهان آبادی» می‌نویسد: «وصل به معنی نفی ما سوی الله، بی‌توجهی به کون، و فناء و بقاء در بی‌رنگی با وجود خداوند است. در ابتدا این حال به عنوان طمس و حالتی جذبه مانند شبیه به مرگ ظاهر می‌شود… هنگامی که سالک از مرحله‌ای که در آن از سرّ ربانی برخوردار شده است بیرون آید، حتی اگر بیش از یک ساعت طول نکشیده باشد، به عنوان ولی شناخته می‌شود.»[72]جهان آبادی، کلیم الله، کشکول کلیمی، ص3 و 4.

    «نظام الدین اولیاء» به استناد «بیعت رضوان» پیامبر صلی الله علیه و آله (که با یکی از صحابی برای بار دوم دست بیعت دادند)، «تجدید بیعت» را جایز می‌داند اما در «تجدید بیعت» بر این نظر است که اگر شیخ، حاضر نباشد، مرید می‌تواند در غیاب شیخ، به جای دست شیخ، جامه شیخ را پیش نهد و با آن جامه بیعت نماید. در مواردی نیز به علت حضور گسترده مریدان، آستین شیخ را از بامی آویزان می‌کردند تا مریدان با بوسیدن آن، با شیخ بیعت نمایند.[73]سجزی، حسن، فواد الفواد، ص242 و 179 و 100 و 76 و 75.

    از جمله اعمالی که مرید پس از بیعت با شیخ باید انجام می‌داد «محلوق شدن» به معنی تراشیدن سَر بود. پس از آن، شیخ کلاهی چهارتَرکی و گلیم خاصه به مرید می‌بخشد. این رسم، مشابه رسم قلندران در « چهار ضرب» است.[74]اله دیه بن شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت (سیر الاقطاب)، ص104.

    در فرقه چشتیه خطاها و لغزش‌هایی که ممکن است برای سالک طریق روی دهد، هفت مورد است: «اعراض (با انجام گناه و تخلف از دستورات مرشد توسط سالک، خدا از او روی بر می‌گرداند.)، حجاب (اگر بر تخلف اصرار ورزد، این اِعراض تبدیل به حجاب میان او و خدا شود.)، تفاصل (اگر از این مرتبه نیز کوتاهی کند، این حجاب به تفاصل می‌انجامد.)، سلب مزید (اگر همچنان استغفار ننماید، سلب مزید می‌شود و شوق او به عبادت، سلب می‌شود.)، سلب قدیم (در صورت پافشاری بر گناه، آرامش از او سلب می‌شود.)، تسلی (اگر درویش توبه نکند، خداوند جدایی از او را ترجیح می‌دهد.) و عداوت (اگر باز هم تداوم نماید، محبتی که میان او و خدا بوده، به عداوت می‌انجامد). [75]ر.ک: سجزی، علاء، فواید الفواد، ص21]. »

    ریاضت و زهد

    سیر و سلوک صوفیان چشتیه بر ریاضت‌های شاقه و چله نشینی‌ها متعدد مبتنی است. به همین جهت، تعداد پیروان آن‌ها نسبت به دیگر سلاسل کمتر بوده و بیشتر در منطقه شبه قاره هند یعنی مهد مرتاضان هندو گسترش پیدا کرده است. به عنوان مثال، نقل است «قطب الدین مودود چشتی»، 30 سال سر به بالین ننهاد.[76]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص111.

    پیش از «بنده نواز گیسودراز»، ورود به جرگه چشتیه با ریاضت‌های متوالی توأم بود و مرید باید 25 اربعین متوالی را طی می‌کرد و حبس نفس و اذکار نفی و اثبات و نماز شب و اذکار لسانی و روزه وصال به جای می‌آورد. در روزه وصال، طالب ابتدا دو روز یک بار افطار می‌کرد و به تدریج فاصله افطارها را افزایش می‌داد و به اندک قوتی افطار می‌کرد، هر روز هزار بار تهلیل می‌گفت و استغفار می‌کرد و در سومین شب، غسل می‌کرد و پیش شیخ آمده سوره فاتحه و اخلاص می‌خواند. مراد، دست راست بر دست مرید گذاشته و بیعت انجام می‌شد و مرید جامه فقر می‌پوشید و تلقین ذکر می‌گرفت.[77]سیدین، علی، پشیمنه پوشان، ص107.

    «عرفان هندویسم» هرنوع گرایش به دنیا را مذمت می‌کند و مشایخ چشتیه نیز که در هندوستان همجوار مرتاضان هندو بودند، با گرایش به نوعی رهبانیت که سلوک عملی مشایخ نخستین تصوف در دوران صدر اسلام بود، زهد گرایی افراطی و کناره گیری از مظاهر دنیوی را در دستور کار خود قرار می‌دادند، به طوری که حتی معتقد بودند مسئولیت‌های خانوادگی منجر به اشتغال به امور دنیایی و غفلت از یاد خدا می‌شود، لذا افرادی مانند « نظام الدین اولیاء» تجرد را ارجح خوانده و آن را نشانه‌ای از اراده استوار سالک در سلوک الی الله می‌دانستند. مراقبه در سلوک چشتیان، برای سرکوب کردن میل جنسی و ریشه‌کن کردن این تمایلات، لازم دانسته می‌شد.[78]سجزی، حسن، فواد الفواد، ص171.

    سلوک زهدگرایانه چشتیه در امکنه مقدس آن‌ها نیز تجلی و بروز یافته است. مشایخ چشتیه برای مریدان خود در کمال سادگی و دوری از تجمل، سراهایی معمولی با دیواره‌های گِلی بنا کردند که با سقف‌های پوشالی پوشانده شده بود و «جماعت خانه» نام داشت و در واقع مرکز اصلی تجمع و زندگی اجتماعی آن‌ها را تشکیل می‌داد. خانواده شیخ یا قطب، در خانه معمولی که یک یا دو اتاق داشت در نزدیک «جماعت خانه» زندگی می‌کردند و اعضای «جماعت خانه» نیز با «فتوح» (هدایای طلب نکرده) یا تکدی گری (هدایای طلب شده) گذران زندگی می‌کردند. سنت تکدی‌گری یا پرسه‌زدن در شهر و جمع‌آوری طعام و هدایا که سیره برخی چشتیان بود، ریشه در سنن اسلامی نداشت، بلکه نتیجه طبیعیِ زیستن در کنار مرتاضان هندو و تاثیرپذیری از آن‌ها دانسته می‌شود.

    توبه

    توبه در نزد چشتیه به «توبه عوام» و «توبه خواص» تقسیم می‌شود و «توبه عوام» برای پرهیز از گناه و «توبه خواص»، دوری از ما سوی الله است. «نظام الدین اولیاء چشتی» توبه را به «توبه حال» یا پشیمانی مرید از گناهان و «توبه ماضی» یعنی ادای حقوق دیگران و لغزش‌های گذشته و «توبه مستقل» یعنی پرهیز از گناه در آینده تقسیم کرد.[79]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص196.

    ملامتیه

    همچنین باید دانست که برخی از مشایخ تصوف گفته‌اند طریقه چشتیه ابتدا مبتنی بر ملامت بوده است. مثلا خواجه عبدالله انصاری معتقد است چشتیان در حقیقت از جماعت ملامتیه هستند. خواجه انصاری می‌نویسد: «من هیچ کس ندیده‌ام قوی‌تر در طریق ملامت و تمام‌تر از احمد چشتی. و چشتیان همه چنان بودند، از خلق بی‌باک در باطن سادات جهان. سه بار به سر بادیه رفته بود و بازگشته، که از خود در آن اخلاص تمام ندیده بود. همه احوال ایشان با اخلاص و ترک ریا بود، هیچگونه سستی روا نداشتندی در شرع تا به تهاون چه رسد. و شیخ احمد نجّار را دیده بود و غیر او را.»[80]جامی، عبدالرحمن، نفحات الأنس، ص386.

    صاحب طرائق الحقایق اشعاری را به « قطب الدین مودود چشتی» نسبت داده است که دلالت بر ملامتی بودن اقطاب این فرقه دارد:

    در راه چنان رو که سلامت نکنند*****با خلق چنان زی که قیامت نکنند

    در مسجد اگر رَوی چنان رو که تو را*****در پیش نخوانند و امامت نکنند

    مردان خدا میل به هستی نکنند*****خودبینی و خویشتن پرستی نکنند

    آنجا که مجردان حق می‌نوشند*****خمخانه تهی کنند و مستی نکنند[81]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ص135.

    سماع

    اکثر مشایخ چشتیه از متقدمین و متاخرین، قوالی، سماع[82]قاضی حمید ناگوری در بغداد در مجلس خلیفه گفت: سماع مباح است برای کسی که در دل درد محبت الهی دارد و سماع داروی آن … ادامه پاورقی و وجد و رقص کرده‌اند و آن را در سلوک الی الله جایز بلکه واجب می‌دانستند.[83]داراشکوه، محمد، سکینه الاولیاء، ص72.[84]نظام الدین اولیاء، سماع را چهار قسم می‌داند: «مباح، مکروه، حرام و حلال. اگر صاحب وجد به سوی حق میل کند، سماع بر … ادامه پاورقی آن‌ها سماع را «غذای روحانی» و «محکی قوی» برای سالکان می‌دانستند.[85]سجزی، علاء، فواید الفواد، ص183 و ص177. تنها شیخ چشتیه‌ای که سماع را خلاف سنت می‌دانست و سماع ننمود، « نصیرالدین چراغ دهلی» بود.[86]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ص134.

    چشتیان پرداختن به سماع را از سنت‌های « ممشاد علو دینوری» (م299ق) می‌دانند که اهل سماع بوده و «اعراس» برگزار می‌کرد و در این مجالس مردم را طعام می‌داد.[87]اله دیه، شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص211و57.

    « ابواحمد ابدال» (م۳۵۵ق) از اقطاب متقدم این سلسله، در سن 7 سالگی در مجلس سماع «ابواسحاق شامی» (م329ق) شرکت می‌کرد و یا همچنانکه همه مَواخذ نقل کرده‌اند، « قطب الدین بختیار کاکی» جان خود را در مجلس سماع از دست داد[88]امیر خسرو دهلوی در غزلی به این موضوع اشاره کرده و می‌گوید: «جان بر آن یک بیت داده آن بزرگ*****آری این گوهر ز کانی … ادامه پاورقی و یا گویند «شریف زندنی» اکثر اوقات از عمر 120 ساله خود را در مجالس سماع می‌گذارند و در هنگام سماع چنان گریه می‌کرد که بی‌هوش می‌گردید.

    البته مشایخ چشتیه در نقل حکایت‌های مرتبط با سماع جانب افراط را گرفته و سخنان اغراق آمیز زیادی نقل کرده‌اند. به عنوان نمونه صاحب « خزنیه الاصفیاء» می‌نویسد: «روزی در خانقاه شیخ نظام الدین اولیاء سماع بود، درویشی در آنجا آهی کشید و برافروخت و خاکستر شد.»[89]لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ص334. «یوسف مودود چشتی» (متوفی‌ ۴۵۹ق) نیز سماع را راه رسیدن به فناء و بقاء می‌دانست و گفته‌اند او «سماع را بسیار دوست داشت و در محفل سماع حضرتش، فیوضات الهیه و تجلیات قدسیه دائم و همیشه بود و می‌گفت حق تعالی را برای محبوبانش مقامی است که آن را نور اسود می‌گویند و در آن حالت، چون صاحب سماع بدان مقام رسد، از نظر خلق پنهان گردد و معشوق حقیقی، وی را در حضرت محبت به خود کشیده، به لباس بقاء ملبس گردانیده.»[90]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص119.

    برخی مشایخ سماع، برای حلال بودن آن چهار شرط را لازم دانستند: «مسمع، مستمع، مسموع، و آلت سماع. مسمع گوینده است که باید مرد کامل باشد، مستمع نباید از یاد حق خالی باشد، سرود نباید سخنان ناسزا باشد، آلت موسیقی در سماع نباید باشد.»[91]سجزی، علاء، فواید الفواد، ص288.

    امروزه هیچ یک از این شروط، در مراسم سماع رعایت نمی‌شود و می‌توان گفت سماع کنونی چشتیان، مورد پذیرش اقطاب خود چشتیه نیز نمی‌باشد.

    مراسم سماع

    اما از عهد « معین الدین چشتی» که سلسله چشتیه در هند روایج و اشاعه یافت، مراسم‌های سماع نیز رونقی افزون پیدا کرد. مراسم سماع چشتیه به دو صورت «خصوصی» و «عمومی» به جا آورده می‌شود و در مراسم‌های عمومی، در پایان مجلس ولیمه‌ای به حاضران می‌دهند. یکی از مراسم‌های مهم در «سماع عمومی» فرقه چشتیه، «عُرُس» نام دارد[92]عرس در عربی به معنای زفاف یا نکاح یا طعامی است که در ضیافت زفاف داده می‌شود. صوفیان در مرگ مشایخ و سالمرگ آنان … ادامه پاورقی که در طی آن، در سالگرد مرگ اقطاب چشتیه، در مقبره‌های آنان مراسم بزرگی برگزار می‌شود.[93]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، طریقه چشتیه، ص200.

    امروزه مراسم‌های سماع طریقت چشتیه مشابه مراسم‌های فرقه قادریه به جا آورده می‌شود. صوفیان چشتیه در منطقه هرات، اذکاری چون «تهلیل»، «هو»، «الله هو» و «یا حی و یا قیوم» می‌خوانند و قوالان برای ایجاد وجد و ذوق و ایجاد حالت جذبه بین مریدان، اشعاری موزون می‌خوانند. این مراسم بیشتر در شب‌های جمعه در «گازرگاه» در کنار آرامگاه خواجه انصاری برگزار می‌شود. برخی از صوفیان که اکثرا از قشر جوانان هستند، از قبل در حجره‌های خود از بنگ و مواد مخدر استفاده می‌کنند تا وجد و جذبه‌ای سریع‌تر و فزون‌تر ایجاد شود. استعمال «بنگ» و «برگ گیاه شاهدانه» به طور کلی در مراسم‌های چشتیه به وفور رویت شده است و این موضوع یادگاری از حوزه فرهنگی هرات است و ریشه به تاریخ عصر مغول و «صوفیان قلندری حیدری» یعنی پیروان « قطب الدین حیدر زاوه ای» می‌رساند. صوفیان قلندری و حیدریه «شاهدانه» را از اکتشافات «قطب الدین حیدر زاوه ای» می‌دانستند و در مراسم خود از آن استفاده می‌کردند.[94]شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص222. مهاجرت قلندران حیدری و صوفیان چشتیه به هند، در یک مقطع زمانی انجام شد و این تاثیرپذیری، از آن دوره صورت گرفت.

    ذکر و فکر

    « ذکر» و « فکر» اشرف عبادات و یکی از ارکان اصلی و عملی فرقه چشتیه است. در این فرقه، مرید باید پس از هر نمازی، ذکری که از شیخ تلقین شده را بخواند. ذکر به صورت «جلی» و «خفی» انجام می‌شود.[95]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص832. اما « ذکر خفی» را بهتر و بالاتر می‌دانند.[96]سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص269.

    در ذکر خفی، «ذکر نفی و اثبات» بیان می‌شود و مرید باید ذکر نفی «لا اله» و اثبات «الا الله» را پنج بار با قلم خیال، در قلب نقش کند. این ذکر را «پنج ضرب» گویند و اگر ادامه می‌یافت، می‌توانست شش مرتبه، سه ضرب انجام دهد.[97]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص188. در ذکر «چهار ضربی» نفی و اثبات، بیست شرط لازم بود که رعایت شود از جمله:

    برزخ و ذات و صفات و مد و شد تحت و فوق*****می‌نماید طالبان را کل نفس و شوق

    «برزخ» صورت شیخ است و «ذات»، وجود خدا و «صفات» حیات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام خداست. «مد»، کشیدن لا اله، «شدّ» تشدید الا الله، «تحت» شروع «لا اله» از سر زانوی چپ و رسانیدن کلمه «اله» تا کتف راست، «فوق» یعنی آنکه از آنجا دم نفس راست کرده به قوت لفظ «الا الله» را بر فضای دل زند که این را «ذکر نفی» و «اثبات چهارضربی» حد، شد، تحت، فوق گویند.[98]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، طریقه چشتیه، 205.

    «ذکر نفی و اثبات چارضربی، ذکر سه پایه، پاس انفاس، ذکر دفع مرض، ذکر کلیه، ذکر محو الجهات، ذکر تجلی انانیت» از دیگر اذکار چشتیان است، اما تنوع این اذکار به حدی زیاد است که بیان هر یک، از حوصله این مقال خارج است. فی الجمله آنکه ذکر در طریقت چشتیه، به صورت «خفی»، «جلی» و «نفی و اثبات» انجام می‌شود.[99]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص833. « نظام الدین اولیاء» هم «ذکر بلند» (جهریه) و هم «ذکر آهسته» (خفی) را مُجاز می‌شمرد اما «ذکر خفی» را ارجح می‌دانست.

    در مجالس « ذکر جلی»، اذکار و اوراد، معمولا به صورت موزون از یک ضرب تا شش ضرب به جا آورده می‌شود و هنگام ذکر، معمولا به یکی از 99 اسم خدا متوسل می‌شوند. «مجاهده» به ذکری گویند که در آن «لا اله الا الله» را مختصر به صورت «هَ هُ هِ» به صورت ضرب بر راست و چپ دل زنند. «فریدالدین گنج شکر» ذکر «هو» را به زبان هندی ترجمه کرده و ذکری در قالب عبارت هندی ابداع کرد و آن را به مریدان محلی خود آموزش می‌داد.

    بیان اذکار باید توأم با تصور صورت شیخ و توجه قلبی به او صورت می‌گیرد. این رسم بر این عقیده مبتنی بود که روح شیخ، هم در تجلی و هم در قدرت، الهی است.

    چشتیه شیوه «پاسِ انفاس» را با توجه به الگوی حالات نشستن یوگی‌ها و سیدهه های هندی گسترش دادند. از نظر «نصیرالدین چراغ دهلی»، حقیقت ریاضت صوفیه، تحت اختیار در آوردن انفاس بود. این عمل باید در طی مراقبه‌های طولانی انجام می‌شد. طبق نظر آن‌ها، هنگامی که نَفَس حبس شود، افکار، پریشان نشده و وقت، هدر نمی‌رود و در آغاز، نگه‌داشت نَفَس به صورت عمد حاصل آید اما به مرور زمان، خود به خود انجام می‌شود. صوفی آن است که نفس‌های خود را شمارش کند و صوفی کامل، صاحب انفاس است. درویشی از چشتیه معتقد بود تمرکز را از تماشای گربه‌ای آموخته بود که رو به روی لانه موش منتظر بود و چنان نَفَس خود را نگه داشته بود که موی لبش هیچ نمی‌جنبید.[100]قلندر، حمید، خیر المجالس، ص59. «سید محمد گیسودراز» رساله‌ای با عنوان «رساله منظوم اذکار» داشته که بیشتر محتوای آن مبتنی بر وحدت شخصیه وجود بوده و چشتیان در مراسم خود نوعا از این اذکار بهره می‌بردند.

    از دیگر اذکار مهم صوفیان چشتیه، «ذکر تجلی انانیت» است که صوفیان چشتیه صد مرتبه بعد از نماز، «انی انا لله لا اله الا انا» بر زبان جاری می‌کنند.[101]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص155.

    مراقبه

    از دیگر تعلیمات و رسوم بسیار مهم در سلسله چشتیه، « مراقبه» است. مراقبه که بعد از « مجاهده» قرار دارد، مقدمه‌ای برای حصول مشاهده و مکاشفه است و تنوع بسیار دارد. بعضی از انواع مراقبه ماخوذ از مرتاضان و جوکیان هندو است. گروهی از بزرگان چشتیه مراقبه را برتر از ذکر و سماع می‌دانند.

    در حالت مراقبه، مرید باید صورت شیخ خود را در خیال خویش مجسم و مصور کند و همه حواس را معطوف به او نماید تا به تدریج بی‌خودی و حالت فناء و انخلاع حاصل شود. نوع دیگر آنکه صورت نوشته «لا اله الا الله» و یا اسم «الله» یا… را در صفحه‌ای پیش روی خود گذاشته و در لوح خیال خود تصور نماید و پیوسته متوجه آن باشد تا حالت غیبت و بی‌خودی و انخلاع دست دهد.[102]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص211. راه دیگر مراقبه آن است که در حالت سکون و تمرکز محض نشسته و هر دو چشم ببندد و تمرکز کند و سپس چشم گشوده و بدون اینکه پلک برهم زند، به سوی نقطه‌ای نظر کند و یا بر نوک بینی خود چشم بدوزد و این حالت را هر روز انجام داده و مدت عمل به این فعل را روزانه بیشتر و بیشتر کند. «سید محمد گیسودراز» در «رساله مراقبه»، 36 نوع مراقبه ذکر می‌کند.

    طبق نظر « فریدالدین گنج شکر»، مراقبه باید مبتنی بر نظر «پیران» باشد.[103]سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص103 و ص50 و ص7. وی 14 مقامی را که خواجگان چشت برای رسیدن به منزلگاه قرب الهی و کمال بیان کرده‌اند، عبارت می‌داند از: «مقام تائبان، مقام عابدان، مقام مسیح، مقام راضیان، مقام مسترشدان، مقام صالحان، مقام مخلصان، مقام عارفان، مقام شاکران و مقام محبان».

    «شروط اهل طریقت» را عبارت می‌داند از: «طلب حق، طلب مرشد کامل، ادب، رضا، محبت و ترک فضول، تقوی، استقامت شریعت، کم خوردن و کم خفتن، عزلت گرفتن از خلق و صلاه» و «لزومات اهل طریقت» را نیز: «معرفت کامل، نرنجیدن از کسی و دوری از اندیشه بد، نمایاندن راه حق، تواضع، عزلت، حقیر شمردن خود، و عزیز داشتن دیگران، رضا، تسلیم، صبر، تحمل، سوز و گداز، عجز و نیاز، قناعت و توکل» بیان می‌کند و سه رکن برای درویش لازم می‌داند که عبارتند از: «هیبت (منفعل بودن از تقصیرات خود)، تعظیم (سعی در استمرار طاعت) و حیاء (توجه کامل به خدا).»[104]اله دیه، عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص141.

    خرقه پوشی

    خرقه پوشی انواع مختلفی دارد که معنای عام آن، بیعت با مرشد و به عضویت رسمی در آمدن در سلسله (تشرف یافتن) است. مشایخ چشتیه «خرقه پوشی» را اصلی الهی دانسته‌اند که منشأ آن به معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و دریافت خرقه از خدا باز می‌گردد. طبق نظر آن‌ها، این خرقه بعد از نبی اکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمومنین علی علیه السلام رسید. در طریقت چشتیه، رسم «خرقه پوشی» تا «چراغ دهلوی» بسیار مهم بود و خرقه به افراد کم تجربه اعطا نمی‌شد اما بعد از چراغ دهلوی، آن اهمیت و توجه از موضوع خرقه پوشی رخت بر بست.

    چشتیه چندین نوع خرقه دارند که عبارت است از: خرقه «فقر» و «ارادت»، «تبرک» و «خلافت». «خرقه ارادت» به کسی داده می‌شود که در همه افعال و اقوال تابع اراده پیر باشد و ذره‌ای از دستورات پیر فروگذار نکرده و بالقوه شایسته به دست آوردن عنوان خلافت از شیخ باشد. این خرقه مخصوص مریدان حقیقی است.[105]آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص203.

    خلافت نیز به سه طریق میسر است:

    1_«خلافت رحمانی» که با الهام پیر صورت می‌گیرد و این محکم‌ترین نوع خلافت است.

    2_«اجتهاد»، که با مشاهده اعمال کسی او را شایسته خلافت دانسته و به این مهم بگمارند.

    3_«شفاعت و توحید» که با شفاعت کسی، شیخ مقام خلافت به او دهد.[106]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص201.

    اهدای خرقه نیز مراسم خاص خود را داشت. در مراسم اهدای «خرقه فقر و ارادت»، پس از دادن دست بیعت و تراشیدن موی سر، کلاه چهارتَرکی (به نشانه ترک دنیا، و هوی و هوس دل و شب‌زنده‌داری) بر سر او می‌نهادند و با اهدای دستار و عصا و مصحف و مصلی که میراث خواجگان چشت بود، او را خلیفه خود می‌کردند.[107]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص159 و 96.

    این رسوم تا پایان دوره اعتلای چشتیه در تمام انشعاب‌های این سلسله برقرار بود. این خرقه، «خلافت رحمانی» نیز نام داشت زیرا شیخ با الهام از خدا به مریدان اعطا می‌کرد و ابن بهترین نوع خلافت بود. گاهی اوقات شیخ، «خرقه اجتهاد» را به جهت اعمال نیک، به مرید می‌پوشاند و همچنین گاهی شیخ به «شفاعت» و وساطت کسی، به دیگری خلافت می‌داد.

    کرامت

    صوفیان یکی از راه‌های شناخت ولی زمان را، کرامت (اثر صحیح) می‌دانند. چشتیان مانند دیگر فرق صوفیه، برای اساتید و مشایخ خود کرامات و خوارق متنوعی را نقل کرده و بدان مباهات می‌کنند. نوشته‌اند « قطب الدین مودود چشتی» (م459ق) دارای عصایی بود که امروز در مزار او به صورت درخت فندقی وجود داشته و سالی چندین مرتبه گل می‌دهد.[108]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص114. درمان گنگ و شل و کور و کر و… از دیگر کرامات ساختگی چشتیه برای مشایخ خویش است:

    از بمن مسیحایی کوران چو شفا دیدند*****قطب الحق و دین، مودود، در چشت مسیحا بود

    هرکس که خدا خواهد، یا جام بقا خواهد*****خمخانه مودودی، حق بود، ید بیضا بود[109]چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص115.

    منابع و مآخذ

    1. آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، تهران، ۱۳۶۵ش‌
    2. باقی بالله، کلیات باقی بالله، چاپ ابوالحسن زید فاروقی نقشبندی و برهان احمد فاروقی، لاهور، ۱۹۶۷م
    3. جامی، عبدالرحمن، نفحات‌الانس، چاپ‌ محمود عابدی، تهران،‌۱۳۷۰ش‌
    4. جمالی دهلوی، حامد بن‌ فضل‌اللّه،‌ سیرالعارفین، چاپ‌ سنگی‌ دهلی‌ ۱۳۱۱ش
    5. جهان آبادی، کلیم‌اللّه، کشکول‌ کلیمی، چاپ‌ ملک‌ محمد اقبال، راولپندی‌ ۱۳۹۸/۱۹۷۸
    6. جهانگیری، محسن، محیی الدین ابن عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، 1375ش، چاپ چهارم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران
    7. چشتی، الله دیه بن عبدالرحیم، خواجگان چشت، تصحیح محمد سرور مولائی، تهران، نشر علم، 1386ش
    8. چشتی، محمود، رساله معرفه السلوک، لکهنو، مطبع نول کشور، 1898م
    9. چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، خزان، کابل، 1389ش
    10. حسنی، عبدالحی،‌ الثقافه الاسلامیه فی‌الهند (معارف‌العوارف‌ فی‌ انواع‌العلوم‌ و المعارف‌)، چاپ‌ ابوالحسن‌ علی‌ حسنی‌ ندوی، دمشق‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳
    11. داراشکوه بابری، محمد، سفینه الاولیاء، کانپور، ۱۳۱۸
    12. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول
    13. دهدار شیرازی، محمد بن محمود، رسائل دهدار، به کوشش محمد حسین اکبری ساوی، چاپ اول، نشر نقطه، 1375ش
    14. دهلوی، امیرخسرو، خمسه امیرخسرو دهلو، تصحیح امیراحمد اشرفی، تهران، شقایق، 1363ش
    15. دهلوی، حسن بن‌ علی‌ حسن، فوائدالفؤاد: ملفوظات‌ خواجه‌ نظام ‌الدین اولیاء بدایونی، تصحیح‌ محمد لطیف‌ ملک، چاپ‌ محسن‌ کیانی، تهران، ۱۳۷۷ش‌
    16. دهلوی، عبدالحق،‌ اخبار الاخیار فی‌ اسرار الابرار، چاپ‌ علیم‌ اشرف‌خان، تهران، ۱۳۸۳ش،
    17. دهلوی، عبدالعزیز، فتاوی عزیزی، دهلی، چاپ مجتبی، 1904م
    18. دهلوی، عبدالعزیز، ملفوظات شاه عبدالعزیز، پاکستان، 1960م
    19. رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ترجمه منصور معتمدی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1380ش
    20. ریگی، محمد ایوب، بررسی مشرب‌های عرفانی در بلوچستان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1394ش
    21. سجزی، علاء، فواید الفواد، ملفوظات خواجه نظام الدین اولیاء، تصحیح توفیق سبحانی، تهران، موسسسه انتشارات عرفان، 1390ش
    22. سرور لاهوری، غلام (مفتی) خزینه ی‌الاصفیا، چاپ هرات، (بی‌تا)
    23. سیدبری حسینی، سیداکبر بن‌ سیدمحمد، کتاب‌ العقاید، چاپ‌ سیدعطا حسین، چاپ‌ سنگی‌ حیدرآباد، دکن‌ ۱۳۶۶
    24. شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الکوکب الشاهق فی الفرق بین المرید الصادق و غیر الصادق عربی قاهره، مصر، دار المعارف، 1991م
    25. شیروانی، زین‌العابدین، بستان السیاحه، چاپ اول، تهران، چاپخانه احمدی، 1315ش
    26. عبدالرحمن، صباح الدین،‌ بزم صوفیه، چاپ‌ مسعود علی‌صاحب‌ ندوی، اعظم‌ گره‌ ۱۳۶۹/۱۹۴۹
    27. غوث گوالیاری، محمد، جواهر خمسه، تصحیح و مقابله و تعلیقات نسخه خطی، فیروزه هاشمی‌فشارکی، علی زمانی‌علویجه، نشر آموزشی تالیفی ارشدان
    28. فرشته، محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی،‌ تاریخ‌ فرشته (گلشن‌ ابراهیمی‌)، لکهنو، مطبع‌ منشی‌ نولکشور، (بی‌تا)
    29. قلندر، حمید، خیر المجالس، تصحیح خلیق احمد نظامی، چاپ علیگره، 1960م
    30. بختیار کاکی، قطب الدین، دیوان اشعار، کانپور هند، مطبع نولکشور، 1915م
    31. گیسودراز، سیدمحمد، اسمار الاسرار، تصحیح سیدعطا حسین صاحب، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، 1350ق،
    32. گیسودراز، سیدمحمد، شرح زبده الحقایق المعروف بشرح تمهیدات، تصحیح عطا حسین صاحب، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، 1364ق
    33. گیسودراز، محمدبن‌ یوسف،‌ مکتوبات، چاپ‌ سیدعطا حسین، حیدرآباد، دکن،‌ ۱۳۶۲
    34. لاهوری، غلام‌ سرور، خزینه الاصفیاء، کانپور، ۱۳۳۲/۱۹۱۴
    35. لاهوری، غلام‌ سرور، خزینه الاصفیاء، کانپور، 1914م،
    36. لئونارد لویزن، میراث تصوف، ترجمه مجدالدین کیوانی، 2جلد، چاپ اول، تهران، مرکز، 1384ش،
    37. مایل هروی، نجیب، این برگ‌های پیر، نی، تهران، 1383ش،
    38. محدث دهلوی، عبدالحق، اخبار الاخیار، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1384ش
    39. محدث دهلوی، عبدالحق، اخبار الاخیار فی اسرار الابرار، پاکستان، 1332ق
    40. منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، اسلام‌آباد، ۱۳۶۲_۱۳۷۰ش‌
    41. میرخورد، محمدبن‌ مبارک،‌ سیرالاولیاء در احوال‌ و ملفوظات‌ مشایخ‌ چشت، لاهور، ۱۳۵۷ش‌
    42. نابلسی، عبدالغنی، السر المختبی فی ضریح ابن عربی (النور الأبهر)، چاپ اول، تصحیح احمد فرید المزیدی، مکتبه الثقافه الدینیه، قاهره، 1425ق
    43. نابلسی، عبدالغنی، إیضاح المقصود من معنی وحده الوجود (إرشاد ذوی العقول)، چاپ اول، تصحیح احمد فرید المزیدی، دار الآثار الاسلامیه، قاهره، 1427ق،
    44. نخشبی، ضیاءالدین،‌ سِلک ‌السلوک، چاپ‌ غلامعلی‌ آریا، تهران، ۱۳۶۹ش‌
    45. نصیرباغبان، حسین، تذکره گوهران شب چراغ، ارمغان تاریخ، تهران، 1396ش
    46. نظامی، خلیق‌ احمد، تاریخ‌ مشایخ‌ چشت، ج۱، دهلی،‌ ۱۹۸۰
    47. نفیسی، سعید، تاریخ‌ نظم‌ و نثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌ تا پایان‌ قرن‌ دهم‌ هجری، تهران، ۱۳۴۴ش‌
    48. نوشاهی، سیدشریف احمد شرافت، شریف التواریخ، اداره معارف نوشاهیّه، (بی‌تا)
    49. نوشاهی، شریف‌ احمد شرافت، شریف‌ التواریخ، ج۱، تاریخ‌ الاقطاب، گجرات،‌ ۱۳۹۹/۱۹۷۹م
    50. نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، اسلام‌آباد، ۱۳۶۵ش،
    51. هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، چاپ چهارم، تهران، طهوری، 1375ش،

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، ص187.
    2جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص323.
    3لاهوری، غلام‌ سرور، خزینه الاصفیا، ج۱، ص۲۳۹_۲۴۰.
    4لاهوری، غلام‌ سرور، خزینه الاصفیا، ج۱، ص۲۴۳۲۵۳.
    5رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ص۱۲۲۱۲۳.
    6جامی، عبدالرحمن، نفحات‌الانس، ج۱، ص۳۲۹.
    7جمالی دهلوی، حامد بن‌ فضل‌اللّه، سیر العارفین، ج۱، ص۵.
    8رضوی، اطهر، تاریخ تصوف درهند، ص۱۲۲۱۲۳.
    9فرشته، محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی،‌ تاریخ‌ فرشته، ج۲، ص۳۷۷.
    10رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ص۱۲۷۱۳۴.
    11ر.ک: نوشاهی، شریف‌ احمد شرافت، شریف‌ التواریخ، ج۱، تاریخ‌ الاقطاب‌.
    12داراشکوه‌ بابری، محمد، سفینه الاولیاء، ج۱، ص۱۰۱، کانپور، ۱۳۱۸؛ آریا، غلامعلی،‌ طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ج۱، ص‌۳۰، تهران‌ ۱۳۶۵ش‌.
    13نظامی، خلیق‌ احمد، تاریخ‌ مشایخ‌ چشت، ج۱، ص۲۴۱.
    14آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص173 الی 174.
    15لاهوری، غلام ‌سرور، خزینه الاصفیاء، ج۱، ص۳۵۷- ۳۵۸ و ص۳۷۱-۳۷۳.
    16فرشته، محمد قاسم، تاریخ فرشته، ج۲، ص۳۹۹.
    17فرشته، محمد قاسم، تاریخ فرشته، ج۲، ص۳۹۹.
    18نظامی، خلیق احمد، تاریخ‌ مشایخ‌ چشت، ص213.
    19جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، ص۳۲۹-۳۳۰.
    20آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ص۲۵۷- ۲۵۸.
    21هدایت، رضاقلی، تذکره ریاض العارفین، ص۴۳۶.
    22فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، ج2، ص1165.
    23معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج۳، ص۳۵۳.
    24آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ص۲۶۱.
    25ریگی، محمد ایوب، بررسی مشرب‌های عرفانی در بلوچستان، ص104.
    26نصیرباغبان، حسین، تذکره گوهران شب چراغ، ص129.
    27مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص181-184؛ مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، ص92-94؛ نفیسی، سعید، سرچمه تصوف در ایران، ص198.
    28چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص375.
    29رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ج۱، ص۱۸۷.
    30رضوی، اطهر، تاریخ تصوف در هند، ج۱، ص۱۸۶.
    31محمد قاسم نانوتوی و چند تن از همفکرانش در سال 1876 میلادی در مسجدی کوچک در شهر بسیار کوچک دیوبند در شمال هند، مدرسه علمیه‌ای راه اندازی کردند که ابتدا فقط دوازده شاگرد داشت و خیلی زود تعداد مدارس‌شان به ده‌ها هزار در سرتاسر دنیا رسید.
    32چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص372: فصل: «شخصیت‌های بین المللی عالم اسلام که با سلسله چشتیه ارتباط دارند».
    33حسنی، عبدالحی،‌ الثقافه الاسلامیه فی الهند، ج۱، ص۱۸۱.
    34آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۲۹_۱۳۰.
    35چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص346.
    36چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص345.
    37چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص386.
    38چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص113.
    39مشایخ چشتیه نقش پررنگی در ترویج زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره داشتند. شاعران شهیری چون امیر خسرو دهلوی (ملقب به طوطی هند) از پارسی سرایان مملکت هندوستان در سلسله چشتیه سلوک می‌کردند. ضیاءالدین نخشبی مولف کتاب طوطی نامه از صوفیان نامی این سلسله عرفانی است. در مورد چشتیه آثار و تالیفات بسیاری وجود دارد که اغلب آن‌ها به زبان فارسی می‌باشد. صوفیان چشتیه به ویژه در اشعار خود، به لهجه‌های محلی نیز شعر می‌سرودند اما بخشی از رسائل آن‌ها نیز به زبان عربی تالیف شده است.
    40مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص181؛ سیدین، علی؛ پشمینه پوشان، ص103.
    41نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۱، ص۱۶۹.
    42منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۳_۱۵.
    43منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۹۷۹.
    44منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۹۹۶.
    45نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۱، ص‌۱۷۷_۱۷۸.
    46منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۳، ص۱۴۸۲_۱۴۸۳.
    47منزوی، احمد، فهرست‌ مشترک‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاکستان، ج۱۳، ص۲۵۵۹.
    48نوشاهی، عارف،‌ فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۲، ص‌۱۳۰۰.
    49نوشاهی، عارف‌، فهرست‌ کتاب‌های‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و کمیاب‌ کتابخانه گنج‌بخش، ج۲، ص۱۳۰۲.
    50قلندر، حمید، خیر المجالس، ص150.
    51آریا، غلامعلی، طریقۀ چشتیه در هند و پاکستان، ص۱۰۸، ۱۴۲، ۱۵۰.
    52از قطب الدین مودود چشتی یک سلسله دیگر به نام سلسله مودودیه ابتدا شد، این سلسله به زریعه پسری اولاد قطب الدین مودود چشتی از چشت به طرف بلوچستان آمد، به این سلسله خرقه ارادت از مودود به فرزندش نجم الدین احمد مشتاق رسید، بزرگان این سلسله مودودی به قوم‌های افغان، براهوهی و بلوچ تبلیغ دین داد، این سلسله به نام مودودیه چشتیه معروف شد. از اقطاب معاصر این فرقه می‌توان به سید ولی کرانی مدفون در کویته بلوچستان اشاره کرد.
    53از ابواحمد ابدال تا عثمان هارونی، از بزرگان این سلسله بودند که در خراسان بزرگ، از جمله هرات و اطراف آن می‌زیستند و ادامه این سلسله در هند از معین الدین چشتی آغاز می‌شود. [داراشکوه، محمد، سفینه الاولیاء، ص93].
    54شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج1، ص38؛ آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص77.
    55آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص175.
    56سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص68.
    57اله دیه بن شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص82.
    58دهلوی، امیرخسرو، خمسه امیرخسرو، ص38.
    59چشتی، محمود، رساله معرفه السلوک، ص16.
    60ر.ک: کی منش، عباس، مقاله «مسعود بک حلاجی دیگر در تصوف اسلامی»، فصلنامه مطالعات شبه قاره، دوره1، شماره1، دی1388، ص111-134.
    61گیسودراز، سیدمحمد، اسمار الاسرار، ص23؛ گیسودراز، سیدمحمد، دیوان المسمی به انیس العشاق، ص8 و ص31 و ص32.
    62میلاپوری، فخری، اصل الاصول، ص95.
    63گیسودراز، سیدمحمد، شرح زبده الحقایق المعروف به شرح تمهیدات، تصحیح عطا حسین صاحب، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، 1364، ص179.
    64گیسودراز، سیدمحمد، شرح زبده الحقایق المعروف به شرح تمهیدات، ج1، ص31.
    65گیسودراز، اسمار الاسرار، تصحیح سیدعطا حسین صاحب، حیدرآباد دکن، چاپ سنگی، 1350، ص41 و ص45.
    66بختیار کاکی، قطب الدین‌، دیوان اشعار، ص45.
    67میرخورد، محمدبن‌ مبارک،‌ سیر الاولیاء، ص18 و ص19.
    68آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص197.
    69سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص50 و ص152.
    70سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص180 و 270.
    71آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص198.
    72جهان آبادی، کلیم الله، کشکول کلیمی، ص3 و 4.
    73سجزی، حسن، فواد الفواد، ص242 و 179 و 100 و 76 و 75.
    74اله دیه بن شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت (سیر الاقطاب)، ص104.
    75ر.ک: سجزی، علاء، فواید الفواد، ص21].
    76چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص111.
    77سیدین، علی، پشیمنه پوشان، ص107.
    78سجزی، حسن، فواد الفواد، ص171.
    79آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص196.
    80جامی، عبدالرحمن، نفحات الأنس، ص386.
    81معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ص135.
    82قاضی حمید ناگوری در بغداد در مجلس خلیفه گفت: سماع مباح است برای کسی که در دل درد محبت الهی دارد و سماع داروی آن درد است. او به استناد فتوای ابوحنیفه که «تشنه را به وقت فرط تشنگی که آب مهیا نباشد و خطر هلاکت باشد، نوشیدن خمر مباح است زیرا شریعت هلاک نفس را جایز ندانسته» و نیز به فتوای امام شافعی که «اگر کسی برای رفع حزن دل، سماع بشنود مباح است»، گفت: این «برهان چشتیان» در مباح بودن سماع است و فقیهان را مجاب کرد. [اله دیه، شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص147].
    83داراشکوه، محمد، سکینه الاولیاء، ص72.
    84نظام الدین اولیاء، سماع را چهار قسم می‌داند: «مباح، مکروه، حرام و حلال. اگر صاحب وجد به سوی حق میل کند، سماع بر او مباح است، اگر به سوی مجاز زیاد تمایل پیدا کند، مکروه است، و اگر دل کسی فقط به سوی مجاز متمایل شود، حرام است و اگر کاملا به سوی حق میل کند، حلال است.» [سجزی، علاء، فواید الفواد، ص287-288].
    85سجزی، علاء، فواید الفواد، ص183 و ص177.
    86آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه‌ در هند و پاکستان، ص134.
    87اله دیه، شیخ عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص211و57.
    88امیر خسرو دهلوی در غزلی به این موضوع اشاره کرده و می‌گوید: «جان بر آن یک بیت داده آن بزرگ*****آری این گوهر ز کانی دگر است/کشتگان خنجر تسلیم را*****هر زمان از غیب جانی دیگر است.» [محدث دهلوی، عبد الحق، اخبار الاخیار، ص26].
    89لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، ص334.
    90چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص119.
    91سجزی، علاء، فواید الفواد، ص288.
    92عرس در عربی به معنای زفاف یا نکاح یا طعامی است که در ضیافت زفاف داده می‌شود. صوفیان در مرگ مشایخ و سالمرگ آنان به شادی و پایکوبی می‌پردازند، چراکه معتقدند روح شیخ از قفس جسم آزاد گشته و به وصال معشوق نائل آمده است، لذا نباید غمگین بوده بلکه شادی و سرور نیاز است.
    93آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، طریقه چشتیه، ص200.
    94شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، ص222.
    95آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص832.
    96سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص269.
    97مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص188.
    98آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، طریقه چشتیه، 205.
    99آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص833.
    100قلندر، حمید، خیر المجالس، ص59.
    101چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص155.
    102آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص211.
    103سجزی، علاء، فوائد الفواد، ص103 و ص50 و ص7.
    104اله دیه، عبدالرحیم، خواجگان چشت، ص141.
    105آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ص203.
    106چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص201.
    107چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص159 و 96.
    108چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص114.
    109چشتی مودودی، سیداحمدشاه، تاریخ چشت و مشایخ چشتیه، ص115.