پرش به محتوا
خانه » کتب و تالیفات » بیان السعادة فی مقامات العبادة

بیان السعاده فی مقامات العباده

    بیان السعاده فی مقامات العباده تفسیر تأویلی صوفیانه قرآن کریم به زبان عربی، مهم‌ترین اثر سلطان محمد گنابادی (۱۲۵۱-۱۳۲۷ق)، ملقب به «سلطان علیشاه» یا «ملاسلطان»، قطب سی و چهارم سلسله نعمت اللهی و پایه‌گذار فرقه گنابادیه است[1]معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج3، ص540. که آن را به نام مرشد خود، «محمدکاظم تنباکوفروش» ملقب به سعادت علیشاه نوشته است. اهمیت این تفسیر از آن روست که آن را تنها تفسیر برجای مانده از کل قرآن، به شیوه عرفانی شیعه می‌دانند.

    دلیل نگارش

    در مقدمه کتاب آمده است که دلیل نگارش، جمع‌آوری لطایف و نکات نغزی بوده که در اشارات قرآن و تلویحاتِ اخبار، یافته و پیش از آن نه در کتابی دیده و نه از کسی شنیده بوده است.[2]گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۱، ص۲.

    وی این تفسیر را با مقدمه‌ای در حقیقت علم و علائم آن و جهل مرکب و ملازمت علم و عمل آغاز کرده، سپس مطالبی دربارۀ قرآن و فضیلت آن، تفسیر، تنزیل و تأویل قرآن و سایر مقدمات لازم برای تفسیر قرآن بیان کرده و آنگاه، به تفسیر تمامی آیات پرداخته است. البته گاهی نیز، در ضمن تفسیر و به تناسب موضوع، مقالات مستقلی را که غالباً عرفانی است، تحت عنوان «تحقیق» نوشته است.[3]گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۱، ص۲ و ص۲۱.

    گزارش محتوا

    این تفسیر اگرچه مبتنی بر تاویل‌گرایی افراطی و بی‌ضابطه است اما به جنبه‌های روایی[4]وی از حدود 2200 روایت در ذیل بیش از 1200 آیه از قرآن کریم استفاده می‌کند که غالب این روایات نیز در زمره روایات … ادامه پاورقی، فقهی[5]گر چه مؤلفِ، تحصیلات فقهی و اصولی چندانی نداشته است اما ادعای اجتهاد دارد و به حرمت و حلیت برخی مسائل نظر … ادامه پاورقی[6]آزمایش، مصطفی، مجله عرفان ایران، مقاله معرفی تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، شماره17، عادل نادر علی، … ادامه پاورقی، فلسفی[7]وی نکات فلسفی را غالبا به روش ملاهادی سبزواری و بر اساس آرا و نظریات ملاصدرا مطرح می‌کند.، کلامی و ادبی ایات نیز پرداخته است و در جنبۀ نقلی، از «تفسیر صافی» فیض کاشانی و «تفسیر برهان» سیدهاشم بحرانی، استفاده کرده است.[8]سمیعی، کیوان، رساله ترجمه حال کیوان قزوینی، در دو رساله در تاریخ جدید تصوّف ایران، ص135.

    ادعای عصمت

    غالب نویسندگان صوفیه، نگارش کتاب‌های خود را به الهام الهی و وحیانی دانسته و گفتار خود را عاری از خطا و اشتباه می‌دانند.[9]ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ص5. ملاسلطان نیز چنین نگاهی به تفسیر خود داشت. عباسعلی کیوان قزوینی اشاره دارد که وقتی اشتباهات واضح البطلان ملاسلطان را تذکر می‌دادم، در پاسخ می‌گفت: «همین صحیح است، آنچه بر قلم مبارک آمده، از جانب لوح و قلم آمده و اصل قرآن همین است که به خط خود حق تعالی است، احتمال تحریف که در قرآن مشهور است در این خط مبارک نمی‌رود.»[10]کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا، ص188.

    روش تفسیر

    روش ملاسلطان در «تفسیر بیان السعاده» مبتنی بر «نص صریح و اثر صحیح» است.[11]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص14: انّ تفسیر القرآن، لا یجوز الّا بالنصّ … ادامه پاورقی « اثر صحیح» در اصطلاح دراویش گنابادی، اشاره به فتوحات قلبی یا همان خواب و مکاشفه دارد. آن‌ها معتقدند انسان با ریاضت و سلوک، می‌تواند حقایق آیات قرآن را شهود کند، حقایقی که در ظاهر آیات و کلمات دیده نمی‌شود. بر همین اساس، ملاسلطان برای بیان این حقایق به دیگران، ظاهر آیات شریفه، اعم از محکمات و متشابهات را به تاویل‌های بعید برده و معنای بی‌ارتباطی را تحت عنوان «بطون قرآن» به مخاطب عرضه می‌کند، به گونه‌ای که ظاهر و باطن آیات، کاملا معارض با همدیگر می‌گردند.[12]گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص14.

    مقصود از « نص صریح» نیز کلامی از صاحبان ولایت نوعیه اقطاب است که اشاره به اهل بیت علیهم السلام یا پیشین فرقه است.

    محوریت ولایت

    جهان‌بینی ملاسلطان و محور تمام عقائد او، بر پایه نظریه ولایت نوعیه است[13]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص27.[14]«تحقیق الولی و النّبی و الرّسول و الامام و ان أبقاه اللّه بعنایته بعد فنائه و تفضّل علیه بالصّحو بعد المحو، … ادامه پاورقی[15]«فنا از افعال، صفات و ذات، مقام ولایت است.» [گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، ص33].، در این تفسیر نیز تمام آراء خود را مبتنی بر نظریه ولایت نوعیه صوفیانه یا همان قطبیت بیان کرده است. آیات مربوط به ایمان و اسلام و کفر و شرک را به معتقدین و منکرین ولایت، تفسیر کرده است.[16]گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده، ج۱، ص۲۲۳.

    لازم به تذکر است که ولایت نوعیه در نگاه ملاسلطان با «ولایت شخصیه» در مذهب تشیع متفاوت است. طبق نظر ملاسلطان، هرکس به مقام عرفانی فناء فی الله (فناء در افعال، صفات و ذات خدا) دست یابد، صاحب این ولایت شده است و در میان تمام اولیاء الله، برترین و کامل‌ترین آن‌ها به مقام قطبیت دست می‌یابد.[17]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص27.[18]«تحقیق الولی و النّبی و الرّسول و الامام و ان أبقاه اللّه بعنایته بعد فنائه و تفضّل علیه بالصّحو بعد المحو، … ادامه پاورقی[19]«فنا از افعال، صفات و ذات، مقام ولایت است.» [گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، ص33]. لذا در تصوف این مقام، منحصر و محدود در اهل بیت علیهم السلام نیست. این درحالیست که شیعیان این مقام را منحصر به امامان معصوم علیهم السلام می‌دانند.[20]«رسالت، دعوت عامه ظاهره است و ولایت، دعوت خاصه باطنه». [گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه ص44].

    ولایت در بیان السعاده

    عباسعلی کیوان قزوینی در این رابطه می‌نویسد:

    «هر جا که به آیات ولایت می‌رسد، اشاره دارد بر این که ولایت نوعیه مراد است نه شخصیه، پس آنچه شیعه نسبت به علی علیه السلام می‌دهند، شخص علی به تنهایی مراد نیست بلکه تا علی زنده و امام بود، او حاضر بالین اموات می‌شد و بعد از او، این کار جزء منصب امام است.»[21]کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا، ص167.

    انتساب تفسیر

    انتساب «تفسیر بیان السعاده» به سلطان محمد گنابادی از همان دوران حیات وی مورد تردید و مناقشه جدی قرار گرفته بود.

    «محمد باقر بیرجندی گازار» (۱۲۷۶-۱۳۵۲ق) در کتاب «اکفاء المکائد و اصلاح المفاسد» می‌گوید: «بنابر اخبار ثقات، این کتاب متعلق به ملاسلطان نیست و نوشته‌های ملاسلطان گواهی می‌دهد که سواد او در حدی نبود که چنین کتابی بنگارد.»[22]بیرجندی، محمد باقر، اکفاء المکائد و اصلاح المفاسد، ص50؛ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده، مقدمه ترجمه … ادامه پاورقی

    «احمد منزوی» (متوفی 1394ش) از محققین و نویسندگان صاحب نام ایرانی، این تفسیر را متعلق به شخصی موسوم به « علی بن احمد مهائمی» از صوفیان حنفی هندوستان می‌دانست.[23]منزوی، احمد، فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی پاکستان، ج1، ص8، شماره 1285 به نقل از مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری … ادامه پاورقی

    «محمد محسن طهرانی» معروف به « آقا بزرگ طهرانی»، کتاب شناس و رجالی شیعه نیز در انتساب «بیان السعاده» به ملاسلطان تردید می‌کند و این احتمال را تقویت می‌کند که این کتاب از «علی بن احمد مهائمی کوکنی نوائتی» باشد و در پایان می‌گوید نمی‌توان این کتاب را به طور قطعی به ملاسلطان نسبت داد. آقا بزرگ طهرانی می‌نویسد:

    «عالم پارسا، معاصر سیدحسین قزوینی حائری به من اظهار داشت: که در آن تغییر و تحریفی واقع شده است که دلالت می‌کند این تفسیر، از [شخص] دیگری است اگرچه تمام آن نباشد. زیرا آنچه در اول آن از وجوه اعراب حروف اوائل سوره ها(حروف مقطعه) آورده است و شقوق را به جایی رسانده است که عقل را خیره می‌کند. با تمام تفاضیل و عین عبارت‌ها، آن در رساله شیخ بن احمد مهائمی کوکنی نوائتی (776-835ق) مشهور به مخدوم مهائمی موجود است و غلام آزاد بلگرامی در کتاب سبحه المرجان خود، که به سال 1177 تالیف کرده و در سال 1303 چاپ شده است، الفاظ آن رساله را ذکر کرده و همچنین گفته است:… کتاب‌هایی به نام تفسیر رحمانی، زوارف در شرح عوارف المعارف، شرح فصوص محی الدین، شرح نصوص قونوی، و ادله التوحید، از آثار اوست.

    من (صاحب الذریعه) می‌گویم: تفسیر او موسوم به تبصیر الرحمن و تفسیر المنان است که در سال 1286 در دهلی و در 1295 در بولاق چاپ شده است، چنانکه در معجم المطبوعات نیز آمده است: و کتاب مرآت الدقائق او در بمبئی به چاپ رسیده است. خلاصه اینکه آن مقدار از رساله مهائمی که در این تفسیر [بیان السعاده] ذکر شده است، یک جمله یا دو جمله، یک سطر یا دو سطر نیست تا احتمال توارد یک مطلب بر دو ذهن و توافق دو نظر داده شود. همین موجب برگشت یا عدول از هر نظری، موجب اثبات و اذعان به صدق نسبت تفسیر به کسی که مشهور است که این مطالب از آن اوست می‌شود. والله العالم»[24]آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۱۸۲.[25]با اینکه برخی معتقدند این تفسیر مربوط به ملاسلطان است اما نگاهی به اعراب اول آن نشان دیگری دارد. عین عبارات … ادامه پاورقی

    نکته قابل توجه این است که برای ملاسلطان سابقه انتحال و سرقت مطالب علمی وجود دارد، چنانچه نورالدین مدرسی چهاردهی در کتاب سیری در تصوف، بخش طاووسیه می‌گوید: «این ناچیز در کتابخانه آستان قدس رضوی به نسخه عربی منسوب به عین القضات همدانی برخوردم که سلطان علیشاه کلیه مطالب و حتی تبویب ابواب را از آن نسخه استفاده کرده و به قلم خود جاری ساخته است.»[26]مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، طاووسیه، ص81.

    برخی آراء و نظرات مولف

    وحدت شخصی وجود

    سلطان محمد گنابادی در سرتاسر تفسیر خود، نظریه وحدت شخصی وجود را به عنوان حقیقت توحید در نگاه اسلام و اهل بیت علیهم السلام معرفی می‌کند.[27]گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص38. و سعی دارد برای آن ادله عقلی نیز ذکر کند.[28]گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص37. وی همه مخلوقات را از اسماء الهی و عین ذات خدا می‌داند و همان حکم «الله» را بر تک تک آن‌ها جاری می‌سازد:

    «سپس بدان که جمیع اشیاء از ذوات نوری ملکی، و ظلمانی طبیعی و شیطانی، آثار صنع خدای تعالی است و دلالت کننده بر وحدت و علم و قدرت و مظاهر جود و لطف و قهر خدای تعالی می‌باشند و آن اشیاء به این اعتبار، اسماء خداست نه مسمیات و هیچ حکمی و اسمی و رسمی برای مسمیات نیست و آن ناسما به این اعتبار، قضای خداوند می‌باشند و راضی بودن به آن واجب و عبادت آن، عبادت خدا و محبت آن‌ها، محبت نسبت به خداست زیرا که به این اعتبار، خود آن اسماء منظور و مقصود نیستند.»[29]«ثمّ اعلم، انّ جمیع الأشیاء من الّذوات النّوریه الملکیه و الظّلمانیه الطّبیعیه و الشّیطانیه آثار صنعه تعالی … ادامه پاورقی

    تجویز بت پرستی

    ملاسلطان با خلط بین حوزه تکوین و تشریع در بحث وحدت وجود، تصریح می‌کند که پرستش گوساله و عبادت شیاطین و جنیان و حتی عبادت آلت تناسلی انسان که توسط طوایفی از هندو‌ها انجام می‌شود، همگی عبادت حق تعالی شمرده می‌شود. او می‌نویسد:

    «پس انسان‌ها در پرستش اختیاری خود (نسبت به همه چیزها) همچون ابالسه که ابلیس و شیطان را پرستش می‌کنند، و کَهَنه که جن و اجنه را پرستش می‌کنند، و زردشتیه که عناصر را پرستش می‌کنند، و وثونیه و بت‌پرستان که آب و هوا و زمین و موالید ثلاثه را پرستش می‌کنند و سامریین که احجار و سنگ‌ها و اشجار و نباتات را پرستش می‌کنند، و بعضی از هندوها که گاو و حیوانات را پرستش می‌کنند، و مثل فرعونیان و جمشیدیه که انسان را پرستش می‌کنند، و مثل صائبیه که ستارگان را پرستش می‌کنند، و باز مثل اکثر هندوها که ملائکه را پرستش می‌کنند، و پرستش‌کنندگان ذَکَر و فرج، مثل بعضی از هندوها که ذکر و فرج انسان را پرستش می‌کنند، و گروهی دیگر که آلت و ذکر مهادیو را که فرشته بزرگیست، پرستش می‌کنند، و بعضی‌ها که آلت زن خود را پرستش می‌کنند، تمام این‌ها پرستش خداست، چون همه، مظاهر اسماء و صفات خدا را پرستش می‌کنند، پس خداپرست هستند، ولی نمی‌فهمند.»[30]«فالإنسان فی عبادتها اختیارا للشّیطان کالابلیسیه و للجنّ کالکهنه و تابعی الجنّ و للعناصر کالزّردشتیه و … ادامه پاورقی

    بیعت و تبعیت از قطب

    از آنجایی که محور کتاب بیان السعاده، ولایت قطب و مرشد صوفی است، در جای جای این کتاب، آیات قرآنی را به همین موضوع تطبیق داده است. ملاسلطان بیعت با قطب صوفی را مهم‌ترین رکن دین اسلام می‌داند و درباره کسانی که چنین بیعتی ندارند می‌گوید: «چنین شخصی به طریق اُولی، نمی‌تواند پا در وادی عرفان و تصوف نهاده و مقامات سلوک را طی کند زیرا او آکنده از گناه و عصیان است و در مرتبه حیوانیت به سر می‌برد و فقط پس از بیعت با قطب است که قدم در انسانیت گذارده و توبه او پذیرفته شده و می‌تواند مشغول سیر و سلوک شود.»[31]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص282.

    ملاسلطان در جای دیگری از کتابش با استناد به اشعار مولوی درباره تبعیت از قطب می‌آورد:

    تا توانی در رضای قطب کوش*****تا قوی گردد کند صید وحوش

    چون برنجد بینوا گردند خلق*****کز کف عقل است چندین رزق خلق

    او چو عقل و خلق چون اجزای تن*****بستۀ عقل است تدبیر بدن

    ضعف قطب از تن بوَد، از روح نی*****ضعف در کشتی بوَد، در نوح نی

    یاریی ده در مرمّت کشتیش*****گر غلام خاص و بنده گشتیش

    یاریت در تو فزاید، نی در او*****گفت حق: ان تنصروا اللّه ینصروا[32]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص187؛ اشعاری به همین مضمون، به مولوی نیز منسوب … ادامه پاورقی

    ربوبیت و الوهیت قطب

    مؤلف کتاب در عبارتی غالیانه، برای کلمۀ «رَبّ» دو تعبیر ارائه می‌دهد: یکی «ربّ مطلق» که مقام الوهیت است، دیگر «ربّ مضاف» که منظور از آن مقام ولایت است که ظهور «ربّ مطلق» باشد. طبق نظر او، حکم ظاهر (خدا) را می‌توان بر مظهر (ولی خدا) نسبت داد[33]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج4، ص12: علی انّ حکم الظّاهر قد ینسب الی المظهر إذا … ادامه پاورقی و در نتیجه صراحتا به اقطاب صوفی و اهل بیت علیهم السلام نسبت الوهیت و ربوبیت و خالقیت و رازقیت می‌دهد[34]گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، ص15. و در موارد متعددی واژه «الله» را بر حضرت علی علیه السلام تفسیر کرده و ایشان را «رب مضاف» می‌نامد.[35]سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص487.[36]تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص20: «خدا خلق کرده اشیاء را به علویت علی و حقیقت محمدی و چون خلق کرد … ادامه پاورقی

    تصور صورت مرشد

    ملاسلطان در بحث «ذکر و فکر» مطالب متعددی دارد. در بحث ذکر، به اهمیت اخذ ذکر از مرشد و پرهیز از اذکار بدون اذن اشاره داشته و در بحث فکر، به تصور صورت مرشد، هنگام ذکر و عبادت و تلاش برای فانی شدن در شیخ را بیان می‌کند.[37]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص327. وی در کتاب بیان السعاده می‌نویسد:

    «سالک را سزد که آئینه دل را به ذکر و اعمالی که از شیخش دستور گرفته، جلا بخشد. چون ذهن را جلا بخشید و ذکر قوی گشت و دل از اغیار خالی شد، شیخ با صورت مثالی بر سالک ظاهر می‌شود. علت، آن است که ذکری که از او گرفته می‌شود، مرتبه نازله وجود او است که اگر تقویت شود، صورت او بر سالک متمثل می‌شود… و ظهور شیخ گاهی به صورت حلول در وجود او و گاهی هم به صورت اتحاد می‌باشد. گاهی هم این ظهور به صورت فناء سالک از خود و بقای شیخ به تنهائی می‌باشد، یعنی، طوری از خود فانی می‌شود که تنها نورانیت شیخ را مشاهده می‌کند»[38]گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۱، ص۲۹۸: و یتجلّی فیها صوره شیخه و لا یغیب … ادامه پاورقی

    پایان عبودیت

    بر اساس دیدگاه ملاسلطان، عبودیت و بندگی انسان در واپسین مراحل سیر و سلوک (سفر دوم از اسفار اربعه) به اتمام می‌رسد و انسان با خروج کامل از مرحله عبودیت، به مقامی دست می‌یابد که تمامی اسماء و صفات الهی بر او صدق می‌گردد: «پس آنگاه که به حضور اسماء و صفات رسید، عبودیتش تمام می‌شود و از افعال و صفات و ذاتش فانی و متصف به ربوبیت می‌شود و وقتی که این سفر برای او کامل شود و از فنایش هشیاری حاصل شود، آنچه گفته‌اند در حق او صادق می‌شود: «هرگاه فقر (درویشی) به اتمام رسد، او خدا می‌شود» و در همین مقام است که بعضی شطحیات از سالکین ظاهر می‌شود مانند: انا الحق، سبحانی ما اعظم شاأنی و لیس فی جبتی سوی الله.»[39]گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج6، ص225.[40]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص283: «فاذا وصل الی حضره الأسماء و الصّفات تمّت … ادامه پاورقی

    ترک شریعت و احکام فقهی

    سلطان محمد گنابادی بر اساس آموزه شریعت، طریقت و حقیقت، عمل به شریعت و احکام فقهی را لازم می‌دانست اما برای آن محدودیت قائل بود. بدین ترتیب، زمانی که سالک در اسفار اربعه عرفانی، سفر دوم را تمام کرده و به مقام فناء فی الله دست یابد، دیگر نیازی به احکام شرعی و تبعیت از باید‌ها و نباید‌های دینی ندارد.

    در همین رابطه، سلطان محمد معتقد است سالکین طریقت، احوالات مختلفی در شهود الله و مقام فناء دارند، برخی از آن‌ها به مقامی می‌رسند که تمام احکام شریعت از گردن‌شان برداشته می‌شود و دیگر نیازی به خواندن نماز و روزه و حج و خمس و… ندارد و اصطلاح «رفع القلم» در حقشان صدق می‌کند:[41]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص26.

    «فان ساعده التّوفیق و تدارکه جذبه من جذبات الرّحمن و هی خیر من عباده الثّقلین استراح من تعب السّلوک و رفع القلم عنه و صار من الشّیعه الّذین رفع القلم عنهم.»[42]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص205.

    {پس اگر توفیق یار او شد و جذبه‌ای از جذبات رحمان را درک کرد که آن بهتر از عبادت ثقلین است، از رنج سلوک راحت می‌شود، و قلم از او برداشته می‌شود و از شیعیانی می‌شود که قلم (تکلیف) از آن‌ها برداشته شده است.}

    شطح و طامات

    ملاسلطان شطح و طامات صوفیه را روا دانسته و آن را نشانه رفع تعینات و انانیت نفس و اماره‌ای بر رسیدن سالک به مقام فناء فی الله می‌داند[43]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص478. و بر همین اساس، شطحیات کفرآمیز حلاج مانند «انا الحق» و سخنان خلاف شرع بایزید بسطامی مانند «سبحانی سبحانی ما اعظم شانی» و «لیس فی جبتی سوی الله» را نشانه وصول به مقام الوهیت می‌داند.[44]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص283.

    اسفار اربعه

    مرید بعد از سرسپردگی نزد قطب، برای سیر و سلوک الی الله باید اسفار اربعه را طی کند (من الخلق الی الحق؛ من الحقّ الی الحق بالحق؛ من الحق الی الخلق؛ من الخلق فی الخلق بالحق) ملاسلطان برای هر یک از این اسفار، احوالات و اوصاف و ویژگی‌هایی را بر می‌شمارد. وی در تبیین راهی که صوفی برای رسیدن به حقیقت در پیش دارد، این چهار سفر عرفانی و لوازم آن را بیان می‌کند.[45]گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص478.

    تحریف قرآن

    وی صراحتا قائل به تحریف به نقصان و زیاده قرآن کریم شده و می‌نویسد:

    «بدان که اخبار بسیاری از ائمه اطهار درباره واقع شدن زیاده و نقصان و تحریف و تغییر در قرآن کریم به ما رسیده است، به طوری که درباره صدور بعضی از آن‌ها از ائمه علیهم السلام شکی باقی نمی‌ماند و تاویل همه آن‌ها به اینکه زیاده و کم شدن و تغییر، در مدرکات خوانندگان قرآن به وقوع پیوسته است نه در لفظ قرآن، یک نوع تکلف است و سزاوار سخنان مقام کاملین در مخاطبات عمومی نمی‌باشد.»[46]«اعلم انّه قد استفاضت الاخبار عن الائمّه الاطهار بوقوع الزّیاده و النقیصه و التّحریف و التّغییر فیه بحیث لا … ادامه پاورقی

    صفت عشق برای خداوند

    وی عشق را از صفات عالیه خداوند متعال دانسته و اینگونه شرح می‌دهد:

    «عشق از صفات علیاء خداست و به آن آسمان‌ها و زمین استوار می‌گردد و آن است که ارکان هر چیزی را در بر گرفته و اگر عشق نباشد ملک و ملکوت پابرجا نخواهد بود و عشق همان وجود است و حقیقت آن، حقیقت خداست و خداوند در مقام اطلاق، غیب مطلق است که اسم و رسمی ندارد و خبر و اثری بر او بار نمی‌شود… همچنین عشق مقید، از اجلّ اوصاف انسان است که به وسیله آن از سائر حیوانات تمیز پیدا می‌کند»[47]«العشق من صفات اللّه العلیا و به دعمت السّماوات و الأرضون و هو الّذی ملأ أرکان کلّ شیء و لولاه لما کان ارض و لا … ادامه پاورقی

    ترجمه و شرح بیان السعاده

    قسمت‌هایی از بیان السعاده را سلطان حسین تابنده گنابادی[48]معصوم علیشاه، محمدمعصوم بن زین العابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹_۱۳۴۵ش. تحت این عناوین به فارسی ترجمه و شرح کرده است:

    ۱) «رهنمای سعادت» (تهران ۱۳۴۲ش)، ترجمه و تفسیر مقدمه بیان السعاده و شرح تفسیر سوره‌های فاتحه، أعلی ‘، الضُّحی ‘، انشراح، قدر، نصر و اخلاص؛

    ۲) «قرآن مجید و سه داستان اسرارآمیز عرفانی» (تهران ۱۳۶۵ش)، ترجمه و شرح تفسیر سه داستان اصحاب کهف، موسی و خضر و ذوالقرنین از سوره کهف؛

    ۳) «سه گوهر تابناک از دریای پرفیض کلام الهی» (تهران ۱۳۷۶ش)، ترجمه و شرح تفسیر آیه الکرسی، آیات خواتیم، سوره بقره و آیه نور.

    از کل تفسیر بیان السعاده، محمد رضاخانی و حشمت اللّه ریاضی، ترجمه دیگری با نام «ترجمه تفسیر بیان السعاده» (تهران ۱۳۷۷ش)، انجام داده‌اند که فقط بخشی از آن چاپ شده است.

    تقریظ نور علیشاه ثانی

    پس از تألیف بیان السعاده، «ملاعلی گنابادی» ملقب به « نور علیشاه ثانی»، فرزند و جانشین طریقتی ملاسلطان، تقریظی بر تفسیر بیان السعاده مشتمل بر شرح حال مؤلف آن به نام «رجوم الشیاطین» (چاپ سنگی، تهران ۱۳۱۵) نوشت. کتاب بیان السعاده برای نخستین بار در ۱۳۱۴ش در دو جلد به چاپ سنگی رسید.

    تمجید از تفسیر ملاسلطان

    تفسیر بیان السعاده ملاسلطان، در بین علما و فقهای شیعه جایگاه برجسته‌ای ندارد، زیرا یک تفسیر صوفیانه قلمداد می‌شود، اما از میان عرفای مصطلح، رهبران طریقتی موسوم به « لاله زاریه» مانند محمدحسین طهرانی[49]طهرانی، محمدحسین، الله شناسی، ج3، ص307؛ طهرانی، محمدحسین، معاد شناسی، ج8، ص363؛ طهرانی، محمدحسین، رساله مودت، … ادامه پاورقی و فرزندش محمدمحسن طهرانی در کتب و رسائل و سخنرانی‌های خود، بارها به نقل کلماتی از سلطان محمد گنابادی و تفسیر بیان السعاده اقدام نموده و ضمن تایید و شرح و بسط کلمات اقطاب فرق نعمت اللهیه گنابادیه، با القابی همچون «علّامه»، «عارف بالله»، «عالم بزرگوار»، «مجتهد مسلم» و «فقیه نزیه»، به ستایش از آن‌ها و رویه عرفانی‌شان پرداخته‌اند.[50]طهرانی، سیدمحمد محسن، افق وحی، ص267.

    منابع و مآخذ

    1. تابنده، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، شرح حال سلطان محمد گنابادی: سلطان علیشاه، تهران، ۱۳۵۰ش،
    2. جذبی، هبه الله، رساله باب ولایت و راه هدایت، چاپ سوم، بی‌جا، چاپ رودکی، 1372ش،
    3. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسّرون، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹،
    4. سمیعی، کیوان، رساله ترجمه حال کیوان قزوینی در «دو رساله در تاریخ جدید تصوّف ایران»، تهران، ۱۳۷۰ش،
    5. طهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳،
    6. فرصت شیرازی، محمدنصیر بن جعفر، آثار عجم، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران، ۱۳۷۷ش،
    7. کیوان قزوینی، عباسعلی، استوار نامه، به اهتمام محمود عباسی، تهران، راه نیکان، 1387ش، چاپ اول
    8. کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا (بهین سخن، استوار) به اهتمام محمود عباسی، قطع وزیری، 1376
    9. کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا، به‌اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران، 1386
    10. گلدتسیهر، ایگناتس، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجّار، قاهره ۱۳۷۴/۱۹۵۵،
    11. گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، نشر حقیقت، تهران، چاپ اول، سال 1384ش
    12. گنابادی، سلطان محمد، بشاره المومنین، نشر حقیقت، تهران، 1387ش
    13. گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر شریف بیان السعاده، نشر محسن، مترجم رضاخانی، ریاضی، چاپ دوم، 1379ش
    14. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، 4جلد، نشر مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1408ق
    15. گنابادی، سلطان محمد، سعادت نامه، نشر حقیقت، تهران، 1379ش
    16. گنابادی، سلطان محمد، مجمع السعادت، نشر حقیقت، تهران، چاپ دوم 1384ش
    17. گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، نشر حقیقت، تهران، چاپ چهارم، 1384ش
    18. محلاتی، ذبیح الله، کشف الاشتباه، نسیم ظهور، قم، ۱۳۸۹ش
    19. مدرسی چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم 1393ش
    20. مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد؟ مقدمه احمد عابدی، نشر راه نیکان، چاپ پنجم، 1391ش
    21. معصوم علیشاه، محمدمعصوم بن زین العابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۳۹_۱۳۴۵ش،
    22. واحدی، سیدتقی، در کوی صوفیان، نشر نخل دانش، تهران، چاپ هفتم، 1392ش
    23. Ignaz Goldziher, Die Richtungen der islamischen

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، ج3، ص540.
    2گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۱، ص۲.
    3گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۱، ص۲ و ص۲۱.
    4وی از حدود 2200 روایت در ذیل بیش از 1200 آیه از قرآن کریم استفاده می‌کند که غالب این روایات نیز در زمره روایات عرفانی ضعیف قرار دارد و تفسیر آیات است.
    5گر چه مؤلفِ، تحصیلات فقهی و اصولی چندانی نداشته است اما ادعای اجتهاد دارد و به حرمت و حلیت برخی مسائل نظر می‌دهد. از جمله در تفسیر «ویَسْئَلونَکَ عنِ الخَمْرِ والمیْسَر» به حرمت استعمال تریاک رأی داده است. همچنین به منع برده‌داری و جواز عقد دائم با زنان اهل کتاب رأی داده است. [گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص76 و ج1، ص196.
    6آزمایش، مصطفی، مجله عرفان ایران، مقاله معرفی تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، شماره17، عادل نادر علی، ص107.
    7وی نکات فلسفی را غالبا به روش ملاهادی سبزواری و بر اساس آرا و نظریات ملاصدرا مطرح می‌کند.
    8سمیعی، کیوان، رساله ترجمه حال کیوان قزوینی، در دو رساله در تاریخ جدید تصوّف ایران، ص135.
    9ابن عربی، محیی الدین، فصوص الحکم، ص5.
    10کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا، ص188.
    11گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص14: انّ تفسیر القرآن، لا یجوز الّا بالنصّ الصّریح و الأثر الصّحیح.
    12گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص14.
    13گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص27.
    14«تحقیق الولی و النّبی و الرّسول و الامام و ان أبقاه اللّه بعنایته بعد فنائه و تفضّل علیه بالصّحو بعد المحو، صار ولیا للّه و هذه الولایه روح النّبوّه و الرّساله و مقدّمه علیهما و هی الامامه الّتی تکون قبل النّبوّه و الرّساله؛ اگر بعد از فانی شدن، خداوند او را به سبب عنایتش نگه داشت و بر او تفضل نمود، به صحو بعد از محو رساند، در این صورت ولی خدا می‌شود و این ولایت، روح نبوت و رسالت است و مقدم بر آن دو است. این ولایت، امامتی است که قبل از نبوت و رسالت است.» [گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص194.
    15«فنا از افعال، صفات و ذات، مقام ولایت است.» [گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، ص33].
    16گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده، ج۱، ص۲۲۳.
    17گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص27.
    18«تحقیق الولی و النّبی و الرّسول و الامام و ان أبقاه اللّه بعنایته بعد فنائه و تفضّل علیه بالصّحو بعد المحو، صار ولیا للّه و هذه الولایه روح النّبوّه و الرّساله و مقدّمه علیهما و هی الامامه الّتی تکون قبل النّبوّه و الرّساله؛ اگر بعد از فانی شدن، خداوند او را به سبب عنایتش نگه داشت و بر او تفضل نمود، به صحو بعد از محو رساند، در این صورت ولی خدا می‌شود و این ولایت، روح نبوت و رسالت است و مقدم بر آن دو است. این ولایت، امامتی است که قبل از نبوت و رسالت است.» [گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص194].
    19«فنا از افعال، صفات و ذات، مقام ولایت است.» [گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، ص33].
    20«رسالت، دعوت عامه ظاهره است و ولایت، دعوت خاصه باطنه». [گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه ص44].
    21کیوان قزوینی، عباسعلی، راز گشا، ص167.
    22بیرجندی، محمد باقر، اکفاء المکائد و اصلاح المفاسد، ص50؛ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده، مقدمه ترجمه کتاب، ص47.
    23منزوی، احمد، فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی پاکستان، ج1، ص8، شماره 1285 به نقل از مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، بخش طاووسیه، ص91.
    24آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۱۸۲.
    25با اینکه برخی معتقدند این تفسیر مربوط به ملاسلطان است اما نگاهی به اعراب اول آن نشان دیگری دارد. عین عبارات این تفسیر در رساله علی بن احمد مهائمی کوکنی متولد سال 776 ومتوفی 835 مشهور به مخدوم علی مهائمی موجود است. همچنین الفاظ آن را سید غلامعلی آزاد بلگرامی در کتابش سُبحۀ المرجان، تالیف سال 1177 آورده است.
    26مدرسی چهاردهی، نورالدین، سیری در تصوف، طاووسیه، ص81.
    27گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص38.
    28گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص37.
    29«ثمّ اعلم، انّ جمیع الأشیاء من الّذوات النّوریه الملکیه و الظّلمانیه الطّبیعیه و الشّیطانیه آثار صنعه تعالی و دوالّ وحدته و علمه و قدرته و مظاهر جوده و لطفه و قهره، و هی بهذا الاعتبار أسماؤه و لا حکم لها و لا اسم و لا رسم و لیست مسمّیات و هی بهذا الاعتبار قضاؤه؛ و الرّضا بها واجب و عبادتها عباده اللّه و محبّتها محبّه اللّه» [گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص190؛ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج5، ص339].
    30«فالإنسان فی عبادتها اختیارا للشّیطان کالابلیسیه و للجنّ کالکهنه و تابعی الجنّ و للعناصر کالزّردشتیه و عابدی الماء و الهواء و الأرض و للموالید کالوثنیه و عابدی الأحجار و الأشجار و النّباتات کالسّامریه و بعض الهنود الّذین یعبدون سائر الحیوانات، و کالجمشیدیه و الفرعونیه الّذین یعبدون الإنسان و یقرّون بالهته و للکواکب کالصّابئه و للملائکه کأکثر الهنود و للّذکر و الفرج کبعض الهنود القائلین بعباده ذکر الإنسان و فرجه، و کالبعض الآخر القائلین بعباده ذکر مهادیو ملکا عظیما من الملائکه و فرج امرأته کلّهم عابدون للّه من حیث لا یشعرون، لانّ کلّ المعبودات مظاهر له باختلاف أسمائه و لذلک قیل: اگر مؤمن بدانستی که بت چیست*****یقین کردی که دین در بت پرستی است» [گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص437].
    31گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص282.
    32گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص187؛ اشعاری به همین مضمون، به مولوی نیز منسوب است.
    33گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج4، ص12: علی انّ حکم الظّاهر قد ینسب الی المظهر إذا انسلخ المظهر من انانیته و ظهر فیه انانیه الظّاهر کما انّ حکم المظهر قد ینسب الی الظّاهر.
    34گنابادی، سلطان محمد، ولایت نامه، ص15.
    35سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص487.
    36تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص20: «خدا خلق کرده اشیاء را به علویت علی و حقیقت محمدی و چون خلق کرد خلایق را که معرفت علی علیه السلام را داشته باشند، پس گوییم که مبدا کل عالم وجود و موجد تمام موجودات، علی علیه السلام است و تمام شرائع الهی و کتب آسمانی و انبیاء نازل شده‌اند تا خلایق را به سوی معرفت علی و اولادش بخوانند».
    37گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص327.
    38گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۱، ص۲۹۸: و یتجلّی فیها صوره شیخه و لا یغیب عنه و یسمّون هذا الاتّصال و التّجلّی بالمرابطه و الحضور و الفکر کما یسمّون ذلک المتجلّی بالسّکینه و یقولون: انّ السّالک ما لم یتّصل بملکوت شیخه کان سالکا الی الطّریق لا الی اللّه، فاذا اتّصل بملکوت شیخه وصل الی الطّریق و صار سالکا الی اللّه علی الطّریق، و قبل هذا الاتّصال یکون العباده منه کلفه و عناء و کرها و بعد الوصول تصیر لذّه و راحه و طوعا؛ و قول المولوی قدّس سرّه: جهد کن تا نور تو رخشان شود*****تا سلوک و خدمتت آسان شود.
    39گنابادی، سلطان محمد، ترجمه تفسیر بیان السعاده، ج6، ص225.
    40گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص283: «فاذا وصل الی حضره الأسماء و الصّفات تمّت عبودیته و فنی عن أفعاله و صفاته و ذاته و اتّصف بالرّبوبیه إذا تمّ له هذا السّفر و صحا عن فنائه و صدق ما قالوا: الفقر إذا تمّ هو اللّه، و انتهاء العبودیه ابتداء الرّبوبیه، و فی هذا المقام یظهر بعض الشّطحیات من السّالکین مثل: انا الحقّ و سبحانی ما أعظم شأنی و لیس فی جبّتی سوی اللّه».
    41گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص26.
    42گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص205.
    43گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص478.
    44گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص283.
    45گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص478.
    46«اعلم انّه قد استفاضت الاخبار عن الائمّه الاطهار بوقوع الزّیاده و النقیصه و التّحریف و التّغییر فیه بحیث لا یکاد یقع شک فی صدور بعضها منهم و تأویل الجمیع بانّ الزّیاده و النّقیصه و التّغییر انّما هی فی مدرکاتهم من القرآن لا فی لفظ القرآن کلفه و لا یلیق بالکاملین فی مخاطباتهم العامّه.» [گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج1، ص19].
    47«العشق من صفات اللّه العلیا و به دعمت السّماوات و الأرضون و هو الّذی ملأ أرکان کلّ شیء و لولاه لما کان ارض و لا سماء و لا ملک و لا ملکوت و هو یساوق الوجود، حقیقته حقیقه الحقّ الاوّل تعالی و هو بإطلاقه غیب مطلق لا اسم له و لا رسم و لا خبر عنه و لا اثر… و أیضا العشق المقید الّذی هو من اجلّ أوصاف الإنسان و به تمیزه عن سائر الحیوان.» [گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج2، ص353].
    48معصوم علیشاه، محمدمعصوم بن زین العابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹_۱۳۴۵ش.
    49طهرانی، محمدحسین، الله شناسی، ج3، ص307؛ طهرانی، محمدحسین، معاد شناسی، ج8، ص363؛ طهرانی، محمدحسین، رساله مودت، ص247.
    50طهرانی، سیدمحمد محسن، افق وحی، ص267.