پرش به محتوا
خانه » تاریخ‌تصوف » علت پیدایش تصوف

علت پیدایش تصوف

    بحث از علت پیدایش جریان تصوف در اسلام، از جمله مهم‌ترین مسائلی است که نویسندگان و محققین بسیاری در طول تاریخ اسلام بدان پرداخته‌اند.

    بررسی اقوال مختلف

    هر یک از اندیشمندان، به فراخور دغدغه‌ها، تعلقات فرهنگی و زمینه فکری خود، دیدگاه متفاوتی را در باب «علت پیدایش تصوف در اسلام» مطرح کرده‌اند و هر یک، دست بر دلیل یا علت خاصی گذاشته و همان را منشاء پیدایش صوفی‌گری در اسلام عنوان کرده‌اند.

    زمینه نژادی-طبقاتی

    برخی معتقدند پیدایش تصوف، واکنش نژاد آریایی و آیین ایرانیان (زرتشت و مانویت) در برابر دین نوپدید اسلام بود. تصوف همان «حکمت خسروانی» ایران باستان بود و باید آن را یک نهضت ضد اسلامی دانست. نژاد ایرانی که بعد از فتوحات، با برخورد قهرآمیز و تحقیرانه عرب مواجه شده و به زیر یوغ استبداد و جور خلفا رفت، هرگز قصد نداشت بر تعالیم اسلام و شریعت و احکام آن دین تن دهد، لذا برای گریز از آن، تصوف را اختراع نمود تا در پناه عرفان و حکمت و باطن‌گرایی، همان اصول و نظریات موجود در عقیده خویش را دنبال نماید.

    شواهد نظریه

    بسیاری از رهبران تصوف، یا اصالتاً ایرانی و از موالی بودند یا از سرزمین ایران برخاستند.[1]نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، (فصل شریعت و طریقت)، ص110. به عنوان نمونه، حسن بصری که او را از نخستین صوفیان و پایه‌گذاران این تفکر می‌دانند، در خانواده‌ای ایرانی متولد شد. پدر و مادرش ایرانیانی بودند که در جنگ با اعراب اسیر شدند و به عنوان برده و کنیز اعراب به مناطق اسلامی آورده شدند.[2]ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج2، ص124. مشایخ بزرگ دیگری مثل بایزید بسطامی[3]طیفور بن عیسی بن سروشان که جد او زرتشتی بود. و معروف کرخی[4]معروف بن فیروز کرخی که نام پدرش فیروز بوده و اصالت ایرانی داشت. و ابواسحاق کازرونی[5]ابراهیم بن شهریار بن زالانفرخ بن خورشید. و حبیب عجمی[6]حبیب بن عیسی عجمی فارسی‏. و… دارای اصالت زرتشتی بوده و آبا و اجداد آن‌ها همگی در مجوسیت سیر می‌کردند.[7]مدرسی چهاردهی، نور الدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص1-5.

    برخی از صوفیان مانند سهل بن عبدالله تستری، درحالیکه 400 شاگرد مسلمان عالی‌رتبه داشت، یک زرتشتی به نام «شاددل» را جانشین خود در طریقت و تصوف قرار داد.[8]عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الأولیاء، القسم ‏الاول، ص268.

    شاهد مهم دیگر، به کار گرفتن اصطلاحات و ادبیات مرتبط با ادیان ایرانی مثل «مغان»[9]مرا ز اربعین مغان چون نپرسی****که چل صبح در مغ سرا می‌گریزم[سجادی، سید ضیاء الدین، گزیده اشعار خاقانی به کوشش … ادامه پاورقی در ادبیات عرفانی-صوفیانه است.[10]رک: رضی، هاشم، زرتشت در گاثاها؛ رضی، هاشم، حکمت خسروانی؛ کاویانی، شیوا، رازورزی در آیین زرتشت. تلاش‌های سهروردی در پیوند فرهنگ ادیان ایران باستان با تصوف در مکتب حکمت اشراق و یادکردن صریح او از اساطیر و سنت‌های ایرانی، از دیگر شواهد این قول است.[11]رضی، هاشم، حکمت خسروانی، ص231.

    قائلین

    به طور کلی باید دانست که این تحلیل بیشتر از جانب برخی از مستشرقین[12]«گلدزیهر» مستشرق و محقق معروف معاصر در کتاب “زهد و تصوف در اسلام” می‌گوید: «تصوف اسلامی عبارت از زهد محض … ادامه پاورقی و پاره‌ای از نویسندگان احزاب کمونیستی تقویت می‌شد. «تقی ارانی» تئوریسین و نویسنده حزب توده می‌گوید طرفداران تصوف در ابتدا، از طبقه متوسط ایرانیان و دهقانان بودند که در حقیقت به اصول عقاید اسلام پشت پا زده بودند، یا اینکه به عقاید پانته‌ایسم خود لباس اسلام پوشانیده بودند تا مدتی متواری و مخفی، عقاید خود را ترویج می‌کردند.[13]ارانی، تقی، عرفان و اصول مادی، ص22-24.

    دیگر محققان عرفان پژوه، مسئله تاثیر ادیان و فرهنگ ایرانی را صرفا در حد گسترش و رواج صوفی‌گری ارزیابی کرده‌اند و نه علت پیدایش آن.[14]عبدالحسین زرین‌کوب در ادامۀ بحثِ «تأثیر تعالیمِ مکاتب و فِرَقِ عرفانی بر تصوف» می‌نویسد: «در بین اینگونه … ادامه پاورقی

    نقد و بررسی

    رهبران اولیه تصوف نه منحصر در آیین‌های باستانی ایرانیان بوده و نه همگی از نژاد ایرانی می‌باشند، بلکه بسیاری از مشایخ بزرگ صوفیه از نژاد عرب و ساکن در مناطق اصلی آن‌ها بودند مانند فضیل عیاض ، ذوالنون مصری، احمد بن عاصم،  عمرو بن عثمان مکی و….

    بسیاری از صوفیان، به ویژه در سده‌های ابتدایی اسلام، در ظاهر خود را پایبند به شریعت و دین اسلام نشان داده و تعارضی بین تصوف و اسلام نمی‌دیدند بلکه همواره به اصول اسلامی و احکام و آموزه‌های آن تاکید می‌کردند.

    انگیزه سیاسی

    برخی معتقدند تصوف ساخته دست طبقات فوقانی جامعه و ستمکارانِ حاکم، بر گرده مسلمین بود که برای رام ساختن محرومین و طبقات فرودست، نهضتی باطنی را به راه‌انداخته و با کمک علمای دنیاپرست و جاه طلب (که برای مشتی دینار، هر روایتی را جعل می‌کردند) این کالای قلابی را به پیامبر و قرآن نسبت دادند.

    زورگویان و استثمارگرایان برای رهایی از خشم فروخورده مردم و اشاعه جهل بین توده‌های ستمدیده، همگان را به سمت تصوف و درویشی سوق می‌دادند تا همچون افیونی، مغز و روان‌ها را تخدیر و تعطیل کرده و عزم و اراده‌ها را خنثی نمایند و دغدغه مردمان را از اوضاع نابسمان اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و احوالات ممالک اسلامی، به تعداد اذکار و چله‌های شخصی معطوف کنند.[15]طباطبایی، سیدجواد، در آمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص146.

    شواهد نظریه

    از مهم‌ترین شواهد این نظریه، ارتباط حسنه برخی رهبران نخست تصوف مثل حسن بصری با حاکمان وقت، حمایت برخی حاکمان بنی‌امیه و بنی‌مروان و بنی‌عباس از تصوف و صوفی‌گری و دفاع صوفیه از خلافت حاکمان مسلمان است.[16]جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج1، ص163؛ غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص55.

    قائلین

    تحلیل مزبور غالباً از جانب طیفی از جامعه‌شناسان و روشنفکران عصر پهلوی و نویسندگان مایل به مکاتب چپ، در عصر پهلوی اول و دوم مطرح شد و در برهه‌ای از زمان نیز طرفداران قابل توجهی پیدا کرد و هنوز هم برخی از محققین، اگرچه این موضوع را تنها علت پیدایش تصوف نمی‌دانند اما آن را یکی از علل قابل توجه، در رواج این مکتب باطنی قلمداد می‌کنند. به عنوان مثال رضا براهنی،[17]براهنی، رضا، تاریخ مذکر، ص 235. عبدالرحیم طالبوف،[18]آدمیت، فریدون، اندیشه‌های طالبوف، ص40. مرتضی رهبانی،[19]رهبانی، مرتضی، فرهنگ شرق و غرب، ص25. فتحعلی آخوند زاده[20]آدمیت، فریدون، اندیشه‌های آخوندزاده، ص214؛ آخوندزاده، فتحعلی، مکتوبات، 198. و… این تحلیل را در آثار خود مطرح کرده‌اند.

    نقد و بررسی

    با توجه به منابع تاریخی و گزارش‌های صوفیان می‌توان گفت نقش حاکمان جامعه اسلامی در مواجه با تصوف در طول تاریخ، بیشتر نقش حمایتی و ترویجی بوده است و نه ابداع یا اختراع. چه اینکه پدید آوردن جریان تصوف با آن گسترده اجتماعی و فرهنگی و فکری نمی‌تواند صرف یک نقشه سیاسی از سوی برخی طبقات حاکم در جامعه باشد و زمینه‌ها و انگیزه‌ها و اسباب متعددی در تکوین این مهم وجود دارد که باید هر یک را به صورت بی‌طرفانه بررسی کرد.

    از سوی دیگر، مواجه صوفیان با حاکمان و طبقات بالادست جامعه، همواره سکوت و تسلیم نبوده است و در برخی موارد، این صوفیان بودند که دیگران را به طغیان و قیام علیه حکومت دعوت می‌کردند که البته انگیزه و نیت آن‌ها باید در جای خود به بحث گذاشته شود اما در هر صورت، تصوف در تمام طریقت‌ها و زمینه‌ها، مساوی با عزلت و انزوا و تسلیم و سکوت نبوده است.

    زمینه اجتماعی-اعتراضی

    برخی معتقدند مطلق جریان‌های باطنی در اسلام، یک نوع واکنش اجتماعی برای اعتراض به سیاسیون و حکام وقت است. از همین رو، تصوف را نیز واکنش مومنین محروم و استثمار شدگان ستم دیده، در برابر عصیان و ظلم حکّام و وابستگان به قدرت و ثروت می‌دانند. این واکنش البته روزگاری در عزلت و کناره‌گیری و روزگاری در قیام و مبارزه جلوه می‌نمود. بر اساس این قول، خاستگاه اصلی تصوف را باید در اعتراض جمعی از مومنان به تجمل، دنیاطلبی و آلودگی‌های ناشی از آن دنبال کرد که در عصر حکام اموی و عباسی به ظهور رسید. این رویکرد افسار گسیخته به دنیا، واکنش و مبارزه منفی محرومین و مظلومین را در پی داشت که بارزترین شکل این واکنش، اختراع صوفی‌گری است. آن‌ها برای تسلی خود در برابر ستمکاران، دست به ابداع جریان تصوف زدند تا در پناه آن، درد‌ها و آلام خود را تسکین بخشیده و مرهمی بر زخم هایشان زنند.

    تفاوت این قول با نظر پیشین، این است که در این قول، تصوف به دست خود مردمان ستم دیده ساخته شده است و واکنشی علیه ستمکاران بود اما در قول پیشین، واضع تصوف، خود ستمکاران و زورگویان بودند.

    قائلین

    این تحلیل، توسط برخی نویسندگان معاصر چپ‌گرا و البته بخشی از محققین مسلمان در گذشته و زمان حاضر مطرح شده است.

    «ابن خلدون» در مقدمه مشهور خود می‌گوید: «همینکه در قرن دوم و پس از آن، روی آوردن به دنیا شیوع یافت و مردم به آلودگی به دنیا مایل شدند، کسانی که روی به عبادت آورده بودند به نام صوفی و متصوفه اختصاص یافتند.»[21]ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ج2، ص968.

    جلال الدین همائی آورده است: «نهضت تصوف از اواخر عهد اموی پدیدار شد زیرا در این عهد، دنیاپرستی و سلطنت مطلقه عربی، جای خداپرستی و خلافت حقه روحانی را گرفت.»[22]همائی، جلال الدین، غزالی نامه، ص94.

    نقد و بررسی

    گزارش‌های متعددی در کتب مورخین و عالمان شیعه و سنی نشان می‌دهد که گرایش‌های صوفیانه و گریز از دنیا و نفی مادیات و حوائج انسانی، حتی در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (که از بهترین و سالم‌ترین ادوار تاریخ اسلام بود) نیز وجود داشته است و برخی از سران صحابه و اعاظم آن‌ها، تمایلاتی به این گرایش‌ها پیدا کرده بودند که البته با واکنش انتقادی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، این نوع اعمال و سلوک نیز خیلی زود از میان صحابه رخت بربست.[23]ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، الأمالی، ص66.

    از جانب دیگر، هیچ دلیلی وجود ندارد که تصوف را منحصر در طبقات محروم و مستضعف بدانیم، چه اینکه گرایش‌های صوفی گری از همان ابتدا، در طبقات مختلف جامعه حتی طبقات حاکم نیز دیده می‌شد و برخی از بزرگان صوفیه مثل علاء الدوله سمنانی در مناصب اجرایی و حکومتی به کار گرفته شده و تصوف و قدرت و ثروت را توأمان با هم جمع کرده بودند.[24]علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد، مصنفات فارسی سمنانی، تصحیح نجیب مایل هروی، مقدمه، ص10.

    انگیزه مذهبی-عقیدتی

    برخی معتقدند تصوف ساخته دست دشمنان اسلام، برای ضربه زدن به اسلام و نابودی آن از درون بود. ابداع و انتشار تصوف در اسلام، نتیجه نقشه دقیقی بود که دشمنان اسلام از جمله مجوسیان، مسیحیان و یهودیان و زنادقه برای جلوگیری از اشاعه هرچه بیشتر اسلام در دنیا طرح ریزی کرده بودند.

    قائلین

    این نظریه بیشتر توسط عالمان دینی و فقیهان به ویژه «ملا محمدطاهر قمی» در «تحفه الاختیار» و «محمدعلی بهبهانی» در «خیراتیه» و «علامه محمدباقر مجلسی» در «مرآه العقول» و… مطرح شده است.[25]جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج2، ص600؛ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، … ادامه پاورقی

    شواهد نظریه

    باورمندان به این نظریه به نقش حمایتی اهل کتاب از صوفیان در مواضع مختلف اشاره کرده‌اند، مانند این که: ساخت اولین خانقاه در تاریخ تصوف و به تبع آن ایجاد انشقاق اجتماعی در میان مسلمین، به دستور یک امیر ترسا (حاکم مسیحی) صورت گرفت.[26]جامی، عبد الرحمن، نفحات الأنس، ص34.

    همچنین از شواهد ارتباط رهبران اولیه تصوف (در قرون دوم و سوم قمری) با مسیحیان اینکه، تولد پایه‌گذاران و اقطاب بزرگ تصوف مثل حسن بصری، جنید بغدادی، معروف کرخی و بایزید بسطامی در خانواده‌هایی با اصالت مسیحی یا زرتشتی بود.[27]ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج2، ص124؛ بدوی، عبدالرحمن، تاریخ تصوف اسلامی، ص193؛ ذهبی، شمس الدین، … ادامه پاورقی

    در تایید این نظریه به ساخت «مسجد ضرار» توسط «ابوعامر راهب» نیز استناد شده و گفته‌اند نقشه اهل کتاب برای نابودی دین اسلام از همان عصر پیامبر صلی الله علیه وآله آغاز شد اما در زمان حیات ایشان ناکام مانده بودند. نقل است که قبل از جنگ تبوک، برخی از منافقین مدینه با ابوعامر راهب و مرتاض که پیش از اسلام در مدینه ریاست و بساط طویلی داشت، بیعت می‌کنند و او را برای ریاست در نظر می‌گیرند. این مرد راهب که خیال ریاست مطلقه دینی و روحانی آن حدود را در سر می‌پرورانید، پس از فتح مکه، به طائف گریخته بود و چون اهل طائف به اسلام می‌گروند، ناگزیر به سوی شام پیش امپراطور روم می‌شتابد و از آنجا به منافقین پیام می‌فرستد که آماده کار باشند و بدین منظور، مسجدی بنا کنند و به زودی وی به کمک امپراطور روم و سپاهیان او به آن‌ها خواهد پیوست تا بساط محمد صلی الله علیه وآله را در مدینه از میان بردارند. از این رو منافقین نیز نقشه توطئه را بدین ترتیب طرح می‌کنند که ابتدا، برای اینکه در اجتماعات و صفوف مسلمین شرکت نکنند و جبهه خود را در صف مقابلی مستقل سازند، مسجدی بنا کنند و آنجا را مرکز اجتماع و فعالیت‌های خود قرار دهند و هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به منظور جنگ تبوک از مدینه خارج می‌شوند، آن‌ها تعلیل بروزند.[28]التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص488.

    نقد و بررسی

    این تحلیل مستند به حقایق تاریخی و گزارش‌های معتبری نیست و از کنار هم قرار دادن پاره‌ای از ارتباطات و اقبتاس‌های صوفیه از اهل کتاب، که امری رایج بین طرق باطنی است، چنین دیدگاهی حاصل شده است، درحالیکه همان اندازه که مسیحیان در تکوین و بسط تصوف نقش داشتند، دیگر مکاتب و ادیان بیگانه مثل ادیان هند و فلسفه نوافلاطونی و تفکرات مربوط به ایران باستان و… نیز تاثیرگذار بودند ولذا نمی‌توان این موضوع را دلیلی بر پدید آمدن تصوف توسط آن‌ها دانست.

    اساسا تصوف، مکتبی است که باطن و محتوا را بر قالب و ظاهر ترجیح می‌دهد، به همین جهت از مکاتب و ادیان غریبه نیز تاثیر پذیرفته و آموزه‌های آن را مورد اقتباس و بهره‌برداری قرار داده است، چراکه آن‌ها را در سیر و سلوک و وصول به مقصد نهایی خود مفید می‌شمرد. پس اگر جریانی، از اساس معتقد به جواز اقتباس از مکاتب دیگر باشد، نمی‌توان این تاثیرپذیری را عامل پیدایش تصوف معرفی کرد.

    زمینه غریزی و فطری

    طرفداران این نظر می‌گویند تصوف به معنای کشف و شهود قلبی، یگ گرایش فطری و باطنی است که حقیقت و گوهر تمام ادیان می‌باشد و در اصل، زاده عشق آدمی به خالق هستی و مبدا نخستین است و نشانگر تکاپوی بشر برای رسیدن به اصل خویش دانسته می‌شود. صرف عقل و گرایش‌های دینی که ابزار‌های با واسطه برای شناخت حقیقت هستند، نمی‌توانند کمال ایمان را برای مومنین به همراه داشته و نیاز آن‌ها به چشیدن و شهود کردن بی‌واسطه حقیقت را بر طرف نمی‌کند. پس نباید برای پیدایش تصوف به دنبال علت و منشأ خاصی بود، چراکه ریشه آن به نهاد انسان و نیازهای درونی و فطرت‌های حقیقت‌جو باز می‌گردد.

    بر همین اساس، تصوف، نوع اسلامیزه عرفان است و عرفان مقوله‌ای فراعقلی و باطنی است که به دنبال علم حضوری یا شهودی به اشیاء و پدیده‌های مختلف، از جمله خداست که در تمام ادیان جهان وجود دارد. در اسلام، کسانی که از این طریقه تبعیت کردند، مشهور به صوفیه می‌باشند و در ادیان و آیین‌های دیگر بر حسب تفاوت‌های فرهنگی و دینی، نام‌های مختلفی پیدا کرده که امروزه تحت عنوان معروف «اهل سر» یا mysticism نامیده می‌شوند. مثلا عرفان مسیحیت را «رهبانیت» و عرفان یهود را «کابالا» و عرفان هندو را «یوگا» و… می‌نامند و وجه مشترک تمام این عرفان‌ها، تکیه بر سلوک باطنی و شهودگرایی است.

    قائلین

    این تحلیل علاوه بر اینکه از جانب خود صوفیان[29]دانش پژوه، محمد تقی، روزبهان نامه، تصحیح، مقدمه، ص8، به نقل از نسخه کتاب تحفه البرره در مجلس، (2: 355ش 3/598) و … ادامه پاورقی ) و عرفان پژوهان[30]عبدالحسین زرین‌کوب می‌نویسد: «عرفان طریقه معرفت نزد کسانی است که در کشفِ حقیقت، به ذوق و اشراق اعتماد دارند … ادامه پاورقی مطرح و تقویت می‌شود،[31]علی فتح الهی، مسعود سپه وندی، سر نهان در مبانی تصوف و عرفان، ص35. مورد علاقه مستشرقین[32]Annemarie schimmel , Mystical dimensions of islam, the university of North Carolina press, 1975, p. 231,239. و برخی طوائف روشنفکران طیف لیبرال است، چه اینکه مروج نوعی تکثرگرایی دینی نیز می‌باشد.

    نقد و بررسی

    این نظریه، صورتی از مغالطه را در خود دارد و اگرچه برخی اجزاء آن درست است اما از مواد نادرست نیز استفاده کرده است. لوازم و تالی فاسدهایی نیز داشته که اصل دیانت اسلام را هدف قرار می‌دهد.

    تردیدی در این اصل نیست که تصوف با دیگر عرفان‌های دنیا در اصل شهودگرایی و سلوک باطنی اشتراکاتی دارد، اما اینکه چنین گرایشی را در انسان و خلقت، اصل و حقیقی دانسته و از این طریق، راه و روش‌های دیگر نادرست خوانده و طرد شود، مقبول نیست.

    باید توجه داشت که صرف اشتراک جمع زیادی از مردم در یک موضوع، دلیل بر درستی آن راه و روش و عقیده نیست و بسیاری از امیال و خواسته‌های غریزی و درونی انسان، ممکن است برآمده از نفس اماره با القائات شیطانی یا… باشد که در دین، یا به طور کلی سرکوب و حذف شده یا در جهت صحیح و سالم، از آن بهره‌برداری شده است.[33]به عنوان مثال، موضوع موسیقی غنائی از اموری است که در تمام جهان دیده می‌شود و به نوعی می‌توان گفت نفس انسان … ادامه پاورقی

    لازمه پذیرش این نظریه، پذیرش نظریه پلورالیسم دینی است. یعنی پذیرفته شود که تمام مکاتب عرفانی در تمام ادیان دنیا (اعم از ادیان مشرکانه و موحدانه)، در رساندن انسان به سعادت و کمال، یکسان و مشابه همدیگر عمل می‌کنند و تفاوتی ندارد که بشر، مسلمان یا هندو یا گبر و بودایی باشد، زیرا حقیقت درون انسان است نه در خارج و نه در ادیان. این انسان است که با شهود قلبی، حقیقت را درک می‌کند و ادیان، فقط تسهیل کننده هستند. بلکه حتی می‌توان گفت ادیانی که آمیختگی بیشتری با مقوله شهود و باطن‌گرایی دارند، مثل ادیان هندو و بودا و… مفیدتر و بهتر از ادیانی چون اسلام و یهودیت هستند.

    اشکال دیگر این نظریه این است که تصوف در ابتدای پیدایش، نسبتی با موضوع عشق و سیر و سلوک عاشقانه نداشت و بالعکس، تعصب و تقشف و تزهد افراطی، بر سلوک آن‌ها حاکم بود و حتی تاکید بر شهود نیز در بستر خود دین صورت می‌گرفت.

    تحلیل آسیب‌شناسانه

    برخی معتقدند در پسِ احساس تقلیل اسلام به برخی از ساحت‌های ظاهری و غفلت از پاره‌ای دیگر، امور باطنی و جریان تصوف به وجود آمد. در اعتراض به این که عموم مسلمانان، علوم و معارف و حقایق اسلام را فقط در ساحت‌های ظاهری و عقلانی و بیرونی می‌جستند، و در این زمینه نیز مدام در نزاع با یکدیگر بودند و از ساحت‌های معنوی، درونی و باطنی غفلت کرده و ایمان راستین را یکسره در ظواهر می‌جستند، صوفیان اقدام به ابداع مکتبی موسوم به تصوف کردند تا مسئولیت تبیین و سپس شرح و بسط ساحت‌های باطنی اسلام در میان مسلمین را عهده‌دار شود. به عبارت دیگر، تصوف واکنش به غلبه نوعی فرمالیسم دینی (صورت‌گرایی دینی) و شریعت‌زدگی بود که دین را صرفا در ظواهر و رسوم خلاصه می‌کرد.[34]جمعی از نویسندگان، عرفان و بایسته‌های عرفان پژوهی، ص280.

    قائلین

    این تحلیل توسط برخی محققین معاصر مطرح شده است و پاره‌ای از عرفان‌پژوهان نیز این دیدگاه را یکی از عوامل رواج و نشر تصوف دانسته‌اند.[35]زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، امیراکبیر، 1380، ص162.

    نقد و بررسی

    دعوی غفلت عموم مسلمانان از امور باطنی و معنوی، به راحتی قابل اثبات نیست. جریان‌ها و مکاتب باطنی متعددی در اسلام وجود داشته است که تصوف، فقط یکی از این مکاتب است.

    فارغ از همه این‌ها، صوفیانِ نخستین در زمره قشری‌ترین و متصلب‌ترین مسلمین به شمار می‌آمدند و تطورات جریان تصوف از تقشر و ظاهرگرایی آغاز شده و به سمت تساهل و باطن‌گرایی در سال‌های بعد حرکت می‌کند.[36]کلینی، کافی، محمد بن یعقوب، ج‏5، ص65؛ ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص237.

    ظاهرگرایی در تصوف به حدی عمیق بود که در واکنش به آن، جریان‌هایی مثل ملامتی و قلندری از درون تصوف برخاسته و علیه این جمود و تعصب و تصلب قیام کردند.

    زمینه درونی و روانی

    برخی معتقدند ظهور تصوف، واکنش برخی از مسلمین به نزاع‌های فکری و عقیدتی پدید آمده بعد از عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله بود. نزاع مفوضه و قدریه، اشاعره و معتزله، خوارج و عثمانی و علوی و اهل حدیث و اهل قیاس و… مردم را به ستوه آورده بود و این توده‌های مسلمان بودند که خسته از نزاع‌های عقیدتی و کلامی، در پیدا کردن حقیقت و تشخیص راه صحیح، حیران و سردرگم مانده بودند، لذا به کنار گذاشتن تمام طرف‌های درگیری و نزاع و پاک کردن صورت مساله روی آورده و عزلت و گوشه‌گیری و زهد و سر در لاک خود فرو بردن را به هر نزاع فکری ترجیح می‌دادند. این جماعت فهمیدند که فکر و نظر (علوم حصولی) فقط انسان را غرق در مفاهیم و انتزاعیات کرده و غیر از کبر و خودستایی و فخرفروشی، عائدی برای انسان نداشته و حقیقتی را نمایان نمی‌کند، پس باید تمام این‌ها را رها کرده و هرکس، خود به تنهایی قدم در راه سلوک و شهود و چشیدن واقعیت گذارد.[37]طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص5.

    عبدالحسین زرین‌کوب می‌نویسد:

    «قسمت عمده آمادگی ایران برای پذیرش و پرورش تصوف، تا حدی به سبب بروز کشمکش‌های اجتماعی، برخوردهای شدید طبقاتی و مبارزه‌های مذهبی و کلامی ایران در آن دوران حاصل شده است.»[38]زرین‌کوب، عبد الحسین، جستجو در تصوف ایران، ص3.

    نقد و بررسی

    گرایش‌های نفی کننده دنیا و مادیات، نخستین بار در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله ایجاد شد اما با مخالفت آن حضرت، مجال گسترش و بروز پیدا نکرد.

    تصوف نخستین، خود علّت برخی از این درگیری‌های عقیدتی بود و اساسا یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین طرف‌های نزاع فکری در بین مکاتب اسلامی، صوفیان به شمار می‌آمدند که خود حسن بصری از رهبران این جریان، در شاخه‌های مختلف علمی صاحب نظر بود.

    قول صحیح

    هیچ یک از موارد فوق را نمی‌توان تنها عامل پیدایش تصوف دانست و هر یک در پیدایش، گسترش و اشاعه تصوف نقش داشتند، یا اینکه برخی دیگر از این اقوال را باید صرفا زمینه‌ساز پیدایش تصوف دانست.

    دیدگاه دیگری که بیش از سایر عوامل، در پیدایش تصوف نقش دارد عبارت است از اینکه:

    « صوفی گری، آسیب معرفتی-شناختی رایجی است که در پیروان ادیان متعددی بروز پیدا کرده است، در اسلام نیز با فقدان پیامبر صلی الله علیه وآله و در نتیجه پیدایش خلأ معنویت و افراط گرایی، این آسیب سرباز کرد.»

    گرایش به غیب و معنویت طلبی از جمله مهم‌ترین نیاز‌های روحی و روانی بشر است که اگر به شیوه صحیح پاسخ گفته نشود، از مسیر صحیح خارج شده و به افراط (تصوف) و تفریط (انکار غیب) می‌انجامد.

    علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌نویسد: «و تصوف هم از اموری نیست که مسلمین آن را از پیش خود اختراع کرده باشند، و یا اصولا مربوط به اسلام باشد، زیرا می‏‌بینیم که همین مسلک در بین امم قبل از اسلام مانند نصارا و دیگران هم یافت می‏‌شده، حتی در بین بت‌‏پرستان و بودائیان کسانی دیده می‏‌شوند که دارای این طریقه‌‏اند.»[39]«و لیس التصوف مما أبدعه المسلمون من عند أنفسهم لما أنه یوجد بین الأمم التی‏ تتقدمهم فی النشوء کالنصاری و … ادامه پاورقی

    پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به تنهایی تمام حوائج باطنی و نیازهای روحی-معنوی مسلمین را پاسخگو بودند اما فقدان ایشان و دوری مردم از خلفای آن حضرت، خلئی در این زمینه در جامعه اسلامی به وجود آورد. تصوف جریانی بود که برای پاسخ گفتن به این نیاز مهم و حیاتی مسلمین، خارج از بیت وحی و برای تقابل با آن، پدید آمد.

    یک گرایش معنوی و باطنی که گرفتار همان آسیب رایج در سایر ادیان شد، عبارت بود از تقابل بین ظاهر و باطن و تلاش برای ترک دنیا و مادیات، به تمنای شهود مغیبات یا بهره‌مندی از جایگاهی بهتر در دنیای دیگر.

    منابع و مآخذ

    1. آریانپور، امیر حسین، جامعه شناسی هنر، تهران، نشر گستره، 1380
    2. براهنی، رضا، تاریخ مذکر، تهران، نشر اول، 1363ش
    3. جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1379ش
    4. رضی هاشم، حکمت خسروانی، تهران، نشر بهجهت، 1384ش
    5. رضی، هاشم، زرتشت در گاثاها، تهران، نشر سخن، 1382ش
    6. رهبانی، مرتضی، فرهنگ شرق و غرب، تهران، نشر نی، 1379ش
    7. سجادی، سید ضیاء الدین، گزیده اشعار خاقانی به کوشش سجادی، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، چاپ اول، 1351ش
    8. سهروردی، شهاب الدین، المشارع و المطارحات، مجموعه مصنفات، تهران، نشر حکمت و فلسفه ایران، 1362ش
    9. طباطبایی، سید جواد، در آمدی بر تاریخاندیشه سیاسی در ایران، تهران، انتشارات، کویر، 1387
    10. طباطبایی، سید جواد، دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط، تهران، نگاه معاصر، 1380
    11. طباطبایی، سید جواد، زوالاندیشه سیاسی در ایران تهران، انتشارات کویر، 1368
    12. طبری، احسان، برخی بررسی‌ها درباره جنبش‌های اجتماعی در ایران، 1348ش
    13. کاویانی، شیوا، رازورزی در آیین زرتشت (عرفان زرتشتی)، تهران، نشر ققنوس، 1377ش
    14. گلدزیهر، ایگناتس، زهد و تصوف در اسلام، ترجمه محمد علی خلیلی، اقبال، 1330ش

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1نفیسی، سعید، سرچشمه تصوف در ایران، (فصل شریعت و طریقت)، ص110.
    2ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج2، ص124.
    3طیفور بن عیسی بن سروشان که جد او زرتشتی بود.
    4معروف بن فیروز کرخی که نام پدرش فیروز بوده و اصالت ایرانی داشت.
    5ابراهیم بن شهریار بن زالانفرخ بن خورشید.
    6حبیب بن عیسی عجمی فارسی‏.
    7مدرسی چهاردهی، نور الدین، سلسله‌های صوفیه ایران، ص1-5.
    8عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الأولیاء، القسم ‏الاول، ص268.
    9مرا ز اربعین مغان چون نپرسی****که چل صبح در مغ سرا می‌گریزم[سجادی، سید ضیاء الدین، گزیده اشعار خاقانی به کوشش سجادی، ص66].
    10رک: رضی، هاشم، زرتشت در گاثاها؛ رضی، هاشم، حکمت خسروانی؛ کاویانی، شیوا، رازورزی در آیین زرتشت.
    11رضی، هاشم، حکمت خسروانی، ص231.
    12«گلدزیهر» مستشرق و محقق معروف معاصر در کتاب “زهد و تصوف در اسلام” می‌گوید: «تصوف اسلامی عبارت از زهد محض و واجد خصوصیاتی بوده که نمی‌توان آن را با تصوف اعصار بعد، که صبغه ایرانی داشته، مشترک است. فی المثل «اهل صفه» به هیچ روی با صوفیان پایکوب دبستان شیخ ابوسعید، وجه مشترکی ندارند. تصوف ایران بعد از اسلام، در حقیقت عکس العمل روح آریائی در مقابل سلطه نژاد سامی بوده است» [گلدزیهر، ایگناتس، زهد و تصوف در اسلام، ص54].
    13ارانی، تقی، عرفان و اصول مادی، ص22-24.
    14عبدالحسین زرین‌کوب در ادامۀ بحثِ «تأثیر تعالیمِ مکاتب و فِرَقِ عرفانی بر تصوف» می‌نویسد: «در بین اینگونه عوامل که در طی قرون نخستین اسلامی در ایران، مدد به حیات تصوف مسلمین رسانیده است، قبل از هر چیز از میراث زرتشت باید یاد کرد و از احوال و تعالیم او. درباره خود زرتشت قول کسانی که او را نوعی عارف متأله و شاعر کاهن و اهل کشف و شهود خوانده‌اند، شاید قابل توجیه باشد و در حقیقت، شوق و علاقه‌ای هم که او نسبت به نوشابه هئومه (شیره انگور، شراب) نشان می‌دهد با توجه به جنبه هنری و لطف و جاذبه‌ای که در سرود‌ه‌های گاثهایش هست، به او بیشتر سیمای نورانی و پرشور و هیجان یک شاعر صوفی باستانی را می‌دهد.»[زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، ج١، ص٢٢-٢٣].
    15طباطبایی، سیدجواد، در آمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص146.
    16جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج1، ص163؛ غزالی، محمد، إحیاء علوم الدین، ج‏1، ص55.
    17براهنی، رضا، تاریخ مذکر، ص 235.
    18آدمیت، فریدون، اندیشه‌های طالبوف، ص40.
    19رهبانی، مرتضی، فرهنگ شرق و غرب، ص25.
    20آدمیت، فریدون، اندیشه‌های آخوندزاده، ص214؛ آخوندزاده، فتحعلی، مکتوبات، 198.
    21ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ج2، ص968.
    22همائی، جلال الدین، غزالی نامه، ص94.
    23ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، الأمالی، ص66.
    24علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد، مصنفات فارسی سمنانی، تصحیح نجیب مایل هروی، مقدمه، ص10.
    25جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج2، ص600؛ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏3، ص148.
    26جامی، عبد الرحمن، نفحات الأنس، ص34.
    27ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج2، ص124؛ بدوی، عبدالرحمن، تاریخ تصوف اسلامی، ص193؛ ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج5، ص457.
    28التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص488.
    29دانش پژوه، محمد تقی، روزبهان نامه، تصحیح، مقدمه، ص8، به نقل از نسخه کتاب تحفه البرره در مجلس، (2: 355ش 3/598) و نسخه‌ای در کتابخانه دانشکده پزشکی تهران (ش4/274.
    30عبدالحسین زرین‌کوب می‌نویسد: «عرفان طریقه معرفت نزد کسانی است که در کشفِ حقیقت، به ذوق و اشراق اعتماد دارند نه به عقل و برهان… اهل ذوق و اشراق و کشف و شهود، معرفتشان از درون بینی و کشف و شهود حاصل می‌گردد، تا جایی‌که عارف خویشتن را با ذات لایتناهیِ خداوند یکی می‌بیند و چنان غرقِ این حالت می‌شود که خود را منشأ عالمِ وجود و منبع موجودات می‌پندارد. این حالت بیشتر مختصِ صوفیه است که خود را مدعیِ ارتباطِ مستقیم و بی‌واسطه با خدا می‌دانند که برای تحصیل آن به سلوک و ریاضت روی می‌آورند. برخی چنان در این مسئله پیش رفته که “حَدَثنی قلبی عَن ربی” نیز گفته‌اند.»[زرین‌کوب، عبد الحسین، ارزش میراث صوفیه، ص10-13.
    31علی فتح الهی، مسعود سپه وندی، سر نهان در مبانی تصوف و عرفان، ص35.
    32Annemarie schimmel , Mystical dimensions of islam, the university of North Carolina press, 1975, p. 231,239.
    33به عنوان مثال، موضوع موسیقی غنائی از اموری است که در تمام جهان دیده می‌شود و به نوعی می‌توان گفت نفس انسان بدان تمایل دارد اما در اسلام حرام اعلام شده است. یا مقوله نیازهای جنسی که در غریزه تمام انسان‌ها وجود دارد و چه بسا در دنیا به اشکال مختلفی بروز می‌کند، اما در اسلام، مقرراتی برای آن وضع شده است. همچنین ابزار‌ها و روش‌های معرفتی نیز همین گونه است. ممکن است گفته شود انسان در تمام دنیا، معلوماتی را که از محسوسات و حواس خمسه خود برآید، معتبر می‌شمارد اما در اسلام، برخی از موضوعات وجود دارد که از حواس انسان به دورند مانند ذات خدا و دیدن خدا با چشم سر یا مکاشفه.
    34جمعی از نویسندگان، عرفان و بایسته‌های عرفان پژوهی، ص280.
    35زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، امیراکبیر، 1380، ص162.
    36کلینی، کافی، محمد بن یعقوب، ج‏5، ص65؛ ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص237.
    37طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص5.
    38زرین‌کوب، عبد الحسین، جستجو در تصوف ایران، ص3.
    39«و لیس التصوف مما أبدعه المسلمون من عند أنفسهم لما أنه یوجد بین الأمم التی‏ تتقدمهم فی النشوء کالنصاری و غیرهم حتی الوثنیه من البرهمانیه و البوذیه، ففیهم من یسلک الطریقه حتی الیوم بل هی طریقه موروثه ورثوها من أسلافهم.»[طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏6، ص193].