ابهامزدایی: با « ابوالقاسم شیرازی» (متوفی ۱۲۹۳ق در شیراز) از بزرگان مشایخ شیراز در قرن سیزدهم هجری مشهور به «خاموش شیرازی» یا «سکوت شیرازی» و از شاگردان «حاج عبدالوهاب مرشد نائینی»، اشتباه نشود.
«ابوالقاسم راز شیرازی» (1212-1286ق) مشهور به «میرزا بابا»، صوفی برجسته قرن سیزدهم، قطب سی و پنجم « سلسله ذهبیه» و از نویسندگان پرکار و شعرای صاحب نام آن است.
فهرست
زندگی نامه
«ابوالقاسم حسینی شریفی ذهبی شیرازی» متخلص به «راز شیرازی» در شهر شیراز و در محله «بازار مرغ» متولد شد. پدرش « عبدالنبی شیرازی»، قطب پیشین (سی و چهارم) سلسله ذهبیه بوده و تولیت «آستان شاه چراغ» را بر عهده داشته که پس از وی فرزندش به این منصب رسید[1]تولیت آستان شاه چراغ، در سال 909ق از طرف شاه اسماعیل صفوی به «حبیب شریفی» فرزند «میرسیدشریف جرجانی» واگذار شده … ادامه پاورقی. مادرش فاطمه دختر « محمدهاشم درویش شیرازی» از صوفیان مشهور و قطب سی و سوم همین سلسله بود[2]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناسک العاشقین، ص32.. به راز شیرازی لقب «میرزا بابا» نیز داده شده که ریشه در « بابا» خوانده شدن عرفای پیشین وی دارد[3]خوانساری، سیدمحمد باقر، روضات الجنات، ج3، ص171..
راز شیرازی نسب خودش را از پدر به «سیدشریف جرجانی» تا سیدالشهداء و از مادر به «محمد هاشم درویش» و « قطب الدین نیریزی» و « میرسیدعلی همدانی» میرساند[4]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، ضمیمه تذکره الاولیاء، ص28.. تاریخ دقیق تولد وی مشخص نیست اما برای وی حدود 1212 تا 1215ق را نقل کرده اند[5]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، مقدمه کتاب.. وی شش فرزند به نامهای «محمد ( جلال الدین مجدالاشراف)، محمدرضا، هاشم ادیب تخلص، سیدعلی، ابوالفضل» داشته است.[6]معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج3، ص456. راز در آثار خود از اساتید علوم ظاهری خود همچون «محمدحسن قزوینی»[7]راز شیرازی، ابوالقاسم، تاریخ حیات سیدقطب الدین، ص41.، «احمد یزدی» و «ملاعلی نوری»[8]راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص87. (حکیم صوفی ستیز) به نیکی یادکرده است[9]خاوری، اسدالله، ذهبیه، ص371؛ عقیقی، نورالله، تصوف در رویایی با نهاد مذهب و حکومت، ص395..
ورود به ذهبیه
طبق گفته راز، وی با دیدن خوابی به تصوف گرایش پیدا کرده[10]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، ص158. و پس از جست و جویی طولانی از اساتید طریقت، به دلالت «محمد درویش کازرونی» (از شاگردان ممتاز محمد هاشم درویش)، نزد پدرش «عبدالنبی شیرازی» به شیراز بازگشت و 14 سال نزد او به سلوک پرداخت و نهایتاً جانشین وی گشت[11]عبدالنبی شیرازی هیچ گاه به طور رسما ادعای جانشینی محمد هاشم شیرازی را نکرد اما برخی از صوفیان ذهبی معتقدند که … ادامه پاورقی. راز شیرازی مدعی است که در سن 50 سالگی به حقیقت رسیدهاست:
ندانستم ولی من سرّ آن شاه*****مگر آن دم که عمر آمد به پنجاه[12]ابوالقاسم راز شیرازی در کتاب قوائم الانوار مینویسد: «این فقیر سی سال بود که به جذبه الهیه و سلوک و ریاضات … ادامه پاورقی.
اساتید و شاگردان
راز شیرازی در سیر و سلوک عرفانی، تحت تربیت و نظر پدرش قرار داشت. اما قبل از آن، نزد 7 تن از مشایخ صوفیه نیز رسیده بود که عبارتند از:
ملاعلی سمنانی، میرابراهیم خوش نویس، میرابوالخیر، میرزا ابوالقاسم (از مریدان هاشم درویش)، میرمحمد مسیح، محمد درویش کازرونی (از شاگردان هاشم درویش).
راز شیرازی در دوران حیات خود شاگردان متعددی داشته که برخی از آنان عبارتند از:
ابوطالب ارومیهای، رائض الدین عبدالکریم اعجوبه زنجانی، محمد حسن رشتی دانش، یوسف حراج، میرزا سیدرضی، جعفر مرودشتی، میرزا ابوالقاسم، میرزا علی اکبر، علاقه بند، محمدعلی ملقب به معمار الفقراء، حاج محمدخان کلاتی حکیم باشی، ابوالخیر خوش نویس…»[13]راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثر نامه، مقدمه، ص22..
دیگر مریدان وی نیز عبارتند از:
هدایت الله وزیر دفتر، یوسف مستوفی الممالک، محمدحسین دبیرالممالک، کلاتی خراسانی، ملامحمد کابلی.
علمای معاصر
صوفیان میکوشند تا با پیداکردن بزرگان هم عصر اقطاب خود، شروع به جعل کرامت و فضیلت برای بزرگان خود نمایند، به همین دلیل مدعی شده اند بزرگانی همچون «شیخ انصاری»[14]پرویزی، شمس الدین، تذکره الاولیاء پرویزی، ص153. و «میرزای شیرازی»[15]خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص379. و « ملاهادی سبزواری»[16]رک: راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله منامیه. و حتی افرادی همچون «سیدجمال الدین اسدآبادی»[17]مدرسی، مرتضی، سیدجمال الدین و اندیشههای او، ص73. و «شیخ احمد احسائی»[18]راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص88. به وی ارادت قلبی داشته و برخی از آنان از راز شیرازی تلقین ذکر دریافت نموده اند.
قطبیت ذهبیه
با قطبیت یافتن راز شیرازی، فرقه ذهبیه از رکود چند ساله خود خارج شد[19]شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، متن، ص293.. راز چندین بار ادعای ملاقات با امام زمان را داشت[20]خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص388.، کلمات این چنینی وی باعث دوری ذهبیه از اندیشمندان و متشرعان گردید[21]راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیرالحکمه، ص۲۱۳. هرچند که نسبت به سایر فرقهها محتاطتر عمل مینمودند[22]دیوان بیگی شیرازی، احمد، حدیقه الشعرا، ج2، ص1060؛ خاوری، اسدالله، ذهبیه، ص99..
وی معاصر «ناصرالدین شاه قاجار» بوده و در وصف وی مکاشفات عجیبی نقل نموده است[23]راز شیرازی، رساله منامیه، ص41-27.. وی قریب به 40 سال در مقام قطبیت بوده و افراد مشهوری همچون «محمد شفیع وصال شیرازی» (۱۱۹۷–۱۲۶۲ق) را جذب نمود. (احتمالا وصال شیرازی از مریدان سکوت شیرازی بوده و با راز شیرازی خلط شده است)
وی فرزند خویش « جلال الدین مجدالاشراف» را به عنوان جانشین خود معرفی نموده و آن را الهام الهی معرفی میکند[24]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، ص24: «یکی از اولیا این سلسله علیه و بستگان فقیر که صاحب بصیرت و نور ولایت … ادامه پاورقی.
وفات
راز شیرازی در 1280ق در اواخر عمر خود به ادعای امر باطنی و الهام غیبی، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام به سوی مشهد حرکت کرد و پس از آنکه در شهرهای مسیر خود مدتی اقامت داشت، در ۱۲۸۲ق به تهران رسید و ۱۸ ماه در آنجا ماند. آنگاه به مشهد رفت و در مراجعت از مشهد مقدس در ۱۲۸۵ق به تهران بازگشت و سه سال در تهران ماند و از جانب «ناصرالدین شاه» تعظیم شده، سپس از تهران راهی شیراز شد. در این سال یعنی 1286ق به علت همهگیر شدن بیماری وبا در ایران، در «مورچه خورت» اصفهان به این بیماری مبتلا شده و همانجا از دنیا رفت. لفظ «غفور» را تاریخ سال فوت «راز شیرازی» مینویسند که با سال 1286ق برابر است[25]تبریزی، احمد، اوصاف المقربین، ص13..
او را نخست در اصفهان در محلی موسوم به «سرقبرآقا»، یعنی مقبرۀ «محمدتقی شفتی» مشهور به «علمالهدی» دفن کردند و پس از چندی به مشهد بردند و در «ایوان طلای صحن ناصری» به خاک سپردند[26]معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج3، ص456؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، ج۲، ص۹۴۷؛ خاوری، اسدالله، … ادامه پاورقی.
آثار
راز شیرازی از مهمترین و پرکارترین اقطاب ذهبیه به حساب میآمد که در طی 70 سال، حدود 51 اثر منظوم و منثور به رشته تحریر در آورد. مجموعه آثار «راز شیرازی» – بنابر قول خودش – به 500 هزار بیت (سطر) میرسد. «زرینکوب» آثار راز شیرازی را 25 رساله میداند[27]زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص347. اما با توجه به نسخههای خطی موجود، آثار وی در حدود 51 اثر میباشد. فرزندش «مجدالاشراف» نیز به کثرت آثار وی اشاره کرده است[28]مجدالاشراف، جلال الدین، تام الحکمه، مقدمه قوائم الانوار، ص43..
آثار فارسی
کتب فارسی وی عبارتند از:
آیات الولایه (در اثبات توحید و نبوت و امامت)[29]راز شیرازی، ابوالقاسم، آیات الولایه، ج1، ص11.، ترجمه تفسیر منسوب به امام عسکری، براهین الامامه (در اثبات ولایت امیرالمومنین)[30]رک: پرویزی، غلامعلی، مقدمه براهین الامامه، خوی، 1349ق.، شرح خطبه البیان، مناهج انوار المعرفه (در شرح کتاب مصباح الشریعه)، طباشیر الحکمه(شرح حدیث خلفت نور محمدی)، نورعلی نور، آداب المریدین، تاریخ حیات سیدنیریزی، رساله مسالک (شرح حال « محمد هاشم درویش»)، مرصاد العباد، فصل الخطاب، قوائم الانوار و طوالع الاسرار.
«اسد الله خاوری» نیز 13 اثر از آثار منثور فارسی وی را معرفی کرده که در حد نقل قول هستند و احتمالا از بین رفتهاند.
آثار عربی
کتب عربی راز شیرازی نیز عبارتند از:
رساله قنوتیه (شرح دعایی از امام علی)، رساله بطلان تناهی ابعاد (در فلسفه، ریاضی، طبیعی، هیئت و نجوم)، زاد المسافرین، رساله وصایا (دستوراتی پیرامون علم الصنعه یا کیمیاگری و امور سلوکی و نصائح)، رساله فقریه (سه حدیث منسوب به پیامبر پیرامون فقر)، رسالهای در شرح آیه استرجاع، دو رساله در عظمت فضیلت قرآن صامت و ناطق، رساله اصل الادیان و عنصر الایمان (فی معرفه خالق الانس والجان)، رساله کسر المصارع لمولفه وکتابه(در رد و نقد و هدایتِ علیمحمد باب)، رساله پاسخ به علیمحمد باب، رساله تفسیر حدیث « فَإِنِّی أُبَاهِی بِکم»، رساله کبریت احمر.
آثار منظوم
کتب منظوم وی نیز عبارتند از:
اسرار الولایه (تاریخ غزوات، خوارق و کرامات و خطب حضرت علی)، مرآت العارفین، مناسک العاشقین، کوثر نامه (دیوان قصائد، غزلیات و رباعیات)، تذکره الاولیاء، مجموعه غزلیات راز (در مدح ولایت کلیه علوی)، صحیفه المحبه (ترجمه 40 جمله از کلمات قصار حضرت علی).
آموزه های دینی
معرفت شناسی
ابوالقاسم «راز شیرازی» بخش قابل توجهی از آثار خود را به مبانی و اصول معرفت شناسی خود اختصاص داده و به اهمیت شهودگرایی و پرهیز از پیروی سایر منابع معرفتی مثل عقل، تاکید به سزایی دارد. وی مهمترین ویژگی طائفه صوفیه و عرفا را معرفت شناسی دانسته[31]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج الانوارالمعرفه، ج1، ص7. و علمای معقول و منقول را به علت تقلید و تکیه بر عقل ناقص، مذمت نموده و راه صحیح را در مسیر صوفیان ذهبیه معرفی میکند که به کشف و شهود تکیه نمودهاند،[32]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، مقدمه. و درجای دیگر، عقل را ناکارآمد از درک مراتب بالای عرفانی عنوان میدارد[33]راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله خطی اسئله اثنی عشر، جواب سؤال چهارم..
توحید و خداشناسی
اقطاب ذهبیه از منتقدان به نظریه وحدت وجود « ابن عربی» بوده و از « علاءالدوله سمنانی» گرفته تا راز شیرازی، تماما به توبیخ و مذمت قائلین به «وحدت وجود» پرداخته و خود به « وحدت شهود» عقیده داشتهاند[34]راز شیرازی سخنان ابن عربی در بحث ولایت را کفر بَیّن خوانده و او را «ممیت الدین» لقب میدهد. [راز شیرازی، … ادامه پاورقی.
در نظر بزرگان ذهبیه همه فلاسفه حکمت متعالیه به ویژه ملاصدرا و فلاسفه یونان و ابن عربی و شارحین این مکتب، در توحید خطا کرده و گفتههایشان مصداق شرک و الحاد است[35]ر.ک: خویی، امین الشریعه ابوالقاسم، میزان الصواب، ص101؛ خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص74؛ راز … ادامه پاورقی. وی معرفت تفصیلی به خدا را منوط به کشف و شهود دانسته[36]راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص136. و معتقد است فقط عرفا که اهل شهود هستند به این معرفت دست یافتهاند[37]راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص139..
دشمنی با ابن عربی
یکی از اولین مخالفان ابن عربی، نه علماء، بلکه قطب فرقه ذهبیه « علاءالدوله سمنانی» بود که عقیده « وحدت وجود و موجود» را بالاترین مرتبه کفر و قائل به آن را تکفیر نمود[38]شوشتری، نور الله بن شریف الدین، مجالس المؤمنین، مجلس ششم، در احوال محی الدّین عربی، ص283.. راز شیرازی نیز به نزاع سمنانی و ابن عربی اشاره داشته[39]راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص84. و در کتابش ابن عربی را «کشاف خر» میخوانَد[40]راز شیرازی، ابوالقاسم، مجموعه انهار جاریه، ص151.. هرچند وی تمام فلاسفه و نظریه پردازان علوم عقلی را مذمت و تکفیر کرده است[41]راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، ص11..
فناء فی الله
راز شیرازی معتقد است که سالک فانی، باید از مقام عبودیت و بندگی خارج شده باشد[42]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص225.. یکی از نشانه های مهم فناء را زوال عقل و هوشیاری سالک بیان داشته[43]درویش ذهبی شیرازی، محمد هاشم، کلیات دیوان، دیباچه، ص۳۴. و معرفت و شناخت قطب را مساوی با شناخت خدا میداند[44]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه، ج1، ص357..
فناء در پیر و مرشد از شروط کمال این فرقه میباشد[45]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، شرط سیزدهم، ص550.. وی بالاترین کمال انسانی را در دنیا، شناخت اقطاب و اولیاء صوفیه بیان میکند[46]راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، دیباچه، ص1.. علامت رسیدن به مقام فناء در نظر راز شیرازی، دیدن «نور سیاه» است[47]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص207..
شطحیات
راز شیرازی شطحیات مهم تاریخ تصوف مانند شطح « منصور حلاج» که میگفت «انا الحق» و شطح « بایزید بسطامی» که میگفت «سبحانی سبحانی ما اعظم شانی» را نه تنها تایید و تمجید میکند بلکه گویندگان این شطحها را اشخاصی کامل و واصل و فانی فی الله میداند و مدعی میشود که بدون جذبههایی که این اشخاص چشیدهاند، راهی برای رسیدن به نهایت مرتبه قرب و ولایت نیست[48]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، ص339 و ص208..
خَلع و لُبس
« خلع و لبس» یکی از اصطلاحات پر کاربرد در آثار صوفیان ذهبیه از جمله «ابوالقاسم راز شیرازی» است که برخی آنها را با اصطلاح « حلول و تناسخ» یکی دانستهاند، چرا که در این مفهوم نیز روح شخص از کالبدش خارج شده و به کالبدهای دیگر وارد میشود. شیرازی درباره تاثیر خلع و لبس بدن در سیر و سلوک مفصلا توضیح داده[49]راز شیرازی، ابوالقاسم، پاورقی و متن منهاج انوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ص۸۸-۸۹؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، … ادامه پاورقی و مدعی است که روزی 18 مرتبه خلع بدن میکرد[50]راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرآت العارفین؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص696..
ابلیس
رازشیرازی و فرزندش جلال الدین مجدالاشراف، ابلیس را سگ دست آموز خداوند و حافظ و نگهبان دین همانند ملائکه دانسته و او را دارای ماموریت الهی میداند[51]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ج1، ص428..
غلو
صوفیان ذهبیه در غلو نسبت به اهل بیت، از دیگر صوفیان پیشی گرفته و عبارات غالیانه زیادی درباره حضرات معصومین به کار برده اند[52]راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص96.. راز شیرازی مدعی بود که جبرئیل وحی را از امیرالمومنین اخذ مینمود[53]راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، ص14.. وی گفتههایی شبیه به تناسخ در وصف امیرالمومنین بیان داشته[54]راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص94 و ص93. که ظاهرا همان خلع و لبسی است که پیشتر بیان آن گذشت.
ولایت شناسی
عمده مطالب عرفانی و موضوعات مربوط به تصوف در آثار «راز شیرازی»، بر محور « ولایت نوعیه» میچرخد و هر نکتهای که مطرح شود، به طریقی با موضوع « ولایت» مرتبط میگردد.
او ولایت را برتر از «نبوت» میدانست[55]راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح و شرح 5 رساله از راز شیرازی، رساله مرصاد العباد، ص605.. وی مقام ولایت را تاویل وحی و بیان باطن دین دانسته[56]راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، (1372)، ص55. و شرط بصیرت قلبی برای سالک را پیوند با صاحب ولایت معرفی نموده است[57]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، تصحیح خیر الله محمودی، ص675 و ص137..
وی اهل بیت را مظهر «ولایت کلیه الهیه» عنوان داشته[58]راز شیرازی، ابوالقاسم، تفسیر آیات الولایه، ج۱، ص305. اما آن را منحصر در 12 امام معصوم ندانسته و قطب هر عصری را صاحب همان ولایت میدانند[59]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند260؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص601.. وی اقطاب را باعث صدور فیض[60]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص۶۵۲. و مقوله ولایت را نوعیه و اکتسابیه دانسته[61]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناسک العاشقین، ص85. و مدعی اتصال اقطاب ذهبیه به معصومین بوده است[62]راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص63..
ولایت شمسیه و قمریه
تقسیم بندی ولایت به «شمسیه و قمریه» در آثار فرقههای مختلف صوفیه آمدهاست. راز شیرازی نیز در چندین اثر خود به این تقسیم بندی اشاره کردهاست.
وی «ولایت کلیه» را «شمسیه» و ولایت به معنای «وصایت» را «قمریه» دانسته است[63]مجدالاشراف فرزند راز شیرازی از قطب ناطق و صامت به «صاحب ولایت قمریه و شمسیه» تعبیر کرده و میگوید: «سلسله … ادامه پاورقی. در باور وی اقطاب ذهبیه دارای مقام وصایت و ولایت میباشند[64]راز شیرازی، ابوالقاسم، اسرار الولایه، ص178..
وی همچنین از ایندو ولایت به «ولایت جزئیه و کلیه» نیز تعبیر نموده[65]راز شیرازی، ابوالقاسم قوائم الانوار، (1383ش)، ص287. و نیز تعبیر به ولایت «مقیده و مطلقه» نموده است[66]راز شیرازی، ابوالقاسم، تفسیر آیات الولایه، ج1، ص305..
امامت و قطبیت
راز شیرازی خود را صاحب این جایگاه از ولایت میدانست و ادعا میکرد که ملائکه سوره قدر را بر وی نازل کردند[67]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص۶۶۹.. وی مفصلا در کتاب «مرصاد العباد» خود درباره رسیدنش به مقام امامت و نیز ریاضت و کرامتها و نزول «سوره قدر» به او توضیح داده است[68]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند310؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص603..
او اقطاب سلسله ذهبیه را جانشین و اوصیاء و خلفای خدا و رسولش معرفی کرده[69]راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرصاد العباد، بند410؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص607. و کیفیت انتخاب قطب را موروثی و نَسَبی میداند[70]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرآت العارفین، ص175..
راز شیرازی درباره حکم خلافت و قطبیت فرزندش «جلال الدین» چندین دلیل و برهان ذکر میکند، از جمله آنها، دستور اهل بیت (علیهم السلام) و امام زمان به قطبیت جلال الدین است. وی مدعی است به دستور امام زمان، فرزندش را به قطبیت منصوب کرده است[71]راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرصاد العباد، بند445؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص608. و همچنین امام رضا به این انتصاب شهادت داده است[72]راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرصاد العباد، بند435؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص607..
بابیت
از جمله ویژگیهایی که وی برای اقطاب سلسله بر میشمارد، مقام « بابیت» است. یعنی قطب زمان را « باب» و نماینده خاص امام زمان میداند، نمایندهای که تمام شئون امام را دارد، طوری که مردم میتوانند به جای اتصال و توسل به امام، به نماینده و باب او متصل شوند[73]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، شرط سیزدهم، ص551؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، … ادامه پاورقی.
ویژگی های اولیاء
راز شیرازی، اقطاب ذهبیه را معصوم دانسته[74]رک: راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله خطی اسئله اثنی عشر، السؤال العاشر. و آنان را قادر به خلق اشیاء معرفی میکند[75]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص۷۴۱.. راز شیرازی این قدرت را برای اولیائی با درجه پایینتر از جمله ابدال نیز میسور میداند[76]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوارالمعرفه فی شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، پاورقی، ج۱، ص۷۰.. راز شیرازی معتقد است که مکاشفههای سالکان ذهبیه که بعد از خلع بدن رخ میدهد، عاری از دخالت شیطان است[77]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص۶۹۵..
رویت امام زمان
اقطاب متاخر فرقه ذهبیه همچون «ابوالقاسم راز شیرازی»، نظریه «شیخ احمد احسائی»[78]صوفیان ذهبی از جمله «ابوالقاسم راز شیرازی» و پسرش «جلال الدین مجدالاشراف» معتقدند که «شیخ احمد احسائی» از … ادامه پاورقی درباره مهدی موعود را تلقی به قبول کرده و امام زمان را ساکن در عالم (مثال) «جابلقا و جابرسا» دانستهاند. [79]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ج1، ص64؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم … ادامه پاورقی به همین جهت، مساله ظهور حضرت ولی عصر و روایاتی که در باب انتظار، شوق و دعا جهت تعجیل در فرج وارد شده را نیز به تاویل برده و بر اقطاب خود تطبیق میدهند[80]ارومیهای، سیدحسن، تنبیهیّه مهدویّه شخصیّه، ص15؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص۷۰۵ … ادامه پاورقی.
معادشناسی
راز شیرازی همچون سایر صوفیان، دیدگاهی تاویلی از قیامت و روز جزا دارد[81]راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله نور علی نور، ص۲۲-۲۴.. وی « موت اختیاری» را نوعی قیامت اعلام میدارد[82]نجم الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال وفواتح الجلال، ص91..
آموزه های عملی
ریاضت های نامشروع
ریاضتهای فرقه ذهبیه، شباهت زیادی با ریاضتهای عرفای هندو دارد. مثلا «حبس نَفَس و یک پا ایستادن و ذکر گفتن» از اعمال مخصوص مرتاضها میباشد. ریاضتهایی که قطعا مصداق اضرار به جسم بوده و در شرع مقدس اسلام روا نیست[83]راز شیرازی، ابوالقاسم، مِرصاد العباد، بند330؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص603.. او سالیان سال ریاضت کشیده، هر دو روز یکبار افطار نموده و اذکار طولانی و شببیداریهای طاقتفرسا را انجام داده است[84]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصادُ العباد، بند310؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص603.. راز شیرازی اصول و کیفیت ریاضتهای نفسانی را توضیح داده و طریق ریاضت کشیدن در ذهبیه را تفصیلا بیان میکند[85]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، (1379ش)، ص578.. وی توضیحاتی نیز در اهمیت عزلت و انزوا و دوری از مردم بیان کرده است[86]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، (1379ش)، ص590 تا ص597..
ذکر بدون اذن
از آنجایی که اذکار صوفیه، نوعی از اوراد و طلسمات است و با علوم غریبه و جفر و… مرتبط میباشد، اجازه استاد در آن شرط شده و اگر کسی بدون اجازه و اذن، ذکری را بگوید، سخت مذمت میشود. راز شیرازی در « قوائم الانوار» ذیل شرط چهارم، خاطرهای را در باب اهمیت اذن استاد ذکر بیان میکند[87]راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، شرط چهارم، ص200-201..
شریعت طریقت حقیقت
« شریعت، طریقت و حقیقت» به منزله استخوان بندی و پایه اصلی تمامی تعالیم متصوفه است. بر اساس این آموزه، سیر و سلوک عرفانی از سه مرتبه تشکیل میشود، اولین پلهای که صوفی بر آن پای میگذارد، همان « شریعت» است یعنی سالک در ابتدای ورود به جرگه صوفیان، باید به همه دستورات عملی و تعالیم فقهی اسلام جامه عمل بپوشاند و رخصت فروگذاری هیچ یک از اعمال عبادی را نخواهد داشت. راز شیرازی در این مرتبه به یکی از علمای سابق ارجاع داده اما تقلید از مراجع معاصرش را نهی نموده است[88]راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند470؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص609..
مرحله بعدی « طریقت» است که همان آداب و رسوم صوفیانه میباشد. سالک در این مقام به کلی تسلیم فرامین شیخ و مراد است و در مواردی که سخن مراد (رهبر طریقت) با نظر فقیه (رهبر شریعت) در تضاد باشد، بیدرنگ سخن قطب را مقدم مینماید[89]بغدادی، مجدالدین، تحفه البرره فی مسائل العشره، ص124.. راز شیرازی میگوید:
«مراد از طریقت، باطن شریعت است و حقیقت، باطن طریقت است»[90]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوار المعرفه، ص575..
راز شیرازی اشعاری نیز در وصف طریقت سروده است[91]راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص54؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوار المعرفه، منهج اول، ص466؛ راز شیرازی، … ادامه پاورقی. راز شیرازی در «شرح خطبه البیان»، با اشاره به شخصیت شریعت گریز «لقمان سرخسی»، مینویسد که عبادت و طاعت حقیقی، محبت اهل بیت است و نه احکام شریعت[92]راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، ص69..
راز شیرازی» درباره علم حقیقی (علم برخواسته از کشف و شهود) و کم ارزش بودن علم شریعت که با ابزار عقل و تفکر و تامل به دست میآید چنین میگوید:
«و آنچه از این حدیث آخر مفهوم میشود آنست که علمی که مطلوب حقّ تعالی و حضرات اهل بیت عصمت علیهم السّلام است معرفت کامل کشفیه است… نه آنکه همین که علم به حلال و حرام و اوامر و نواهی شرعیه حاصل شد، شخص را در عرف معصوم، عالم نامند[93]راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ج1، ص79..
منابع و مآخذ
- راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، 1ج، بینا، چاپ سنگی.
- راز شیرازی، ابوالقاسم، آیات الولایه، 2ج، چاپ سنگی، بینا، 1323ش.
- راز شیرازی، ابوالقاسم، اسرار الولایه، ، چاپ سنگی، تبریز، 1324
- راز شیرازی، ابوالقاسم، براهین الامامه، 1ج، چاپخانه رضایی، تبریز ، 1333
- راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله قنوتیه، ۱ج، چاپ سنگی، تبریز، 1324
- راز شیرازی، ابوالقاسم، مرآت العارفین، 1ج، چاپ سنگی، تبریز، 1320
- راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، 1ج، چاپخانه رضایی، تبریز، 1332
- راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله نور علی نور، مریم بانو بردبار، محمد خواجوی، 1ج، دریای نور، شیراز، چ1، 1387ش
- راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، 1ج، انتشارات خانقاه احدی، شیراز، چ1، 1352ش.
- راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، تصحیح خیر الله محمودی، 1ج، شیراز، دریای نور، چ1، 1383ش
- راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوار المعرفه، 1ج، خانقاه احمدی، شیراز، چ2، 1363ش.
- راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح و شرح 5 رساله از راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح عباس مرادی، 1ج، مرکز نشر دانشگاهی، ایران- تهران، چ1، 1397ش.
- راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح و شرح کتاب قوائم الانوار و طوالع الاسرار، پایان نامه خیرالله محمودی، دانشگاه شیراز، 1379ش.
- راز شیرازی، ابوالقاسم، «صحیح و تعلیقه و تحشیه مناسک العاشقین ابوالقاسم راز شیرازی»، پایان نامه محمد زائری، دانشگاه رازی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تابستان 1388.
- پرویزی، شمسالدین، تذکره الاولیاء، تبریز، ۱۳۳۲ ش.
- تبریزی، احمد، مقدمه بر مناهج الانوار المعرفۀ راز شیرازی، تهران، ۱۳۶۳ ش.
- خاوری، اسدالله، ذهبیه، تهران، ۱۳۶۲ ش.
- دیوانبیگی، احمد، حدیقه الشعراء، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۴ ش.
- رکنزادۀ آدمیت، محمدحسین، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران، ۱۳۳۸ ش.
- عمادالفقراء، احمد، مقدمه بر کوثرنامۀ راز شیرازی، تهران، ۱۳۳۸ ش.
- فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۶۷ ش.
- معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ ش.
پاورقی ها
↑1 | تولیت آستان شاه چراغ، در سال 909ق از طرف شاه اسماعیل صفوی به «حبیب شریفی» فرزند «میرسیدشریف جرجانی» واگذار شده بود و تا زمان راز شیرازی، تولیت در خاندان آنها به ارث میرسید. [دیوان بیگی، احمد، حدیقه الشعرا، ج1، ص651 و ر.ک: حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ عرفان و عارفان ایران، ص677.] |
---|---|
↑2 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناسک العاشقین، ص32. |
↑3 | خوانساری، سیدمحمد باقر، روضات الجنات، ج3، ص171. |
↑4 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، ضمیمه تذکره الاولیاء، ص28. |
↑5 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، مقدمه کتاب. |
↑6 | معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج3، ص456. |
↑7 | راز شیرازی، ابوالقاسم، تاریخ حیات سیدقطب الدین، ص41. |
↑8 | راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص87. |
↑9 | خاوری، اسدالله، ذهبیه، ص371؛ عقیقی، نورالله، تصوف در رویایی با نهاد مذهب و حکومت، ص395. |
↑10 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، ص158. |
↑11 | عبدالنبی شیرازی هیچ گاه به طور رسما ادعای جانشینی محمد هاشم شیرازی را نکرد اما برخی از صوفیان ذهبی معتقدند که معرفی جانشین توسط قطب به طور رسمی نیازی نیست و مریدان خود باید فرد شایسته را پیدا کنند. عبدالنبی شیرازی در برابر مدعیان قطبیت مانند محمد کازرونی و محمد اسماعیل ارغدی و مهمتر از همه ابوالقاسم سکوت، انزوا و عزلت در مدرسه را اختیار کرد.میرزا عبدالنی حتی ابوالقاسم سکوت را برتر از خود میدانست و به فضل وی اعتراف میکرد… [ر.ک: خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص380.] |
↑12 | ابوالقاسم راز شیرازی در کتاب قوائم الانوار مینویسد: «این فقیر سی سال بود که به جذبه الهیه و سلوک و ریاضات شاقه خدا خوان و خدا خواه و خدا بین بودم، اما خدا شناس نبودم تا وقتی که عمرم به پنجاه رسید، به عنایت بی علت خداوندی باب ولایت الهیه بر فقیر مفتوح گردید و خدا شناس شدم و حمدها کردم خداوند را… و مورد التفات حضرت مولانا علی ابن موسی الرضا علیهما السلام آمدم… و وجهه قلبیم جز حضرت وجه الله اعظم نیست و دمی از توجه به آن وجه عظیم [امام علی بن موسی الرضا] غافل نمیگردم.» [راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص731 و ص155.] |
↑13 | راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثر نامه، مقدمه، ص22. |
↑14 | پرویزی، شمس الدین، تذکره الاولیاء پرویزی، ص153. |
↑15 | خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص379. |
↑16 | رک: راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله منامیه. |
↑17 | مدرسی، مرتضی، سیدجمال الدین و اندیشههای او، ص73. |
↑18 | راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص88. |
↑19 | شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، متن، ص293. |
↑20 | خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص388. |
↑21 | راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیرالحکمه، ص۲۱۳. |
↑22 | دیوان بیگی شیرازی، احمد، حدیقه الشعرا، ج2، ص1060؛ خاوری، اسدالله، ذهبیه، ص99. |
↑23 | راز شیرازی، رساله منامیه، ص41-27. |
↑24 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، ص24: «یکی از اولیا این سلسله علیه و بستگان فقیر که صاحب بصیرت و نور ولایت بودند فرمودند که باطنا از سروش غیبی بر قلب من الهام الهی وارد آمد که فرمودند جانشین فلانی میرزا جلال الدین است و به فقیر که اظهار نمودند تعجب فوق کردم زیرا که آن وقت فرزند جلال الدین نام نداشتم مگر آنکه مرحومه والده ماجده صدیقه آن قره العین حامله به این دُرّ و گوهر یکتا میبودند و هنوز از بحر ولایت الهیه بیرون نیامده بود.» |
↑25 | تبریزی، احمد، اوصاف المقربین، ص13. |
↑26 | معصومعلیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقایق، ج3، ص456؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، ج۲، ص۹۴۷؛ خاوری، اسدالله، ذهبیه، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۵؛ رکنزادۀ آدمیت، محمدحسین، دانشمندان و سخنسرایان فارس، ج2، ص560؛ عمادالفقراء، احمد، مقدمه بر کوثرنامۀ راز شیرازی، ص۱۹. |
↑27 | زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص347. |
↑28 | مجدالاشراف، جلال الدین، تام الحکمه، مقدمه قوائم الانوار، ص43. |
↑29 | راز شیرازی، ابوالقاسم، آیات الولایه، ج1، ص11. |
↑30 | رک: پرویزی، غلامعلی، مقدمه براهین الامامه، خوی، 1349ق. |
↑31 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج الانوارالمعرفه، ج1، ص7. |
↑32 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، مقدمه. |
↑33 | راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله خطی اسئله اثنی عشر، جواب سؤال چهارم. |
↑34 | راز شیرازی سخنان ابن عربی در بحث ولایت را کفر بَیّن خوانده و او را «ممیت الدین» لقب میدهد. [راز شیرازی، ابوالقاسم، مجموعه انهار جاریه، ص151.] |
↑35 | ر.ک: خویی، امین الشریعه ابوالقاسم، میزان الصواب، ص101؛ خاوری، اسدالله، ذهبیه: تصوف علمی-آثار ادبی، ص74؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص130 و ص129. |
↑36 | راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص136. |
↑37 | راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص139. |
↑38 | شوشتری، نور الله بن شریف الدین، مجالس المؤمنین، مجلس ششم، در احوال محی الدّین عربی، ص283. |
↑39 | راز شیرازی، ابوالقاسم، طباشیر الحکمه، ص84. |
↑40 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مجموعه انهار جاریه، ص151. |
↑41 | راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، ص11. |
↑42 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص225. |
↑43 | درویش ذهبی شیرازی، محمد هاشم، کلیات دیوان، دیباچه، ص۳۴. |
↑44 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه، ج1، ص357. |
↑45 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، شرط سیزدهم، ص550. |
↑46 | راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، دیباچه، ص1. |
↑47 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص207. |
↑48 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، ص339 و ص208. |
↑49 | راز شیرازی، ابوالقاسم، پاورقی و متن منهاج انوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ص۸۸-۸۹؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان. |
↑50 | راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرآت العارفین؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص696. |
↑51 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ج1، ص428. |
↑52 | راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص96. |
↑53 | راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، ص14. |
↑54 | راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص94 و ص93. |
↑55 | راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح و شرح 5 رساله از راز شیرازی، رساله مرصاد العباد، ص605. |
↑56 | راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، (1372)، ص55. |
↑57 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، تصحیح خیر الله محمودی، ص675 و ص137. |
↑58 | راز شیرازی، ابوالقاسم، تفسیر آیات الولایه، ج۱، ص305. |
↑59 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند260؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص601. |
↑60 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص۶۵۲. |
↑61 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناسک العاشقین، ص85. |
↑62 | راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص63. |
↑63 | مجدالاشراف فرزند راز شیرازی از قطب ناطق و صامت به «صاحب ولایت قمریه و شمسیه» تعبیر کرده و میگوید: «سلسله ولایت اللهیه در هر عصر، دو شعبه دارد: یکی به طور کلیه که آن را «ولایت کلیه مطلقه الهیه» نامیده اند؛ ثانی به طور جزئیه که آن را «ولایت جزئیه» نامیده اند؛ به عبارت آخر، اول را «ولایت شمسیه الهیه» و ثانی را «ولایت قمریه» مینامند. ولایت جزئیه، اقتباسی است از مشکوه صاحب ولایت کلیه شمسیه، در هر عصر، مثل قمر از شمس فی کل الزمان.» [مجدالاشراف، جلال الدین، تحفه الوجود، ص9.] |
↑64 | راز شیرازی، ابوالقاسم، اسرار الولایه، ص178. |
↑65 | راز شیرازی، ابوالقاسم قوائم الانوار، (1383ش)، ص287. |
↑66 | راز شیرازی، ابوالقاسم، تفسیر آیات الولایه، ج1، ص305. |
↑67 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص۶۶۹. |
↑68 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند310؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص603. |
↑69 | راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرصاد العباد، بند410؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص607. |
↑70 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرآت العارفین، ص175. |
↑71 | راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرصاد العباد، بند445؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص608. |
↑72 | راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله مرصاد العباد، بند435؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص607. |
↑73 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، شرط سیزدهم، ص551؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند220. |
↑74 | رک: راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله خطی اسئله اثنی عشر، السؤال العاشر. |
↑75 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص۷۴۱. |
↑76 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوارالمعرفه فی شرح مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، پاورقی، ج۱، ص۷۰. |
↑77 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الأنوار و طوالع الأسرار، ص۶۹۵. |
↑78 | صوفیان ذهبی از جمله «ابوالقاسم راز شیرازی» و پسرش «جلال الدین مجدالاشراف» معتقدند که «شیخ احمد احسائی» از صوفیان ذهبی به حساب میآمد. [راز شیرازی، ابوالقاسم؛ تذکره الاولیا، ص80-90]. |
↑79 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ج1، ص64؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص۷۰۵. |
↑80 | ارومیهای، سیدحسن، تنبیهیّه مهدویّه شخصیّه، ص15؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار و طوالع الاسرار، ص۷۰۵ و ص437. |
↑81 | راز شیرازی، ابوالقاسم، رساله نور علی نور، ص۲۲-۲۴. |
↑82 | نجم الدین کبری، احمد بن عمر، فوائح الجمال وفواتح الجلال، ص91. |
↑83 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مِرصاد العباد، بند330؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص603. |
↑84 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصادُ العباد، بند310؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص603. |
↑85 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، (1379ش)، ص578. |
↑86 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، (1379ش)، ص590 تا ص597. |
↑87 | راز شیرازی، ابوالقاسم، قوائم الانوار، شرط چهارم، ص200-201. |
↑88 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مرصاد العباد، بند470؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، تصحیح 5 رساله از راز شیرازی، ص609. |
↑89 | بغدادی، مجدالدین، تحفه البرره فی مسائل العشره، ص124. |
↑90 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوار المعرفه، ص575. |
↑91 | راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص54؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج انوار المعرفه، منهج اول، ص466؛ راز شیرازی، ابوالقاسم، کوثرنامه، ص55. |
↑92 | راز شیرازی، ابوالقاسم، شرح خطبه البیان، ص69. |
↑93 | راز شیرازی، ابوالقاسم، مناهج أنوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه، ج1، ص79. |