پرش به محتوا
خانه » شخصیت‌ها و اقطاب » شاه نعمت الله ولی

شاه نعمت الله ولی

    «نعمت ‏الله بن عبدالله بن محمد بن کمال‌الدین یحیی کوهبنانی کرمانی» (731-834ق) معروف به «شاه نعمت‏ الله ولی» یا «شاه ولی»[1]از سده هشتم هجری به بعد اولیای الهی را «شاه» می‌خواندند. از بزرگترین صوفیان و سرسلسله بسیاری از صوفیان منتسب به شیعه است.

    زندگی نامه

    وی در چهاردهم ربیع الاول سال 731ق در حلب[2]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، مقدمه، ص8. (یا کوهبنان کرمان یا هرات) دیده به جهان گشود.[3]نعمت‌اللهی، معصوم‌علی‌شاه، طرائق الحقایق، ج3، ص1. مادر نعمت الله از کردهای شبانکاره و پدرش «میر عبدالله محمد» از عالمان شهر حلب بوده است. نعمت الله منتسب به سادات حسینی است و نسبش از طریق «اسماعیل بن جعفر بن محمّد باقر علیهما‌السّلام» با 19 واسطه به رسول‎ الله صلی ‎الله‌علیه‌وآله می‌رسد، چنان‌چه خود می‌گوید:

    «نوزدهم جدّ من رسول خداست*****آشکار است نیست پنهانی».[4]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1046.

    پدر شاه نعمت‌الله ولی در اوانِ کودکی او، از شهر حلب به ناحیه «مَکران» (سرزمینی ساحلی در جنوب شرقی ایران) مهاجرت کرد و نعمت‌الله، کودکی و جوانی خود را در ایران گذراند. وی در دوران جوانی به فراگیری علوم متداول زمان پرداخت.[5]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، مقدمه، ص۹. شاه نعمت‌الله قسمتی از عمر خود را با «امیر تیمور» و پسرش «سلطان شاهرخ تیموری» معاصر بود.

    تحصیل

    او در پنج سالگی با تصوف و عرفان آشنا شد و پدرش میر عبدالله، او را به مجالس صوفیه می‌برد. شهر حلب در آن زمان مرکز مکتب وحدت وجودی ابن عربی بود. شاه نعمت الله از این فرصت استفاده کرده و در حلب خدمت «محی الدین بن عربی» رسید و از مکتب او بهره برد. شاه نعمت الله برای پیشرفت در علوم و فراگیری بیشتر علوم دینی به شیراز سفر کرد. شهر شیراز در آن زمان از مراکز اصلی دروس فقه و مذاهب سنی بود. شاه نعمت الله برای یافتن مرشد و مراد خود به این سو و آن سو و در خدمت شیوخ و مشایخ زیادی قدم برداشت. در شیراز علوم مقدماتی، علم بلاغت، حکمت، اصول و فقه را آموخت اما چون علوم ظاهری، طبع او را قانع نمی‌کرد، سال‌ها به ریاضت مشغول گردید و در پی مراد، به سیر و سفر پرداخت تا عاقبت به مکه مشرف شد و از دست یکی از عرفای عصر خویش خرقه پوشید.

    اساتید

    نعمت‌الله ولی در عنفوان جوانی به فراگیری علوم رایج زمان همت گماشت. وی، علوم دینی را نزد «رکن ‎الدین شیرازی»، ادبیات و بلاغت را از «شمس‌الدین مکی»، حکمت و فلسفه را در محضر « جلال ‎الدین خوارزمی»‏ و اصول و فقه را از «قاضی عضدالدین ایجی» آموخت.[6]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، مقدمه، ص9.

    نعمت الله ولی در سن 24 سالگی در مکه معظمه به جرگه شاگردان صوفی شهیر « عبدالله یافعی» در آمد و 7 سال در خدمت او بود و در نهایت از دست او خرقه پوشید و یافعی، نعمت الله را به عنوان جانشین و رهبر طریقت معرفی کرد.[7]نوربخش کرمانی، جواد، زندگی و آثار شاه نعمت‌الله ولی، ص14.

    شاه نعمت‌الله پس از آن، دست به مسافرت‌های گوناگونی زد. وی به سیر و سفر در ممالک مصر و حجاز و ترکستان و ایران پرداخت و از راه مصر، شام و آذربایجان به ماوراءالنهر رفتو پس از مدتی اقامت در سمرقند، عاقبت هنگام سیر و سیاحت در اطراف کرمان، گذرش به منطقه ماهان افتاد[8]مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ۱۳۴۰ش، ج۳، ص۳۱. و در همانجا رحل‌ اقامت افکند. وی در ماهان، خانقاه، باغ و حمّام ساخت و 25 سال باقی‌مانده عمر خود را در ماهان گذراند.[9]ریو، کاتالوگ نسخه‌های خطی فارسی در موزه بریتانیا، ج2، ص634-635.

    شاه نعمت الله ولی، وقتی اقطاب طریقتی خود را معرفی می‌کند، نام هیچ کدام از امامان شیعه غیر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام در میان آنان وجود ندارد:

    یافعی بود نام عبدالله*****رهبر رهروان آن درگاه

    صالح بربری روحانی*****شیخ شیخ من است تا دانی

    پیر او هم کمال کوفی بود*****کز کمالش بسی کمال افزود

    باز باشد ابوالفتوح سعید*****که صعیدی است آن سعید شهید

    از این مدین او عنایت یافت*****به کمال از ولی ولایت یافت

    مغربی بود و مشرقی به صفا*****آفتابی تمام مه‎‌سیما

    شیخ ابی‎‌مدین است شیخ سعید*****که نظیرش نبود در توحید

    دیگر آن عارف ودود بود*****کنیت او ابوسعود بود

    بود در اندلس ورا مسکن*****بس کرم کرد روح او با من

    پیر او بود شیخ ابوالبرکات*****به کمال و جمال و ذات و صفات

    باز ابوالفضل بود بغدادی*****فضل فاضلان به استادی

    شیخ او احمد غزالی بود*****مظهر کامل جمالی بود

    خرقه ‎اش پاره بود و او بکر است*****زان‎که نساج آن ابوبکر است

    پیر نساج شیخ ابوالقاسم*****مرشد عصر و ذاکر دایم

    باز شیخ بزرگ ابوعثمان*****که نظیرش نبود در عرفان

    مظهر لطف حضرت واهب*****بندگی ابوعلی کاتب

    شیخ او شیخ کاملش دانند*****بوعلی رودباریش خوانند

    شیخ او هم جنید بغدادی*****مصر معنی دمشق دلشادی

    شیخ او خال او سری سقطی*****حرم حال او سری سقطی

    باز شیخ سری بود معروف*****چون سری سر او به او مکشوف

    او ز موسی جواز احسان یافت*****کفر بگذاشت نقد ایمان یافت

    یافت در خدمت امام مجال*****بود بواب درگهش ده‎سال

    شیخ معروف را نکو می‌‎دان*****شیخ داود طائیش می‌‎خوان

    شیخ او هم حبیب محبوب است*****عجمی طالب است و مطلوب است

    پیر بصری ابوالحسن باشد*****شیخ شیخان انجمن باشد

    یافت او صحبت علی ولی*****گشت منظور بندگی علی

    خرقه‎‌ او هم از رسول خداست*****این‎‌چنین خرقه ‎ای لطیف کراست

    نعمت ‎اللهم وز آل رسول*****نسبتم با علی‎ست زوج بتول

    این چنین نسبت خوشی به تمام*****خوش بود گر تو را بود و السلام[10]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص978.

    در میان اساتید علوم ظاهری و تصوف شاه نعمت الله، اثری از علماء و حتی عرفای منتسب به شیعه دیده نمی‌شود.

    شاگردان

    در مورد شاگردان شاه نعمت الله بجز علما و عوام الناس، 12 هزار سید صحیح النسب را ذکر کرده اند[11]شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج1، ص595. با این حال شاگرد ممتازی در تراجم و رجال صوفی و غیر آن برای او ثبت نشده است.

    همسر و فرزندان

    شاه نعمت اللّه ولی در زمان اقامت خود در هرات، دخترزاده «امیر حسینی هروی» را که دختر «سید حمزه دستاربند» بوده، به عقد ازدواج‏ خود درآورد.[12]دزفولیان، کاظم، شرح گلشن راز (ابن ترکه)، ص17. پس از ازدواج، به سوی کوهبنان کرمان عزیمت کرد و در آنجا به ریاضت طویل المدتی پرداخت که مکان مورد نظر به نام تخت امیر معروف است.

    تنها فرزند شاه نعمت الله، «برهان الدین خلیل الله» بوده است. پس از درگذشت نعمت‌الله، بنا به وصیت او، «خلیل الله» جانشین و رهبر سلسله بعد از نعمت الله بود که راه پدر را ادامه داد [13]مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ۱۳۴۰ش، ج۱، ص۴۴. و چون مورد توجه سلاطین هند قرار داشت، 8 نفر از اولاد او به مقام قطبیت در فرقه رسیده و در هند فرقه نعمت اللهی را گسترش داده اند.[14]همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمه اللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰ هجری قمری تا سال ۱۳۹۹ هجری قمری، ج۱، … ادامه پاورقی

    فوت

    سرانجام شاه نعمت الله در 22 رجب سال 834ق در سن 104 سالگی در ماهان چشم از جهان فروبست و در خانقاه و باغ خود دفن شد.[15]تابنده، نورعلی، یادی دیگر از حضرت نورالدین شاه نعمت الله ولی، ص5. «زین‌العابدین شیروانی» یکی از مشایخ سلسله نعمت اللهیه، احتمال قتل نعمت‌الله ولی را مطرح کرده و می‌‎نویسد: «بعضی گویند آن حضرت را اهل ماهان شهید کردند.»[16]شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص527.

    بعدها به دستور «سلطان احمدشاه دکنی» (پادشاه دکن) بنا و بقعه‌ای بر آرامگاه او بنا کردند.[17]سایکس‌، سرپرسی، تاریخ ایران، ج‌۲، ص۲۲۴ – ۲۲۵، ترجمه فخر داعی گیلانی‌، سیدمحمدتقی، تهران، افسون‌، چاپ … ادامه پاورقی بقعه وی در ماهان کرمان واقع است.[18]دیانی‌، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج‌۲، ص۵۱۶، تهران، آرون‌، چاپ ششم‌، ۱۳۸۷ش.

    میان مردم منطقه، باورها و آداب و‌ رسومی در ارتباط با آرامگاه او وجود داشته و مردم ماهان کرمان برای برپایی مراسم سور و سوگ و آیین‌های مذهبی، به بقعه او توجه خاص نشان می‌دادند.

    مذهب

    در مذهب نعمت‌الله اختلاف است. افرادی مانند عبدالرزاق کرمانی، صنع الله نعمت اللهی و مستوفی بافقی، تشیع نعمت‌الله را مسلّم می‌دانستند.[19]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۵۸۷. انتساب نعمت‌الله به تشیع را به دلیل تصنیف اشعار و رساله‌ای درباره امام مهدی(عج‌الله‌فرجه)، نوشتن شرحی بر گفتگوی مشهور امام علی(علیه‌السلام) با کمیل، روا دانستن لعن دشمنان علی علیه‌السلام[20]شاه نعمت‌الله ولی، دیوان اشعار، ۱۳۸۰ش، ص۸۴۰.، دشمنی با امویان و شیعه بودن اولاد وی و خدمت در حکومت صفویان دانسته‌اند.[21]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۵-۲۳۶.

    او با تکیه بر روایات اهل سنت، رساله‌ای با عنوان «مهدیه» درباره ظهور مهدی نوشته است.[22]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۴. همچنین از قصیده‌های معروف شاه ولی، قصیده‌ای طولانی درباره علایم ظهور است.[23]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲.

    اما محققان معتقدند علی‌رغم ارادتش به ائمه شیعه علیهم السلام، دلایل متعددی بر سنی بودنش وجود دارد که بی تردید وی را جزء اهل سنت قرار می‌دهد، مانند:

    1. شاگردی عبدالله یافعی سنی مذهب به مدت 7 سال.
    2. سلسله مشایخ شاه ولی به تصریح خود وی به احمد غزالی و حسن بصری می‌رسد که تشیع آن‌ها رد شده است.
    3. نعمت‌الله در رساله نسبت خرقه، از امام علی (علیه‌السلام) با لقب «محیی السنه و الجماعه…» یاد کرده است.
    4. وی در مواضع متعددی بر سنی بودن خویش اعتراف کرده است:

    ای که هستی محب آل علی *****مؤمن کاملی و بی‏‌بدلی

    رَه سنی[24]در نسخه‌های جدید «سنی» به «مستی» تحریف شده است. ولی در دیوان نعمت‌الله ولی چاپ سنگی کرمان، چاپ ۱۳۳۷ق، به واژه … ادامه پاورقی گزین که مذهب ماست*****ورنه گم‌گشته ‏ای و در خللی

    رافضی کیست دشمن بو بکر*****خارجی کیست دشمنان علی

    هر که او چهار یار دارد دوست*****امت پاک مذهب است و ولی

    دوست‎دار صحابه‌ام به تمام*****یار سنی و خصم معتزلی

    مذهب جامع از خدا دارم*****این هدایت بود مرا ازلی‏

    نعمت‌اللهم وز آل رسول*****چاکر خواجه ‎ام خفی و جلی[25]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص791.

    1. شاه نعمت ‎الله در آثار خویش، جانشینی سه خلیفه‎ اهل سنت را پیش از امیرالمؤمنین علیه السلام می‌‎پذیرد و به برتری آن‎‌ها بر امیرالمؤمنین صحه می‌گذارد:

    «پس از رسول خدا، امام به حق و امیر مؤمنان، ابابکر است و امامت او به اجماع امت، ثابت است و بعد از او امیرالمؤمنین عمر و بعد از او امیرالمؤمنین عثمان خلیفه بحقند و خلیفه چهارم امیرالمؤمنین و امام المتقین علی کرَّم ‎الله وجهه است».[26]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص791- 887؛ فرزام، حمید، نقد احوال و آثار نعمت الله ولی، … ادامه پاورقی

    1. وی در رساله «مراتب الآلهیه» افزون بر مدح خلفای اهل سنت و معرفی آن‎‌ها به مثابه‎ی ارکان نبوت، از ائمه اربعه اهل سنت با احترام یاد کرده، درباره‎ ارتباط آن‎‌ها با مسائل عرفانی و باطنی نیز سخن می‎‌گوید و ارادت خود را نسبت به آن‌ها نشان می‌دهد:[27]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۵۹۱-۵۹۸.

    «ابوبکر صورت قلب است، عمر صورت عقل، عثمان صورت روح و علی صورت نفس و از ایشان بر چهار امام که ایشان چهار رکنند از ارکان الهی و آن مالک است و احمد و حنیفه و شافعی؛ مالک (‎بن ‎انس) صورت قلب است و احمد (بن حنبل) صورت عقل و ابوحنیفه صورت روح و شافعی صورت نفس است و از ایشان به چهار رکن اسلام فرو می‌آید که ارکان ظاهره است… چنان‌که حاملان عرش الهی چهار ملک‌اند، حاملان شرع نیز چهار امام‌اند و رکن شرع نیز چهار است».[28]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص92.

    لذا تلاش بعضی از مریدان این فرقه برای شیعه نشان دادن نعمت الله، با تصریحات خود شاه ولی در تعارض بوده و قابل اعتماد نیست.

    اشعار و عباراتی را که شاه نعمت الله در مدح اهل بیت علیهم السلام بالاخص امیرالمومنین علیه السلام بیان کرده است، وی را نهایتا در زمره اهل سنت دوست‌دار اهل بیت علیهم السلام قرار می‌دهد نه یک شیعه عقیدتی مصطلح.

    سلسله نعمت اللهی

    نعمت الله بنیانگذار سلسله نعمت اللهی است. او علاوه بر تحصیل، به ریاضت و ارشاد مردم نیز مبادرت می‌کرد و در هر جا که اقامت داشت، به این امر توجه می‌نمود و طرز تفکر او موجب شد که در اندک زمانی مشهور شود و صوفیان و سالکان طریقت دور او جمع شوند.[29]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۸. لذا توانست در تصوف طریقتی جدید ایجاد کند و پیروان سایر طریقت‌ها را تحت تاثیر خود قرار دهد. پس از وی، فرزندش خلیل‌الله راهش را ادامه داد.

    وی پس از مدتی اقامت در خانقاه ماهان، به دکن رفت و در همانجا درگذشت. [30]هندوشاه استرآبادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، ۱۲۸۱ق، ج۱، ص۳۲۹. جانشینان و بازماندگان و پیروان نعمت‌الله، بعد از او به هند رفتند و سلسله نعمت‌اللهی را در آن دیار گسترش دادند.[31]زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ۱۳۴۴ش، ص۹۳.

    از اوایل قرن سیزدهم، پس از به وجود آمدن حکومت قاجار، مشایخ سلسله نعمت‌اللهی تدریجا از هندوستان به ایران رفتند و این طریقه تصوف را در ایران گسترش دادند.[32]نعمت‌اللهی، معصوم‌علی‌شاه، طرائق الحقائق، ۱۳۱۹ق، ج۳، ص۷۶-۷۷. پس از آن سلسله‌های دیگری شکل گرفت که همه، از پیروان طریقه نعمت‌اللهی بودند.[33]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۸.

    معروف‌ترین این سلسله‌ها عبارتند از: کوثریه؛ اخوّت (صفی علیشاهیه)؛ گنابادیه؛ شمسیه؛ مونس علیشاهیه[34]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۹.

    گفته شده از جمله آداب طریقت نعمت‌اللهی این بود که مریدان پس از ذکر، شاه نعمت‌الله را سجده می‌کردند.[35]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۴.

    تالیفات و آثار

    به‌طور کلی می‌توان گفت آثار شاه ولی ـ اعم از منظوم و منثور ـ آیینه تمام‌نمای آرای ابن عربی (نظیر وحدت وجود، انسان کامل، مسئله قطب و ولایت و علم اسرار حروف و نقطه) است.

    تالیفات شاه نعمت الله را تا 500 تالیف ذکر کرده اند که 114 کتاب و رساله انتسابشان به او قطعی دانسته شده است.[36]شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه،ج‏1، ص597. نکته قابل توجه در آثار نعمت الله، عدم نوآوری است چرا که اکثر آثار وی چیزی جز شرح و ترجمه آثار ابن عربی نیست.

    مهم‌ترین اثر شاه نعمت‌الله دیوان اشعار اوست که مشتمل بر دوازده هزار بیت از قصیده‌ها، غزل‌ها، مثنوی‌ها و رباعیات است.[37]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۴۶. برخی دیگر از آثار شاه ولی عبارت است از:[38]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۵۰-۳۵۵.

    منظومه فی تحقیق الایمان؛ رساله نصایح منظومه؛ ارواح شاه نعمت‌الله؛ خوابنامه؛ رساله شرح فصّ الاول من فصوص الحکم؛ رساله برزخیه؛ رساله مکاشفات؛ رساله منشآت؛ رساله نفسیه (معرفت نفس)؛ رساله مهدیه

    در مورد احیاء آثار و بررسی شخصیت شاه نعمت الله ولی، کتبقابل توجهی به چاپ رسیده است که می‌توان به کتاب «زندگی و آثار شاه نعمت الله ولی» اثر « جواد نوربخش» قطب پیشین فرقه « مونس علیشاهی» و «مجموعه ای در ترجمه احوال شاه نعمت الله ولی کرمانی، در شرح احوال و تصحیح رسائل شاه نعمت الله» اثر محقق فرانسوی «ژان اوبن» و دو کتاب «آثار و افکار شاه نعمت ‎الله» و «تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت الله ولی» با محتوایی انتقادی اثر «حمید فرزام» اشاره کرد.

    دیوان اشعار

    شاه نعمت الله ولی دارای دیوان اشعاری است که از لحاظ ادبی، متوسط به شمار می‌رود اما بی تردید مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر وی دیوان شعر اوست.

    دیوان اشعار او شامل قصاید، غزلیات، قطعات، مثنوی‌ها و رباعیات است که بالغ بر دوازده هزار بیت می‌باشد. بعضی از اشعار و ابیات این دیوان منسوب‌ به اوست. همه آن‌ها از نوع اشعار عرفانی و حاوی اشارات و توضیحات درباره عقاید و افکار متصوفه می‌باشد. در واقع او صوفی غزل‌سرایی بود که از شعر برای بیان مفاهیم صوفیانه استفاده می‌کرد.

    بعضی معتقدند او بیشتر عارفی بود که از شعر و غزل برای بیان مسائل تصوف و پرورش شاگردان استفاده می‌کرد.[39]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۵۷. به اعتقاد «ادوارد براون» ایران‌شناس انگلیسی، نعمت‌الله بیشتر در تصوف و عرفان شهرت داشت تا شعر و شاعری.[40]براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی، ۱۳۳۹ش، ص۶۸۶.

    نعمت‌الله مانند دیگر شاعران قرن هشتم و نهم، بیشتر به غزل توجه داشت و آن را برای بیان معانی عرفانی مناسب‌تر می‌دانست.[41]فرزام، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۵۸. او در قصیده سرایی از سبک خاقانی تقلید می‌کرد.[42]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۶۱.

    جایگاه عرفانی

    شاه نعمت الله علاوه بر تحصیل علوم مرسوم،‌ به ریاضت و عبادت مشغول بود و در عرفان و تصوف، جایگاه برجسته ای دارد، بالاخص به دلیل سرسلسله بودن او برای فرقه نعمت اللهی، این برجستگی بیشتر نمود پیدا کرده است.

    وی از اقطاب صوفیه قرن هشتم و نهم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد و پیروان سایر طریقت‌ها را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. او از جمله شعرای تصوف ایران و قطب دراویش نعمت اللهی و مؤسس سلسله مشهور نعمت اللهی است. سلسله نعمت اللهی پس از او به هند منتقل شد اما با روی کار آمدن حکومت قاجار، سلسله نعمت‌اللهی به ایران بازگشت.

    غالب مدح‌هایی که از شاه نعمت الله در آثار گنابادیه – که معمولا همراه با ذکر معجزاتی از او – مشاهده می‌شود[43]شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج1، ص584-602. در آثار معاصرین وی مانند محمد نوربخش یا جامی، اثری یافت نمی‌شود.

    به سبب ارتباط پادشاه دکن «شهاب ‎الدین احمد اول» (و بهمن‌شاهیان) با نعمت‌ الله ولی، او نوه خود نور الله را به دکن فرستاد.[44]طباطبا، سیدعلی‎ بن ‎عزیزالله، برهان مآثر، ص۶۵؛ هندوشاه استرآبادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، ۱۲۸۱ق، ج۱، ص۳۲۹. حضور او و خانواده‌اش باعث محبوبیت نعمت‌الله و نوادگانش نزد حاکمان هندوستان، رواج سلسله نعمت‌اللهی و رونق شعر و ادب فارسی در آن دیار شد.[45]فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۰.

    مبانی نظری و عملی

    قرون هشتم و نهم، سیطره افکار و آرای محی الدین ابن عربی در تصوف و عرفان است. تقریباً تمام فرقه‌های مختلف تصوف، نظیر نقشبندیه، نوربخشیه و مولویه، مروّج آرای ابن عربی هستند. شاه نعمت‌الله نیز از این قاعده مستثنا نیست و از جمله شارحان مهم نظریه‌های ابن عربی به‌شمار می‌رود. شاه ولی به محی‌الدین ابن عربی به دیده تکریم و احترام می‌نگریست و کتاب « فصوص الحکم» او را از حفظ بود و حتی یکی از مفصل‌ترین رساله‌های خود را به شرح ابیات «فصوص الحکم» اختصاص داده است.

    مبانی نظری شاه نعمت الله ولی در ذیل دو دیدگاه کلامی و عرفانی‌اش تعریف می‌شوند. وی در کلام، دیدگاه اشعری دارد و در عرفان بر اساس وحدت وجود و سلوک عاشقانه، سیر و سلوک می‌کند، لذا به انحرافاتی در هر دو حوزه اعتقادی و سیر و سلوک دچار شده است.

    مذمت عقل

    اصل در سیر و سلوک شاه نعمت الله با عشق است و عقل در این وادی حیران و سرگردان و در راه مانده است:

    عقل‏ از سر نادانی دردسر ما می‌داد*****عشق‏ آمد و وارستیم تا باد چنین بادا[46]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1.

    عقل‏ اگرچه رئیس این ده ماست*****عشق‏ شاه است و این رئیس گداست[47]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص91.

    تکثرگرایی

    از لوازم دیگر سلوک عاشقانه نعمت الله ولی تکثر گرایی و صلح کل بودن نسبت به همه ادیان و فرق انحرافی است:

    «در مذهب عشق هیچ بد نیست*****نیک است هر آن‎چه عشق هستش»[48]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص493.

    «من چو از آل حسینم لاجرم*****کل شیء منکم عندی حسن»[49]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص653.

    توحید

    عمده ترین عقیده نعمت الله ولی در مباحث اعتقادی را وحدت وجود و لوازم آن تشکیل می‌دهد. در جای جای آثار وی رد پای این عقیده مشاهده می‌شود. وی به صراحت تمام مراتب هستی را حتی کفر و ایمان را موسی و فرعون را تنزلات خداوند متعال می‌داند:

    در مرتبه ‏ای جسم است در مرتبه ‏ای روح است*****در مرتبه‏ ای جان است در مرتبه ‏ای جانان

    در مرتبه‎ ای جام است در مرتبه ‎ای باده*****در مرتبه‎ ای ساقی در مرتبه ‎ای رندان

    در مرتبه ‎ای شاه است در مرتبه ‎ای درویش*****در مرتبه ‎ای بنده در مرتبه‎ ای سلطان

    در مرتبه ‎ای فرعون در مرتبه‎ ای موسی*****در مرتبه ‎ای کفر است در مرتبه ‎ای ایمان[50]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1036.

    ولایت قطب

    در دیدگاه شاه نعمت الله ولی، سالک با سیر و سلوک به مقام فناء فی الله رسیده و انسان کامل ( قطب) شده و مقام ولایت نوعیه را کسب می‌کند:

    «انسان کامل است که او کون جامع است*****تیغ ولایت است که برهان قاطع است»[51]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص122.

    شاه نعمت الله به صراحت، خویش را به عنوان ولی و قطب زمان و جانشین پیامبر صلی الله علیه واله و کسی که صاحب ولایت است معرفی می‌کند:

    کیمیای ولایتی دارم*****مس جسم بشر چو زر سازم

    قلمی و زاک با نشادر و ملح*****گاه شمسی و گه قمر سازم[52]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1034.

    یا می‌گوید:

    نعمت الله هست پیر ولی*****یادگار محمد است و علی‏

    نعمت الله هست و خواهد بود*****نعمت لایزال و لم ‏یزلی[53]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، متن، ص792.

    وی راه رسیدن به مقامات عالیه را در گرو اطاعت مطلق از مرشد و قطب می‌داند:

    گر نداری مرشدی جویاش باش*****چون بدیدی خاک گردپاش باش‏

    دامن او را بگیر و بنده شو*****وانگهی در بندگی پاینده شو

    هرچه فرماید مکن بر وی مزید*****تا مریدی گردی همچون بایزید

    چیست شرط ره سخن بشنودن است*****مرده پیر مربی بودن است‏

    بی ‏مربی کار کی گیرد نظام‏*****مرشدی باید مکمل و السلام‏[54]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص950 1.

    قطب و ولی و در راس همه آن‌ها خویش را صاحب علم غیب و لدنی می‌داند:

    نعمت الله است در عالم علم*****واقف است او از حدوث و از قدم [55]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص876 3.

    یا می‌گوید:

    نانوشته حرف می‌خوانیم ما*****این کتابت نیک می‌دانیم ما

    مخزن اسرار او ما یافتیم*****نقد گنج کنج ویرانیم ما

    ما به او علم لدنی خوانده ‏ایم*****این چنین علم خوشی خوانیم ما

    در خرابات مغان مست و خراب*****ساقی سرمست رندانیم ما

    علم اسما سر به‏ سر ما یافتیم*****این‏چنین علمی نکو دانیم ما[56]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص13.

    وی برای خود و اقطاب صوفیه مقام عصمت قائل است و آسوده از گناه و طاعت معرفی می‌کند:

    معصوم و مجرد و سلیم ‏اند*****آسوده ز طاعت و گناهند

    مانند ذات نعمت ‎اللّه*****نی افزایند و نی بکاهند[57]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص344.

    شریعت‌گریزی

    شاه نعمت الله ولی بر مبنای سلوک عاشقانه خویش، زهد و عبادات را تحقیر می‌کند و در مقابل زهاد، رندان که به بی بند و باری و عدم تقید به شرعیات شناخته می‌شوند را ستایش و راه رسم ایشان را مدح می‌کند:

    حجاب زاهد بیچاره زهد و طاعت اوست*****ولی به مذهب ما بی‎ حجاب باشد رند

    چو رند جام بی‎ حساب می‌نوشد*****به نزد عقل کجا در حساب باشد رند

    به هیچ ‎چیز مقید نباشد آن مطلق*****کجا مقید علم و کتاب باشد رند

    طریق رندی سید ز نعمت‎ آلله جو*****که بی‎ خطا رود و در صواب باشد رند[58]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص331.

    شاه نعمت الله در نهایت سیر و سلوک عارفانه خویش – که به فناء فی الله و وحدت وجود موجود ختم می‌شود – از شریعت گذر و عبور می‌کند:

    دولتی دارم به یمن وصل او*****این سعادت بین که دارم بر دوام‏

    نور و ظلمت هر دو را بگذاشتیم*****آن یکی را با حلال این با حرام‏

    با تمام و ناتمامم کار نیست*****گرچه در کار است تمام و ناتمام‏

    عاشقان را بار دادم در حرم*****گر توئی عاشق در این خلوت خرام‏

    سید و بنده چو رفتند از میان*****صورت و معنی یکی شد و السلام[59]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص528.

    ادعاهای گزاف

    خودستایی

    مهم ترین ویژگی اخلاقی شاه نعمت الله ولی را بی تردید می‌توان خودستایی دانست که در جای جای آثارش خودنمایی می‌کند. از جانشینی پیامبر و امیرالمومنین علیهما السلام تا «باعث هدایت خلائق که اگر کسی از او سر مویی تخلف کند، از راه هدایت دور افتاده است و کافری نتیجه آن است» تا سید آخرالزمان بودن را از جمله این خودستایی‌ها باید برشمرد:

    ما مظهر نور مصطفاییم*****ما منبع سرّ مرتضاییم‏

    ما فاتحه الکتاب عشقیم*****ما آیت کرسی خداییم

    ما سرّ خلیفه زمینیم*****ما نور صحیفه سماییم

    ما کاشف معنی کلامیم*****ما واصف صورت شماییم‏

    ما صدرنشین کوی عشقیم*****ما صوفی صفه صفاییم

    ما گوهر بحر بی کرانیم*****ما مخزن گنج پادشاهیم

    ما جامع جمله اسم‌هاییم*****ما جام جم جهان‌‏نماییم‏

    در شرع و طریقت و حقیقت*****ما بلبل و هدهد و هُماییم

    سیمرغ حقیقت است سید*****ما باز فضای کبریاییم‏[60]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص638.

    نعمت ‎الله را مشو منکر*****ور شوی کافری و در خللی[61]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص791.

    و یا در بیت دیگری این‎گونه می‌‎سراید:

    جز طریق نعمت ‎الله در جهان راهی نرو*****ور روی راه دگر می‎‌دان که سرگردان شوی[62]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص811.

    من رند کوی حیرتم، سرمست جام وحدتم*****زان در خرابات آمدم، تا میکده یغما کنم

    پروانه‎ شمعش منم، جمعیت جمعش منم*****من بلبلم در گلستان، از عشق گل غوغا کنم

    آمد ندا از لامکان، کای سید آخر زمان*****پنهان شو از هر دو جهان، تا بر تو خود پیدا کنم[63]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص575.

    پیشگویی‌ها

    امروزه در میان عوام، شاه نعمت الله را به پیشگویی‌هایی که از حوادث آینده کرده است می‌شناسند. این اشعار حتی در تصمیم‌گیری‌های کلان سیاسی نیز مورد عنایت سلاطینی مانند شاهان قاجار قرار می‌گرفته است. در این مورد «اوژن فلاندن» می‌نویسد:

    «ایرانی که از مدت‌ها پیش رو به ترقی می‌رفت، اکنون به حداکثر سرعت رو به قهقرا می‌رود. گویند شخصی به نام شاه نعمت‌الله مدت سلطنت هشت پادشاه را پیش‌گویی کرده که محمدشاه، هشتمین آن‌هاست و چنان‌که پیش‌گویی شده، شاه روز و ساعت و دقیقه را حساب کند، این شخص گفته است وی یازده‌سال سلطنت خواهد کرد؛ بنابراین شاه به این عقیده باقی‌ست و پول و طلا به دراویش می‌دهد که در حقش دعا کنند».[64]فلاندن، اوژن، سفرنامه اوژن فلاندن، ص123؛ الهامی، داود، فرقه‎ نعمت‎ اللهی و گنابادی، ص55.

    اشعاری که در دیوان نعمت الله با ردیف «می‌بینم» سروده شده‌اند، علاوه بر مبهم و رازآلود بودن بعضی از آن پیش‌بینی‌ها، قطعا دروغ هستند. مثلا آنچه که در مورد زمان ظهور امام زمان عج‌الله‌فرجه پیشگویی کرده، علاوه بر مخالفت آن با روایات عدم توقیت، دروغ بودن آن نیز واضح است:

    بعد امسال و چندسال دگر*****عالمی‌چون نگار می‌‎بینم

    چون زمستان پنجمین بگذشت*****ششمین خوش بهار می‌‎بینم

    نایب مهدی آشکار شود*****بلکه من آشکار می‌‎بینم

    تا چهل‎ سال ای برادر من*****دور آن شهریار می‎ بینم

    دور او چون تمام شود به کام*****پسرش یادگار می‌‎بینم

    بعد از او خود امام خواهد بود*****که جهان را مدار می‌‎بینم[65]شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص873.

    «ادوارد براون» معتقد است که غالب ایرانی‌ها از این‌گونه اشعار که مشتمل بر غیب‌گویی و اشاره به حوادث آینده هستند، به نفع خود استفاده کرده‌اند. مثلا بابیه بر این باور بودند که سال ظهور باب در اشعار شاه ولی ذکر شده است.[66]براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی، ۱۳۳۹ش، ص۶۸۶-۶۸۷.

    خوارق عادت

    درباره شاه نعمت‌الله، ‌مانند بسیاری از عارفان، در تذکره‌ها و نیز مناقب‌نامه‌هایی که مریدان وی نوشته‌اند، حکایت‌هایی وجود دارد که ریشه در ادبیات شفاهی دارند، مانند نجات ارادتمندان گرفتار در طوفان و تاریکی[67]کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی، ص92: «به مخلصان ما که در راه مانده‌اند، برسان»، برآورده کردن آرزوی غذای درویشان[68]کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی، ص93: «هرکس را که طعامی‌تعیین کرده بود، بدو اشارت … ادامه پاورقی، سبز شدن درخت سیب خشک‌شده‌ای با یک نظر و میوه دادن آن[69]مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ص۱۷۵: «فی‌الحال به جوشش درآمده، بهار کرد و چندان سیب آورد که مردمان در … ادامه پاورقی، تبدیل شدن پاره‌سنگی معمولی به لعل گران‌قیمت با نظر کردن او[70]مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ص۱۵۷- ۱۵۸: «فی‌الحال به جوشش درآمده، بهار کرد و چندان سیب آورد که مردمان … ادامه پاورقی.

    مظهریت

    گفته شده نعمت‌الله قائل به امامت دوازده امام بود اما خودش را مظهر خدا و جامع ادیان و بلکه جامع کل عالم می‌دانست.

    وی همچنین خود را مانند امامان، معصوم می‌شمرد.[71]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۵ و ۲۳۶. در کتاب «تشیع و تصوف» کامل مصطفی شیبی آمده است که نعمت‌الله می‌خواست یک مذهب شیعه-صوفی جدید براساس اعتقاد شیعه اثنی‌عشری معتدل بنیان نهد و خودش امام مفترض الطاعه آن باشد.[72]شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۶.

    منابع و مآخذ

    1- الهامی، داود، فرقه‎ نعمت‎ اللهی و گنابادی.

    2- براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، بی‌نا، چاپ دوم، ۱۳۳۹ش.

    3- تابنده، نورعلی، یادی دیگر از حضرت نورالدین شاه نعمت الله ولی.

    4- دزفولیان، کاظم، شرح گلشن راز (ابن ترکه).

    5- دولتشاه سمرقندی، تذکره ‌الشعراء، به کوشش ادوارد براون، لندن / لیدن، ۱۹۰۰ م.

    6- دیانی‌، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، تهران، آرون‌، چاپ ششم‌، ۱۳۸۷ش.

    7- زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، انتشارات آریا، ۱۳۴۴ش.

    8- سایکس‌، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه فخر داعی گیلانی‌، سیدمحمدتقی، تهران، افسون‌، چاپ هفتم‌، ۱۳۸۰ش.

    9- شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، به تصحیح سید ابوالقاسم وفی‌علیشاه سیرجانی، کرمان، طبع سنگی، ۱۳۳۷ق.

    10- شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان کامل شاه نعمت‌الله ولی، تصحیح و مقابله عباس خیاط‌زاده، کرمان، خانقاه نعمت‌اللهی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

    11- شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش.

    12- شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، تهران، سنایی، بی‌تا.

    13- طباطبا، سیدعلی‎ بن‎ عزیزالله، برهان مآثر، به کوشش سیدهاشمی، دکن، جامعه دهلی، ۱۳۵۵ق.

    14- فرزام، حمید، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت‌الله ولی، تهران، انتشارات سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.

    15- فلاندن، اوژن، سفرنامهٔ اوژن فلاندن به ایران در سال‌های ۱۸۴۰–۱۸۴۱، ترجمهٔ حسین نورصادقی، [بی‌جا: بی‌نا]، نقش جهان(۱۳۲۴)، اشراقی(۱۳۵۶).

    16- کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۶۱ ش.

    17- مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، کتابفروشی اسدی، ۱۳۴۰ش.

    18- نعمت‌اللهی، معصومعلی، طرائق الحقائق، تهران، بی‌نا، ۱۳۱۹ق.

    19- نوربخش کرمانی، جواد، زندگی و آثار شاه نعمت‌الله ولی، ۱۳۳۷ش.

    20- واعظی، عبدالعزیز بن شیر ملک، رساله در سیر حضرت شاه نعمت الله ولی، در مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمت الله ولی کرمانی، تصحیح و مقدمه ژان اوبن، تهران، انجمن ایران شناسی فرانسه، ١٣٣۵، ص ٢٧۴.

    21- همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمه اللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰قمری تا سال ۱۳۹۹قمری.

    22- هندوشاه استر آبادی (فرشته)، محمد قاسم، تاریخ فرشته، هند، لکنهو، نولکشور، بی‌نا، ۱۲۸۱ق.

    23- ریو، کاتالوگ نسخه‌های خطی فارسی در موزه بریتانیا، جلد دوم، آکسفورد، 1966.

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1از سده هشتم هجری به بعد اولیای الهی را «شاه» می‌خواندند.
    2شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، مقدمه، ص8.
    3نعمت‌اللهی، معصوم‌علی‌شاه، طرائق الحقایق، ج3، ص1.
    4شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1046.
    5شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، مقدمه، ص۹.
    6شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، مقدمه، ص9.
    7نوربخش کرمانی، جواد، زندگی و آثار شاه نعمت‌الله ولی، ص14.
    8مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ۱۳۴۰ش، ج۳، ص۳۱.
    9ریو، کاتالوگ نسخه‌های خطی فارسی در موزه بریتانیا، ج2، ص634-635.
    10شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص978.
    11شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج1، ص595.
    12دزفولیان، کاظم، شرح گلشن راز (ابن ترکه)، ص17.
    13مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ۱۳۴۰ش، ج۱، ص۴۴.
    14همایونی، مسعود، تاریخ سلسله‌های طریقه نعمه اللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰ هجری قمری تا سال ۱۳۹۹ هجری قمری، ج۱، ص30.
    15تابنده، نورعلی، یادی دیگر از حضرت نورالدین شاه نعمت الله ولی، ص5.
    16شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه، ص527.
    17سایکس‌، سرپرسی، تاریخ ایران، ج‌۲، ص۲۲۴ – ۲۲۵، ترجمه فخر داعی گیلانی‌، سیدمحمدتقی، تهران، افسون‌، چاپ هفتم‌، ۱۳۸۰ش.
    18دیانی‌، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج‌۲، ص۵۱۶، تهران، آرون‌، چاپ ششم‌، ۱۳۸۷ش.
    19فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۵۸۷.
    20شاه نعمت‌الله ولی، دیوان اشعار، ۱۳۸۰ش، ص۸۴۰.
    21شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۵-۲۳۶.
    22فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۴.
    23فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲.
    24در نسخه‌های جدید «سنی» به «مستی» تحریف شده است. ولی در دیوان نعمت‌الله ولی چاپ سنگی کرمان، چاپ ۱۳۳۷ق، به واژه سنی آمده است. [فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۵۹۲، پاورقی سوم.]
    25شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص791.
    26شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص791- 887؛ فرزام، حمید، نقد احوال و آثار نعمت الله ولی، رساله تحقیق الاسلام، کتابخانه ملک، شماره 4262.
    27فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۵۹۱-۵۹۸.
    28شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص92.
    29فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۸.
    30هندوشاه استرآبادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، ۱۲۸۱ق، ج۱، ص۳۲۹.
    31زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ۱۳۴۴ش، ص۹۳.
    32نعمت‌اللهی، معصوم‌علی‌شاه، طرائق الحقائق، ۱۳۱۹ق، ج۳، ص۷۶-۷۷.
    33فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۸.
    34فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۹.
    35شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۴.
    36شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه،ج‏1، ص597.
    37فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۴۶.
    38فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۵۰-۳۵۵.
    39فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۵۷.
    40براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی، ۱۳۳۹ش، ص۶۸۶.
    41فرزام، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۵۸.
    42فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۳۶۱.
    43شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، ج1، ص584-602.
    44طباطبا، سیدعلی‎ بن ‎عزیزالله، برهان مآثر، ص۶۵؛ هندوشاه استرآبادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، ۱۲۸۱ق، ج۱، ص۳۲۹.
    45فرزام، حمید، تحقیق در احوال شاه نعمت‌الله، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۰.
    46شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1.
    47شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص91.
    48شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص493.
    49شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص653.
    50شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1036.
    51شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص122.
    52شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص1034.
    53شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، متن، ص792.
    54شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص950 1.
    55شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص876 3.
    56شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص13.
    57شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص344.
    58شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص331.
    59شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص528.
    60شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص638.
    61شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص791.
    62شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص811.
    63شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص575.
    64فلاندن، اوژن، سفرنامه اوژن فلاندن، ص123؛ الهامی، داود، فرقه‎ نعمت‎ اللهی و گنابادی، ص55.
    65شاه نعمت‌الله ولی، نعمت‌الله بن عبدالله، دیوان اشعار، ص873.
    66براون، ادوارد گرانویل، از سعدی تا جامی، ۱۳۳۹ش، ص۶۸۶-۶۸۷.
    67کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی، ص92: «به مخلصان ما که در راه مانده‌اند، برسان»
    68کرمانی، عبدالرزاق، تذکره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولی، ص93: «هرکس را که طعامی‌تعیین کرده بود، بدو اشارت کردند، الّا یک ‌‌کس که گفته بود من چیزی نمی‌خواهم»
    69مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ص۱۷۵: «فی‌الحال به جوشش درآمده، بهار کرد و چندان سیب آورد که مردمان در تعجب آمدند»
    70مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ص۱۵۷- ۱۵۸: «فی‌الحال به جوشش درآمده، بهار کرد و چندان سیب آورد که مردمان در تعجب آمدند»؛ برای حکایت‌های دیگر ن.ک‍: مستوفی بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، ص۱۵۱-۱۵۳، ص۱۷۶-۱۸۲؛ سمرقندی، دولتشاه، تذکره ‌الشعراء، ص۳۳۳-۳۴۰).

    در برخی منابع، از کثرت مریدان او به هنگام توقف در سمرقند یاد شده است. این موضوع باعث ایجاد حکایتی شده که براساس آن، «امیر تیمور» در نهایت از شاه نعمت‌الله می‌خواهد که شهر را ترک کند. ((واعظی، عبدالعزیز بن شیر ملک، رساله در سیر حضرت شاه نعمت الله ولی، ص۲۸۱

    71شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۵ و ۲۳۶.
    72شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ۱۳۸۵ش، ص۲۳۶.