پرش به محتوا
خانه » فرقه‌شناسی » قادریه کسنزانی

قادریه کسنزانی

    فرقه قادریه کَسنَزانی یکی از انشعاب‌های مهم فرقه قادریه در ایران و عراق است که غالب پیروانش را کردهای سنی مذهب کردستان عراق و ایران تشکیل می‌دهند. این طریقت، پرنفوذترین حرکت تصوف کُردی در خارج از مناطق کُردنشین جهان است که زعمای آن به حوزه اقتصاد و سیاست نیز به طور جدی ورود کرده‌اند.

    تاریخچه

    کَسنَزانیه منتسب به « عبدالکریم شاه کسنزان» (۱۸۱۹–۱۸۹۹م) از سادات برزنجی کردستان عراق و ملقب به «سلطان غیب» است که از نوادگان «اسماعیل ولیانی» نیز می‌باشد. در سال 1235 هجری قمری در قریه «کسنزان» تابع ناحیه قره‌داغ در استان سلیمانیه عراق به دنیا آمد.[1]نیره السادات همزه عراقی، علی محمد موذنی، مقاله سلسله قادریه و شیخ عبدالقادر گیلانی، ص129. وی در طریقت، پیرو سلسله قادریه بود و خرقه را از دست دایی خویش «سید عبدالقادر قازان قایه» دریافت کرد. «عبدالکریم کسنزان» در سال 1317ق از دنیا رفت و در منطقه «کربچنه» شمال عراق دفن شد.

    بعد از عبدالکریم، قطبیت در میان فرزندان ذکور او به این ترتیب «عبدالقادر، حسین کسنزان، عبدالکریم کسنزان، محمد المحمد کسنزان ادامه یافت، و در زمان حاضر (1402ش) نیز قطب آن‌ها « نهرو کسنزان» می‌باشد.[2]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، مقدمه، ج‏1، ص8.

    کسنزانی‌ها همواره با رهبران قبایل کُرد ارتباط نزدیکی داشته و از حمایت و دفاع همه جانبه آن‌ها در امر سیاست و قدرت برخوردار بودند.

    در زمان قطبیت محمد المحمد کسنزان (م1399ش)، دامنه نفوذ و فعالیت فرقه از مناطق کردنشین عراق و ایران فراتر رفت و حتی برخی از شیعیان نیز جذب این فرقه سنی مذهب شدند، چه اینکه محمدالکسنزان، با تاسیس دانشگاه و مراکز و موسسات مختلف عرفانی و تبلیغات پرهیاهوی رسانه‌ای و نگارش کتاب‌های مختلف، به دنبال تکثرگرایی در میان پیروان و بالابردن جمعیت مریدان بود و در این زمینه فعالیت زیادی انجام می‌داد.[3]برخی از فعالیت‌ها و اقدامات مهم محمد کسنزان چنین است: تاسیس دانشگاه محمّد کسنزان که علاوه بر عرفان در آن … ادامه پاورقی

    اقطاب و مشایخ

    نهرو کسنزان (قطب کنونی)

    « نهرو کسنزان» ملقب به شمس الدین، به وصیت پدرش، در سال 1399ش قطبیت این فرقه را بر عهده گرفت. نامبرده شخصیتی جنجالی دارد و با ایجاد جنجال، سعی دارد خود و فرقه را در مرکز توجهات قرار دهد و از این طریق به دنبال چیره شدن بر رقبای خود در سایر شاخه‌های قادریه و حتی نقشبندی عراق نیز می‌باشد.

    هنگام مرگ پدرش (محمد الکسنزان)، نهرو پیامی منتشر کرد و از مریدان طریقت خواست که در مراسم خاکسپاری پدرش شرکت کنند. در آن زمان به دلیل همەگیری کرونا، اقلیم کردستان عراق مرزهای خود با ایران را بسته بود. اما صدها نفر از پیروان این طریقت از مناطق کردنشین ایران به سمت مرز باشماق حرکت کردند و بدون توجه به محدودیت‌های کرونایی، با در دست داشتن شمشیر و قمه از مرز عبور کردند و خود را به سلیمانیه عراق رساندند. چند روز بعد، با بیعت مریدان، پسر به جای پدر نشست و این نقطه آغازی برای توجه رسانه‌ها به نهرو بود.

    نهرو از شیوخ ثروتمند و با نفوذ عراق است که نفوذ قابل توجهی در میان کُردتباران اهل سنت عراق و همچنین برخی از احزاب سنی مذهب مجلس عراق دارد و به گفته برخی، خود را برای مقام ریاست جمهوری عراق نیز مهیا کرده است.

    برادرش «ملاس» در سال 2014م به عنوان وزیر تجارت و بازرگانی عراق منسوب شد اما خیلی زود با اتهام‌های مختلف مالی، برکنار شده و از کشور عراق متواری گردید.

    با تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن «دونالد ترامپ»، نظر دولت عراق نسبت به نهرو کسنزان نیز تغییر کرد، چراکه او موافق خروج «ترامپ» از توافق هسته‌ای ایران بوده و حامی رویکرد سرسختانه «جان بولتون» در تغییر نظام ایران است.

    نهرو رییس محفلی به نام «جمعیت اتحاد عراق» می‌باشد که در سال 1991م تاسییس شده است. «جمعیت اتحاد عراق» بعد از سال 2003م در تمامی انتخابات پارلمانی عراق شرکت نموده است و مراد تعدادی از نمایندگان پارلمان عراق می‌باشد که در ادوار مختلف از طرف این حزب، در پارلمان عراق حضور داشته‌اند.

    موضع گیری‌ها و سخنان نهرو، از او چهره‌ای غیر قابل پیش بینی، نامتوازن و مرموز ترسیم می‌کند. شخصیتی که روزی مطابق منافعش، از ترامپ و حمله به ایران حمایت کرده، روز دیگر شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1400ش را «واجب و وظیفه ملی» دانسته، حتی از مریدان و پیروانش می‌خواهد به ابراهیم رئیسی رای بدهند.

    چندی پیش روزنامه «واشنگتن پست» فاش ساخت که یک شیخ ثروتمند عراقی به نام «نهرو الکسنازان» با نگارش نامه‌ای به «جان بولتون» مشاورت امنیت ملی «ترامپ» رئیس جمهور آمریکا، تقاضای رسیدن به توافق متقابلی با دولت امریکا برای تضعیف «حکومت دینی ایران و پایان دادن به هژمونی آن در منطقه» شده است. او خواستار حمله نظامی ارتش امریکا علیه ایران برای – به زعم خود – پایان دادن به کار حکومت ایران شده است. «واشنگتن پست» می‌نویسد او دو نسخه از این نامه را برای «جان بولتون» و همچنین «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه آمریکا ارسال کرده است. طبق این گزارش، نهرو از دولت «ترامپ» خواسته بود که موضع سرسختانه‌ای در قبال ایران اتخاذ کند.

    او همچنین تابستان سال 1397ش هزاران دلار در هتلِ «ترامپ» خرج کرده و 26 روز در آنجا اقامت داشته است. این روزنامه در ادامه نوشته است:

    «(نهرو) کسنازان رهبر یک فرقه مسلمان صوفی در عراق است. او دیگر در عراق اقامت ندارد چرا که گفته می‌شود پیش از حمله آمریکا علیه عراق در سال 2003م، عامل اطلاعاتی سیا و گزارش (کننده) و خبردهنده به نهادهای امنیتی امریکا بوده است و در این‌باره پرونده حقوقی‌ای علیه او باز شده است. او اکنون در قصری در امّان پایتخت اردن زندگی می‌کند. او خود را نامزدی خوب برای ریاست جمهوری عراق می‌داند و می‌گوید می‌خواهد با دولت ترامپ همکاری و معامله کند.»[4]https://hawzahnews.com/x6d5H؛ https://fa.shafaqna.com/?p=761715

    این گزارش البته به سرعت از جانب «جمعیت وحدت عراق» تکذیب گردیده و روزنامه واشنگتن پست متهم به دروغ پراکنی و شایعه سازی شد.

    همچنین «تلویزیون رووداو» (منتسب به نچیروان بارزانی) در گزارشی مدعی شده کە نهرو روابط نزدیکی با «سازمان سیا» داشته و در سال ٢٠٠٣م از همکاران آمریکا بوده است.[5]https://p.dw.com/p/43wvd

    نهرو که در انتخابات سال 1400ش ریاست جمهوری ایران از ابراهیم رئیسی حمایت کرده و از پیروانش خواست به او رای دهند، مورد حیرت، بحث و تبادل نظر رسانه‌های داخلی و خارجی قرار گرفته است.[6]خبرنگار BBC در این باره می‌نویسد: نهرو کسنزانی پیر طریقت قادری شرکت در انتخابات را برای همه درویشان قادری در … ادامه پاورقی

    انشعاب‌ها

    چهارشاخه شناخته شده از قادریه کسنزانی عبارت است از: شاخه محمد کسنزان، شاخه صادقی، شاخه حسین و شاخه حسینی، که در میان انشعاب‌های مذکور، شاخه محمد کسنزان پرجمعیت‌تر است.

    وجه تسمیه

    کسنزان واژه‌ای کردی است مرکب از «کَس» و «نزان» به معنای «کسی» «نمی‌داند». کسنزان لقب جد اعلای محمد الکسنزان بود. نقل است که وی چند سال به کوه می‌زند و هر وقت کسی از او سراغی می‌گرفته، می‌گفته‌اند: کس نزانی (که‌س نازانی) یعنی کسی نمی‌داند.

    نماد

    علامت ظاهری این دراویش، موی بلند سر است و شعارشان «یاهو یاکسنزان» است. نماد فرقه نیز، پرنده‌ای است که زیر گبند سبز رنگ حضرت رسول صلی الله علیه وآله قرار دارد و بال‌های خود را باز کرده است. این فرقه پرچم مخصوص سبز رنگی دارد که نماد و آرم کسنزانیه تلقی می‌شود.

    وضعیت فعلی

    سلوک دراویش کسنزانی مبتنی بر رقص و ذکر و جذبه است. آن‌ها به خودنمایی و تبلیغ فرقه شهره هستند و تلاش زیادی دارند که به خود، هویت اجتماعی بخشیده و پیروان‌شان را از سایرین متمایز نشان دهند. به همین دلیل، معمولا موهای سر را بلند می‌کنند و این یکی از نشانه‌های دراویش کسنزان شده است.[7]مشایخ این فرقه درباره بلند کردن موی سر به فوائد ذیل اشاره کرده‌اند: تبعیت کامل از حضرت رسول اعظم سیدنا محمد … ادامه پاورقی

    البته در دوران قطبیت نهرو کسنزان، اعمال منزجر کننده‌ای مثل فرو کردن سیخ در بدن و اظهار خوارق عادات، به شدت محدود شده است و مشایخ و خلفای فرقه سعی در ترمیم و اصلاح چهره کسزانی‌ها دارند.

    آثار

    این فرقه دارای کتاب‌ها و جزوات متعددی است و مجله‌ای به نام «الکسنزان» نیز منتشر می‌کند.

    کتاب «موسوعه الکسنزان فیما اصطلح علیه أهل التصوف و العرفان»‏ تالیف محمد کسنزان در 24 جلد، از جمله آثار مهم این فرقه است.

    مراکز فعالیت

    مرکز اصلی فعالیت فرقه و تمرکز جمعیتی آن‌ها در دو شهر سلیمانیه عراق و سنندج ایران است اما در شهرهای دیگر ایران و عراق نیز فعالیت و خانقاه (تکیه) دارند از جمله در تهران، گیلان، کردستان، اصفهان، خراسان، مازندران، خوزستان. همچنین در سال‌های اخیر، در جمهوری‌های قفقاز و هند و پاکستان و ایالات متحده آمریکا و بعضی از کشور‌های اروپایی نیز پیروان محدودی پیدا کرده‌اند.

    خانقاه زنانه

    در سال 1400ش در شهر سنندج «خانقاه زنانه» فرقه به طور رسمی افتتاح شد. پخش فیلمی از این مراسم در شبکه‌های اجتماعی موجب دامن‌زدن به بحث‌هایی شده است. در این فیلم ده‌ها زن دیده می‌شوند که لباس‌های پوشیده سبز و سفید به تن دارند و در خیابانی مقابل خانقاه، « ذکر جلی» می‌گویند.

    بنیاد جهانی ایمان‌جویی

    کسنزانیه در هر شهر و منطقه‌ای خلیفه‌ای دارد. یکی از خلفای آن‌ها در تهران «حمیدرضا انصاری» است. نامبرده در سال 1388ش بنیادی با نام «بنیاد جهانی ایمان جویی» پایه‌گذاری کرد. این بنیاد با ادعای درمان افسردگی‌های حاد، ترک اعتیاد، رساندن انسان به عشق الهی، تقویت معنویت در انسان، وصول به آرامش و شادی برای کودکان و بزرگسالان و… به صورت رایگان در تهران شروع به کار کرده و بعد از گذشت زمان اندکی پیشرفت چشم‌گیری به دست آورد. دلایل پیشرفت این بنیاد را می‌توان در امور ذیل عنوان کرد:

    1. تبلیغات رسانه ای (حتی در صدا و سیمای ملی)
    2. تشکیل محافل و جلسات منظم دوره‌ای (در پوشش‌های غیر فرقه‌ای)
    3. حمایت برخی از نهادهای رسمی تبلیغی و دولتی کشور از آن‌ها
    4. ادعای درمانگری ناهنجاری‌های روحی
    5. برگزاری کلاس‌ها به صورت رایگان
    6. استفاده از ادبیات درون مذهبی و کاربرد واژگان مقدس شیعی

    این کلاس‌ها به صورت رایگان در سطح مراکز خیریه و موسسات تحت حمایت بهزیستی و کمپ‌های ترک اعتیاد و مراکز بازپروری تشکیل و با استقبال نسبتا زیادی مواجه می‌گردد و از همین رو، غفلت مسئولان ذی ربط در مقابله با این جریان‌های نوظهور می‌تواند فاجعه‌بار باشد.

    کتاب «19 پله الهی به سوی آرامش» جزوه آموزشی عملی کلاس‌های این بنیاد است که در 19 جلسه یک ساعته، با هدف رساندن انسان به معنویت و یقین و ایمان و آرامش برگزار می‌گردد. البته اخیرا کلاس‌های «سی قدمی» را حتی برای کودکان و نوجوانان نیز دایر می‌کنند. در این کلاس‌ها از اذکاری مانند صلوات و توسل به اهل بیت علیهم السلام استفاده بسیاری می‌شود.

    این بنیاد که تعالیم و آموزه‌های تصوف را تحت پوشش معنویت، عرفان و آرامش ارائه می‌دهد، با حرکت خزنده خود توانسته است حمایت و مجوز نهاد‌های مهمی همچون سازمان تبلیغات اسلامی را به دست آورد و با جذب برخی از خواص در استان‌های مختلف، دوره‌های آموزشی دایر کرده و در مسیر اهداف خود به جذب مرید اقدام نماید.

    البته «حمیدرضا انصاری» چندی قبل موضع گیری‌هایی نسبت به قطب پیشین طریقت قادریه (محمد کسنزانی) داشته است و زمزمه‌های ادعای رهبری انصاری و انکار قطب کنونی فرقه یعنی نهرو کسنزان نیز به گوش می‌رسد. خلفای قادریه و قطب این فرقه معتقدند آموزه‌های انصاری با تعالیم طریقت کسنزانی در تضاد است. این اختلافات تا اندازه‌ای بالا گرفته است که حتی انصاری از رفتن دراویش به کردستان و دیدار با سران کسنزانیه جلوگیری می‌کند.

    سلسله

    کسنزانی‌ها فرقه خود را به امیرالمومنین علی علیه السلام می‌رسانند و مدعی‌اند تمام علوم روحانی و باطنی و معنوی رسول خدا صلی الله علیه وآله، به آن حضرت منتقل شده و از طریق ایشان نیز یداً بید و سینه به سینه، به دست اقطاب کسنزانی رسیده است.[8]«إن هذه المنزله العظیمه التی ورثها الإمام علی کرّم اللَّه وجهه من أستاذه صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم قد … ادامه پاورقی

    این فرقه، سلسله اقطاب خود را از دو طریق (جناح) به معروف کرخی می‌رسانند:

    1- جناح ذهبی: «امیر المومنین علی علیه السلام، امام حسین، امام زین العابدین، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق، امام موسی کاظم و امام علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) و معروف کرخی الی آخر».[9]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، مقدمه، ج‏1، ص13.

    2- جناح دوم: «امیرالمومنین (علیه السلام)، حسن بصری، حبیب عجمی، داوود طائی، معروف کرخی، سری سقطی، جنید بغدادی، ابوبکر شبلی، عبدالواحد یمانی، ابوفرج طرسوسی، علی هکاری، ابوسعید مخزومی، عبدالقادر گیلانی، عبدالرزاق، داوود ثانی، محمّد غریب الله، عبدالفتاح سیاح، محمّد قاسم، محمّد صادق، حسین بصرایی، احمد احسایی، اسماعیل ولیانی، محی الدین کرکوک، عبد الصمد گله زرده، حسین قازان قایه، عبدالقادر قازان قایه، عبدالکریم شاه کسنزان، عبدالقادر کسنزان، حسین کسنزانی، عبدالکریم کسنزان و محمد کسنزان و نهرو کسنزان (شیخ کنونی شاخه محمد کسنزانیه)»[10]الکسنزانی، محمد، تصوف، ص۴۲۱.

    روش‌های جذب

    کرامت و خوارق عادات

    مهم‌ترین شیوه جذب مردم در طریقت قادریه کسنزانیه، انجام اعمال عجیب و خارق العاده است که آن را « کرامت»[11]درباره انواع کرامت، از یافعی نقل کرده‌اند: «قد تکون للأولیاء أنواع من الکرامات کسماع الهواتف من الهواء، … ادامه پاورقی یا عملیات «تیغ بازی» نیز می‌نامند.

    محمد الکسنزان در تعریف خارق العاده می‌گوید: «فعلی از افعال خدا که بر خلاف عادت مستمره در خلق است.»[12]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏7، ص70. و در اهمیت آن گفته است: «خوارق عادات کسنزانیه، ادامه همان معجزات رسول خدا صلی الله علیه وآله است و برای اثبات وجود خدا و هدایت گمراهان و منکرین از مسیر حق و ایمان و اثبات ظهور تجلی الهی است.»[13]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏7، ص73.

    مشایخ این فرقه سعی دارند خوارق عادات خود را نوعی کرامت و معجزه و البته متفاوت از سحر و جادو بدانند و به تفاوت‌هایی بین سحر و خوارق خود اشاره داشته‌اند.[14]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏7، ص75.

    اظهار خوارق در این فرقه اگرچه اندکی کم‌رنگ شده است اما همچنان جریان دارد و دارای انواع مختلفی مانند موارد ذیل است:

    1- فرو کردن وسایل تیز از قبیل سرنیزه و شمشیر ‌در قسمت‌هایی از بدن مانند گونه‌ها، زبان، سقف دهان، نرمه گوش، بازو، عضلات سینه، شکم و پشت.

    2- فرو کردن ‌خنجر در اطراف جمجمه و یا در استخوان جناغ و حتی کوبیدن آن با چکش.

    3- خوردن شیشه و بلعیدن ‌اشیایی از قبیل کاسه، ‌لامپ‌های الکتریکی و تیغ‌ آزایشگری.

    4- مقاومت در برابر آتش؛ مانند قرار دادن آتش برافروخته از وسیله‌ای در دهان، گذاشتن قطعه آهن گداخته‌ای با دست به دهان و فرو بردن آن و نگاه داشتن آن با دندان.

    5- مقاومت در برابر سموم مار و عقرب؛ یعنی دست خود را در برابر گزش مار و نیش عقرب قرار می‌دهند، ‌و یا زبان خود را مورد حملۀ نیش کژدم و مار نگاه می‌دارند، حتی در حالت خلسه، سر مار و دم عقرب را در دهان گذاشته و فرو می‌برند.

    6-‌ مقاومت در برابر برق گرفتگی؛ بدن خود را در برابر جریانات الکتریکی قرار می‌دهند تا بدن نیز هادی الکتریسیته شده و با روشن کردن لامپ‌ها، دوام و جریان برق را به اثبات می‌رسانند.[15]محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص319.

    7- سر بریدن؛ مشهور است که برخی مریدان در مراسم سماع، نزد شیخ، سر خود را می‌برند. البته بدیهی است که بریدن سر، حُقه‌ای بیش نیست. کاردی که در دست مرید است و به گلوی خود می‌کشد، در واقع پوست جلو گلو و روی حنجره را می‌برد که با شاهرگ اصلی فاصله زیادی دارد اما جاری شدن خون زیاد، این توهم را ایجاد می‌کند که سر دارد از تن جدا می‌شود، در حالی که فقط زخمی سطحی ایجاد شده است.

    اعمال خیر و انسان دوستانه

    یکی دیگر از روش‌های کهن و البته تاثیرگذار صوفیه برای جذب مردم، انجام اعمال انسان‌دوستانه و خیر و نیک مثل ساختن خانه، درمانگاه، مدرسه و غیره برای مردم و نیازمندان است. مشایخ قادریه کسنزانی نیز که از ثروت خوبی برخوردار هستند در انجام این اعمال، نسبت به سایر فرق صوفیه پیشی گرفته‌اند.

    سعی در جذب شیعیان

    فرقه قادریه کسنزانیه اصالتا متعلق به کردتباران اهل سنت است، اما یکی از مخاطرات این فرقه در دوران کنونی، تلاش فراوان برای جذب شیعیان به مرام خود می‌باشد. این مهم در پوشش عناوین مختلف و فریبنده‌ای مانند «وحدت ملل و مردمان مسلمان، معنویت جویی و رسیدن به خدا و حقیقت دین» پی گرفته می‌شود. گفته می‌شود نخستین مرتبه « علی اشرف صادقی» از مشایخ قادری کردستان که در تهران مغازه زرگری داشت، در دهه 60 هجری شمسی به تبلیغ این فرقه در میان شیعیان پرداخت. او در خانه خود مجالس ذکر و سماع به راه‌انداخت و بسیاری از جوانان شیعه تهرانی را جذب قادریه کرد. پوشیدن لباس سبز و بلند کردن مو و دف و سماع برای این جوانان جذابیت داشت.

    امروزه نیز برپایی مجالس عزاداری در مناطق شیعه نشین و همچنین راه‌انداختن موکب‌هایی در مسیر زائران کربلا (مسیر پیاده روی نجف-کربلا) یکی از راهکار‌های مهم دراویش این فرقه برای جلب توجه و جذب شیعیان به حساب می‌آید.

    اهم باورها و آموزه‌ها

    خداشناسی

    دراویش کسنزانی کمتر به مباحث عرفان نظری می‌پردازند و لذا ارائه، تبیین و تقریر دقیق مبانی و اصول توحیدی آن‌ها دشوار است. با این حال، محمد الکسنزان در کتاب « موسوعه الکسنزان» به تفصیل، بحث وحدت وجود را مطرح کرده و سعی می‌کند تقریری از آن ارائه دهد که به وحدت شهود نزدیک باشد.

    فناء فی الله

    کسزانی‌ها بالاترین مقامی که صوفی می‌تواند در سیر و سلوک بدان دست پیدا می‌کند را «فناء فی الله و بقاء بالله» می‌دانند. درویش کسنزانی در مقام فناء فی الله، مدعی الوهیت و ربوبیت می‌شود و خود را متحد با خدای عالم می‌پندارد: «لیس المراد بفناء العبد، فی الله فناء ذاته فی الله… بل المراد فناء الجهه البشریه التی له فی جهه ربوبیه الحق.»[16]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏17، ص542.

    ادعای الوهیت

    کلمه توحید در اسلام جمله «لا اله الا الله» است اما دراویش کسنزانی توحید عرفانی و سر التوحید را «لا اله الا انا» می‌دانند.[17]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏21، ص270. یعنی «هیچ خدایی غیر از من نیست». این عبارت، کفری صریح و بیّن است.

    «محمد کسنزانی» در کتاب خود نقل می‌کند:

    « صوفیه، توحید را سه مرتبه می‌دانند: مرتبه اول) لا إله إلا هو. مرتبه دوم) لا إله إلا أنت. مرتبه سوم) لا إله إلا أنا. در این مرتبه، متکلم خداست که به کلام ازلی چنین می‌گوید. کسانی که به کمال برسند، توحید آن‌ها ندای «لا إله إلا أنا» است زیرا اینجا مقام فناء کلی است که هیچ چیزی از انسان صادر نمی‌شود و هرچه صادر می‌شود از خداست.»[18]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏21، ص276.

    ولایت و قطبیت

    پایه و اساس این فرقه مبتنی بر نظریه ولایت نوعیه[19]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏22، ص284. و قطبیت[20]قطب الأقطاب: هو من یکون من الأولیاء المرشدین الکاملین فی السلوک والجذبه، ومن یکون مفتاح توحیده الذاتی الإسم … ادامه پاورقی است.[21]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏18، ص220. قطب، نماینده قرآن کریم و نماینده شریعت و طریقت است و معنی و مفهوم و مصداق خلافه الله تعالی در زمین است. او نقش شریعت و طریقت را در توجیه و سیر دادن مریدان به سوی الله تعالی ایفا می‌کند.

    مرید وظیفه دارد با قطب بیعت کرده و سرسپرده او شود و هردستور و آموزه‌ای که دارد انجام دهد. قطب، خلیفه و جانشین خدا و رسول خدا است و عبارت مشهوری که در لسان مشایخ کسنزانی تکرار می‌شود چنین است: «الشیخ فی قومه کالنبی فی أمته» یا «الشیخ بین مریدیه کالنبی فی أمته»[22]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏12، ص373. در تفسیر آن نیز گفته‌اند قطب صوفی، در جمیع امور و مقامات مانند پیامبر است مگر در نبوت. او نائب و وکیل رسول الله است و وکیل مثل موکل است و صاحب ولایت می‌باشد.[23]إن هذه الکلمه تعنی أن الشیخ مثل النبی صلی الله تعالی علیه و سلم فی کل شی‏ء إلا النبوه، لأنه نائبه ووکیله … ادامه پاورقی

    تبعیت از قطب

    دراویش کسنزانی با استناد به ماجرای خضر و موسی،[24]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص12. تاکید بسیاری بر موضوع تبعیت تام از قطب یا همان اتّباع از شیخ دارند. گفته‌اند: «اتّباع، یعنی تسلیم کامل خدا بودن در برابر (تسلیم شدن به) اولوا الامر که همان مشایخ کاملین هستند به طوری که مرید، در تمام امور، هیچ نوع اعتراضی به مشایخ نداشته باشند.»[25]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص13.

    خلیفه

    در هر کدام از فرق صوفیه، قطب نائبان و وکلای خود را در شهرهای مختلف گماشته و پیروانش را از مجرای او اداره کرده و تعالیم خود را به همت و تلاش آن‌ها در مناطق تحت نفوذ، نشر می‌دهد. این معتمدین، در فرقه قادریه کسنزانی، به عنوان « خلیفه» شناخته می‌شوند و به نوعی سرپرستی دراویش زیرمجموعه خود را بر عهده دارند. طریقه کسنزانیه، بر خلاف سایر سلاسل صوفیه، در مدت کوتاهی پیروان خود را به درجه «خلیفه» رسانده و وظائفی را بر دوش آن‌ها می‌گذارد، به همین دلیل، طریقه کسنزانی خلفای زیادی را در اقصی نقاط ایران و عراق دارد. این هویت بخشی به افراد، سبب ثبات قدم آن‌ها در فرقه و انگیزه بیشتر می‌گردد.

    تشرف به سلسله

    کلید ورود به این فرقه،[26]در غالب فرقه‌های صوفیه، از مرید بیعت اخذ می‌شود. همان بیعت[27]بیعت در نزد کسنزانی‌ها به حدی مهم است که آن را مهم‌ترین رکن سلوک دانسته‌اند: «تعدّ البیعه الخاصه عند أهل … ادامه پاورقی با قطب است که آداب و رسوم خاصی دارد و به تفصیل در آثار آن‌ها منعکس شده است.[28]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏3، ص4415.

    در این طریقت برای اخذ بیعت از مرید، از روشی به نام «لمس روحی» (اللمسه الروحیه)[29]لمس روحی نامیدند زیرا لمس کردن دست شیخ، به مثابه لمس کردن دست رسول خدا است: «وضع المرید الجدید لیده فی ید … ادامه پاورقی استفاده می‌شود که اشاره به «تلقین زبانی» و دست دادن با خلیفه دارد که منجر به انتقال علوم باطنی و روحانی از رسول خدا به مرید می‌شود چراکه کسنزانی‌ها معتقدند همان گونه که رسول خدا از مسلمانان برای ورود به اسلام بیعت اخذ می‌کرد، ما صوفیان نیز باید همین عمل را انجام داده و از دراویش، بیعت بگیریم.[30]«إن انتقال العلوم الروحیه کان بواسطه اللمسه الروحیه… ومن خلال هذه المصافحه أو اللمسه الروحیه انتقلت … ادامه پاورقی  بدین صورت که مرید رو به روی پیر زانو زده و دست خود را در دست راست وی قرار می‌دهد و چشمان خویش را بسته و متن تلقین را پس از پیر تکرار می‌کند. پس از بیعت با پیر، مرید باید به حق مشایخ این فرقه، از گناهان کبیره و صغیره خود توبه نماید و سپس با جاری ساختن نام رهبران طریقت قادریه، آنان را شاهدی بر توبه خود قرار داده و به ولایت و قطبیت هریک، از جمله قطب حاضر شهادت دهد. بیعت دست به دست برای ورود به این سلسله ضروری است.[31]طبق جناح ذهبی، استغفار خاص و توبه و بیعت باید با تکرار عبارات ذیل بوده و در نهایت، مرشد عبارت «قبلت» را گفته و … ادامه پاورقی

    درباره تعریف تلقین گفته‌اند: تلقین، وسیله انتساب مرید به طریقت است و سه مرحله دارد: 1) تلقین عهد؛ 2) تلقین ذکر؛ 3) تلقین خلوت؛

    بعد از این مراتب، عضویت مرید در این فرقه تمام می‌شود.[32]التلقین: هو وسیله انتساب المرید إلی الطریقه، وهی تشمل ثلاث مراحل: [تلقین‏] العهد، و [تلقین‏] الذکر، ثم … ادامه پاورقی

    ذکر و فکر

    « ذکر» و « فکر» پایه اصلی سلوک در این طریقت صوفیانه محسوب می‌شود.

    «فکر» به معنای «حفظ صوره الشیخ فی الخیال»‏ است.[33]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏9، ص78. مریدانِ طریقت کسنزانیه موظف‌اند که در هنگام عبادت خدای متعال، برای دور کردن ذهن و قلب از خطورات نفسانی، به شیخ خود که فانی فی الله شده است، بیندیشند و صورت او را در ذهن مجسم کنند تا جایی که او را حاضر و ناظر ببینند[34]«هی عباره عن کثره مراعاه صوره الشیخ فی البال والاستمداد من روحانیته المبارکه الفانیه فی الله تعالی، فیتم … ادامه پاورقی. این عمل «درب شهر علم الهی» نامیده شده و معتقدند هیچ کس جز آن کسی که این رابطه را انجام می‌دهد از آن اطلاعی نمی‌یابد و سرّی است ما بین شیخ و پیر.[35]محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص199. دراویش کسنزانی «فکر» را عامل انتساب روحانی مرید به مراد می‌دانند: «لا تغیب صوره الشیخ المتبوع عن قلب التابع ولو للحظه فیحصل الانتساب الروحی.‏»[36]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص12.

    مشایخ این فرقه، ذکر جهری را بر ذکر قلبی ترجیح می‌دهند[37]«إن تأثیر الجهر علی النفس کضرب المطرقه الشدید علی الحدید الأعوج، وتأثیر الذکر الخفی کضرب الحدید بقطعه خشب … ادامه پاورقی و در عمل نیز بیشتر ذکر جهری را به صورت دسته جمعی[38]«یؤکد مشایخ الطریقه الکسن- زانیه علی أهمیه الذکر الجماعی، وأفضلیته علی الذکر المنفرد» [الکسنزان، محمد، … ادامه پاورقی به جا می‌آورند.[39]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص296. اما درباره ذکر و اهمیت تلقین آن از صاحب اجازه، گفته‌اند «هر ذکر و دعا و وردی اگر بدون اجازه شفاهی شیخ عارف بالله خوانده شود، هیچ نفعی برای مرید ندارد بلکه صاحبش را به ضرر می‌کشاند. پس واجب است که فقط به اذکار تلقین شده اکتفا شود که اگر چنین نشود، مرید (از طریقت) طرد خواهد شد.»[40]«إن کل ورد أو ذکر أو دعاء بدون إجازه الشیخ العارف بالله الکامل مشافههً، لا نفع فیها للمرید، وتؤدی بصاحبها إلی … ادامه پاورقی

    مریدان باید از اذان مغرب روز دوشنبه تا اذان مغرب روز سه‌شنبه و از اذان مغرب روز پنج‌شنبه تا اذان مغرب جمعه، «ذکر صلوات وصفی» یعنی «اللهم صل علی محمد الوصف و الوحی و الرساله و الحکمه و علی آله و صحبه و سلم تسلیما» را بر زبان جاری کنند و باید بعد از نماز، سه مرتبه بگویند: «الله حاضری، الله ناظری، الله شاهد علیّ، الله معی، الله معینی و هو بکل شی محیط». همچنین مستحب است که روز دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه بگیرند.[41]محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص295.

    برخی اوراد و اذکار

    این فرقه اوراد و اذکار مختلفی را برای اوقات مختلف روز به مرید تلقین می‌کنند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، «وِرد عصر» است.

    «محمد الکسنزان» می‌گوید: «ذکر عصر یکی از اوراد با برکت و با کرامت و با عظمت است، هدیه‌ای از حضرت رسول اعظم به سرورمان گیلانی و از سرورمان گیلانی به واسطه سلسله طریقت، به سلطان حسین است تا الان، این امور، همه امور روحی هستند و ما مجاز به انجام آن هستیم. ذکر عصر که به آن «ذکر جلوس» نیز گفته می‌شود، ما تعدادش را 66 مرتبه قرار دادیم به خاطر عدد اسم الله، به خاطر قدرت عددی اسم الله (66)، پس هنگامی که پروردگارتان را ذکر می‌کنید، صدایتان را بلند کنید. خلیفه نمی‌تواند از عدد ورد عصر کم کند یا به آن بیفزاید، خلیفه، مربی و معلم است، از شیخ می‌گیرد و به تو می‌آموزد، کم کردن و اضافه کردن [به واسطه خلیفه] در طریقت ما وجود ندارد، پس ای مرید، هشیار باش. در ورد عصر، مراقبه خواسته شده است، بر مرید لازم است که قلب خود را به قلب شیخ ربط دهد، از شیخ به شیخ تا حضرت رسول اعظم، چشمانش را ببندد و صدایش را بلند کند و حرکت صحیح ذکر را انجام دهد و با ایمان و عقیده، ذکر عصر را آغاز کند (یا الله یا حی یا قیوم).»[نیازمند منبع]

    شریعت و طریقت

    به طور کلی دراویش فرق قادریه، اهتمام کمتری به رعایت آداب و رسوم شریعت دارند. به همین جهت فقهای دینی و ماموستاهای کمتری در این فرقه وجود دارند و حتی بزرگان آن‌ها فاقد برجستگی‌های علمی هستند. بر خلاف نقشبندیه، که اتّباع شریعت را امری مهم می‌پندارند و شیوخ دینی زیادی نیز دارند.

    امروزه فرقه قادریه کسنزانی، سعی دارد تمام مذاهب و شرایع مختلف را جذب طریقت خود کند، به همین جهت، اگرچه در کتب خود، رعایت شریعت را برای رسیدن به مقامات عالیه شرط می‌دانند، اما دست کم می‌توان گفت نسبت به شریعت خاصی تاکید و اهتمام ندارند.

    این دراویش همچنین به آموزه «شریعت،[42]«هی أوامر ونواهٍ. أو القوانین والأنظمه المنزله علی حضره الرسول صلی الله تعالی علیه و سلم… إذا صار عندک نقص … ادامه پاورقی طریقت و حقیقت» باور داشته و بر همین اساس، عالی‌ترین درجه سلوک را در وصول به حق و فناء متصور هستند.

    ریاضت

    اقطاب کسنزانی به ریاضت روحی تاکید دارند: «تدریبات لتقویه الروح» یعنی تمارینی که روح را تقویت می‌کند.[43]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏10، ص211. خلفای این فرقه دستورات ذکر و فکر و ریاضتی به مرید می‌دهند تا به تقویت روح و قدرت بر مکاشفه و خوارق دست یابند.

    در تعریف اصطلاحی ریاضت گفته‌اند: «سلوک خاصی است که شیوخ بر پیروان خود تحمیل می‌کنند و نوعی رام کردن روانی است که هدفش روشن ساختن دل پیروان (شهود) و طهارت قلوب و تعالی آنان است که یکی از امور روحانی و از ارکان جهاد اکبر است.»[44]«نقول: الریاضه: هی سلوک خاص یفرضه المشایخ علی مریدی طرائقهم خاصه، وهی نوع من الترویض النفسی، یهدف إلی تنویر … ادامه پاورقی

    ریاضت‌های کسنزانی مبتنی بر سه رکن است: ترک غذا، ترک خواب و مراقبه و عبادات.[45]أصول الریاضه فی طریقتنا: إن المتأمل لمنهج الریاضه فی طریقتنا یجد أنها قامت علی الأصول التالیه: 1. تخفیف … ادامه پاورقی در این فرقه معمولا به مریدان یک چله ریاضتی به شرح ذیل داده می‌شود:

    1. مرید از خوردن تمام فرآورده‌های حیوانی و مشتقات آن‌ها در طول دوره ریاضت خودداری کند.
    2. مصرف نان را به تدریج کاهش دهید، زیرا خاصیت و تأثیر گوشت را در روح و هوس دارد.
    3. سخن از دنیا و مادیات را کم کند و به ذکر بپردازد.
    4. یافتن غذای حلال و پرهیز از آنچه در آن شبهه است، هر چند اندک باشد.
    5. کمتر آب بنوشید، به خصوص آب سرد، زیرا باعث سهل‌انگاری یا خواب می‌شود.

    برای سهولت در کار سالک، مدت سلوک، به 4 مرحله تقسیم شده و برای هر مرحله، 10 روز به شرح ذیل در نظر گرفته می‌شود:

    ده روز اول: مرید یک قرص نان در روز همراه با کمی میوه، سبزی و چای دارد.

    ده روز دوم: برای مرید روزانه نصف قرص نان با کمی میوه و چای.

    ده روز سوم: مرید روزانه یک ربع نان با کمی میوه و سبزی و چای میل می‌کند.

    ده روز چهارم: هفت روز اول: روزی سه خرما بدون نان دارد. سه روز آخر: فقط آب و چای کافی است.[46]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏10، ص217.

    سَماع

    « سماع» رکن اساسی این طریقت است[47]«حلقه الذکر: هو مصطلح یراد به اجتماع الدراویش- قیاماً أو قعوداً فی حلقات دائریه لأداء الأذکار والأوراد الخاصه … ادامه پاورقی که در تعریف آن از عبدالقادر گیلانى نقل کرده‌اند: «هو مکاشفه الأسرار إلی مشاهده المحبوب»‏.[48]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏11، ص316.

    کسنزانیه، مجالس سماع یا حلقات ذکر که به وجد و جذبه می‌انجامد را راه رسیدن به فناء فی الشیخ و فناء فی الله می‌دانند.[49]«أرائک التوحید عندنا هی حلقات الذکر والمدائح الصوفیه التی تتکی‏ء علیها قلوب المریدین لتتوحد روحیاً مع روح … ادامه پاورقی

    مجالس سماع کسنزانی، به صورت دسته جمعی و با ضرب تند دف[50]«فی اصطلاح الکسنزان‏: نقول: الُّدف: هو أحد وسائل الطریقه الباعثه علی هیجان الوجد، الجاذب إلی بقاء الذاکر فی … ادامه پاورقی و طبل انجام می‌شود به طوری که این مهم را از شعائر خود می‌دانند: «إن ضرب الدف والطبل عندنا هو من شعائر الطریقه.»[51]الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص112.

    دراویش طی مراسم، موهای بلند خود را باز کرده و با ضرب آهنگ دف، خم و راست گشته و موهای خود را بالا و پایین می‌کنند. این حرکات شدید سر به حدی ادامه پیدا می‌کند که درویش، به حالتی از غشوه و بی‌خودی می‌رسد. دراویش کسنزانی معترف هستند که پرداختن به سَماع، برای رسیدن به «حال جذبه عرفانی» است[52]نقول: یأتی الحال للمرید عند الذکر أو عند السماع أو عند التأمل أو التفکر. [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج6، … ادامه پاورقی و فقط در این صورت است که بر انجام خوارق عادات مثل فرو کردن سیخ در بدن وغیره قادر خواهند بود.[53]«قد یکتسب الحال بنوع تعمل کحضور حلق الذکر، واستعمال السماع، وقد یطلب اکتسابه بخرق عوائد النفس حین یعتریها … ادامه پاورقی

    کسنزانیه، استماع دف در مجالس سماع را موجب گشایش قلبی و فتوحات ربانی دانسته[54]«آثاراً قویه ومحموده فی القلب‏» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص108]. و فوائد متعددی برای آن نقل کرده‌اند.[55]کوبیدن این سازها بیانگر اعلان ورود به باغ‌های بهشت (حلقه‌های ذکر) است. دل‌ها را به بهشت جذب می‌کند. چشم و گوش … ادامه پاورقی

    نگارخانه

    تصویر شیخ محمد کسنزان قطب پیشین طریقت کسنزانیه

    تصویر شیخ محمد کسنزان قطب پیشین طریقت کسنزانیه

    شیخ محمد کسنزان

    شیخ محمد کسنزان

    تصویری که از محمد کسنزان در زمان خلوت در غار گرفته شده است.

    تصویری که از محمد کسنزان در زمان خلوت در غار گرفته شده است. رسم است که دراویش در دوره خلوت و ریاضت، نباید احدی را ملاقات کنند و ترک خواب و ترک حیوانی و روزه، از نظر جسمی آن‌ها را به شدت نحیف و لاغر می‌کند و دراز کشیدن روی سنگ سخت جسمشان را آزار می‌دهد، اما تصویر مذکور تمام این اصول صوفیانه را نقض کرده است! سوال اینجاست که اگر بنا بود درویش در غار ریاضت هم روی کرسی و لحاف و بالشت نرم و گرم خود استراحت کند و جمعی عکاس و فیلم بردار با خود ببرد و آنقدر تناول کند که حجیم‌تر شود، دیگر چه ریاضت شاقه‌ای را تحمل کرده است؟

    مقبره عبدالکریم کسنزان (موسس فرقه) در کربنچه واقع در شمال عراق

    مقبره عبدالکریم کسنزان (موسس فرقه) در کربنچه واقع در شمال عراق

    سلطان حسین کسنزان جانشین عبدالکریم کسنزان (1882-1938)

    سلطان حسین کسنزان جانشین عبدالکریم کسنزان (1882-1938)

    شیخ عبدالکریم ثانی کسنزانی پدر شیخ محمد (1915-1978م)

    شیخ عبدالکریم ثانی کسنزانی پدر شیخ محمد (1915-1978م)

    شیخ عبدالکریم کسنزان در سال 1342 در سنندج

    شیخ عبدالکریم کسنزان در سال 1342 در سنندج

    خانقاه مریوان

    خانقاه مریوان

    خانقاه فلسطین

    خانقاه فلسطین

    منابع و مآخذ

    1. امیدوار، عبدالله و عیسی، سفرنامه برادران امیدوار، چاپ اول، تهران، منوچهری، 1363ش
    2. اندیشکده مرصاد، اطلس رهبران، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، تهران، 1395ش
    3. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، چاپ اول، بی‌نا، بی‌جا
    4. آریا، غلام علی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، نشر زوار، چاپ اول، تهران، 1365ش
    5. پطروشفسکی، پاولویچ، اسلام در ایران، نشر پیام، 1350ش
    6. تامر، عارف، معجم الفرق الاسلامیه، بیروت، دار المیسره، 1990م
    7. توکلی، محمد رئوف، تاریخ تصوف در کردستان، تهران، اشراقی، بی‌تا
    8. جامی‏، عبد الرحمن، نفحات الأنس‏، تصحیح ولیام ناسولیس، مطبعه لیسی،‏ کلکته‏، 1858م
    9. حاجیان پور، حمید، جایگاه اجتماعی طریقت قادریه از پیدایش تا پایان دوره صفویه، پژوهش نامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، بهار 1392، شماره 1
    10. حقیقت، عبدالرفیع، مکتب‌های عرفانی در دوران اسلامی، تهران، کومش، 1383ش
    11. خمینی، سید حسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، تهران، اطلاعات، 1389ش
    12. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره جدید، 1377ش
    13. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق
    14. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج4، ص305، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م
    15. زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران و دنبال جستجو در تصوف ایران، نشر امیرکبیر، 1365ش
    16. زرین‌کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ ش
    17. زکی بگ، محمد امین، تاریخ سلیمانیه و انحائها، السلیمانیه، مطبعه وزاره الثقافه، 2002م
    18. زکی، محمد امین، سلیمانیه، تاریخ سلیمانیه و انحائها، وزاره الثقافه، 2002م
    19. ژوزف کوک، مسلمانان آفریقا، ترجمه اسد الله علوی، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1373ش
    20. سلطانی، محمد علی، تاریخ تصوف در کرمانشاه، بی‌تا
    21. سیدین، علی، پشمینه پوشان فرهنگ سلسله‌های صوفیه، نشر نی، تهران، 1389ش
    22. شعرانی، عبدالوهاب، طبقات الکبری، نشر بیروت، نوبت سوم، 1393ش
    23. شوشتری، نورالله ‌بن شریف الدین، مجالس‌المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش
    24. شیروانی، زین العابدین، ریاض السیاحه، تصحیح حسین بدر الدین، انتشارات سعدی،‏ چاپ اول‏، تهران‏، 1361
    25. صادقی، سید علی اشرف، خورشید عرفان، پیر گیلان، تهران، منوچهری، 1380ش
    26. صلایی، شیخ عه‌بدول‌قادریه‌گه‌یلانی، ترجمه دارا رشید، سلیمانی، کتیبخانه سارا، چاپی یه‌کهم
    27. طبلاوی، محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، مصر، 1984م
    28. فرید، محمد صادق، مقاله بررسی کارکردهای دین ورزی صوفیانه زنان پیرو دو طریقت قادریه و نقشبندیه، پژوهش‌های انسان شناسی ایران، دوره 4، شماره 1، بهار و تابستان، 1393ش
    29. قنبری، صباح، بررسی مقایسه‌ای سیاست دولت ایران و عثمانی نسبت به طریقت قادریه، مطالعات تاریخ اسلام، پاییز 1395، شماره 30
    30. کاشفی، حسین بن علی، رشحات عین الحیات، تحقیق علی اصغر معینیان، تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، 1356ش
    31. کریمانیان سردشتی، نادر، تذکره عرفانی، بی‌تا
    32. کسنزانی، محمد، تصوف، ترجمه مدرس گرجی، سیف‌الله، سنندج، محمد صدیق کلاه چی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش
    33. الکسنزانی، محمد، موسوعه الکسنزان فیما اصطلح علیه أهل التصوف و العرفان‏، 24جلد، دار المحبه، دمشق‏، 1426ق‏
    34. گیلانی، عبدالقادر، الغنیهُ لِطالبی طریقُ الحق، ترجمه زاهد ویسی، سنندج، آراس، 1394ش
    35. گیلانی، عبدالقادر، سر الاسرار، ترجمه مسلم زمانی و کریم زمانی، تهران، نشر نی، 1385ش
    36. لطف الله بن ابی سعید، حالات و سخنان ابوسعید ابو الخیر، ناشر الیاس میرزا بوراغانسکی‏، سن پطرز بورگ، چاپ اول‏، 1899م‏
    37. محدث دهلوی، عبدالحق، اخبار الاخیار فی اسرار الابرار، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384ش
    38. محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، تهران، 1391ش
    39. مدرسی چهاردهی، نور الدین، سلسله‌های صوفیه در ایران، نشر نو، تهران، 1365ش
    40. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص247، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم، 1372ش
    41. معصوم علیشاه نائب الصدر شیرازی، محمد معصوم، طرائق الحقائق، تصحیح محمدجعفر محجوب، چاپ اول، 1339ش
    42. مولوی لاهوری، غلام سرور، خزینه الاصفیاء، 1383ش
    43. نیره السادات همزه عراقی، علی محمد موذنی، مقاله سلسله قادریه و شیخ عبدالقادر گیلانی، فصلنامه شبه قاره دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال نهم، شماره 31، تابستان 1396
    44. هجویری، علی‌ بن عثمان، کشف المحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران، ۱۳۸۳ش
    45. همایی‏، جلال الدین، مولوی نامه: مولوی چه می‌گوید؟، نشر هما، چاپ دهم‏، تهران‏، 1385
    46. هیسکت، مروین، گسترش اسلام در غرب آفریقا، ترجمه احمد سنایی و محمد تقی اکبری، مشهد، بنیان پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1369ش

    پاورقی ها

    پاورقی ها
    1نیره السادات همزه عراقی، علی محمد موذنی، مقاله سلسله قادریه و شیخ عبدالقادر گیلانی، ص129.
    2الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، مقدمه، ج‏1، ص8.
    3برخی از فعالیت‌ها و اقدامات مهم محمد کسنزان چنین است: تاسیس دانشگاه محمّد کسنزان که علاوه بر عرفان در آن اقتصاد، سیاست، قانون، زبان، علوم محاسبات و ریاضیات آموزش داده می‌شود. ایجاد تقویم اسلامی جدید برمبنای تولد پیامبر صلی الله تعالی علیه وآله وسلم، تأسیس مجلس مرکزی صوفیه در عراق، تأسیس پایگاه اینترنتی تصوف اسلامی، تأسیس پایگاه اینترنتی طریقت علیه قادریه کسنزانیه، تأسیس مرکز جهانی تصوف و مطالعات روحی.

    همچنین برخی از تالیفات منسوب به او چنین است: انوار رحمانیه در طریقت علیه قادریه کسنزانیه، انتشار کتاب جلاء الخاطر از سخن عبدالقادر گیلانی(قدّس الله سّره)، کتاب طریقت علیه قادریه کسنزانیه، دایره المعارف کسنزان در اصطلاحات تصوف و عرفان در 24 جلد، الروءی و الاحلام فی منظور الصوفی، خوارق الشفاء الصوفی والطب الحدیث، الکرامات فی طور الجدید، الکسنزان والانسان، التصوف… قانون السماء الاول، الدعاء مع العباده، اطاله الشعر فی الاسلام، السبحه فی الاسلام، الخلوه فی الاسلام، التکایا بیوت الله، المولد النبوی واهمیته فی عصر الحدیث، البیعت و المعاهده عند الصوفیه. مهمترین اثر مکتوب محمد کسنزان «دایره المعارف کسنزان» است که در مورد اهل تصوف و اصطلاحات تصوف می‌باشد که در 24 جلد نوشته شده است.

    4https://hawzahnews.com/x6d5H؛ https://fa.shafaqna.com/?p=761715
    5https://p.dw.com/p/43wvd
    6خبرنگار BBC در این باره می‌نویسد: نهرو کسنزانی پیر طریقت قادری شرکت در انتخابات را برای همه درویشان قادری در ایران واجب دینی و ملی اعلام کرده و آنان را به رأی دادن به ابراهیم رئیسی فراخوانده و گفته بود که رئیسی «از اهل بیت پیامبر است و می‌تواند به همه مردم ایران از هر رنگی که باشند خدمت کند».[https://ensafnews.com/?p=299275]
    7مشایخ این فرقه درباره بلند کردن موی سر به فوائد ذیل اشاره کرده‌اند: تبعیت کامل از حضرت رسول اعظم سیدنا محمد صلی الله تعالی علیه و آله و سلم، تبعیت از منهج اصیل عربی، مخالفت با یهودیان و مسیحیان.

    فوائد خاص در طریقت: یکی از فواید موی یلند برای مرید در دنیا این است که او را از گناه باز می‌دارد، زیرا هنگامی که او بخواهد عمل مخالف شریعت انجام دهد، موی خود را می‌بیند و خجالت می‌کشد و از کار ناپسند امتناع می‌ورزد. این مساله، یک فایده اخروی نیز بر فواید موی بلند می‌افزاید و آن عبارتست از نجات از عذابی که برای آن گناه در نظر گرفته شده است. بنابراین موی بلند هم فایده دنیوی دارد و هم فایده اخروی. واجب است بر مریدان که به نظافت مو و صاف کردن و پرورش مو به نحو احسن، اهمیت دهند، زیرا از حضرت رسول اعظم روایت شده است که مردی با موهای ژولیده دیدند و فرمودند: «آیا این مرد چیزی نیافته که با آن موهای خود را مرتب کند؟» و او را به تراشیدن مو امر نکردند بلکه به شستن و شانه کردن و روغن زدن به مو امر کردند. سپس آن مرد به موهای خود رسیدگی کرد و پس از آن بار دیگر رسول الله صلی الله تعالی علیه و آله و سلم او را دیدند و فرمودند:…

    8«إن هذه المنزله العظیمه التی ورثها الإمام علی کرّم اللَّه وجهه من أستاذه صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم قد ورثها من بعده أولاده وأحفاده آل بیت النبوه الأبرار، فکانوا بهذا یقومون مقام الرسول صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم بین المسلمین بعد انتقاله صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم من دار الفناء.وإن هذا التعاقب المستمر فی النیابه الروحیه عن الرسول صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم شکل أحد أهم أعمده الطریقه وهو ما یعرف فی مصطلحاتنا ب (سلسله مشایخ الطریقه). والأساس الروحی فی هذا کله هی البیعه أو اللمسه الروحیه.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏3، ص432].
    9الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، مقدمه، ج‏1، ص13.
    10الکسنزانی، محمد، تصوف، ص۴۲۱.
    11درباره انواع کرامت، از یافعی نقل کرده‌اند: «قد تکون للأولیاء أنواع من الکرامات کسماع الهواتف من الهواء، والنداء من بواطنهم، وتطوی لهم الأرض، وقد تنقلب لهم الأعیان، وقد ینکشف لهم ما فی الضمیر، ویعلمون بعض الحوادث قبل تکونها من برکه متابعتهم رسول اللَّه صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم، فأوفر الناس حظاً من الصحبه والقرب والعبودیه أوفرهم حظاً من متابعه رسول اللَّه صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص18].
    12الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏7، ص70.
    13الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏7، ص73.
    14الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏7، ص75.
    15محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص319.
    16الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏17، ص542.
    17الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏21، ص270.
    18الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏21، ص276.
    19الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏22، ص284.
    20قطب الأقطاب: هو من یکون من الأولیاء المرشدین الکاملین فی السلوک والجذبه، ومن یکون مفتاح توحیده الذاتی الإسم الأعظم- فیسمی مظهر الإسم الأعظم بخلاف سائر الأولیاء- ومن یکون مربیاً لصاحب الإسم (الإسم الأعظم) القائم مقامه، ومن یکون مظهر الخاصه الولایه المحمدیه افضل الصلاه و السلام علی صاحبها، ومن یکون ابتداء سلسلته بالنبی صلی الله تعالی علیه و سلم وانتهاؤها بالمهدی‏.
    21الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏18، ص220.
    22الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏12، ص373.
    23إن هذه الکلمه تعنی أن الشیخ مثل النبی صلی الله تعالی علیه و سلم فی کل شی‏ء إلا النبوه، لأنه نائبه ووکیله والوکیل کالأصیل، ‌ای أنه مثله ولکن بما یتناسب ومرتبه الولایه التی اختص بها. [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏12، ص374].
    24الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص12.
    25الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص13.
    26در غالب فرقه‌های صوفیه، از مرید بیعت اخذ می‌شود.
    27بیعت در نزد کسنزانی‌ها به حدی مهم است که آن را مهم‌ترین رکن سلوک دانسته‌اند: «تعدّ البیعه الخاصه عند أهل الطریقه رکن أساس من أرکان السیر والسلوک، ولعلها أهم الأرکان، وذلک لأنها الباب الذی یلج من خلاله المسلم إلی مدینه العلم الروحی المحمدی، ولکی تتضح هذه الحقیقه، حقیقه البیعه الخاصه ومکانتها فی حیاه المسلم الروحیه سنذکر البیعه بمفهومها العام فی الإسلام، ومن ثم فی الطرق الصوفیه وأخیراً فی طریقتنا العلیه القادریه الکسنزانیه.».
    28الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏3، ص4415.
    29لمس روحی نامیدند زیرا لمس کردن دست شیخ، به مثابه لمس کردن دست رسول خدا است: «وضع المرید الجدید لیده فی ید الخلیفه یمثل وضعها فی ید شیخ الطریقه الحاضر نفسه، وید الشیخ الحاضر هی فی ید شیخ الطریقه قبله، وهکذا ید کل شیخ من مشایخ السلسه هی بید شیخه من مشایخ الطریقه إلی الرسول الأعظم سیدنا محمد صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم، لذلک فإن مبایعه شیخ الطریقه هی مبایعه الرسول الأعظم صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم نفسه.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏3، ص429].
    30«إن انتقال العلوم الروحیه کان بواسطه اللمسه الروحیه… ومن خلال هذه المصافحه أو اللمسه الروحیه انتقلت الإشعاعات النورانیه المحمدیه علی صاحبها أفضل الصلاه و السلام حامله معها العلم المحمدی الخاص بالطرق الموصله إلی اللَّه تعالی، والتی عبر عنها الإمام علی فیما بعد بقوله: لأنا أعلم بطرق السماء منی بطرق الأرض. فانتقال الأنوار المحمدیه علی صاحبها أفضل الصلاه و السلام إلی مولانا الإمام علی وتشبعه بها وإشعاعه لها إنما کان بواسطه المبایعه یداً بید.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏3، ص431].
    31طبق جناح ذهبی، استغفار خاص و توبه و بیعت باید با تکرار عبارات ذیل بوده و در نهایت، مرشد عبارت «قبلت» را گفته و مرید قبول می‌کند: «أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید قدرتک یا رب العالمین. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا محمد صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا علی بن أبی طالب کرّم اللَّه وجهه.أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الإمام الحسین أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ عبد القادر الکیلانی. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ إسماعیل الولیانی.أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ عبد الکریم الشاه الکسنزان.أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ عبد القادر الکسنزان. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ حسین الکسنزان. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ عبد الکریم الکسنزان. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت یداً بید علی ید أستاذ الطریقه الحاضر حضره السید الشیخ الکسنزان، محمد، وقبلته أستاذی ومرشدی فی الدنیا والآخره، واللَّه علی ما أقول شهید. بعد انتهاء الخلیفه والمرید من تردید عهد الطریقه یقول الخلیفه: أعطیتک هذه البیعه وکاله عن حضره الشیخ محمد الکسنزان. قبلت؟ فیجیب المرید: نعم قبلت. ثم تقرأ سوره الفاتحه.»

    در جناح غیر ذهبی نیز باید چنین توبه کرد: «أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید قدرتک یا رب العالمین أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا محمد صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا علی بن أبی طالب کرّم اللَّه وجهه. أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید الشیخ الحسن البصری أستغفر اللَّه العظیم من کل ذنب. تبت وبایعت وعاهدت علی ید سیدنا الشیخ عبد القادر الکیلانی.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏3، ص427؛ محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص119].

    32التلقین: هو وسیله انتساب المرید إلی الطریقه، وهی تشمل ثلاث مراحل: [تلقین‏] العهد، و [تلقین‏] الذکر، ثم [تلقین‏] الخلوه. وبهذا تتم عضویه المرید فی الطریقه، ویمضی فی القیام بواجباته کسالک فی الطریق الصوفی. [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏19، ص326].
    33الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏9، ص78.
    34«هی عباره عن کثره مراعاه صوره الشیخ فی البال والاستمداد من روحانیته المبارکه الفانیه فی الله تعالی، فیتم للمرید بهذه الرابطه الحضور والنور ویترک بسببها سفاسف الأمور، فیستفید المرید من شیخه فی غیبته کالحضور فتحصل للمرید العلاجات الروحیه التی یقدمها الشیخ لصفاء ذات المرید المرابط.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏9، ص79].
    35محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص199.
    36الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏4، ص12.
    37«إن تأثیر الجهر علی النفس کضرب المطرقه الشدید علی الحدید الأعوج، وتأثیر الذکر الخفی کضرب الحدید بقطعه خشب خفیفه». [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص299].
    38«یؤکد مشایخ الطریقه الکسن- زانیه علی أهمیه الذکر الجماعی، وأفضلیته علی الذکر المنفرد» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص301].
    39الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص296.
    40«إن کل ورد أو ذکر أو دعاء بدون إجازه الشیخ العارف بالله الکامل مشافههً، لا نفع فیها للمرید، وتؤدی بصاحبها إلی مضار یخشی عواقبها. فعلی کل مرید وجوباً أن یلتزم بالأوراد الوارده له من مشایخه لا غیر ففیها ما یکفی ویفی لحاجه المرید القاصد سواء السبیل، وأما الخروج عن الحدود فیوجب الطرد والطاعه خیر من المعصیه وعلی هذا فما ذکر هنا من خصائص وفوائد التسبیح أعلاه خاصه بطریقه الشیخ السکندری لا یجوز العمل بها أو بغیرها إلا بإذن الشیخ الحی فی کل زمان.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص295].
    41محمد پور، یوسف، مفاهیمی از طریقت قادریه کسنزانیه، ص295.
    42«هی أوامر ونواهٍ. أو القوانین والأنظمه المنزله علی حضره الرسول صلی الله تعالی علیه و سلم… إذا صار عندک نقص فی الشریعه، فإنَّ طریقتک لیس لها أصل ولا وصل»، «الشریعه لها ظاهر وباطن، من أخذ بظاهرها وقف دون الحجاب، ومن حصل علی الباطن لم یفته الظاهر وکان من جمله الأحباب‏» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏12، ص65].
    43الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏10، ص211.
    44«نقول: الریاضه: هی سلوک خاص یفرضه المشایخ علی مریدی طرائقهم خاصه، وهی نوع من الترویض النفسی، یهدف إلی تنویر قلوب المریدین، وصفاء سرائرهم، والسمو بهم نحو الأمور الروحیه. وهی أحد أرکان الجهاد الأکبر.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏10، ص214].
    45أصول الریاضه فی طریقتنا: إن المتأمل لمنهج الریاضه فی طریقتنا یجد أنها قامت علی الأصول التالیه: 1. تخفیف الطعام‏2. تقلیل النوم‏3. العباده الکثیره. [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏10، ص217].
    46الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏10، ص217.
    47«حلقه الذکر: هو مصطلح یراد به اجتماع الدراویش- قیاماً أو قعوداً فی حلقات دائریه لأداء الأذکار والأوراد الخاصه بالطریقه، وقد یکون الاجتماع بهیئه صفوف متتابعه کما فی صلاه الجماعه، ویطلق أیضاً علی حلقات السماع والمدائح الشریفه، وتعد هذه الحلقات رکناً أساسیاً من أرکان الطریقه، فهی تمثل حاله الدخول إلی العالم‏» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏6، ص218].
    48الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏11، ص316.
    49«أرائک التوحید عندنا هی حلقات الذکر والمدائح الصوفیه التی تتکی‏ء علیها قلوب المریدین لتتوحد روحیاً مع روح الشیخ الفانیه فی النور المحمدی علی صاحبها افضل الصلاه و السلام لتسبح فی ملکوت الطریقه عاشقه القرب من النور الأعظم سیدنا محمد صلّی اللَّه تعالی علیه و سلّم‏» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏1، ص246].
    50«فی اصطلاح الکسنزان‏: نقول: الُّدف: هو أحد وسائل الطریقه الباعثه علی هیجان الوجد، الجاذب إلی بقاء الذاکر فی حضره المذکور.الدف: هو إشاره إلی حال الإنس الذی یشرح القلوب ویجذبها إلی حضره المحبوب. فدقّ الدف بالید، هو رمز إلی دق باب الجمال الإلهی بید القلب.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص102].
    51الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص112.
    52نقول: یأتی الحال للمرید عند الذکر أو عند السماع أو عند التأمل أو التفکر. [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج6، ص315].
    53«قد یکتسب الحال بنوع تعمل کحضور حلق الذکر، واستعمال السماع، وقد یطلب اکتسابه بخرق عوائد النفس حین یعتریها بروده وفتور وفرق وکسل فینبغی أن یتحرک فی تسخینها بما یثقل علیها من خرق العوائد.» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏6، ص358].
    54«آثاراً قویه ومحموده فی القلب‏» [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص108].
    55کوبیدن این سازها بیانگر اعلان ورود به باغ‌های بهشت (حلقه‌های ذکر) است. دل‌ها را به بهشت جذب می‌کند. چشم و گوش سماع‌گر با قلبش پیوند داده می‌شود. وسواس و افکار را دفع می‌کند و به پاکی دل از ناراحتی‌ها کمک می‌کند. قلب سماع‌گران را از نظر روحی به هم متصل می‌کند، طوری که به یک بدن تبدیل می‌شوند. حرارت شوق میان مرید و شیخش برافروخته می‌شود که هلاکت او را در محبت و اطاعت آسان می‌کند. تحریک شرایط زمینه‌ای در وجدان که قابل توصیف نیست. برای رسیدن به حالی آماده می‌شود که با آنچه دل را با آتشش می‌سوزاند، از آن پیروی کند. [الکسنزان، محمد، موسوعه الکسنزان، ج‏8، ص115].